Audio
#کتب_اربعه_جلسه٢٧
#کتاب_الطهارة
حدیث اسماعیل بن جابر در میزان آب کرّ
- طریق کلینی به کتاب #محمدبنخالدالبرقی (برقی پدر)
- سفر برقی پدر به کوفه
- اتهام برقی پدر به ضعف در حدیث، اعتماد بر مراسیل و روایت از ضعفاء
- ضعف در حدیث در فهرست #نجاشی میتواند به معنای نقل مرسل (با #جاده) باشد؛ نمونه: سهل بن زیاد و محمد بن خالد برقی
- علت روایت #احمداشعری از محمدبنسنان به نحو با واسطه
- #اسماعیلبنجابر و جعفی بودن او
- اشتباه کشی در نسبت جعفی به اسماعیل بن جابر
- نبودن نسبت جعفی در اسانید برای اسماعیل بن جابر
- #اسماعیلبنعبدالرحمنالجعفی و اختلاف طبقهی او با اسماعیل بن جابر
- اسماعیل الجعفی همان اسماعیل بن عبدالرحمن است نه اسماعیل بن جابر
- اختلاف دو نسخه از فهرست #ابنولید در نزد شیخ و نجاشی و اختلاف اجازات ابن ولید و فهرست او
- نقل وجادهای #محمدبنسنان و اختلاف متن حدیث اسماعیل بن جابر توسط او با نقل صفوان
1401/10/17
@HadithFehrestRejal
#کتاب_الطهارة
حدیث اسماعیل بن جابر در میزان آب کرّ
- طریق کلینی به کتاب #محمدبنخالدالبرقی (برقی پدر)
- سفر برقی پدر به کوفه
- اتهام برقی پدر به ضعف در حدیث، اعتماد بر مراسیل و روایت از ضعفاء
- ضعف در حدیث در فهرست #نجاشی میتواند به معنای نقل مرسل (با #جاده) باشد؛ نمونه: سهل بن زیاد و محمد بن خالد برقی
- علت روایت #احمداشعری از محمدبنسنان به نحو با واسطه
- #اسماعیلبنجابر و جعفی بودن او
- اشتباه کشی در نسبت جعفی به اسماعیل بن جابر
- نبودن نسبت جعفی در اسانید برای اسماعیل بن جابر
- #اسماعیلبنعبدالرحمنالجعفی و اختلاف طبقهی او با اسماعیل بن جابر
- اسماعیل الجعفی همان اسماعیل بن عبدالرحمن است نه اسماعیل بن جابر
- اختلاف دو نسخه از فهرست #ابنولید در نزد شیخ و نجاشی و اختلاف اجازات ابن ولید و فهرست او
- نقل وجادهای #محمدبنسنان و اختلاف متن حدیث اسماعیل بن جابر توسط او با نقل صفوان
1401/10/17
@HadithFehrestRejal
Audio
#کتب_اربعه_جلسه٢٨
#کتاب_الطهارة
حدیث اسماعیل بن جابر در میزان آب کرّ
- ارتباط حدیث الأذان و خلط بین #اسماعیلالجعفی و #اسماعیلبنجابر نزد نجاشی
- علت مطرح شدن #حدیثالأذان در فهرست نجاشی
- مشتمل نبودن حدیث الأذان اسماعیل الجعفی بر #شهادتثالثه
- برخی مشکلات مشترکات شیخ و نجاشی در نقلهای منفرد از #ابنابیجید
- استفادهی #محمدبنسنان از نوشتاری منسوب به اسماعیل بن جابر
- روایت کتاب اسماعیل بن جابر توسط صفوان بن یحیی و قلت این احادیث در مصادر موجود
- اختلاف متن و مضمون میان نقل صفوان بن یحیی و محمد بن سنان از اسماعیل بن جابر
- #ایوببننوح و جایگاهش در نقل میراث
- #محمدبناحمدبنیحیی و مستتنیات ابن ولید از میراث او
- علت نقل نشدن این حدیث از #نوادرالحکمة توسط کلینی
- اعتماد صدوق بر نقل محمد بن سنان از اسماعیل بن جابر و رویگردانی از نقل صفوان و نقلهای موجود از راویان دیگر
1401/10/18
@HadithFehrestRejal
#کتاب_الطهارة
حدیث اسماعیل بن جابر در میزان آب کرّ
- ارتباط حدیث الأذان و خلط بین #اسماعیلالجعفی و #اسماعیلبنجابر نزد نجاشی
- علت مطرح شدن #حدیثالأذان در فهرست نجاشی
- مشتمل نبودن حدیث الأذان اسماعیل الجعفی بر #شهادتثالثه
- برخی مشکلات مشترکات شیخ و نجاشی در نقلهای منفرد از #ابنابیجید
- استفادهی #محمدبنسنان از نوشتاری منسوب به اسماعیل بن جابر
- روایت کتاب اسماعیل بن جابر توسط صفوان بن یحیی و قلت این احادیث در مصادر موجود
- اختلاف متن و مضمون میان نقل صفوان بن یحیی و محمد بن سنان از اسماعیل بن جابر
- #ایوببننوح و جایگاهش در نقل میراث
- #محمدبناحمدبنیحیی و مستتنیات ابن ولید از میراث او
- علت نقل نشدن این حدیث از #نوادرالحکمة توسط کلینی
- اعتماد صدوق بر نقل محمد بن سنان از اسماعیل بن جابر و رویگردانی از نقل صفوان و نقلهای موجود از راویان دیگر
1401/10/18
@HadithFehrestRejal
Audio
#کتب_اربعه_جلسه٢٩
#کتاب_الطهارة
حدیث اسماعیل بن جابر در میزان آب کرّ
- اختلاف نسخهی #نوادرالحکمة در نزد کلینی و شیخ
- نوادر #احمدبنادریس
- فقاهت احمد بن ادریس/ #ابوعلیالاشعری
- استفادهی کلینی از کتاب ایشان
- دو راوی مهم از #محمدبناحمدبنیحیی: #عطار و احمد بن ادریس
- سند حدیث به منزلهی آدرس مصدر است
- لزوم استفاده از یک یا چند طریق خاص برای یک مصدر (نباید احادیث مختلف آن مصدر را با طرق مختلف ارائه کرد)
- استفادهی کلینی از دو طریق با هم برای یک کتاب (کتاب #فتحبنیزید)
- اختلاف اصطلاح #حدیث و #روایة در فهرست نجاشی
- اختلاف تعابیر طرق نجاشی برای تحمل کتابها توسط مشایخ ایشان از مشایخشان
- تعبیر #سائر به معنای "جمیع" در عبارات قدما (من جمله نجاشی)
- قلّت نقلهای احمد بن ادریس از #احمداشعری و #محمدبناحمدبنیحیی در کافی (در غیر از عدة من اصحابنا)
- تشخیص برخی احادیث نوادر احمد بن ادریس در کافی
- طریق کلینی به کتاب #صفوانبنیحیی
- قلّت نقلهای کلینی از #محمدبنعبدالجبار از غیر راه احمد بن ادریس
- امکان منعکس نشدن برخی مصنفین یا برخی کتابهای مهم در فهرست نجاشی و شیخ
1401/10/24
@HadithFehrestRejal
#کتاب_الطهارة
حدیث اسماعیل بن جابر در میزان آب کرّ
- اختلاف نسخهی #نوادرالحکمة در نزد کلینی و شیخ
- نوادر #احمدبنادریس
- فقاهت احمد بن ادریس/ #ابوعلیالاشعری
- استفادهی کلینی از کتاب ایشان
- دو راوی مهم از #محمدبناحمدبنیحیی: #عطار و احمد بن ادریس
- سند حدیث به منزلهی آدرس مصدر است
- لزوم استفاده از یک یا چند طریق خاص برای یک مصدر (نباید احادیث مختلف آن مصدر را با طرق مختلف ارائه کرد)
- استفادهی کلینی از دو طریق با هم برای یک کتاب (کتاب #فتحبنیزید)
- اختلاف اصطلاح #حدیث و #روایة در فهرست نجاشی
- اختلاف تعابیر طرق نجاشی برای تحمل کتابها توسط مشایخ ایشان از مشایخشان
- تعبیر #سائر به معنای "جمیع" در عبارات قدما (من جمله نجاشی)
- قلّت نقلهای احمد بن ادریس از #احمداشعری و #محمدبناحمدبنیحیی در کافی (در غیر از عدة من اصحابنا)
- تشخیص برخی احادیث نوادر احمد بن ادریس در کافی
- طریق کلینی به کتاب #صفوانبنیحیی
- قلّت نقلهای کلینی از #محمدبنعبدالجبار از غیر راه احمد بن ادریس
- امکان منعکس نشدن برخی مصنفین یا برخی کتابهای مهم در فهرست نجاشی و شیخ
1401/10/24
@HadithFehrestRejal
Forwarded from SMA: Northwestern Univ. Shia Muslim Association
سمپوزیوم «منجی در اسلام»
شعبان ۱۴۴۴
اسفند ۱۴۰۱
فوریه و مارس ۲۰۲۳
شنبهها و یکشنبه ها به مدت چهارهفته
هر روز دو سخنرانی
۹:۳۰ صبح تا ۱۲:۳۰ بعد از ظهر به وقت شیکاگو
۱۰:۳۰ صبح تا ۱:۳۰ بعد از ظهر به وقت شرق آمریکا
۷:۳۰ تا ۱۰:۳۰ صبح به وقت غرب آمریکا
۷:۰۰ تا ۱۰:۰۰ شب به وقت تهران
پیوند زوم:
https://northwestern.zoom.us/j/947854860
انجمن مسلمانان شیعه دانشگاه نورثوسترن- شهر شیکاگو
@NorthwesternSMA
شعبان ۱۴۴۴
اسفند ۱۴۰۱
فوریه و مارس ۲۰۲۳
شنبهها و یکشنبه ها به مدت چهارهفته
هر روز دو سخنرانی
۹:۳۰ صبح تا ۱۲:۳۰ بعد از ظهر به وقت شیکاگو
۱۰:۳۰ صبح تا ۱:۳۰ بعد از ظهر به وقت شرق آمریکا
۷:۳۰ تا ۱۰:۳۰ صبح به وقت غرب آمریکا
۷:۰۰ تا ۱۰:۰۰ شب به وقت تهران
پیوند زوم:
https://northwestern.zoom.us/j/947854860
انجمن مسلمانان شیعه دانشگاه نورثوسترن- شهر شیکاگو
@NorthwesternSMA
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
١٢ مهدی؛ انگارهای واقفی
نقد جریان موسوم به یمانی (حدیث وصیت)
محل ارائه: حوزه علمیه جوادیه/اصفهان
جلسه اول
00:00 مقدمه
04:20 معلوم بودن زمان قیام اهل بیت در دو نوبت/یکی نبودن قائم و مهدی
13:35 واقفه/نقل علت شروع جریان وقف (مصادرهی اموال امام رضا علیه السلام)
25:23 بحث و مناظرهی واقفه با امام رضا علیه السلام
28:05 پیشنهاد اموال توسط سران واقفه به برخی بزرگان شیعه (صفوان بن یحیی/یونس بن عبدالرحمن)
29:40 سران واقفه و بحث با امام رضا علیه السلام/علی بن ابی حمزه
در این جلسات چهارگانه سعی شده است از توثیقات و تضعیفات رجالی - که مورد انتقاد این جریان است - برای ارزیابی احادیث، استفاده نشود و صرفا به نصوص تاریخی و روایی استناد شود.
1401/12/02
@HadithFehrestRejal
نقد جریان موسوم به یمانی (حدیث وصیت)
محل ارائه: حوزه علمیه جوادیه/اصفهان
جلسه اول
00:00 مقدمه
04:20 معلوم بودن زمان قیام اهل بیت در دو نوبت/یکی نبودن قائم و مهدی
13:35 واقفه/نقل علت شروع جریان وقف (مصادرهی اموال امام رضا علیه السلام)
25:23 بحث و مناظرهی واقفه با امام رضا علیه السلام
28:05 پیشنهاد اموال توسط سران واقفه به برخی بزرگان شیعه (صفوان بن یحیی/یونس بن عبدالرحمن)
29:40 سران واقفه و بحث با امام رضا علیه السلام/علی بن ابی حمزه
در این جلسات چهارگانه سعی شده است از توثیقات و تضعیفات رجالی - که مورد انتقاد این جریان است - برای ارزیابی احادیث، استفاده نشود و صرفا به نصوص تاریخی و روایی استناد شود.
1401/12/02
@HadithFehrestRejal
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
١٢ مهدی؛ انگارهای واقفی
نقد جریان موسوم به یمانی (حدیث وصیت)
محل ارائه: حوزه علمیه جوادیه/اصفهان
جلسه دوم
00:10 ادامه بحث علی بن ابی حمزه
04:00 حسن بن علی بن ابی حمزه از سران واقفه/کذاب بودن او/نوشتن کتابهایی در مورد غیبت و قائم و فتن
08:40 برخی احادیث موجود علی بن ابی حمزه و پسرش در مورد قائم و غیبت
13:20 برخی احادیث جعلی واقفه برای قائم دانستن موسی بن جعفر علیهما السلام: حدیث درع/حدیث "کلتا یدیه یمین"
21:00 شباهت قائم به پیامبران در مصادر مختلف و تحریفات آن توسط واقفه و غلات
45:15 دوازده محدَّث یا هشت محدَّث
در این جلسات چهارگانه سعی شده است از توثیقات و تضعیفات رجالی - که مورد انتقاد این جریان است - برای ارزیابی احادیث، استفاده نشود و صرفا به نصوص تاریخی و روایی استناد شود.
1401/12/02
@HadithFehrestRejal
نقد جریان موسوم به یمانی (حدیث وصیت)
محل ارائه: حوزه علمیه جوادیه/اصفهان
جلسه دوم
00:10 ادامه بحث علی بن ابی حمزه
04:00 حسن بن علی بن ابی حمزه از سران واقفه/کذاب بودن او/نوشتن کتابهایی در مورد غیبت و قائم و فتن
08:40 برخی احادیث موجود علی بن ابی حمزه و پسرش در مورد قائم و غیبت
13:20 برخی احادیث جعلی واقفه برای قائم دانستن موسی بن جعفر علیهما السلام: حدیث درع/حدیث "کلتا یدیه یمین"
21:00 شباهت قائم به پیامبران در مصادر مختلف و تحریفات آن توسط واقفه و غلات
45:15 دوازده محدَّث یا هشت محدَّث
در این جلسات چهارگانه سعی شده است از توثیقات و تضعیفات رجالی - که مورد انتقاد این جریان است - برای ارزیابی احادیث، استفاده نشود و صرفا به نصوص تاریخی و روایی استناد شود.
1401/12/02
@HadithFehrestRejal
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
١٢ مهدی؛ انگارهای واقفی
نقد جریان موسوم به یمانی (حدیث وصیت)
محل ارائه: حوزه علمیه جوادیه/اصفهان
جلسه سوم
00:00 مقدمهای در مورد قائم و مهدی
06:15 دوازده محدَّث یا هشت محدَّث
13:05 مشکلات پیش روی واقفه: وجود اسامی شیعیان (غیر از واقفه) در کتابی در نزد امامان علیهم السلام
19:42 جعل حدیث برای تکذیب امام رضا علیه السلام در جریان دفن موسی بن جعفر علیهما السلام
21:50 احادیث ١٢ امام و تحریف حدیث به ١٢ مهدی توسط واقفه (احادیث دوازده امام و یازده امام/دوازده مهدی و یازده مهدی)
26:20 حدیث ذریح در نام بردن ۶ امام اول/تحریف حدیث توسط واقفه و زیادت ١١ مهدی در حدیث/ادعای بداء در مفاد حدیث ذریح و نسبت آن به امام رضا علیه السلام
38:40 نسبت ١٢ مهدی بودن امامان دوازدهگانه به برخی واقفه توسط شیعیان
40:45 جعل حدیث در تعداد و نام امامان و نسبت آن به واقفه در میراث رازیها/یکی بودن مهدی و قائم به نقل از امام حسین علیه السلام
در این جلسات چهارگانه سعی شده است از توثیقات و تضعیفات رجالی - که مورد انتقاد این جریان است - برای ارزیابی احادیث، استفاده نشود و صرفا به نصوص تاریخی و روایی استناد شود.
1401/12/03
@HadithFehrestRejal
نقد جریان موسوم به یمانی (حدیث وصیت)
محل ارائه: حوزه علمیه جوادیه/اصفهان
جلسه سوم
00:00 مقدمهای در مورد قائم و مهدی
06:15 دوازده محدَّث یا هشت محدَّث
13:05 مشکلات پیش روی واقفه: وجود اسامی شیعیان (غیر از واقفه) در کتابی در نزد امامان علیهم السلام
19:42 جعل حدیث برای تکذیب امام رضا علیه السلام در جریان دفن موسی بن جعفر علیهما السلام
21:50 احادیث ١٢ امام و تحریف حدیث به ١٢ مهدی توسط واقفه (احادیث دوازده امام و یازده امام/دوازده مهدی و یازده مهدی)
26:20 حدیث ذریح در نام بردن ۶ امام اول/تحریف حدیث توسط واقفه و زیادت ١١ مهدی در حدیث/ادعای بداء در مفاد حدیث ذریح و نسبت آن به امام رضا علیه السلام
38:40 نسبت ١٢ مهدی بودن امامان دوازدهگانه به برخی واقفه توسط شیعیان
40:45 جعل حدیث در تعداد و نام امامان و نسبت آن به واقفه در میراث رازیها/یکی بودن مهدی و قائم به نقل از امام حسین علیه السلام
در این جلسات چهارگانه سعی شده است از توثیقات و تضعیفات رجالی - که مورد انتقاد این جریان است - برای ارزیابی احادیث، استفاده نشود و صرفا به نصوص تاریخی و روایی استناد شود.
1401/12/03
@HadithFehrestRejal
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
١٢ مهدی؛ انگارهای واقفی
نقد جریان موسوم به یمانی (حدیث وصیت)
محل ارائه: حوزه علمیه جوادیه/اصفهان
جلسه چهارم
00:00 روایت نکردن کلینی از این خط رازی
02:06 انتساب برخی احادیث جعلی به واقفه
05:29 جعل احادیث توسط برخی شیعیان و نسبت آن به واقفه
06:40 جعل حدیث در نام امامان و انتساب آن به واقفه/شواهدی بر معلوم نبودن نام امامان در زمان امام صادق علیه السلام/جمع بین تعبیر قائم و مهدی در امام دوازدهم
17:20 موسی بن عمران مذکور در سند رازی، راوی زیارت جامعه کبیره نیست
18:14 حسین بن یزید نوفلی راوی از واقفه در این اسانید/اتهام به غلو در آخر عمر
19:07 تأکید بر یکی بودن قائم و مهدی در میراث رازیها
19:53 حدیث موسوم به وصیت و واقفی بودن سند و مضمون آن
در این جلسات چهارگانه سعی شده است از توثیقات و تضعیفات رجالی - که مورد انتقاد این جریان است - برای ارزیابی احادیث، استفاده نشود و صرفا به نصوص تاریخی و روایی استناد شود.
1401/12/03
@HadithFehrestRejal
نقد جریان موسوم به یمانی (حدیث وصیت)
محل ارائه: حوزه علمیه جوادیه/اصفهان
جلسه چهارم
00:00 روایت نکردن کلینی از این خط رازی
02:06 انتساب برخی احادیث جعلی به واقفه
05:29 جعل احادیث توسط برخی شیعیان و نسبت آن به واقفه
06:40 جعل حدیث در نام امامان و انتساب آن به واقفه/شواهدی بر معلوم نبودن نام امامان در زمان امام صادق علیه السلام/جمع بین تعبیر قائم و مهدی در امام دوازدهم
17:20 موسی بن عمران مذکور در سند رازی، راوی زیارت جامعه کبیره نیست
18:14 حسین بن یزید نوفلی راوی از واقفه در این اسانید/اتهام به غلو در آخر عمر
19:07 تأکید بر یکی بودن قائم و مهدی در میراث رازیها
19:53 حدیث موسوم به وصیت و واقفی بودن سند و مضمون آن
در این جلسات چهارگانه سعی شده است از توثیقات و تضعیفات رجالی - که مورد انتقاد این جریان است - برای ارزیابی احادیث، استفاده نشود و صرفا به نصوص تاریخی و روایی استناد شود.
1401/12/03
@HadithFehrestRejal
Forwarded from SMA: Northwestern Univ. Shia Muslim Association
سخنرانی هفته سوم (روز ششم) سمپوزیوم «منجی در اسلام»
"مهدیان" و "قائمان" یا "مهدیِ قائم"؟
مصطفی بارگاهی، حوزه علمیه قم
یکشنبه
٢١ اسفند ۱۴۰۱
١٢ مارس ۲۰۲۳
ساعت ١٢:۰۰ ظهر به وقت شیکاگو
ساعت ۸:۳۰ شب به وقت تهران
چکیده:
در احادیث عامی منسوب به پیامبر (ص) و صحابه، از شخصی همنام با پیامبر و ملقب به "مهدی" به عنوان مصلح عالم، یاد شده است، اما در احادیث اهل بیت (ع)، علاوه بر این عنوان، از عنوان "قائم" نیز استفاده شده است. شواهدی وجود دارد که پس از امام موسی بن جعفر (ع)، جریان واقفه برای اینکه ایشان را قائم میدانستند درصدد توجیه احادیث دوازده امام برآمده و عدد دوازده را مربوط به دوازده مهدی دانستند که پس از قیام قائم خواهند آمد و البته آنها از شیعیان هستند؛ نه از اهل بیت. از سوی دیگر برخی شیعیان دوازده امامی، برای رد چنین ادعایی، دوازده مهدی را تطبیق بر امامان دوازدهگانه کردند. در چنین فضایی بود که لقب مهدی برای تمامی امامان دوازدهگانه به کار رفت. همچنین شواهدی وجود دارد که امکان قیام امامان (ع) پیش از امام دوازدهم نیز وجود داشته است و همین سبب شده بود که ادعای واقفه مبنی بر قائم بودن موسی بن جعفر (ع) به راحتی و با اتکا به احادیث دوازده امام، قابل رد نباشد. از این روی برخی شیعیان برای توجیه ادعای واقفه مبنی بر قائم بودن موسی بن جعفر (ع)، تمامی امامان را به معنایی خاص، قائم دانستند. در واقع میتوان گفت مهدی کسی است که به عنوان امام دوازدهم قیام خواهد کرد ولی از لحاظ خارجی نیز چون شرایط تشکیل حکومت در زمان حضور امامان (ع) فراهم نشد قائم نیز تنها و تنها متعین در قیام نهایی ایشان شد. البته تعبیر قائم، از جانب امامان به کار رفته است؛ نه اینکه توسط راویان به جای لفظ مهدی استفاده شده باشد.
مصطفی بارگاهی تحصیلکردهی حوزه علمیه قم و از شاگردان درس خارج استاد سید احمد مددی در حوزه علمیه قم است. وی همچنین دانشجوی دکترای علوم قرآن و حدیث در دانشگاه قم میباشد. حوزهی تحقیقاتی او شامل رجال و تاریخ حدیث شیعه در پنج قرن نخست است.
کانال ایشان با عنوان حدیث، فهرست، و رجال:
https://www.tgoop.com/HadithFehrestRejal
پیوند زوم:
https://northwestern.zoom.us/j/947854860
انجمن مسلمانان شیعه دانشگاه نورثوسترن- شهر شیکاگو
@NorthwesternSMA
"مهدیان" و "قائمان" یا "مهدیِ قائم"؟
مصطفی بارگاهی، حوزه علمیه قم
یکشنبه
٢١ اسفند ۱۴۰۱
١٢ مارس ۲۰۲۳
ساعت ١٢:۰۰ ظهر به وقت شیکاگو
ساعت ۸:۳۰ شب به وقت تهران
چکیده:
در احادیث عامی منسوب به پیامبر (ص) و صحابه، از شخصی همنام با پیامبر و ملقب به "مهدی" به عنوان مصلح عالم، یاد شده است، اما در احادیث اهل بیت (ع)، علاوه بر این عنوان، از عنوان "قائم" نیز استفاده شده است. شواهدی وجود دارد که پس از امام موسی بن جعفر (ع)، جریان واقفه برای اینکه ایشان را قائم میدانستند درصدد توجیه احادیث دوازده امام برآمده و عدد دوازده را مربوط به دوازده مهدی دانستند که پس از قیام قائم خواهند آمد و البته آنها از شیعیان هستند؛ نه از اهل بیت. از سوی دیگر برخی شیعیان دوازده امامی، برای رد چنین ادعایی، دوازده مهدی را تطبیق بر امامان دوازدهگانه کردند. در چنین فضایی بود که لقب مهدی برای تمامی امامان دوازدهگانه به کار رفت. همچنین شواهدی وجود دارد که امکان قیام امامان (ع) پیش از امام دوازدهم نیز وجود داشته است و همین سبب شده بود که ادعای واقفه مبنی بر قائم بودن موسی بن جعفر (ع) به راحتی و با اتکا به احادیث دوازده امام، قابل رد نباشد. از این روی برخی شیعیان برای توجیه ادعای واقفه مبنی بر قائم بودن موسی بن جعفر (ع)، تمامی امامان را به معنایی خاص، قائم دانستند. در واقع میتوان گفت مهدی کسی است که به عنوان امام دوازدهم قیام خواهد کرد ولی از لحاظ خارجی نیز چون شرایط تشکیل حکومت در زمان حضور امامان (ع) فراهم نشد قائم نیز تنها و تنها متعین در قیام نهایی ایشان شد. البته تعبیر قائم، از جانب امامان به کار رفته است؛ نه اینکه توسط راویان به جای لفظ مهدی استفاده شده باشد.
مصطفی بارگاهی تحصیلکردهی حوزه علمیه قم و از شاگردان درس خارج استاد سید احمد مددی در حوزه علمیه قم است. وی همچنین دانشجوی دکترای علوم قرآن و حدیث در دانشگاه قم میباشد. حوزهی تحقیقاتی او شامل رجال و تاریخ حدیث شیعه در پنج قرن نخست است.
کانال ایشان با عنوان حدیث، فهرست، و رجال:
https://www.tgoop.com/HadithFehrestRejal
پیوند زوم:
https://northwestern.zoom.us/j/947854860
انجمن مسلمانان شیعه دانشگاه نورثوسترن- شهر شیکاگو
@NorthwesternSMA
Audio
سمپوزیوم «منجی در اسلام»
"مهدیان" و "قائمان" یا "مهدیِ قائم"؟
مصطفی بارگاهی
یوتیوب و آپارات
٢١ اسفند ۱۴۰۱
١٢ مارس ۲۰۲۳
در احادیث شیعه علاوه بر "مهدی" عنوان "قائم" نیز یاد شده است. جریان واقفه برای توجیه قائمیت موسی بن جعفر (ع) احادیث ١٢ امام را دربارهی ١٢ مهدی دانستند که پس از قیام قائم خواهند آمد. برخی شیعیان نیز برای رد این ادعا، ١٢ مهدی را امامان دوازدهگانه دانستند. همچنین برخی شیعیان برای توجیه ادعای قائمیت موسی بن جعفر (ع)، تمامی امامان دوازدهگانه را به معنایی خاص، قائم دانسته ولی قائم نهایی را امام دوازدهم (مهدی) معرفی کردند. در واقع میتوان گفت قائم در نهایت، متعین در امام دوازدهم و قیام ایشان شد، هر چند امکان قیام یکی از امامان پیشین نیز وجود داشت. در این میان در برخی متون میان ١٢ امام و ١٢ مهدی جمع شد ولی نویسندهی این متن، ناچار شد از قبول مهدویت امام دوازدهم امتناع کند.
مصطفی بارگاهی از شاگردان درس خارج استاد سید احمد مددی در حوزه علمیه قم، و دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث در دانشگاه قم است و در زمینه رجال و تاریخ حدیث شیعه در پنج قرن نخست تحقیق میکند.
دانشگاه نورثوسترن- شیکاگو
"مهدیان" و "قائمان" یا "مهدیِ قائم"؟
مصطفی بارگاهی
یوتیوب و آپارات
٢١ اسفند ۱۴۰۱
١٢ مارس ۲۰۲۳
در احادیث شیعه علاوه بر "مهدی" عنوان "قائم" نیز یاد شده است. جریان واقفه برای توجیه قائمیت موسی بن جعفر (ع) احادیث ١٢ امام را دربارهی ١٢ مهدی دانستند که پس از قیام قائم خواهند آمد. برخی شیعیان نیز برای رد این ادعا، ١٢ مهدی را امامان دوازدهگانه دانستند. همچنین برخی شیعیان برای توجیه ادعای قائمیت موسی بن جعفر (ع)، تمامی امامان دوازدهگانه را به معنایی خاص، قائم دانسته ولی قائم نهایی را امام دوازدهم (مهدی) معرفی کردند. در واقع میتوان گفت قائم در نهایت، متعین در امام دوازدهم و قیام ایشان شد، هر چند امکان قیام یکی از امامان پیشین نیز وجود داشت. در این میان در برخی متون میان ١٢ امام و ١٢ مهدی جمع شد ولی نویسندهی این متن، ناچار شد از قبول مهدویت امام دوازدهم امتناع کند.
مصطفی بارگاهی از شاگردان درس خارج استاد سید احمد مددی در حوزه علمیه قم، و دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث در دانشگاه قم است و در زمینه رجال و تاریخ حدیث شیعه در پنج قرن نخست تحقیق میکند.
دانشگاه نورثوسترن- شیکاگو
إنا لله و إنا إلیه راجعون
ساعتی پیش استاد بزرگوار و برجستهی حوزهی علمیهی قم حضرت استاد سید رسول موسوی تهرانی (رحمة الله علیه) به رحمت الهی پیوست
رحم الله من قرأ الفاتحة مع الصلوات
@HadithFehrestRejal
ساعتی پیش استاد بزرگوار و برجستهی حوزهی علمیهی قم حضرت استاد سید رسول موسوی تهرانی (رحمة الله علیه) به رحمت الهی پیوست
رحم الله من قرأ الفاتحة مع الصلوات
@HadithFehrestRejal
إنا لله و إنا إلیه راجعون
جزئیات مراسم تشییع و مجلس ترحیم استاد بزرگوار و مدرّس عظیم المنزله حضرت استاد موسوی تهرانی رحمة الله علیه
@HadithFehrestRejal
جزئیات مراسم تشییع و مجلس ترحیم استاد بزرگوار و مدرّس عظیم المنزله حضرت استاد موسوی تهرانی رحمة الله علیه
@HadithFehrestRejal
بسم الله الرحمن الرحیم
#اصول_حدیث
کتابت حدیث؛ نقطۀ ثقل ارزیابی حدیث در شیعه
(در چهار فرسته)
یکی از نکات مهم در حدیث شیعه، تبدیل احادیث از گفتار به نوشتار در طبقات اول و دوم راویان است. روش انتقال متن مکتوب و شیوۀ ارزیابی آن با احادیث شفاهی بسیار متفاوت است. در نوشتار پیش رو با استفاده از تاریخ حدیث شیعه و تأکید بر مکتوب بودن آن، به بررسی شیوۀ ارزیابی حدیث میپردازیم.
کتابت حدیث در زمان امام باقر و امام صادق (ع)
اصحاب امام باقر (ع) از همان ابتدا و با توجه به تأکیدات ایشان، دست به کتابت حدیث زدند. از برخی شواهد برمیآید که کتابهای متعددی از احادیث اصحاب امام باقر (ع) از زمان ایشان تا زمان امام صادق (ع) ـ و شاید حتّی بعدها به صورت محدودتر ـ موجود بوده است. متأسفانه این کتابها توسّط مغیرة بن سعید بهنحوی مورد تحریفات و زیادات قرار گرفت که یا جدا کردن درست و نادرست در آنها امکان نداشت و یا سخت بود.
امام صادق (ع) به اصحابشان این مطلب را گوشزد کرده و فرمودند: آنچه از کفر و زندقه در کتابهای اصحاب پدرم وجود دارد از گفتههای ایشان نیست و مطالبی است که مغیره در کتابهای ایشان وارد کرده و به پدرم نسبت داده است. البته در میان این مطالب، فروعاتی فقهی نیز وجود داشت که برخلاف فرمایش امامان حکم شده و به ایشان نسبت داده شده بود. به این ترتیب شاید بتوان تأکید امام صادق (ع) بر مراجعه به اصحاب مهم پدرشان (زراره، محمد بن مسلم، برید بن معاویه و ابوبصیر) را در این فضا بهتر فهمید. در واقع به خاطر اینکه کتابهای مشتمل بر احادیث مکتوب امام باقر (ع) مورد دسّ و تحریف قرار گرفته بود امام صادق (ع) بهناچار برای حفظ میراث پدرشان که حاصل عمری تلاش ایشان و اصحابشان بود دستور به تحمّل حدیث بهنحو شفاهی از اصحاب پدرشان دادند. تأکید ویژۀ امام بر اینکه این افراد، اصحاب پدرشان هستند و اگر نبودند احادیث پدرشان از بین میرفت در کنار تجلیل بسیار از ایشان و ارجاع به آنها را میتوان در این فضا تحلیل کرد.
همچنین از گزارش دسّ و تحریف در کتابهای اصحاب امام باقر (ع) چنین فهمیده میشود که اصحاب نخستین، به سماع و قرائت و مناولۀ کتابها اهتمام چندانی نداشتهاند، وگرنه راه برای دسّ و تحریف در این کتابها باز نبود و اگر اتّفاق میافتاد تشخیص نسخۀ اصلی هر کتاب ممکن بود.
اما آیا وارد شدن مطالب نادرست در کتابهای اصحاب امام باقر (ع) یا میزان شیوع احادیث نادرست به گونهای بوده که تشخیص درست صحیح و سقیم آن برای صاحبان کتابها نیز ممکن نبوده است؟ شاید نتوان پاسخ مثبت به این سؤال داد. گویا صاحبان کتابها نسخۀ اصلی کتابهای خود را داشتهاند و یا تشخیص آنچه از امام شنیده و آنچه در کتابهایشان وارد شده برایشان ممکن بوده، ولی از تاریخ خاصّی به بعد تصمیم گرفتهاند کتابهای خود را به دیگران ندهند و تنها بهنحو شفاهی، احادیث را برای شاگردان خود روایت کنند؛ چرا که به هر حال، این کتابها در اختیار افراد نیز قرار میگرفت و در نتیجه غلات به آن دسترسی پیدا کرده و مشکلات سابق، تکرار میشد. از این روی، هر چند شواهدی وجود دارد که افرادی چون زراره، محمد بن مسلم و دیگران احادیث را به کتابت در آورده بودند، ولی آنها را کمتر در اختیار شاگردان قرار میدادند. در واقع شاگردان این افراد غالباً احادیث را بهنحو شفاهی از ایشان دریافت میکردند. البتّه بعدها به اشتباه برخی کتابها به این افراد نسبت داده شد. امّا در این میان بودند افرادی که دست به کتابت احادیث زده و کتاب خود را نیز در اختیار شاگردان قرار میدادند.
این افراد را طبقۀ اول از اصحاب امام صادق (ع) و شاگردانشان را طبقۀ دوم از اصحاب امام (ع) مینامیم. این شاگردان غالباً خود نیز امام را درک کرده بودند؛ چون اساتیدشان غالباً یا در زمان امام (ع) و یا اندکی پس از ایشان از دنیا رفته بودند.
(ادامه در فرستهی بعد)
@HadithFehrestRejal
#اصول_حدیث
کتابت حدیث؛ نقطۀ ثقل ارزیابی حدیث در شیعه
(در چهار فرسته)
یکی از نکات مهم در حدیث شیعه، تبدیل احادیث از گفتار به نوشتار در طبقات اول و دوم راویان است. روش انتقال متن مکتوب و شیوۀ ارزیابی آن با احادیث شفاهی بسیار متفاوت است. در نوشتار پیش رو با استفاده از تاریخ حدیث شیعه و تأکید بر مکتوب بودن آن، به بررسی شیوۀ ارزیابی حدیث میپردازیم.
کتابت حدیث در زمان امام باقر و امام صادق (ع)
اصحاب امام باقر (ع) از همان ابتدا و با توجه به تأکیدات ایشان، دست به کتابت حدیث زدند. از برخی شواهد برمیآید که کتابهای متعددی از احادیث اصحاب امام باقر (ع) از زمان ایشان تا زمان امام صادق (ع) ـ و شاید حتّی بعدها به صورت محدودتر ـ موجود بوده است. متأسفانه این کتابها توسّط مغیرة بن سعید بهنحوی مورد تحریفات و زیادات قرار گرفت که یا جدا کردن درست و نادرست در آنها امکان نداشت و یا سخت بود.
امام صادق (ع) به اصحابشان این مطلب را گوشزد کرده و فرمودند: آنچه از کفر و زندقه در کتابهای اصحاب پدرم وجود دارد از گفتههای ایشان نیست و مطالبی است که مغیره در کتابهای ایشان وارد کرده و به پدرم نسبت داده است. البته در میان این مطالب، فروعاتی فقهی نیز وجود داشت که برخلاف فرمایش امامان حکم شده و به ایشان نسبت داده شده بود. به این ترتیب شاید بتوان تأکید امام صادق (ع) بر مراجعه به اصحاب مهم پدرشان (زراره، محمد بن مسلم، برید بن معاویه و ابوبصیر) را در این فضا بهتر فهمید. در واقع به خاطر اینکه کتابهای مشتمل بر احادیث مکتوب امام باقر (ع) مورد دسّ و تحریف قرار گرفته بود امام صادق (ع) بهناچار برای حفظ میراث پدرشان که حاصل عمری تلاش ایشان و اصحابشان بود دستور به تحمّل حدیث بهنحو شفاهی از اصحاب پدرشان دادند. تأکید ویژۀ امام بر اینکه این افراد، اصحاب پدرشان هستند و اگر نبودند احادیث پدرشان از بین میرفت در کنار تجلیل بسیار از ایشان و ارجاع به آنها را میتوان در این فضا تحلیل کرد.
همچنین از گزارش دسّ و تحریف در کتابهای اصحاب امام باقر (ع) چنین فهمیده میشود که اصحاب نخستین، به سماع و قرائت و مناولۀ کتابها اهتمام چندانی نداشتهاند، وگرنه راه برای دسّ و تحریف در این کتابها باز نبود و اگر اتّفاق میافتاد تشخیص نسخۀ اصلی هر کتاب ممکن بود.
اما آیا وارد شدن مطالب نادرست در کتابهای اصحاب امام باقر (ع) یا میزان شیوع احادیث نادرست به گونهای بوده که تشخیص درست صحیح و سقیم آن برای صاحبان کتابها نیز ممکن نبوده است؟ شاید نتوان پاسخ مثبت به این سؤال داد. گویا صاحبان کتابها نسخۀ اصلی کتابهای خود را داشتهاند و یا تشخیص آنچه از امام شنیده و آنچه در کتابهایشان وارد شده برایشان ممکن بوده، ولی از تاریخ خاصّی به بعد تصمیم گرفتهاند کتابهای خود را به دیگران ندهند و تنها بهنحو شفاهی، احادیث را برای شاگردان خود روایت کنند؛ چرا که به هر حال، این کتابها در اختیار افراد نیز قرار میگرفت و در نتیجه غلات به آن دسترسی پیدا کرده و مشکلات سابق، تکرار میشد. از این روی، هر چند شواهدی وجود دارد که افرادی چون زراره، محمد بن مسلم و دیگران احادیث را به کتابت در آورده بودند، ولی آنها را کمتر در اختیار شاگردان قرار میدادند. در واقع شاگردان این افراد غالباً احادیث را بهنحو شفاهی از ایشان دریافت میکردند. البتّه بعدها به اشتباه برخی کتابها به این افراد نسبت داده شد. امّا در این میان بودند افرادی که دست به کتابت احادیث زده و کتاب خود را نیز در اختیار شاگردان قرار میدادند.
این افراد را طبقۀ اول از اصحاب امام صادق (ع) و شاگردانشان را طبقۀ دوم از اصحاب امام (ع) مینامیم. این شاگردان غالباً خود نیز امام را درک کرده بودند؛ چون اساتیدشان غالباً یا در زمان امام (ع) و یا اندکی پس از ایشان از دنیا رفته بودند.
(ادامه در فرستهی بعد)
@HadithFehrestRejal
(ادامه از فرستهی قبل٢)
کتابت حدیث پس از امام صادق (ع)
طبقۀ دوم اصحاب امام (ع) هر چند غالباً احادیث را بهنحو شفاهی از اساتید و امام صادق (ع) دریافت کرده بودند، ولی خود دست به کتابت حدیث زده و کتابهایی را از خود به جای گذاشتند که زیربنای حدیث شیعه و کتابهای طبقات بعد بود. اینکه در احادیث روایت شده از زراره و محمّد بن مسلم و برخی دیگر از افراد مهمّ این طبقه، تنها احادیث اندکی دیده میشود که دارای متنی واحد باشد امّا با دو سند از این افراد روایت شده باشد، گواهی بر این مدّعاست که شاگردان، این احادیث را بهنحو کتبی از اساتید خود دریافت نکرده بودند. این امر در طبقات بعد بسیار کمرنگ میشود، بهنحوی که غالب احادیثی که با دو سند امّا مضمونی واحد از افراد طبقات بعد روایت میشود، دارای متنی واحد یا بسیار نزدیک هستند.
به عنوان مثال، نوع احادیثی که با مضمون واحد از زراره و محمّد بن مسلم روایت میشود دارای متونی مختلف هستند، ولی احادیثی که در موضوع واحد از علاء بن رزین و جمیل بن درّاج روایت میشود متنی بسیار نزدیک و تقریباً واحد دارند. این امر در طبقات بعد بسیار بیشتر میشود تا جایی که کمتر حدیثی با مضمون واحد و تعدد سند از ابنابیعمیر، صفوان بن یحیی، حسن بن محبوب، محمّد بن سنان و دیگران (به شرط اتّحاد سند پس از نام این افراد) میتوان یافت که دارای متون غیرواحد باشند. البتّه کماکان تصحیف و مشکلات خطّی، دس در کتب، و مشکلات نقل وجادهای، آسیبهای خود را به متون این افراد نیز وارد کرده است.
همین امر میتواند نشان دهد که شاگردان افراد طبقۀ نخست اصحاب امام صادق (ع) احادیث را در حضور استاد و به املای ایشان نمینوشتهاند، بلکه شاید برخی شواهد نشان از این داشته باشد که این افراد، احادیث اساتید خود را پس از وفات ایشان و پس از زمان امام صادق (ع) نگاشتهاند. در نوشتاری دیگر به شواهد این ادّعا خواهم پرداخت. این رویّه، شاید از طرفی متأثّر از رویّۀ اساتید و از طرفی دیگر به خاطر اطّلاع از مشکلاتی بود که برای کتابهای اساتیدشان و اصحاب امام باقر (ع) اتّفاق افتاده بود. امّا پس از وفات اساتید و گذر از آن زمان، گویا ایشان احساس امنیّت کرده و دیگر بار به تدوین کتب دست زدند، هر چند باز با مشکلاتی جدید روبهرو شدند که در ادامه بدان خواهیم پرداخت.
تأخیر در کتابت حدیث و آسیبهای آن
این تأخیر زمانی در کتابت احادیثی که سالیانی پیش توسّط این افراد سماع شده بود چند پیامد منفی مهم در سند و متن حدیث داشت که مشکلاتی تاریخی ـ وجدانی است؛ یعنی هم در متون تاریخی مشاهده میشود و هم در خود و اطرافیان میبینیم:
١. نقل به معنی: متفاوت شدن متنی که شنیده شده بود با آنچه به کتابت در میآمد. در واقع حدیثی که استاد از امام (ع) شنیده بود و احتمالاً به صورت نقل به معنی برای شاگردش روایت کرده بود توسّط شاگرد نیز به صورت نقل به معنی به کتابت در میآمد. چنین واقعهای غالباً غیرعمدی است.
٢. ارسال خفیّ سهوی: ممکن بود شاگرد برخی از احادیث را از یکی از اساتید خود شنیده باشد، ولی گمان کند که بهنحو مستقیم از امام (ع) شنیده است؛ چرا که گفتیم: افراد این طبقه، امام را نیز درک کردهاند. این مشکل نیز غیرعمدی است.
٣. ارسال خفیّ عمدی: گاه شخص، چون نمیداند حدیث را از چه کسی شنیده بدون انتساب به شخص واسطی، آن را مستقیماً به امام نسبت میدهد. البتّه این دروغ نیست؛ چرا که راوی ادّعا ندارد که حدیث را از امام (ع) شنیده است، لذا معمولاً از تعابیر "قال" استفاده میشود، نه "سمعت". این مشکل، عمدی است که زمینۀ غیرعمدی داشته است؛ یعنی راوی میتوانست تصریح کند که از کسی شنیده است، ولی نامش را نبرد، مانند تعبیر: "بعض أصحابنا"، ولی این کار را نکرده است.
۴. ارسال جلی: گاه راوی به خاطر برخی مشکلات سابق، حدیث را به شخصی نسبت نمیداد ولی آن را مستقیماً از امام (ع) نیز روایت نمیکرد، بلکه تصریح میکرد که مستقیماً نشنیده است. در این زمان از تعابیر "عن بعض أصحابنا" و مانند آن استفاده میشود. احتمالا این تعابیر در طبقات بعد تبدیل به "رفعه" و امثال آن شده است.
۵. خلط اساتید: چهار مورد فوق، همگی در صورتی بود که نویسندۀ کتاب، خود ملتفت است که با مشکل فراموشی مواجه شده است، امّا گاه خود شخص نیز ملتفت این نکته نیست و لذا با جزم، متنی را به اشتباه به استادی نسبت میدهد، در حالی که در واقع از استادی دیگر شنیده است. این اتّفاق را هرچند ابن ابیعمیر به خلط شیعیان در نسبت دادن احادیث شیعه به عامّه و بالعکس گزارش کرده است، امّا این عارضۀ بشری، محدود به مورد این گزارش نیست و طبیعتاً در میراث همۀ فرَق اتّفاق افتاده است. شیعیان نیز از این امر طبیعی، مستثنی نیستند، ولذا ممکن است متنی که از یک استاد شیعی شنیده است را به اشتباه به استاد دیگر شیعی نسبت داده باشد.
(ادامه در فرستهی بعد)
@HadithFehrestRejal
کتابت حدیث پس از امام صادق (ع)
طبقۀ دوم اصحاب امام (ع) هر چند غالباً احادیث را بهنحو شفاهی از اساتید و امام صادق (ع) دریافت کرده بودند، ولی خود دست به کتابت حدیث زده و کتابهایی را از خود به جای گذاشتند که زیربنای حدیث شیعه و کتابهای طبقات بعد بود. اینکه در احادیث روایت شده از زراره و محمّد بن مسلم و برخی دیگر از افراد مهمّ این طبقه، تنها احادیث اندکی دیده میشود که دارای متنی واحد باشد امّا با دو سند از این افراد روایت شده باشد، گواهی بر این مدّعاست که شاگردان، این احادیث را بهنحو کتبی از اساتید خود دریافت نکرده بودند. این امر در طبقات بعد بسیار کمرنگ میشود، بهنحوی که غالب احادیثی که با دو سند امّا مضمونی واحد از افراد طبقات بعد روایت میشود، دارای متنی واحد یا بسیار نزدیک هستند.
به عنوان مثال، نوع احادیثی که با مضمون واحد از زراره و محمّد بن مسلم روایت میشود دارای متونی مختلف هستند، ولی احادیثی که در موضوع واحد از علاء بن رزین و جمیل بن درّاج روایت میشود متنی بسیار نزدیک و تقریباً واحد دارند. این امر در طبقات بعد بسیار بیشتر میشود تا جایی که کمتر حدیثی با مضمون واحد و تعدد سند از ابنابیعمیر، صفوان بن یحیی، حسن بن محبوب، محمّد بن سنان و دیگران (به شرط اتّحاد سند پس از نام این افراد) میتوان یافت که دارای متون غیرواحد باشند. البتّه کماکان تصحیف و مشکلات خطّی، دس در کتب، و مشکلات نقل وجادهای، آسیبهای خود را به متون این افراد نیز وارد کرده است.
همین امر میتواند نشان دهد که شاگردان افراد طبقۀ نخست اصحاب امام صادق (ع) احادیث را در حضور استاد و به املای ایشان نمینوشتهاند، بلکه شاید برخی شواهد نشان از این داشته باشد که این افراد، احادیث اساتید خود را پس از وفات ایشان و پس از زمان امام صادق (ع) نگاشتهاند. در نوشتاری دیگر به شواهد این ادّعا خواهم پرداخت. این رویّه، شاید از طرفی متأثّر از رویّۀ اساتید و از طرفی دیگر به خاطر اطّلاع از مشکلاتی بود که برای کتابهای اساتیدشان و اصحاب امام باقر (ع) اتّفاق افتاده بود. امّا پس از وفات اساتید و گذر از آن زمان، گویا ایشان احساس امنیّت کرده و دیگر بار به تدوین کتب دست زدند، هر چند باز با مشکلاتی جدید روبهرو شدند که در ادامه بدان خواهیم پرداخت.
تأخیر در کتابت حدیث و آسیبهای آن
این تأخیر زمانی در کتابت احادیثی که سالیانی پیش توسّط این افراد سماع شده بود چند پیامد منفی مهم در سند و متن حدیث داشت که مشکلاتی تاریخی ـ وجدانی است؛ یعنی هم در متون تاریخی مشاهده میشود و هم در خود و اطرافیان میبینیم:
١. نقل به معنی: متفاوت شدن متنی که شنیده شده بود با آنچه به کتابت در میآمد. در واقع حدیثی که استاد از امام (ع) شنیده بود و احتمالاً به صورت نقل به معنی برای شاگردش روایت کرده بود توسّط شاگرد نیز به صورت نقل به معنی به کتابت در میآمد. چنین واقعهای غالباً غیرعمدی است.
٢. ارسال خفیّ سهوی: ممکن بود شاگرد برخی از احادیث را از یکی از اساتید خود شنیده باشد، ولی گمان کند که بهنحو مستقیم از امام (ع) شنیده است؛ چرا که گفتیم: افراد این طبقه، امام را نیز درک کردهاند. این مشکل نیز غیرعمدی است.
٣. ارسال خفیّ عمدی: گاه شخص، چون نمیداند حدیث را از چه کسی شنیده بدون انتساب به شخص واسطی، آن را مستقیماً به امام نسبت میدهد. البتّه این دروغ نیست؛ چرا که راوی ادّعا ندارد که حدیث را از امام (ع) شنیده است، لذا معمولاً از تعابیر "قال" استفاده میشود، نه "سمعت". این مشکل، عمدی است که زمینۀ غیرعمدی داشته است؛ یعنی راوی میتوانست تصریح کند که از کسی شنیده است، ولی نامش را نبرد، مانند تعبیر: "بعض أصحابنا"، ولی این کار را نکرده است.
۴. ارسال جلی: گاه راوی به خاطر برخی مشکلات سابق، حدیث را به شخصی نسبت نمیداد ولی آن را مستقیماً از امام (ع) نیز روایت نمیکرد، بلکه تصریح میکرد که مستقیماً نشنیده است. در این زمان از تعابیر "عن بعض أصحابنا" و مانند آن استفاده میشود. احتمالا این تعابیر در طبقات بعد تبدیل به "رفعه" و امثال آن شده است.
۵. خلط اساتید: چهار مورد فوق، همگی در صورتی بود که نویسندۀ کتاب، خود ملتفت است که با مشکل فراموشی مواجه شده است، امّا گاه خود شخص نیز ملتفت این نکته نیست و لذا با جزم، متنی را به اشتباه به استادی نسبت میدهد، در حالی که در واقع از استادی دیگر شنیده است. این اتّفاق را هرچند ابن ابیعمیر به خلط شیعیان در نسبت دادن احادیث شیعه به عامّه و بالعکس گزارش کرده است، امّا این عارضۀ بشری، محدود به مورد این گزارش نیست و طبیعتاً در میراث همۀ فرَق اتّفاق افتاده است. شیعیان نیز از این امر طبیعی، مستثنی نیستند، ولذا ممکن است متنی که از یک استاد شیعی شنیده است را به اشتباه به استاد دیگر شیعی نسبت داده باشد.
(ادامه در فرستهی بعد)
@HadithFehrestRejal
(ادامه از فرستهی قبل٣)
همان گونه که بسیاری از احادیث موجود، دارای ارسال جلی است، شواهدی وجود دارد که بسیاری از احادیث نیز مبتلی به ارسال خفی هستند. البته ارسال خفی بهمعنای تدلیس نیست؛ یعنی: راوی برای نقل مستقیم از امام، از تعابیری چون "سمعت" استفاده نکرده، بلکه تعابیری عام چون "قال" را به کار برده، و گویا شاگردان نیز میدانستهاند که برخی از این احادیث یا بسیاری از آنها بهنحو مستقیم توسّط استاد از امام (ع) شنیده نشده است. تشخیص موارد ارسال خفی، امری سخت و نیازمند شواهد بسیار است، ولی سختتر از آن، تشخیص خلط راوی در مورد اساتید خود است. طبیعتاً تشخیص این مطلب، نیازمند شواهدی مضاعف است.
دو نکته:
اول: شاید بتوان ادّعا کرد که افراد این طبقه، غالب احادیثی که در اختیار داشته (یا لااقل برای دیگران نقل کردهاند) را به کتابت در آورده بودند. اینکه کتابهای بسیاری از افراد این طبقه بینام است میتواند مؤیّد این ادعا باشد؛ چرا که شخص در وارد کردن احادیث در کتاب خود محدودیّت موضوعی نداشته است. همچنین برخی افراد که کتابی موضوعی نوشتهاند کتاب بیموضوع هم داشتهاند، مانند حریز بن عبدالله که هم کتابی در صلات دارد و هم کتاب نوادر که احادیث پراکنده را شامل میشده است. شاید به علت منظم نبودن احادیث این کتابها، خود یا دیگران آنها را "نوادر" میخواندند. البته شاید بتوان گفت افراد مهم این طبقه اجمالاً نگاهی به مقبول بودن احادیث نیز داشتهاند؛ به این معنی که تمامی احادیث مقبول خود را در کتابهای خود وارد میکردهاند. در واقع، ایشان حدیثی را به کتابت در میآوردند که بنا بر نقل آن و به عهده گرفتن محتوایش را داشتند.
دوم: گفتیم که بسیاری از کتابهای افراد این طبقه در موضوعی خاص نبوده است. شاید علت این بوده که صاحبان این کتب، غالباً احادیث را بهنحو شفاهی دریافت کرده بودند و سپس با تکیه بر حافظه آنها را به نگارش در آورده بودند و امکان دستهبندی آنها کمتر بود. همچنین شاید تصوّر ایشان این بود که حجم احادیثی که در اختیار دارند برای نگارش چند کتاب با موضوعات مختلف، کافی نیست. البتّه در این میان افرادی اندک چون حریز هم بودند که ابتدا کتابی کوچک در صلات نوشته و سپس آن را گسترش داده بود، ولی این اتّفاق کمتر میافتاد.
طبقهی بعد
اما طبقهی بعد که امام صادق (ع) و طبقهی اول شاگردان ایشان را درک نکرده بودند موفقیت چشمگیری در حدیث داشتند که شاید مهمتر از همه، تدوین کتابهای متعدد حدیثی با موضوعات خاص بود. اما این امر مرهون فراهم بودن مقدماتی مهم برای این حرکت بزرگ بود که غالبا مربوط به کتابت حدیث است. در ادامه به این امور اشاره میکنیم:
١. در اختیار داشتن احادیث مکتوب:
راویان این طبقه، غالبا احادیث را در قالب کتابهایی که متعلق به اساتیدشان بود در اختیار داشتند. طبیعتا دستهبندی احادیث مکتوب، بسیار سهلتر از مبوب کردن احادیثی است که در ذهن وجود دارد، هر چند حافظهی قوی نیز پیدا کردن حدیث در مصادر مکتوب را تسهیل شایانی میکند. همچنین حفظ کردن این احادیث نیز خود غالبا مبتنی بر مکتوب بودن آنهاست.
٢. کثرت احادیث و کثرت اساتید:
افراد طبقهی قبل، با هزینه کردن زمان بسیار، اساتید محدودی را دیده و احادیث پراکندهای را میشنیدند که طبیعتا ممکن بود بسیاری از آنها نیز تکراری باشد. اما افراد این طبقه، به جهتِ داشتن اساتیدی که دارای متونی مکتوب بودند، توانستند احادیث بیشتری را با صرف زمان کمتری به دست آورند. همچنین به دلیل کمتر بودن زمان مورد نیاز برای تحمل حدیث مکتوب، این افراد وقت بیشتری برای درک کردن اساتید مختلف داشتند و لذا افراد مهم این طبقه هم از جهت تعداد حدیث و هم تعداد استاد، قابل مقایسه با مشایخشان (افراد طبقهی پیشین) نیستند.
٣. به دست آوردن اکثر یا تمام احادیث مشایخ:
گفتیم که طبقهی اول اصحاب امام صادق (ع) غالبا احادیث خود را به نحو مکتوب در اختیار شاگردان قرار نمیدادند لذا طبیعتا شاگردان نمیتوانستند تمامی احادیث استاد را در اختیار داشته باشند مگر اینکه استاد تمامی احادیث را بر ایشان املاء کند یا ایشان با سؤالات بسیار، تمامی احادیث را دریافت کنند. اما شواهد حاکی از آن است که این اتفاق نیافتاده است و لذا از چند ده هزار حدیث که توسط افرادی چون زراره، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب و دیگران از امام (ع) شنیده شده بود شاید یکدهم آن به دست ما رسیده باشد. حتی اگر معتقد باشیم که احادیثی که شاگردان از ایشان دریافت کرده بودند پنج برابر احادیثی است که به دست ما رسیده باز هم باید اقرار کنیم نصف این احادیث به این افراد نرسیده است. این در حالی است که ما در اینجا مجموع احادیث موجود افراد طبقهی اول را محاسبه کردهایم، و اگر مجموع احادیث ایشان به نقل یک راوی را لحاظ کنیم این آمار بسیار کمتر خواهد بود.
(ادامه در فرستهی بعد)
@HadithFehrestRejal
همان گونه که بسیاری از احادیث موجود، دارای ارسال جلی است، شواهدی وجود دارد که بسیاری از احادیث نیز مبتلی به ارسال خفی هستند. البته ارسال خفی بهمعنای تدلیس نیست؛ یعنی: راوی برای نقل مستقیم از امام، از تعابیری چون "سمعت" استفاده نکرده، بلکه تعابیری عام چون "قال" را به کار برده، و گویا شاگردان نیز میدانستهاند که برخی از این احادیث یا بسیاری از آنها بهنحو مستقیم توسّط استاد از امام (ع) شنیده نشده است. تشخیص موارد ارسال خفی، امری سخت و نیازمند شواهد بسیار است، ولی سختتر از آن، تشخیص خلط راوی در مورد اساتید خود است. طبیعتاً تشخیص این مطلب، نیازمند شواهدی مضاعف است.
دو نکته:
اول: شاید بتوان ادّعا کرد که افراد این طبقه، غالب احادیثی که در اختیار داشته (یا لااقل برای دیگران نقل کردهاند) را به کتابت در آورده بودند. اینکه کتابهای بسیاری از افراد این طبقه بینام است میتواند مؤیّد این ادعا باشد؛ چرا که شخص در وارد کردن احادیث در کتاب خود محدودیّت موضوعی نداشته است. همچنین برخی افراد که کتابی موضوعی نوشتهاند کتاب بیموضوع هم داشتهاند، مانند حریز بن عبدالله که هم کتابی در صلات دارد و هم کتاب نوادر که احادیث پراکنده را شامل میشده است. شاید به علت منظم نبودن احادیث این کتابها، خود یا دیگران آنها را "نوادر" میخواندند. البته شاید بتوان گفت افراد مهم این طبقه اجمالاً نگاهی به مقبول بودن احادیث نیز داشتهاند؛ به این معنی که تمامی احادیث مقبول خود را در کتابهای خود وارد میکردهاند. در واقع، ایشان حدیثی را به کتابت در میآوردند که بنا بر نقل آن و به عهده گرفتن محتوایش را داشتند.
دوم: گفتیم که بسیاری از کتابهای افراد این طبقه در موضوعی خاص نبوده است. شاید علت این بوده که صاحبان این کتب، غالباً احادیث را بهنحو شفاهی دریافت کرده بودند و سپس با تکیه بر حافظه آنها را به نگارش در آورده بودند و امکان دستهبندی آنها کمتر بود. همچنین شاید تصوّر ایشان این بود که حجم احادیثی که در اختیار دارند برای نگارش چند کتاب با موضوعات مختلف، کافی نیست. البتّه در این میان افرادی اندک چون حریز هم بودند که ابتدا کتابی کوچک در صلات نوشته و سپس آن را گسترش داده بود، ولی این اتّفاق کمتر میافتاد.
طبقهی بعد
اما طبقهی بعد که امام صادق (ع) و طبقهی اول شاگردان ایشان را درک نکرده بودند موفقیت چشمگیری در حدیث داشتند که شاید مهمتر از همه، تدوین کتابهای متعدد حدیثی با موضوعات خاص بود. اما این امر مرهون فراهم بودن مقدماتی مهم برای این حرکت بزرگ بود که غالبا مربوط به کتابت حدیث است. در ادامه به این امور اشاره میکنیم:
١. در اختیار داشتن احادیث مکتوب:
راویان این طبقه، غالبا احادیث را در قالب کتابهایی که متعلق به اساتیدشان بود در اختیار داشتند. طبیعتا دستهبندی احادیث مکتوب، بسیار سهلتر از مبوب کردن احادیثی است که در ذهن وجود دارد، هر چند حافظهی قوی نیز پیدا کردن حدیث در مصادر مکتوب را تسهیل شایانی میکند. همچنین حفظ کردن این احادیث نیز خود غالبا مبتنی بر مکتوب بودن آنهاست.
٢. کثرت احادیث و کثرت اساتید:
افراد طبقهی قبل، با هزینه کردن زمان بسیار، اساتید محدودی را دیده و احادیث پراکندهای را میشنیدند که طبیعتا ممکن بود بسیاری از آنها نیز تکراری باشد. اما افراد این طبقه، به جهتِ داشتن اساتیدی که دارای متونی مکتوب بودند، توانستند احادیث بیشتری را با صرف زمان کمتری به دست آورند. همچنین به دلیل کمتر بودن زمان مورد نیاز برای تحمل حدیث مکتوب، این افراد وقت بیشتری برای درک کردن اساتید مختلف داشتند و لذا افراد مهم این طبقه هم از جهت تعداد حدیث و هم تعداد استاد، قابل مقایسه با مشایخشان (افراد طبقهی پیشین) نیستند.
٣. به دست آوردن اکثر یا تمام احادیث مشایخ:
گفتیم که طبقهی اول اصحاب امام صادق (ع) غالبا احادیث خود را به نحو مکتوب در اختیار شاگردان قرار نمیدادند لذا طبیعتا شاگردان نمیتوانستند تمامی احادیث استاد را در اختیار داشته باشند مگر اینکه استاد تمامی احادیث را بر ایشان املاء کند یا ایشان با سؤالات بسیار، تمامی احادیث را دریافت کنند. اما شواهد حاکی از آن است که این اتفاق نیافتاده است و لذا از چند ده هزار حدیث که توسط افرادی چون زراره، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب و دیگران از امام (ع) شنیده شده بود شاید یکدهم آن به دست ما رسیده باشد. حتی اگر معتقد باشیم که احادیثی که شاگردان از ایشان دریافت کرده بودند پنج برابر احادیثی است که به دست ما رسیده باز هم باید اقرار کنیم نصف این احادیث به این افراد نرسیده است. این در حالی است که ما در اینجا مجموع احادیث موجود افراد طبقهی اول را محاسبه کردهایم، و اگر مجموع احادیث ایشان به نقل یک راوی را لحاظ کنیم این آمار بسیار کمتر خواهد بود.
(ادامه در فرستهی بعد)
@HadithFehrestRejal
(ادامه از فرستهی قبل۴)
چند نکته:
اول: افراد این طبقه علاوه بر نقش مهمّی که در تصنیف کتاب داشتهاند (تا جایی که به برخی چون صفوان ٣٠ کتاب و به برخی چون ابنابیعمیر ٩۴ کتاب نسبت دادهاند) کتابهای مشایخ خود را نیز برای شاگردان روایت میکردهاند. در واقع آن کتابها بهعنوان اصولی حفظ میشد که زیربنای کتابهای بعدی را تشکیل میداد. در طبقات بعد برای اصالتسنجی میراث استفاده شده توسط مصنّفین، به این کتابها مراجعه میشد تا معلوم شود چه مقدار از احادیثی که مصنّفی خاص در کتاب خود منعکس کرده است دارای سابقهای در اصول متقدّم است. شاگردان این افراد نیز بر این مهم واقف بودند و هنگام مراجعه به ایشان، هم کتابهای خود آنها و هم کتابهای مشایخشان را از ایشان تحمّل میکردند. بهعنوان مثال گفته شده که احمد اشعری کتابهای صد تن از اصحاب امام صادق (ع) را از ابنابیعمیر تحمّل کرد، یا اینکه در هنگام رحلت به کوفه، کتابهای ابان بن عثمان و علاء بن رزین را از وشّاء دریافت نمود.
دوم: افراد این طبقه سعی داشتند تا احادیث را بهنحو موضوعی تبدیل به کتاب کنند، ولی شواهد نشان از این دارد که نوعاً تمامی احادیث مشایخ را در کتاب خود نمیآوردند و منعکس شدن احادیث در کتابهای ایشان مشروط به داشتن دو معیار بود: اول اینکه انتساب آن به امام (ع) نزد ایشان ثابت باشد، و دیگر اینکه آن مضمون را مقصود واقعی امام (ع) بپندارند؛ یعنی: در صورتی که کلام امام (ع) را تقیّهای بدانند آن را نقل نمیکنند. در نتیجه در این طبقه، در کتابهای یک شخص کمتر حدیث متعارضی دیده میشود هر چند کتابهایی اینچنین نیز وجود داشت.
البته این دو معیار را نیز با توجه به شواهد مختلف به کار میبردند. از جملۀ این شواهد میتوان به
١. کثرت نقل یک حدیث توسّط چند استاد در مقابل نقل حدیث معارض آن توسّط افرادی کمتر،
٢. سخنان شفاهی مشایخ متقدّم و مطالبی که در مورد اجماعی بودن یا مشهور بودن یک مضمون از آنها شنیده و به شاگردان خود منتقل کرده بودند.
سوم: از لحاظ عرف محدّثین، تنها افرادی حق داشتند کتابهای مشایخ را برای شاگردان خود نقل کنند که کتابها را از دست استاد گرفته یا از ایشان سماع و یا بر ایشان قرائت کرده باشند. افراد دیگری که چنین ویژگی را دارا نبودند تنها مجاز میدانستد در کتابهای خود از کتابهای طبقۀ پیشین بهره ببرند نه اینکه آن را تماما برای دیگران روایت کنند. از این روی کسی چون یونس بن عبدالرحمن که مطابق برخی شواهد، غالباً کتابها را سماع نکرده است تنها دست به تصنیف کتاب زده و کمتر کتابی از کتابهای طبقۀ پیشین را برای شاگردان خود روایت کرده است. همچنین محمّد بن سنان نیز که دارای همین ویژگی بوده است - ولی در عین حال کتابهای مشایخ را برای شاگردان خود روایت میکرده - متهم شده و حتی برخی او را کذّاب دانستهاند.
بزرگان حدیث شیعه برای روایت از افرادی چون محمد بن سنان، راه حلی مهم اتّخاذ کردند؛ به این ترتیب که از این نوع افراد تنها احادیث کتابهایی را قبول/روایت میکردند که آن افراد اوّلاً در نقل آن کتاب منفرد نباشند و ثانیاً نسخۀ ایشان با نسخۀ دیگران - که آن کتاب را از مصنّفش گرفته بودند- متفاوت نباشد. بهعنوان مثال در میان کتابهایی که محمّد بن سنان از طبقۀ پیش از خود روایت کرده کتابهایی هم چون کتاب عبدالله بن مسکان دیده میشود که ابن سنان در نقل آن منفرد نیست و هم کتابهایی چون کتابهای مفضّل بن عمر که معلوم نیست راوی دیگری جز ابن سنان داشته باشد، یا لااقل روشن نیست که نسخۀ ابن سنان با نسخۀ دیگران یکی باشد. رفتار دوگانه بزرگان (در نقل روایات ابن سنان از ابن مسکان و اجتناب از روایات او از مفضل) مؤید این ادعاست. البتّه طبیعتاً ممکن بود اگر نسخۀ شخص با نسخ دیگران مختلف باشد تنها احادیثی را از آنها روایت کنند که با نقل دیگران، اتّحاد دارند.
چهارم: در طبقات بعد نیز همین سیره در میان بزرگان حدیث شیعه حفظ شد و با استفاده از تلقّی مشایخ پیشین، احادیث را گزینش کرده و کتابهایی تصنیف میکردند که احادیث آن مورد قبول ایشان بود. البتّه از طرفی کتابهایی در موضوعات غیرفقهی نیز تصنیف میشد که هدف از نگارش آنها لزوماً منعکس کردن احادیث مورد قبول مصنّف نبود.
سخن پایانی
طبق مطالب گفته شده، تشخیص احادیث کتابهای متقدّم و بازسازی آن کتابها میتواند راهی مهم برای ارزیابی حدیث با تکیه بر تلقّی اصحاب و از طرفی قبول احادیث غیرمنفرد راویان ضعیف (وحتّی کذّاب) در پیش پای پژوهندگان حدیث شیعه قرار دهد. راهی که میتواند از تکیۀ محض و صددرصدی بر توثیق و تضعیف رجالیان (که هر چند در جای خود مهم است) جلوگیری نماید.
امّا اینکه چگونه میتوان احادیث این کتابها را تشخیص داده و کتابها را بازسازی نمود اصولی مخصوص به خود دارد که مجالی دیگر میطلبد.
@HadithFehrestRejal
چند نکته:
اول: افراد این طبقه علاوه بر نقش مهمّی که در تصنیف کتاب داشتهاند (تا جایی که به برخی چون صفوان ٣٠ کتاب و به برخی چون ابنابیعمیر ٩۴ کتاب نسبت دادهاند) کتابهای مشایخ خود را نیز برای شاگردان روایت میکردهاند. در واقع آن کتابها بهعنوان اصولی حفظ میشد که زیربنای کتابهای بعدی را تشکیل میداد. در طبقات بعد برای اصالتسنجی میراث استفاده شده توسط مصنّفین، به این کتابها مراجعه میشد تا معلوم شود چه مقدار از احادیثی که مصنّفی خاص در کتاب خود منعکس کرده است دارای سابقهای در اصول متقدّم است. شاگردان این افراد نیز بر این مهم واقف بودند و هنگام مراجعه به ایشان، هم کتابهای خود آنها و هم کتابهای مشایخشان را از ایشان تحمّل میکردند. بهعنوان مثال گفته شده که احمد اشعری کتابهای صد تن از اصحاب امام صادق (ع) را از ابنابیعمیر تحمّل کرد، یا اینکه در هنگام رحلت به کوفه، کتابهای ابان بن عثمان و علاء بن رزین را از وشّاء دریافت نمود.
دوم: افراد این طبقه سعی داشتند تا احادیث را بهنحو موضوعی تبدیل به کتاب کنند، ولی شواهد نشان از این دارد که نوعاً تمامی احادیث مشایخ را در کتاب خود نمیآوردند و منعکس شدن احادیث در کتابهای ایشان مشروط به داشتن دو معیار بود: اول اینکه انتساب آن به امام (ع) نزد ایشان ثابت باشد، و دیگر اینکه آن مضمون را مقصود واقعی امام (ع) بپندارند؛ یعنی: در صورتی که کلام امام (ع) را تقیّهای بدانند آن را نقل نمیکنند. در نتیجه در این طبقه، در کتابهای یک شخص کمتر حدیث متعارضی دیده میشود هر چند کتابهایی اینچنین نیز وجود داشت.
البته این دو معیار را نیز با توجه به شواهد مختلف به کار میبردند. از جملۀ این شواهد میتوان به
١. کثرت نقل یک حدیث توسّط چند استاد در مقابل نقل حدیث معارض آن توسّط افرادی کمتر،
٢. سخنان شفاهی مشایخ متقدّم و مطالبی که در مورد اجماعی بودن یا مشهور بودن یک مضمون از آنها شنیده و به شاگردان خود منتقل کرده بودند.
سوم: از لحاظ عرف محدّثین، تنها افرادی حق داشتند کتابهای مشایخ را برای شاگردان خود نقل کنند که کتابها را از دست استاد گرفته یا از ایشان سماع و یا بر ایشان قرائت کرده باشند. افراد دیگری که چنین ویژگی را دارا نبودند تنها مجاز میدانستد در کتابهای خود از کتابهای طبقۀ پیشین بهره ببرند نه اینکه آن را تماما برای دیگران روایت کنند. از این روی کسی چون یونس بن عبدالرحمن که مطابق برخی شواهد، غالباً کتابها را سماع نکرده است تنها دست به تصنیف کتاب زده و کمتر کتابی از کتابهای طبقۀ پیشین را برای شاگردان خود روایت کرده است. همچنین محمّد بن سنان نیز که دارای همین ویژگی بوده است - ولی در عین حال کتابهای مشایخ را برای شاگردان خود روایت میکرده - متهم شده و حتی برخی او را کذّاب دانستهاند.
بزرگان حدیث شیعه برای روایت از افرادی چون محمد بن سنان، راه حلی مهم اتّخاذ کردند؛ به این ترتیب که از این نوع افراد تنها احادیث کتابهایی را قبول/روایت میکردند که آن افراد اوّلاً در نقل آن کتاب منفرد نباشند و ثانیاً نسخۀ ایشان با نسخۀ دیگران - که آن کتاب را از مصنّفش گرفته بودند- متفاوت نباشد. بهعنوان مثال در میان کتابهایی که محمّد بن سنان از طبقۀ پیش از خود روایت کرده کتابهایی هم چون کتاب عبدالله بن مسکان دیده میشود که ابن سنان در نقل آن منفرد نیست و هم کتابهایی چون کتابهای مفضّل بن عمر که معلوم نیست راوی دیگری جز ابن سنان داشته باشد، یا لااقل روشن نیست که نسخۀ ابن سنان با نسخۀ دیگران یکی باشد. رفتار دوگانه بزرگان (در نقل روایات ابن سنان از ابن مسکان و اجتناب از روایات او از مفضل) مؤید این ادعاست. البتّه طبیعتاً ممکن بود اگر نسخۀ شخص با نسخ دیگران مختلف باشد تنها احادیثی را از آنها روایت کنند که با نقل دیگران، اتّحاد دارند.
چهارم: در طبقات بعد نیز همین سیره در میان بزرگان حدیث شیعه حفظ شد و با استفاده از تلقّی مشایخ پیشین، احادیث را گزینش کرده و کتابهایی تصنیف میکردند که احادیث آن مورد قبول ایشان بود. البتّه از طرفی کتابهایی در موضوعات غیرفقهی نیز تصنیف میشد که هدف از نگارش آنها لزوماً منعکس کردن احادیث مورد قبول مصنّف نبود.
سخن پایانی
طبق مطالب گفته شده، تشخیص احادیث کتابهای متقدّم و بازسازی آن کتابها میتواند راهی مهم برای ارزیابی حدیث با تکیه بر تلقّی اصحاب و از طرفی قبول احادیث غیرمنفرد راویان ضعیف (وحتّی کذّاب) در پیش پای پژوهندگان حدیث شیعه قرار دهد. راهی که میتواند از تکیۀ محض و صددرصدی بر توثیق و تضعیف رجالیان (که هر چند در جای خود مهم است) جلوگیری نماید.
امّا اینکه چگونه میتوان احادیث این کتابها را تشخیص داده و کتابها را بازسازی نمود اصولی مخصوص به خود دارد که مجالی دیگر میطلبد.
@HadithFehrestRejal
Forwarded from Inekas | انعکاس
Inekas - Modarressi - Text and Interpretation.pdf
2.1 MB
🔰 نسخهی الکترونیک ترجمه فارسی درآمد و فصل اول از کتاب
«متن و تفسیر: امام جعفر صادق و میراث او در فقه اسلامی»
سید حسین مدرسی طباطبایی
نخستین اثر از فروست «انعکاس ادبیات»، به «درآمد و فصل نخست» کتاب جدید حسین مدرسی طباطبایی اختصاص یافته است. ترجمه گروهی این اثر به همت جمعی از مترجمان و ویراستاران و در ۱۳۰ صفحه به انجام رسیده است.
📝 اطلاعات کتابشناختی این ترجمه:
مدرسی، ح. (۱۴۰۲). متن و تفسیر: امام جعفر صادق و میراث فقه اسلامی (حامد علیا و دیگران، مترجم.). مجموعه آنلاین «انعکاس ادبیات». (https://www.tgoop.com/inekas/309)
🔻 معرفی فصل اول کتاب و ترجمه آن
🔻 دریافت کتابنامه و فهرست منابع کتاب
🔺معرفی و ترجمه چکیده کتاب
🔺دریافت فایل PDF نسخه انگلیسی کتاب
#انعکاس_ادبیات
@Inekas
«متن و تفسیر: امام جعفر صادق و میراث او در فقه اسلامی»
سید حسین مدرسی طباطبایی
نخستین اثر از فروست «انعکاس ادبیات»، به «درآمد و فصل نخست» کتاب جدید حسین مدرسی طباطبایی اختصاص یافته است. ترجمه گروهی این اثر به همت جمعی از مترجمان و ویراستاران و در ۱۳۰ صفحه به انجام رسیده است.
📝 اطلاعات کتابشناختی این ترجمه:
مدرسی، ح. (۱۴۰۲). متن و تفسیر: امام جعفر صادق و میراث فقه اسلامی (حامد علیا و دیگران، مترجم.). مجموعه آنلاین «انعکاس ادبیات». (https://www.tgoop.com/inekas/309)
🔻 معرفی فصل اول کتاب و ترجمه آن
🔻 دریافت کتابنامه و فهرست منابع کتاب
🔺معرفی و ترجمه چکیده کتاب
🔺دریافت فایل PDF نسخه انگلیسی کتاب
#انعکاس_ادبیات
@Inekas
Forwarded from السيد الموسوي
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹على حين غفلة من زيارة فقيد العلم والتقى آية الله السيد رسول الموسوي الطهراني طاب ثراه لعمّته القدّيسة السيدة فاطمة المعصومة سلام الله عليها وهو يتضرّع إلى الله جل وعلا في تعجيل فرج بقيّة الله الأعظم روحي وأرواح العالمين لتراب نعله الفداء.
📌https://www.tgoop.com/alsayyedalmousavi
📌https://www.tgoop.com/alsayyedalmousavi
بسم الله الرحمن الرحیم
آئین علم و پژوهش
بهتازگی در یکی از کانالها به سؤالی مبنی بر مورد سوء قصد قرار گرفتن ابنغضائری توسط عوامل خلافت فاطمی در مصر، و اینکه شیخ طوسی در مقدمۀ کتاب «فهرست» در مورد مرگ ابنغضائری تعبیر «اختُرم» (جوانمرگ شد) را به کار برده است، عکسالعمل نشان داده شده است. آشنایان با علوم حدیث و فضای مجازی میدانند که این مطلب را اولین بار استاد عزیزمان، حضرت استاد سیّد احمد مددی حفظه الله بهعنوان «احتمال» و نه یک «نظریّه» مطرح کردهاند و بعید است جناب دکتر، از این امر بیاطّلاع باشند؛ چرا که هم بارهای دیگری سخنان حضرت استاد را نقد کردهاند و هم در بخش سؤالِ مطرح شده نیز آوردهاند که سؤالکننده گفته است که این مطلب را در «جایی خوانده» است. طبیعتا ایشان نیز باید پرسیده باشند از کجا خواندهاید تا ایشان نیز منبع مد نظرش را بیان کند.
در این جا بنا نداریم شواهد این «احتمال» حضرت استاد را ذکر کنیم. دیگربار تکرار میکنم که بنده بارها این را بهعنوان یک «احتمال» از ایشان شنیدهام و نه یک نظریّۀ جزمی و یا حتّی نظریّۀ رجحانی.
البتّه احتمالاً حضرت استاد به پاسخ دادن به چنین اشکالاتی راضی نیستند و تأسیس این کانال نیز بدین جهت و برای پاسخ به نقد دیگران نبوده است، ولی چون چنین مطالبی چند بار تکرار شده است «عصیاناً للأُستاذ وأداءً لحقوقه علینا ونصیحةً للإخوان» این مطالب را عرض میکنم:
پاسخ صاحب کانال به سؤال مذکور بدین شرح است:
«چنین چیزی در هیچ منبعی گزارش نشده، و تعبیر "اخترم" ربطی به این موضوع ندارد».
امّا اینکه چنین چیزی در هیچ منبعی گزارش نشده، واضح است و اینکه این تعبیر به این مطلب ربطی ندارد هم یک ادّعاست و لذا در مورد آن بحث نمیکنیم. محور اصلی این نوشتار ادامۀ کلام ایشان است که:
«اساساً این دست ترورها از زمان ظهور نزاریان در اَلَموت در نیمۀ دوم سدۀ پنجم آغاز شد، همانهایی که در منابع مخالفان در آن دوران (عصر سلاجقه) به "ملاحده" معروف شدند. فاطمیان ارتباطی با آنان نداشتند و در منابع، چنین سیاستی به فاطمیان نسبت داده نشده و ربطی به آنان ندارد. ابنغضائری روشن است که به دوران پیش از ظهور نزاریان در الموت تعلق داشته است».
آنچه که صریحاً ادّعای ایشان را رد میکند گزارش ابن ابیالحدید از کتاب تاریخ «أبو الحسن الصابی» (م 448 هـ) و فرزندش «غرس النعمة محمّد» (م 480 هـ) است. در این کتاب گزارش نیمهمفصّلی آمده است که خلیفۀ عبّاسی «القادر بالله» مجلسی بر پا کرد و از علمای حاضر خواست تا در نَسَب (و سیادت) والیان مصر (فاطمیان) اشکال کنند. در این جلسه سیّد مرتضی و پدرش هم حضور داشتند، ولی سیّد رضی حاضر نشد. پدر و سیّد مرتضی، سیاهۀ نوشتار مجلس را نزد سیّد رضی بردند، ولی وی با این ادّعا که از «دعاة مصر» میترسم از امضای سیاهه امتناع کرد. دگرباره پدر، او را مجبور میسازد. این بار سیّد رضی (که گویا به ستوه آمده) میگوید: «أخاف دعاة المصريّين وغيلتهم لي؛ فإنّهم معروفون بذلك» (از داعیان مصر و اینکه مرا ترور کنند میترسم؛ چرا که ایشان به این کار معروفاند). پدر در جواب گفت: از تو تعجّب میکنم، آیا از مصریانی که بین تو و ایشان 600 فرسخ است میترسی و از خلیفه که بین تو و او 100 ذراع است نمیترسی؟ سپس قسم خورد که با او حرف نزند. چند روز بعد هم خلیفه او را از نقابت اشراف برکنار کرده و «محمد بن عمر النهرسابسی» را به جای او بر این منصب نشاند (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج1، ص37 ـ 39).
در این عبارت شاید دقیقاً روشن نباشد که خلیفه، سیّد رضی را از نقابت اشراف برکنار کرده یا پدرش را؛ چراکه هم سیّد رضی در زمان پدرش عهدهدار این امر بود و هم پدر چند بار نقابت را بر عهده گرفته و عزل شده بود؛ مثلاً یک بار در سال 384 هـ عزل شد و رضی و مرتضی هم که جانشینان او در حیاتش بودند عزل شدند. سیّد رضی بار دیگر نیز در سال 388 هـ متّصدی این منصب شده بود.
اهمّیّت ماجرا در این است که در هنگام وقوع این داستان، پدر رضی زنده بوده و با توجه به اینکه پدر، در سال 400 هـ از دنیا رفته است، این داستان متعلق به قرن چهارم است. ابن ابی الحدید نیز آن را از کتابی متعلّق به قرن پنجم نقل کرده است و جالب اینجاست که تعبیر سیّد رضی (فإنّهم معروفون بذلك؛ چرا که ایشان به این کار معروفاند) نشان از اشتهار دعاة مصر به این صفت دارد.
پس آنچه در این گزارش آمده با مدّعای جناب دکتر، مخالف است؛ چرا که ما «گزارشی تاریخی» مربوط به «قرن چهارم» (زمان حیات ابنغضائری) در دست داریم که به «فاطمیان مصر» نسبت «ترور» داده است.
بله، ممکن است اصل داستان جعلی باشد که نیاز به پژوهش و بررسی دارد، ولی اینکه در موضوعی که «تخصّص لازم» را نداریم بدون «تحقیق کافی»، «پاسخی جزمی» و آن هم در «مقام سلب» و بهنحو «استقراء تام» دهیم، از «آیین علمی» بهدور است.
@HadithFehrestRejal
آئین علم و پژوهش
بهتازگی در یکی از کانالها به سؤالی مبنی بر مورد سوء قصد قرار گرفتن ابنغضائری توسط عوامل خلافت فاطمی در مصر، و اینکه شیخ طوسی در مقدمۀ کتاب «فهرست» در مورد مرگ ابنغضائری تعبیر «اختُرم» (جوانمرگ شد) را به کار برده است، عکسالعمل نشان داده شده است. آشنایان با علوم حدیث و فضای مجازی میدانند که این مطلب را اولین بار استاد عزیزمان، حضرت استاد سیّد احمد مددی حفظه الله بهعنوان «احتمال» و نه یک «نظریّه» مطرح کردهاند و بعید است جناب دکتر، از این امر بیاطّلاع باشند؛ چرا که هم بارهای دیگری سخنان حضرت استاد را نقد کردهاند و هم در بخش سؤالِ مطرح شده نیز آوردهاند که سؤالکننده گفته است که این مطلب را در «جایی خوانده» است. طبیعتا ایشان نیز باید پرسیده باشند از کجا خواندهاید تا ایشان نیز منبع مد نظرش را بیان کند.
در این جا بنا نداریم شواهد این «احتمال» حضرت استاد را ذکر کنیم. دیگربار تکرار میکنم که بنده بارها این را بهعنوان یک «احتمال» از ایشان شنیدهام و نه یک نظریّۀ جزمی و یا حتّی نظریّۀ رجحانی.
البتّه احتمالاً حضرت استاد به پاسخ دادن به چنین اشکالاتی راضی نیستند و تأسیس این کانال نیز بدین جهت و برای پاسخ به نقد دیگران نبوده است، ولی چون چنین مطالبی چند بار تکرار شده است «عصیاناً للأُستاذ وأداءً لحقوقه علینا ونصیحةً للإخوان» این مطالب را عرض میکنم:
پاسخ صاحب کانال به سؤال مذکور بدین شرح است:
«چنین چیزی در هیچ منبعی گزارش نشده، و تعبیر "اخترم" ربطی به این موضوع ندارد».
امّا اینکه چنین چیزی در هیچ منبعی گزارش نشده، واضح است و اینکه این تعبیر به این مطلب ربطی ندارد هم یک ادّعاست و لذا در مورد آن بحث نمیکنیم. محور اصلی این نوشتار ادامۀ کلام ایشان است که:
«اساساً این دست ترورها از زمان ظهور نزاریان در اَلَموت در نیمۀ دوم سدۀ پنجم آغاز شد، همانهایی که در منابع مخالفان در آن دوران (عصر سلاجقه) به "ملاحده" معروف شدند. فاطمیان ارتباطی با آنان نداشتند و در منابع، چنین سیاستی به فاطمیان نسبت داده نشده و ربطی به آنان ندارد. ابنغضائری روشن است که به دوران پیش از ظهور نزاریان در الموت تعلق داشته است».
آنچه که صریحاً ادّعای ایشان را رد میکند گزارش ابن ابیالحدید از کتاب تاریخ «أبو الحسن الصابی» (م 448 هـ) و فرزندش «غرس النعمة محمّد» (م 480 هـ) است. در این کتاب گزارش نیمهمفصّلی آمده است که خلیفۀ عبّاسی «القادر بالله» مجلسی بر پا کرد و از علمای حاضر خواست تا در نَسَب (و سیادت) والیان مصر (فاطمیان) اشکال کنند. در این جلسه سیّد مرتضی و پدرش هم حضور داشتند، ولی سیّد رضی حاضر نشد. پدر و سیّد مرتضی، سیاهۀ نوشتار مجلس را نزد سیّد رضی بردند، ولی وی با این ادّعا که از «دعاة مصر» میترسم از امضای سیاهه امتناع کرد. دگرباره پدر، او را مجبور میسازد. این بار سیّد رضی (که گویا به ستوه آمده) میگوید: «أخاف دعاة المصريّين وغيلتهم لي؛ فإنّهم معروفون بذلك» (از داعیان مصر و اینکه مرا ترور کنند میترسم؛ چرا که ایشان به این کار معروفاند). پدر در جواب گفت: از تو تعجّب میکنم، آیا از مصریانی که بین تو و ایشان 600 فرسخ است میترسی و از خلیفه که بین تو و او 100 ذراع است نمیترسی؟ سپس قسم خورد که با او حرف نزند. چند روز بعد هم خلیفه او را از نقابت اشراف برکنار کرده و «محمد بن عمر النهرسابسی» را به جای او بر این منصب نشاند (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج1، ص37 ـ 39).
در این عبارت شاید دقیقاً روشن نباشد که خلیفه، سیّد رضی را از نقابت اشراف برکنار کرده یا پدرش را؛ چراکه هم سیّد رضی در زمان پدرش عهدهدار این امر بود و هم پدر چند بار نقابت را بر عهده گرفته و عزل شده بود؛ مثلاً یک بار در سال 384 هـ عزل شد و رضی و مرتضی هم که جانشینان او در حیاتش بودند عزل شدند. سیّد رضی بار دیگر نیز در سال 388 هـ متّصدی این منصب شده بود.
اهمّیّت ماجرا در این است که در هنگام وقوع این داستان، پدر رضی زنده بوده و با توجه به اینکه پدر، در سال 400 هـ از دنیا رفته است، این داستان متعلق به قرن چهارم است. ابن ابی الحدید نیز آن را از کتابی متعلّق به قرن پنجم نقل کرده است و جالب اینجاست که تعبیر سیّد رضی (فإنّهم معروفون بذلك؛ چرا که ایشان به این کار معروفاند) نشان از اشتهار دعاة مصر به این صفت دارد.
پس آنچه در این گزارش آمده با مدّعای جناب دکتر، مخالف است؛ چرا که ما «گزارشی تاریخی» مربوط به «قرن چهارم» (زمان حیات ابنغضائری) در دست داریم که به «فاطمیان مصر» نسبت «ترور» داده است.
بله، ممکن است اصل داستان جعلی باشد که نیاز به پژوهش و بررسی دارد، ولی اینکه در موضوعی که «تخصّص لازم» را نداریم بدون «تحقیق کافی»، «پاسخی جزمی» و آن هم در «مقام سلب» و بهنحو «استقراء تام» دهیم، از «آیین علمی» بهدور است.
@HadithFehrestRejal
Forwarded from Inekas | انعکاس
🔰 انتشار ویراست دوم ترجمهٔ فصل نخست به همراه دو نقد و بررسی از کتاب «متن و تفسیر: امام جعفر صادق و میراث او در فقه اسلامی»
🔻 دریافت فایل PDF ویراست دوم ترجمهٔ کتاب «متن و تفسیر» (فصل نخست)
در ویراست دوم ترجمه:
🔸 متن و ترجمهٔ برخی از احادیث اصلاح شده است.
🔸 برخی اشکالات ویرایشی و نگارشی متن کتاب اصلاح شده است.
🔸 فهرست مطالب کتاب، به صفحات مرتبط لینک شده است.
🔻 مرورهایی بر کتاب «متن و تفسیر»
تا کنون دو محقق بر این کتاب، مرور (ریویو) نوشتهاند: احمد عاطف احمد (استاد دانشگاه کالیفرنیا در سانتا باربارا) و مصطفی بارگاهی (پژوهشگر رجال و حدیث شیعه، قم) که برای مطالعهٔ آنها به ترتیب به اینجا و اینجا مراجعه کنید. مرور احمد، در شماره بعدی Journal of the American Oriental Society انتشار مییابد.
مرور بارگاهی، برای اولین بار در انعکاس انتشار مییابد، و در آن معرفی کوتاهی از کل کتاب، بخشهای فصل اول و نیز نقدهایی بر روش تحقیقی کتاب آمده است. خلاصهٔ این مرور را اینجا مطالعه کنید.
#انعکاس_ادبیات
#انعکاس_کتاب
@inekas
🔰 انتشار ویراست دوم ترجمهٔ فصل نخست به همراه دو نقد و بررسی از کتاب «متن و تفسیر: امام جعفر صادق و میراث او در فقه اسلامی»
🔻 دریافت فایل PDF ویراست دوم ترجمهٔ کتاب «متن و تفسیر» (فصل نخست)
در ویراست دوم ترجمه:
🔸 متن و ترجمهٔ برخی از احادیث اصلاح شده است.
🔸 برخی اشکالات ویرایشی و نگارشی متن کتاب اصلاح شده است.
🔸 فهرست مطالب کتاب، به صفحات مرتبط لینک شده است.
🔻 مرورهایی بر کتاب «متن و تفسیر»
تا کنون دو محقق بر این کتاب، مرور (ریویو) نوشتهاند: احمد عاطف احمد (استاد دانشگاه کالیفرنیا در سانتا باربارا) و مصطفی بارگاهی (پژوهشگر رجال و حدیث شیعه، قم) که برای مطالعهٔ آنها به ترتیب به اینجا و اینجا مراجعه کنید. مرور احمد، در شماره بعدی Journal of the American Oriental Society انتشار مییابد.
مرور بارگاهی، برای اولین بار در انعکاس انتشار مییابد، و در آن معرفی کوتاهی از کل کتاب، بخشهای فصل اول و نیز نقدهایی بر روش تحقیقی کتاب آمده است. خلاصهٔ این مرور را اینجا مطالعه کنید.
#انعکاس_ادبیات
#انعکاس_کتاب
@inekas