JAAMEBAAZ Telegram 6924
جامعه باز و دشمنان آن ( فلسفه‌‌ی علوم اجتماعی )
🔘دفاع سید ضیاءالدین طباطبایی از عملکردش قسمت اول با ورود سید ضیاءالدین طباطبایی به مجلس چهاردهم حملات زیادی علیه او صورت گرفت که وی را ناچار از دفاع خود ساخت. او در جلسه 17 اسفند 1322 در مقابل حملات دکتر مصدق و ضیاءالملک فرمند، دفاعیاتی به شرح ریر از خود…
🔘دفاع سید ضیاءالدین طباطبایی از عملکردش

قسمت دوم

«ژنرال دیکسن» و سایرین که در آن موقع تنها کسانی بودند که علاقمند به اجرای قرارداد بودند و اوّل کسی که بر علیه کودتا قیام کرد «ژنرال دیکسن» بود او هم گفت «سیّد ضیاءالدّین» موازنه عقلی ندارد بدون اجازه و بدون مشاوره و بدون استیذان از «لرد کرزن» قرارداد را الغاء می‌کند.
این طرف و آن طرف نشست و ضدّ بنده تحریکات کرد
مجبور شدم به ایشان پیغام دادم و خواهش کردم در تهران تشریف نداشته باشند.
اتومبیلی فرستادم و خواهش کردم که از مملکت تشریف ببرند این کار را هم بنده کردم علّت رفتن ایشان به بغداد برای این بود.
چون که از بغداد که هِل و گُل که نباید بفرستند، شروع به تحریکات کردند که فلانی ملکات عقلیه‌اش موازنه ندارد و یک کارهای بی‌سابقه کرده و با این و آن ملاقات کرد و کسانی را به خودش موافق و بر علیه من متفّق ساخت و تلگرافی به لندن کرد که فلانی مناسبات بین ایران و انگلستان را به هم زده
بنابراین رفتن ایشان از ایران به امر بنده بوده. البته این را هم باید بگویم که ایشان در مدّتی که اینجا بودند با کمک افسرهای ایرانی، یک سال در زمان «آقای وثوق‌الدّوله» زحمت کشیدند و مطالعاتی راجع به طرز اداره قوای تأمینیه ایران کردند و یک راپرت خیلی مفصلی نوشته و نمی‌دانم «آقای عامری» یا «آقای فرّخ» که در آن موقع در وزارت خارجه بودند آن را خوانده‌اند یا نه از نقطه‌نظر اطلاعات کشوری زحمت کشیده‌اند و مطالعاتی کرده‌اند که اگر آقایان بتوانند آن را به دست بیاورند در موقعی که می‌خواهند بودجه ژاندارمری مملکت را تصویب بکنند در قسمت تأمینیه کمک خواهد کرد.
باید از خدمات ایشان و حقّ خدمتی که به ایران داشتند بدین وسیله تقدیر کرد امّا در آن زمان چون می‌خواستند به امور داخلی ما شرکت کرده و مداخله نمایند بنده به ایشان گفتم تشریف ببرید امّا «کلنل اسمایلز» یک پیرمرد شصت ساله و یک آدم خوبی بود اوّلین بار من او را در بادکوبه دیدم در آن وقت رییس هیأت اعزامیه ایران در بادکوبه بودم و «کلنل اسمایلز» از باتوم به بادکوبه آمده و می‌خواست به ایران بیاید و ایران را نمی‌شناخت ولی به واسطه علاقه‌ای که به «خیّام» و ادبیّات ایران داشت یک محبتی نیز نسبت به ایرانی داشت.
بنده پس از مراجعت از قفقازیه او را در تهران دیدم به من گفت به نظر من قرارداد در نظم و وضعش ملاحظات لازم نشده و قابل اجرا نیست و من نمی‌توانم چیزی را که معتقد نیستم مبادرت کنم ولی چون نزد مرحوم «مشیرالدّوله» رفت و اجازه خواست برگردد، مرحوم «مشیرالدّوله» به «ژنرال دیکسن» و صاحب‌منصبان انگلیسی و «کلنل اسمایلز» فرموده بودند که شما باشید تا مجلس باز شود و تکلیف قرارداد معلوم شود.
دولت ایران هم مواجب آنها را می‌داد و ایشان هم بودند و در نتیجه جنگی که متجاسرین با قوای قزاق کرده و شکست خوردند و پراکنده شدند و به قزوین آمدند قشون انگلیسی آن جا بود و این چهار هزار قزاق بدبخت (که گمان می‌کنم اگر من یا هرایرانی برای نجات اینها از بدبختی یک اقداماتی کردیم و آن اقدام هم اگرچه بر خلاف قانون بود ولی برای مصالح مملکت بود، این مبحثی است که مورد تأمل است که آیا جایز بود یا نه نمی‌توان بدون مطالعه حکم کرد) این قزاق‌ها آمدند در اطراف قزوین، حیران و سرگردان بودند، رییس کلّ قوّا «سردار همایون» شد و قشون انگلیس که در اطراف قزوین بودند برای این که یک صاحب‌منصبی باشد رابط بین قشون انگلیس و این قوای قزاق، از طرف کابینه مرحوم «مشیرالدّوله»، «کلنل اسمایلز» تعیین شد و ضمنآ قرار شد که مراقبتی بکند در اداره امور قزاقخانه، به این شکل که یک شورایی تشکیل دادند برای امور قزاقخانه قزوین، چون قزاق‌های قزوین لخت و عریان بودند و در زمستان کفش و لباس نداشتند.
«کلنل اسمایلز» کفش‌های کهنه سربازهای انگلیسی و لباس‌های مانده سربازان هندی را از این طرف و آن طرف جمع می‌کرد و می‌آورد به این قزاق‌ها و سربازهایی که جنگ کرده بودند و رشادت کرده بودند می‌داد و چون این کارها را می‌کرد و این خدمت‌ها را می‌کرد، یک شورایی تشکیل شد از طرف وزارت جنگ، اینها عبارت بودند از سه نفر، یکی «زمان‌خان» مرحوم که نمی‌دانم اسم خانواده او چه بوده است؟ (یکنفر از نمایندگان ـ بهنام) و یکی «ماژور مسعود خان» و یکی هم «کلنل کاظم‌خان» مرحوم و رییس اداره قزاقخانه «امیر موّثق نخجوان» بود، یعنی رییس قزاقخانه قزوین نه تهران و در تهران هم که 500 قزاق بود در آذربایجان و زنجان و کردستان حالا یادم نیست پنجهزار نفر یا شش هزار نفر بودند و در قزوین چهار هزار نفر بودند زیرا چنانچه می‌دانید در سال 1911 که اولتیماتوم روس و انگلیس را قبول کردیم و «شوستر» را از ایران بیرون کردیم، در تعقیب آن، قوّه قزاق که پانصد یا هزار تا بود تبدیل یافت به یک دیویزیون دوازده هزار نفری و این دیویزیون به همین کیفیّت که عرض کردم تقسیم شد.

@JAAMEbaaz | فلسفه‌‌ی علوم اجتماعی

قسمت قبل



tgoop.com/JAAMEbaaz/6924
Create:
Last Update:

🔘دفاع سید ضیاءالدین طباطبایی از عملکردش

قسمت دوم

«ژنرال دیکسن» و سایرین که در آن موقع تنها کسانی بودند که علاقمند به اجرای قرارداد بودند و اوّل کسی که بر علیه کودتا قیام کرد «ژنرال دیکسن» بود او هم گفت «سیّد ضیاءالدّین» موازنه عقلی ندارد بدون اجازه و بدون مشاوره و بدون استیذان از «لرد کرزن» قرارداد را الغاء می‌کند.
این طرف و آن طرف نشست و ضدّ بنده تحریکات کرد
مجبور شدم به ایشان پیغام دادم و خواهش کردم در تهران تشریف نداشته باشند.
اتومبیلی فرستادم و خواهش کردم که از مملکت تشریف ببرند این کار را هم بنده کردم علّت رفتن ایشان به بغداد برای این بود.
چون که از بغداد که هِل و گُل که نباید بفرستند، شروع به تحریکات کردند که فلانی ملکات عقلیه‌اش موازنه ندارد و یک کارهای بی‌سابقه کرده و با این و آن ملاقات کرد و کسانی را به خودش موافق و بر علیه من متفّق ساخت و تلگرافی به لندن کرد که فلانی مناسبات بین ایران و انگلستان را به هم زده
بنابراین رفتن ایشان از ایران به امر بنده بوده. البته این را هم باید بگویم که ایشان در مدّتی که اینجا بودند با کمک افسرهای ایرانی، یک سال در زمان «آقای وثوق‌الدّوله» زحمت کشیدند و مطالعاتی راجع به طرز اداره قوای تأمینیه ایران کردند و یک راپرت خیلی مفصلی نوشته و نمی‌دانم «آقای عامری» یا «آقای فرّخ» که در آن موقع در وزارت خارجه بودند آن را خوانده‌اند یا نه از نقطه‌نظر اطلاعات کشوری زحمت کشیده‌اند و مطالعاتی کرده‌اند که اگر آقایان بتوانند آن را به دست بیاورند در موقعی که می‌خواهند بودجه ژاندارمری مملکت را تصویب بکنند در قسمت تأمینیه کمک خواهد کرد.
باید از خدمات ایشان و حقّ خدمتی که به ایران داشتند بدین وسیله تقدیر کرد امّا در آن زمان چون می‌خواستند به امور داخلی ما شرکت کرده و مداخله نمایند بنده به ایشان گفتم تشریف ببرید امّا «کلنل اسمایلز» یک پیرمرد شصت ساله و یک آدم خوبی بود اوّلین بار من او را در بادکوبه دیدم در آن وقت رییس هیأت اعزامیه ایران در بادکوبه بودم و «کلنل اسمایلز» از باتوم به بادکوبه آمده و می‌خواست به ایران بیاید و ایران را نمی‌شناخت ولی به واسطه علاقه‌ای که به «خیّام» و ادبیّات ایران داشت یک محبتی نیز نسبت به ایرانی داشت.
بنده پس از مراجعت از قفقازیه او را در تهران دیدم به من گفت به نظر من قرارداد در نظم و وضعش ملاحظات لازم نشده و قابل اجرا نیست و من نمی‌توانم چیزی را که معتقد نیستم مبادرت کنم ولی چون نزد مرحوم «مشیرالدّوله» رفت و اجازه خواست برگردد، مرحوم «مشیرالدّوله» به «ژنرال دیکسن» و صاحب‌منصبان انگلیسی و «کلنل اسمایلز» فرموده بودند که شما باشید تا مجلس باز شود و تکلیف قرارداد معلوم شود.
دولت ایران هم مواجب آنها را می‌داد و ایشان هم بودند و در نتیجه جنگی که متجاسرین با قوای قزاق کرده و شکست خوردند و پراکنده شدند و به قزوین آمدند قشون انگلیسی آن جا بود و این چهار هزار قزاق بدبخت (که گمان می‌کنم اگر من یا هرایرانی برای نجات اینها از بدبختی یک اقداماتی کردیم و آن اقدام هم اگرچه بر خلاف قانون بود ولی برای مصالح مملکت بود، این مبحثی است که مورد تأمل است که آیا جایز بود یا نه نمی‌توان بدون مطالعه حکم کرد) این قزاق‌ها آمدند در اطراف قزوین، حیران و سرگردان بودند، رییس کلّ قوّا «سردار همایون» شد و قشون انگلیس که در اطراف قزوین بودند برای این که یک صاحب‌منصبی باشد رابط بین قشون انگلیس و این قوای قزاق، از طرف کابینه مرحوم «مشیرالدّوله»، «کلنل اسمایلز» تعیین شد و ضمنآ قرار شد که مراقبتی بکند در اداره امور قزاقخانه، به این شکل که یک شورایی تشکیل دادند برای امور قزاقخانه قزوین، چون قزاق‌های قزوین لخت و عریان بودند و در زمستان کفش و لباس نداشتند.
«کلنل اسمایلز» کفش‌های کهنه سربازهای انگلیسی و لباس‌های مانده سربازان هندی را از این طرف و آن طرف جمع می‌کرد و می‌آورد به این قزاق‌ها و سربازهایی که جنگ کرده بودند و رشادت کرده بودند می‌داد و چون این کارها را می‌کرد و این خدمت‌ها را می‌کرد، یک شورایی تشکیل شد از طرف وزارت جنگ، اینها عبارت بودند از سه نفر، یکی «زمان‌خان» مرحوم که نمی‌دانم اسم خانواده او چه بوده است؟ (یکنفر از نمایندگان ـ بهنام) و یکی «ماژور مسعود خان» و یکی هم «کلنل کاظم‌خان» مرحوم و رییس اداره قزاقخانه «امیر موّثق نخجوان» بود، یعنی رییس قزاقخانه قزوین نه تهران و در تهران هم که 500 قزاق بود در آذربایجان و زنجان و کردستان حالا یادم نیست پنجهزار نفر یا شش هزار نفر بودند و در قزوین چهار هزار نفر بودند زیرا چنانچه می‌دانید در سال 1911 که اولتیماتوم روس و انگلیس را قبول کردیم و «شوستر» را از ایران بیرون کردیم، در تعقیب آن، قوّه قزاق که پانصد یا هزار تا بود تبدیل یافت به یک دیویزیون دوازده هزار نفری و این دیویزیون به همین کیفیّت که عرض کردم تقسیم شد.

@JAAMEbaaz | فلسفه‌‌ی علوم اجتماعی

قسمت قبل

BY جامعه باز و دشمنان آن ( فلسفه‌‌ی علوم اجتماعی )


Share with your friend now:
tgoop.com/JAAMEbaaz/6924

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

End-to-end encryption is an important feature in messaging, as it's the first step in protecting users from surveillance. Avoid compound hashtags that consist of several words. If you have a hashtag like #marketingnewsinusa, split it into smaller hashtags: “#marketing, #news, #usa. Activate up to 20 bots Channel login must contain 5-32 characters Telegram iOS app: In the “Chats” tab, click the new message icon in the right upper corner. Select “New Channel.”
from us


Telegram جامعه باز و دشمنان آن ( فلسفه‌‌ی علوم اجتماعی )
FROM American