tgoop.com/HQADERI/370
Last Update:
امروزه آلمانی ها همچنان دلتنگ «هیتلر» هستند که نیازی به ذکر اقدامات او نیست. حتی گاهی اوقات رهبران و سیاستمداران بهتر از مردم هستند زیرا برخلاف ذهنیت ایدئولوژیک و غیرمنطقی ملتی که حد نمی شناسد، تسلیم منطق واقع گرایی و محدود کردن قدرت خود می شوند. مثلاً اگر قدرت در دست ملت ترکیه باشد نسل کردهایی را که می خواهند از ترکیه جدا شوند، نابود می کند اما رهبری مثل اردوغان به دلیل محدودیت ها، آداب و رسوم و اعتبار بین المللی قادر به انجام چنین کاری نیست.
بنابراین و با توجه به اخلاق سیاسی، جوامع می خواهند به آنچه برسند که دولت ها خواهان آنند. حتی اگر از نظر اقتصادی و مالی یا از نظر محتوایی نظرات متفاوتی با ارباب خود داشته باشند.
انتقاد یک گروه نخبه یا بخشی از ملت از دولت به دلیل از دست دادن قدرت سیاسی و فرصت های اقتصادی است نه راهبردهای کلان! نخبگان، زمانی که به قدرت می رسند با وجود انتقادات، از همین منطق پیروی می کنند. بخشی از مردم به دلیل اینکه نقشی در ساختار قدرت ندارند یا مانند جوانان روسیه از سربازی دوری میکنند یا منتقد سیاستهای جنگجویانه دولت میشوند. در مورد انتقاد از نخبگان سیاسی، نظریه ویلفرد پارتو صحیح است که می گوید هدف از تصرف قدرت این است که آنها می خواهند با انتقاد از سیاست های حاکم، مردم را برای خواسته های خود بسیج کنند. این بدان معنا نیست که انتقادی از سیاست های حاکم در کشورهایی مانند روسیه و ایران وجود ندارد، بلکه به این معناست که در مورد استراتژی های کلان اتفاق نظر وجود دارد، چونکه منتقدان به محض رسیدن به قدرت، همان سیاست هایی را دنبال می کنند که خود منتقدشان بودند. پس هدف از نقد، چاره نیست بلکه رسیدن به قدرت است. امروزه منتقدان جمهوری اسلامی ایران در کشورهای غربی و آمریکا زندگی می کنند، هر چند که آنان سیاست های ج.ا.ایران را در ابعاد مختلف مورد انتقاد قرار می دهند و خواهان سرنگونی نظام و قیام علیه آن هستند، اما با توجه به تشابه راهبردهای کلان آنان مانند ممنوعیت زبان اقوام غیرفارس و تداوم قومیت، تسلط فرهنگی و زبانی فارس بر غیر فارس ها و حتی گسترش نفوذ رژیم در منطقه می توان گفت گرایش های سیاسی آنان هم راستا است. درست مانند خمینی که قبل از پیروزی انقلاب از منتقدان سرسخت سیاست های شاه و مدافع حقوق برابر اقوام و اقلیت ها بود، اما به محض روی کار آمدن، همان سیاست های نظام قبلی را دنبال کرد. منتقدان امروز جمهوری اسلامی ایران، به ویژه سلطنت طلبان، اگر به قدرت برسند مانند خمینی، دیکتاتوری بسیار وحشیانه و فاشیستی تر از جمهوری اسلامی در رابطه با سایر ملل غیرفارس مانند کُرد خواهند داشت. آنچه کردها با ساده لوحی سیاسی خود هرگز نفهمیده اند و همراه با اپوزیسیون فارس، مردم کرد را برای سلطنت طلبان می کُشند که با انقلاب فردا همان نتایج انقلاب دیروز را خواهند گرفت. زیرا آنها هرگز نفهمیدند که ریشه دیکتاتوری در ایران نه در طبقاتی بودن است، نه در دین و نه در شخصی که با تغییر مذهب به سکولاریسم یا تغییر رهبری حل می شود. بلکه در تسلط قومی پارس و حکومت تک قومی نهفته است، هر چند تغییر مردم و ایدئولوژی تغییری در این ساختار ایجاد نخواهد کرد. به همین دلیل، مثلاً انتقاد گروهی از مردم روسیه به این معنا نیست که آنها با احیای قدرت روسیه با وجود اشغال سایر کشورها مخالف هستند. شباهت ملت و دولت از نظر ساختار و اخلاق سیاسی تلقی می شود نه از منظر محتوای ایدئولوژیک.
شاید مردم ایران به هزار دلیل از جمهوری اسلامی ایران متنفر باشند، اما آیا توسعه طلبی و احیای امپراتوری گذشته را به شکل دیگری نمی خواهند؟
مردم افغانستان می توانند از دست طالبان فرار کنند و به اروپا بروند، اما آیا رفتارهای اجتماعی آنها با باورهای طالبان که خواهر خود را در پایتخت اروپا، آلمان به خاطر سبک زندگی غربی می کشند، متفاوت است؟ جهل تاریخی باعث شده که عموم مردم مثلاً رژیم ج.ا.ایران را به عنوان یک عارضه تاریخی موقت و تصادفی بپذیرند. در حالی که مطالعه تاریخ به ما نشان می دهد که امثال پوتین، حماس، داعش، جمهوری اسلامی و طالبان، پدیده های موقت یا صرفاً بیرونی و حاصل تصمیم نخبگان نیستند، بلکه مظهر سیاسی و فرهنگی شخصیت ملی و تاریخ ملی آنها هستند. به عنوان مثال، تمام حکومت ها در تاریخ ایران دیکتاتوری بوده اند و سعی در تصرف کشورهای دیگر داشته اند. جمهوری اسلامی یک نظام ایرانی-فارسی است که حاصل تاریخ سیاسی و فرهنگی مردم فارس و تجلی منش و اخلاق سیاسی آنهاست.
🆔@HQADERI
✅SHARE US
BY Hersh Qaderi / هێرش قادری
Share with your friend now:
tgoop.com/HQADERI/370