Warning: mkdir(): No space left on device in /var/www/tgoop/post.php on line 37

Warning: file_put_contents(aCache/aDaily/post/FreeInternetMaster4/--): Failed to open stream: No such file or directory in /var/www/tgoop/post.php on line 50
نت رایگان 𝑴𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓⚡@FreeInternetMaster4 P.5686
FREEINTERNETMASTER4 Telegram 5686
نت رایگان 𝑴𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓
دیگر شد و بعد از خلاص شدن کار ، خانه رفتم شب غذا خورده به اتاقم آمدم دلم میشد به آرزو زنگ زده و همرایش صبحت کنم چند بار به طرف شماره اش دیدم میخواستم زنگ بزنم ولی زنگ نزدم پیش خود قسم خورده و گفتم که تا روز نکاح نی برش زنگ میزنم و نی خانه شان میرم شاید کمی…
تبسم : ها زیااد مقبول است ولی ساده است
آرزو : خی بریم یک دانه گند افغانی سبز جلق بلقی    که زیاد موره هم کار شده باشه بخریم چی گفتی؟؟؟
تبسم : بخدا اگر به دل مه بانین خو میرم یک دانه دگه میخرم بریم؟
آرزو : تبسم عقل ته از دست دادی یا خوده ده دیوانگی میزنی مرگ بریم ریشخندی نکو
تبسم : وی مه ریشخندی دارم یا تو ، اول تو شروع کدی هههههه
نرگس : خو گمشکو موش پیشک واری به جان هم نفتین ههههه بیا آرزو که جورت کنم ناوقت میشه
تبسم : صبر آرزو اول برو یک حمام کو وضو کده بیا چون نکاح میکنی باید وضو داشته باشی همقدر نمیفامی دیوانه
نرگس : ها راستی راست میگه آرزو برو حمام کو باز بیا که آرایشت کنم برو دگه زود
آرزو : رفتم حمام کدم دوباره آمدم موهایمه شانه کدم و تبسم  برم خشک شان کد و نرگس هم مصروف کار خود شده و مره آرایش کد
بعد از تاکید زیاد بخاطر ای که فیشن غلیظ نکنه چون خوش ندارم بعد از بیست دقیقه کارش تمام شد
نرگس : اینه خلاص شد میتانی خوده ده آینه ببینی
آرزو : ده آینه خوده دیدم زیبا شده بودم رفتم لباسهای مه هم پوشیدم پیراهن سبز روشن شامی بود دراز و آستین هایش هم کلان بودن و تنها در آستین هایش گلهای سرخ کوچک کار شده بود دگه تمام پیراهن سبز روشن بود بلاخره آماده شدم که صدای دروازه شد...

بازی های روزگار🍂
قسمت : بیست و یکم 

آرزو : تبسم از پشت کلکین دید که کاکا شریف شان بودن
تبسم : واه واه بیا تو نرگس داماد ره سیل کو که چقدر مقبول شده خدایی امروز نور کشیدن ای دو تا.....آرزو بیا تو هم سیل کو یک دفه هله بیا که حالی داخل میشن زود ، بخدا که چقدر به همدیگه میخوانین شما
آرزو : آخر خاد دیدم اش تبسم بان که بره حوصله ندارم
نرگس : تو باش مه ببینم......
بخدا راست میگه آرزو بیا یک بار ببین که باز پشیمان میشی
آرزو : مه از همو روز اول پشیمان بودم بس کنین دگه دخترا اقدر اسرار نکنین نمیبینم بیایین ای طرف که بد است الطاف متوجه شوه فکر میکنه که مه پت پت سیل دارم
تبسم : ههههه شیشک اینه آمدیم
آرزو : با تبسم شان قصه داشتم که چند دقه بعد دروازه باز شد افرا ، مادرم و خاله عایشه داخل شدن
با خاله عایشه و افرا سلام علیکی کدم که خاله عایشه گفت
عایشه : نام خدا بچیم چقدر مقبول شدی نظر نشی چقدر ای پیراهن سبز برت نمود میته الهی همیشه سبز باشی بچیم
آرزو : تشکر خاله جان چشم های تان مقبول است
عزیزه : جان مادر باش یک ذره اسپند بیارم که امروز هم تو هم الطاف نور کشیدین هردویتانه اسپند کنم که یکبار نظر نشین
مادرم رفت و افرا هر دقه به طرفم میدید
افرا : بخدا ینگه اقدر مقبول شدی که هیچ چشمم ازت دور نمیشه دل مره که بوردی وقتی لالایم تره بیبینه از هوش خاد رفت
آرزو : هر بار که افرا برم ینگه میگه سرم بد میخوره هیچ خوش ندارم که برم ینگه بگویه ولی ده جوابش گفتم
—نی اقدر تعریفی هم نیستم افرا جان چشم هایت مقبول استن که مقبول میبینی
افرا : مادر ناحق اقدر پشت آرزو ره نگرفته بودین میفهمی آرزو مادرم از مه کده تره دوست داره همیشه تعریف تره پیش مه میکنه هر کار که ده خانه می کنم ولی وقتی به دلش نباشه میگه از آرزو یاد بیگی ههههه
عایشه : چون عروس مه قابل تعریف است بر مه خو بی جوره است
آرزو : به جواب خاله عایشه لبخند زدم که همو لحظه مادرم با اسپند داخل شد و خاله عایشه از دست مادرم گرفته و مره اسپند کد
عایشه : بتی عزیزه جان که عروس مه خودم اسپند کنم....اینه بچیم خدا از چشم بد دور داشته باشه شما ره و همیشه خوشبخت باشین مه برم ده او خانه که الطاف ره هم اسپند کنم
آرزو : مادرم با خاله عایشه رفتن و افرا همینجه پیش ما ماند
افرا : آرزو واقعین که تو و لالایم به همدیگر میخوانین ، لالایم خوی و عادتش ده هر چیز بیخی متفاوت است رفتارش ، گفتارش ، سیاستش ، استایلش ، خلاصه همه کار هایش خاص است باز کم کم بلد خاد شدی تشویش نکو خوش نگاهت میکنه عادت های بد نداره ولی فقط زود عصبانی میشه اگر دوام کنه باز خدا نجاتت بته دگه از هر لحاظ متفاوت است دلت جم
آرزو : پیش خود گفتم عادت دارم ده اینجه پدرم و عمر شان یک روز لطف خوش و سخن خوب شان ره نشنیدیم باز همرای قهر و سیاست او هم عادت میکنم
ولی ده جواب افرا چیزی نگفته و لبخند زدم
که افرا گفت
افرا : ینگه چرا امروز اقدر چپ استی یا خوده پیش ما سنگین گرفتی؟ ههههه
تبسم : نی افرا جان دلت جم ای همتو است به خوی باشه گپ میزنه اگر نباشه خنده دار ترین فکاهی ره هم بگویی خنده چی که یک سانت هم دهن خوده باز نمیکنه ههههههه
آرزو : آفرین تبسم خوب ریشخندی کو
دروغ میگه افرا جان خودت میفهمی یعنی کم حرف استم تا کسی ازم سوال نپرسه گپ نمیزنم همتو عادتم است تو به دل نگیری



tgoop.com/FreeInternetMaster4/5686
Create:
Last Update:

تبسم : ها زیااد مقبول است ولی ساده است
آرزو : خی بریم یک دانه گند افغانی سبز جلق بلقی    که زیاد موره هم کار شده باشه بخریم چی گفتی؟؟؟
تبسم : بخدا اگر به دل مه بانین خو میرم یک دانه دگه میخرم بریم؟
آرزو : تبسم عقل ته از دست دادی یا خوده ده دیوانگی میزنی مرگ بریم ریشخندی نکو
تبسم : وی مه ریشخندی دارم یا تو ، اول تو شروع کدی هههههه
نرگس : خو گمشکو موش پیشک واری به جان هم نفتین ههههه بیا آرزو که جورت کنم ناوقت میشه
تبسم : صبر آرزو اول برو یک حمام کو وضو کده بیا چون نکاح میکنی باید وضو داشته باشی همقدر نمیفامی دیوانه
نرگس : ها راستی راست میگه آرزو برو حمام کو باز بیا که آرایشت کنم برو دگه زود
آرزو : رفتم حمام کدم دوباره آمدم موهایمه شانه کدم و تبسم  برم خشک شان کد و نرگس هم مصروف کار خود شده و مره آرایش کد
بعد از تاکید زیاد بخاطر ای که فیشن غلیظ نکنه چون خوش ندارم بعد از بیست دقیقه کارش تمام شد
نرگس : اینه خلاص شد میتانی خوده ده آینه ببینی
آرزو : ده آینه خوده دیدم زیبا شده بودم رفتم لباسهای مه هم پوشیدم پیراهن سبز روشن شامی بود دراز و آستین هایش هم کلان بودن و تنها در آستین هایش گلهای سرخ کوچک کار شده بود دگه تمام پیراهن سبز روشن بود بلاخره آماده شدم که صدای دروازه شد...

بازی های روزگار🍂
قسمت : بیست و یکم 

آرزو : تبسم از پشت کلکین دید که کاکا شریف شان بودن
تبسم : واه واه بیا تو نرگس داماد ره سیل کو که چقدر مقبول شده خدایی امروز نور کشیدن ای دو تا.....آرزو بیا تو هم سیل کو یک دفه هله بیا که حالی داخل میشن زود ، بخدا که چقدر به همدیگه میخوانین شما
آرزو : آخر خاد دیدم اش تبسم بان که بره حوصله ندارم
نرگس : تو باش مه ببینم......
بخدا راست میگه آرزو بیا یک بار ببین که باز پشیمان میشی
آرزو : مه از همو روز اول پشیمان بودم بس کنین دگه دخترا اقدر اسرار نکنین نمیبینم بیایین ای طرف که بد است الطاف متوجه شوه فکر میکنه که مه پت پت سیل دارم
تبسم : ههههه شیشک اینه آمدیم
آرزو : با تبسم شان قصه داشتم که چند دقه بعد دروازه باز شد افرا ، مادرم و خاله عایشه داخل شدن
با خاله عایشه و افرا سلام علیکی کدم که خاله عایشه گفت
عایشه : نام خدا بچیم چقدر مقبول شدی نظر نشی چقدر ای پیراهن سبز برت نمود میته الهی همیشه سبز باشی بچیم
آرزو : تشکر خاله جان چشم های تان مقبول است
عزیزه : جان مادر باش یک ذره اسپند بیارم که امروز هم تو هم الطاف نور کشیدین هردویتانه اسپند کنم که یکبار نظر نشین
مادرم رفت و افرا هر دقه به طرفم میدید
افرا : بخدا ینگه اقدر مقبول شدی که هیچ چشمم ازت دور نمیشه دل مره که بوردی وقتی لالایم تره بیبینه از هوش خاد رفت
آرزو : هر بار که افرا برم ینگه میگه سرم بد میخوره هیچ خوش ندارم که برم ینگه بگویه ولی ده جوابش گفتم
—نی اقدر تعریفی هم نیستم افرا جان چشم هایت مقبول استن که مقبول میبینی
افرا : مادر ناحق اقدر پشت آرزو ره نگرفته بودین میفهمی آرزو مادرم از مه کده تره دوست داره همیشه تعریف تره پیش مه میکنه هر کار که ده خانه می کنم ولی وقتی به دلش نباشه میگه از آرزو یاد بیگی ههههه
عایشه : چون عروس مه قابل تعریف است بر مه خو بی جوره است
آرزو : به جواب خاله عایشه لبخند زدم که همو لحظه مادرم با اسپند داخل شد و خاله عایشه از دست مادرم گرفته و مره اسپند کد
عایشه : بتی عزیزه جان که عروس مه خودم اسپند کنم....اینه بچیم خدا از چشم بد دور داشته باشه شما ره و همیشه خوشبخت باشین مه برم ده او خانه که الطاف ره هم اسپند کنم
آرزو : مادرم با خاله عایشه رفتن و افرا همینجه پیش ما ماند
افرا : آرزو واقعین که تو و لالایم به همدیگر میخوانین ، لالایم خوی و عادتش ده هر چیز بیخی متفاوت است رفتارش ، گفتارش ، سیاستش ، استایلش ، خلاصه همه کار هایش خاص است باز کم کم بلد خاد شدی تشویش نکو خوش نگاهت میکنه عادت های بد نداره ولی فقط زود عصبانی میشه اگر دوام کنه باز خدا نجاتت بته دگه از هر لحاظ متفاوت است دلت جم
آرزو : پیش خود گفتم عادت دارم ده اینجه پدرم و عمر شان یک روز لطف خوش و سخن خوب شان ره نشنیدیم باز همرای قهر و سیاست او هم عادت میکنم
ولی ده جواب افرا چیزی نگفته و لبخند زدم
که افرا گفت
افرا : ینگه چرا امروز اقدر چپ استی یا خوده پیش ما سنگین گرفتی؟ ههههه
تبسم : نی افرا جان دلت جم ای همتو است به خوی باشه گپ میزنه اگر نباشه خنده دار ترین فکاهی ره هم بگویی خنده چی که یک سانت هم دهن خوده باز نمیکنه ههههههه
آرزو : آفرین تبسم خوب ریشخندی کو
دروغ میگه افرا جان خودت میفهمی یعنی کم حرف استم تا کسی ازم سوال نپرسه گپ نمیزنم همتو عادتم است تو به دل نگیری

BY نت رایگان 𝑴𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓⚡


Share with your friend now:
tgoop.com/FreeInternetMaster4/5686

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Telegram offers a powerful toolset that allows businesses to create and manage channels, groups, and bots to broadcast messages, engage in conversations, and offer reliable customer support via bots. The public channel had more than 109,000 subscribers, Judge Hui said. Ng had the power to remove or amend the messages in the channel, but he “allowed them to exist.” In 2018, Telegram’s audience reached 200 million people, with 500,000 new users joining the messenger every day. It was launched for iOS on 14 August 2013 and Android on 20 October 2013. 3How to create a Telegram channel? Users are more open to new information on workdays rather than weekends.
from us


Telegram نت رایگان 𝑴𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓⚡
FROM American