اگر کسی مثل من منتظر دورهی ویرایش ترجمهی خانم نازنین خلیلپور بوده، گفتم بگم که الان ثبتنام میکنند.
البته چند تا دورهست که میتونید تکدورهش رو هم انتخاب کنید:
http://anjomanvirastar.ir/dore04/
البته چند تا دورهست که میتونید تکدورهش رو هم انتخاب کنید:
http://anjomanvirastar.ir/dore04/
ترجمهی about
بسیار پیش میآید که بعضی مترجمان هنگام دیدن about فوری «دربارهی» را میگذارند:
دخترک دربارهی چیزی خوشحال بود (غلط)؛
دخترک از چیزی خوشحال بود (درست)؛
دربارهی مسئلهای نگرانم (غلط)؛
از مسئلهای نگرانم (درست)؛
دربارهش برام گفته بودی (غلط)؛
ازش برام گفته بودی (درست).
دربارهی، در موردِ، در بابِ تقریباً هممعنیاند، جاینشینکردن «در موردِ» مشکل را حل نمیکند، بدتر میکند.
این ایراد گرتهبرداری معنایی است و کاربرد «دربارهی» در این عبارات ناشی از کمدقتی یا کمدانشی مترجمان است.
#گرتهبرداری
#گرتهبرداری_معنایی
بسیار پیش میآید که بعضی مترجمان هنگام دیدن about فوری «دربارهی» را میگذارند:
دخترک دربارهی چیزی خوشحال بود (غلط)؛
دخترک از چیزی خوشحال بود (درست)؛
دربارهی مسئلهای نگرانم (غلط)؛
از مسئلهای نگرانم (درست)؛
دربارهش برام گفته بودی (غلط)؛
ازش برام گفته بودی (درست).
دربارهی، در موردِ، در بابِ تقریباً هممعنیاند، جاینشینکردن «در موردِ» مشکل را حل نمیکند، بدتر میکند.
این ایراد گرتهبرداری معنایی است و کاربرد «دربارهی» در این عبارات ناشی از کمدقتی یا کمدانشی مترجمان است.
#گرتهبرداری
#گرتهبرداری_معنایی
عبارت Punic Wars، جنگهای فنیقی یا کارتاژی یا پونی؟
جالب است که ویکیپدیای فارسی معادل «جنگهای پونی» را ضبط اصلی این عبارت قرار داده است.
ریشهی لغت Punic به زعم وبگاه etymonline برگرفته از لغت Phoenician یونانیست؛ یعنی فنیقیها. این عبارت در کتاب «کوه پنجم» کوئیلو فراوان دیده میشود. در کتابهای تاریخی بسیار آمده است. در کتابهای تاریخ جدیدتر نیز، به جنگهای کارتاژ مشهور است. برایم جالب است که چه چیز باعث شده با وجود دو لغت فنیقی و کارتاژی، لغت «پونی» را برگزیند! من که به یاد اسبچه میافتم، نه فنیقیها!
جالب است که ویکیپدیای فارسی معادل «جنگهای پونی» را ضبط اصلی این عبارت قرار داده است.
ریشهی لغت Punic به زعم وبگاه etymonline برگرفته از لغت Phoenician یونانیست؛ یعنی فنیقیها. این عبارت در کتاب «کوه پنجم» کوئیلو فراوان دیده میشود. در کتابهای تاریخی بسیار آمده است. در کتابهای تاریخ جدیدتر نیز، به جنگهای کارتاژ مشهور است. برایم جالب است که چه چیز باعث شده با وجود دو لغت فنیقی و کارتاژی، لغت «پونی» را برگزیند! من که به یاد اسبچه میافتم، نه فنیقیها!
درست بنویسیم
ترجمهی about بسیار پیش میآید که بعضی مترجمان هنگام دیدن about فوری «دربارهی» را میگذارند: دخترک دربارهی چیزی خوشحال بود (غلط)؛ دخترک از چیزی خوشحال بود (درست)؛ دربارهی مسئلهای نگرانم (غلط)؛ از مسئلهای نگرانم (درست)؛ دربارهش برام گفته بودی (غلط)؛…
دربارهی، در موردِ، در بابِ تقریباً هممعنیاند، جاینشینکردن «در موردِ» مشکل را حل نمیکند، بدتر میکند.
بسیار دیدهام که مترجمان به can و could که میرسند، واژهها را نَجُسته، جمله را نهِشته، «میتونی» یا «میتونستی» را بر مرکب سخن سوار کرده و به خیال خود به «ترجمه» ادامه میدهند. این ترجمه نیست جان دل، وقتی ترجمه است که مغزت را درگیر کنی، کمی عقب بیایی و جمله را از زاویهای دیگر ببینی. ما در فارسی «توانستن» را در دو حالت به کار میبریم:
١. قادربودن، تواناییداشتن؛
۲. اجازهداشتن؛
در جمله can/could را میشود به چند صورت ترجمه کرد:
۱. «می» استمراری؛
۲. میشه، میشد/ممکنه، ممکن بود؛
۳. چه بسا؛
۴. در زمانی که منظور توانستن یا اجازهدادن باشد «میتونه/میتونست».
١. قادربودن، تواناییداشتن؛
۲. اجازهداشتن؛
در جمله can/could را میشود به چند صورت ترجمه کرد:
۱. «می» استمراری؛
۲. میشه، میشد/ممکنه، ممکن بود؛
۳. چه بسا؛
۴. در زمانی که منظور توانستن یا اجازهدادن باشد «میتونه/میتونست».
از واژههایی که کمکم دارند در زبان ما میمیرند، واژههای «مژده» و «نوید»ند. این دو واژه یعنی «خبر خوب». کمتر دیدهام کسی Good News را «مژده» ترجمه کند.
Forwarded from چشموچراغ
✍🏼 آیا میدانید «رایانه، کاردانی، کارشناسی، همهپرسی و آزمون» جزو مصوبات فرهنگستان دوم است؟
فرهنگستان زبان ایران (معروف به فرهنگستان دوم) از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۸ فعالیت کرد. این فرهنگستان برای حدود ۶۰۰۰ واژه معادل ساخت، اما تعداد کمی از آنها را منتشر کرد. استادانی مانند دكتر عيسى صديقاعلم، دکتر صادق کیا، دكتر حسين گلگلاب، دكتر يحيى ماهيار نوابى و دكتر محمود حسابی از اعضای این فرهنگستان بودند. فرهنگستان دوم، که برای واژهسازی از گویشها و زبانهای ایرانی باستان و میانه استفاده میکرد، در زمان فعالیت خود با انتقادهای فراوانی روبهرو بود.
#واژهشناسی
@cheshmocheragh
فرهنگستان زبان ایران (معروف به فرهنگستان دوم) از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۸ فعالیت کرد. این فرهنگستان برای حدود ۶۰۰۰ واژه معادل ساخت، اما تعداد کمی از آنها را منتشر کرد. استادانی مانند دكتر عيسى صديقاعلم، دکتر صادق کیا، دكتر حسين گلگلاب، دكتر يحيى ماهيار نوابى و دكتر محمود حسابی از اعضای این فرهنگستان بودند. فرهنگستان دوم، که برای واژهسازی از گویشها و زبانهای ایرانی باستان و میانه استفاده میکرد، در زمان فعالیت خود با انتقادهای فراوانی روبهرو بود.
#واژهشناسی
@cheshmocheragh
امروز ضربالمثل بانمکی شنیدم:
«دستهبیل چولی نمیشه»
تقریباً یعنی آدمی ذاتش عوض نمیشه.
به چوب خمیده میگن چولی. مثل چوب بالای سبد.
«دستهبیل چولی نمیشه»
تقریباً یعنی آدمی ذاتش عوض نمیشه.
به چوب خمیده میگن چولی. مثل چوب بالای سبد.
گاردت رو پایین نیار!
از معادلهاییست که بهجای Don't let your guard down استفاده میشود. از نظر من مگر در جایی که حرف ورزشهای رزمی در میان باشد، در سایر جاها غلط است.
مثلاً چنین جملهای دیدم:
گاردت بیاد پایین، باختی.
جایش میشود نوشت:
حواست جمع نباشه، باختی؛
حواست پرت شه، باختی؛
چشم چپ کنی، باختی؛
بیحواسی کنی، باختی؛
حواست نباشه، باختی؛
و...
پیشنهاد دوستان:
دستدست کنی، باختی
#گرتهبرداری
پیشنهاد شما چیست؟
از معادلهاییست که بهجای Don't let your guard down استفاده میشود. از نظر من مگر در جایی که حرف ورزشهای رزمی در میان باشد، در سایر جاها غلط است.
مثلاً چنین جملهای دیدم:
گاردت بیاد پایین، باختی.
جایش میشود نوشت:
حواست جمع نباشه، باختی؛
حواست پرت شه، باختی؛
چشم چپ کنی، باختی؛
بیحواسی کنی، باختی؛
حواست نباشه، باختی؛
و...
پیشنهاد دوستان:
دستدست کنی، باختی
#گرتهبرداری
پیشنهاد شما چیست؟
در ترجمهی زیرنویس، بهخصوص ترجمههایی که از زبان دومی برگردانده میشوند، توجه به موقعیت اهمیت بهسزایی دارد.
بسیار دیدهام که جملات سادهای مثل «come with us» را هم اشتباه ترجمه شده و مترجم فارسی نیز بدون توجه به صحنه، ترجمهی دمدستی را برای عبارت برگزیده است.
تجربه و چشم و هوش ماست که در ترجمه به کمکمان میآید. لازم نیست چشم بر تمام اینها ببندیم و ترجمه کنیم.
بسیار دیدهام که جملات سادهای مثل «come with us» را هم اشتباه ترجمه شده و مترجم فارسی نیز بدون توجه به صحنه، ترجمهی دمدستی را برای عبارت برگزیده است.
تجربه و چشم و هوش ماست که در ترجمه به کمکمان میآید. لازم نیست چشم بر تمام اینها ببندیم و ترجمه کنیم.
پاچهخار یا پاچهخوار؟
منظور از پسوند «خار» در لغت «پاچهخاری»، خاراندن پاچهی دیگریست که موجب ایجاد حسی خوب در فرد مقابل میشود. اما پسوند «خوار» وَندیست بهمعنای «خوردن». این وند بر سر واژههایی چون گیاهخوار، مورچهخوار، آدمخوار نیز آمده است. یعنی اگر بنویسیم پاچهخوار، منظورمان کسیست که پاچهی طرف مقابل را میخورد، چهبسا فرد مقابل نیازمند واکسن هاری هم بشود!
مخلص کلام، به کسی که پاچهی دیگری را میخاراند، پاچهخار میگویند، نه پاچهخوار!
#درستنویسی
منظور از پسوند «خار» در لغت «پاچهخاری»، خاراندن پاچهی دیگریست که موجب ایجاد حسی خوب در فرد مقابل میشود. اما پسوند «خوار» وَندیست بهمعنای «خوردن». این وند بر سر واژههایی چون گیاهخوار، مورچهخوار، آدمخوار نیز آمده است. یعنی اگر بنویسیم پاچهخوار، منظورمان کسیست که پاچهی طرف مقابل را میخورد، چهبسا فرد مقابل نیازمند واکسن هاری هم بشود!
مخلص کلام، به کسی که پاچهی دیگری را میخاراند، پاچهخار میگویند، نه پاچهخوار!
#درستنویسی
معادل مناسب Almost «تقریباً» نیست!
بسیاری از معادلها در ذهن مترجمان کلیشه شده است، یکی از این معادلها هم Almost است.
چنین دیالوگهایی را بسیار دیدهام:
‼️ تقریباً داشتم میمُردم بهجای چیزی نمونده بود بمیرم، کم مونده بود بمیرم؛
‼️ تقریباً رسیده بودم بهجای چیزی نمونده بود برسم، داشتم میرسیدم، دیگه رسیده بودم؛
‼️ تقریباً اونجا بود بهجای میشه گفت اونجا بود، بگینگی اونجا بود؛
و...
میشود هنگام مواجهه با این کلمه، به معادلهای خلاقانهتر و شیرینتر هم نیمنگاهی داشت.
#کلیشهزدایی
#ترجمه
بسیاری از معادلها در ذهن مترجمان کلیشه شده است، یکی از این معادلها هم Almost است.
چنین دیالوگهایی را بسیار دیدهام:
‼️ تقریباً داشتم میمُردم بهجای چیزی نمونده بود بمیرم، کم مونده بود بمیرم؛
‼️ تقریباً رسیده بودم بهجای چیزی نمونده بود برسم، داشتم میرسیدم، دیگه رسیده بودم؛
‼️ تقریباً اونجا بود بهجای میشه گفت اونجا بود، بگینگی اونجا بود؛
و...
میشود هنگام مواجهه با این کلمه، به معادلهای خلاقانهتر و شیرینتر هم نیمنگاهی داشت.
#کلیشهزدایی
#ترجمه
Or something
گاهی اوقات که در جملهی انگلیسی or something که در ادامهی اسم میآید، کارکردی شبیه تابع مهمل در فارسی دارد و میشود به این صورت نیز ترجمهاش کرد، مثال:
❗ اسلحهای چیزی آوردی یا اسلحه مسلحه آوردی؛
❗ کتابی چیزی داری بدی یا کتاب متاب داری بدی؛
❗ مگه جنی چیزی دیدی یا مگه جن من دیدی؛
و...
#ریزهکاری
#ترجمه
گاهی اوقات که در جملهی انگلیسی or something که در ادامهی اسم میآید، کارکردی شبیه تابع مهمل در فارسی دارد و میشود به این صورت نیز ترجمهاش کرد، مثال:
❗ اسلحهای چیزی آوردی یا اسلحه مسلحه آوردی؛
❗ کتابی چیزی داری بدی یا کتاب متاب داری بدی؛
❗ مگه جنی چیزی دیدی یا مگه جن من دیدی؛
و...
#ریزهکاری
#ترجمه
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مرواد از یادت (حافظ)
فرارسیدن نوروز رو که فرخندهترین روز ساله، به همهی همراهان کانال تبریک میگم.
امیدوارم سالتون مثل بهار پربرکت باشه. ❤️🧡
وان مواعید که کردی مرواد از یادت (حافظ)
فرارسیدن نوروز رو که فرخندهترین روز ساله، به همهی همراهان کانال تبریک میگم.
امیدوارم سالتون مثل بهار پربرکت باشه. ❤️🧡
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
دردِ بیاعتقادی به تخصص
کمتر کسی جرئت میکند دربارۀ مسائلِ فیزیکِ کوانتوم یا شیمیِ آلی نظر بدهد، اما تقریباً هر کسی به خودش اجازه میدهد دربارۀ مسائلِ زبانِ فارسی نظر بدهد و حتی کارشناسان را نصیحت و ارشاد کند. مردم به تخصص در زمینۀ مسائلِ زبانِ فارسی اعتقاد ندارند.
این واقعیتی تلخ و دردناک و یأسآور برای کسانی چون من است که عمرشان را وقفِ مسائلِ زبانِ فارسی کردهاند.
#بهروز صفرزاده
سهشنبه ۱۴۰۱/۱/۲
کمتر کسی جرئت میکند دربارۀ مسائلِ فیزیکِ کوانتوم یا شیمیِ آلی نظر بدهد، اما تقریباً هر کسی به خودش اجازه میدهد دربارۀ مسائلِ زبانِ فارسی نظر بدهد و حتی کارشناسان را نصیحت و ارشاد کند. مردم به تخصص در زمینۀ مسائلِ زبانِ فارسی اعتقاد ندارند.
این واقعیتی تلخ و دردناک و یأسآور برای کسانی چون من است که عمرشان را وقفِ مسائلِ زبانِ فارسی کردهاند.
#بهروز صفرزاده
سهشنبه ۱۴۰۱/۱/۲
«است» در محاورهنویسی
در محاورهنویسی، در پیبستهای ضمیری (ضمایر متصل ملکی) معمولاً قاعده این است که «الف» میافتد؛ یعنی اگر سالم پیبستی بشود «خانهات»*، شکستهی پیبستی میشود «خونهت».
حال «است» نیز صیغهی پیبستی سومشخص فعل ربطی «بودن» است؛ پس در اینکه هنگام رسیدنش به کلمات مختوم به «ه» حتماً «الف»ش میافتد، شکی نیست. یعنی گزینهای مانند «خونهاس» عملاً از لحاظ منطق شکستهنویسی منتفی است.
سؤالی که میماند این است که برای مثال «خونهست» بنویسیم یا «خونهس»؟
به نظر من، با توجه به لحنی که نویسنده یا مترجم برای شخصیتها در نظر میگیرد، هر دو صحیح است. شخصاً اگر گوینده را ضابطهمندتر بدانم، حرف «ت» را نمیاندازم، اما اگر خودمانیتر بیابم، ممکن است به همان «س» اکتفا کنم؛ البته ترجیحم بیشتر با «ست» است؛ چراکه این «است» هم ماهیتاً فعل است و ترجیح میدهم رنگوبویی بیشتر از حرف «سِ» خالی در جمله داشته باشد، به هر حال فعل هم حق آبوگل دارد!
خلاصه «خونهست» را بیشتر میپسندم و گاهی «خونهس» را.
آقای طبیبزاده در کتاب «فارسی شکسته؛ دستور خط و فرهنگ املایی»، «خونهس/خونهئه» را پیشنهاد میکنند.
*نکته: لغت «خانه» مثالی است از کلمات مختوم به «ه»؛ یعنی میشود با لانه، کاشانه، پیمانه، صبحانه، هنگامه، پسره، دختره و... جاینشین شود.
#گفتارینویسی
#شکستهنویسی
@InTranslation
در محاورهنویسی، در پیبستهای ضمیری (ضمایر متصل ملکی) معمولاً قاعده این است که «الف» میافتد؛ یعنی اگر سالم پیبستی بشود «خانهات»*، شکستهی پیبستی میشود «خونهت».
حال «است» نیز صیغهی پیبستی سومشخص فعل ربطی «بودن» است؛ پس در اینکه هنگام رسیدنش به کلمات مختوم به «ه» حتماً «الف»ش میافتد، شکی نیست. یعنی گزینهای مانند «خونهاس» عملاً از لحاظ منطق شکستهنویسی منتفی است.
سؤالی که میماند این است که برای مثال «خونهست» بنویسیم یا «خونهس»؟
به نظر من، با توجه به لحنی که نویسنده یا مترجم برای شخصیتها در نظر میگیرد، هر دو صحیح است. شخصاً اگر گوینده را ضابطهمندتر بدانم، حرف «ت» را نمیاندازم، اما اگر خودمانیتر بیابم، ممکن است به همان «س» اکتفا کنم؛ البته ترجیحم بیشتر با «ست» است؛ چراکه این «است» هم ماهیتاً فعل است و ترجیح میدهم رنگوبویی بیشتر از حرف «سِ» خالی در جمله داشته باشد، به هر حال فعل هم حق آبوگل دارد!
خلاصه «خونهست» را بیشتر میپسندم و گاهی «خونهس» را.
آقای طبیبزاده در کتاب «فارسی شکسته؛ دستور خط و فرهنگ املایی»، «خونهس/خونهئه» را پیشنهاد میکنند.
*نکته: لغت «خانه» مثالی است از کلمات مختوم به «ه»؛ یعنی میشود با لانه، کاشانه، پیمانه، صبحانه، هنگامه، پسره، دختره و... جاینشین شود.
#گفتارینویسی
#شکستهنویسی
@InTranslation
«هم»
توام بیا، توأم بیا!
این قید «هم» طفلک نیموجبی را گاهی خلاصه میکنند، اما به موتان قسم توام غلط املاییست، توأم هم اصلاً چیز دیگریست...!
بهتر این است که برای جلوگیری از بدخوانی، خود این نیموجبی را بنویسیم، اما اگر یک وقتی انگشتدردمان عود کرد و نتوانستیم کاملش را بنویسیم، صورت شکستهش میشود «توئم».
توئم بیا، دوستتم بیار!
#گفتارینویسی
#شکستهنویسی
@InTranslation
توام بیا، توأم بیا!
این قید «هم» طفلک نیموجبی را گاهی خلاصه میکنند، اما به موتان قسم توام غلط املاییست، توأم هم اصلاً چیز دیگریست...!
بهتر این است که برای جلوگیری از بدخوانی، خود این نیموجبی را بنویسیم، اما اگر یک وقتی انگشتدردمان عود کرد و نتوانستیم کاملش را بنویسیم، صورت شکستهش میشود «توئم».
توئم بیا، دوستتم بیار!
#گفتارینویسی
#شکستهنویسی
@InTranslation
اعلانهای اپراتورهای تلفن همراه، همیشه صحیح و فصیح نیستند؛ در نتیجه نیازی نیست در زیرنویس نیز هنگام برخورد با چنین صحنهای، دقیقاً همان عبارات غیرفصیح را بازنویسی کنیم، مثلاً:
⭕️ مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد؛
✅ مشترک در دسترس نیست؛
بعضی کلیشهها و درازنویسیهای متون علمی نیز برای زیرنویس مناسب نیستند، مثلاً:
⭕️ سیصد سال پیش این شهر مورد یکی از خشونتآمیزترین حملههای تاریخ قرار گرفت؛
✅ از خشونتآمیزترین حملههای تاریخ، حملهای بود که سیصد سال پیش به این شهر شد.
#درازنویسی
#تفکر
@InTranslation
⭕️ مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد؛
✅ مشترک در دسترس نیست؛
بعضی کلیشهها و درازنویسیهای متون علمی نیز برای زیرنویس مناسب نیستند، مثلاً:
⭕️ سیصد سال پیش این شهر مورد یکی از خشونتآمیزترین حملههای تاریخ قرار گرفت؛
✅ از خشونتآمیزترین حملههای تاریخ، حملهای بود که سیصد سال پیش به این شهر شد.
#درازنویسی
#تفکر
@InTranslation
استفاده از علامت جمع در کلمات عربی دخیل در فارسی
بهتر است هنگام جمعبستن کلمات عربی دخیل در فارسی، از علامت جمع فارسی استفاده کرد:
✅ منتقدان
⭕️ منتقدین
✅ مترجمان
⭕️ مترجمین
✅ ساکنان
⭕️ ساکنین
@InTranslation
بهتر است هنگام جمعبستن کلمات عربی دخیل در فارسی، از علامت جمع فارسی استفاده کرد:
✅ منتقدان
⭕️ منتقدین
✅ مترجمان
⭕️ مترجمین
✅ ساکنان
⭕️ ساکنین
@InTranslation