tgoop.com/JAAMEbaaz/744
Last Update:
⭕️خودشیفتگی؛ بیماری تمامی دیکتاتورها
اما شاه چرا دچار چنین توهّمی بود و فکر میکرد که نظر کرده است؟
برای پاسخ به این سؤال باید به تحقیقاتی که روانشناسان در این خصوص انجام دادهاند مراجعه کرد. به باور بسیاری از روانشناسان افراد مستبد و دیکتاتور توانایی آن را ندارند که ارتباطشان با دیگران را به درستی و منطقی بررسی کنند. در نتایج پژوهشی که توسط محققان انجام شده، آمده است که دیکتاتورها ذهنیت خود را تغییر میدهند و شخصا برای خود، تفکری جدید خلق میکنند. این گزارش تاکید میکند:
«این تمایل در افراد قدرتمند وجود دارد که برای خود اعتباری را در نظر بگیرند که در عالم واقعیت وجود ندارد .... دیکتاتورها تمایل دارند که قدرت و توانایی خود را بیش از واقعیتها نشان دهند. آنان در حقیقت خود را یک قهرمان میبینند...7
به عبارتی دیگر میتوان مدعی شد که دیکتاتورها دچار نوعی خودشیفتگی هستند و البته این خود شیفتگی نوعی بیماری روانی است. آنان با خلق دنیایی خیالی برای خود اعتبار کسب میکنند و البته زمانی که این حس قهرمانپنداری آنان به چالش کشیده میشود، دستخوش سوءظن میشوند و «پارانویا» در آنها شکل میگیرد. به زبانی دیگر حسن #توطئه، افسردگی، هراس و خشونت به آنها دست میدهد.
در خصوص محمدرضا پهلوی نیز چنین مسئلهای صدق میکرد. او که در دنیای واقعی همواره خود را در مقابل مشکلات متعدد میدید و از همان دوران کودکی با بیمهری پدر رو به رو بود، تلاش میکرد با خلق دنیای خیالی و با بهرهگیری از فرهنگ به ظاهر مذهبی با وجود اینکه در عمل به آن اعتقاد چندانی نداشت، مشکلات روحی و روانی خود را حل کند. برای همین است که وقتی در خصوص معجزه نجات یافتن خودش در کودکی صحبت میکند، اعلام میکند که این مسئله را از پدرش مخفی نگه داشته است.
فریدون هویدا در کتاب «سقوط شاه» درباره توهّمات محمدرضا پهلوی مینویسد: «توهّمات عظمتگرایانه شاه به قدری او را از حقایق دور ساخته بود که حتی سازمان «سیا» نیز ضمن گزارش محرمانهای در سال 1355شاه را به عنوان مردی که خطرات ناشی از عقده خود بزرگبینی او را تهدید میکند، توصیف کرده بود».8
ماروین زونیس نویسنده کتاب «شکست شاهانه» منابع ذخیره روانی شاه را این چنین برمیشمارد: 1. تحسین دیگران؛ 2. جفت بودن با اشخاص دیگر؛ 3. حمایت الهی؛ 4. پشتیبانی آمریکا؛
این محقق معتقد است که محمدرضا پهلوی با بهرهگیری از رویاهای مذهبی و تاکید بر اینکه مورد تایید خدواند است، اقدامات خود را از نظر روحی و روانی تایید میکرده است. وی عنوان میکند این اعتماد ظاهری و ساختگی که شاه خود را مورد تایید و عنایت ویژه خداوند میدانست، راه حلی برای جبران کمبود شخصیت محمدرضا پهلوی بوده است. چرا که همین کمبود شخصیت باعث شده بود تا او مدام به تایید دیگران نیازمند باشد.
برای همین شاه به نظرکرده بودن خود اعتقاد داشت و بدین وسیله تلاش میکرد تا عقدههای روانیاش را جبران کند.9
@JAAMEbaaz | فلسفهی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری
منابع:
1-ماروین زونیس، شکست شاهانه: ملاحظاتی دربارهی سقوط شاه، ترجمه اسماعیل زند و بتول سعیدی، تهران، نشر نور، 1371، ص 11.
2- محمدرضا پهلوی، مأموریت برای وطنم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1350، ص 87.
3- محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، تهران، انتشارات شهرآب،1371،ص96.
4- همان، ص 97.
5-اوریانا فلاچی، مصاحبه با تاریخسازان جهان، تهران، انتشارات اساطیر، ص 87.
6- همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی، بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1384، ص68.
7-برای مطالعه در این زمینه رجوع کنید به: لئو اشتراوس، روانشناسی استبداد، ترجمه محمد حسین سروری، تهران، نشر نگاه،1381.
8- فریدون هویدا، سقوط شاه، تهران، انتشارات اطلاعات 1365،ص 156.
9- ماروین زونیس، همان، ص 168.
BY جامعه باز و دشمنان آن ( فلسفهی علوم اجتماعی )
Share with your friend now:
tgoop.com/JAAMEbaaz/744