tgoop.com/Khaterat_daneshjooyi/861
Last Update:
دانشجوی ترم دوم بودم سال ۹۳...
از یکی از هم دوره ای هام خیلی خوشم اومده بود...سربه زیر واروم بود...کاری به کارکسی نداشت ولی بازم دور وبرش شلوغ بود..
باهم سریه کلاس درسی مینشستیم..بگو بخند داشتیم..
دوترم به چشم چرونی من گذشت..زمزمه اینکه میخواد انصراف بده به گوشم رسید..چون ازاین دانشگاه میرفت ودیگه نمیدیدمش...رفتم سراغش..
توجمع دوستاش بود..صداش زدم..اومد سمتم وگفت:بله..
گفتمش اگه کسی ازکسی خوشش بیاد چاره چیه!
گفت خیلی خره اگه نگه بهش!؟
گفتمش حالامن ازتو خوشم اومده چیکارکنم..!؟خندید،گفت تو خرتری چرا بهم نگفتی!؟
هیچ موقع پشیمون نشدم که خودم ابراز علاقه کردم...
خیلیا الان میدونم چیا ردیف میکنین 😂
ولی این واقعیتی بود که برام اتفاق افتاد والان ۴ سال ازاون موقع میگذره وهنوزم باهمیم...
بعضی اتفاقها میافته بدون اینکه انتظارش رو داشته باشیم...فقط امید داشته باشیم همه چی بروفق مراد بچرخه...
دوستانی دراین کانال خاطرات پیدا کردم که هیچ موقع فراموششون نمیکنم...
این خاطره از من برای دوستانم به یادگار..
📥 خاطرات دانشجویی | کانال تلگرام | ارسال خاطره