HARF_SIYA Telegram 32812
این داستان واقعی تن آدمو میلرزونه

برگه طلاق را امضا کردیم و طلاق انجام شد دیگه تحمل زندگی با یک زن سرطانی رو نداشتم ….. وقتی خواستیم از دفتر طلاق خارج بشیم نسرین یهو اومد جلو بدون مقدمه گفت منو ببوس….
من گیج شده بودم ! نمیدونم هدفش چی بود چون از هم جدا شده بودیم دیگه محرم نبودیم ولی رفتم جلو ازش علت درخواستش رو پرسیدم!
گفت تحملشو داری؟؟گفتم آره بگو…گفت شب اولی که باهم بودیم یادته چه قولی بهم دادی؟
هرچی به خودم فشاراوردم چیزی یادم نیومد!!بهم گفت زیاد فک نکن میدونم یادت نمیاد ازت بیشتر از اینم نمیشه توقع داشت،
مهرداد جان
فقط اینو بدون یه زن تمام تاریخ ها خاطرات مهم زندگیو در حافظش ثبت میکنه چه خوب باشن چه بد ….تو حتی یادت نمیاد چقدر منو دوست داشتی درسته من الان سرطان دارم این حق تو هست نخوای بامن زندگی کنی و اصلا از بابت این موضوع ناراحت نیستم تمام ناراحتی من از فراموش کردن حرفات هست.
حرفاش مثل پتک تو سرم کوبیده می شد خیلی آروم متین حرف می زد ،اما هر کلمش مثل پتکی بود که روسرم می کوبن واقعا فراموش کرده بودم چه حس احساسی بهش داشتم،چقدر سنگ دل شده بودم که دیگه نمی خواستم ماه های اخرش کنارش زندگی کنم،بهم گفت :تو اون شب پیشونی منو بوسیدی و گفتی این بوس تا ابد اینجا یادگار بین من و توست و منم گفتم اگر نشد چی؟گفتی بوسو پس میگیرم!!!حالا هم میخوام ازت بوستو پس بگیری.
تقریبا چند نفری دورمون جمع شده بودن و داشتن به حرفامون گوش میدادن و منتظر واکنش من بودن.
آه چه قدر سنگ دل شده بودم …خیلی خودم رو کنترل کردم که اشکی نریزم …. بغض حسابی گلوم رو گرفته بود آرامش نسرین و حرفای که زد و نگاه سنگین اطرافیان که کاملا میشد حس کرد منو یه موجود دیو صفت میدونن منو از درون خرد کرد و فهمیدم چقدر حقیرم…..
?زود باش مهرداد بوستو پس بگیر?
دوباره به خودم اومدم،بهش نزدیک شدم و پیشونیشو برای آخرین بار بوسیدم ازم تشکر کرد و رفت ،
نسرین ۵ماه بعد به خاطر سرطان خون توی بیمارستان فوت شد من سال هاست تنهام….



..



tgoop.com/Harf_siya/32812
Create:
Last Update:

این داستان واقعی تن آدمو میلرزونه

برگه طلاق را امضا کردیم و طلاق انجام شد دیگه تحمل زندگی با یک زن سرطانی رو نداشتم ….. وقتی خواستیم از دفتر طلاق خارج بشیم نسرین یهو اومد جلو بدون مقدمه گفت منو ببوس….
من گیج شده بودم ! نمیدونم هدفش چی بود چون از هم جدا شده بودیم دیگه محرم نبودیم ولی رفتم جلو ازش علت درخواستش رو پرسیدم!
گفت تحملشو داری؟؟گفتم آره بگو…گفت شب اولی که باهم بودیم یادته چه قولی بهم دادی؟
هرچی به خودم فشاراوردم چیزی یادم نیومد!!بهم گفت زیاد فک نکن میدونم یادت نمیاد ازت بیشتر از اینم نمیشه توقع داشت،
مهرداد جان
فقط اینو بدون یه زن تمام تاریخ ها خاطرات مهم زندگیو در حافظش ثبت میکنه چه خوب باشن چه بد ….تو حتی یادت نمیاد چقدر منو دوست داشتی درسته من الان سرطان دارم این حق تو هست نخوای بامن زندگی کنی و اصلا از بابت این موضوع ناراحت نیستم تمام ناراحتی من از فراموش کردن حرفات هست.
حرفاش مثل پتک تو سرم کوبیده می شد خیلی آروم متین حرف می زد ،اما هر کلمش مثل پتکی بود که روسرم می کوبن واقعا فراموش کرده بودم چه حس احساسی بهش داشتم،چقدر سنگ دل شده بودم که دیگه نمی خواستم ماه های اخرش کنارش زندگی کنم،بهم گفت :تو اون شب پیشونی منو بوسیدی و گفتی این بوس تا ابد اینجا یادگار بین من و توست و منم گفتم اگر نشد چی؟گفتی بوسو پس میگیرم!!!حالا هم میخوام ازت بوستو پس بگیری.
تقریبا چند نفری دورمون جمع شده بودن و داشتن به حرفامون گوش میدادن و منتظر واکنش من بودن.
آه چه قدر سنگ دل شده بودم …خیلی خودم رو کنترل کردم که اشکی نریزم …. بغض حسابی گلوم رو گرفته بود آرامش نسرین و حرفای که زد و نگاه سنگین اطرافیان که کاملا میشد حس کرد منو یه موجود دیو صفت میدونن منو از درون خرد کرد و فهمیدم چقدر حقیرم…..
?زود باش مهرداد بوستو پس بگیر?
دوباره به خودم اومدم،بهش نزدیک شدم و پیشونیشو برای آخرین بار بوسیدم ازم تشکر کرد و رفت ،
نسرین ۵ماه بعد به خاطر سرطان خون توی بیمارستان فوت شد من سال هاست تنهام….



..

BY • با سیاست حرف بزن •


Share with your friend now:
tgoop.com/Harf_siya/32812

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Unlimited number of subscribers per channel Clear Polls As the broader market downturn continues, yelling online has become the crypto trader’s latest coping mechanism after the rise of Goblintown Ethereum NFTs at the end of May and beginning of June, where holders made incoherent groaning sounds and role-played as urine-loving goblin creatures in late-night Twitter Spaces. SUCK Channel Telegram
from us


Telegram • با سیاست حرف بزن •
FROM American