به این تعبیر نزار قبانی از دلتنگی توجه کنید؛
چطور میخواهی اندازه غصهی این دلتنگی را برایت بگویم؟
"وحزني كالطفل، يزداد في كل يوم جمالاً ويكبر”،
در حالی که این غم، هر روز، مانند یک کودک، بزرگتر و زیباتر میشود.
@Existentialistt
چطور میخواهی اندازه غصهی این دلتنگی را برایت بگویم؟
"وحزني كالطفل، يزداد في كل يوم جمالاً ويكبر”،
در حالی که این غم، هر روز، مانند یک کودک، بزرگتر و زیباتر میشود.
@Existentialistt
انزوا عیبی دارد که مانند معایب دیگر آن، بهآسانی قابل درک نیست و آن این است:
همانطور که اگر آدمی به طور مستمر در خانه بماند، جسمش در برابر تأثیرات بیرون چنان حساس میشود که هر نسیم خنک او را بیمار میکند، خُلق آدمی هم در اثر انزوا و تنهاییِ ممتد چنان حساس میشود که بیاهمیتترین حوادث، حرفها یا حتی حالت چهره دیگران او را نگران، رنجیده خاطر یا مجروح میکند، در حالی که کسانی که مدام در آشوب و اغتشاش زندگی میکنند، هیچ متوجه اینها نمیشوند.
📙 #در_باب_حکمت_زندگی
👤 #آرتور_شوپنهاور
@Existentialistt
همانطور که اگر آدمی به طور مستمر در خانه بماند، جسمش در برابر تأثیرات بیرون چنان حساس میشود که هر نسیم خنک او را بیمار میکند، خُلق آدمی هم در اثر انزوا و تنهاییِ ممتد چنان حساس میشود که بیاهمیتترین حوادث، حرفها یا حتی حالت چهره دیگران او را نگران، رنجیده خاطر یا مجروح میکند، در حالی که کسانی که مدام در آشوب و اغتشاش زندگی میکنند، هیچ متوجه اینها نمیشوند.
📙 #در_باب_حکمت_زندگی
👤 #آرتور_شوپنهاور
@Existentialistt
سالها پیش وقتی یکی از دانشجویان انسانشناسی از "مارگارت مید" پرسید که نخستین نشانهی تمدن در یک فرهنگ چیست، دانشجو انتظار داشت تا "مید" دربارهی قلابهای ماهیگیری، کاسههای سفالین یا سنگهای آسیاب حرف بزند.
ولی نه... "مید" گفت: نخستین نشانهی تمدن در یک فرهنگ باستانی، استخوان رانی بوده که شکسته شده و سپس جوش خورده است.
"مید" توضیح داد که چنانچه پای شما در یک قلمرو حیوانی بشکند، شما میمیرید. شما نمیتوانید از خطر بگریزید، برای نوشیدن به رودخانه بزنید یا برای غذا شکار کنید. شما خوراکی هستید برای جانوران پرسهزن.
هیچ حیوانی با پای شکسته آنقدر دوام نمیآورد تا استخوانش جوش بخورد. استخوان شکستهی رانی که جوش خورده است گواهیست بر اینکه: کسی زمان صرف کرده تا با شخص پاشکسته همراهی کند، محلِ جراحت را بسته است، شخص را نگهداری و تیمار کرده تا سلامت و بهبودی پیدا کند. "مید"گفت:"کمک به دیگری درعینِ دشواری، همانجاییست که تمدن آغاز میشود."
متن: #آیرا_بایک
@Existentialistt
ولی نه... "مید" گفت: نخستین نشانهی تمدن در یک فرهنگ باستانی، استخوان رانی بوده که شکسته شده و سپس جوش خورده است.
"مید" توضیح داد که چنانچه پای شما در یک قلمرو حیوانی بشکند، شما میمیرید. شما نمیتوانید از خطر بگریزید، برای نوشیدن به رودخانه بزنید یا برای غذا شکار کنید. شما خوراکی هستید برای جانوران پرسهزن.
هیچ حیوانی با پای شکسته آنقدر دوام نمیآورد تا استخوانش جوش بخورد. استخوان شکستهی رانی که جوش خورده است گواهیست بر اینکه: کسی زمان صرف کرده تا با شخص پاشکسته همراهی کند، محلِ جراحت را بسته است، شخص را نگهداری و تیمار کرده تا سلامت و بهبودی پیدا کند. "مید"گفت:"کمک به دیگری درعینِ دشواری، همانجاییست که تمدن آغاز میشود."
متن: #آیرا_بایک
@Existentialistt
👍1
بودا به وضوح فهمید که رنج وجود دارد. این واقعیتی ناگزیر است، صرف نظر از این که تا چه حد ممکن است ناخوشایند باشد. رنج با شروع زندگی، شروع میشود. ما از حیات داخل رحم خاطر هوشیارانهای نداریم، اما تجربه معمول آن است که با گریه از آنجا بیرون میآییم. تولد ضربه سختی است. با شروع زندگی، همه ما مجبوریم با رنج بیماری و پیری روبه رو شویم. صرف نظر از این که تا چه اندازه بیمار و یا دچار زوال و پیری باشیم، هیچ کدام نمیخواهیم بمیریم، چون مرگ بدبختی بزرگی است. هر موجود زندهای باید با تمامی این رنجها مواجه شود.
ما همچنان که عمر خود را سپری میکنیم، مجبوریم با رنجهای گوناگون و انواع دردهای جسمی و روحی، مواجه شویم. با جنبههای ناخوشایند درگیر میشویم و از جنبههای خوشایند جدا میمانیم ، به آن چه میخواهیم نمیرسیم، و به چیزی که نمیخواهیم دست مییابیم. تمامی این وضعیتها یعنی رنج. این رنجها بر کسی که در مورد آن تعمق کند به سادگی آشکار میشوند، اما بودا به توضیحات محدود عقل قانع نبود. او به بررسی درون خود ادامه داد تا ماهیت واقعی رنج را تجربه کند و دریافت که "رنج یعنی دلبستگی به پنج بخش".
در سطحی بسیار عمیق، رنج، دلبستگی بیحدی است که هر یک از ما نسبت به این جسم و این ذهن، با شناختها، ادراکات، احساسات و واکنشهایش بروز میدهیم. مردم به شدت به هویت خود، یعنی موجودیت جسمی و ذهنیشان، میچسبند، در حالی که در واقع چیزی که موجود است، فقط فرایندهای تکاملی است. چسبیدن به یک تصور غیر واقعی از خود به چیزی که در حقیقت پیوسته در حال تغییر است ، عبارت است از رنج بردن.
📙 #هنر_زندگی
👤 #ویلیام_هارت
@Existentialistt
ما همچنان که عمر خود را سپری میکنیم، مجبوریم با رنجهای گوناگون و انواع دردهای جسمی و روحی، مواجه شویم. با جنبههای ناخوشایند درگیر میشویم و از جنبههای خوشایند جدا میمانیم ، به آن چه میخواهیم نمیرسیم، و به چیزی که نمیخواهیم دست مییابیم. تمامی این وضعیتها یعنی رنج. این رنجها بر کسی که در مورد آن تعمق کند به سادگی آشکار میشوند، اما بودا به توضیحات محدود عقل قانع نبود. او به بررسی درون خود ادامه داد تا ماهیت واقعی رنج را تجربه کند و دریافت که "رنج یعنی دلبستگی به پنج بخش".
در سطحی بسیار عمیق، رنج، دلبستگی بیحدی است که هر یک از ما نسبت به این جسم و این ذهن، با شناختها، ادراکات، احساسات و واکنشهایش بروز میدهیم. مردم به شدت به هویت خود، یعنی موجودیت جسمی و ذهنیشان، میچسبند، در حالی که در واقع چیزی که موجود است، فقط فرایندهای تکاملی است. چسبیدن به یک تصور غیر واقعی از خود به چیزی که در حقیقت پیوسته در حال تغییر است ، عبارت است از رنج بردن.
📙 #هنر_زندگی
👤 #ویلیام_هارت
@Existentialistt
#هرشب_یک_جمله
از آنجایی که منطق میل، تمنای درونی برای یافتن یک موضوع اساسا گمشده است، ما نیز در تنهایی شکوه و عظمت عشق را به شکلی مضاعف درک خواهیم کرد.
متن: #عباس_ناظری
@Existentialistt
از آنجایی که منطق میل، تمنای درونی برای یافتن یک موضوع اساسا گمشده است، ما نیز در تنهایی شکوه و عظمت عشق را به شکلی مضاعف درک خواهیم کرد.
متن: #عباس_ناظری
@Existentialistt
...
امروز آغاز ۳۳ سالگیام است، تصمیم گرفتم بهترین نصایحی که برای خویش دارم را با شما به اشتراک بگذارم:
هرگز در هیچ کاری استاد نشو، همواره شاگرد باقی بمان؛ و در ضمن شاگرد خوبی باش.
رها کردن را فراموش نکن، قدرتی که در رها کردن است در نگهداشتن نیست. از آنچه غیر ضروریست چشم بپوش.
معاشرت با افراد بدسرشت را کنار بگذار.
آهستگی را از یاد مبر، آنکه میدود روانش در خواب است، کندی و آهستگی بارزترین ویژگی روانهای بیدار است.
بر احساس گناه خود چیره شو قبل از آنکه اوضاع وخیم شود.
هر روز به رویاهایت سر بزن، اما خیلی در آنجا نمان، آنکه شادیها و موفقیتهایش را پیشخور میکند، به زودی دچار ملال خواهد شد.
به آرامی اما عمیق نفس بکش.
برای بالغ شدنِ احساسات و عواطفت، آنها را به بازی بگیر؛ یعنی احساسات خویش را به اسارت نگیر و بگذار رها شوند.
به نادانی خودت در گذشته احترام بگذار.
در دو موضوع، با هیچکس تعارف نکن؛ کار و عشق.
از مسموم ساختن عزت نفس خویش بر حذر باش.
در جریان زندگی با هیچکس به اندازهای که با خودت، در سرت حرف میزنی، حرف نخواهی زد؛ پس با خویش به آرامی و مهربانانه سخن بگو.
در طول روز، یک عبارت حکیمانه بخوان.
در طول روز، یک عبارت حکیمانه بخوان.
به آهستگی زندگی کن، به آهستگی زندگی کن، به آهستگی زندگی کن.
و در انتها به بهترین نصایح خویش گوش بسپار و آنها را به کار بگیر.
.
.
متن: #عباس_ناظری
@Existentialistt
امروز آغاز ۳۳ سالگیام است، تصمیم گرفتم بهترین نصایحی که برای خویش دارم را با شما به اشتراک بگذارم:
هرگز در هیچ کاری استاد نشو، همواره شاگرد باقی بمان؛ و در ضمن شاگرد خوبی باش.
رها کردن را فراموش نکن، قدرتی که در رها کردن است در نگهداشتن نیست. از آنچه غیر ضروریست چشم بپوش.
معاشرت با افراد بدسرشت را کنار بگذار.
آهستگی را از یاد مبر، آنکه میدود روانش در خواب است، کندی و آهستگی بارزترین ویژگی روانهای بیدار است.
بر احساس گناه خود چیره شو قبل از آنکه اوضاع وخیم شود.
هر روز به رویاهایت سر بزن، اما خیلی در آنجا نمان، آنکه شادیها و موفقیتهایش را پیشخور میکند، به زودی دچار ملال خواهد شد.
به آرامی اما عمیق نفس بکش.
برای بالغ شدنِ احساسات و عواطفت، آنها را به بازی بگیر؛ یعنی احساسات خویش را به اسارت نگیر و بگذار رها شوند.
به نادانی خودت در گذشته احترام بگذار.
در دو موضوع، با هیچکس تعارف نکن؛ کار و عشق.
از مسموم ساختن عزت نفس خویش بر حذر باش.
در جریان زندگی با هیچکس به اندازهای که با خودت، در سرت حرف میزنی، حرف نخواهی زد؛ پس با خویش به آرامی و مهربانانه سخن بگو.
در طول روز، یک عبارت حکیمانه بخوان.
در طول روز، یک عبارت حکیمانه بخوان.
به آهستگی زندگی کن، به آهستگی زندگی کن، به آهستگی زندگی کن.
و در انتها به بهترین نصایح خویش گوش بسپار و آنها را به کار بگیر.
.
.
متن: #عباس_ناظری
@Existentialistt
❤1
...
این مصاحبه مایک تایسون قهرمان سنگین وزن بوکس، به من یادآور میشود که در بالاترین قُلههای افتخار هم پاداش نامحدودی وجود ندارد، پس به حقیقتِ پوچِ مقصد واقف شوم و حرص نخورم و چه بینش باشکوهی که انسان بتواند در نوعی از پوچی خلاقانه و هوشمندانه غوطهور شود تا معنای ناپدید شده در تعلیق دستیابی به افتخار را دریابد. یافتن معنا در پوچی، پارادوکسی است که تو را از هیمنهی لذت نامحدود خارج میکند، به باور اریک فروم همهی تلاشهای انسان امروزی در راستای رسیدن به لذت نامحدود خلاصه شده است، مثلا به این میاندیشی که اگر به رفیعترین قلههای افتخار دست بیابی میتوانی تا بینهایت لذت ببری، پس اهداف و برنامههایت را برای رسیدن به این لذت نامحدود انتخاب میکنی، رقابتطلبی و جنگجویی و حرص خوردن نیز پیامد دستیابی به همین لذت نامحدود خواهد بود، حال اگر نتوانی آنچه را میخواهی به دست بیاوری حسرت میخوری و اگر موفق شوی دچار ملال ناشی از پوچی آن میشوی، بعد به این میاندیشی که شاید آنچه بهدست آوردهای کافی نیست و باید رکوردهای دیگری را فتح کنی، اینگونه وارد یک لوپ فیدبکی میشوی و در این میان دیگران هم با هیاهویی که به راه انداختهاند تو را تشویق میکنند که تا آخرین نفس مبارزه کنی و تو آنقدر میجنگی تا از نفس بیفتی، سپس وقتی از تک و تا افتادی و هیاهوی دیگران نیز آرام گرفت، تازه میفهمی آنچه بدست آمده چقدر ملالآور است؛ شاید مانند مایک تایسون و محمدعلی باید خونت ریخته شود و نفست بریده شود تا بفهمی که اینها هیاهوی بسیار برای هیچ است.
اما حکمتی به سان مُعّما: «هیچ مقصدی نیست، هرچقدر که میتوانی، از مسیر لذت ببر.» عبارتی حکیمانه و مُعّماگونه که حکمتش در لذت بردن از مسیر است و مُعّمایش در این است که به راستی نمیتوان فهمید که مقصدی هست یا نه! به زعم من، اگر اندکی احترامِ قلبی برای «حواس خود» قائل باشیم، لذت بردن از مسیر را انتخاب میکنیم تا اگر مقصدی نبود، به احساسات خویش بدهکار نباشیم.
.
.
متن: #عباس_ناظری
@existentialistt
این مصاحبه مایک تایسون قهرمان سنگین وزن بوکس، به من یادآور میشود که در بالاترین قُلههای افتخار هم پاداش نامحدودی وجود ندارد، پس به حقیقتِ پوچِ مقصد واقف شوم و حرص نخورم و چه بینش باشکوهی که انسان بتواند در نوعی از پوچی خلاقانه و هوشمندانه غوطهور شود تا معنای ناپدید شده در تعلیق دستیابی به افتخار را دریابد. یافتن معنا در پوچی، پارادوکسی است که تو را از هیمنهی لذت نامحدود خارج میکند، به باور اریک فروم همهی تلاشهای انسان امروزی در راستای رسیدن به لذت نامحدود خلاصه شده است، مثلا به این میاندیشی که اگر به رفیعترین قلههای افتخار دست بیابی میتوانی تا بینهایت لذت ببری، پس اهداف و برنامههایت را برای رسیدن به این لذت نامحدود انتخاب میکنی، رقابتطلبی و جنگجویی و حرص خوردن نیز پیامد دستیابی به همین لذت نامحدود خواهد بود، حال اگر نتوانی آنچه را میخواهی به دست بیاوری حسرت میخوری و اگر موفق شوی دچار ملال ناشی از پوچی آن میشوی، بعد به این میاندیشی که شاید آنچه بهدست آوردهای کافی نیست و باید رکوردهای دیگری را فتح کنی، اینگونه وارد یک لوپ فیدبکی میشوی و در این میان دیگران هم با هیاهویی که به راه انداختهاند تو را تشویق میکنند که تا آخرین نفس مبارزه کنی و تو آنقدر میجنگی تا از نفس بیفتی، سپس وقتی از تک و تا افتادی و هیاهوی دیگران نیز آرام گرفت، تازه میفهمی آنچه بدست آمده چقدر ملالآور است؛ شاید مانند مایک تایسون و محمدعلی باید خونت ریخته شود و نفست بریده شود تا بفهمی که اینها هیاهوی بسیار برای هیچ است.
اما حکمتی به سان مُعّما: «هیچ مقصدی نیست، هرچقدر که میتوانی، از مسیر لذت ببر.» عبارتی حکیمانه و مُعّماگونه که حکمتش در لذت بردن از مسیر است و مُعّمایش در این است که به راستی نمیتوان فهمید که مقصدی هست یا نه! به زعم من، اگر اندکی احترامِ قلبی برای «حواس خود» قائل باشیم، لذت بردن از مسیر را انتخاب میکنیم تا اگر مقصدی نبود، به احساسات خویش بدهکار نباشیم.
.
.
متن: #عباس_ناظری
@existentialistt
این عبارت آلبرکامو بسیار درست است، انسان به جای مواجه شدن با مشکلات، مشتاق گریز از درد است: «وقتی انسان آموخت آن هم نه فقط بر روی کاغذ، که چگونه با رنجهایش تنها بماند، چگونه بر اشتیاقش به گریز چیره شود، آنوقت چیز زیادی نمانده که یاد نگرفته باشد.»
مواجهی آرام و آهسته با رنجهایت را تمرین کن، تا بتوانی بر اندوه ناشی از رنج چیره شوی.
متن: #عباس_ناظری
@Existentialistt
مواجهی آرام و آهسته با رنجهایت را تمرین کن، تا بتوانی بر اندوه ناشی از رنج چیره شوی.
متن: #عباس_ناظری
@Existentialistt
به زبان حافظ:
جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است
ز اهل معرفت این مختصر دریغ مدار
بهارتان مبارک و خرم باشد
سهل و مختصر بگذرد این دوران🦋
@Existentialistt
جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است
ز اهل معرفت این مختصر دریغ مدار
بهارتان مبارک و خرم باشد
سهل و مختصر بگذرد این دوران🦋
@Existentialistt
...
به زبان فروید: «اگر قادر نیستیم همهی رنجها را از میان برداریم، اما میتوانیم برخی از آنها را از بین ببریم و برخی دیگر را تسکین دهیم.» میپرسی چگونه؟ از طریق حقیقت! زیرا «حقیقت رهایی بخش است.» یعنی اگر کسی عاشق یک حقیقتی باشد و با شوق بسیار در آن جهت حرکت کند، میتواند از بار رنجهای خودش یا دیگران بکاهد. به زبان سهراب شاید کار ما این است پی آواز حقیقت بدویم و شاید بزرگترین حقیقت زندگی شکوفایی استعدادهایمان باشد، زیرا انسانی که استعدادهایش را شکوفا نکرده باشد، همواره از زندگی طلبکار خواهد بود و به همین دلیل بدرود حیات برایش دشوار میشود! بگو آیا اشتیاقی برای به شکوفایی رساندن استعدادهای خویش داری؟ كسی كه یک زندگی مشتاقانه را میزید، طبق اصول نیچه، از شكستهای خود آشفته نمیشود زیرا چالشها را فرصتهایی برای خلق دوبارهی خود میداند. بازهم به زبان سهراب: «صدایی تو را می خواند. روانه شو. سرمشق خودت باش. با چشمان خودت ببین. با یافته خویش بزی. در خود فرو شو تا به دیگران نزدیک شوی. پیک خود باش. پیام خودت را بازگوی. میوه از باغ درون بچین. شاخهها چنان بارور بینی که سبدها آرزو کنی و زنبیلِ تُرا، گرانباری شاخهای بس خواهد بود.» با اشتیاقی مضاعف به سوی شکوفا ساختن استعدادهایت گام بردار تا بتوانی زندگی را تاب بیاوری، از خودت موجودی ستایش برانگیز برای خویش بیافرین نه برای دیگران!
.
.
متن: #عباس_ناظری
@Existentialistt
به زبان فروید: «اگر قادر نیستیم همهی رنجها را از میان برداریم، اما میتوانیم برخی از آنها را از بین ببریم و برخی دیگر را تسکین دهیم.» میپرسی چگونه؟ از طریق حقیقت! زیرا «حقیقت رهایی بخش است.» یعنی اگر کسی عاشق یک حقیقتی باشد و با شوق بسیار در آن جهت حرکت کند، میتواند از بار رنجهای خودش یا دیگران بکاهد. به زبان سهراب شاید کار ما این است پی آواز حقیقت بدویم و شاید بزرگترین حقیقت زندگی شکوفایی استعدادهایمان باشد، زیرا انسانی که استعدادهایش را شکوفا نکرده باشد، همواره از زندگی طلبکار خواهد بود و به همین دلیل بدرود حیات برایش دشوار میشود! بگو آیا اشتیاقی برای به شکوفایی رساندن استعدادهای خویش داری؟ كسی كه یک زندگی مشتاقانه را میزید، طبق اصول نیچه، از شكستهای خود آشفته نمیشود زیرا چالشها را فرصتهایی برای خلق دوبارهی خود میداند. بازهم به زبان سهراب: «صدایی تو را می خواند. روانه شو. سرمشق خودت باش. با چشمان خودت ببین. با یافته خویش بزی. در خود فرو شو تا به دیگران نزدیک شوی. پیک خود باش. پیام خودت را بازگوی. میوه از باغ درون بچین. شاخهها چنان بارور بینی که سبدها آرزو کنی و زنبیلِ تُرا، گرانباری شاخهای بس خواهد بود.» با اشتیاقی مضاعف به سوی شکوفا ساختن استعدادهایت گام بردار تا بتوانی زندگی را تاب بیاوری، از خودت موجودی ستایش برانگیز برای خویش بیافرین نه برای دیگران!
.
.
متن: #عباس_ناظری
@Existentialistt
👍1
عظمت درونی تو دو شاخصه مهم دارد:
میزان بردباری و شیوه مواجههات با دردهای زندگی
متن: #عباس_ناظری
@existentialistt
میزان بردباری و شیوه مواجههات با دردهای زندگی
متن: #عباس_ناظری
@existentialistt
❤1
گاهی عامدانه و گاهی سهواً، فراموش میکنیم که هر انسانی به حکم اجبار، هر آنچه که شاکلهاش را میسازد، دوست میدارد.
اگر من سفیدم، دیگری شاید اندکی روشنتر و شاید بسیار تیرهتر باشد. اگر من در این نقطه از جهان به دنیا آمدهام، دیگری شاید در نقطهای به دنیا آمده باشد.
رنگهایمان، زبانهایمان، نامهایمان هیچ یک «ما» نیستیم. «ما» چیز دیگریست.
ما انسانیم، رنگها و نژادها نه مایهٔ افتخارند و نه مایه شرم. هر کسی به ناچار به آنچه که هست میبالد.
آنچه که هستیم مهم نیست، آنچه که میخواهیم بشویم مهم است.
📙 #کشتن_مرغ_مینا
👤 #هارپر_لی
@existentialistt
اگر من سفیدم، دیگری شاید اندکی روشنتر و شاید بسیار تیرهتر باشد. اگر من در این نقطه از جهان به دنیا آمدهام، دیگری شاید در نقطهای به دنیا آمده باشد.
رنگهایمان، زبانهایمان، نامهایمان هیچ یک «ما» نیستیم. «ما» چیز دیگریست.
ما انسانیم، رنگها و نژادها نه مایهٔ افتخارند و نه مایه شرم. هر کسی به ناچار به آنچه که هست میبالد.
آنچه که هستیم مهم نیست، آنچه که میخواهیم بشویم مهم است.
📙 #کشتن_مرغ_مینا
👤 #هارپر_لی
@existentialistt
عقل، لحظه، بهبودی؛ اگر عاقلانه در لحظه زندگی کنیم بهبودی را مییابیم، پس برای بودنِ بهتر در دنیا به وقوف نیاز داریم، یعنی واقف باشیم به هرآنچه در اطرافمان رخ میدهد و اگر زندگی را به آینده موکول کنیم نارضایتی بیخ گلویمان را خواهد گرفت. ما اینجاییم که خوب زندگی کنیم و از آنچه میبینم در همان لحظه لذت ببریم بیآنکه در تصور به تملک درآوردن آن چیزها باشیم، اینگونه بار وسوسهبرانگیز هستی را تاب خواهیم آورد.
.
.
متن: #عباس_ناظری
@existentialistt
.
.
متن: #عباس_ناظری
@existentialistt
👍1
ما به تجربه خیالی و موهوم "من نه، الآن نه" وابستهایم: اعتیادی فراگیر.
ما از غذا، مواد مخدر، اینترنت، سکس، شهرت، کار و الکل استفاده میکنیم تا از دنیای واقعی به دنیایی برویم که در آن مردم آن طوریاند که ما فکر میکنیم باید باشند.
ما مشتاق گذشته یا آیندهای آرمانی هستیم که هرگز وجود نداشته است.
ما نمیتوانیم دیروز را در امروز زندگی کنیم.
به جای حضور در زمان حال، ما در انتظار چیزی هستیم که آرزوی حضورش را داشتیم.
ما تصور میکنیم که اگر در زمان و مکان دیگری زندگی میکردیم به سر منزل آرامش و رضایت میرسیدیم.
میل شدید به " من_نه، الان_نه، اینجا_نه " ما را بیخانمان نگاه میدارد.
ما میکوشیم از لحظه حال فرار کنیم اما لحظه حال یگانه خانهای است که همیشه خواهیم داشت.
📙 #دروغهایی_که_به_خود_میگوییم
👤 #جان_فردریکسون
@existentialistt
ما از غذا، مواد مخدر، اینترنت، سکس، شهرت، کار و الکل استفاده میکنیم تا از دنیای واقعی به دنیایی برویم که در آن مردم آن طوریاند که ما فکر میکنیم باید باشند.
ما مشتاق گذشته یا آیندهای آرمانی هستیم که هرگز وجود نداشته است.
ما نمیتوانیم دیروز را در امروز زندگی کنیم.
به جای حضور در زمان حال، ما در انتظار چیزی هستیم که آرزوی حضورش را داشتیم.
ما تصور میکنیم که اگر در زمان و مکان دیگری زندگی میکردیم به سر منزل آرامش و رضایت میرسیدیم.
میل شدید به " من_نه، الان_نه، اینجا_نه " ما را بیخانمان نگاه میدارد.
ما میکوشیم از لحظه حال فرار کنیم اما لحظه حال یگانه خانهای است که همیشه خواهیم داشت.
📙 #دروغهایی_که_به_خود_میگوییم
👤 #جان_فردریکسون
@existentialistt
به بیان هانا آرنت: «آنچه باعث تغییر میشود امید نیست، ناامیدی است» و به زبان نیچه: «امید پلیدترین پلیدیهاست»، زیرا به رنج و عذابِ بیهودهی انسان دامن میزند، به راستی چه امیدهایی که پشت رنجهای مدام ما پنهان شدهاند، ناامیدی میتواند ما را به این فهم برساند که واقعیت تغییرناپذیر است، پس میتوانیم به جنگ با واقعیت خاتمه دهیم و به تغییر خویش روی بیاوریم تا این تغییر پایانی بر رنجهایمان باشد.
متن: #عباس_ناظری
@Existentialistt
متن: #عباس_ناظری
@Existentialistt