Forwarded from ایرانشهر (دربارهی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)
سکههای عرب ساسانی: سکۀ حجاج یوسف ثقفی (۱)
حجاج یوسف، از خونیترین دشمنان شیعیان و ایرانیان بود، اما خونیترین دشمنان ایرانیان نیز نمیتوانند خویش را از زیر سایۀ ایران، بیرون بدارند. پهلویزدایی از دفترهای دیوانی و سکههای اسلامی، از عصر حجاح یوسف و خلیفۀ او، عبدالملک مروان آغاز شد، اما سکههای حجاج هنوز با همان قالبهای ساسانی، زده میشد و نگارهها و نبشتههای ایرانی و ساسانی، هنوز بر این سکهها چیرگی داشت. پشت سکۀ حجاج، به آیین سکههای ساسانی، دو بزرگ ایرانی در دو سوی آتشدان مقدس ایستادهاند. بیرون دایرهی سکه، #ماهوستاره که نشانی ایرانی است، دیده میشود. نیز ماه و ستاره، بخش شدهاست و ماه در یک سوی نوک آتشدان ایستاده است و ستاره در سوی دیگر.
روی سکۀ حجاج، نگارۀ خسرو است که بر آیین شاهان ساسانی، به سوی راست مینگرد و ظاهراً تفسیرش نگاه از پارس به خراسان است. پشت سر خسرو، به خط فارسی میانه، اگرچه بدخط، اما درست نوشتهاست: «خُوَره اپزوت» (فره افزود) و در پیش روی خسرو به خط اسلامی نوشتهاست: «الحجاج بن یوسف». بر گرد سکه، «بسم الله» و شهادتین به خط اسلامی نوشتهاست و ماهوستاره نگاشتهاست.
@iranshahr1353
حجاج یوسف، از خونیترین دشمنان شیعیان و ایرانیان بود، اما خونیترین دشمنان ایرانیان نیز نمیتوانند خویش را از زیر سایۀ ایران، بیرون بدارند. پهلویزدایی از دفترهای دیوانی و سکههای اسلامی، از عصر حجاح یوسف و خلیفۀ او، عبدالملک مروان آغاز شد، اما سکههای حجاج هنوز با همان قالبهای ساسانی، زده میشد و نگارهها و نبشتههای ایرانی و ساسانی، هنوز بر این سکهها چیرگی داشت. پشت سکۀ حجاج، به آیین سکههای ساسانی، دو بزرگ ایرانی در دو سوی آتشدان مقدس ایستادهاند. بیرون دایرهی سکه، #ماهوستاره که نشانی ایرانی است، دیده میشود. نیز ماه و ستاره، بخش شدهاست و ماه در یک سوی نوک آتشدان ایستاده است و ستاره در سوی دیگر.
روی سکۀ حجاج، نگارۀ خسرو است که بر آیین شاهان ساسانی، به سوی راست مینگرد و ظاهراً تفسیرش نگاه از پارس به خراسان است. پشت سر خسرو، به خط فارسی میانه، اگرچه بدخط، اما درست نوشتهاست: «خُوَره اپزوت» (فره افزود) و در پیش روی خسرو به خط اسلامی نوشتهاست: «الحجاج بن یوسف». بر گرد سکه، «بسم الله» و شهادتین به خط اسلامی نوشتهاست و ماهوستاره نگاشتهاست.
@iranshahr1353
سکههای عربساسانی: سکۀ حجاج یوسف ثقفی (۲)
حجاج یوسف ثقفی، فرمانروای قلمروهای شرقی خلافت از دست خلیفه عبدالملک مروان بود. پهلویزدایی از امور دیوانی و مالی از زمان او آغاز شد، با این حال، سکههای حجاج یوسف، از خانوادۀ سکههای عربساسانی است. پیش از این، یکی از سکههای او شناسانده شد. این بار نیز سکۀ سیمین حجاج را بازمیبینیم. بر گرد سکه، شهادتین به خط کوفی نبشته است. چهار بار #ماهوستاره که از نشانهای کهن شاهنشاهی ایرانیان است، بر گرد سکه دیده میشود که یکی بر تاج خسرو است. خسرو به راست مینگرد که احتمالاً نگاه از پارس به خراسان است که دو ستون ایران باستان بودند یا نگاه به خانۀ روشنایی است و روشنایی، ایزد بزرگ ایرانیان و همۀ هندواروپاییان بود. در درون سکه، در پس سر خسرو، جملۀ «خُوَره اپزوت» (فره افزود) به خط پهلوی ساسانی نبشتهاست، اما نهاد جمله در پیش روی خسرو و به خط کوفی نوشته است: الحجاج بن یوسف. این سکه گواهی دیگر بر دوامآوری خط و زبان فارسی میانه در دورۀ اسلامی است، حتی بر سکۀ فرمانروایی که دشمن بزرگ ایرانیان بود.
@iranshahr1353
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
حجاج یوسف ثقفی، فرمانروای قلمروهای شرقی خلافت از دست خلیفه عبدالملک مروان بود. پهلویزدایی از امور دیوانی و مالی از زمان او آغاز شد، با این حال، سکههای حجاج یوسف، از خانوادۀ سکههای عربساسانی است. پیش از این، یکی از سکههای او شناسانده شد. این بار نیز سکۀ سیمین حجاج را بازمیبینیم. بر گرد سکه، شهادتین به خط کوفی نبشته است. چهار بار #ماهوستاره که از نشانهای کهن شاهنشاهی ایرانیان است، بر گرد سکه دیده میشود که یکی بر تاج خسرو است. خسرو به راست مینگرد که احتمالاً نگاه از پارس به خراسان است که دو ستون ایران باستان بودند یا نگاه به خانۀ روشنایی است و روشنایی، ایزد بزرگ ایرانیان و همۀ هندواروپاییان بود. در درون سکه، در پس سر خسرو، جملۀ «خُوَره اپزوت» (فره افزود) به خط پهلوی ساسانی نبشتهاست، اما نهاد جمله در پیش روی خسرو و به خط کوفی نوشته است: الحجاج بن یوسف. این سکه گواهی دیگر بر دوامآوری خط و زبان فارسی میانه در دورۀ اسلامی است، حتی بر سکۀ فرمانروایی که دشمن بزرگ ایرانیان بود.
@iranshahr1353
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
💠اندرزهای مَردَک در کتابهای دوران اسلامی💠
🔴یکی از حکمای دوره ساسانی که از وی سخنان حکیمانه ای در کتاب های عربی نقل شده، مردک است که بعضی دانشمندان به خطا وی را همان مزدک معروف دانسته اند.از میان آثاری که ابن مقفع از پهلوی به عربی ترجمه کرده و ابّان لاحقی به شعر عربی درآورده بود، کتاب مردک بود. مسلما این کتاب ربطی با مزدک نداشته است، زیرا هیچ یک از نویسندگان دوران اسلام در باب شرح عقاید مزدک از این کتاب یاد نکرده اند.
🟠حمزه اصفهانی کتاب مردک را در کنار کتاب هایی چون سندباد و شِماش از زمره کتاب های دوران اشکانی یاد کرده است و البته حمزه به خوبی می دانسته است که مزدک در زمان قباد ساسانی ظهور کرده بود و نه زمان اشکانیان.طبری در شرح وقایع ۲۲۵ هجری از قول هارون بن عیسی، که ناظر و شاهد محاکمه افشین بوده است، نقل می کند که افشین متهم بود که کتاب کفرآمیزی را در خانه خود نگه می داشت.
🟢 وی در دفاع از خود خطاب به مسلمانانی که در محاکمه او شرکت داشتند، گفت که آن کتاب از پدرش به ارث رسیده و سخنان حکمت آمیز ایرانیان را در برداشته (فیه ادب من آداب العجم) و داشتن آن دلیل نامسلمانی وی نبوده است، چنان که: «شما هم کتاب کلیله و دمنه و مردک را در خانه خود دارید». به نوشته جاحظ، دبیران زمان او از نصایح و حِکَم بزرگمهر و عهد اردشیر بهره می گرفته و برای آنان کتاب مردک همچون معدن علم و کتاب کلیله و دمنه به مثابه گنج حکمت بوده است.
🔵همین نویسنده شعری را از اصمعی (د ۲۱۳ ه) در ذمّ برمکیان نقل می کند که در آن آمده است: «هرگاه بر آنان آیه ای از قرآن خوانده شود، از مردک نقل قول می کنند». تمام این شواهد و قرائن می رساند که کتاب مردک همچون کلیله و دمنه و گفته های بزرگمهر از زمره کتاب های ادب و اخلاق بوده که از پهلوی به عربی ترجمه شده و نزد ادبا از محبوبیت برخوردار بوده است.
🟡 این کتاب امروز در دسترس نیست اما از آن نقل قول هایی در کتاب های عربی آمده است: ۱) نقل قولی از آن در شعر ابومظفر بلخی به نقل از ثعالبی، ۲) دو نقل قول در کتاب طرطوشی، علاوه بر آن، آبی نیز جمله حکیمانه ای را از او به صورت سوال و جواب آورده است: «از مردک پرسیدند: تفاوت میان اندوه و خشم چیست؟ گفت: هرگاه کار از جانب کسی باشد که برتر از توست، تو را اندوهگین می کند و هرگاه از جانب کسی باشد که از تو فروتر باشد تو را خشمگین می سازد.»
📚منبع
📕تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، دکتر احمد تفضلی، ۱۴۰۰، صفحات ۲۰۹ تا ۲۱۱
@Historiumclub
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
🔴یکی از حکمای دوره ساسانی که از وی سخنان حکیمانه ای در کتاب های عربی نقل شده، مردک است که بعضی دانشمندان به خطا وی را همان مزدک معروف دانسته اند.از میان آثاری که ابن مقفع از پهلوی به عربی ترجمه کرده و ابّان لاحقی به شعر عربی درآورده بود، کتاب مردک بود. مسلما این کتاب ربطی با مزدک نداشته است، زیرا هیچ یک از نویسندگان دوران اسلام در باب شرح عقاید مزدک از این کتاب یاد نکرده اند.
🟠حمزه اصفهانی کتاب مردک را در کنار کتاب هایی چون سندباد و شِماش از زمره کتاب های دوران اشکانی یاد کرده است و البته حمزه به خوبی می دانسته است که مزدک در زمان قباد ساسانی ظهور کرده بود و نه زمان اشکانیان.طبری در شرح وقایع ۲۲۵ هجری از قول هارون بن عیسی، که ناظر و شاهد محاکمه افشین بوده است، نقل می کند که افشین متهم بود که کتاب کفرآمیزی را در خانه خود نگه می داشت.
🟢 وی در دفاع از خود خطاب به مسلمانانی که در محاکمه او شرکت داشتند، گفت که آن کتاب از پدرش به ارث رسیده و سخنان حکمت آمیز ایرانیان را در برداشته (فیه ادب من آداب العجم) و داشتن آن دلیل نامسلمانی وی نبوده است، چنان که: «شما هم کتاب کلیله و دمنه و مردک را در خانه خود دارید». به نوشته جاحظ، دبیران زمان او از نصایح و حِکَم بزرگمهر و عهد اردشیر بهره می گرفته و برای آنان کتاب مردک همچون معدن علم و کتاب کلیله و دمنه به مثابه گنج حکمت بوده است.
🔵همین نویسنده شعری را از اصمعی (د ۲۱۳ ه) در ذمّ برمکیان نقل می کند که در آن آمده است: «هرگاه بر آنان آیه ای از قرآن خوانده شود، از مردک نقل قول می کنند». تمام این شواهد و قرائن می رساند که کتاب مردک همچون کلیله و دمنه و گفته های بزرگمهر از زمره کتاب های ادب و اخلاق بوده که از پهلوی به عربی ترجمه شده و نزد ادبا از محبوبیت برخوردار بوده است.
🟡 این کتاب امروز در دسترس نیست اما از آن نقل قول هایی در کتاب های عربی آمده است: ۱) نقل قولی از آن در شعر ابومظفر بلخی به نقل از ثعالبی، ۲) دو نقل قول در کتاب طرطوشی، علاوه بر آن، آبی نیز جمله حکیمانه ای را از او به صورت سوال و جواب آورده است: «از مردک پرسیدند: تفاوت میان اندوه و خشم چیست؟ گفت: هرگاه کار از جانب کسی باشد که برتر از توست، تو را اندوهگین می کند و هرگاه از جانب کسی باشد که از تو فروتر باشد تو را خشمگین می سازد.»
📚منبع
📕تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، دکتر احمد تفضلی، ۱۴۰۰، صفحات ۲۰۹ تا ۲۱۱
@Historiumclub
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
💠ریشه فارسی نام بصره💠
🔴سرزمینی که امروزه بصره خوانده می شود در هنگام آمدن عربها جایی متروک و بی نام و نشان نبوده بلکه یکی از جاهای آباد و مشهور و از کانونهای معتبر فرهنگ و تمدن ایران و از مراکز مهم زبان فارسی بوده است. یاقوت حموی در لابلای اقوال مختلفی که ارباب لغت و راویان عرب در معنی بصره ذکر کرده این نام فارسی را هم آورده که در انبوه آن اقوال و روایات گم شده و هیچ یک از آن لغت نویسان و راویان نه در گذشته و نه در حال بدان توجه نکرده اند. وی در آنجا مطلبی را هم از حمزه اصفهانی از شنیده هایش از موبدی زردشتی که او را موبد پسر آسوهشت نامیده نقل کرده بدین مضمون که بصره شکل عربی شده بسراه است زیرا این سرزمین محل برخورد راه های بسیاری بوده که همه از این جا می گذشته اند و عربها آن را معرب کرده بصره گفته اند.
🟠 روایت حمزه اصفهانی که از مورخان قرن چهارم هجری در این زمینه درخور ذکر است:
۱ - واژه بس که به معنی بسیار و کوتاه شده آن است در زبان فارسی از روزگاران کهن از واژه های آشنا بوده و در زمینه های مختلف کاربرد فراوان داشته و مأنوس است. ترکیب آن هم با واژه های دیگر نظیر همین بسراه نامأنوس نبوده در روزگاران قدیم نوعی گیاه دارویی را که در یونانی Polapodihion مینامیدند و آن را در عربی کثیر الارجل ترجمه کرده اند در ایران بس پایک میخواندند یعنی بسیار پا که معرب آن را هم در عربی به شکل بسفایج به کار برده اند و با جستجوی بیشتر در متون قدیم نمونه های بیشتری از این نوع ترکیب را میتوان یافت.
۲.برای بیان تقاطع راهها واژه هایی که در فارسی از قدیم همچون دوراهی و سه راهی و چهارراهی یا چهار سو به کار می رفته همه آنها در عربی هم به صورت معرب و به شکلهای دورق و برق و شهار سوق یا شهار سوج به کار رفته و معرب چهار طاقی هم به صورت الشهار طاق دیده شد ولی از چهار به بالا با ذکر عدد مشخص معمول نبوده و آن را با تعبیر دیگری بیان میکرده اند که امروز هم آن را با کلمۀ چند به کار میبرند و ظاهراً این همان معنایی است که در قدیم با کلمه بس به صورت بسراه بیان میشده که معرب آن هم بصره است.
📚منبع
📕تاریخ و فرهنگ ایران در دوره انتقال از عصر ساسانی به اسلامی، محمد محمدی ملایری،۱۳۷۹، ج ۲، ص ۴۰۰ و ۴۱۲ و ۴۱۳
@Historiumclub
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
🔴سرزمینی که امروزه بصره خوانده می شود در هنگام آمدن عربها جایی متروک و بی نام و نشان نبوده بلکه یکی از جاهای آباد و مشهور و از کانونهای معتبر فرهنگ و تمدن ایران و از مراکز مهم زبان فارسی بوده است. یاقوت حموی در لابلای اقوال مختلفی که ارباب لغت و راویان عرب در معنی بصره ذکر کرده این نام فارسی را هم آورده که در انبوه آن اقوال و روایات گم شده و هیچ یک از آن لغت نویسان و راویان نه در گذشته و نه در حال بدان توجه نکرده اند. وی در آنجا مطلبی را هم از حمزه اصفهانی از شنیده هایش از موبدی زردشتی که او را موبد پسر آسوهشت نامیده نقل کرده بدین مضمون که بصره شکل عربی شده بسراه است زیرا این سرزمین محل برخورد راه های بسیاری بوده که همه از این جا می گذشته اند و عربها آن را معرب کرده بصره گفته اند.
🟠 روایت حمزه اصفهانی که از مورخان قرن چهارم هجری در این زمینه درخور ذکر است:
۱ - واژه بس که به معنی بسیار و کوتاه شده آن است در زبان فارسی از روزگاران کهن از واژه های آشنا بوده و در زمینه های مختلف کاربرد فراوان داشته و مأنوس است. ترکیب آن هم با واژه های دیگر نظیر همین بسراه نامأنوس نبوده در روزگاران قدیم نوعی گیاه دارویی را که در یونانی Polapodihion مینامیدند و آن را در عربی کثیر الارجل ترجمه کرده اند در ایران بس پایک میخواندند یعنی بسیار پا که معرب آن را هم در عربی به شکل بسفایج به کار برده اند و با جستجوی بیشتر در متون قدیم نمونه های بیشتری از این نوع ترکیب را میتوان یافت.
۲.برای بیان تقاطع راهها واژه هایی که در فارسی از قدیم همچون دوراهی و سه راهی و چهارراهی یا چهار سو به کار می رفته همه آنها در عربی هم به صورت معرب و به شکلهای دورق و برق و شهار سوق یا شهار سوج به کار رفته و معرب چهار طاقی هم به صورت الشهار طاق دیده شد ولی از چهار به بالا با ذکر عدد مشخص معمول نبوده و آن را با تعبیر دیگری بیان میکرده اند که امروز هم آن را با کلمۀ چند به کار میبرند و ظاهراً این همان معنایی است که در قدیم با کلمه بس به صورت بسراه بیان میشده که معرب آن هم بصره است.
📚منبع
📕تاریخ و فرهنگ ایران در دوره انتقال از عصر ساسانی به اسلامی، محمد محمدی ملایری،۱۳۷۹، ج ۲، ص ۴۰۰ و ۴۱۲ و ۴۱۳
@Historiumclub
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
✍ دکتر محمد علی اسلامی ندوشن
انسان خوب در شاهنامه چگونه کسی است؟
🔸انسانی است که به زحمت میشود گفت که با امروز مناسبت دارد. کما آنکه حتی در آن زمانها هم کسانی که در شاهنامه به خوبی شناخته شدهاند، جای محکمی در زندگی نیافتهاند. تقریبا همه آنها خیلی زود مردهاند و آن تعداد کسانی هم که زندگی کردهاند زندگی آنها با کشمکش و رنج همراه بوده است.
به هر حال برای ما که در کار وداع کردن با گذشته هستیم، خالی از فایده نیست که ببینیم گذشتگان نسبت به انسان خوب و انسان بد چه نظری داشتهاند، زیرا شاهنامه چکیده فرهنگ و فرزانگی ایران پیش از اسلام است و تنها در این کتاب است که ما میتوانیم به ذخیرهای از تجربهها و آموختههای پدران خود در طی سالیان دراز دست یابیم.
بطور کلی انسان خوب شاهنامه دارای این صفات است:
۱- خردمندی: هیچ صفتی برای مرد و زن بالاتر از خردمندی نیست کسی که از خرد برخوردار است میداند که چگونه باید زندگی کند. هرگز زیان نمیبیند و به راه کژ نمیافتد، خرد، گوهر زندگی است، چون آن را یافتی رستگاری این جهان و آن جهان با تست.
۲- فرهنگ: پس از خرد فرهنگ میآید. در واقع این دو به هم وابستهاند. خردمند به فرهنگ روی میبرد، و با فرهنگ از خرد نصیب مییابد. خاصیت فرهنگ آن است که به ما راه و رسم زندگی میآموزد و انسانیت ما را میشکفاند. فرهنگ اکتسابی است، هر چند برای دست یافتن به آن، آمادگی ذاتی لازم است.
مرد با فرهنگ از اعتدال و آهستگی رفتار برخوردار است.
۳- صلحطلبی: با آنکه شاهنامه کتاب جنگها است، با اینحال مرد خوب کسی است که صلح طلب باشد. تنها در یک مورد جنگ رواست، و آن جنگ بر ضد بدی است. جنگهای کینخواهی نیز از این جهت واجب است که برای مجازات گناهکار است.
۴- بیآزاری: انسان خوب به کسی آزار نمیرساند. مصراع معروف «میازار موری که دانه کش است»، همه حکمت شاهنامه را در خود خلاصه کرده است. فریدون به پسرش ایرج میگوید:
نباید ز گیتی تو را یار جست
بیآزاری و راستی یار تست
بیآزاری جنبهٔ خودداری دارد، جنبه مثبت آن خدمتگزاری است، و همه مردان خوب شاهنامه سعی داشتهاند که خدمتگزار مردم باشند.
۵- نام نیک: این درست نیست که انسان به هر قیمتی شد زندگی کند، باید با نیکنامی و سربلندی عمر بسر برد. در نظر پهلوانان خوب شاهنامه، مرگ بهتر از بد نامی است، چنانکه در این بیت آمده است:
بنام ار بریزی مرا گفت خون
به از زندگانی به ننگ اندرون
کتاب نوشتههای بیسرنوشت، دکتر محمدعلی اسلامیندوشن، ص ۶۶-۵۴
✅کانال دکتر اسلامی ندوشن
@dr_eslaminodoushan
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
انسان خوب در شاهنامه چگونه کسی است؟
🔸انسانی است که به زحمت میشود گفت که با امروز مناسبت دارد. کما آنکه حتی در آن زمانها هم کسانی که در شاهنامه به خوبی شناخته شدهاند، جای محکمی در زندگی نیافتهاند. تقریبا همه آنها خیلی زود مردهاند و آن تعداد کسانی هم که زندگی کردهاند زندگی آنها با کشمکش و رنج همراه بوده است.
به هر حال برای ما که در کار وداع کردن با گذشته هستیم، خالی از فایده نیست که ببینیم گذشتگان نسبت به انسان خوب و انسان بد چه نظری داشتهاند، زیرا شاهنامه چکیده فرهنگ و فرزانگی ایران پیش از اسلام است و تنها در این کتاب است که ما میتوانیم به ذخیرهای از تجربهها و آموختههای پدران خود در طی سالیان دراز دست یابیم.
بطور کلی انسان خوب شاهنامه دارای این صفات است:
۱- خردمندی: هیچ صفتی برای مرد و زن بالاتر از خردمندی نیست کسی که از خرد برخوردار است میداند که چگونه باید زندگی کند. هرگز زیان نمیبیند و به راه کژ نمیافتد، خرد، گوهر زندگی است، چون آن را یافتی رستگاری این جهان و آن جهان با تست.
۲- فرهنگ: پس از خرد فرهنگ میآید. در واقع این دو به هم وابستهاند. خردمند به فرهنگ روی میبرد، و با فرهنگ از خرد نصیب مییابد. خاصیت فرهنگ آن است که به ما راه و رسم زندگی میآموزد و انسانیت ما را میشکفاند. فرهنگ اکتسابی است، هر چند برای دست یافتن به آن، آمادگی ذاتی لازم است.
مرد با فرهنگ از اعتدال و آهستگی رفتار برخوردار است.
۳- صلحطلبی: با آنکه شاهنامه کتاب جنگها است، با اینحال مرد خوب کسی است که صلح طلب باشد. تنها در یک مورد جنگ رواست، و آن جنگ بر ضد بدی است. جنگهای کینخواهی نیز از این جهت واجب است که برای مجازات گناهکار است.
۴- بیآزاری: انسان خوب به کسی آزار نمیرساند. مصراع معروف «میازار موری که دانه کش است»، همه حکمت شاهنامه را در خود خلاصه کرده است. فریدون به پسرش ایرج میگوید:
نباید ز گیتی تو را یار جست
بیآزاری و راستی یار تست
بیآزاری جنبهٔ خودداری دارد، جنبه مثبت آن خدمتگزاری است، و همه مردان خوب شاهنامه سعی داشتهاند که خدمتگزار مردم باشند.
۵- نام نیک: این درست نیست که انسان به هر قیمتی شد زندگی کند، باید با نیکنامی و سربلندی عمر بسر برد. در نظر پهلوانان خوب شاهنامه، مرگ بهتر از بد نامی است، چنانکه در این بیت آمده است:
بنام ار بریزی مرا گفت خون
به از زندگانی به ننگ اندرون
کتاب نوشتههای بیسرنوشت، دکتر محمدعلی اسلامیندوشن، ص ۶۶-۵۴
✅کانال دکتر اسلامی ندوشن
@dr_eslaminodoushan
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
*سرود ای ایران،هشتادساله شد.*
این سرود، در۱۳۲۳/۷/۲۷ شمسی، ساخته شد.
*آهنگساز، استادروح الله خالقی،*
(۱۲۸۵کرمان-۱۳۴۴اتریش)
آهنگساز، موسیقی دان ونوازنده.
*خواننده، استادغلامحسین بنان،*
(۱۲۹۰ تهران-۱۳۶۶ تهران)
استادآوازهنرستان موسیقی تهران،
خواننده موسیقی دستگاهی،
عضوشورای عالی موسیقی.
*شاعر، استاد دکترحسین گل گلاب*(۱۲۷۶تهران-۱۳۶۳تهران)
ادیب،استاد گیاه شناسی دانشگاه تهران، شاعر، عکاس، مترجم، موسیقی دان، نوازنده ونویسنده..
https://www.tgoop.com/eshtadan
این سرود، در۱۳۲۳/۷/۲۷ شمسی، ساخته شد.
*آهنگساز، استادروح الله خالقی،*
(۱۲۸۵کرمان-۱۳۴۴اتریش)
آهنگساز، موسیقی دان ونوازنده.
*خواننده، استادغلامحسین بنان،*
(۱۲۹۰ تهران-۱۳۶۶ تهران)
استادآوازهنرستان موسیقی تهران،
خواننده موسیقی دستگاهی،
عضوشورای عالی موسیقی.
*شاعر، استاد دکترحسین گل گلاب*(۱۲۷۶تهران-۱۳۶۳تهران)
ادیب،استاد گیاه شناسی دانشگاه تهران، شاعر، عکاس، مترجم، موسیقی دان، نوازنده ونویسنده..
https://www.tgoop.com/eshtadan
Forwarded from انجمن تاریخ و میراث ایرانیان
#میراث_بان ۴۳۳
🔺وضعیت آشفته در آرامگاه بنیانگذار ايران شناسی
☑️ آرامگاه دکتر ابراهیم پورداوود به شماره ثبت ملی۸۷۸۱ ، بنیانگذار ایرانشناسی در ایران، استادِ بزرگانی چون محمد معین، احسان یارشاطر، جلیل دوستخواه و ... ، و همچنین نخستین مترجم کتاب اوستا به زبان فارسی امروزی در حال نابودی تدریجی است.
☑️ درب این بنای تاریخی که میتواند محفلی برای اهالی تاریخ و فرهنگ، و همچنین محلی برای شناساندن خدمات این ایرانشناس شهیر به گردشگران و علاقهمندان باشد مدتی است که بسته شده و امکان بازدید از آن وجود ندارد.
☑️ همچنین اطراف این بنای تاریخی تبدیل به پارکینگ خودروهای شخصی شده، و از سوی دیگر دیوارهای درون آرامگاه نیز دچار ترکها و پوسیدگیهای بسیاری شده که نیازمند توجه مسئولان امر در جهت مرمت این اثر تاریخی است.
🔻 و برخی در مجموعه وزارت میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی مرتب به ارائه آمار می پردازند ولی غافل از آن هستند که عملکردشان به سیاهی در تاریخ خواهد ماند
┏━━━🍁━━━┓
@foalborz
┗━━━🍁━━━┛
🔺وضعیت آشفته در آرامگاه بنیانگذار ايران شناسی
☑️ آرامگاه دکتر ابراهیم پورداوود به شماره ثبت ملی۸۷۸۱ ، بنیانگذار ایرانشناسی در ایران، استادِ بزرگانی چون محمد معین، احسان یارشاطر، جلیل دوستخواه و ... ، و همچنین نخستین مترجم کتاب اوستا به زبان فارسی امروزی در حال نابودی تدریجی است.
☑️ درب این بنای تاریخی که میتواند محفلی برای اهالی تاریخ و فرهنگ، و همچنین محلی برای شناساندن خدمات این ایرانشناس شهیر به گردشگران و علاقهمندان باشد مدتی است که بسته شده و امکان بازدید از آن وجود ندارد.
☑️ همچنین اطراف این بنای تاریخی تبدیل به پارکینگ خودروهای شخصی شده، و از سوی دیگر دیوارهای درون آرامگاه نیز دچار ترکها و پوسیدگیهای بسیاری شده که نیازمند توجه مسئولان امر در جهت مرمت این اثر تاریخی است.
🔻 و برخی در مجموعه وزارت میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی مرتب به ارائه آمار می پردازند ولی غافل از آن هستند که عملکردشان به سیاهی در تاریخ خواهد ماند
┏━━━🍁━━━┓
@foalborz
┗━━━🍁━━━┛
#حسن_انوری:
🔸ایران در طول سال ها هویت خود را نگه داشته است
🔸در منطقه ما روزگاری دولت اکدی، دولت آشور، دولت بابل و فنقیها بودند که همه از صحنه گیتی محو شدند اما ایران هنوز هست و با همان زبانی که ۳ هزار سال پیش قوم ایرانی صحبت میکرد، صحبت میکنند. البته طبعا زبان تغییر کرده و میکند. مصر را درنظر بگیرید با آن تمدن کهن و قدیمی که اهرام را ساخته، ابوالهول را ساخته و دانش هندسه در کنار رود نیل به وجود آمده است. چنان تغییر کرده که شباهتی به آن ملت قدیم مصر ندارد، امروزه این کشور جزء کشورهای عربی است و هویت خود را کاملا از دست داده است. در سال ۱۳۱۳ که در ایران کنگره بینالمللی فردوسی برقرار شد، معروف است یک دانشمند ایرانی از یک دانشمند مصری پرسید چطور شد شما با آن تمدن عالی و قدیمی، خودتان را باختید و عرب شدید؟ آن دانشمند مصری گفت: «برای اینکه ما کتابی مثل شاهنامه نداشتیم». نمیدانم این روایت درست است یا نه، ممکن است ساختگی باشد اما به هر حال بیانکننده یک مسئله است؛ اینکه ایران در طول سالها هویت خود را نگه داشته است.
@shahnamehpajohan
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
🔸ایران در طول سال ها هویت خود را نگه داشته است
🔸در منطقه ما روزگاری دولت اکدی، دولت آشور، دولت بابل و فنقیها بودند که همه از صحنه گیتی محو شدند اما ایران هنوز هست و با همان زبانی که ۳ هزار سال پیش قوم ایرانی صحبت میکرد، صحبت میکنند. البته طبعا زبان تغییر کرده و میکند. مصر را درنظر بگیرید با آن تمدن کهن و قدیمی که اهرام را ساخته، ابوالهول را ساخته و دانش هندسه در کنار رود نیل به وجود آمده است. چنان تغییر کرده که شباهتی به آن ملت قدیم مصر ندارد، امروزه این کشور جزء کشورهای عربی است و هویت خود را کاملا از دست داده است. در سال ۱۳۱۳ که در ایران کنگره بینالمللی فردوسی برقرار شد، معروف است یک دانشمند ایرانی از یک دانشمند مصری پرسید چطور شد شما با آن تمدن عالی و قدیمی، خودتان را باختید و عرب شدید؟ آن دانشمند مصری گفت: «برای اینکه ما کتابی مثل شاهنامه نداشتیم». نمیدانم این روایت درست است یا نه، ممکن است ساختگی باشد اما به هر حال بیانکننده یک مسئله است؛ اینکه ایران در طول سالها هویت خود را نگه داشته است.
@shahnamehpajohan
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
Forwarded from چشموچراغ
👤 نام «فرهنگستان» پیشنهاد چه کسی بود؟
#علی_اصغر_حکمت در خاطرهای گفتهاست: «بعضی از مجامع سعی میکردند لغات خارجی، مخصوصاً کلمات عربی را از السنه و مکاتبات رسمی برداشته و واژههای غیرمأنوس باستانی یا واژۀ تازهای بیاصل وضع کنند... و بهحدی راه افراط و مبالغه پیمودند که بیم آن میرفت بنای رفیع زبان شیرینبیان فارسی واژگون شود... وقتی یکی از آن محافل برای کلمۀ «امضا» واژۀ «دستینه» را به عرض رسانیدند، پادشاه بزرگ آن کلمۀ مجعول را نپسندیدند و فرمودند وزارت معارف باید که در این کلمات غیرمأنوس تجدیدنظر نماید، و این بندۀ نویسنده – که در آن موقع متصدی وزارت معارف بودم – برای جلوگیری از افراطکاریها مشغول کار شدم. ... به تمام وزارتخانهها مراتب را اعلام داشتم و تأکید کردم که از هرگونه شتابزدگی در تغییر و تبدیل کلمات و اصطلاحات خودداری کنند تا وزارت معارف اقدام نماید، و اکنون درنظر دارد که انجمن مخصوصی مرکب از دانشمندان و اهل ادب و تحقیق تشکیل دهد که موضوع را مورد بحث و شُور قرار دهند... پیشنهاد خود را بهعرض رسانیده، مورد تصویب قرار گرفت... . در همان حال، بهیاری آقای فروغی – که در آن وقت سِمَت ریاست دولت را داشتند – وزارت معارف در اوایل ۱۳۱۴ شمسی کارخانۀ لغتسازی آن اشخاص را متوقف ساخته و آن انجمن ادبی – که برحسب پیشنهاد این بنده به نام «فرهنگستان» موسوم گردید – بهصورت رسمی تشکیل یافت... . اولین جلسۀ فرهنگستان در عمارت سابق مدرسۀ حقوق (لالهزار، کوچۀ اتابک)، در تاریخ خرداد ۱۳۱۴ در تحت ریاست خود مرحوم فروغی انعقاد یافت... .
در جای دیگر میگوید: «... اول در این باب یک عدهای در وزارت جنگ پیشنهاد شدند. خدا بیامرزد، ذبیحالله بهروز و چند نفر دیگر و ارباب کیخسرو [را] ... بنده گزارش بهعرض رساندم... اجازه بفرمایید که یک جلسهای تشکیل بدهیم بهعنوان آکادمی و اسمش را پیشنهاد کردم که «فرهنگستان» بگذاریم... . در آنجا سی نفر از استادان فاضل و لغتشناس و دانشمند و همچنین بعضی نظامیها هم در آن شرکت کردند و یک سلسله لغات در فرهنگستان وضع شد...».
خلاصهشده از: علیمحمد طرفداری، مقالۀ «ملیگرایی، سرهنویسی، و شکلگیری فرهنگستان زبان فارسی در دورۀ پهلوی اول»، گنجینۀ اسناد، بهار ۱۳۸۹، شمارۀ ۷۷، ص ۶۱–۶۳.
🖋استاد #علی_اصغر_حکمت (۲۱ فروردین ۱۲۷۲ – ۱ شهریور ۱۳۵۹)
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
#علی_اصغر_حکمت در خاطرهای گفتهاست: «بعضی از مجامع سعی میکردند لغات خارجی، مخصوصاً کلمات عربی را از السنه و مکاتبات رسمی برداشته و واژههای غیرمأنوس باستانی یا واژۀ تازهای بیاصل وضع کنند... و بهحدی راه افراط و مبالغه پیمودند که بیم آن میرفت بنای رفیع زبان شیرینبیان فارسی واژگون شود... وقتی یکی از آن محافل برای کلمۀ «امضا» واژۀ «دستینه» را به عرض رسانیدند، پادشاه بزرگ آن کلمۀ مجعول را نپسندیدند و فرمودند وزارت معارف باید که در این کلمات غیرمأنوس تجدیدنظر نماید، و این بندۀ نویسنده – که در آن موقع متصدی وزارت معارف بودم – برای جلوگیری از افراطکاریها مشغول کار شدم. ... به تمام وزارتخانهها مراتب را اعلام داشتم و تأکید کردم که از هرگونه شتابزدگی در تغییر و تبدیل کلمات و اصطلاحات خودداری کنند تا وزارت معارف اقدام نماید، و اکنون درنظر دارد که انجمن مخصوصی مرکب از دانشمندان و اهل ادب و تحقیق تشکیل دهد که موضوع را مورد بحث و شُور قرار دهند... پیشنهاد خود را بهعرض رسانیده، مورد تصویب قرار گرفت... . در همان حال، بهیاری آقای فروغی – که در آن وقت سِمَت ریاست دولت را داشتند – وزارت معارف در اوایل ۱۳۱۴ شمسی کارخانۀ لغتسازی آن اشخاص را متوقف ساخته و آن انجمن ادبی – که برحسب پیشنهاد این بنده به نام «فرهنگستان» موسوم گردید – بهصورت رسمی تشکیل یافت... . اولین جلسۀ فرهنگستان در عمارت سابق مدرسۀ حقوق (لالهزار، کوچۀ اتابک)، در تاریخ خرداد ۱۳۱۴ در تحت ریاست خود مرحوم فروغی انعقاد یافت... .
در جای دیگر میگوید: «... اول در این باب یک عدهای در وزارت جنگ پیشنهاد شدند. خدا بیامرزد، ذبیحالله بهروز و چند نفر دیگر و ارباب کیخسرو [را] ... بنده گزارش بهعرض رساندم... اجازه بفرمایید که یک جلسهای تشکیل بدهیم بهعنوان آکادمی و اسمش را پیشنهاد کردم که «فرهنگستان» بگذاریم... . در آنجا سی نفر از استادان فاضل و لغتشناس و دانشمند و همچنین بعضی نظامیها هم در آن شرکت کردند و یک سلسله لغات در فرهنگستان وضع شد...».
خلاصهشده از: علیمحمد طرفداری، مقالۀ «ملیگرایی، سرهنویسی، و شکلگیری فرهنگستان زبان فارسی در دورۀ پهلوی اول»، گنجینۀ اسناد، بهار ۱۳۸۹، شمارۀ ۷۷، ص ۶۱–۶۳.
🖋استاد #علی_اصغر_حکمت (۲۱ فروردین ۱۲۷۲ – ۱ شهریور ۱۳۵۹)
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
#حسن_انوری:
🔸یکی از ویژگی های زبان فارسی از جهت مدنی و تمدنی است
🔸یکی از ویژگیهای زبان فارسی از جهت مدنی و تمدنی است. اگر بخواهیم از منظر روابط بینالمللی به زبان فارسی نگاه کنیم باید بگویم زمانی که زبان فرانسوی و زبان نگلیسی هنوز بینالمللی نشده بودند، زبان فارسی، زبان بینالمللی بود؛ زبان فارسی از اقصی نقاط هندوستان تا جنوب شرقی اروپا، زبان طبقه فرهیخته و به قول فرنگیها طبقه الیت جامعه بود، پادشاهان عثمانی نه تنها فارسی خوب میدانستند، به زبان فارسی شعر میسرودند. در جنوب شرقی اروپا و در هرزگوین برای بسیاری از آثار ادبی فارسی شرح نوشته شده است؛ مثلا «شرح حافظ» که در آنجا نوشته شده، خیلی معروف است و حتی امروزه هم حافظشناسان به آن مراجعه میکنند. تعداد فرهنگهای لغت فارسی که در هندوستان نوشته شده خیلی بیشتر از فرهنگهایی است که در خود ایران نوشته شده است. این یکی از ویژگیهای زبان فارسی در تاریخ است که اگر زبان بینالمللی برایش اغراق باشد، زبان شبهبینالمللی بوده است و در قسمتها مهم جهان متمدن، زبان مردم فرهیخته و الیت بوده است.
@shahnamehpajohan
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
🔸یکی از ویژگی های زبان فارسی از جهت مدنی و تمدنی است
🔸یکی از ویژگیهای زبان فارسی از جهت مدنی و تمدنی است. اگر بخواهیم از منظر روابط بینالمللی به زبان فارسی نگاه کنیم باید بگویم زمانی که زبان فرانسوی و زبان نگلیسی هنوز بینالمللی نشده بودند، زبان فارسی، زبان بینالمللی بود؛ زبان فارسی از اقصی نقاط هندوستان تا جنوب شرقی اروپا، زبان طبقه فرهیخته و به قول فرنگیها طبقه الیت جامعه بود، پادشاهان عثمانی نه تنها فارسی خوب میدانستند، به زبان فارسی شعر میسرودند. در جنوب شرقی اروپا و در هرزگوین برای بسیاری از آثار ادبی فارسی شرح نوشته شده است؛ مثلا «شرح حافظ» که در آنجا نوشته شده، خیلی معروف است و حتی امروزه هم حافظشناسان به آن مراجعه میکنند. تعداد فرهنگهای لغت فارسی که در هندوستان نوشته شده خیلی بیشتر از فرهنگهایی است که در خود ایران نوشته شده است. این یکی از ویژگیهای زبان فارسی در تاریخ است که اگر زبان بینالمللی برایش اغراق باشد، زبان شبهبینالمللی بوده است و در قسمتها مهم جهان متمدن، زبان مردم فرهیخته و الیت بوده است.
@shahnamehpajohan
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
Forwarded from خردسرای فردوسی
اول آبان، روز بزرگداشت ابوالفضل بیهقی گرامی باد
نگاهی به زندگی ابوالفضل بِيهقی
#ابوالفضل_محمدبن_حسين_بيهقی دبير و مورّخ دورهٔ غزنوی #مؤلف_تاريخ_بيهقی، كه به تصريح ابوالحسن بيهقی در تاريخ بيهقی، در دِهِ حارثآباد بيهق، واقع در دو فرسنگی جنوب سبزوار، ولادت يافت. تاريخ تولّد او، در تاريخ بيهق و متن تاريخ بيهقی، كه دو منبع اصلي برای ترجمۀ حال وي به شمار میرود، ذكر نشده، امّا از آنجا كه بيهقی، در ذكر واقعهای مربوط به سال ۴۰۰ ق، خود را به تصريح پانزده ساله و جايی ديگر، ضمن شرح وقايع سال ۴۰۲ ق، شانزده ساله معرّفی كرده است، میتوان گفت كه سال ولادت در حدود ۳۵۸ ق بوده است.
از خانواده، روزگار طفوليّت و نوجوانی او جز اين اطّلاعي نداريم كه پدرش از مردم بيهق (سبزوار كنوني) بوده و حسين نام داشته است بيهقی. يك بار با لقب احترامآميز «خواجه» از پدر خود ياد كرده است و دور نيست كه پدرش نيز شغل ديوانی داشته است.
از قراين پيداست كه او ابتدا در سبزوار و بعد هم مدّتی در نيشابور به تحصيل علم و فراگرفتن دبيری مشغول بوده تا اينكه در ادب سرآمد شده و سرانجام در ۲۷ سالگی به خدمت ديوان رسالت محمودی، به رياست بونصر مشكان، در آمده است.
بونصر، پيش از مرگ (۴۳۱ ق)، به مسعود سفارش كرده بود كه بيهقی را جانشين او كند، امّا مسعود رياست ديوان رسالت را به بوسهل زوزنی داد و بيهقی را به مقام نيابت او منصوب كرد و بيهقی، چون «لختی حال شرارت و زَعارت» در وی ديده بود، رقعهای به سلطان نوشت در معنی استعفا از دبيری و خواست كه به كار ديگری مشغول شود، امّا سلطان استعفای او را نپذيرفت و به بوسهل سفارش كرد كه «او دبير پدرم بوده است و معتمد، وی را نيكودار، اگر شكايتی كند، همداستان نباشم». بدين ترتيب تا مسعود بود كار بيهقی بر نظام بود.
مسعود، پس از شكست از سلاجقه در دندانقان (۴۳۱ ق)، زماني بر بوسهل خشم گرفت و در ذوالحجّة همان سال او را به بُست فرستاد. در آن زمان بيهقی، به خليفتی و نايبی بوسهل، عملاً رياست ديوان رسالت را برعهده داشت. مسعود در سال ۴۳۲ ق در پی شورش غلامانش كشته شد و كارها از لونی ديگر گشت.
با اين حال بيهقی، طیّ نُه سال حكومتِ امير محمّد و مودودبن مسعود (۴۴۱ ـ ۴۳۲ ق)، همچنان در ديوان رسالت محترم بود، امّا پس از مودود و طیّ مدّت كوتاهِ دست به دست شدن حكومت ميان چند امير ديگر غزنوی، و به ويژه كمی بعد از آغاز سلطنت عبدالرّشيد به سال ۴۴۱ ق، حال وی رو در تباهي نهاد، زيرا او به عنوان رئيس ديوان رسالت، از رفتار نامناسب غلامي سركش به نام «تومان» يا «نويان»، اظهار ناخشنودی میكرد، و تومان بدان سبب نزد امير از وي سعايت كرد و سرانجام هم اجازه يافت كه وی را فرو گيرد و خانهاش را غارت كند؛ در اين غارت مقداری از اسناد تاريخی و يادداشتهايی كه فراهم آورده بود از دست رفت. در جريان اين حادثه، بيهقی در قلعهای مقيّد ماند و متعاقب آن قاضی غزنی، به قول ابوالحسن بيهقی، «او را از جهت مُهرزنی» از قلعه به حبس خود برد.
با جلوس فرّخزادبن مسعود، بيهقی از حبس رهيد و مشاور و معتمد او شد، و به نوشتهٔ ابوالحسن بيهقی زمانی دبير او نيز بود. امّا از اواخر سلطنت او انزوا گزيد و در غزنين به تصنيف تاريخ خويش پرداخت (۴۴۸ ق)، لكن از اشارات بيهقی به دوران سلطنت فرّخزاد برنمیآيد كه وی در دستگاه او بركار بوده است، بلكه همواره تصريح دارد كه به كار نگارشِ تاريخ اشتغال داشته و در انزوا میزيسته است.
در ميانهٔ كار وي بود كه فرّخزاد به سال ۴۵۱ ق درگذشت و برادرش، ابراهيم بن مسعود، بر تخت نشست و واپسين سالهای عمر بيهقی همه در روزگار اميری وی گذشت. بيهقی از اين پس تمامی وقت خود را به تأليف كتاب خويش اشتغال داشت و سرانجام در ماه صفر ۴۷۰ ق در غزنه درگذشت، بیآنكه از گورجای وی اثری برجای باشد يا حتّی ذكری از آن در جايی بيايد.
(برگرفته از: تاریخ بیهقی، تألیف ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی، مقدمه، تصحیح، تعلیقات، توضیحات و فهرستها: دکتر محمدجعفر یاحقی ـ مهدی سیدی، تهران: سخن، ۱۳۸۸).
@kheradsarayeferdowsi
نگاهی به زندگی ابوالفضل بِيهقی
#ابوالفضل_محمدبن_حسين_بيهقی دبير و مورّخ دورهٔ غزنوی #مؤلف_تاريخ_بيهقی، كه به تصريح ابوالحسن بيهقی در تاريخ بيهقی، در دِهِ حارثآباد بيهق، واقع در دو فرسنگی جنوب سبزوار، ولادت يافت. تاريخ تولّد او، در تاريخ بيهق و متن تاريخ بيهقی، كه دو منبع اصلي برای ترجمۀ حال وي به شمار میرود، ذكر نشده، امّا از آنجا كه بيهقی، در ذكر واقعهای مربوط به سال ۴۰۰ ق، خود را به تصريح پانزده ساله و جايی ديگر، ضمن شرح وقايع سال ۴۰۲ ق، شانزده ساله معرّفی كرده است، میتوان گفت كه سال ولادت در حدود ۳۵۸ ق بوده است.
از خانواده، روزگار طفوليّت و نوجوانی او جز اين اطّلاعي نداريم كه پدرش از مردم بيهق (سبزوار كنوني) بوده و حسين نام داشته است بيهقی. يك بار با لقب احترامآميز «خواجه» از پدر خود ياد كرده است و دور نيست كه پدرش نيز شغل ديوانی داشته است.
از قراين پيداست كه او ابتدا در سبزوار و بعد هم مدّتی در نيشابور به تحصيل علم و فراگرفتن دبيری مشغول بوده تا اينكه در ادب سرآمد شده و سرانجام در ۲۷ سالگی به خدمت ديوان رسالت محمودی، به رياست بونصر مشكان، در آمده است.
بونصر، پيش از مرگ (۴۳۱ ق)، به مسعود سفارش كرده بود كه بيهقی را جانشين او كند، امّا مسعود رياست ديوان رسالت را به بوسهل زوزنی داد و بيهقی را به مقام نيابت او منصوب كرد و بيهقی، چون «لختی حال شرارت و زَعارت» در وی ديده بود، رقعهای به سلطان نوشت در معنی استعفا از دبيری و خواست كه به كار ديگری مشغول شود، امّا سلطان استعفای او را نپذيرفت و به بوسهل سفارش كرد كه «او دبير پدرم بوده است و معتمد، وی را نيكودار، اگر شكايتی كند، همداستان نباشم». بدين ترتيب تا مسعود بود كار بيهقی بر نظام بود.
مسعود، پس از شكست از سلاجقه در دندانقان (۴۳۱ ق)، زماني بر بوسهل خشم گرفت و در ذوالحجّة همان سال او را به بُست فرستاد. در آن زمان بيهقی، به خليفتی و نايبی بوسهل، عملاً رياست ديوان رسالت را برعهده داشت. مسعود در سال ۴۳۲ ق در پی شورش غلامانش كشته شد و كارها از لونی ديگر گشت.
با اين حال بيهقی، طیّ نُه سال حكومتِ امير محمّد و مودودبن مسعود (۴۴۱ ـ ۴۳۲ ق)، همچنان در ديوان رسالت محترم بود، امّا پس از مودود و طیّ مدّت كوتاهِ دست به دست شدن حكومت ميان چند امير ديگر غزنوی، و به ويژه كمی بعد از آغاز سلطنت عبدالرّشيد به سال ۴۴۱ ق، حال وی رو در تباهي نهاد، زيرا او به عنوان رئيس ديوان رسالت، از رفتار نامناسب غلامي سركش به نام «تومان» يا «نويان»، اظهار ناخشنودی میكرد، و تومان بدان سبب نزد امير از وي سعايت كرد و سرانجام هم اجازه يافت كه وی را فرو گيرد و خانهاش را غارت كند؛ در اين غارت مقداری از اسناد تاريخی و يادداشتهايی كه فراهم آورده بود از دست رفت. در جريان اين حادثه، بيهقی در قلعهای مقيّد ماند و متعاقب آن قاضی غزنی، به قول ابوالحسن بيهقی، «او را از جهت مُهرزنی» از قلعه به حبس خود برد.
با جلوس فرّخزادبن مسعود، بيهقی از حبس رهيد و مشاور و معتمد او شد، و به نوشتهٔ ابوالحسن بيهقی زمانی دبير او نيز بود. امّا از اواخر سلطنت او انزوا گزيد و در غزنين به تصنيف تاريخ خويش پرداخت (۴۴۸ ق)، لكن از اشارات بيهقی به دوران سلطنت فرّخزاد برنمیآيد كه وی در دستگاه او بركار بوده است، بلكه همواره تصريح دارد كه به كار نگارشِ تاريخ اشتغال داشته و در انزوا میزيسته است.
در ميانهٔ كار وي بود كه فرّخزاد به سال ۴۵۱ ق درگذشت و برادرش، ابراهيم بن مسعود، بر تخت نشست و واپسين سالهای عمر بيهقی همه در روزگار اميری وی گذشت. بيهقی از اين پس تمامی وقت خود را به تأليف كتاب خويش اشتغال داشت و سرانجام در ماه صفر ۴۷۰ ق در غزنه درگذشت، بیآنكه از گورجای وی اثری برجای باشد يا حتّی ذكری از آن در جايی بيايد.
(برگرفته از: تاریخ بیهقی، تألیف ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی، مقدمه، تصحیح، تعلیقات، توضیحات و فهرستها: دکتر محمدجعفر یاحقی ـ مهدی سیدی، تهران: سخن، ۱۳۸۸).
@kheradsarayeferdowsi
Forwarded from اتچ بات
✍ابوالفضل بیهقی
👁🗨و حسنک قریبِ هفت سال بر دار بماند، چنانکه پایهایش همه فروتراشید و خشک شد، چنانکه اثری نماند. تا به دستوری فرودگرفتند و دفن کردند، چنانکه کس ندانست که سرش کجاست و تن کجاست.
و مادرِ حسنک زنی بود سختجگر. او را چنان شنودم که دوسه ماه این حدیث پنهان داشتند. چون بشنید، جَزَعی نکرد چنانکه زنان کنند، بلکه بگریست به درد، چنانکه حاضران از دردِ او خون گریستند. پس گفت: بزرگا مردا که این پسرم بود! که پادشاهی چون محمود این جهان بدو داد و پادشاهی چون مسعود آن جهان.
⚪️ ذکر بردار.کردن حسنک وزیر , تاریخ مسعودی مشهور به بیهقی
با صدای: #محمود_دولت_آبادی
⭐️حسنک وزیر، آخرین وزیر محمود غزنوی بود که به دستور مسعود غزنوی،به دار آویخته شد. 🔻
https://www.tgoop.com/eshtadan
👁🗨و حسنک قریبِ هفت سال بر دار بماند، چنانکه پایهایش همه فروتراشید و خشک شد، چنانکه اثری نماند. تا به دستوری فرودگرفتند و دفن کردند، چنانکه کس ندانست که سرش کجاست و تن کجاست.
و مادرِ حسنک زنی بود سختجگر. او را چنان شنودم که دوسه ماه این حدیث پنهان داشتند. چون بشنید، جَزَعی نکرد چنانکه زنان کنند، بلکه بگریست به درد، چنانکه حاضران از دردِ او خون گریستند. پس گفت: بزرگا مردا که این پسرم بود! که پادشاهی چون محمود این جهان بدو داد و پادشاهی چون مسعود آن جهان.
⚪️ ذکر بردار.کردن حسنک وزیر , تاریخ مسعودی مشهور به بیهقی
با صدای: #محمود_دولت_آبادی
⭐️حسنک وزیر، آخرین وزیر محمود غزنوی بود که به دستور مسعود غزنوی،به دار آویخته شد. 🔻
https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
attach 📎
🔹بیهقی و تاریخ پایهای
«و بیشتر مردم عامه آنند که باطل ممتنع را دوستتر دارند چون اخبار دیو و پری و غول بیابان و کوه و دریا که احمقی هنگامه سازد و گروهی همچنو گرد آیند و وی گوید در فلان دریا جزیرهای دیدم و پانصد تن جایی فرود آمدیم در آن جزیره و نان پختیم و دیگها نهادیم، چون آتش تیز شد و تبش بدان زمین رسید از جای برفت، نگاه کردیم ماهی بود! و به فلان کوه چنین و چنین چیزها دیدم! و پیرزنی جادو مردی را خر کرد و باز پیرزنی دیگر جادو، گوشِ او به روغنی بیندود تا مردم گشت! و آن چه بدین ماند از خرافات که خواب آرد نادانان را چون شب بر ایشان خوانند. و آن کس که سخن راست خواهند تا باور دارند ایشان را از دانایان شمرند، و سخت اندک است عدد ایشان، و ایشان نیکو فراستانند و سخن زشت را بیاندازند.»
📚تاریخ بیهقی، تصحیح علی اکبر فیاض، نشر هرمس، چ۲، ص ۷۷۲-۷۷۱
@ahle_tamyz
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
«و بیشتر مردم عامه آنند که باطل ممتنع را دوستتر دارند چون اخبار دیو و پری و غول بیابان و کوه و دریا که احمقی هنگامه سازد و گروهی همچنو گرد آیند و وی گوید در فلان دریا جزیرهای دیدم و پانصد تن جایی فرود آمدیم در آن جزیره و نان پختیم و دیگها نهادیم، چون آتش تیز شد و تبش بدان زمین رسید از جای برفت، نگاه کردیم ماهی بود! و به فلان کوه چنین و چنین چیزها دیدم! و پیرزنی جادو مردی را خر کرد و باز پیرزنی دیگر جادو، گوشِ او به روغنی بیندود تا مردم گشت! و آن چه بدین ماند از خرافات که خواب آرد نادانان را چون شب بر ایشان خوانند. و آن کس که سخن راست خواهند تا باور دارند ایشان را از دانایان شمرند، و سخت اندک است عدد ایشان، و ایشان نیکو فراستانند و سخن زشت را بیاندازند.»
📚تاریخ بیهقی، تصحیح علی اکبر فیاض، نشر هرمس، چ۲، ص ۷۷۲-۷۷۱
@ahle_tamyz
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
🔶به فراخور یکم آبان ماه روز ملی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی، پدر نثر پارسی
بیهقی یک سخن امروزی ست
حسنک بر سر دارست هنوز
قلمش هر بد و خوبی که کشید
در جهان بر سر کارست هنوز
✍احمد یغمایی (امید)
یکم آبان۱۴۰۳
T.me/khourzad
برگرفته از کانال تلگرامی: میشود گفت که من هم هستم
https://www.tgoop.com/eshtadan
بیهقی یک سخن امروزی ست
حسنک بر سر دارست هنوز
قلمش هر بد و خوبی که کشید
در جهان بر سر کارست هنوز
✍احمد یغمایی (امید)
یکم آبان۱۴۰۳
T.me/khourzad
برگرفته از کانال تلگرامی: میشود گفت که من هم هستم
https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
#دکتر_محمد_علی_اسلامی_ندوشن
🔹زبان فارسی از یک جهت در این صد ساله پیشرفت نمایانی کرده، از تعقید و تکلّفِ دورهی قاجار خارج گردیده و نمونههای استواری از نثر به دست داده است. بازگشت به نثرِ سادهی قرن پنجم از نوع بیهقی و قابوسنامه و سیاستنامه، نوشتنِ فارسی را تا حدّی به نثرِ جهانی نزدیک کرد، و آن را با منطق و نظم همراه نمود. قدری از غُلُوها، تعارفها، لفّاظیها و تکلّفها کاست و فاصلهی میانِ اندیشه و کلام را نزدیکتر کرد. با این حال یک مشکل در نثرِ این صد ساله بر جای بوده است و آن "فقدانِ آزادیِ فکر" است که کلام را از شکفتگی و پویش باز داشته، از آهستهرَوی و تمجمج برکنار نداشته و حتّی گاه کار را به پَـر بستگی کشانده. رشدِ زبان که در گروِ اندیشهی بیبیم است، نمیتواند تأمین گردد، مگر آنکه "تحرّکِ فرهنگی" در کشور، او را به جلو رانَد.
🔹ما در این دورهها، جنب و جوشِ سیاسی و روزنامهای داشتهایم، ولی جوششِ عمیقِ فرهنگی کم داشتهایم. در هر زمان، مسائلِ روزمرّهی خاصّ خود، ذهنهای مستعد را به خود مشغول میداشته و مانع از آن بوده که به آن سـوتر نگاه افکنده شود. ایران در برزخِ تجدّد و سنّت، در حکمِ ارّابهای بوده است که به دو اسبِ متقابل بسته باشد، یکی به جلو بکشد و یکی به عقب، چنانکه اگر این ارّابه تاکنون گسیخته نشده، از سخت جانیاَش بوده.
🔹فکر، که بیشتر بر التهابهای درونی حرکت میکرده تا بر عمق، تنها انقباضِ دستگاهِ حکومت مانعِ کارش نبوده، بلکه از آن موذیتر، «خود سانسوری» بوده که بر اثر جوّ جامعه بر قلم تحمیل میشده.
#هشدار_روزگار
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo.
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
🔹زبان فارسی از یک جهت در این صد ساله پیشرفت نمایانی کرده، از تعقید و تکلّفِ دورهی قاجار خارج گردیده و نمونههای استواری از نثر به دست داده است. بازگشت به نثرِ سادهی قرن پنجم از نوع بیهقی و قابوسنامه و سیاستنامه، نوشتنِ فارسی را تا حدّی به نثرِ جهانی نزدیک کرد، و آن را با منطق و نظم همراه نمود. قدری از غُلُوها، تعارفها، لفّاظیها و تکلّفها کاست و فاصلهی میانِ اندیشه و کلام را نزدیکتر کرد. با این حال یک مشکل در نثرِ این صد ساله بر جای بوده است و آن "فقدانِ آزادیِ فکر" است که کلام را از شکفتگی و پویش باز داشته، از آهستهرَوی و تمجمج برکنار نداشته و حتّی گاه کار را به پَـر بستگی کشانده. رشدِ زبان که در گروِ اندیشهی بیبیم است، نمیتواند تأمین گردد، مگر آنکه "تحرّکِ فرهنگی" در کشور، او را به جلو رانَد.
🔹ما در این دورهها، جنب و جوشِ سیاسی و روزنامهای داشتهایم، ولی جوششِ عمیقِ فرهنگی کم داشتهایم. در هر زمان، مسائلِ روزمرّهی خاصّ خود، ذهنهای مستعد را به خود مشغول میداشته و مانع از آن بوده که به آن سـوتر نگاه افکنده شود. ایران در برزخِ تجدّد و سنّت، در حکمِ ارّابهای بوده است که به دو اسبِ متقابل بسته باشد، یکی به جلو بکشد و یکی به عقب، چنانکه اگر این ارّابه تاکنون گسیخته نشده، از سخت جانیاَش بوده.
🔹فکر، که بیشتر بر التهابهای درونی حرکت میکرده تا بر عمق، تنها انقباضِ دستگاهِ حکومت مانعِ کارش نبوده، بلکه از آن موذیتر، «خود سانسوری» بوده که بر اثر جوّ جامعه بر قلم تحمیل میشده.
#هشدار_روزگار
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo.
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24