tgoop.com/MAminGhaneirad/3058
Last Update:
✍️ علی زمانیان
🖊 دویدن در پی دو "سراب"
به پزشکیان" رأی خواهم داد.
اما چرا تصمیم به رایدادن و رایندادن (هر دو) این چنین دشوار شده است؟
۱. در حالیکه تا انتخابات ریاست جمهوری فقط دو روز دیگر، بیش نمانده است، اما هنوز شمار بزرگی از شهروندان، در رأی دادن و یا رأی ندادن تردید دارند. تصمیمگیری برای این گروه چشمگیر، بسیار سخت و دشوار شده است؛ زیرا بهنحو رضایتبخشی نمیتوانند نسبتشان را با این پدیده مشخص کنند. نه از صندوق، دل میکَنند و نه به آن، دل میسپرند. نه به آن امیدوارند و نه از آن رویگردان.
این گروه میدانند از "صندوق رأی" انتظار معجزتی نباید داشت، اما با این پرسش هولناک دست و پنجه نرم میکنند که آیا "صندوق رأی"، میتواند از سرعت ماشین تخریب جامعه و زندگیشان بکاهد یا خیر؟
اگر وضعیت را نمیتواند بهبود بخشد، آیا از بدتر شدن اوضاع میتواند جلوگیری کند؟
چونان بیماری که میداند بیماریاش را نمیتواند درمان کند، اما فقط تلاش میکند وضعش از این که هست بدتر نشود و یا دستکم، جلوی سرعت بیماریاش را بگیرد. بر چنین شخصی خرده نمیتوان گرفت اگر تلاشی بهظاهر بیهوده میکند. بهجای او باید زیست تا دلهره و هراس را در عمیقترین لایههای وجودیاش احساس کنیم. فهم کنش انسانی را که با غول مرگ میجنگد، صرفا با عقل محاسبهگر ممکن نیست، همدلی گسترده و خود را به جای او گذاشتن، لازم است. با نزدیک شدن به اضطرابهای وجودی او، شاید فهم رفتارش ممکن شود.
بهتعبیر "حافظ":
درد دارد، چه کند کز پی درمان نرود
"هاجر"، در پی دو سراب میدوید تا در آن وادی خشک و سوزان، برای کودک تشنهاش آبی بیابد. او میدانست در آنسو سرابی بیش نیست، اما بهسوی آن میدوید؛ و دوباره میدوید به همانجایی که از آنجا آمده بود و یقین داشت که در آنجا هم آبی نیست. در پی سراب هفت بار دوید. زیرا جز دویدن چه میتوانست بکند؟
آدمی (بهنحو فردی) و آدمیان (بهنحو جمعی)، گاهی در موقعیت آن بیمار و یا در شرایط "هاجر" قرار میگیرند. موقعیت "سراب و تشنگی". در چنین موقعیتی است که حتی حاضرند در پی سراب بدوند. و چه دردناک است سرنوشت ملتی که "دویدن و نرسیدن، کسب و کار او شده است". مجبور است در پی سراب بدود و باز هم بدود؛ شاید چشمهای جوشان از آنجایی آغاز شود که فرزندش، پای بر زمین میکوبد. او این را نیز نمیداند، پس باید بدود میان دو سراب. چرا که،
کوشش بیهوده، به از خفتگی است"
۲. تصمیم به رایدادن و رأیندادن، بسیار سخت شده است، زیرا ما شهروندان به مثابهی عابران "موقعیت مرزی"، نه چشم به آن سوی کنش و نه این سوی کنش داریم. موقعیتی که سنجش تبعات و پیامدهای احتمالی رأیدادن و رأیندادنمان را نمیتوانیم به درستی و با درجهی اطمینان بالا بسنجیم. فضای دودآلود که گاهی تا یک قدمی سرنوشت خود را نمیتوانیم حدس بزنیم. بلاتکلیفی در تصمیمگیری به همراه تشویش هزار اما و اگر.
دشواری انتخاب، ناشی از زیستن در دوگانهای است که به آسانی نمیتوان از آن عبور کرد، آن دوگانه چیست؟
"تجربههای پیشین" که چنگی به دل نمیزنند و طعم شکست دارند و "آیندهای تاریک و پرخطر" که از آن گریزی نیست. آوارگی میان "گذشته" و "آینده"، دو احساس را در ما پر رنگ میکند. احساس "پشیمانی" و "هراس". پشیمان از گذشته و هراسان از آیندهایم.
وقتی به سرنوشت رأیمان در گذشته مینگریم، تصمیم میگیریم در انتخابات شرکت نکنیم؛ اما هنگامی که به آیندهی مبهم و پرخطر چشم میدوزیم، تردیدِ رأیدادن برجان ما میافتد؛ که شاید با رأیدادن، بتوانیم اندکی از سرعت تخریب همهچیز بکاهیم. دیری است که چنینایم. چه کنیم که تا اطلاع ثانوی، با ریزش سنگ قدرت بر جادهی زندگی، راه رسیدن به منفعت بسته شده است. هر کاری میکنیم برای آن است که نگذاریم این فروبستگی، ما را بیش از این، ویران کند و در نهایت، درد و رنجمان افزایش یابد.
به پزشکیان رأی خواهم داد
اما نمیدانم آیا یک بار دیگر بر پروندهی پشیمانیهایم میافزایم و یا ذرهای از درد و رنجهایم را کاهش خواهم داد.
در این هوای مهگرفته، جز پیش پای را نتوانیم دید، پس فقط به اندازهی یک گام پیش خواهیم رفت و گام بعدی.
- ... ۰۶ / ۰۴/ ۱۴۰۳
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @kherade_montaghed
🆑 #کانالسخنرانیها
🌹
BY جامعه شناسی حوزه عمومی
Share with your friend now:
tgoop.com/MAminGhaneirad/3058