tgoop.com/KholalForaj/205
Last Update:
آقای صیرورت بطری عطرِ تندش را به لب برد و کمی نوشید. عطرِ تلخ و گس را در فضای تنگ دهانش کمی قرقره کرد و قورت داد. نت آغازینِ عطر معدهاش را قلقلک داد و باید منتظر میماند تا ببیند نت پایانی با نشیمنگاهش چه میکند. بادِ گلویش، بیش از آنکه به عطری خوش معطر شده باشد، بخارِ سیر و سرکهی جوشیده بود. با یک دستش ناخن پنج انگشتش را گرفت، با دست دیگرش ناخن چهارده انگشت دیگرش را ـــ نوزده ناخن بیشتر نداشت. ریشش را با سنگپا سایید تا برق بیفتد و بعد با کمی لوسیونِ بعد از اصلاح آن ریش بلند را مرطوب و ضدعفونی کرد. از کار خود تا به اینجا که راضی بود. نیمهلخت به مستراح رفت و سیفون را کشید و بعد تیزی در کرد، با صدایی شبهالکترونیک، انگار موجودی فضایی تیزی در کرده باشد. هنوز خبری از نت پایانی نشده بود. جلوی رختآویزِ چوبی، کراواتش را به گردن گره زد و اول کتش را پوشید و بعد پیراهن و آخر شلوارش را. پشت میز فلزی آشپزخانه، چای را شیرینتر از همیشه کرد ـــ امروز از دستش در رفته بود و بیش از همیشه عطر قرقره کرده بود. لقمهی نان و کره و شکر پیچید و با چایش خورد. قبل از آن، شیرابهی سیر و سرکه و عطر تا بیخ گلویش رسیده بود و پس نشسته بود. حالا نوبت سیگار بود. یکی از پاکت درآورد، فیلترش را شکست و دور انداخت، و چوبسیگار را متصل کرد به آنچه از سیگار باقی مانده بود. یکدستی کبریت کشید. سیگار که به نیمه رسید، دیگر وقت رفتن بود. تصمیم گرفت یک بار دیگر بختش را بیازماید: نه، هنوز همان بخارِ سیر و سرکهی جوشیده بود. تصمیم نگرفت بار دیگر عطر بنوشد. دستهگل مخصوصی را که همین دو روز پیش سفارش داده بود و تأکید کرده بود به آن روبان ارغوانی ببندند از روی طاقچه برداشت و خاکش را تکاند. ریشش را هم در آینه معاینه کرد، چیزی از آن کموکسر نشده بود. سرفهای جعلی کرد تا صدایش قوام یابد، خودش را شاداب دانست و ساعت مچیاش را بست. حالا دیگر واقعاً وقت رفتن بود.ــ
http://www.tgoop.com/kholalforaj
BY خللفرج

Share with your friend now:
tgoop.com/KholalForaj/205