tgoop.com/EngareNet/1469
Last Update:
در جوامع سنتی، روابط اجتماعی بر پایه تکلیفمحوری بود؛ مردم موظف به اطاعت از پادشاه، خدمت به اربابها و پذیرش باورهای دینی بودند. فرادستان قدرت حکمرانی و تنبیه داشتند و فرودستان باید مطیع و بدون اعتراض میماندند. این ساختار در ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تکرار میشد و رابطهای یکسویه میان مردم و قدرت ایجاد میکرد.
با گذر زمان و ورود به دوره مدرن، این ساختار تغییر کرد. ارزشهای عقلانی جای باورهای اسطورهای را گرفت، حکومتها مردمی شدند و اقتصاد صنعتی شد. نتیجه این تحول، گذر از رابطه تکلیفمحوری به حقمحوری بود؛ جایی که مردم از سیاستمداران آزادی، از دین عدالت و از کارفرمایان حقوق منصفانه را مطالبه میکنند. این تغییر بنیادین در ساختار اجتماعی، حقطلبی را به جای وظیفهگرایی نشاند.
شهروندی به معنای حقوق و وظایف متقابل دولت و مردم است که در جوامع دموکراتیک با تابعیت کشور تعریف میشود. در غرب، حقوق شهروندی از قرن هجدهم و با تحول ساختارهای اجتماعی به سه دسته مدنی، سیاسی و اجتماعی شکل گرفت. در ایران نیز این مفهوم با استقرار مشروطیت در صد سال اخیر مطرح شده است.