Telegram Web
آخرین مهلت برای طرح جدید فلسفه و روان‌درمانی
تنها سه نفر ظرفیت باقی مانده
جهت شرکت در این طرح ده‌گانه عبارت فلسفه را به ایدی زیر ارسال کنید:

@myselfff1980
انسان یک #نه_هنوز است.
seienkonnen
Forwarded from تاریخ فلسفه از صفر (Abozar shariati)
طرح از صفر:

الف): آموزش و خوانش کل تاریخ فلسفه (شخم‌زنی تاریخ فلسفه) از صفر (از سقراط تا سارتر، هایدگر و فلسفه‌ی معاصر و پست‌مدرن)

ب): آموزش مبانی اصلی فلسفه و منطق از صفر (از انواع مغالطه و استدلال تا اصطلاحات اصلی منطق و فلسفه)

ج): اگزیستانسیالیسم و فلاسفه‌ی اگزیستانس: از کی‌یرکه‌گور تا ژان‌پل‌سارتر پروژه خوانش و آموزش تاریخ فلسفه به تنهایی ۳۶۰ جلسه و ده ترم است که در طرح از صفر به صورت یک‌جا به همراه دو پروژه‌ی دیگر تقدیم دوستان می‌شود.

جهت حضور‌ در طرح از صفر عبارت صفر را به آیدی زیر ارسال کنید و در سال جدید شروعی از صفر داشته باشید:

@myselfff1980
Forwarded from تاریخ فلسفه از صفر (Abozar shariati)
دعای اول سال
آمین یا رَبّ الگُشادین
Forwarded from تاریخ فلسفه از صفر (Abozar shariati)
👆👆👆


یا مقلب القلوب والابصار 🙏🏻🙏🏻

لطفا چشم این بندگانِ پر توقع و متوهم و متفرعن و متکبرت را باز کن و به ایشان بفهمان که تو هیچ دخالتی در جبران گشادی های آنان و برآورده کردن رویاهایشان نداری!

من منکر تاثیر روانی نیایش نیستم منتها انتظار بر آورده شدنِ دعا یعنی خدانشناسی یعنی تصدیقِ ظالم بودن خداوند چرا که در این صورت گویی که خداوند نسبت به کسانی که دعایی نکرده اند (یا دعا کرده اند و به هر دلیلی مستجاب نشده ولو آن کلیشه ی تکراریِ حتمن حکمتی در کار بوده است هم آورده شود) بی تفاوت شده و در حق برخی از دعا کنندگان، استثناء قائل شده و با نقض قوانین طبیعت حاجت و خواسته و کمبود یا رویایشان را بر آورده کرده است!

نه این معقول نیست. این تصور از خدا درست نیست. لا اقل اندکی در چيزی که می پرستید تامل داشته باشید و دست از سر خدا بر دارید و انقدر متوقع و متوهم نشوید تا وقتی دعایتان مستجاب نشد و بواسطه ی تجربه های تلخ زنذگی، شیر فهم شدید که بله انگار خبری از خدا برای رفع و جبران گشادی و تنبلی نیست و نزدیکانتان هم همانند همه مبتلا به ویروس و انواع و اقسام بیماری می شوند و حادثه ای تلخ برایشان رخ می دهد و دقیقا در همین حال و در اثنای همین لحظات جانسوز ککِ خداوند هم نمی گزد و هیچ یک از این بدشانسی ها و بدبیاری های شما را به هیچ جایش هم نمی گیرد و هیچ خبری هم از شفای عاجل اش نمی شود، رو به فحاشی و ناله و نفرین و کفر گویی نیاورید که بله خدایا گناه من چه بوده! چرا دعایم را مستجاب نکردی و گذاشتی خاله صغرا و عمه کبرایم نفله بر اثر کرونا و... نفله شوند و یا چرا مرا بیمار کردی و کمک نکردی مخ دختر همسایه را بزنم و فلان ماشین مدل بالا را بخرم روی پسر عمه ی گوشت تلخم را کم کنم و...

باری دست از توهمِ خاص بودن و بر آورده شدن دعا و در نتیجه خود را در مقام استثناء قرار دادن که بله ما دیگر بیمه شدیم و هیچ اتفاق ناگواری در سال جدید برایمان رخ نخواهد داد و خداوند خودش ضمانت کرده است و... بردارید و بپذیرید که همچنان یک انسان معمولی هستید و هم بیماری و هم حادثه و هم بدبیاری و شکست و ناکامی و نهایتا مرگ، همان قدر که برای دیگران ممکن است برای شما هم محتمل است و بعید نیست. اگر بعید بود لا اقل آمار جان باختگان بر اثر گشنگی در جهان کم می شد و دیگر لازم نبود هر روز بیست و شش هزار انسان از کودک و بزرگ و پیر و جوان بر اثر گرسنگی جان دهند!

#ابوذر_شریعتی
#راهی_به_رهایی
Audio
پدیدارشناسی "مساله ی ترس" با نگاهی به هستی و زمانِ هایدگر
#ابوذر_شریعتی
Forwarded from تاریخ فلسفه از صفر (Abozar shariati)
سلام دوستان
اگر به ایدی اصلی خودم پیام دادید و پاسخی نیومده علتش شلوغیه این آیدیه
پیامها میره پایین و گم‌ میشه

لطفا به این ایدی جدید پیام بدید سریعا پاسخ داده میشه:

@myselfff1980


بابت تاخیری هم که پیش اومده پیشاپیش عذرخواهی علتش تعداد بالای پیامهای شما دوستان نازنینم بوده وگرنه چیزی برای من ارزشمندتر از گفت‌وگو با شما دوستانِ جان نیست
Audio
درباره‌ی کاتارسیستی بودن هنر

@abouzar_shariati
Forwarded from تاریخ فلسفه از صفر (Abozar shariati)
نقد اصل لذت‌پرستی
با آرزوی سالی پر از شادی و نه لزوما هر لحظه پر از لذت!
Forwarded from تاریخ فلسفه از صفر (Abozar shariati)
#اطلاعیه
طرح نوروزی

لطفا با دقت به این نکته دقت کنید:

برای فهم نیچه، فهم شوپنهاور کاملا ضروریه، برای فهم شوپنهاور هم فهم کانت ضروریه (همونطور که خود شوپنهاور گفته کسی که کانت نخوانده کودک است) برای فهم کانت هم فهم هیوم ضروریه و برای درک فضای کلی جهان مدرن، فهم دکارت کاملا ضروریه.

حالا تک‌تک این فلاسفه رو در قالب ویدئو، فایل صوتی و مقاله میتونید تو ایام عید آموزش ببینید. فقط کافیه روزی نیم ساعت وقت بذارید و استمرار داشته باشید. در ضمن تمامی آموزش ها از صفر صفر هست برای دوستانی که مطلقا بیرون از فلسفه بودن و تازه میخوان فلسفه رو شروع کنن هم آموزش از صفر داریم جهت شرکت در این پنج پروژه یعنی #نیچه #شوپنهاور #کانت #دکارت #هیوم عدد ۵ رو ارسال کنید. اگر جزو ده نفر اول باشید صرفا هزینه یک دوره میتونید تو پنج پروژه شرکت کنید. عدد پنج رو به ایدی زیر ارسال کنید:

@myselfff1980
Forwarded from تاریخ فلسفه از صفر (Abozar shariati)
ماهیت زندگی بالذات دریغ‌آمیز و تراژیک است.

این سخن به چه معناست؟ برای فهم بهتر عبارت فوق بیایید به امکان غریبی که گاه‌به‌گاه در زندگی تجربه‌اش می‌کنیم برگردیم.

در طول روز گاه اوقاتی پیش می‌آید که ناگهان آشوبی غریب گریبانمان را می‌گیرد و بغضی سخت گلویمان را می‌فشارد و حس دلتنگی و خاطرات گذشته و سال‌ها و عمر رفته و عزیزان از دست داده و... امانمان را می‌بُرد و نهایتا منجر به آشنازدایی می‌شود یعنی حالتی که در آن باخود و جهان، احساس غریبی و بیگانگی می‌کنیم. تو گویی که از اساس اهل اینجا نبوده‌ایم و با اکنون و اینجایی و نفسِ بودنمان هیچ قرابت و آشنایی‌ای نداشته‌ایم.

نگاهی به خود می‌اندازیم... به دست‌ها و انگشتانمان... به پوست و گوشت و استخوانمان... به اشیای پیرامونمان... همه چیز به طرز خاصی، غریب و بیگانه می‌نماید. هیج چیز آشنایی وجود ندارد. و ما غرق در حیرت و هراس می‌پرسیم:

این انگشت‌ها چیست؟ این دست و این تن و بدن و این‌ "جا" و این زمانی که لحظه‌ای متوقف نمی‌شود و هر اکنونی را تبدیل به نه‌دیگراکنون می‌کند از کجا آمده، به کجا می‌رود؟ چرا و چطور آمده؟ و چرا می‌رود و نمی‌ماند؟ اساسا چرا تا پیش از این نبود؟ و از همه بدتر و زهرناک‌تر اینکه چرا این همه، روزی خواهد بود و من نخواهم بود؟ این من چیست که دفعتاً هست شده و هستی یافته و دمی دیگر نخواهد بود طوری که گویی هرگز نبوده است؟

براستی و به قول کی‌یرکه‌گور همان فیلسوف همیشه مردد و مذبذب، چرا هنگام پرت شدن به صحرای مشحون از خاک و خون و مملو از زخم، درد، تالّم، جنگ، جهل، جوع، بی‌عدالتی و تبعیض‌آمیزِ زندگی با ما مشورت نشد؟

شاید گفته شود که امکانش نبوده و نخواهد بود که مشورت شود بسیار خب اما حال که به این غریبستان هبوت کرده‌ایم چگونه باید با مصیبت‌ها و آشوب‌ها و آشفتگی‌های آن بسازیم و از همه مهم‌تر با خروارخروار قرمساق و نان‌به‌نرخ‌روزخور و آدم فروش و اخیرا هم یک مشت سایبریِ پفیوزِ عاری از وجدان اخلاقی و شرافت عقلانی و معرفت انسانی کنار بیاییم؟

حتی اگر هیچ یک از این امور یا بهتر است بگویم شرور انسانی نباشد، با شرور طبیعی (همچون بلایای طبیعی و نفله شدن موجودات انسانی و حیوانی و ‌‌‌...) و نهایتا جوهر پارادوکسیکال و متناقض خود هستی و زندگی چه کنیم؟

زیرا از طرفی همواره با این مساله درگیریم که نه آمدنمان دست خودمان بوده و نه رفتنمان دست خودمان خواهد بود. مدام دلهره‌ی مردن و بیمار شدن و نماندن و از بین رفتن و نابود شدن داریم که نکند با ویروس جدید بمیریم نکند با این سرماخوردگی از بین برویم نکند در جاده یا با یک تصادفی ناگهانی تمام رویاها و آرزوهایمان نابود شود و هر آنچه داشتیم و نداشتیم ویران گردد و در یک لحظه‌ی کاملا ناگهانی که حتی تصورش را نمی‌کردیم، مرگ گلویمان را بگیرد و رهایمان نکند؟

و از طرف دیگر اگر نمیریم و بمانیم و دچار بیماری لاعلاجی نشویم و شانس با بخت و اقبال یادمان باشد و هیچ حادثه‌ی ناگهانی هم جانمان را نگیرد باز با این‌حال با روند پیری و رو به زوال رفتن و ذره‌ذره سوختن و به مرگ نزدیک شدن، روبه‌رو خواهیم شد و این اندیشه هر سال در هر عید و تولد و یا با مرگ دیگری، جانمان را می‌گَزَد که یک گام دیگر به نیستی نزدیک شدی!

اما بدبختی به همین جا ختم نمی‌شود زیرا در ماندن یعنی یک زندگی طبیعیِ بدون حادثه را تجربه کردن نیز ما شاهد مرگ دیگری یعنی عزیزانمان نیز خواهیم بود که این از مرگ خود هم می‌تواند تلخ تر و جانسوزتر باشد.

دقت کردید چه شد؟ چه نمانیم و بمیریم و چه بمانیم و نمیریم در هر دو حالت با دریغی تالّم‌آمیز مواجه خواهیم شد.

اگر با بیماری و حادثه‌ی ناگهانی و... بمیریم که خود حاکی از بی‌ثبات بودن هستی و غیرقابل اعتماد بودن زندگی دارد اما حتی اگر بمانیم باز هم روند طبیعیِ دلهره‌آورِ خودِ زندگی و تجربه‌ی فرتوتی و پیری و از دست دادن عزیزان و ... هر لحظه چون خوره جانمان را خواهد خورد.

نتیجه آنکه پارادوکس زهرناک زندگی برای هیچ احدی، هیج راه گریزی نخواهد گذاشت چراکه به هر حال از این دو حالت خارج نخواهد بود:

الف): یا نگران خواهی بود که به هر دلیلی بمیری و نمانی و به رویاهایت نرسی

ب): اگر هم نمیری و به رویاهایت هم برسی باز نگران خواهی بود که نکند واقعا نمیری و بمانی و شاهد از دست رفتن تک‌تک عزیزانت باشی و آهسته‌آهسته بپوسی و آرام‌آرام در آغوش مرگ بروی که این از اولی نیز ناگوار است و البته در این صورت دیگر تفاوتی ندارد که رونالدو باشی یا دیکتاتور کره‌ی شمالی یا رییس جمهور آمریکا یا یک فرد کاملا عادی و معمولی، چون در هر حال از زهر زندگی که ذاتا متناقض و دریغ‌آمیز است در امان نخواهی بود!

#ابوذر_شریعتی
#ماهیت_زندگی
Forwarded from تاریخ فلسفه از صفر (Abozar shariati)
ساعات آخر و نفرات آخر:
سه نفر ظرفیت باقی مونده
با این ایدی در تماس باشید:

@myselfff1980
تو در راهِ بزرگیِ خویش گام نهاده‌ای! آنچه تاکنون واپسین خطر-ات خوانده می‌شد، اکنون واپسین پناه‌ات گشته است!
تو در راهِ بزرگیِ خویش گام نهاده‌ای! اکنون بهین دلیری‌ات کو که تو را دیگر در پسِ پُشت راهي نیست!
تو در راهِ بزرگیِ خویش گام نهاده‌ای! این جا دیگر کسي دزدانه در پی‌ات نخواهد بود! پای‌ات خود راهي که پشتِ سر نهاده‌ای ناپدید می‌کند. و بر فرازِ این راه نوشته‌اند: محال!
و آن جا که دیگر تو را نردبامي نمانده باشد، باید بدانی که چه‌گونه از رویِ سرِ خویش بالا روی. وگرنه چه‌سان بالا خواهی رفت؟
از رویِ سر و از فرازِ دلِ خویش! اکنون آنچه در تو نرم‌ترین است باید سخت‌ترین شود!
آن که همیشه خود را بسیار می‌نوازد، سرانجام ازین نوازشِ بسیار بیمار می‌شود. آفرین بر آنچه سخت می‌سازد!

#فریدریش_نیچه
از کتابِ #چنین_گفت_زرتشت
بخشِ آواره
برگردانِ داریوشِ آشوری
مارتین هایدگر، درباره‌یِ رویاروییِ خود با اندیشه‌هایِ نیچه می‌نویسد:

Er hat mich kaputt gemacht!

(او [یعنی نیچه] مرا خراب کرد/دَر هم‌شکست!)
▪️#هایدگر در کتابِ «درآمدی بر متافیزیک» در این مورد که فلسفه چه رابطه‌ای با الاهیات یا تفکرِ دینی دارد اشاره می‌کند که:

"فلسفه عبارت از چنین حماقتی است. «فلسفه‌ی مسیحی» نوعی دایره‌ی مربع و نوعی سوء‌ِ فهم است. یقیناً می‌توان در عالمِ تجربه‌ی مسیحی ـ یعنی عالمِ ایمان ـ فکورانه پرسش و عمل کرد. در آن صورت، این الاهیات است. فقط دوران‌هایی که واقعاً دیگر باوری به عظمتِ راستینِ وظيفه‌ی الهیات ندارند، به این دیدگاهِ مهلک می‌رسند که می‌توان از طریقِ بازسازیِ فرضی به کمکِ فلسفه، نوعی الاهیات حاصل کرد و حتی چیزِ دیگری برجایِ آن نهاد و آن را با نیازِ زمانه هماهنگ‌تر ساخت. فلسفه، برای ایمانِ اصالتاً مسیحی، حماقت است. فلسفیدن به معنایِ پرسیدنِ این است که: «چرا موجودات اساساً هستند به جای اینکه نباشند؟» پرسیدن‌ِ واقعیِ این پرسش، به معنایِ جسارت ورزیدن بـرای دست‌یابی بـه کـنهِ دست‌نایافتنیِ این پرسش، برای پرسیدنِ تمام و کمالِ این پرسش، از طریقِ آشکار ساختنِ چیزی است که این پرسش ما را وادار به پرسیدنِ آن، می‌کند. هر گاه چنین جسارتی رخ بدهد، فلسفه وجود دارد."

٭ هایدگر بر این مبنا فلسفه را "نابه‌هنگام" می‌داند و آن را بسیار فراتر از زمانه‌ی خود می‌بیند. در اصل این فلسفه است که معیارِ خویش را بر دیگر امور تحمیل می‌کند خصوصاً بر الاهیات. چرا که فلسفه همواره اولین و آخرین مبناهای موجودات را هدفِ خود قرار می‌دهد، و از آنها پرسش می‌کند.

📚 #درآمدی_بر_متافیزیک
👤 سعید آقازمانی
2025/04/01 00:06:22
Back to Top
HTML Embed Code: