tgoop.com/KholalForaj/175
Last Update:
فرقش در اینست که وقتی دست میاندازی کتابی برداری، خودت دست میاندازی کتابی برداری ـــ کسی مجبورت نکرده. یا خودت با ارادهی خودت فیلمی میگذاری ببینی. کمابیش هم از داستان باخبری. منتقد آماتوری در نقدی که ازش خواندهای لابد داستان را لو داده، هرچند غلطوغلوط. ماجرای کتابهای بزرگ را هم که بارها شنیدهای، طوریکه خیال میکنی آنها را خواندهای. اما وقتی اراده میکنی بخوابی ـــ اگر خوابت ببرد ـــ نمیدانی قرار است چه خوابی ببینی. یک عمر هرجا نشستهای بدِ دختری را گفتهای، اما در خواب میبینی سخت عاشقشی. در خوابت خودت را از منظر سومشخص میبینی، میبینی دستان گرم آن دختر چه حظی دارد. لزجی خون را حس میکنی، حتی اگر هیچ تصویری نبینی. همیشه دوست داشتهای بدانی وقتی گلولهای از راه دهان بهسوی مغز شلیک میشود، دهان چه طعمی مییابد، که فقط در خواب این طعم فلزی در مشام میپیچد. جایی که ادبیات الکن میشود، جایی که فیلم میهراسد و تسلیم میشود، کابوس و رؤیا زبان باز میکنند. در کابوس و رؤیاست که بوهایی میشنوی که توصیفشان یک عمر کلمه میخواهد. موسیقیای میشنوی که در گوش شیطان هم زنگ نمیزند. رؤیایی میبینی که اگر بخواهی با همین معدود لغات بشری شرحش بدهی، آن را سخیف کردهای: فضایی مشعشع بود، با رد ریزههایی مثل اکلیل در هوا، تابناک، و آن ریزهها برای همیشه دود شدند و با ذرات نامرئی هوا یکی شدند. تازه وقتی بیدار میشوی، معمولاً چیزی از رؤیا و کابوس به یاد نداری، اما مطمئنی رؤیا و کابوس دیدهای. و آن در تو مضبوط است. پس از شرّ ادبیات و هنر میگریزی و به خواب پناه میبری، تا تو را صبح، خرد و خراب، باز به آغوش پراضطراب خودت بازگرداند. پس، بهمعنای شریر کلمه اگر خوابت برد، خوابهای خوب ببینی.ــ
http://www.tgoop.com/kholalforaj
BY خللفرج

Share with your friend now:
tgoop.com/KholalForaj/175