DOKHMALABLOG Telegram 15
💔فرشته ی نجات💔
نویسنده:مریم دغاغله
قسمت اول(فصل یک)
حسابی خسته شده بودیم،از صبح که نازنین بنا به درخواستم به خانه مان آمد یکسره پشت کامپیوتر نشسته بودیم و درحال جستجو کردن آگهی های شهر بودیم،هرکاری که بود یا مدرک بالا میخواست یا سابقه کار،درحالی که داشتم آخرین سایت را جستجو میکردم نازنین گفت:نگین حالا تو چه اصراری به کار کردن داری بزار دانشگاهت تموم بشه بعد با مدرکت بهترین کارا رو پیدا میکنی،الان که تعطیلات تابستونه میتونی کارای دیگه انجام بدی و استراحت کنی.
-جدی نمیگی که؟میخوای چهار سال منتظر بمونم تا درسم تموم بشه،بعد از اون چه تضمینی هست که کار پیدا کنم؟حالا این به کنار میخوام خودم کار کنم و تجربه کسب کنم و یه کمکی به وضع مالیمون کرده باشم.
-خودت که میبینی از صبح اینجا نشستیم و هیچ خبری نیست.
-بزار یه سری به آگهی های دیوار بزنیم.
نازی آهی کشید:بازهم امیدداری؟
لبخندی زدم:اگه نداشتم که اینجا نبودم.
کامپیوتر را خاموش کردم و گوشیم رو از روی میز برداشتم و در قسمت استخدامی شروع به گشتن کردم،حضور نازنین را کنارم احساس کردم،دراثنای جستجوی دسته بندی ها نازنین گفت:کدوم دسته بندیو انتخاب میکنی؟
با سردرگمی جواب دادم:نمیدونم بزار کلی بزنم چی درمیاد.
اگهی های مختلف بودند و تقریبا بیست دقیقه در استخدامی ها گشتیم ولی کار مناسبی نیافتیم.
نازنین با عصبانیت خودش را روی تخت انداخت و با غرولند گفت:لعنت به این آگهی ها و شرایط مسخرشون!یه چیز خوب پیدا نمیشه ما رو سه ساعته علاف کردن...
بقیه ی حرف هاش رو نشنیدم چون حواسم به آگهی ها بود،تصمیم گرقتم یه آگهی را باز کنم و بعد بیخیال آگهی ها شوم،یک آگهی توجهم را جلب کرد،بعد از خواندن آگهی نزدیک بود از خوشحالی پرواز کنم،با خوشحالی گفتم:نازی
نازی که هنوز داشت حرف میزد گفت:نازیو کوفت وای به حالت اگه باز بخوای دنبال آگهی بگردی...
دیگر کنترل صدایم را نداشتم به این دلیل با فریاد گفتم:نازی پیداش کردمم!اون چیزی رو که میخواستم پیدا کردم.
نازنین با گیجی روی تخت نشست و گفت:چی؟
-کار پیدا کردم.
-چه کاری؟
داخل یه خونه به عنوان پرستار بچه تو کیانپارسه
-جدی میگی؟
-آره مدرک خاصی هم نخواسته تازه پاره وقت هم هست.
-خوبه پس زنگ بزن.
شماره را از قسمت اطلاعات تماس تو گوشیم نوشتم و با بسم الله روی دکمه ی تماس فشردم...



tgoop.com/Dokhmalablog/15
Create:
Last Update:

💔فرشته ی نجات💔
نویسنده:مریم دغاغله
قسمت اول(فصل یک)
حسابی خسته شده بودیم،از صبح که نازنین بنا به درخواستم به خانه مان آمد یکسره پشت کامپیوتر نشسته بودیم و درحال جستجو کردن آگهی های شهر بودیم،هرکاری که بود یا مدرک بالا میخواست یا سابقه کار،درحالی که داشتم آخرین سایت را جستجو میکردم نازنین گفت:نگین حالا تو چه اصراری به کار کردن داری بزار دانشگاهت تموم بشه بعد با مدرکت بهترین کارا رو پیدا میکنی،الان که تعطیلات تابستونه میتونی کارای دیگه انجام بدی و استراحت کنی.
-جدی نمیگی که؟میخوای چهار سال منتظر بمونم تا درسم تموم بشه،بعد از اون چه تضمینی هست که کار پیدا کنم؟حالا این به کنار میخوام خودم کار کنم و تجربه کسب کنم و یه کمکی به وضع مالیمون کرده باشم.
-خودت که میبینی از صبح اینجا نشستیم و هیچ خبری نیست.
-بزار یه سری به آگهی های دیوار بزنیم.
نازی آهی کشید:بازهم امیدداری؟
لبخندی زدم:اگه نداشتم که اینجا نبودم.
کامپیوتر را خاموش کردم و گوشیم رو از روی میز برداشتم و در قسمت استخدامی شروع به گشتن کردم،حضور نازنین را کنارم احساس کردم،دراثنای جستجوی دسته بندی ها نازنین گفت:کدوم دسته بندیو انتخاب میکنی؟
با سردرگمی جواب دادم:نمیدونم بزار کلی بزنم چی درمیاد.
اگهی های مختلف بودند و تقریبا بیست دقیقه در استخدامی ها گشتیم ولی کار مناسبی نیافتیم.
نازنین با عصبانیت خودش را روی تخت انداخت و با غرولند گفت:لعنت به این آگهی ها و شرایط مسخرشون!یه چیز خوب پیدا نمیشه ما رو سه ساعته علاف کردن...
بقیه ی حرف هاش رو نشنیدم چون حواسم به آگهی ها بود،تصمیم گرقتم یه آگهی را باز کنم و بعد بیخیال آگهی ها شوم،یک آگهی توجهم را جلب کرد،بعد از خواندن آگهی نزدیک بود از خوشحالی پرواز کنم،با خوشحالی گفتم:نازی
نازی که هنوز داشت حرف میزد گفت:نازیو کوفت وای به حالت اگه باز بخوای دنبال آگهی بگردی...
دیگر کنترل صدایم را نداشتم به این دلیل با فریاد گفتم:نازی پیداش کردمم!اون چیزی رو که میخواستم پیدا کردم.
نازنین با گیجی روی تخت نشست و گفت:چی؟
-کار پیدا کردم.
-چه کاری؟
داخل یه خونه به عنوان پرستار بچه تو کیانپارسه
-جدی میگی؟
-آره مدرک خاصی هم نخواسته تازه پاره وقت هم هست.
-خوبه پس زنگ بزن.
شماره را از قسمت اطلاعات تماس تو گوشیم نوشتم و با بسم الله روی دکمه ی تماس فشردم...

BY قصر متروکه خون آشام


Share with your friend now:
tgoop.com/Dokhmalablog/15

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

2How to set up a Telegram channel? (A step-by-step tutorial) Commenting about the court's concerns about the spread of false information related to the elections, Minister Fachin noted Brazil is "facing circumstances that could put Brazil's democracy at risk." During the meeting, the information technology secretary at the TSE, Julio Valente, put forward a list of requests the court believes will disinformation. But a Telegram statement also said: "Any requests related to political censorship or limiting human rights such as the rights to free speech or assembly are not and will not be considered." Just as the Bitcoin turmoil continues, crypto traders have taken to Telegram to voice their feelings. Crypto investors can reduce their anxiety about losses by joining the “Bear Market Screaming Therapy Group” on Telegram. How to Create a Private or Public Channel on Telegram?
from us


Telegram قصر متروکه خون آشام
FROM American