غـربــاء | Ghorabaa

غـربــاء | Ghorabaa

فضايل صحابه رضوان الله عليهم اجمعين باب (1) اين سخن رسول اكرم ﷺ كه فرمود: اگر كسي را به عنوان دوست صميمي انتخاب مي‌كردم، ابوبكر را بر می‌گزيدم 1504- «عَنْ عَمَّارٍ رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُ قَالَ: رَأَيْتُ رسول الله ﷺ وَمَا مَعَهُ إِلاَّ خَمْسَةُ أَعْبُدٍ…

فضايل صحابه رضوان الله عليهم اجمعين
باب (1) اين سخن رسول اكرم ﷺ كه فرمود: اگر كسي را به عنوان دوست صميمي انتخاب مي‌كردم، ابوبكر را بر می‌گزيدم

1505- «عَنْ أَبِي الدَّرْدَاءِ رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُ قَالَ: كُنْتُ جَالِسًا عِنْدَ النَّبِيِّ ﷺ إِذْ أَقْبَلَ أَبُو بَكْرٍ آخِذًا بِطَرَفِ ثَوْبِهِ حَتَّى أَبْدَى عَنْ رُكْبَتِهِ، فَقَالَ النَّبِيُّ ﷺ : «أَمَّا صَاحِبُكُمْ فَقَدْ غَامَرَ». فَسَلَّمَ وَقَالَ: إِنِّي كَانَ بَيْنِي وَبَيْنَ ابْنِ الْخَطَّابِ شَيْءٌ فَأَسْرَعْتُ إِلَيْهِ، ثُمَّ نَدِمْتُ فَسَأَلْتُهُ أَنْ يَغْفِرَ لِي فَأَبَى عَلَيَّ، فَأَقْبَلْتُ إِلَيْكَ، فَقَالَ: «يَغْفِرُ اللَّهُ لَكَ يَا أَبَا بَكْرٍ» ثَلاثًا. ثُمَّ إِنَّ عُمَرَ نَدِمَ فَأَتَى مَنْزِلَ أَبِي بَكْرٍ، فَسَأَلَ: أَثَّمَ أَبُو بَكْرٍ؟ فَقَالُوا: لا. فَأَتَى إِلَى النَّبِيِّ ﷺ فَسَلَّمَ فَجَعَلَ وَجْهُ النَّبِيِّ ﷺ يَتَمَعَّرُ حَتَّى أَشْفَقَ أَبُو بَكْرٍ، فَجَثَا عَلَى رُكْبَتَيْهِ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ وَاللَّهِ أَنَا كُنْتُ أَظْلَمَ مَرَّتَيْنِ، فَقَالَ النَّبِيُّ ﷺ : «إِنَّ اللَّهَ بَعَثَنِي إِلَيْكُمْ فَقُلْتُمْ كَذَبْتَ وَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: صَدَقَ، وَوَاسَانِي بِنَفْسِهِ وَمَالِهِ، فَهَلْ أَنْتُمْ تَارِكُوا لِي صَاحِبِي»؟ مَرَّتَيْنِ، فَمَا أُوذِيَ بَعْدَهَا». (بخارى: 3661)

ترجمه: «ابو درداء رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُ می‌گوید: نزد نبی اكرم ﷺ نشسته بودم كه ابوبكر رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُ آمد در حالی كه گوشه لباسش را گرفته و به اندازه‌ای بالا زده بود كه زانویش، دیده می‌شد. نبی اكرم ﷺ فرمود: «دوست شما، خود را دچار مشكلی كرده است». ابوبكر سلام كرد و گفت: بین من و پسر خطاب بگو مگو پیش آمد. او را خشمگین كردم. سپس پشیمان شدم و از او خواستم تا مرا ببخشد. ولی او نبخشید. بدینجهت، خدمت شما رسیدم. رسول خدا ﷺ فرمود: «ای ابوبكر! خداوند تو را ببخشد». و این جمله را سه بار تكرار كرد. سر انجام، عمر نیز پشیمان شد و به خانه ابوبكر رفت و پرسید: ابوبكر اینجاست؟ گفتند: خیر. آنگاه، نزد نبی اكرم ﷺ آمد و سلام كرد. با دیدن او، چهره پیامبر خدا ﷺ داشت دگرگون می‌شد. ابوبكر ترسید (كه مبادا رسول خدا ﷺ به او چیزی بگوید) لذا دو زانو نشست و گفت: یا رسول الله! سوگند به خدا كه من كوتاهی ‌كرده‌ام. و این جمله را دو بار، تكرار كرد. نبی اكرم ﷺ فرمود: «همانا خداوند مرا به سوی شما مبعوث كرد. شما مرا تكذیب كردید و ابوبكر مرا تصدیق كرد و با جان ومالش، مرا همراهی نمود. آیا دوستم را برایم می‌گذارید»؟ و این جمله را دو بار تكرار نمود. بعد از آن، هیچ كس ابوبكر را اذیت نكرد»


•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•

● 𝗝𝗢𝗜𝗡 : @Ghorabaatv ●

www.tgoop.com/Ghorabaatv/42795

843 viewsedited  Jan 21 at 07:36

فضايل صحابه رضوان الله عليهم اجمعين
باب (1) اين سخن رسول اكرم ﷺ كه فرمود: اگر كسي را به عنوان دوست صميمي انتخاب مي‌كردم، ابوبكر را بر می‌گزيدم

1505- «عَنْ أَبِي الدَّرْدَاءِ رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُ قَالَ: كُنْتُ جَالِسًا عِنْدَ النَّبِيِّ ﷺ إِذْ أَقْبَلَ أَبُو بَكْرٍ آخِذًا بِطَرَفِ ثَوْبِهِ حَتَّى أَبْدَى عَنْ رُكْبَتِهِ، فَقَالَ النَّبِيُّ ﷺ : «أَمَّا صَاحِبُكُمْ فَقَدْ غَامَرَ». فَسَلَّمَ وَقَالَ: إِنِّي كَانَ بَيْنِي وَبَيْنَ ابْنِ الْخَطَّابِ شَيْءٌ فَأَسْرَعْتُ إِلَيْهِ، ثُمَّ نَدِمْتُ فَسَأَلْتُهُ أَنْ يَغْفِرَ لِي فَأَبَى عَلَيَّ، فَأَقْبَلْتُ إِلَيْكَ، فَقَالَ: «يَغْفِرُ اللَّهُ لَكَ يَا أَبَا بَكْرٍ» ثَلاثًا. ثُمَّ إِنَّ عُمَرَ نَدِمَ فَأَتَى مَنْزِلَ أَبِي بَكْرٍ، فَسَأَلَ: أَثَّمَ أَبُو بَكْرٍ؟ فَقَالُوا: لا. فَأَتَى إِلَى النَّبِيِّ ﷺ فَسَلَّمَ فَجَعَلَ وَجْهُ النَّبِيِّ ﷺ يَتَمَعَّرُ حَتَّى أَشْفَقَ أَبُو بَكْرٍ، فَجَثَا عَلَى رُكْبَتَيْهِ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ وَاللَّهِ أَنَا كُنْتُ أَظْلَمَ مَرَّتَيْنِ، فَقَالَ النَّبِيُّ ﷺ : «إِنَّ اللَّهَ بَعَثَنِي إِلَيْكُمْ فَقُلْتُمْ كَذَبْتَ وَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: صَدَقَ، وَوَاسَانِي بِنَفْسِهِ وَمَالِهِ، فَهَلْ أَنْتُمْ تَارِكُوا لِي صَاحِبِي»؟ مَرَّتَيْنِ، فَمَا أُوذِيَ بَعْدَهَا». (بخارى: 3661)

ترجمه: «ابو درداء رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُ می‌گوید: نزد نبی اكرم ﷺ نشسته بودم كه ابوبكر رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُ آمد در حالی كه گوشه لباسش را گرفته و به اندازه‌ای بالا زده بود كه زانویش، دیده می‌شد. نبی اكرم ﷺ فرمود: «دوست شما، خود را دچار مشكلی كرده است». ابوبكر سلام كرد و گفت: بین من و پسر خطاب بگو مگو پیش آمد. او را خشمگین كردم. سپس پشیمان شدم و از او خواستم تا مرا ببخشد. ولی او نبخشید. بدینجهت، خدمت شما رسیدم. رسول خدا ﷺ فرمود: «ای ابوبكر! خداوند تو را ببخشد». و این جمله را سه بار تكرار كرد. سر انجام، عمر نیز پشیمان شد و به خانه ابوبكر رفت و پرسید: ابوبكر اینجاست؟ گفتند: خیر. آنگاه، نزد نبی اكرم ﷺ آمد و سلام كرد. با دیدن او، چهره پیامبر خدا ﷺ داشت دگرگون می‌شد. ابوبكر ترسید (كه مبادا رسول خدا ﷺ به او چیزی بگوید) لذا دو زانو نشست و گفت: یا رسول الله! سوگند به خدا كه من كوتاهی ‌كرده‌ام. و این جمله را دو بار، تكرار كرد. نبی اكرم ﷺ فرمود: «همانا خداوند مرا به سوی شما مبعوث كرد. شما مرا تكذیب كردید و ابوبكر مرا تصدیق كرد و با جان ومالش، مرا همراهی نمود. آیا دوستم را برایم می‌گذارید»؟ و این جمله را دو بار تكرار نمود. بعد از آن، هیچ كس ابوبكر را اذیت نكرد»


•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•

● 𝗝𝗢𝗜𝗡 : @Ghorabaatv ●

BY غـربــاء | Ghorabaa