| دوپــامیــن |
Alireza Talischi – Ghaf
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
گفتگوی خیام و باخ
گروه قسطنطنیه
گفتوگوی باخ و خیام
▪️BACH & KHAYYAM
▪️Full Concert Constantinople
Kiya Tabassian, Hana Blažíková
1st concert of 22th Season, 14 October 2023, Montreal, Salle Bourgie
▪️Hana Blažíková, Soprano
▪️Kiya Tabassian, setar, voice & leader
▪️Didem Basar, kanun
▪️Neva Özgen, kemenche
▪️Tineke Steenbrink, positif organ
▪️Johanna Rose, viola da gamba
▪️Tanya LaPerrière, baroque violin & viola d'amore
▪️Michel Angers, theorbo
▪️Patrick Graham, percussions
گروه قسطنطنیه برخی از زیباترین آهنگهای معنوی و آریاهای JS.Bach را در گفتوگو با اشعار عمر خیام پیشنهاد میکند.
قسطنطنیه یک گروه موسیقی تلفیقی مستقر در مونترال است. این گروه در سال 1367 توسط برادران طبسیان [ کیا و ضیا ] تشکیل شد.
@Doopaamin : ) ❤️🍀
▪️BACH & KHAYYAM
▪️Full Concert Constantinople
Kiya Tabassian, Hana Blažíková
1st concert of 22th Season, 14 October 2023, Montreal, Salle Bourgie
▪️Hana Blažíková, Soprano
▪️Kiya Tabassian, setar, voice & leader
▪️Didem Basar, kanun
▪️Neva Özgen, kemenche
▪️Tineke Steenbrink, positif organ
▪️Johanna Rose, viola da gamba
▪️Tanya LaPerrière, baroque violin & viola d'amore
▪️Michel Angers, theorbo
▪️Patrick Graham, percussions
گروه قسطنطنیه برخی از زیباترین آهنگهای معنوی و آریاهای JS.Bach را در گفتوگو با اشعار عمر خیام پیشنهاد میکند.
قسطنطنیه یک گروه موسیقی تلفیقی مستقر در مونترال است. این گروه در سال 1367 توسط برادران طبسیان [ کیا و ضیا ] تشکیل شد.
@Doopaamin : ) ❤️🍀
پُرمُکرّر گشته مشرق، بعد ازین خواهد دمید،
آفتاب از جانبِ چاکِ گریبانِ شما ...
#شفاییاصفهانی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
آفتاب از جانبِ چاکِ گریبانِ شما ...
#شفاییاصفهانی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
من شاخهای ز جنگلِ سَروَم !
از ضربهی تَبر،
بر پیکرِ سُلالهی من یادگارهاست ...
با من مگو سخن ز شکستن !
هرگز، شکستگی، به بَرِ ما شگفت نیست !
بَرِ ما، عجب، شکُفتگی اَندر بهارهاست ...
صد بار اگر به خاک کِشَندم
صد بار اگر که استخوان شِکَنندم
گاهِ نیاز، باز
آن هیمهام که شعله برانگیزد !
آن ریشهام که جنگل از آن خیزد ...
#سیاوش_کسرایی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
از ضربهی تَبر،
بر پیکرِ سُلالهی من یادگارهاست ...
با من مگو سخن ز شکستن !
هرگز، شکستگی، به بَرِ ما شگفت نیست !
بَرِ ما، عجب، شکُفتگی اَندر بهارهاست ...
صد بار اگر به خاک کِشَندم
صد بار اگر که استخوان شِکَنندم
گاهِ نیاز، باز
آن هیمهام که شعله برانگیزد !
آن ریشهام که جنگل از آن خیزد ...
#سیاوش_کسرایی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
گر دردِ سَر نباشَدَت، ای باد صبحدَم
روزی به دستگیریِ ما رَنجه کن قدم !
پیش آی و تازه کن به سر آهنگ آن سرا
برخیز و بسته کن به دل اِحرام آن حرم !
او را یکی ببین و چو بینی " واَن یکاد "
برخوان و چون بخوانی بر روی او بِدَم
گو : ای شکسته خاطر ما را به دست هجر
گو : ای سپرده سینهی ما را به پای غم
ما را به پیش ناوَک هجران مکن هدف
ما را میان لشکر خواری مکن عَلَم
زر خواستی به عشوه و سر مینَهیم نیز
دل میبری به غارت و جان میدهیم هم
اینجا که خط تُست بدان مینهیم سر
وآنجا که نام ماست بر آن میکشی قلم
آهیست در فراقت و پنجاه شعله نار
چشمیست ز اشتیاقت و پنجاه کاسه نَم ...
پیش آر جوشنی، که ز پشتم گذشت تیر
بفرست مرهمی، که به جانم رسید اَلَم !
#اوحدی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
روزی به دستگیریِ ما رَنجه کن قدم !
پیش آی و تازه کن به سر آهنگ آن سرا
برخیز و بسته کن به دل اِحرام آن حرم !
او را یکی ببین و چو بینی " واَن یکاد "
برخوان و چون بخوانی بر روی او بِدَم
گو : ای شکسته خاطر ما را به دست هجر
گو : ای سپرده سینهی ما را به پای غم
ما را به پیش ناوَک هجران مکن هدف
ما را میان لشکر خواری مکن عَلَم
زر خواستی به عشوه و سر مینَهیم نیز
دل میبری به غارت و جان میدهیم هم
اینجا که خط تُست بدان مینهیم سر
وآنجا که نام ماست بر آن میکشی قلم
آهیست در فراقت و پنجاه شعله نار
چشمیست ز اشتیاقت و پنجاه کاسه نَم ...
پیش آر جوشنی، که ز پشتم گذشت تیر
بفرست مرهمی، که به جانم رسید اَلَم !
#اوحدی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
میخواستم به تو بگویم که بهجز تو
از همه میترسم و ناامید گشتهام !
اما پیش از آنکه به تو بگویم،
تو نیز ناامیدم کرده بودی ...
#محمود_درویش | @Doopaamin : ) ❤️🍀
از همه میترسم و ناامید گشتهام !
اما پیش از آنکه به تو بگویم،
تو نیز ناامیدم کرده بودی ...
#محمود_درویش | @Doopaamin : ) ❤️🍀
من سردم است
فروغ فرخزاد
من سردم است
من سردم است
و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد !
ای یار ای یگانهترین یار !
آن شراب مگر چند ساله بود؟
شعر و صدا : #فروغ_فرخزاد
@Doopaamin : ) ❤️🍀
من سردم است
و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد !
ای یار ای یگانهترین یار !
آن شراب مگر چند ساله بود؟
شعر و صدا : #فروغ_فرخزاد
@Doopaamin : ) ❤️🍀
Xoxô Parantê ( Yawanawa )
Coletivo da Aldeia Nova Esperança
شما در حال گوش دادن به موسیقی آیین ایکارونچی از قبیلهی یاواناوا، از دل جنگلهای پرباران بولیوی هستید. چشمهاتون رو ببندید و اجازه بدید، شَمَن مقدس شما رو هم به پرواز دعوت کنه.
@Doopaamin : ) ❤️🍀
@Doopaamin : ) ❤️🍀
چشمش به تیغِ غمزهیِ خونخوارِ خیرهکُش
شهری گرفت ... قوّت بیمار بنگرید !
#حضرت_سعدی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
شهری گرفت ... قوّت بیمار بنگرید !
#حضرت_سعدی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
| دوپــامیــن |
چشمش به تیغِ غمزهیِ خونخوارِ خیرهکُش شهری گرفت ... قوّت بیمار بنگرید ! #حضرت_سعدی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
بیماری، صفت چشمه اینجا. نشان زیباییش.
خماربودگی. این بیمار چقدر قوت داره مگه؟
من پشت پلکهای خودم گریه میکنم
شب را در انتهای خودم گریه میکنم
هم زنده در ملافه فرومیروم به مرگ
هم مرده در رثای خودم گریه میکنم !
در منزل جدید خودم چال میشوم
در مجلس عزای خودم گریه میکنم
خود را کنار مرگ به پایان رساندهام
حالا از ابتدای خودم گریه میکنم !
نامه نوشتم از تو به خود، گفتمام: " بیا "
در نامهات برای خودم گریه میکنم
میگویم: " آه نامه رسیده، بیا برو "
افتادهام برای خودم گریه میکنم ...
این نامه مملو از مِه و ابر است پس چرا
جای تو هم ، به جای خودم گریه میکنم ؟
« من » میرود سراغ خودش را بگیرد و
من پشت رد پای خودم گریه میکنم ...
باران گرفته صحن اتاق مرا، بخند !
از شوق پابهپای خودم گریه میکنم ...
#محمدرضا_حاجرستمبگلو
@Doopaamin : ) ❤️🍀
شب را در انتهای خودم گریه میکنم
هم زنده در ملافه فرومیروم به مرگ
هم مرده در رثای خودم گریه میکنم !
در منزل جدید خودم چال میشوم
در مجلس عزای خودم گریه میکنم
خود را کنار مرگ به پایان رساندهام
حالا از ابتدای خودم گریه میکنم !
نامه نوشتم از تو به خود، گفتمام: " بیا "
در نامهات برای خودم گریه میکنم
میگویم: " آه نامه رسیده، بیا برو "
افتادهام برای خودم گریه میکنم ...
این نامه مملو از مِه و ابر است پس چرا
جای تو هم ، به جای خودم گریه میکنم ؟
« من » میرود سراغ خودش را بگیرد و
من پشت رد پای خودم گریه میکنم ...
باران گرفته صحن اتاق مرا، بخند !
از شوق پابهپای خودم گریه میکنم ...
#محمدرضا_حاجرستمبگلو
@Doopaamin : ) ❤️🍀
با تو آن روز که شطرنج محبت چیدم
ماتی خود ز تو در بازی اول دیدم
استخوانبندی شطرنج جهان کی شده بود ؟
صبح اِبداع که من مهر تو میورزیدم ...
#محتشم_کاشانی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
ماتی خود ز تو در بازی اول دیدم
استخوانبندی شطرنج جهان کی شده بود ؟
صبح اِبداع که من مهر تو میورزیدم ...
#محتشم_کاشانی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
غم بگذرد از من چو به من برگذری تو
آن لحظه شوم شاد که در من نگری تو
ای ناز جهان پیرهنی دوختی از ناز
بیم است که این پردهی رازم بدری تو !
از غایتِ خوبی که دگر چون تو نبینم
گویم که همانا ز جهانِ دگری تو
ز اندازه همی بگذرد این رنج و تو از من
چون بشنوی آن قصه بدان برگذری تو
از خود خبرم نیست شب و روز ولیکن
دارم خبر از تو که ز من بیخبری تو ...
#مسعود_سعدسلمان | @Doopaamin : ) ❤️🍀
آن لحظه شوم شاد که در من نگری تو
ای ناز جهان پیرهنی دوختی از ناز
بیم است که این پردهی رازم بدری تو !
از غایتِ خوبی که دگر چون تو نبینم
گویم که همانا ز جهانِ دگری تو
ز اندازه همی بگذرد این رنج و تو از من
چون بشنوی آن قصه بدان برگذری تو
از خود خبرم نیست شب و روز ولیکن
دارم خبر از تو که ز من بیخبری تو ...
#مسعود_سعدسلمان | @Doopaamin : ) ❤️🍀
صد شاخ گل تازه نشاندم به هوایت
بازآ که یکی زان همه ننشست به جایت !
مرغی ز دلم گر ز پس مرگ بسازند
جایی نپرد جز به در و بام سرایت !
سایم به ته کفش تو رخ بهر تسلی
چون دسترسم نیست که بوسم کف پایت
هر چند به هر روی قفا می خورم از تو
هر جا که رَوی، روی نتابم ز قفایت ...
هر کس به دعا دفع بلا میکند از خویش
یارب ! چه بلایی تو که جویم به دعایت ...
#جامی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
بازآ که یکی زان همه ننشست به جایت !
مرغی ز دلم گر ز پس مرگ بسازند
جایی نپرد جز به در و بام سرایت !
سایم به ته کفش تو رخ بهر تسلی
چون دسترسم نیست که بوسم کف پایت
هر چند به هر روی قفا می خورم از تو
هر جا که رَوی، روی نتابم ز قفایت ...
هر کس به دعا دفع بلا میکند از خویش
یارب ! چه بلایی تو که جویم به دعایت ...
#جامی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
مَکُن جور ای بت سرکش !
مزن در جان من آتش !
که گر سنگم به تنگ آیم
و گر پولاد، بگدازم ...
نخستم دانه میدادی،
که در دام آوری ناگه !
به سنگم میزنی اکنون
که ممکن نیست پروازم ...
#اوحدی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
مزن در جان من آتش !
که گر سنگم به تنگ آیم
و گر پولاد، بگدازم ...
نخستم دانه میدادی،
که در دام آوری ناگه !
به سنگم میزنی اکنون
که ممکن نیست پروازم ...
#اوحدی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
ای عزیمتِ من !
بمان !
تو آخرین طعام منی ...
در این راه که رحم را بر پوستم
میبویم و از دست میدهم،
تمام طبلها به صدا در میآیند.
پس تو کیستی که مرا
در منظرهی آغوشم به خواب میبری ؟
کیستی که میگذری و یک میلیون آشیل
در پاشنهی تو آواز میخوانند ؟
#بیژن_الهی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
بمان !
تو آخرین طعام منی ...
در این راه که رحم را بر پوستم
میبویم و از دست میدهم،
تمام طبلها به صدا در میآیند.
پس تو کیستی که مرا
در منظرهی آغوشم به خواب میبری ؟
کیستی که میگذری و یک میلیون آشیل
در پاشنهی تو آواز میخوانند ؟
#بیژن_الهی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
در حسرت آن چشمهای یاسافشان
بر صورتم ، میسوزم !
بر روی لبهایت، وقتی که اندامت،
چون سایهبان به روی سرم میماند، میسوزم !
آن چیست ؟ آن که میگویی چیست
بر روی لبهایت ؟ میسوزم !
در آرزوی خفتن پهلو به پهلوی تو
بر روی آن گلیم رنگیِ کهنه، میسوزم ...
آنقدر در کنار درت ماندم ،
تا کَج شد آفتابم از لبِ بامت !
من گرچه رفته بودم از خود ، ماندم !
چون سایهی گداخته ماندم ... میسوزم !
حالا منم که در این سودا ، میسوزم !
تاریک ماندم و خالی ... میسوزم !
میبینیام طناب به گردن ،
در باغ چشمهای تو میگردم
در حسرت یک حلقهی نفسگیر ،
از تنگ بازوان تو ، میسوزم ...
#رضا_براهنی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
بر صورتم ، میسوزم !
بر روی لبهایت، وقتی که اندامت،
چون سایهبان به روی سرم میماند، میسوزم !
آن چیست ؟ آن که میگویی چیست
بر روی لبهایت ؟ میسوزم !
در آرزوی خفتن پهلو به پهلوی تو
بر روی آن گلیم رنگیِ کهنه، میسوزم ...
آنقدر در کنار درت ماندم ،
تا کَج شد آفتابم از لبِ بامت !
من گرچه رفته بودم از خود ، ماندم !
چون سایهی گداخته ماندم ... میسوزم !
حالا منم که در این سودا ، میسوزم !
تاریک ماندم و خالی ... میسوزم !
میبینیام طناب به گردن ،
در باغ چشمهای تو میگردم
در حسرت یک حلقهی نفسگیر ،
از تنگ بازوان تو ، میسوزم ...
#رضا_براهنی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
از نیچه نقل است ؛
بازگردید که زندگی چشم به راه شماست !
تلنگر است. گویا باید مدام به زیستن بازگردیم و از غربت مفاهیم، به ساحت آشنای زندگی، به شکوه نابهنگام چیزهایی که کنار هم هستند، رجوع کنیم. که بهار فرمی از آن است.
رجعت به زندگی
امیدوارم که ۴۰۳ بیآخوند باشه. عیدتون مبارک ❤️
بازگردید که زندگی چشم به راه شماست !
تلنگر است. گویا باید مدام به زیستن بازگردیم و از غربت مفاهیم، به ساحت آشنای زندگی، به شکوه نابهنگام چیزهایی که کنار هم هستند، رجوع کنیم. که بهار فرمی از آن است.
رجعت به زندگی
امیدوارم که ۴۰۳ بیآخوند باشه. عیدتون مبارک ❤️