tgoop.com/KholalForaj/176
Last Update:
ما میدانستیم که نزد او فیلم ساختن جذابتر است از فیلم دیدن، و رمان خواندن جذابتر است از رمان نوشتن. اما از همه جذابتر برای او تعریف کردن رمانهایی بود که میگفت نوشته، اما همه میدانستیم که ننوشته است. چنان با آبوتاب تعریف میکرد که همه باور میکردیم حتماً رمان نوشته، اما وقتی از او میخواستیم کارش را بخوانیم، میگفت دست ناشر محفوظ است، یا اینکه بگذارید از ارشاد بیاید، یا اینکه دوست ندارد کارش را کسی قبل از چاپ بخواند. میگفت رمانی نوشته با زبانی که طنطنهی نثر مترجمان عصاقورتداده را دارد، آنهایی که گرامر فرانسه را با لغات قجری میآمیزند. میگفت در این رمان همه را دست انداخته، آن سنگینوزنِ ادبیات امروز، مترجمهای ناشی، ناشرهای دزد، سانسورچیهای مزدور. میگفت دایرهی لغات را عمداً تنگ گرفته. میگفت رمانی دارد که در آن هر کلمهای یک بار، و فقط یک بار، میآید. میگفت موقع نوشتن این رمان به دردسرهای ترجمهاش فکر میکرده. میگفت در رمانی کاری کرده که خواننده مدام بوهای تازه میشنود، بوهایی که تابهحال نشنیده. میگفت بوهایی مندرآوردی را مکتوب کرده. طعنه میزد به آن نویسندهای که میگفت من میخواهم با نویسندگان مملکتم مچ بیندازم. دوست ما میگفت نویسنده باید با خودش مچ بیندازد. میگفت حالا که همهی عناصر دستمالی شدهاند و همهی ترفندها کمابیش زده شدهاند، نویسنده باید خود را از همهی امکانات داستاننویسی محروم کند ـــ این بهترین «ترفند» است. شیفتهی داستانهایی بود که در آنها همهی عناصر داستانی فوت میشوند، و عناصر غیرداستانی جایشان را میگیرند. تشویقمان کرد این کتابها را بخوانیم، میگفت چند تایی ترجمه شدهاند، درحالیکه اصلاً نوشته نشده بودند. سهل است، میگفت ترجمهی نشر آگه را بخوانید، نه مال چشمه را. اما او هم از آن آدمهای مفرحی بود که در هر سده چند تاییشان ظهور میکنند و از اینکه به خودشان ور بروند لذت میبرند، نه از هماغوشی با زیباترین زیبایان. او، که هرگز نبوده، تا ابد معلم من بود. خوشا دیدار او به خواب.ــ
http://www.tgoop.com/kholalforaj
BY خللفرج

Share with your friend now:
tgoop.com/KholalForaj/176