Telegram Web
▪️بی‌بی مریم بختیاری (د. ۱۳۱۶خ) «روزنامهٔ زندگی خد [خود]» را با این تعابیر و عناوین دربارهٔ علی بن ابی‌طالب (ع) آغاز کرده:

«... توفیق از خداوند عالم و همراهی از روح اعلیحضرت شاهنشاه عالم امام اول حضرت مرتضی علی (ع) می‌طلبم. ... »


📘 بی‌بی مریمِ بختیاری، خاطرات سردار مریمِ بختیاری (از کودکی تا آغازِ انقلابِ مشروطه)، به‌کوشش غلامعبّاس نوروزیِ بختیاری، تهران، انزان، ۱۳۸۲.

🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👍101👎1
▪️«شاه»هراسی در تاریخ‌نویسی

سرگرم خواندن و ویرایش مقاله‌ای تاریخی هستم که نویسندهٔ آن در سرتاسر مقاله به‌جای «نادرشاه» یا «نادرشاه افشار» نوشته «نادر افشار»!
دیده بودیم که در تاریخ‌نویسی رسمی پس از انقلاب،‌ برخی با رویکرد ایدئولوژیک و  مخالفت سیاسی، برای خوارداشت و نادیده‌انگاری شاهان پهلوی خوش ندارند که بنویسند رضاشاه و محمدرضاشاه می‌نویسند «رضاخان» یا «پهلوی اول» و «پهلوی دوم»، امّا «نادرشاه» هم مگر در ایران مخالف سیاسی دارد که کسانی او را «شاه» ندانند و به او بگویند «نادر افشار»؟!

▫️معصومعلی پنجه
پسین پانزدهم خرداد ۱۴۰۴ | تهران

🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👍7😱4👎1👏1😁1
شماره تازه مجله آزادی اندیشه با مقاله مهمی درباره نقش مینورسکی در برنامه های استعماری روسیه تزاری و شوروی انقلابی:
https://azadiandisheh.com/product/ftj16/
راهک، راهنمای کتاب
مینورسکی و ایران - ولکوف.pdf
ولادیمیر مینورسکی (د. ۱۹۶۶)، ایران‌شناس روس یکی از محبوب‌ترین خاورشناسان در میان ایرانیان است.‌ احتمالاً مقاله بالا که از نقش او در سیاست‌ها و برنامه‌های توسعه‌طلبانه روسیه در شمال و شمال غرب ایران پرده برداشته، این محبوبیت را خدشه‌دار خواهد کرد!

🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👍51👏1
▪️ کشمکش مولفان/ مترجمان و ناشران: نمونه‌ای از هفتاد سال پیش (جلال آل‌احمد و حسین معرفت)

... «قمارباز» ترجمه از داستایوفسکی که بسیار احمقانه ترجمه شده و معرفت* پدرسوخته هم چاپ دومش را درآورد و ما هر چه جِز زدیم فایده نکرد و دعوامان با او هنوز که هنوز است، از پارسال تا به حال، در دادگستری است. مرده‌شور این وثوقی** را ببرد (که قرار است امروز بیاید اینجا، شب با هم شام می‌خوریم) که عُرضه نداشت کارش را به نفع ما بگذارد.
* حسین معرفت، مدیر کتابفروشی و انتشارات معرفت در شیراز. وی به وسیله ابراهیم گلستان به جلال معرفی شد و جلال با توجه به اخلاق کاسبکارانه او از او با عنوان «آبلیموفروش شیرازی» یاد کرده است.
** ناصر وثوقی (۱۳۰۱- ۱۳۸۹)، وکیل دعاوی و مدیر مجله اندیشه‌وهنر.


📘یادداشت‌های روزانه جلال آل‌احمد، به کوشش محمدحسین دانایی، ۱/ ۶۶ - ۶۷.

📷 تصاویر کتاب را از اینجا برداشته‌ام. این همان چاپ دومی است که جلال از آن یاد کرده است.

📚دربارهٔ حسین معرفت و انتشارات معرفت این گفت‌وگوی بهروز فتحی با او سودمند و روشنگر است.
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
1
... راستی، عزائی است پیر شدن ...

خود این فتح‌الله خان [نوری]* هم بیچاره که دیگر موش از کو... بلغور می‌کشد**، تماشایی شده است. هَوار عمر به سرش ریخته و چنان خُردش کرده که انگار نه انگار که آن فتح‌الله خان ده ـ بیست سال پیش است. نه از آن اُشتُلُم و نه از آن بادوبروت هیچ چیز باقی نمانده. لحن صدائی و اطوارهای موقع حرف زدنی فقط آدم را یاد فتح‌الله خان پیش می‌اندازد. راستی عزائی است پیر شدن، آنهم اینجور پیر شدن. در زندگیِ تنگ ده، اینهمه غم‌وغصه و اختلاف و دعوا در زیر سر داشتن و همه را بعد از مرگ باقی گذاشتن!


📕 جلال آل‌احمد، بخشی از یادداشت «پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۳۴- سرظهر- ماشگین»، در یادداشت‌های روزانه جلال آل‌احمد، به‌کوشش محمدحسین دانایی، ۱/ ۷۰.

*فتح‌الله خان نوری از خوانین محلی بویین‌زهرا.

** درباره «موش از ...» اینجا را نگاه کنید.

🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👍2😢21
▪️«مَنْ کان بِنْته فی بَیْته»

«... روزی‌ با حضور پيروان‌ دو مذهب‌ (تشيع‌ و تسنن‌) از وی‌ [ابن‌جوزی، عالم برجسته حنبلی درگذشته ۵۹۷ هجری] سؤال‌ شد كه‌ ابوبكر افضل‌ است‌ يا علی‌ (ع‌)؟ وی‌ در پاسخ‌ گفت‌: «من‌ كان‌ بنته‌ فی‌ بيته‌» [کسی که دخترش در خانه اوست] ...
... توريۀ ابن‌جوزی‌ در عبارت‌ «من‌ بنته‌ فی‌ بيته‌» بيش‌ از آنكه‌ تقيۀ يک شيعه‌ از اهل‌ سنت‌ باشد، ممكن‌ است‌ تقيۀ يک حنبلی‌ زيرک از قدرت‌ روز افزون‌ شيعيان‌ [در بغداد قرن ششم هجری] به‌ شمار آيد، خاصه‌ آنكه‌ ذهبی‌ در سير (۲۱/ ۳۷۱) چنين‌ آورده‌: اين‌ سؤال‌ در زمان‌ اقتدار شیعه‌ به‌ عمل‌ آمده‌ و جواب‌ آن‌ برای‌ خشنودی‌ فريقين‌ است»‌.

📕 هادی عالم‌زاده، «ابن جوزی، ابوالفرج»، در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج ۳.

🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👍93
.... شیراز هم با این سروهایش و با تعارف‌های چپ‌وراست آدم‌هایش راستی، جالب است. عجب زبانی دارند، نرم، انعطاف‌پذیر، متلک‌گو و شنو! ...


📘 جلال آل‌احمد، بخشی از یادداشت «شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۳۴- ۵ بعدازظهر- شیراز»، در یادداشت‌های روزانه جلال آل‌احمد، به کوشش محمدحسین دانایی، ۱/ ۱۰۰.

🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
1
فغان ز جغد جنگ و مرغوای او
که تا ابد بریده باد نای او
بریده باد نای او و تا ابد
گسسته و شکسته پر و پای او
ز من بریده یار آشنای من
کزو بریده باد آشنای او
چه باشد از بلای جنگ صعب‌تر
که کس امان نیابد از بلای او
شراب او ز خون مرد رنجبر
وز استخوان کارگر غذای او
همی‌زند صلای مرگ نیست کس
که جان برد ز صدمت صلای او
همی‌دهد ندای خوف و می‌رسد
به هر دلی مهابت ندای او
همی تند چو دیوپای در جهان
به هر طرف کشیده تارهای او
چو خیل مور، گرد پاره شکر
فتد به جان آدمی عنای او
به هر زمین که باد جنگ بر وزد
به حلق‌هاگره شود هوای او
در آن زمان که نای حرب دردمد
زمانه بی‌نوا شود ز نای او
به گوش‌ها خروش تندر اوفتد
ز بانگ توپ و غرش و هرای او
جهان شود چو آسیا و دم به دم
به خون تازه گردد آسیای او
رونده تانک‌، همچو کوه آتشین
هزار گوش کر کند صدای او
همی خزد چو اژدها و درچکد
به هر دلی شرنگ جانگزای او
چو پر بگسترد عقاب آهنین
شکار اوست شهر و روستای او
هزار بیضه هر دمی فرو هلد
اجل دوان چو جوجه از قفای او
کلنگ سان دژ پرنده بنگری
به هندسی صفوف خوشنمای او
چو پاره پاره ابرکافکند همی
تگرگ مرگ، ابر مرگزای او
به هرکرانه دستگاهی آتشین
جحیمی آفریده در فضای او
ز دود و آتش و حریق و زلزله
ز اشک وآه و بانگ های های او
به رزمگه «‌خدای جنگ» بگذرد
چو چشم شیر، لعلگون قبای او
امل‌، جهان ز قعقع سلاح وی
اجل‌، دوان به سایهٔ لوای او
نهان بگرد، مغفر و کلاه وی
به خون کشیده موزه و ردای او
به هر زمین که بگذرد بگسترد
نهیب مرگ و درد، ویل و وای او
دو چشم‌ و گوش‌ دهرْ کور و کر شود
چو برشود نفیر کرنای او
جهانخوران گنجبر به جنگ بر
مسلطند و رنج و ابتلای او
بقای غول جنگ هست درد ما
فنای جنگبارگان دوای او
زغول جنگ وجنگبارگی بتر
سرشت جنگباره و بقای او
الا حذر ز جنگ و جنگبارگی
که آهریمن است مقتدای او
نبینی آنکه ساختند از اتم
تمامتر سلیحی اذکیای او؟
نهیبش ار به کوه خاره بگذرد
شود دوپاره کوه از التقای او
تف سموم او به دشت و در کند
ز جانور تفیده تا گیای او
شود چو شهر لوط‌، شهره بقعتی
کز این سلاح داده شد جزای او
نماند ایچ جانور به جای بر
نه کاخ و کوخ و مردم و سرای او
به ‌ژاپن ‌اندرون ‌یکی دو بمب از آن
فتاد و گشت باژگون بنای او
تو گفتی آنکه دوزخ اندرو دهان
گشاد و دم برون زد اژدهای او
سپس به‌دم فروکشید سر بسر
ز خلق و وحش و طیر و چارپای او
شد آدمی بسان مرغ بابزن
فرسپ خانه گشت گردنای او
بود یقین که زی خراب ره برد
کسی که شد غراب رهنمای او
به خاک مشرق از چه رو زنند ره
جهانخوران غرب و اولیای او
گرفتم آنکه دیگ شد گشاده‌سر
کجاست شرم گربه و حیای او
کسی که در دلش به جز هوای زر
نیافریده بویه‌ای خدای او
رفاه و ایمنی طمع مدار هان
ز کشوری که گشت مبتلای او
به خویشتن هوان و خواری افکند
کسی که در دل افکند هوای او
نهند منت نداده بر سرت
وگر دهند چیست ماجرای او
بنان ارزنت بساز و کن حذر
ز گندم و جو و مس و طلای او
بسان کَه که سوی کَهرُبا رود
رود زر تو سوی کیمیای او
نه دوستیش خواهم و نه دشمنی
نه ترسم از غرور و کبریای او
همه فریب و حیلتست و رهزنی
مخور فریب جاه و اعتلای او
غنای اوست اشک چشم رنجبر
مبین به چشم ساده در غنای او
عطاش را نخواهم و لقاش را
که شوم‌تر لقایش از عطای او
لقای او پلید چون عطای وی
عطای وی کریه چون لقای او
😢

▫️ملک‌الشعرا بهار | جغد جنگ

🆔
www.tgoop.com/HistoryandMemory
😢172👍2👎2
در سال ۱۳۳۶ [ق/ ۱۲۹۷ش/ ۱۹۱۸م] در موقع اقامت استانبول بتأثیر جنگ ساخته شده ...


...
هان چه شد که فریاد می‌کند
پس حقوق بین‌الملل کجاست؟
(وای ملل کجاست)
سر به سر جهان
برده رایگان
تنگ دیدگان
بین طمع که باز چشمشان به ماست

...
عارف قزوینی


▪️بیست‌وپنجم خرداد ۱۴۰۴ | سومین روز یورش اسرائیل به ایران

🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
4
میهن ای میهن
شجریان
تنیده یاد تو، در تار و پودم
بود لبریز از عشقت وجودم
تو بودم کردی از نابودی و با مهر پروردی
فدای نام تو، بود و نبودم
میهن، ای میهن

🎼 میهن ای میهن
▪️آهنگ: محمدجلیل عندلیبی
▫️آواز: محمدرضا شجریان
▪️شعر: ابوالقاسم لاهوتی
▫️نی: محمد موسوی
▪️کمانچه:  داوود گنجه‌ای
▫️سنتور: محمدجلیل عندلیبی
▪️تار: منصور سینکی
▫️تمبک: محمود فرهمند

🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
7
▪️ توضیح واضحات و آرزوی صلح

این گزاره باربار گفته شده و اکنون دیگر زبانزد گشته که ایران در دویست سال گذشته هیچ‌گاه آغازگر جنگی نبوده و این دیگر کشورها بوده‌اند که باربار جنگ را به ایران کشانده یا ایران را درگیر جنگ کرده‌اند.

هیچ جنگی ابدی نیست! جنگ که آغاز می‌شود و میدان در آن درگیر می‌گردد، دیپلماسی باید به دنبال پایان آن باشد. هر جنگ را پایانی است که به پیمانی می‌انجامد. تاریخ اسلام و ایران عهدنامه به خود زیاد دیده است: از صلح حدیبیه و صلح امام حسن (ع) با معاویه گرفته تا عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای و قطعنامه ۵۹۸.

ایران چهل‌واند سال پیش درگیر جنگی شد که سی‌واند سال پیش به پایان رسید: جنگ هشت ساله با عراق. چه در زمان آن جنگ و چه پس از پایان آن، به‌ویژه در یکی‌دو دهه اخیر که مطالعات دربارهٔ آن جنگ گسترش یافته، مهم‌ترین پرسش هم برای عوام و هم برای خواص و متخصصان این بوده و هست: آیا نمی‌شد آن جنگ زودتر پایان داده شود/ چرا آن جنگ زودتر پایان نیافت؟

پنج روز است که ایران قشنگ و ماندگار ما بار دیگر ناخواسته درگیر جنگی ویرانگر شده و مردمان پایتختش پراکنده شده‌اند. ما که نه پای در میدان داریم و نه دستی در دیپلماسی، نگران و امیدوار، آرزوی آن داریم که هرچه زودتر این جنگ پایان یابد، پیش از آنکه کشتارها و ویرانی‌ها بیشتر گردد؛ آن‌قدر زود که در آینده نپرسیم: آیا نمی‌شد این جنگ زودتر پایان می‌یافت؟


▫️ معصومعلی پنجه
نیمروز سه‌شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ | گیلانِ قشنگ ایران | پنجمین روز از یورش اسرائیل به ایران

🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
17
🍃در این روزهای پر از دلهره و پر از زشتی، کمی زیبایی ببینید
🌷گلی باران‌زده و تنها روییده در کنار دیوار
🪴سر کوچهٔ گلایل، سادات‌محله، لشت‌نشا
🍂 بامداد بیست‌وهشتم خرداد ۱۴۰۴| ششمین روز از یورش اسرائیل به ایران


🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
8
از نوشته‌ها و سخنان ایرانیان در این روزهای جنگی می‌توان عجایب‌نامه‌ای گردآورد. ازجمله یکی از همکاران دانشگاهی التماس دعا داشته و خواسته «۳۲ مرتبه دو آیه پایانی سوره یس» خوانده شود تنها برای «نجات شیعیان»:😳🙁🤯
نیت فقط برای نجات شیعیان از این گرفتاری باشد ( هیچ نیت دیگری مد نظر نباشد)


دیگر ایرانیان: سنیان و زرتشتیان و مسیحیان و دیگران هم بروند برای نجات خودشان دعا کنند! 😊
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
😁21🤬4😱2😐1
▪️ «جنگ ایران و اسرائیل» یا «جنگ اسرائیل و ایران»: این «جنگ دوازده روزه» را چه بنامیم؟

نگارش تاریخ این جنگ دوازده روزه از همین حالا آغاز شده و این همان «تاریخ اکنون» است که تازگیا خواستار و هوادار زیاد پیدا کرده. دیگر کسی نمی‌گوید که باید شصت سال یا صد سال بگذرد که بشود تاریخ یک رویداد را نگاشت. یکی از جاهایی که جنگ روایت‌ها به اوج می‌رسد همین تاریخ اکنون است.

پرچم‌دار و پیش‌قراول نگارش تاریخ اکنون ویکی‌پدیا است. این دانشنامهٔ آزاد که اکنون اصلی‌ترین و پرخواننده‌ترین مرجع عوام و خواص برای آگاهی از رویدادها و پدیده‌ها است، مدخل این جنگ را از همان ساعت‌های نخستین آن، به چندین زبان پدید آورد و هر روز نیز به‌روزرسانی کرد. تا زمان نگارش این یادداشت، این مدخل به ۵۹ زبان نگاشته شده است.

از گذشته‌های دور تا همین صد سال پیش که جنگ‌ها روی زمین و در جایی مشخص درمی‌گرفت، نام همان جای می‌شد نام آن جنگ. برای نمونه جنگ نهاوند، جنگ ملازگرد، جنگ چالدران. در دوران جدید که جنگ‌ها محدود به یک جای مشخص نیست معمولاً جنگ‌ها را با نام کشورهای دخیل در آن نام‌گذاری می‌کنند؛ مثلاً جنگ روسیه و اوکراین.

بیایید ببینیم ویکی‌پدیا در زبان‌های گوناگون چه نامی برای این جنگ برگزیده و نام کدام کشور اول آمده است. در نام‌گذاری این جنگ در بیشتر نسخه‌های این دانشنامه نام «ایران» اول آمده؛ برای نمونه در ویکی‌پدیای فارسی: «جنگ ایران و اسرائیل»؛ در  انگلیسی: «Iran- Israel War»؛ در عربی: «الحرب الایرانیة - الاسرائیلة»؛ در ترکی: «İran-İsrail Savaşı»؛ در آذربایجانی: «İran–İsrail müharibəsi». در مواردی معدود نام «اسرائیل» اول آمده مثلاً در فرانسه: «Guerre Israël-Iran». پرسش این است که چرا در نام‌گذاری این جنگ در بیشتر نسخه‌های ویکی‌پدیا، حتی نسخهٔ فارسی آن نام «ایران» اول آمده؛ مگر ایران آغازگر جنگ بوده؟!
جالب‌توجه است که در همین دانشنامه، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، جنگ هشت ساله، نیز «جنگ ایران و عراق» ثبت شده نه «جنگ عراق و ایران»، درحالی‌که «جنگ روسیه و اوکراین» به همین شکل [ اول روسیه و دوم اوکراین] نام‌گذاری شده است!

▪️ معصومعلی پنجه
پسین چهارشنبه، چهارم تیر ۱۴۰۴ [روز دوم آتش‌بس] | رودبارتانِ رشت

🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👍8👏2
با درود و آرزوی تندرستی
به اطلاع دانشجویان گرامی رشته‌های تاریخ و باستانشناسی می‌رساند که از امروز، هشتم تیر ۱۴۰۴، فعالیت‌های آموزشی و پژوهشی بخش تاریخ و باستان‌شناسی واحد علوم و تحقیقات به روال عادی بازگشته است. دانشجویان گرامی، به‌ویژه آنانی که در مرحلهٔ پیش‌دفاع یا دفاع قرار دارند، برای انجام امور اداری، حتماً با هماهنگی قبلی با بنده یا دیگران استادان تشریف بیاورند.

▪️معصومعلی پنجه - مدیر بخش تاریخ و باستان‌شناسی

🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👍5
خواندیم در دفاتر و کردیم امتحان
کاز بعد هر غمی بود آسایشی نهان
چون شب تمام گردد روزی شود پدید
چون بگذرد بلیه رفاهی شود عیان
تاربخ روزگار سراسر بخوانده‌ام
زایران و روم و مشرق و مغرب یکان یکان

درباست زندگانی اقوام و اندرو
پیوسته جزر و مد سعادت بود عیان
باشد شگفت قصهٔ ایران و مردمش
آری شگفتی آرد هر صفحه‌ای از آن

ملک‌الشعراء بهار قصیده‌ای دارد با نام «جزر و مد سعادت» (نک. دیوان ملک‌الشعرای بهار، انتشارات نگاه، ۱۳۸۷، صص ۳۲۰ - ۳۲۳) که با بیت‌های بالا آغاز شده است. در این قصیده شاعر فرازها و فرودهای ایران در تاریخ را از دوران اساطیری تا دوران پهلوی به تصویر کشیده است.

شاید بازخوانی این قصیده در این روزهای پر از بیم و امید خالی از لطف نباشد. اینکه ایران در گذر سده‌ها و هزاره‌ها پستی‌ها و بلندی‌های بسیار دیده، امّا پابرجای مانده است.

گفتنی است که بهار این قصیده را در سال‌های آغازین پادشاهی رضاشاه پهلوی (حك. ۱۳۰۴ - ۱۳۲۰) سروده؛ در بالای این قصیده در نسخه چاپی دیوان چنین گوشزد شده که «استاد بهار این قصیده را تحت تاثیر امنیتی که رضاشاه در اوائل سلطنت برقرار کرده بود سرود».

نکته دیگر آنکه این قصیده متأثر از روح زمانه، بسیار باستان‌گرایانه است. شاعر در یادکرد از دوره‌های شکوه و فراز ایران در روزگار اسلامی تنها از شاهان و شهریاران ایرانی/ پارسی‌تبار ایران، به نیکی و بزرگی نام برده، امّا از شاهان ترک‌ و مغول‌‌تبار ایران که نقشی انکارناپذیر در بازسازی و ماندگاری ایران داشته‌اند، یادی نکرده است. بیت‌های آخر قصیده نیز سراسر ستایش رضاشاه پهلوی است.
[متن کامل این قصیده را می‌توانید در گنجور هم بخوانید].

▪️ معصومعلی پنجه
پسین پنجشنبه، ۱۲ تیر ۱۴۰۴ | جنت‌آبادِ تهران

🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
10
▪️ «شیعه قرن اول» و «مسلمان صدر اسلام»: احمد زیدآبادی و جلال آل‌احمد

احمد زیدآبادی روزنامه‌نگار و تحلیل‌گر سیاسی  چند روز پیش (۱۰ تیر ۱۴۰۴) در پایان گفتگویی با عنوان «به روایت تاریخ/احمد زیدآبادی درباره کتاب چراغ زمین ...» خود را این‌گونه معرفی کرده: «سال‌ها پیش در نشریه اینترنتی روزآنلاین نوشتم که‌ من مسلمانم آن‌گونه که سهراب سپهری می‌گوید، و شیعه‌بودن هم به همان معنایی که جلال آل‌احمد می‌گوید؛ «شیعه قرن اول».

در آرشیو روزآنلاین جستجو کردم تا ببینم که ایشان در آنجا در این باره چه توضیح  بیشتری آورده است. رسیدم به یادداشتی کوتاه با عنوان «ما شیعیان» که در ۱۱ بهمن ۱۳۸۵ نوشته شده؛ همان جمله‌های بالا است با توضیحی اضافه که روشن می‌کند مراد او از «شیعه قرن اول» چیست: «من مسلمانم همان‌گونه که سهراب می‌گوید و شیعه‌ام همان‌گونه که آل‌احمد می‌گوید؛ شیعه قرن نخست هجری، فارغ از هر نوع علاقه و گرایش فرقه‌ای».

اکنون ببینیم جلال آل‌احمد کجا خودش را «شیعه قرن اول» نامیده و مرادش از این تعبیر چیست؟ جستجوی سرسری -و نه کامل و دقیق- در آثار آل‌آحمد من را  به این جمله‌ها در  آخرین صفحۀ کتاب غرب‌زدگی (چاپ دوم، انتشارات رواق،  ۲۲۷) رساند؛ جایی که آل‌آحمد خود را «مسلمان صدر اسلام» خوانده و نه «شیعه قرن اول»: «و اکنون من کمترین- نه به عنوان یک شرقی- بلکه درست به عنوان یک مسلمان صدر اسلام که به وحی آسمانی معتقد بود و گمان می‌کرد که پیش از مرگ خود در صحرای محشر ناظر بر رستاخیز عالمیان خواهد بود - ...».

بگذریم از اینکه «شیعه قرن اول» و «مسلمان صدر اسلام» دو چیز هستند؛ و برگردیم به این بخش از سخن زیدآبادی که از یک سوی خود را «شیعه» می‌داند و از سوی دیگر می‌گوید هیچ «علاقه و گرایش فرقه‌ای» ندارد! ایشان توجه ندارد که وقتی می‌گوید من «شیعه‌»‌ام یعنی خود را از آن مسلمان دیگری: «سنی»، جدا ساخته و این دقیقاً یعنی «علاقه و گرایش فرقه‌ای». شاید هم آقای زیدآبادی جزو دسته‌ای است که وقتی می‌گویند «شیعه» یعنی «اسلام»؟!

جدای از تناقض بالا بیایید ببینیم آیا آن‌گونه که آقای زیدآبادی خود را شناسانده، یک آیا در تاریخ کسانی با عنوان «شیعه قرن نخست هجری، فارغ از هر نوع علاقه و گرایش فرقه‌ای» وجود داشته‌اند؟ و دو آیا کسی که در قرن پانزدهم هجری زندگی می‌کند، می‌تواند چهارده قرن را کنار بگذارد و خود را «شیعه قرن اول» بنامد؟ 

ای کاش آقای زیدآبادی روشن سازند که این «شیعه قرن اول» چه ویژگی‌هایی داشته؟ و چند تن از پیروان آن را هم نام ببرد. ظاهراً ایشان بر این نظر است که در قرن اول فقط یک «شیعه» ناب و خالص داشته‌ایم!  اینجا جای تفصیل این بحث نیست، خیلی ساده و فشرده از نظرگاه تاریخی «شیعه» در آغاز معنا و کاربردی عمومی و لغوی داشت. جالب است بدانید در قرن اول، در دهه سی،  پس از قتل خلیفۀ سوم راشدی، عثمان (۳۵ﻫ) در اوج نزاع میان علی (ع) و معاویه، مسلمانان دو دسته بودند: «شیعه عثمان» و «شیعه علی». پسان‌تر، به‌تدریج شیعه  اصطلاحاً نامی خاص برای پیروان علی (ع) شد. در همان قرن اول، دوره اموی و پس از شهادت امام حسین (ع)، شیعیان دست‌کم به دو دسته تقسیم شدند: کیسانیه (پیروان محمد حنفیه فرزند سوم علی (ع)) و  امامیه (پیروان امام علی بن حسین (ع) زین‌العابدین). جدای از این دو فرقه، در همان سده‌های نخست اسلامی ما «تشیع عراقی»«تشیع محبٌتی»، «تشیع امامتی» و دیگر گونه‌های تشیع نیز داشته‌ایم (نک جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ۲۲ به بعد). حال آقای زیدآبادی بفرمایند که ایشان پیرو کدام یک از این دسته‌‌‌ها هستند؟ 

اکنون ببینیم آیا کسی در قرن پانزدهم هجری قمری می‌تواند ادعا کند که «شیعه قرن اول» است. این دیدگاه زیدآبادی و آن دیدگاه آل‌احمد، یادآور دیدگاه‌های  پیروان «سَلَفیّه» و منادیان «اسلام ناب» و هوادران «مکتب تفکیک» است. همه این دیدگاه‌ها مدعی هستند که می‌توان با کنار زدن بیش از هزار سال تاریخِ  درهم‌تنیده، دگرگون‌گشته و فربه‌شدۀ اندیشه‌ها و باورهای اسلامی به «اسلام نخستین» دست‌یافت و به سوی آن بازگشت!  این در حالی‌ است که در همان قرن اول، نه تنها میان مسلمان اعم از سنی یا شیعه یا خوارج، بلکه در میان خود شیعیان،  چنددستگی و فرقه‌گرایی چنان گسترش یافته بود که نمی‌توان از هویتی واحد با عنوان «شیعه قرن اول» سخن راند.

آقای دکتر زیدآبادی و کسانی که همچون ایشان می‌اندیشند کافی است نگاهی به کتاب ارزشمند و خواندنی کلام و جامعه: تاریخ اندیشه دینی در صدر اسلام در سده دوم و سوم هجری، نوشته یوزف فان اس (شش جلد، دانشگاه ادیان و مذاهب) بیفکنند تا با ده‌ها نسخه از «شیعه قرن اول» و «مسلمان صدر اسلام» آشنا شوند.

▫️ معصومعلی پنجه
پسین شنبه، ۱۴ تیر ۱۴۰۴ | تاسوعای ۱۴۴۷ق | تهران

🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👍23🔥21
2025/07/13 02:49:30
Back to Top
HTML Embed Code: