MAMINGHANEIRAD Telegram 3066
Forwarded from Peace
"معنی" و امر سیاسی

در عصر جدید، جهانِ معانی، جهانی سیال و معانی موجود نیز همه سیّال‌اند. مادام که معانی، سیال باشند، همه چیز سیاسی است؛ چه وقتی حکومت، رسما حکومتی ایدئولوژیک باشد، چه وقتی که رسما حکومتی ایدئولوژیک نباشد.
"سیالیّتِ" معنی، در شرایطی رخ می‌دهد که اصولا "معنیِ" اعمال، سخن‌ها، ... و همه "چیز"ها، فاقد اجماع عمومی است و هر "چیز" می‌تواند به گونه‌های بسیار متفاوت "تعبیر" شود.
در چنین شرایطی "حوزه عمومی" اصولاً امری ممتنع و یک توهم است؛ زیرا حوزه عمومی فقط  وقتی ممکن است که مشارکت‌کنندگان، فهمی مشترک از امور داشته باشند؛ نائل شدن به فهم مشترک نیز منوط بدان است که "معنیِ" کمابیش واحدی برای هر امر مورد بحث وجود داشته باشد‌. هنگامی که نه "معنی" واحد وجود دارد و نه رسیدن به فهم مشترک ممکن است، "حوزه عمومی" غیر ممکن می‌شود.

در نگاه عام، در عصر مدرن هیچ چیز هیچگاه واجد "معنی" مشترک نیست و "امر میان‌ذهنی" نمی‌تواند به خلق "معنی مشترک" منجر شود. همین امر البته هم موجب تداوم بحران معنی در جهان مدرن است و هم موجب پویایی بی‌پایان آن‌.

در نگاه خاص، در شرایط جوامعی مانند ایران، علاوه بر "سیالیت معنیِ" جهان مدرن (که منجر به "بحران معنی" شده است و می‌شود)، یک بحران مضاعف نیز وجود دارد. این بحران ناشی از این است که "اجماع درباره بحران معنی" نیز وجود ندارد.
جهان غرب تا حدود زیادی پذیرفته که هیچ معنی نهایی برای هیچ عمل و سخنی وجود ندارد؛ بنابراین از خیر "وجدان جمعی" گذشته و به جای آن به آنچه در "افکار عمومی" می‌گذرد، قناعت می‌کند و همان را مبنای اخذ تصمیم جمعی قرار می‌دهد: تصمیم درباره توزیع قدرت، تصمیم درباره بحران محیط زیست، تصمیم درباره سقط جنین، تصمیم درباره "تکلیف" و "ارزش" و "حق" و هر تصمیم دیگری که عمل انسان سیاسی را در هر امر متنازعُ‌فیه تعیین کند؛ حتا معنی علم و روش علمی.
اما در جوامعی مانند ایران، این اجماع نیز وجود ندارد که "خدایان مرده‌اند" [و هکذا آن جامعه و آن خردی که خدایان را می‌آفریدند نیز مرده‌اند] و لذا دیگر کسی نیست که برای امور "معنی" تعریف کند.
مردمان این جوامع همچنان سرگردان و دربه‌در در جست‌وجوی "معنی" هستند و در این پندار که "معنی" را به امور و اشیاء برگردانند؛ در آرزوی رسیدن به شرایطی که باز شاهد "وحدت معنی و عمل" باشند و "وجدان جمعی" قاضی القضات منازعات جامعه شود.
اما، خوب یا بد، این آرزوی روسو و دورکیم (یعنی احیاء وجدان جمعی) دیگر در خرد کنونی ممکن نیست.
تلاش متداوم جوامعی چون ایران برای احیاء "معنی مشترک" باعث می‌شود که  این جوامع همچنان در وضعیت بی‌ثبات باشند و در کنه وجود خود همواره در "شرایط انقلابی" قرار داشته باشند؛ حتا اگر حکومت مشروع نیز در این جوامع ایجاد شود (شبیه حالتی که در فاصله بهمن ۵۷ تا خرداد ۶۰ در ایران وجود داشت)، این جوامع از "شرایط انقلابی" خارج نخواهند شد.
همچنان‌که هم فرصت‌طلبی هم قدرت عریان نیز در این شرایط می‌توانند رشد کنند و رخ دهند؛ چه در سیاست، چه دانشگاه، چه انجمن علمی، بازار و .‌‌...

همه جوامع انسانی، از جمله ما [به‌تعبیر جواد کاشی] "از یک آنومی به آنومی دیگر" می‌رویم و تا اطلاع‌ ثانوی (شاید تا پایان حکومت خرد مردانه بر جهان) ما به عصر "نومی" باز نخواهیم گشت.
مهم آن است که دریابیم "تنها اجماع ممکن، اجماع در همین است که اجماع درباره معنی هیچ چیز ممکن نیست!"
دریابیم که هیچکس، حتا علم، نمی‌تواند برای چیزی (دین، سیاست، حق، باطل ...) "معنی" تعیین کند. بجز افکار عمومی، هر مرجع تعیینِ معنی، چیزی بجز ایدئولوژی قدرت نیست.
دریابیم که در عصر سیالیّتِ معنی هستیم و باید داوری افکار عمومی را مبنای تصمیم جمعی قرار دهیم؛ ضمن اذعان و پذیرش سیالیّت خود افکار عمومی و همه عناصر متشکله آن.
در این صورت درخواهیم یافت که اصولا هیچ چیز در عصر مدرن غیرسیاسی نیست. مهم، پیش از هر چیز، توافق بر سر همین است.

مفاد همین نکات را در مقاله "حوزه عمومی در غیاب معنی" در "کنفرانس روز جهانی فلسفه" در سال ۸۸ نیز ارائه کرده‌ام.

متن حاضر در ارجاع به "این متن" نگاشته شده است‌.



tgoop.com/MAminGhaneirad/3066
Create:
Last Update:

"معنی" و امر سیاسی

در عصر جدید، جهانِ معانی، جهانی سیال و معانی موجود نیز همه سیّال‌اند. مادام که معانی، سیال باشند، همه چیز سیاسی است؛ چه وقتی حکومت، رسما حکومتی ایدئولوژیک باشد، چه وقتی که رسما حکومتی ایدئولوژیک نباشد.
"سیالیّتِ" معنی، در شرایطی رخ می‌دهد که اصولا "معنیِ" اعمال، سخن‌ها، ... و همه "چیز"ها، فاقد اجماع عمومی است و هر "چیز" می‌تواند به گونه‌های بسیار متفاوت "تعبیر" شود.
در چنین شرایطی "حوزه عمومی" اصولاً امری ممتنع و یک توهم است؛ زیرا حوزه عمومی فقط  وقتی ممکن است که مشارکت‌کنندگان، فهمی مشترک از امور داشته باشند؛ نائل شدن به فهم مشترک نیز منوط بدان است که "معنیِ" کمابیش واحدی برای هر امر مورد بحث وجود داشته باشد‌. هنگامی که نه "معنی" واحد وجود دارد و نه رسیدن به فهم مشترک ممکن است، "حوزه عمومی" غیر ممکن می‌شود.

در نگاه عام، در عصر مدرن هیچ چیز هیچگاه واجد "معنی" مشترک نیست و "امر میان‌ذهنی" نمی‌تواند به خلق "معنی مشترک" منجر شود. همین امر البته هم موجب تداوم بحران معنی در جهان مدرن است و هم موجب پویایی بی‌پایان آن‌.

در نگاه خاص، در شرایط جوامعی مانند ایران، علاوه بر "سیالیت معنیِ" جهان مدرن (که منجر به "بحران معنی" شده است و می‌شود)، یک بحران مضاعف نیز وجود دارد. این بحران ناشی از این است که "اجماع درباره بحران معنی" نیز وجود ندارد.
جهان غرب تا حدود زیادی پذیرفته که هیچ معنی نهایی برای هیچ عمل و سخنی وجود ندارد؛ بنابراین از خیر "وجدان جمعی" گذشته و به جای آن به آنچه در "افکار عمومی" می‌گذرد، قناعت می‌کند و همان را مبنای اخذ تصمیم جمعی قرار می‌دهد: تصمیم درباره توزیع قدرت، تصمیم درباره بحران محیط زیست، تصمیم درباره سقط جنین، تصمیم درباره "تکلیف" و "ارزش" و "حق" و هر تصمیم دیگری که عمل انسان سیاسی را در هر امر متنازعُ‌فیه تعیین کند؛ حتا معنی علم و روش علمی.
اما در جوامعی مانند ایران، این اجماع نیز وجود ندارد که "خدایان مرده‌اند" [و هکذا آن جامعه و آن خردی که خدایان را می‌آفریدند نیز مرده‌اند] و لذا دیگر کسی نیست که برای امور "معنی" تعریف کند.
مردمان این جوامع همچنان سرگردان و دربه‌در در جست‌وجوی "معنی" هستند و در این پندار که "معنی" را به امور و اشیاء برگردانند؛ در آرزوی رسیدن به شرایطی که باز شاهد "وحدت معنی و عمل" باشند و "وجدان جمعی" قاضی القضات منازعات جامعه شود.
اما، خوب یا بد، این آرزوی روسو و دورکیم (یعنی احیاء وجدان جمعی) دیگر در خرد کنونی ممکن نیست.
تلاش متداوم جوامعی چون ایران برای احیاء "معنی مشترک" باعث می‌شود که  این جوامع همچنان در وضعیت بی‌ثبات باشند و در کنه وجود خود همواره در "شرایط انقلابی" قرار داشته باشند؛ حتا اگر حکومت مشروع نیز در این جوامع ایجاد شود (شبیه حالتی که در فاصله بهمن ۵۷ تا خرداد ۶۰ در ایران وجود داشت)، این جوامع از "شرایط انقلابی" خارج نخواهند شد.
همچنان‌که هم فرصت‌طلبی هم قدرت عریان نیز در این شرایط می‌توانند رشد کنند و رخ دهند؛ چه در سیاست، چه دانشگاه، چه انجمن علمی، بازار و .‌‌...

همه جوامع انسانی، از جمله ما [به‌تعبیر جواد کاشی] "از یک آنومی به آنومی دیگر" می‌رویم و تا اطلاع‌ ثانوی (شاید تا پایان حکومت خرد مردانه بر جهان) ما به عصر "نومی" باز نخواهیم گشت.
مهم آن است که دریابیم "تنها اجماع ممکن، اجماع در همین است که اجماع درباره معنی هیچ چیز ممکن نیست!"
دریابیم که هیچکس، حتا علم، نمی‌تواند برای چیزی (دین، سیاست، حق، باطل ...) "معنی" تعیین کند. بجز افکار عمومی، هر مرجع تعیینِ معنی، چیزی بجز ایدئولوژی قدرت نیست.
دریابیم که در عصر سیالیّتِ معنی هستیم و باید داوری افکار عمومی را مبنای تصمیم جمعی قرار دهیم؛ ضمن اذعان و پذیرش سیالیّت خود افکار عمومی و همه عناصر متشکله آن.
در این صورت درخواهیم یافت که اصولا هیچ چیز در عصر مدرن غیرسیاسی نیست. مهم، پیش از هر چیز، توافق بر سر همین است.

مفاد همین نکات را در مقاله "حوزه عمومی در غیاب معنی" در "کنفرانس روز جهانی فلسفه" در سال ۸۸ نیز ارائه کرده‌ام.

متن حاضر در ارجاع به "این متن" نگاشته شده است‌.

BY جامعه شناسی حوزه عمومی


Share with your friend now:
tgoop.com/MAminGhaneirad/3066

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Developing social channels based on exchanging a single message isn’t exactly new, of course. Back in 2014, the “Yo” app was launched with the sole purpose of enabling users to send each other the greeting “Yo.” While some crypto traders move toward screaming as a coping mechanism, many mental health experts have argued that “scream therapy” is pseudoscience. Scientific research or no, it obviously feels good. While the character limit is 255, try to fit into 200 characters. This way, users will be able to take in your text fast and efficiently. Reveal the essence of your channel and provide contact information. For example, you can add a bot name, link to your pricing plans, etc. The SUCK Channel on Telegram, with a message saying some content has been removed by the police. Photo: Telegram screenshot.
from us


Telegram جامعه شناسی حوزه عمومی
FROM American