tgoop.com/KholalForaj/177
Last Update:
رود عریضی باید از نارمک میگذشت، طوری که بوی نمناکش را باد سبکی تا کوی گیشا میآورد. پنجاه میدان نارمک باید شمال رود میبود و پنجاه میدان در جنوب آن. بدیهی است چنین رودی هفت حوض و هفتاد حوض را باید در خود غرق میکرد. ماهیگیران متفنن را باید میدیدیم که بیاعتنا به عالم و آدم مشغول ماهی گرفتناند، و نوک قلابشان جز ماهی بلور نمیآویزد. مردی در کرانهی رود چنان از خوشی نعره باید میکشید که زنی در میدان تسلیحات جوابش را با بوسهای باید میفرستاد. اهالی سهروردی باید متعرض شهرداری میشدند که سهروردی جزو نارمک است. چنین رودی باید کاسبی دستفروشها را رونق میداد که کتابهای کهنه و مرطوب میفروختند. کتاب کهنه خریدن از کنارهی رود حتماً لطف دیگری دارد. تازه باید میرسیدیم به جزیرهی پردرخت کوچکی میان رود که کسی تابهحال پایش را بر آن نگذاشته بود، چون میگفتند نحس است، و مادربزرگها هزار بار افسانهاش را دم گوش نوگان نجوا باید میکردند. کسانی باید میگفتند قایقسواری در رودهای تهران حظ دارد. آنها نباید میدانستند تنها برنارمکقایقراندگاناند که طعم سعادت را میچشند. اما، مثل هر رودی، رود نارمک هم باید جایی میداشت که در آن آب بمیرد. کسی خردهریزهای گمشده یا رؤیاهای بربادرفتهاش را گم میکرد، باید آنجا مییافتشان. اما نه، باید این رود به دریا میریخت و دریا به دریاها، تا هم به کشتیها میرسیدیم و هم اینکه قایقسواری وقتی مزه دارد که برگشتی در کار نباشد.ــ
http://www.tgoop.com/kholalforaj
BY خللفرج

Share with your friend now:
tgoop.com/KholalForaj/177