KHOLALFORAJ Telegram 199
حالا دیگر سال‌هاست حجره‌ی بورخس‌خان خالی مانده، حجره‌ای که لابد اندازه‌ی یکی از دخمه‌های نمور کتابخانه‌ی بابِل هم نیست. فروشنده‌های بازار نایاب‌فروشی اولین بار به او گفتند بورخس‌خان، هرچند معلوم نشد منظورشان بورخس‌خان بود یا بورخس‌خوان ـــ شفاهاً چنین لقبی داده بودند. موی ابریشمیِ سفیدش را مرتباً شانه می‌کرد، کت‌و‌شلوار پوسیده‌اش را همیشه می‌پوشید، و کراواتِ کهنه‌اش را هیچ یادش نمی‌رفت که ببندد. عطرش را هم فراموش نمی‌کرد که از آن شیشه‌ی خالی‌اش به زیر گلو بیفشاند. دیگر یاد گرفته بود وقتی با تو حرف می‌زند، به خلئی نگاه کند که کورها به آن نگاه می‌کنند. عادتش بود کتاب‌های مشتری را با طمأنینه و مفصلاً بپیچد لای کاغذ ضخیم و با نخ کلفت گره بزند. کتاب‌ها و مجله‌هایی می‌فروخت که همه‌ی نایاب‌فروش‌ها می‌فروشند: دوره‌های زن روز، کتاب‌هایی با فرمان شاهنشاهی و... این اواخر کاری نداشت ـــ و حتی مشتری هم نداشت ـــ جز آنکه در غیابِ همه‌چیز به خلأ خیره شود و منتظر بماند. فروشنده‌های شوخ بازار روزی خواستند بورخس‌خان را شاد کنند: اگر می‌توانستند برایش یک ببر می‌خریدند، اما راضی به دشنه‌ی پاکت‌بازکن شدند. دشنه‌ی چندان تیزی نبود، می‌توانست پاکت ساده‌ای را تروتمیز باز کند، یا جوجه‌ای را زجرکش کند. اما معلوم بود چیز مرغوبی نیست، اسباب‌بازیِ اسباب‌بازی‌هایی است که از روی دشنه‌های مرغوب می‌سازند. آدم سختگیر معتقد بود جنسش از پلاستیک فشرده است، آدم منصف حرف از نوعی فلز سبک می‌زد. هرچه بود، روزی که دشنه را به بورخس‌خان تقدیم کردند، گفتند این دشنه‌ای است که دست هرکسی بیفتد آدم می‌کشد. بورخس‌خان به این شوخیِ ادبی خندید و، برای اینکه چنین نشان دهد قدر این هدیه‌ی ارزان‌قیمت همکاران را می‌داند، فوراً پاکتی را با آن باز کرد و تشویق شد. اما روزی شاگرد یکی از حجره‌ها داشت از کنار حجره‌ی بورخس‌خان، با تابلوی «کتابخانه‌ی ملل»، می‌گذشت که دید او روی صندلی‌اش سرش رو به عقب رفته و دهانش باز مانده و دشنه‌ای پلاستیکی ـ فلزی را با انگشتان نحیفش سفت‌و‌سخت چسبیده. شاگرد درجا فهمید کار بورخس‌خان به آخر رسیده، اما اثری از خونِ او در جایی پیدا نکرد. از آن‌روز تا امروز حجره‌ی بورخس‌خان، کتابخانه‌ی مللش، با کتاب‌هایش و میز چوبی‌اش و دشنه‌ای بر آن میز، و خلئی که نمی‌شود چشم از آن برداشت، پاک خالیِ خالی مانده است.ــ

http://www.tgoop.com/kholalforaj



tgoop.com/KholalForaj/199
Create:
Last Update:

حالا دیگر سال‌هاست حجره‌ی بورخس‌خان خالی مانده، حجره‌ای که لابد اندازه‌ی یکی از دخمه‌های نمور کتابخانه‌ی بابِل هم نیست. فروشنده‌های بازار نایاب‌فروشی اولین بار به او گفتند بورخس‌خان، هرچند معلوم نشد منظورشان بورخس‌خان بود یا بورخس‌خوان ـــ شفاهاً چنین لقبی داده بودند. موی ابریشمیِ سفیدش را مرتباً شانه می‌کرد، کت‌و‌شلوار پوسیده‌اش را همیشه می‌پوشید، و کراواتِ کهنه‌اش را هیچ یادش نمی‌رفت که ببندد. عطرش را هم فراموش نمی‌کرد که از آن شیشه‌ی خالی‌اش به زیر گلو بیفشاند. دیگر یاد گرفته بود وقتی با تو حرف می‌زند، به خلئی نگاه کند که کورها به آن نگاه می‌کنند. عادتش بود کتاب‌های مشتری را با طمأنینه و مفصلاً بپیچد لای کاغذ ضخیم و با نخ کلفت گره بزند. کتاب‌ها و مجله‌هایی می‌فروخت که همه‌ی نایاب‌فروش‌ها می‌فروشند: دوره‌های زن روز، کتاب‌هایی با فرمان شاهنشاهی و... این اواخر کاری نداشت ـــ و حتی مشتری هم نداشت ـــ جز آنکه در غیابِ همه‌چیز به خلأ خیره شود و منتظر بماند. فروشنده‌های شوخ بازار روزی خواستند بورخس‌خان را شاد کنند: اگر می‌توانستند برایش یک ببر می‌خریدند، اما راضی به دشنه‌ی پاکت‌بازکن شدند. دشنه‌ی چندان تیزی نبود، می‌توانست پاکت ساده‌ای را تروتمیز باز کند، یا جوجه‌ای را زجرکش کند. اما معلوم بود چیز مرغوبی نیست، اسباب‌بازیِ اسباب‌بازی‌هایی است که از روی دشنه‌های مرغوب می‌سازند. آدم سختگیر معتقد بود جنسش از پلاستیک فشرده است، آدم منصف حرف از نوعی فلز سبک می‌زد. هرچه بود، روزی که دشنه را به بورخس‌خان تقدیم کردند، گفتند این دشنه‌ای است که دست هرکسی بیفتد آدم می‌کشد. بورخس‌خان به این شوخیِ ادبی خندید و، برای اینکه چنین نشان دهد قدر این هدیه‌ی ارزان‌قیمت همکاران را می‌داند، فوراً پاکتی را با آن باز کرد و تشویق شد. اما روزی شاگرد یکی از حجره‌ها داشت از کنار حجره‌ی بورخس‌خان، با تابلوی «کتابخانه‌ی ملل»، می‌گذشت که دید او روی صندلی‌اش سرش رو به عقب رفته و دهانش باز مانده و دشنه‌ای پلاستیکی ـ فلزی را با انگشتان نحیفش سفت‌و‌سخت چسبیده. شاگرد درجا فهمید کار بورخس‌خان به آخر رسیده، اما اثری از خونِ او در جایی پیدا نکرد. از آن‌روز تا امروز حجره‌ی بورخس‌خان، کتابخانه‌ی مللش، با کتاب‌هایش و میز چوبی‌اش و دشنه‌ای بر آن میز، و خلئی که نمی‌شود چشم از آن برداشت، پاک خالیِ خالی مانده است.ــ

http://www.tgoop.com/kholalforaj

BY خلل‌فرج




Share with your friend now:
tgoop.com/KholalForaj/199

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

During a meeting with the president of the Supreme Electoral Court (TSE) on June 6, Telegram's Vice President Ilya Perekopsky announced the initiatives. According to the executive, Brazil is the first country in the world where Telegram is introducing the features, which could be expanded to other countries facing threats to democracy through the dissemination of false content. Channel login must contain 5-32 characters Although some crypto traders have moved toward screaming as a coping mechanism, several mental health experts call this therapy a pseudoscience. The crypto community finds its way to engage in one or the other way and share its feelings with other fellow members. The channel also called on people to turn out for illegal assemblies and listed the things that participants should bring along with them, showing prior planning was in the works for riots. The messages also incited people to hurl toxic gas bombs at police and MTR stations, he added. Over 33,000 people sent out over 1,000 doxxing messages in the group. Although the administrators tried to delete all of the messages, the posting speed was far too much for them to keep up.
from us


Telegram خلل‌فرج
FROM American