📙 خاطرات کارل بروکلمان، ویرایش رودولف زِلهایم، ترجمهٔ مهران ارزنده، تهران، کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، ۱۳۹۷.
اگر میخواهید کتابتان پخش نگردد و دیده و خوانده نشود، انتشار آن را بسپارید به دست ناشران دولتی. این کتاب سال ۱۳۹۷ چاپ شده، امّا در هیچ کتابفروشی حقیقی یا مجازی یافت نمیشد؛ گمان میکردم همهٔ نسخههای آن فروش رفته است. اتفاقی در نمایشگاه مجازی امسال جستجو کردم و آن را یافتم. خوشبختانه قیمت کتاب را خیلی زیاد افزایش ندادهاند: ۱۶۲ صفحه از بیستوپنج هزار تومان به هفتاد هزار تومان که تخفیف هم دارد!
کتاب کوچکی است اما برای شناخت کارل بُروكِلْمان خاورشناس آلمانی که از چهرههای پرکار و درخشان مطالعات زبانهای سامی و ترکی و مطالعات تاریخ اسلام در غرب در نیمهٔ دوم سدهٔ نوزدهم و نیمهٔ نخست سدهٔ بیستم بود، سودمند است.
▫️ معصومعلی پنجه
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ | تهران آلودهٔ اندکی گردوغباری
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
اگر میخواهید کتابتان پخش نگردد و دیده و خوانده نشود، انتشار آن را بسپارید به دست ناشران دولتی. این کتاب سال ۱۳۹۷ چاپ شده، امّا در هیچ کتابفروشی حقیقی یا مجازی یافت نمیشد؛ گمان میکردم همهٔ نسخههای آن فروش رفته است. اتفاقی در نمایشگاه مجازی امسال جستجو کردم و آن را یافتم. خوشبختانه قیمت کتاب را خیلی زیاد افزایش ندادهاند: ۱۶۲ صفحه از بیستوپنج هزار تومان به هفتاد هزار تومان که تخفیف هم دارد!
کتاب کوچکی است اما برای شناخت کارل بُروكِلْمان خاورشناس آلمانی که از چهرههای پرکار و درخشان مطالعات زبانهای سامی و ترکی و مطالعات تاریخ اسلام در غرب در نیمهٔ دوم سدهٔ نوزدهم و نیمهٔ نخست سدهٔ بیستم بود، سودمند است.
▫️ معصومعلی پنجه
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ | تهران آلودهٔ اندکی گردوغباری
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👍8👏2😁2
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم) (Parastoo Rahimi)
🔴 شمارۀ جدید فصلنامۀ مردمنامه منتشر شد.
مردمنامه (فصلنامۀ تاریخ مردم)
بهسردبیری داریوش رحمانیان
شمارۀ ۳۰ و ۳۱
در این شماره میخوانید:
🔸ترکیب طبقاتی مجلس اول/احمد اشرف
🔸قهوه و پیدایش قهوهخانه در عثمانی و ایران/محمدتقی امامی خویی و منیژه صدری
🔸موافقتنامۀ گلستان؛ قرارداد متارکۀ جنگ یا عهدنامۀ قطعی/غلامحسین زرگرینژاد
🔷پروندهای دربارۀ تاریخنگاری سهراب یزدانی
🔹گفتار آغازین
🔹کودتاهای ایران؛ کندوکاوی در یک تاریخنگاری متفاوت/محمدعلی اکبری
🔹بازاندیشی تاریخ مشروطه: میراث علمی سهراب یزدانی/سیمین فصیحی
🔹سهراب یزدانی و خوانش تراژیک از تجربۀ مشروطیت/جواد مرشدلو
🔹رهایی روستاییان از تفرعن آیندگان/محمدجواد عبدالهی
🔹روایتگر بیصدایان/توران طولابی
🔹چهرۀ فراموششدگان مشروطه در آیینۀ تاریخنگاری سهراب یزدانی/شادی معرفتی
🔹گفتوگو با حسین مفتخری/داریوش رحمانیان و جواد مرشدلو
🔹گفتوگو با سهراب یزدانی/سعیده حیدرینژاد
🔹منش و روش در تاریخنگاری سهراب یزدانی/داریوش رحمانیان
🔹بیم و امید در مطالعات تاریخ ایران در گفتوگو با جواد عباسی/محسن آزموده
📌با گفتارهایی در تاریخ زندگی روزانه، تفریح و اوقات فراغت و تاریخ ادبیات از عبدالمهدی رجائی، سیدعلی کاشفی خوانساری و محمدعلی علویکیا.
📕مردمنامه را بخوانید و به دوستان و آشنایان بشناسانید. این مهمترین و مؤثرترین کمک به حرکت مردمنامه است. ماندگاری و بالندگی مردمنامه در گرو همراهی و پشتیبانی شماست.
📕https://zarinp.al/daryoshrahmanian
https://www.tgoop.com/mardomnameh
مردمنامه (فصلنامۀ تاریخ مردم)
بهسردبیری داریوش رحمانیان
شمارۀ ۳۰ و ۳۱
در این شماره میخوانید:
🔸ترکیب طبقاتی مجلس اول/احمد اشرف
🔸قهوه و پیدایش قهوهخانه در عثمانی و ایران/محمدتقی امامی خویی و منیژه صدری
🔸موافقتنامۀ گلستان؛ قرارداد متارکۀ جنگ یا عهدنامۀ قطعی/غلامحسین زرگرینژاد
🔷پروندهای دربارۀ تاریخنگاری سهراب یزدانی
🔹گفتار آغازین
🔹کودتاهای ایران؛ کندوکاوی در یک تاریخنگاری متفاوت/محمدعلی اکبری
🔹بازاندیشی تاریخ مشروطه: میراث علمی سهراب یزدانی/سیمین فصیحی
🔹سهراب یزدانی و خوانش تراژیک از تجربۀ مشروطیت/جواد مرشدلو
🔹رهایی روستاییان از تفرعن آیندگان/محمدجواد عبدالهی
🔹روایتگر بیصدایان/توران طولابی
🔹چهرۀ فراموششدگان مشروطه در آیینۀ تاریخنگاری سهراب یزدانی/شادی معرفتی
🔹گفتوگو با حسین مفتخری/داریوش رحمانیان و جواد مرشدلو
🔹گفتوگو با سهراب یزدانی/سعیده حیدرینژاد
🔹منش و روش در تاریخنگاری سهراب یزدانی/داریوش رحمانیان
🔹بیم و امید در مطالعات تاریخ ایران در گفتوگو با جواد عباسی/محسن آزموده
📌با گفتارهایی در تاریخ زندگی روزانه، تفریح و اوقات فراغت و تاریخ ادبیات از عبدالمهدی رجائی، سیدعلی کاشفی خوانساری و محمدعلی علویکیا.
📕مردمنامه را بخوانید و به دوستان و آشنایان بشناسانید. این مهمترین و مؤثرترین کمک به حرکت مردمنامه است. ماندگاری و بالندگی مردمنامه در گرو همراهی و پشتیبانی شماست.
پشتیبانی از پویش مردمنامه👇
📕https://zarinp.al/daryoshrahmanian
https://www.tgoop.com/mardomnameh
👍2❤1
... کجا دیدهای بوستانی در آستین و باغی در بغل؛ گویا از زبان مردگان و ترجمان زندگان؛ همدمی که تا نخوابیدهای بیدار است ...
🔹 جاحِظ
📙 [زندهیاد استاد] علیرضا ذکاوتی قراگزلو، مقدمه بر جاحظ، طرح نو، ۱۳۸۰.
📗 اگر یک دلیل برای خوشحالی از زادهشدن و زندهبودن و زندگیکردن داشته باشم، آن زیستن با کتابهای خوب و خواندنی است!
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👍11👏2❤1🔥1
📕آلان مانزلو، مفهومشناسی تاریخ: راهنمای مطالعات تاریخی، ترجمهٔ سیدهاشم آقاجری و بهزاد کریمی، تهران، فرهنگ نشر نو با همکاری نشر آسیم، ۱۴۰۳.
این کتاب را از همان روزی که خبر انتشارش آمد برای خرید نشان کرده بودم؛ امُا در نمایشگاه نبود! پریروز که پس از سالی گذارم به خیابان انقلاب افتاد، آن را از کتابفروشی خوارزمی خریدم. دربارهٔ اهمیت این کتاب سخن بسیار رفته است؛ کوتاهسخن آنکه این کتاب که به صورت فرهنگنامهای نگاشته و تدوین شده، برای تاریخپژوهان بسیار کارآمد و راهگشا خواهد بود. تا جایی که من میدانم این کتاب برای شناخت و آگاهی از مفاهیم و اصطلاحات تاریخی و دیدگاههای برخی مورخان و نظریهپردازان و فهم درست از آن مفاهیم و کاربست بجای آنها در پژوهشهای تاریخی بیمانند است و بایسته و شایسته است که به کتاب بالینی ما مورخان بدل شود.
▪️ این احتمالاً آخرین کتابی بود که در سال ۱۴۰۴ خریدم😔. ظرفیت کتابخری😊 من به پایان رسیده؛ دیگر نه پولی در جیب مانده و نه جایی خالی در کتابخانه!
▫️ معصومعلی پنجه
پنجشنبه - یکم خرداد ۱۴۰۴ | تهران آلوده [ شاخص ناسالم ۱۱۲؛ برق محلهٔ ما هم رفت تا دو ساعت دیگر!]
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
این کتاب را از همان روزی که خبر انتشارش آمد برای خرید نشان کرده بودم؛ امُا در نمایشگاه نبود! پریروز که پس از سالی گذارم به خیابان انقلاب افتاد، آن را از کتابفروشی خوارزمی خریدم. دربارهٔ اهمیت این کتاب سخن بسیار رفته است؛ کوتاهسخن آنکه این کتاب که به صورت فرهنگنامهای نگاشته و تدوین شده، برای تاریخپژوهان بسیار کارآمد و راهگشا خواهد بود. تا جایی که من میدانم این کتاب برای شناخت و آگاهی از مفاهیم و اصطلاحات تاریخی و دیدگاههای برخی مورخان و نظریهپردازان و فهم درست از آن مفاهیم و کاربست بجای آنها در پژوهشهای تاریخی بیمانند است و بایسته و شایسته است که به کتاب بالینی ما مورخان بدل شود.
▪️ این احتمالاً آخرین کتابی بود که در سال ۱۴۰۴ خریدم😔. ظرفیت کتابخری😊 من به پایان رسیده؛ دیگر نه پولی در جیب مانده و نه جایی خالی در کتابخانه!
▫️ معصومعلی پنجه
پنجشنبه - یکم خرداد ۱۴۰۴ | تهران آلوده [ شاخص ناسالم ۱۱۲؛ برق محلهٔ ما هم رفت تا دو ساعت دیگر!]
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👍15❤5
جاحظ از بحثهای کلامی آدمهای نادان تفریح میکرد، از جمله گوید: روزی به عبید کلابی گفتم آیا دلت میخواست دورگه باشی و ترا هزار دینار باشد؟ گفت نه سرزنش را به هیچ چیز خریدار نیستم. گفتم: خلیفهمان دورگه است و مادرش کنیز بوده. گفت: خوار باد کسی که اطاعتش کند! گفتم پیامآور خدا اسماعیل کنیززاده بوده. گفت: این حرف مال قدریان است....
📕 ذکاوتی قراگزلو، جاحظ، ۹۸ - ۹۹.
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
😁9
📕 ذکاوتی قراگزلو، جاحظ، ۱۰۵.
#تاریخ_اجتماعی_روابط_جنسی_در_جوامع_اسلامی
#گرایشها_و_انحرافات_جنسی_در_دوره_عباسی
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
#تاریخ_اجتماعی_روابط_جنسی_در_جوامع_اسلامی
#گرایشها_و_انحرافات_جنسی_در_دوره_عباسی
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
😁6
▪️خبر آمده که حسن کامشاد مترجم زبردست و نامدار در لندن درگذشته است (یکم خرداد ۱۴۰۴؛ روانش به مینو جهان شاد باد!).
زندهیاد حسن کامشاد برای ما دانشجویان تاریخ نامی آشنا است. او شماری از آثار مهم و خواندنی در تاریخ ایران و جهان را به فارسی برگردانده است. از همه بلندآوازهتر، کتاب جاافتاده و همچنان خواندنی و سودمند در چیستی و فلسفهٔ تاریخ یعنی تاریخ چیست؟ نوشتهٔ ادوارد هالت کار است. حدیث نفس او هم یکی از خواندنیترین خودزندگینامههای ایرانی است.
▫️ معصومعلی پنجه
پسین آدینه دوم خرداد ۱۴۰۴ | تهران
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
زندهیاد حسن کامشاد برای ما دانشجویان تاریخ نامی آشنا است. او شماری از آثار مهم و خواندنی در تاریخ ایران و جهان را به فارسی برگردانده است. از همه بلندآوازهتر، کتاب جاافتاده و همچنان خواندنی و سودمند در چیستی و فلسفهٔ تاریخ یعنی تاریخ چیست؟ نوشتهٔ ادوارد هالت کار است. حدیث نفس او هم یکی از خواندنیترین خودزندگینامههای ایرانی است.
▫️ معصومعلی پنجه
پسین آدینه دوم خرداد ۱۴۰۴ | تهران
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
❤16😢3👍2
📗 نگاهی فشرده و شتابزده به آثار شادروان حسن کامشاد در گفتگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
ایبنا
مسکوب به کامشاد گفت تاریخ بیهقی بخواند
معصومعلی پنجه گفت: نکتهای که باید به آن اشاره کنم این است که هیچ یک از ترجمههای مرحوم حسن کامشاد صرفا ترجمه نیست، یعنی زندهیاد حسن کامشاد یک مترجم مولف بود.
👍4❤2🔥1
▪️ جلال آلاحمد و «ریشقرمزها»: نمونهای از تکفیر و کتابسوزی در ایران معاصر
جلد اول یادداشتهای روزانه جلال آلاحمد با یادداشت روز «چهارشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۳۴» آغاز شدهاست. در این یادداشت آلاحمد اشاره میکند که یادداشتنویسی روزانه را از ۱۳۲۷ آغاز کرده بوده و «حدود ۴۰۰ صفحه» نگاشته بوده که در ۱۳۳۲ شبی دزدی به خانهٔ پیشین او و سیمین دانشور میزند و به همراه «لباسها» و «کفشها» این یادداشتها را - که در کیفی «قشنگ» از «پوست خوک» که سیمین از آمریکا آورده بود، قرار داشتند- هم با خود میبرد.
پس از دو سال، جلال تصمیم میگیرد که روزنوشتنگاری را از سر گیرد. در این نخستین یادداشت، او «اشارهای کلی» به تالیفات و ترجمههای خود «قبل از مرداد ۱۳۳۲» میکند و مینویسید: «تا قبل از مرداد ۱۳۳۲ که در بیستوهشتمش آن واقعه اتفاق افتاد، این کتابها را چاپ زدهام». در این فهرست از ترجمه دو کتاب دربارهٔ اسلام یاد میکند که برای او دردسرهایی پدید آورد؛ «مقدمهٔ تکفیر» او «جدایی از پدر و مادر»ش شد. این دو کتاب به تعبیر او توسط «ریشقرمزها» جمعآوری و سوزانده شد.
یکی، «جزوه «عزاداریهای نامشروع» ترجمه از شیخ یا سید محسن عاملی که ریشقرمزهای بازار جمعش کردند و مقدمه تکفیر این حقیر بود».
دو دیگر، کتاب «محمد و آخرالزمان» که ترجمه از «پول کازانوا»ی فرانسوی بود و ایضاً به همان سرنوشت «عزاداریها» دچار شد و خیلی هم بدتر. تمام نسخههایش را در چاپخانه گرفتند و سوزاندند و نزدیک بود خود حقیر را هم به سرنوشت کسروی دچار کند که به خیر گذشت. و همین قضیه، مقدمه جدائی از پدر و مادر شد. گویا در سال ۱۳۲۵ این اتفاق افتاد. نمیتوانم فراموش کنم که در این واقعه، ساعتچی* گرچه سایهام را تا سالها بعد از انشعاب با تیر میزد، خیلی کمکم کرد و اگر او نبود، حقیر را فیالمجلس سوراخ سوراخ کرده بودند، البته مؤمنین و فرستادگان همان ریشقرمزها. و از حق هم نباید گذشت که کار خطرناکی کرده بودم، و اصلاً آیا اینجور کارها فایدهای هم دارد؟ حالا، یعنی مدتها است که در این قضیه تردید میکنم، یعنی در فایدهداشتن تحریک احساسات مذهبی مردم. هدایت و دکتر مقدم ترجمه و چاپ این کتاب را روی دستم گذاشتند و بهخصوص هدایت[صادق] خیلی در چاپکردنش اصرار داشت...».
* «احمد ساعتچی، از اعضای حزب توده و عضو حوزهای که مدیریتش با جلال بود. ساعتچی در آن زمان، متصدی ماشینهای چاپ در چاپخانه تابان بود».
📙 یادداشتهای روزانه جلال آلاحمد، به کوشش محمدحسین دانایی، ۱/ ۶۵ - ۶۶.
▫️ معصومعلی پنجه
شامگاه دوشنبه پنجم خرداد ۱۴۰۴ | کرج
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
جلد اول یادداشتهای روزانه جلال آلاحمد با یادداشت روز «چهارشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۳۴» آغاز شدهاست. در این یادداشت آلاحمد اشاره میکند که یادداشتنویسی روزانه را از ۱۳۲۷ آغاز کرده بوده و «حدود ۴۰۰ صفحه» نگاشته بوده که در ۱۳۳۲ شبی دزدی به خانهٔ پیشین او و سیمین دانشور میزند و به همراه «لباسها» و «کفشها» این یادداشتها را - که در کیفی «قشنگ» از «پوست خوک» که سیمین از آمریکا آورده بود، قرار داشتند- هم با خود میبرد.
پس از دو سال، جلال تصمیم میگیرد که روزنوشتنگاری را از سر گیرد. در این نخستین یادداشت، او «اشارهای کلی» به تالیفات و ترجمههای خود «قبل از مرداد ۱۳۳۲» میکند و مینویسید: «تا قبل از مرداد ۱۳۳۲ که در بیستوهشتمش آن واقعه اتفاق افتاد، این کتابها را چاپ زدهام». در این فهرست از ترجمه دو کتاب دربارهٔ اسلام یاد میکند که برای او دردسرهایی پدید آورد؛ «مقدمهٔ تکفیر» او «جدایی از پدر و مادر»ش شد. این دو کتاب به تعبیر او توسط «ریشقرمزها» جمعآوری و سوزانده شد.
یکی، «جزوه «عزاداریهای نامشروع» ترجمه از شیخ یا سید محسن عاملی که ریشقرمزهای بازار جمعش کردند و مقدمه تکفیر این حقیر بود».
دو دیگر، کتاب «محمد و آخرالزمان» که ترجمه از «پول کازانوا»ی فرانسوی بود و ایضاً به همان سرنوشت «عزاداریها» دچار شد و خیلی هم بدتر. تمام نسخههایش را در چاپخانه گرفتند و سوزاندند و نزدیک بود خود حقیر را هم به سرنوشت کسروی دچار کند که به خیر گذشت. و همین قضیه، مقدمه جدائی از پدر و مادر شد. گویا در سال ۱۳۲۵ این اتفاق افتاد. نمیتوانم فراموش کنم که در این واقعه، ساعتچی* گرچه سایهام را تا سالها بعد از انشعاب با تیر میزد، خیلی کمکم کرد و اگر او نبود، حقیر را فیالمجلس سوراخ سوراخ کرده بودند، البته مؤمنین و فرستادگان همان ریشقرمزها. و از حق هم نباید گذشت که کار خطرناکی کرده بودم، و اصلاً آیا اینجور کارها فایدهای هم دارد؟ حالا، یعنی مدتها است که در این قضیه تردید میکنم، یعنی در فایدهداشتن تحریک احساسات مذهبی مردم. هدایت و دکتر مقدم ترجمه و چاپ این کتاب را روی دستم گذاشتند و بهخصوص هدایت[صادق] خیلی در چاپکردنش اصرار داشت...».
* «احمد ساعتچی، از اعضای حزب توده و عضو حوزهای که مدیریتش با جلال بود. ساعتچی در آن زمان، متصدی ماشینهای چاپ در چاپخانه تابان بود».
📙 یادداشتهای روزانه جلال آلاحمد، به کوشش محمدحسین دانایی، ۱/ ۶۵ - ۶۶.
▫️ معصومعلی پنجه
شامگاه دوشنبه پنجم خرداد ۱۴۰۴ | کرج
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👍5
▪️ بفرمایید دانشجوی دکتری شوید!
از هشتادواند سال پیش، از زمان پذیرش نخستین دانشجویان در دورهٔ دکتری زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران در اواخر دههٔ دوم سدهٔ چهاردهم خورشیدی تا امروز، چگونگی و روند پذیرش دانشجو در دورهٔ دکتری در دانشگاههای ایران سه مرحلهٔ اصلی را از سر گذرانده است:
🔘 مرحلهٔ اول (پیش از ۱۳۸۴):
پیش از ۱۳۸۴ پذیرفتهشدن در دورهٔ دکتری یکی از سختترین و دشوارترین کارها بود. پیش از انقلاب اسلامی، در بیشتر رشتهها تنها دانشگاه تهران دانشجوی دکتری میپذیرفت؛ پس از انقلاب اسلامی تا یک دهه پذیرش دانشجوی دکتری متوقف شد و از اواخر دهه شصت دورههای دکتری بار دیگر برقرار گردید. از آن زمان تا سال ۱۳۸۴، چه در دانشگاه تهران (بهعنوان بزرگترین نهاد دولتی آموزش عالی) و چه در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی (بهعنوان بزرگترین دانشگاه غیردولتی) که کموبیش در همه رشتهها دورهٔ دکتری داشتند، شمار بسیار کمی در این دوره پذیرفته میشدند. در آن زمان استادان هر گروه آموزشی در دانشگاه چنان مبسوطالید و صاحب قدرت و اختیار بودند که خود تعیین میکردند دانشجوی دکتری بپذیرند یا نپذیرند؛ و معمولاً هر چند سال یکبار دانشجوی دکتری میپذیرفتند نه هر سال. مثلاً دانشگاه تهران از سال ۱۳۶۷ تا ۱۳۸۳ تنها در پنج دوره/ سال دانشجوی دکتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی پذیرفته است. زمانی که ما در آزمون دکتری ۱۳۸۳ شرکت کرده بودیم سه سال بود که دانشگاه تهران دانشجوی دکتری نپذیرفته بود. حتی در دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات نیز چنین اختیاری به گروهها و استادان- که کموبیش همان استادان طراز اول دانشگاه تهران (و شهید بهشتی و ...) بودند- داده شده بود. از استادم دکتر هادی عالمزاده شنیدهام که در یکیدو سال در واحد علوم و تحقیقات هیچکس را برای دوره دکتری نپذیرفتیم و دانشگاه هم کاملاً تابع نظر گروه بود. تازه در آن سالهایی که دانشجو دکتری میپذیرفتند، معمولاً بیشتر از دوسه تن نمیپذیرفتند و گاه تنها یک تن پذیرفته میشد و سرکلاس دکتری مینشست.
🔘 مرحلهٔ دوم (۱۳۸۴ - ۱۳۹۳):
از سال ۱۳۸۴ به بعد، از قدرت و نقش استادان و گروهها کاسته شد. دیگر گروهها نمیتوانستند بگویند هیچ داوطلبی را نمیپذیریم. از این سال به بعد حتی دانشگاه تهران بدون وقفه در هر سال دانشجوی دکتری پذیرفته است. بااینهمه هنوز نقش گروهها در پذیرش دانشجوی دکتری پررنگ بود. آزمون دکتری همچنان در خود دانشگاهها/ دانشکدهها و بهصورت تشریحی برگزار میشد و ظرفیت پذیرش در اختیار گروهها بود. ضمنأ تنها معدودی از دانشگاههای سطح اول دولتی و چند واحد بزرگ از دانشگاه آزاد مجوز پذیرش دانشجوی دکتری داشتند. در اواخر دهه هشتاد برگزاری آزمون دکتری از اختیار دانشگاهها خارج شد و به سازمان سنجش سپرده شد و بهاصطلاح نیمهمتمرکز گردید و از آن بدتر سوالات آزمون، تستی شد.
🔘 مرحلهٔ سوم (۱۳۹۳ - تا امروز):
از اوایل دههٔ نود برای بسیاری از دانشگاههای دولتی و غیردولتی، در شورای گسترش وزارت علوم، با نادیدهگرفتن معیارها و استانداردهای لازم و ضروری جهت راهاندازی دوره دکتری، مجوز پذیرش دانشجوی دکتری صادر شد. مثلاً دانشگاهی که هیچ دانشیار یا استادی نداشت، تنها با دو یا سه استادیار مجوز پذیرش دانشجوی دکتری دریافت کرد. از آنسوی از نظارت بر ظرفیت پذیرشها کاسته شد و درنتیجه در بعضی رشتهها تا بیست دانشجو دکتری پذیرفته شد. دیگر خبری از کسب نمره حداقل یا حدنصاب نیست و کسانی با نمرههای منفی هم پذیرفته میشوند بهویژه در رشتههایی که متقاضی کمتری دارند. در یک دههٔ اخیر صدها داوطلب دکتری با نمرههای منفی دانشجوی دکتری شدهاند.
همین امروز اگر تصمیم بگیرید که در یکی از رشتههای علوم انسانی، علوم پایه و کشاورزی و منابع طبیعی و حتی برخی رشتهها مهندسی دانشجوی دکتری شوید، کافی است در آزمون دکتری ۱۴۰۶ ثبتنام و بدون یک روز مطالعه در آزمون شرکت کنید؛ حتی با نمرهٔ منفی قطعاً شما در مهر ۱۴۰۶ دانشجوی دکتری یکی از دانشگاههای پولی خواهید شد، از واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی گرفته تا پردیسهای خودگردان دانشگاهها بزرگ دولتی. فرقی هم نمیکند که فردی گمنام باشید یا دروازهبان تیم ملی و یکی از گرانقیمتترین بازیکنان فوتبال ایران!
دهها تن چون علیرضا بیرانوند -که سخنانش را اصلاح کرده و گفته تازه امسال در آزمون شرکت کرده و هنوز دانشجوی دکتری نیست- همین اکنون دانشجوی دکتری هستند. بهجای گیردادن به این بازیکن سادهلوح و پرسروصدا که بهواسطهٔ حضور در جامجهانی و گرفتن پنالتی رونالدو، میشود به او دکتری افتخاری داد😁، باید رفت سراغ آن سیاستگذاران و دستاندرکارانی که اعتبار مدرک «دکتری» در دانشگاه ایرانی را به حراج گذاشتند و بر باد دادند!
▫️ معصومعلی پنجه
شبانگاه سهشنبه ششم خرداد ۱۴۰۴ | لشتنشا
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
از هشتادواند سال پیش، از زمان پذیرش نخستین دانشجویان در دورهٔ دکتری زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران در اواخر دههٔ دوم سدهٔ چهاردهم خورشیدی تا امروز، چگونگی و روند پذیرش دانشجو در دورهٔ دکتری در دانشگاههای ایران سه مرحلهٔ اصلی را از سر گذرانده است:
🔘 مرحلهٔ اول (پیش از ۱۳۸۴):
پیش از ۱۳۸۴ پذیرفتهشدن در دورهٔ دکتری یکی از سختترین و دشوارترین کارها بود. پیش از انقلاب اسلامی، در بیشتر رشتهها تنها دانشگاه تهران دانشجوی دکتری میپذیرفت؛ پس از انقلاب اسلامی تا یک دهه پذیرش دانشجوی دکتری متوقف شد و از اواخر دهه شصت دورههای دکتری بار دیگر برقرار گردید. از آن زمان تا سال ۱۳۸۴، چه در دانشگاه تهران (بهعنوان بزرگترین نهاد دولتی آموزش عالی) و چه در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی (بهعنوان بزرگترین دانشگاه غیردولتی) که کموبیش در همه رشتهها دورهٔ دکتری داشتند، شمار بسیار کمی در این دوره پذیرفته میشدند. در آن زمان استادان هر گروه آموزشی در دانشگاه چنان مبسوطالید و صاحب قدرت و اختیار بودند که خود تعیین میکردند دانشجوی دکتری بپذیرند یا نپذیرند؛ و معمولاً هر چند سال یکبار دانشجوی دکتری میپذیرفتند نه هر سال. مثلاً دانشگاه تهران از سال ۱۳۶۷ تا ۱۳۸۳ تنها در پنج دوره/ سال دانشجوی دکتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی پذیرفته است. زمانی که ما در آزمون دکتری ۱۳۸۳ شرکت کرده بودیم سه سال بود که دانشگاه تهران دانشجوی دکتری نپذیرفته بود. حتی در دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات نیز چنین اختیاری به گروهها و استادان- که کموبیش همان استادان طراز اول دانشگاه تهران (و شهید بهشتی و ...) بودند- داده شده بود. از استادم دکتر هادی عالمزاده شنیدهام که در یکیدو سال در واحد علوم و تحقیقات هیچکس را برای دوره دکتری نپذیرفتیم و دانشگاه هم کاملاً تابع نظر گروه بود. تازه در آن سالهایی که دانشجو دکتری میپذیرفتند، معمولاً بیشتر از دوسه تن نمیپذیرفتند و گاه تنها یک تن پذیرفته میشد و سرکلاس دکتری مینشست.
🔘 مرحلهٔ دوم (۱۳۸۴ - ۱۳۹۳):
از سال ۱۳۸۴ به بعد، از قدرت و نقش استادان و گروهها کاسته شد. دیگر گروهها نمیتوانستند بگویند هیچ داوطلبی را نمیپذیریم. از این سال به بعد حتی دانشگاه تهران بدون وقفه در هر سال دانشجوی دکتری پذیرفته است. بااینهمه هنوز نقش گروهها در پذیرش دانشجوی دکتری پررنگ بود. آزمون دکتری همچنان در خود دانشگاهها/ دانشکدهها و بهصورت تشریحی برگزار میشد و ظرفیت پذیرش در اختیار گروهها بود. ضمنأ تنها معدودی از دانشگاههای سطح اول دولتی و چند واحد بزرگ از دانشگاه آزاد مجوز پذیرش دانشجوی دکتری داشتند. در اواخر دهه هشتاد برگزاری آزمون دکتری از اختیار دانشگاهها خارج شد و به سازمان سنجش سپرده شد و بهاصطلاح نیمهمتمرکز گردید و از آن بدتر سوالات آزمون، تستی شد.
🔘 مرحلهٔ سوم (۱۳۹۳ - تا امروز):
از اوایل دههٔ نود برای بسیاری از دانشگاههای دولتی و غیردولتی، در شورای گسترش وزارت علوم، با نادیدهگرفتن معیارها و استانداردهای لازم و ضروری جهت راهاندازی دوره دکتری، مجوز پذیرش دانشجوی دکتری صادر شد. مثلاً دانشگاهی که هیچ دانشیار یا استادی نداشت، تنها با دو یا سه استادیار مجوز پذیرش دانشجوی دکتری دریافت کرد. از آنسوی از نظارت بر ظرفیت پذیرشها کاسته شد و درنتیجه در بعضی رشتهها تا بیست دانشجو دکتری پذیرفته شد. دیگر خبری از کسب نمره حداقل یا حدنصاب نیست و کسانی با نمرههای منفی هم پذیرفته میشوند بهویژه در رشتههایی که متقاضی کمتری دارند. در یک دههٔ اخیر صدها داوطلب دکتری با نمرههای منفی دانشجوی دکتری شدهاند.
همین امروز اگر تصمیم بگیرید که در یکی از رشتههای علوم انسانی، علوم پایه و کشاورزی و منابع طبیعی و حتی برخی رشتهها مهندسی دانشجوی دکتری شوید، کافی است در آزمون دکتری ۱۴۰۶ ثبتنام و بدون یک روز مطالعه در آزمون شرکت کنید؛ حتی با نمرهٔ منفی قطعاً شما در مهر ۱۴۰۶ دانشجوی دکتری یکی از دانشگاههای پولی خواهید شد، از واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی گرفته تا پردیسهای خودگردان دانشگاهها بزرگ دولتی. فرقی هم نمیکند که فردی گمنام باشید یا دروازهبان تیم ملی و یکی از گرانقیمتترین بازیکنان فوتبال ایران!
دهها تن چون علیرضا بیرانوند -که سخنانش را اصلاح کرده و گفته تازه امسال در آزمون شرکت کرده و هنوز دانشجوی دکتری نیست- همین اکنون دانشجوی دکتری هستند. بهجای گیردادن به این بازیکن سادهلوح و پرسروصدا که بهواسطهٔ حضور در جامجهانی و گرفتن پنالتی رونالدو، میشود به او دکتری افتخاری داد😁، باید رفت سراغ آن سیاستگذاران و دستاندرکارانی که اعتبار مدرک «دکتری» در دانشگاه ایرانی را به حراج گذاشتند و بر باد دادند!
▫️ معصومعلی پنجه
شبانگاه سهشنبه ششم خرداد ۱۴۰۴ | لشتنشا
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👍28❤3👌2👏1
▪️استادان و نااستادان: خاطرهٔ دکتر فهیمه مخبر دزفولی از استاد هادی عالمزاده
▫️این خاطره در پیوند با فرستهٔ بالا و اینکه از کجا به کجا رسیدیم، خواندنی و جالبتوجه است:
«زمستان ۱۳۸۰ بود؛ دانشجوی دکتری بودم. روزهای پنجشنبه از صبح تا ظهر با استاد عالمزاده کلاس داشتیم. یک روز بین کلاسها، که ده دقیقهای فاصله بود، جلوی در کلاس ایستاده بودم که خانمی به من نزدیک شد و پرسید: شما خانم مخبر هستید؟گفتم: بله. گفت: من سوالی از آقای دکتر عالمزاده داشتم؛ ایشان گفتند از شما بپرسم. به کلاس برگشتم؛ هنوز همکلاسیهایم که در آن دوره دو نفر بودند، به کلاس برنگشته بودند. آن خانم با کمی اضطراب گفت: من گرایش تحصیلیام تاریخ و تمدن ملل اسلامی نیست، ولی میخواهم این گرایش را در دورهٔ دکتری شرکت کنم نمیدانم چه منابعی را باید بخوانم. من هم با حوصله یکایک منابع دکتری را روی کاغذ نوشتم و به او دادم و قدری هم برایش توضیح دادم که چه منابعی مهمتر است. متوجه شدم که آن خانم چیزی میخواهد بگوید و این پا اون پا میکند. پرسیدم : سوال دیگری دارید؟ گفت: میخواهم با خود آقای دکتر عالمزاده صحبت کنم! در همین زمان، جناب استاد، که به وقتشناسی شهرهاند، سر ساعت وارد کلاس شدند و دو همکلاسی من هم به دنبال ایشان.استاد هنوز سر جایشان ننشسته بودند که آن خانم را دیدند و فرمودند: منابع را گرفتید؟ جواب داد بله! بعد آن خانم به استاد نزدیک شد و چیزی به آرامی در گوش استاد گفت که یکباره جناب استاد منقلب و بسیار عصبانی شد. شدت ناراحتی استاد به حدی بود که ما همه از جا برخاستیم. استاد با ناراحتی تمام به آن خانم میگفت؟این چه حرفی است؟چه پرسشی است؟ مگر میشود همینطوری دکتری قبول شد؟چرا به خودت جرات دادی که چنین مطلبی را بگویی؟و.... آن خانم هم مرتباً عذرخواهی میکرد ولی کلاس را هم ترک نمیکرد. من خیلی نگران استاد شده بودم، دست آن خانم را گرفتم و با هم بیرون رفتیم. به اوگفتم: به استاد چه گفتهای؟مگر شما آقای دکتر عالمزاده را نمیشناسی؟ به کلاس برگشتم. جناب استاد به شدت برافروخته بود و دقایقی نتوانستند درس را شروع کنند. کمی بعد متوجه شدیم که آن خانم به استاد گفته بود: بعضی از استادان مطالب مهم را به بعضی از دانشجویان میدهند و اگر ممکن است شما هم ... .
آن موقع شاید شروع موج مدرکگرایی در دانشگاهها بود. هیچوقت استاد را آن قدر ناراحت و برآشفته ندیده بودم. لحظاتی در سکوت گذشت. استاد ناراحتی ما را که دیدند، فرمودند: تقصیر این خانم نیست. مقصر کسانی هستند که این توقع را ایجاد میکنند. او گناهی ندارد. آن روز هم استاد با دید نقادانه و تحلیلی به ریشهها نگریست و علتها را کاوید».
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
▫️این خاطره در پیوند با فرستهٔ بالا و اینکه از کجا به کجا رسیدیم، خواندنی و جالبتوجه است:
«زمستان ۱۳۸۰ بود؛ دانشجوی دکتری بودم. روزهای پنجشنبه از صبح تا ظهر با استاد عالمزاده کلاس داشتیم. یک روز بین کلاسها، که ده دقیقهای فاصله بود، جلوی در کلاس ایستاده بودم که خانمی به من نزدیک شد و پرسید: شما خانم مخبر هستید؟گفتم: بله. گفت: من سوالی از آقای دکتر عالمزاده داشتم؛ ایشان گفتند از شما بپرسم. به کلاس برگشتم؛ هنوز همکلاسیهایم که در آن دوره دو نفر بودند، به کلاس برنگشته بودند. آن خانم با کمی اضطراب گفت: من گرایش تحصیلیام تاریخ و تمدن ملل اسلامی نیست، ولی میخواهم این گرایش را در دورهٔ دکتری شرکت کنم نمیدانم چه منابعی را باید بخوانم. من هم با حوصله یکایک منابع دکتری را روی کاغذ نوشتم و به او دادم و قدری هم برایش توضیح دادم که چه منابعی مهمتر است. متوجه شدم که آن خانم چیزی میخواهد بگوید و این پا اون پا میکند. پرسیدم : سوال دیگری دارید؟ گفت: میخواهم با خود آقای دکتر عالمزاده صحبت کنم! در همین زمان، جناب استاد، که به وقتشناسی شهرهاند، سر ساعت وارد کلاس شدند و دو همکلاسی من هم به دنبال ایشان.استاد هنوز سر جایشان ننشسته بودند که آن خانم را دیدند و فرمودند: منابع را گرفتید؟ جواب داد بله! بعد آن خانم به استاد نزدیک شد و چیزی به آرامی در گوش استاد گفت که یکباره جناب استاد منقلب و بسیار عصبانی شد. شدت ناراحتی استاد به حدی بود که ما همه از جا برخاستیم. استاد با ناراحتی تمام به آن خانم میگفت؟این چه حرفی است؟چه پرسشی است؟ مگر میشود همینطوری دکتری قبول شد؟چرا به خودت جرات دادی که چنین مطلبی را بگویی؟و.... آن خانم هم مرتباً عذرخواهی میکرد ولی کلاس را هم ترک نمیکرد. من خیلی نگران استاد شده بودم، دست آن خانم را گرفتم و با هم بیرون رفتیم. به اوگفتم: به استاد چه گفتهای؟مگر شما آقای دکتر عالمزاده را نمیشناسی؟ به کلاس برگشتم. جناب استاد به شدت برافروخته بود و دقایقی نتوانستند درس را شروع کنند. کمی بعد متوجه شدیم که آن خانم به استاد گفته بود: بعضی از استادان مطالب مهم را به بعضی از دانشجویان میدهند و اگر ممکن است شما هم ... .
آن موقع شاید شروع موج مدرکگرایی در دانشگاهها بود. هیچوقت استاد را آن قدر ناراحت و برآشفته ندیده بودم. لحظاتی در سکوت گذشت. استاد ناراحتی ما را که دیدند، فرمودند: تقصیر این خانم نیست. مقصر کسانی هستند که این توقع را ایجاد میکنند. او گناهی ندارد. آن روز هم استاد با دید نقادانه و تحلیلی به ریشهها نگریست و علتها را کاوید».
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
❤14👍10
| پنجهنامه: تاریخ و خاطره |
▪️ بفرمایید دانشجوی دکتری شوید! از هشتادواند سال پیش، از زمان پذیرش نخستین دانشجویان در دورهٔ دکتری زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران در اواخر دههٔ دوم سدهٔ چهاردهم خورشیدی تا امروز، چگونگی و روند پذیرش دانشجو در دورهٔ دکتری در دانشگاههای ایران سه مرحلهٔ…
▫️دو تن از استادان ارجمند و مدیران گروهی که ازجملهٔ معدود پاسداران حریم دانش و دانشگاه هستند و آخرین مقاومتها در برابر شیوههای نادرست و غیرعلمی در پذیرش دانشجوی دکتری از سوی آنها صورت گرفته، در پیامهای خود به نگارنده یادآور شدهاند که در مواردی پس از سال ۱۳۸۴ مرحلهٔ دوم یا حتی مرحلهٔ سوم نیز توانستهاند، نظر گروه مبنی بر نپذیرفتن هیچیک از داوطلبان را به دانشگاه بقبولانند. پیامهای این دو استاد بزرگوار در ادامه میآید:
▪️دکتر محسن معصومی (مدیر گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی دانشگاه تهران):
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
▪️دکتر محسن معصومی (مدیر گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی دانشگاه تهران):
ضمن تایید کلیت نظر شما، عرض میشود دانشگاه تهران همچنان حدنصاب نمره دارد و گروه تاریخ و تمدن و ادیان و عرفان دانشکده در دهه نود یکی دو دوره دانشجو نگرفتند و دانشگاه هم تمکین کرد.▪️دکتر موسی اکرمی (مدیر پیشین گروه فلسفه علم در واحد علوم و تحقیقات):
در پیوند با دومین دورهی بخشبندیتان بد نیست بدانید که در هنگام ریاست آقای دکتر جاسبی بر دانشگاه، گروه فلسفهی علم در پذیرش دانشجوی دکتری از آزادی مطلق برخوردار بود،به گونهای که حتا یک سال در آزمون دکتری این گروه هیچ داوطلبی واجد شایستگیهای لازم دانسته نشد و در آزمون شفاهی تعداد پذیرفته شدگان "صفر" اعلام گردید و مدیریت دانشگاه هرگز مخالفت نکرد.
به یاد دارم که دو یا سه تن از داوطلبانی که پذیرفته نشدند بسیار شایستهتر از بسا دانشجویانی بودند که سالهای بعد به گروه تحمیل شدند.
بنابراین آغاز دورهی دوم شما دست کم در گروه فلسفهی علم سال ۱۳۹۲، پس از دورهی ریاست آقای دکتر جاسبی، است نه ۱۳۸۴.
در پذیرش دانشجوی دکتری برای رشتهی فلسفهی هنر نیز تا با (لغایت) سال ۱۳۹۱، که من عضو هیأت برگزارکنندهی آزمون شفاهی بودم، همین گونه بود:
در فهرست دانشجویان اعلام شده از سوی هیأت آزمون شفاهی هیچ تغییری داده نمیشد و دقیقا همان دانشجویان به دورهی دکتری راه مییافتند.
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory