tgoop.com/MAH_7ART/16935
Last Update:
اگرچه او در قامتِ دوم شخص صحبت میکند، سگ پیرتر، سگ رقابتجو که کاملا با خودش حرف میزند بالاخره متوجه میشود که رقابتهای سطح بالا –فضیلتی کاملا سرمایهدارانه- چگونه او را با شرایط و روابط واقعی انسانی بیگانه میسازد. برای او از قبل مشخص شده که باید در غرور و انزوای خویش غرق شود.
چیزی که در ادامه میآید قطعهای طولانی و بیکلام است که عمدتا شامل صدایی ترسناک تولید شده توسط یک سینتی سایزر با روندی صعودی و همچنین صدای یکنواخت درام میشود. واژهی سنگ از طریق اکو تکرار میشود تا تاکید بیشتری بر بیگانگی شود. فیل رز اشاره دارد که در این قسمت نوبت به تأمل میرسد، جایی که سگ جوان – هم او که در خوکهای پرنده: قسمت 1 حرف میزد – در مورد پیشنهادهای متناقض توصیه شده به خود فکر میکند. نقش درامز در این بخش کمکم بیشتر میشود و این بدان معنا است که این “سگ” در حال فراهم آوردن شرایط مقاومت برابر این نوع زندگی بوده، و تکذیبیهای را آماده میکند. پروتاگونیست این داستان در حال فروکردنِ توهم ایدئولوژی، و بطلانِ منطقهای پیشین آن است. این قطعهی بیکلام به یکباره قطع شده، و ساختار موسیقیایی که در آغاز با آن مواجه بودیم مجدداَ بازسازی میشود: همنوازی دو گیتار آکوستیک، و در آخر ورود تمام اعضای گروه. پروتاگونیست، در همین حالی که گویی از خوابِ غفلت بیدار شده شروع میکند:
I gotta admit that I’m a little bit confused.
Sometimes it seems to me as if I’m just being used.
Gotta stay awake, gotta try and shake off this creeping malaise.
If I don’t stand my own ground,
How can I find my own way out of this maze?
باید اعتراف کنم که یه کم گیج شدم
گاهی به نظر میرسه که صرفا ازم سوء استفاده شده
باید بیدار بمونم، باید سعی کنم از این بیقراری خزنده رها بشم
اگر نتونم روی پاهام واستم و حقم رو بگیرم
چطور می تونم راهم رو تو این دنیای پیچ در پیچ پیدا کنم؟
ساختارهای ایدئولوژیکی که به او میگویند کیست و چگونه باید رفتار کند رها سازد. وی به این ساختارها به عنوان راهی ابزورد و –اگرچه پنهان پشتِ خودشیفتگیای صحیح- خودمخرب برای زندگی نگاه میکند. او ورای پاداشهای پیشنهادی سرمایهداری را میبیند؛ پاداشهایی که جدایِ از محصولات جانبی وحشتناکشان، از قبیل سودهای مالی و ترفیع درجات، برای او به شدت رنگ باخته هستند. رز اشاره میکند “این حقیقت که سگ مذکور میگوید «باید شب را بیدار بماند» بیمیلی او به بازگشت به وضعیت شستشوی مغزی را میرساند. به بیان دیگر، او باید “روی پای خودش بایستد” تا دوباره زیر نفوذ قاعدهی فردیتگرایی سگ ابتدایی نرود.” (Rose, 66)
به محض ورود تمام اعضای گروه، چیزی که ادامه پیدا میکند انتقادی محکم و قاطع از شیوهی زندگی “سگ مرشد” است.
Deaf, dumb and blind you just keep on pretending
That everyone’s expendable and no one has a real friend.
And it seems to you the thing to do would be to isolate the winner.
And everything’s done under the sun,
And you believe at heart, everyone’s a killer.
کر و کور و لال، همش ادعا داری
که میشه از همه استفاده کرد و هیچ کس دوست واقعی نداره
و کار درست از نظر تو، محاصره برندههاس…
و خوشی بقیه براش مهم نیست
و از ته دل باورداری که همه قاتلن…
“سگ” جوان که ظاهراً از چنگ کرختی ذهن و ایدئولوژی ویرانگر آزاد شده است، تلاش میکند که قسمتهایی از حیلههای ایدئولوژی را روشن کند. زندگی سخت رقابتی آنها در منازعات طبقاتی، یک بار دیگر نشان داده میشود، اما این بار خبری از سرخوشی فریبنده نیست. تا زمانی که “همه قابل مصرف باشند” هیچ کس نمی تواند رابطهی معناداری را با دیگری آغاز کند. تا وقتی آنهایی که باید از سلسله مراتب بالا بروند اعتقاد دارند ” خوشی بقیه برایشان مهم نیست” تا نیازهای واقعی شان را سرکوب کنند، این موضوع آنها را به سمت وضعیتی پارانویایی سوق میدهد که هر کسی پتانسیل خطرناک و دشمن بودن را دارا میباشد.
◼️@MAH_7ART
BY روزنه
Share with your friend now:
tgoop.com/MAH_7ART/16935