دربارۀ نقش شجاعت فکری و پارسایی در انتخاب
حامد صفاییپور
شماره 7. درباره نقش شجاعت فکری و پارسایی در انتخاب/ مدیریت #پرسشها در شناخت و #انتخاب_همسر
@HamPIshani
@HamPIshani
Forwarded from تیزفکری
توضیح تکمیلی
درباره درسگفتار صوتی
مدیریت پرسشها در شناخت و انتخاب همسر
۱. این بحث، بحثی شناختی و عقلی در زمینه مدیریت روند آشنایی و انتخاب همسر با تاکید بر هنر و مهارت پرسشگری است.
۲. بحث ارائهشده در این درسگفتار با غالب کارگاهها در زمان تولید این اثر، متفاوت است. بیشتر به دنبال آموزش ماهیگیری است تا گرفتن ماهی. این را از بازخوردها میگویم. برخی میگفتند گویی در یک کارگاه فلسفه یا #با_هم_اندیشیدن در موضوع #انتخاب_همسر شرکت کردهاند.
۳. اصلیترین علت و زمینه اجتماعی که باعث شد من در سال ۸۹ در این موضوع وارد شوم و چنین درسگفتاری را طراحی و اجرا نمایم، رواج بسیار و بیرویه آموزشهایی (در شهر اصفهان) بود که دو پیش فرض داشت:
- نخست اینکه در طبقهبندی معیارهای انتخاب همسر، غالبا، همه طیفها و سلیقههای اجتماعی را یککاسه میکرد و نسخه مذهبی واحدی برای همه میپیچید!
دوم، با چنین نگاهی، فردیت، #خودانگیختگی و #شهامت_فکری مخاطبان را در نظر نمیگرفت.
من منتقد هر دو پیشفرض بودم و باور داشتم نمی توان ابتدا همه نگرشها و سبکهای زندگی را یکسانسازی نمود و آنگاه به آموزش و ارائه راهحلهای عملی در موضوع ازدواج پرداخت.
باور من این بود که راه بهتر این است که ذهن تحلیلگر مخاطبان را ارتقاء دهیم چراکه تا وقتی این بلوغ فکری اتفاق نیافتد، انتظار همسرگزینی سنجیده دور از واقع است.
امیدوارم مرور این تجربه و به اشتراک گذاشتن مستندات آن، امروز نیز برای علاقمندان چنین روشهایی در فعالیتهای فرهنگی و آموزشی، مفید و راهگشا باشد.
با احترام
#حامد_صفایی_پور
شهریور ۱۴۰۳
[email protected]
درباره درسگفتار صوتی
مدیریت پرسشها در شناخت و انتخاب همسر
۱. این بحث، بحثی شناختی و عقلی در زمینه مدیریت روند آشنایی و انتخاب همسر با تاکید بر هنر و مهارت پرسشگری است.
۲. بحث ارائهشده در این درسگفتار با غالب کارگاهها در زمان تولید این اثر، متفاوت است. بیشتر به دنبال آموزش ماهیگیری است تا گرفتن ماهی. این را از بازخوردها میگویم. برخی میگفتند گویی در یک کارگاه فلسفه یا #با_هم_اندیشیدن در موضوع #انتخاب_همسر شرکت کردهاند.
۳. اصلیترین علت و زمینه اجتماعی که باعث شد من در سال ۸۹ در این موضوع وارد شوم و چنین درسگفتاری را طراحی و اجرا نمایم، رواج بسیار و بیرویه آموزشهایی (در شهر اصفهان) بود که دو پیش فرض داشت:
- نخست اینکه در طبقهبندی معیارهای انتخاب همسر، غالبا، همه طیفها و سلیقههای اجتماعی را یککاسه میکرد و نسخه مذهبی واحدی برای همه میپیچید!
دوم، با چنین نگاهی، فردیت، #خودانگیختگی و #شهامت_فکری مخاطبان را در نظر نمیگرفت.
من منتقد هر دو پیشفرض بودم و باور داشتم نمی توان ابتدا همه نگرشها و سبکهای زندگی را یکسانسازی نمود و آنگاه به آموزش و ارائه راهحلهای عملی در موضوع ازدواج پرداخت.
باور من این بود که راه بهتر این است که ذهن تحلیلگر مخاطبان را ارتقاء دهیم چراکه تا وقتی این بلوغ فکری اتفاق نیافتد، انتظار همسرگزینی سنجیده دور از واقع است.
امیدوارم مرور این تجربه و به اشتراک گذاشتن مستندات آن، امروز نیز برای علاقمندان چنین روشهایی در فعالیتهای فرهنگی و آموزشی، مفید و راهگشا باشد.
با احترام
#حامد_صفایی_پور
شهریور ۱۴۰۳
[email protected]
Telegram
تیزفکری
دیشب اتفاقی دوستی را دیدم که این مجموعه را شنیده بود و از آن بسیار راضی بود.
با اینکه این موضوع سالهاست از موضوع کار و توجهات من خارج شده است اما گفتم شاید همچنان برای دختران و پسران سرزمینم ارزشمند باشد. پس تصمیم گرفتم اینجا برای استفاده همگان منتشر…
با اینکه این موضوع سالهاست از موضوع کار و توجهات من خارج شده است اما گفتم شاید همچنان برای دختران و پسران سرزمینم ارزشمند باشد. پس تصمیم گرفتم اینجا برای استفاده همگان منتشر…
من به لطف پژوهشهای محمد فاضلی، دستیار من در تدریس نگارش دانشگاهی، اکنون یک چارچوبهی نظری راهگشا برای ساختن قلم یک نویسنده اجتماعی دارم. نویسندهای که میتواند با قدرت قلم میان دو سرزمین درد و درمان، نادانی و آگاهیبخشی، عوامبودن و متخصص بودن پل بزند.
یک رسانه اجتماعی قدرتمند داشته باشد و در پیرامون خود فضایی برای گفتوگو و تأمل اجتماعی ایجاد کند.
با برگزاری دوره جستارنویسی چنین اهدافی را دنبال میکنم
یک رسانه اجتماعی قدرتمند داشته باشد و در پیرامون خود فضایی برای گفتوگو و تأمل اجتماعی ایجاد کند.
با برگزاری دوره جستارنویسی چنین اهدافی را دنبال میکنم
https://vrgl.ir/7mpUx
این داس در دست تنناشناسان است؛ برای قتل رومینا، دختر ایرانی
دارم برخی نوشتههای قدیمی را در ویرگول منتشر میکنم.
بیایید آنجا با هم دوست شویم.
این داس در دست تنناشناسان است؛ برای قتل رومینا، دختر ایرانی
دارم برخی نوشتههای قدیمی را در ویرگول منتشر میکنم.
بیایید آنجا با هم دوست شویم.
ویرگول
این داس در دست تنناشناسان است؛ برای قتل رومینا، دختر ایرانی - ویرگول
این داس در دست تنناشناسان است! برای قتل رومینا، دختر ایرانی سالها پیش دانشآموزشی داشتم که از اتفاق در مسیر مدرسه دلباخته دختری شده بود.…
Forwarded from تیزفکری
🌛۲۱۹ مین نشست #باشگاه_نجوم_اصفهان🌜
🤔مساله آغاز جهان
🌒از دریچه کیهانشناسی، دین و فلسفه🌘
دکتر حامد صفاییپور
دکترای فلسفه علم
مدیر عامل موسسه تیز فکری
🗓چهارشنبه ۳۰ آبان ماه ۱۴۰۳
🕦ساعت ۱۷
📷عکس های برتر دنبالهدار سوچینشان
🪐در آمدی بر زندگی مادر نجوم ایران
آلینوش طریان
📣ورود برای عموم آزاد و رایگان است📣
🏢سالن همایش کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان، خیابان باغ گلدسته
#میبینمت_سر_به_هوا
☎️ دبیرخانه مرکز نجوم ادیب اصفهان۳۶۶۸۳۵۳۵
@adibastrocenter
🪩https://adibcenter.ir
@tizfekri
🤔مساله آغاز جهان
🌒از دریچه کیهانشناسی، دین و فلسفه🌘
دکتر حامد صفاییپور
دکترای فلسفه علم
مدیر عامل موسسه تیز فکری
🗓چهارشنبه ۳۰ آبان ماه ۱۴۰۳
🕦ساعت ۱۷
📷عکس های برتر دنبالهدار سوچینشان
🪐در آمدی بر زندگی مادر نجوم ایران
آلینوش طریان
📣ورود برای عموم آزاد و رایگان است📣
🏢سالن همایش کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان، خیابان باغ گلدسته
#میبینمت_سر_به_هوا
☎️ دبیرخانه مرکز نجوم ادیب اصفهان۳۶۶۸۳۵۳۵
@adibastrocenter
🪩https://adibcenter.ir
@tizfekri
Forwarded from ویرایش ذهن | شهابالدین حائری شیرازی
ایران را از درون میپوسانید
محمد فاضلی
اصرار بر اجرای قانون #حجاب_و_عفاف، آگاهانه یا ناآگاهانه، اقدامی برای فرسودن و پوسانیدن ایران است. توضیح میدهم که چرا اجرای این قانون ایران را از درون فرسوده میکند.
یک. محتوای این قانون، مردم ایران را رو در روی هم قرار میدهد. از راننده اسنپ تا صاحب مغازه و کسبوکار، مکلف شدهاند با انتخابکنندگان پوشش اختیاری درگیر شوند، فیلم و عکس آنها را در اختیار فراجا قرار دهند، یا تن به جریمه شدن بدهند.
شهروندان در چارچوب این قانون رو در روی هم میایستند و برای نانشان مجبور به آدمفروشی میشوند.
تعجب نکنید! آدمفروشی واژهای است که به سرعت با اجرای این طرح رایج میشود و آدمها را درگیر عذاب وجدان میکند و از اینکه برای نانشان پنجه به صورت هموطن خود میکشند، از درون حس بیاخلاقی خواهند کرد.
دو. بزرگترین سرمایه هر جامعهای، ظرفیت زندگی مسالمتآمیز شهروندانش در کنار یکدیگر است. مسائل را میتوان با زندگی مسالمتآمیز حل کرد، همکاری را توسعه داد و در کنار هم برای زندگی بهتر تلاش کرد. این قانون مردم را رو در روی هم، و همگان را رو در روی نظام سیاسی قرار میدهد.
این قانون به جای محبت، مولد نفرت است. نفرت همه آن چیزی است که برای به تخریب ظرفیت زندگی مسالمتآمیز نیاز است.
سه. میلیونها انسان برگزیدهاند که گونه دیگری زندگی کنند. شمشیر قانون و چماق جریمه را بالای سر این میلیونها انسان – عمدتاً از نسل جوان و آیندهسازان این کشور – چرخاندن و لاف قدرت زدن، جز ناامید کردن، متنفر ساختن و پیام نشنیدن صدای جوانان دادن هیچ معنایی ندارد. این کار به معنای تشویق ایشان به مهاجرت است. نه فقط مهاجرت، بلکه فرار توأم با تنفر است.
چهار. آن همه جریمه که در قانون برای کسبوکارها در نظر گرفته شده تا آنها را به همکاری در آدمفروشی وادار کند، دادن پیام بیثباتی و ضدیت با توسعه کسبوکارهاست. سیاستگذار آشکارا به کسبوکارها پیام بیثباتی و درافتادن با توسعه اقتصادی میدهد.
پنج. وقتی جامعهای با انواع مشکلات از خاورمیانه درگیر خون و آتش و تهدید، تا رکود و تورم، تا بحران ارزی، بانکی، محیطزیستی، ناترازی انرژی، خاموشی، مهاجرت و ... درگیر است؛ و سیاستگذار کلاً و فقط به ذهنش رسیده بر اجرای قانونی برای درگیر کردن مردم با یکدیگر متمرکز شود، پیام خیلی روشنش به نسل جوان، به مردم و به هر ایرانی این است که این سیاستگذار اصلاً و ابداً نگران وضعیت ایران نیست؛ دنبال منافع خودش است و شاید تشدید این وضعیت و زوال بیشتر را میطلبد.
شش. اجرای این قانون، سرمایه اجتماعی دولت را میسوزاند و اندک امیدها برای شکل دادن به عزمی ملی برای همراهی در انجام اصلاحات ضروری اقتصادی را نابود میکند.
نتیجه
ایرانی که آدمهایش رو در روی هم قرار بگیرند، کسبوکارهایش احساس بیثباتی و ناامنی کنند، جوانانش با تنفر به دنبال مهاجرت باشند، و دولتش در فقدان اعتماد و سرمایه اجتماعی قادر به اجرای اصلاحات اساسی نباشد؛ ایرانی که در آن ظرفیت زندگی مسالمتآمیز کاهش یابد؛ از درون میپوسد.
آنها که این گونه ایدهها را مطرح و پیگیری میکنند، عاقبت ممنوعیت ویدئو، ماهواره، اینترنت و ... را دیدهاند. میدانند چنین قوانینی اجرا نمیشوند. لذا با صراحت باید گفت این کار، هر چه هست، نادانی و از سر نادانی نیست.
@fazeli_mohammad
https://www.tgoop.com/virayeshe_zehn
محمد فاضلی
اصرار بر اجرای قانون #حجاب_و_عفاف، آگاهانه یا ناآگاهانه، اقدامی برای فرسودن و پوسانیدن ایران است. توضیح میدهم که چرا اجرای این قانون ایران را از درون فرسوده میکند.
یک. محتوای این قانون، مردم ایران را رو در روی هم قرار میدهد. از راننده اسنپ تا صاحب مغازه و کسبوکار، مکلف شدهاند با انتخابکنندگان پوشش اختیاری درگیر شوند، فیلم و عکس آنها را در اختیار فراجا قرار دهند، یا تن به جریمه شدن بدهند.
شهروندان در چارچوب این قانون رو در روی هم میایستند و برای نانشان مجبور به آدمفروشی میشوند.
تعجب نکنید! آدمفروشی واژهای است که به سرعت با اجرای این طرح رایج میشود و آدمها را درگیر عذاب وجدان میکند و از اینکه برای نانشان پنجه به صورت هموطن خود میکشند، از درون حس بیاخلاقی خواهند کرد.
دو. بزرگترین سرمایه هر جامعهای، ظرفیت زندگی مسالمتآمیز شهروندانش در کنار یکدیگر است. مسائل را میتوان با زندگی مسالمتآمیز حل کرد، همکاری را توسعه داد و در کنار هم برای زندگی بهتر تلاش کرد. این قانون مردم را رو در روی هم، و همگان را رو در روی نظام سیاسی قرار میدهد.
این قانون به جای محبت، مولد نفرت است. نفرت همه آن چیزی است که برای به تخریب ظرفیت زندگی مسالمتآمیز نیاز است.
سه. میلیونها انسان برگزیدهاند که گونه دیگری زندگی کنند. شمشیر قانون و چماق جریمه را بالای سر این میلیونها انسان – عمدتاً از نسل جوان و آیندهسازان این کشور – چرخاندن و لاف قدرت زدن، جز ناامید کردن، متنفر ساختن و پیام نشنیدن صدای جوانان دادن هیچ معنایی ندارد. این کار به معنای تشویق ایشان به مهاجرت است. نه فقط مهاجرت، بلکه فرار توأم با تنفر است.
چهار. آن همه جریمه که در قانون برای کسبوکارها در نظر گرفته شده تا آنها را به همکاری در آدمفروشی وادار کند، دادن پیام بیثباتی و ضدیت با توسعه کسبوکارهاست. سیاستگذار آشکارا به کسبوکارها پیام بیثباتی و درافتادن با توسعه اقتصادی میدهد.
پنج. وقتی جامعهای با انواع مشکلات از خاورمیانه درگیر خون و آتش و تهدید، تا رکود و تورم، تا بحران ارزی، بانکی، محیطزیستی، ناترازی انرژی، خاموشی، مهاجرت و ... درگیر است؛ و سیاستگذار کلاً و فقط به ذهنش رسیده بر اجرای قانونی برای درگیر کردن مردم با یکدیگر متمرکز شود، پیام خیلی روشنش به نسل جوان، به مردم و به هر ایرانی این است که این سیاستگذار اصلاً و ابداً نگران وضعیت ایران نیست؛ دنبال منافع خودش است و شاید تشدید این وضعیت و زوال بیشتر را میطلبد.
شش. اجرای این قانون، سرمایه اجتماعی دولت را میسوزاند و اندک امیدها برای شکل دادن به عزمی ملی برای همراهی در انجام اصلاحات ضروری اقتصادی را نابود میکند.
نتیجه
ایرانی که آدمهایش رو در روی هم قرار بگیرند، کسبوکارهایش احساس بیثباتی و ناامنی کنند، جوانانش با تنفر به دنبال مهاجرت باشند، و دولتش در فقدان اعتماد و سرمایه اجتماعی قادر به اجرای اصلاحات اساسی نباشد؛ ایرانی که در آن ظرفیت زندگی مسالمتآمیز کاهش یابد؛ از درون میپوسد.
آنها که این گونه ایدهها را مطرح و پیگیری میکنند، عاقبت ممنوعیت ویدئو، ماهواره، اینترنت و ... را دیدهاند. میدانند چنین قوانینی اجرا نمیشوند. لذا با صراحت باید گفت این کار، هر چه هست، نادانی و از سر نادانی نیست.
@fazeli_mohammad
https://www.tgoop.com/virayeshe_zehn
Telegram
ویرایش ذهن | شهابالدین حائری شیرازی
نگاه محمدحسن(شهاب الدین)حائری شیرازی به مسائل روز
#داستان_زندگی
ارتباط با نویسنده:
@mhhaeri
حمایت از کانال
شماره کارت
۵۰۲۲۲۹۱۰۸۲۳۹۰۷۸۰
شبا
700120020000005285065052
به نام محمدحسن حائری
لینک کانال
https://www.tgoop.com/virayeshe_zehn
لینگ گروه تدریس
https://t.me
#داستان_زندگی
ارتباط با نویسنده:
@mhhaeri
حمایت از کانال
شماره کارت
۵۰۲۲۲۹۱۰۸۲۳۹۰۷۸۰
شبا
700120020000005285065052
به نام محمدحسن حائری
لینک کانال
https://www.tgoop.com/virayeshe_zehn
لینگ گروه تدریس
https://t.me
زندگی هم همینه!
گاهی زخمهایی داریم
زندگی، یعنی همان نسیمی که هر صبح به صورتت میخوره، یا همان نفسی که سعدی صدای دم و بازدمش را میشنید یا همان «ماه دم نو»، که حافظ تو آسمان شب میدید، همهی اینا، حکم میکنه، پاشو!
این دیوار را ما باید سیسانت سیسانت، برداریم دوباره از نو بسازیم بیاییم بالا.
قبلش باید این تیرکها را بزنیم، باید از کسی کمک بگیریم. زندگی همینه! همین دیوار گلی! همین درخت نارنج که وسط این حیاط میگه:
سلام بنده خدا! صبحت به خیر!
گاهی زخمهایی داریم
زندگی، یعنی همان نسیمی که هر صبح به صورتت میخوره، یا همان نفسی که سعدی صدای دم و بازدمش را میشنید یا همان «ماه دم نو»، که حافظ تو آسمان شب میدید، همهی اینا، حکم میکنه، پاشو!
این دیوار را ما باید سیسانت سیسانت، برداریم دوباره از نو بسازیم بیاییم بالا.
قبلش باید این تیرکها را بزنیم، باید از کسی کمک بگیریم. زندگی همینه! همین دیوار گلی! همین درخت نارنج که وسط این حیاط میگه:
سلام بنده خدا! صبحت به خیر!
بررسی یک شبه علم
امروز در کارگاهی با عنوان #تفکر_علمی به این مقاله انتقادی اشاره کردم.
به همین مناسبت آن را اینجا بازنشر مینمایم.
تاریخ انتشار مقاله: ۱۳۸۷
هوشمندی آب؛ بررسی نقادانۀ یک شبه-علم+ دعوت به همکاری علمی :: پیشانی؛ گاهنوشتههای فرهنگی حامد صفاییپور
https://pishani.blog.ir/post/%D9%87%D9%88%D8%B4%D9%85%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D8%A2%D8%A8-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%86%D9%82%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%80-%DB%8C%DA%A9-%D8%B4%D8%A8%D9%87-%D8%B9%D9%84%D9%85
امروز در کارگاهی با عنوان #تفکر_علمی به این مقاله انتقادی اشاره کردم.
به همین مناسبت آن را اینجا بازنشر مینمایم.
تاریخ انتشار مقاله: ۱۳۸۷
هوشمندی آب؛ بررسی نقادانۀ یک شبه-علم+ دعوت به همکاری علمی :: پیشانی؛ گاهنوشتههای فرهنگی حامد صفاییپور
https://pishani.blog.ir/post/%D9%87%D9%88%D8%B4%D9%85%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D8%A2%D8%A8-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%86%D9%82%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%80-%DB%8C%DA%A9-%D8%B4%D8%A8%D9%87-%D8%B9%D9%84%D9%85
pishani.blog.ir
هوشمندی آب؛ بررسی نقادانۀ یک شبه-علم+ دعوت به همکاری علمی :: پیشانی؛ گاهنوشتههای فرهنگی حامد صفاییپور
این مقاله را سال 1387، همزمان با تبلیغات گسترده کارهای ماسارو ایموتو در ایران نوشتم. سریع هم نوشتم تا حرص و جوش خود را درباره رواج گسترده این ساده باوریها، به خصوص در جامعه دینی ایران نشان دهم.
Forwarded from تیزفکری
۱۰ فرمان #تفکر_نقادانه
در گفتوگو با #حامد_صفایی_پور
همه ما در معرض تصمیمهای سرنوشتسازیم. وقتی مریض میشویم باید تصمیم بگیریم که پیش پزشک برویم یا یک انرژی درمانگر. در زمان انتخابات باید تصمیم بگیریم رای دهیم یا ندهیم یا مثلا اگر در سازمانی مدیر باشیم باید تصمیم بگیریم و بعضی وقتها این تصمیمات پیامدهای وسیعی برای خودمان یا سازمانمان دارد. در جهان پر سرصدای امروز و پر از اطلاعات و خبر و تحلیل در شبکههای اجتماعی و رسانهها که هر یک سعی دارند اثری بر باورها، نگرشها، شناختها، علایق و رفتارهای ما بگذارند و به آنها شکل و جهت دهند، آیا فراشناختی وجود دارد؟ آیا ابزاری وجود دارد که ورای هر یک از این تصمیمات که هر کدامشان در یک حوزه تخصصی است، تصمیمات ما را خردمندانهتر کند و باورهای ما را عقلانیتر؟
این موضوعی بود که درباره آن با دکتر حامد صفاییپور در اپیزود ۳۵ و ۳۶ پادکست فلسفه علم گفتوگو کردیم. اپیزود ۳۵ بیشتر به جنبههای عملیتر تفکر نقادانه یا به عبارت دقیقتر «سنجشگرانه اندیشی» تمرکز دارد و حامد از ۱۰ مهارت کلیدی آن میگوید؛ ۱۰ فرمان که میتوانیم آنها را در موقعیتهای واقعی بهکار بگیریم:
۱- اذعان کن که اوضاع خرابه!
۲- به سمت خودت خم شو!
۳- زیر پوست افکارت را ببین!
۴- ابزارها را به کار بگیر!
۵- بپرس به جای اینکه حرف بزنی!
۶- هرگز یک ادعا را نقد نکن!
۷- با فرض صحت دلایل، نتیجه را بررسی کن!
۸- خوب تعبیر کن!
۹- دلایل را ارزیابی کن!
۱۰- به بهبود گام به گام فکر کن!
معرفی میهمان برنامه:
حامد صفاییپور، دانشآموخته دکترای فلسفه علم در دانشگاه تربیت مدرس است. حامد بیشتر از ۱۰ سال است که مشغول آموزش و پژوهش در تفکر نقادانه است و موسسه «#تیزفکری» را بنیان گذاشته است. او به همراه همکارانش، دورهها و کارگاههای متعددی در حوزه مهارتهای نرم برای سازمانها، دانشگاهها و مراکز پژوهشی برگزار میکنند.
حمایت مالی:
پادکست فلسفه علم #رایگان است و شنوندگان هیچ مسئولیت اخلاقی، قانونی یا عرفی برای پرداخت هزینه ندارند. اگر خواستید لطف کنید و به ارتقای کیفیت و بقای این پادکست کمک کنید، از لینکها و روشهای زیر میتوانید حامی مالی پادکست فلسفه علم باشید:
🌐https://cheraghprize.com/donate/
شماره کارت جهت حمایت مالی:
6219 8619 3919 9880
شنیدن:
پادکست فلسفه علم در همه اپلیکیشنهای شنیدن پادکست (کستباکس، اپل پادکست، اسپاتیفای و …) در دسترس است.
📍شنیدن در Acast:
https://shows.acast.com/660a7b485fd6f900170e298a/66fbc003fdb2501b6b280fc4
@tizfekri
در گفتوگو با #حامد_صفایی_پور
همه ما در معرض تصمیمهای سرنوشتسازیم. وقتی مریض میشویم باید تصمیم بگیریم که پیش پزشک برویم یا یک انرژی درمانگر. در زمان انتخابات باید تصمیم بگیریم رای دهیم یا ندهیم یا مثلا اگر در سازمانی مدیر باشیم باید تصمیم بگیریم و بعضی وقتها این تصمیمات پیامدهای وسیعی برای خودمان یا سازمانمان دارد. در جهان پر سرصدای امروز و پر از اطلاعات و خبر و تحلیل در شبکههای اجتماعی و رسانهها که هر یک سعی دارند اثری بر باورها، نگرشها، شناختها، علایق و رفتارهای ما بگذارند و به آنها شکل و جهت دهند، آیا فراشناختی وجود دارد؟ آیا ابزاری وجود دارد که ورای هر یک از این تصمیمات که هر کدامشان در یک حوزه تخصصی است، تصمیمات ما را خردمندانهتر کند و باورهای ما را عقلانیتر؟
این موضوعی بود که درباره آن با دکتر حامد صفاییپور در اپیزود ۳۵ و ۳۶ پادکست فلسفه علم گفتوگو کردیم. اپیزود ۳۵ بیشتر به جنبههای عملیتر تفکر نقادانه یا به عبارت دقیقتر «سنجشگرانه اندیشی» تمرکز دارد و حامد از ۱۰ مهارت کلیدی آن میگوید؛ ۱۰ فرمان که میتوانیم آنها را در موقعیتهای واقعی بهکار بگیریم:
۱- اذعان کن که اوضاع خرابه!
۲- به سمت خودت خم شو!
۳- زیر پوست افکارت را ببین!
۴- ابزارها را به کار بگیر!
۵- بپرس به جای اینکه حرف بزنی!
۶- هرگز یک ادعا را نقد نکن!
۷- با فرض صحت دلایل، نتیجه را بررسی کن!
۸- خوب تعبیر کن!
۹- دلایل را ارزیابی کن!
۱۰- به بهبود گام به گام فکر کن!
معرفی میهمان برنامه:
حامد صفاییپور، دانشآموخته دکترای فلسفه علم در دانشگاه تربیت مدرس است. حامد بیشتر از ۱۰ سال است که مشغول آموزش و پژوهش در تفکر نقادانه است و موسسه «#تیزفکری» را بنیان گذاشته است. او به همراه همکارانش، دورهها و کارگاههای متعددی در حوزه مهارتهای نرم برای سازمانها، دانشگاهها و مراکز پژوهشی برگزار میکنند.
حمایت مالی:
پادکست فلسفه علم #رایگان است و شنوندگان هیچ مسئولیت اخلاقی، قانونی یا عرفی برای پرداخت هزینه ندارند. اگر خواستید لطف کنید و به ارتقای کیفیت و بقای این پادکست کمک کنید، از لینکها و روشهای زیر میتوانید حامی مالی پادکست فلسفه علم باشید:
🌐https://cheraghprize.com/donate/
شماره کارت جهت حمایت مالی:
6219 8619 3919 9880
شنیدن:
پادکست فلسفه علم در همه اپلیکیشنهای شنیدن پادکست (کستباکس، اپل پادکست، اسپاتیفای و …) در دسترس است.
📍شنیدن در Acast:
https://shows.acast.com/660a7b485fd6f900170e298a/66fbc003fdb2501b6b280fc4
@tizfekri
بنیاد جایزه چراغ
حمایت مالی
حمایت مالی از پادکست فلسفه علم پادکست فلسفه علم رایگان است و شنوندگان هیچ مسسولیت اخلاقی، قانونی یا عرفی برای پرداخت هزینه ندارند. اگر خواستید لطف کنید و به ارتقای کیفیت و بقای این پادکست کمک کنید، از لینکها و روشهای زیر میتوانید حامی مالی پادکست فلسفه…
❤️ شب رغبتها
فرشته من!
شب زیبای رغبتهاست.
ظاهراً معنای این شب این است که ما تنها شدگان، در این سیاره کوچک سرگردان، به حرکت در هزارتوی کهکشانها، با سرآغاز و سرشت و سرنوشت ناپیدا، بنشینیم به گوشهای و بیپرده از خود بپرسیم: عمیقترین رغبت یا دغدغه یا خواسته ما چیست؟ جان جانمان کیست؟ و آن نگار بیهمتا کجاست؟ تا قدری در فراقش بسوزیم و تمنا کنیم ما را بیشتر ببیند و در این وحشتکدهی بیبنیاد تنهایمان نگذارد.
جای تو خالی است مریم جان!
مادر مهربان نکتهسنج پر دستاورد سبحان!
همسر جوانک دیروز و مرد نیمه عمر رفتهای تنها
امید دارم نشسته باشی در جمعی از خوبان، ماهرویان و فرشتگان، و صفای روحت برقرار؛ ماه, آیینه نگاهت و زمین گهواره بچههات!
«سبحان» را ببینی که خواندن و نوشتن یادگرفته و دیروز نوشت: مامان دامن دارد! آه مامان! دامنت پر گل باد!
«نگار» را ببینی، که در کلاس «تیر و کمان» تیر عشق میکشد و از کمان ابروهای قشنگش با هر نگاه، قلب ما را نشانه میرود!
و «بهار» را، که ما در خندههایش تصویر تو را جستجو میکنیم! با همان خندههای چشمبسته به تمام نامهربانیها.
و ما را ببینی و به «زهرا»، مادر نورها و به «مریم»، مادر عیسی سفارشمان را کنی!
شب رغبتهاست مریم جان!
و مرا نیز رغبتی!
روشن است؟
«نوبت دیدار»
شوق در دست گرفتن دستهایت که سه «رویین تن» ساخت تا به نام و یادت زندگی کنند، بخندند و ادامه دهند تو را؛ و فقط تو را، و فقط تو را و فقط تو را!
شب رغبتهاست مریم جان!
چه تلخ بود بهای همیشه با تو بودن!
چه سهمگین بود درک اینکه تنها راه همیشه با تو بودن، رفتن است!
واقعا شب آرزوهاست!؟
همان آرزوها که یکی یکی شمردیم و یکجا همه را .... .
آرزوی قلب تنهام!
شب آرزوهایت بهخیر مریم جان!
فرشته من!
شب زیبای رغبتهاست.
ظاهراً معنای این شب این است که ما تنها شدگان، در این سیاره کوچک سرگردان، به حرکت در هزارتوی کهکشانها، با سرآغاز و سرشت و سرنوشت ناپیدا، بنشینیم به گوشهای و بیپرده از خود بپرسیم: عمیقترین رغبت یا دغدغه یا خواسته ما چیست؟ جان جانمان کیست؟ و آن نگار بیهمتا کجاست؟ تا قدری در فراقش بسوزیم و تمنا کنیم ما را بیشتر ببیند و در این وحشتکدهی بیبنیاد تنهایمان نگذارد.
جای تو خالی است مریم جان!
مادر مهربان نکتهسنج پر دستاورد سبحان!
همسر جوانک دیروز و مرد نیمه عمر رفتهای تنها
امید دارم نشسته باشی در جمعی از خوبان، ماهرویان و فرشتگان، و صفای روحت برقرار؛ ماه, آیینه نگاهت و زمین گهواره بچههات!
«سبحان» را ببینی که خواندن و نوشتن یادگرفته و دیروز نوشت: مامان دامن دارد! آه مامان! دامنت پر گل باد!
«نگار» را ببینی، که در کلاس «تیر و کمان» تیر عشق میکشد و از کمان ابروهای قشنگش با هر نگاه، قلب ما را نشانه میرود!
و «بهار» را، که ما در خندههایش تصویر تو را جستجو میکنیم! با همان خندههای چشمبسته به تمام نامهربانیها.
و ما را ببینی و به «زهرا»، مادر نورها و به «مریم»، مادر عیسی سفارشمان را کنی!
شب رغبتهاست مریم جان!
و مرا نیز رغبتی!
روشن است؟
«نوبت دیدار»
شوق در دست گرفتن دستهایت که سه «رویین تن» ساخت تا به نام و یادت زندگی کنند، بخندند و ادامه دهند تو را؛ و فقط تو را، و فقط تو را و فقط تو را!
شب رغبتهاست مریم جان!
چه تلخ بود بهای همیشه با تو بودن!
چه سهمگین بود درک اینکه تنها راه همیشه با تو بودن، رفتن است!
واقعا شب آرزوهاست!؟
همان آرزوها که یکی یکی شمردیم و یکجا همه را .... .
آرزوی قلب تنهام!
شب آرزوهایت بهخیر مریم جان!