چرا مشارکت؟ چرا پزشکیان؟
سیدحسین سراج زاده
جامعه شناس
موضوع شرکت کردن یا شرکت نکردن در انتخابات یکی از بحث های داغ امروز است و درباره استدلال ها و تبلیغات موافقان و مخالفان زیاد شنیده ایم.
به نظر می رسد با مفروضات و گزاره های زیر، در شرایط امروز ایران و با آرایش نامزدهای موجود، شرکت در انتخابات و رای دادن به مسعود پزشکیان برای کشور و مردم سودمندتر باشد:
• نظام سیاسی و انتخاباتی ایران با یک انتخابات آزاد و منصفانه فاصله زیادی دارد زیرا بسیاری از نیروهای اجتماعی و سیاسی نمی توانند نمایندگان مناسب خود را در بین نامزدها داشتهباشند. نقد اساسی این نظام انتخاباتی و مطالبه یک انتخابات آزاد و منصفانه از مطالبات جدی مردم ایران است که نباید وانهاده شود.
• انتخابات مهندسی شدهاست و کاندیداها با اغراض سیاسی و محاسبات خاص برای برنده شدن نامزد مورد نظر نیروهایی که دست بالا در حکمرانی دارند تایید و یا رد صلاحیت میشوند؛ با وجود این، محاسبات و مهندسی ها همواره در جهتی که مطلوب آنان بوده جواب نمی دهد و کنشگری و مشارکت گسترده می تواند مهندسی ها را خنثی کند.
• رئیس جمهور رئیس دستگاه اجرایی است و در ساختار سیاسی ایران محدودیتهای زیادی برای پیش بردن برنامه هایش دارد. دامنه عمل او در درون دستگاه اجرایی هم محدود به قید و بندهای زیادی است؛ با وجود این، در همان محدوده هم اثرگذاری هایی دارد که نتيجهاش برای کشور و شرایط زندگی مردم می تواند قابل توجه باشد.
• تجربه تاریخی ایران و سایر جوامع و شرایط جامعه و آرایش و توان نیروهای تحول خواه و استمرار طلب به گونهای است که به جز روشهای مسالمت جویانه و خشونت پرهیز و متکی به ظرفیتهای داخلی، نمی توان به راه دیگری امید بست؛ و این روشها هم نیازمند شکیبایی و تغییرات تدریجی است.
• تغییرات تدریجی از طریق انتخابات، به شرطی که انتخابات با همه محدودیتهایش، معنی دار باشد (یعنی تفاوت قابل قبولی بین کاندیداها وجود داشته باشد)، راه کم هزینه ای است که نمی توان به آسانی از آن صرف نظر کرد.
• نامزدهای موجود در انتخابات امسال این تفاوت معنی دار را دارند و بین دیدگاه های سیاسی و ویژگی های شخصیتی و عقبه سیاسی و اجتماعی و تجربه و توان مدیریتی و اجتماعی فردی چون پزشکیان و بقیه نامزدهای انتخاباتی، اینقدر تفاوت هست که عملکردشان در دستگاه اجرایی (با همه محدودیت هایی که دارد و می دانیم) نتایج متفاوتی برای خیر عمومی و بهبود شرایط کشور و زندگی مردم داشته باشد.
• در شرایطی که امکان و شرایط اصلاحات اساسی و ساختاری نیست یا بسیار پرهزینه است، عقل معاش و سیاست زندگی ایجاب می کند فرصت های اندک را هم برای بهبود شرایط کشور و زندگی مردم از دست ندهیم.
• میزان شرکت در انتخابات لزوما به معنی مشروعیت بخشی به نظام سیاسی نیست. مشروعیت یک نظام سیاسی براساس مردم سالارانه، آزاد و منصفانه بودن انتخابات مشخص می شود. مشارکت بالا برای مشروعیت شرط لازم هست اما کافی نیست. در نتیجه، اینکه فقط با میزان مشارکت در انتخابات بدون توجه به رویه های حکمرانی و انتخاباتی، یک نظام سیاسی مشروع یا نامشروع معرفی شود یک مغاله منطقی و استدلال نخ نما شده است.
• منطقا و در عمل، این امکان وجود دارد که گروه های مختلف مردم که مشروعیتی برای یک نظام سیاسی قائل نیستند، فقط به این دلیل که گزینه های پیش رو تفاوت دارند و بهتر است گزینه ای را برگزینند که زیان کمتری برای زندگی آنها داشته باشد، با حفظ دیدگاه های انتقادی اشان به خاطر یک خیر عمومی در انتخابات شرکت کنند.
• و آخر اینکه، اغلب مخالفان و موافقان شرکت در انتخابات به خاطر خیر عمومی و مصالح کشور درباره این موضوع نظر داده و عمل می کنند؛ و نظر و عمل هردو گروه به عنوان مردم ایران محترم است. این احترام متقابل در گفتگو و عمل، خود تمرینی است برای برسمیت شناختن تفاوت ها که لازمه آینده نظام مردم سالار ایران است و آن را می سازد.
با این توضیحات، به نظر می رسد در شرایط حاضر کشور، شرکت در انتخابات و رای دادن به مسعود پزشکیان، سیاستمداری که به راستی، درستی، حق طلبی، عدالتخواهی، استواری، توان و تجربه خوب مدیریتی و احترام گذاشتن به نظرات کارشناسی اشتهار دارد، برای بهبود شرایط کشور و زندگی مردم مفیدتر است و شرکت نکردن، به جز کمک کردن به انتخاب آسان تر رقبای وی و سپردن تام و تمام کشور برای حداقل 4 سال به آنان فایده ای ندارد.
@SHSerajzadeh
سیدحسین سراج زاده
جامعه شناس
موضوع شرکت کردن یا شرکت نکردن در انتخابات یکی از بحث های داغ امروز است و درباره استدلال ها و تبلیغات موافقان و مخالفان زیاد شنیده ایم.
به نظر می رسد با مفروضات و گزاره های زیر، در شرایط امروز ایران و با آرایش نامزدهای موجود، شرکت در انتخابات و رای دادن به مسعود پزشکیان برای کشور و مردم سودمندتر باشد:
• نظام سیاسی و انتخاباتی ایران با یک انتخابات آزاد و منصفانه فاصله زیادی دارد زیرا بسیاری از نیروهای اجتماعی و سیاسی نمی توانند نمایندگان مناسب خود را در بین نامزدها داشتهباشند. نقد اساسی این نظام انتخاباتی و مطالبه یک انتخابات آزاد و منصفانه از مطالبات جدی مردم ایران است که نباید وانهاده شود.
• انتخابات مهندسی شدهاست و کاندیداها با اغراض سیاسی و محاسبات خاص برای برنده شدن نامزد مورد نظر نیروهایی که دست بالا در حکمرانی دارند تایید و یا رد صلاحیت میشوند؛ با وجود این، محاسبات و مهندسی ها همواره در جهتی که مطلوب آنان بوده جواب نمی دهد و کنشگری و مشارکت گسترده می تواند مهندسی ها را خنثی کند.
• رئیس جمهور رئیس دستگاه اجرایی است و در ساختار سیاسی ایران محدودیتهای زیادی برای پیش بردن برنامه هایش دارد. دامنه عمل او در درون دستگاه اجرایی هم محدود به قید و بندهای زیادی است؛ با وجود این، در همان محدوده هم اثرگذاری هایی دارد که نتيجهاش برای کشور و شرایط زندگی مردم می تواند قابل توجه باشد.
• تجربه تاریخی ایران و سایر جوامع و شرایط جامعه و آرایش و توان نیروهای تحول خواه و استمرار طلب به گونهای است که به جز روشهای مسالمت جویانه و خشونت پرهیز و متکی به ظرفیتهای داخلی، نمی توان به راه دیگری امید بست؛ و این روشها هم نیازمند شکیبایی و تغییرات تدریجی است.
• تغییرات تدریجی از طریق انتخابات، به شرطی که انتخابات با همه محدودیتهایش، معنی دار باشد (یعنی تفاوت قابل قبولی بین کاندیداها وجود داشته باشد)، راه کم هزینه ای است که نمی توان به آسانی از آن صرف نظر کرد.
• نامزدهای موجود در انتخابات امسال این تفاوت معنی دار را دارند و بین دیدگاه های سیاسی و ویژگی های شخصیتی و عقبه سیاسی و اجتماعی و تجربه و توان مدیریتی و اجتماعی فردی چون پزشکیان و بقیه نامزدهای انتخاباتی، اینقدر تفاوت هست که عملکردشان در دستگاه اجرایی (با همه محدودیت هایی که دارد و می دانیم) نتایج متفاوتی برای خیر عمومی و بهبود شرایط کشور و زندگی مردم داشته باشد.
• در شرایطی که امکان و شرایط اصلاحات اساسی و ساختاری نیست یا بسیار پرهزینه است، عقل معاش و سیاست زندگی ایجاب می کند فرصت های اندک را هم برای بهبود شرایط کشور و زندگی مردم از دست ندهیم.
• میزان شرکت در انتخابات لزوما به معنی مشروعیت بخشی به نظام سیاسی نیست. مشروعیت یک نظام سیاسی براساس مردم سالارانه، آزاد و منصفانه بودن انتخابات مشخص می شود. مشارکت بالا برای مشروعیت شرط لازم هست اما کافی نیست. در نتیجه، اینکه فقط با میزان مشارکت در انتخابات بدون توجه به رویه های حکمرانی و انتخاباتی، یک نظام سیاسی مشروع یا نامشروع معرفی شود یک مغاله منطقی و استدلال نخ نما شده است.
• منطقا و در عمل، این امکان وجود دارد که گروه های مختلف مردم که مشروعیتی برای یک نظام سیاسی قائل نیستند، فقط به این دلیل که گزینه های پیش رو تفاوت دارند و بهتر است گزینه ای را برگزینند که زیان کمتری برای زندگی آنها داشته باشد، با حفظ دیدگاه های انتقادی اشان به خاطر یک خیر عمومی در انتخابات شرکت کنند.
• و آخر اینکه، اغلب مخالفان و موافقان شرکت در انتخابات به خاطر خیر عمومی و مصالح کشور درباره این موضوع نظر داده و عمل می کنند؛ و نظر و عمل هردو گروه به عنوان مردم ایران محترم است. این احترام متقابل در گفتگو و عمل، خود تمرینی است برای برسمیت شناختن تفاوت ها که لازمه آینده نظام مردم سالار ایران است و آن را می سازد.
با این توضیحات، به نظر می رسد در شرایط حاضر کشور، شرکت در انتخابات و رای دادن به مسعود پزشکیان، سیاستمداری که به راستی، درستی، حق طلبی، عدالتخواهی، استواری، توان و تجربه خوب مدیریتی و احترام گذاشتن به نظرات کارشناسی اشتهار دارد، برای بهبود شرایط کشور و زندگی مردم مفیدتر است و شرکت نکردن، به جز کمک کردن به انتخاب آسان تر رقبای وی و سپردن تام و تمام کشور برای حداقل 4 سال به آنان فایده ای ندارد.
@SHSerajzadeh
چرا رای نمیدهم؟
#A 444
آرمان امیری @armanparian
۱ من، بزرگترین عامل رسیدن کشور و جامعه به وضعیت بحرانی فعلی را رویکرد بسیار کلانی میدانم که شخص رهبر نظام تدبیر کرده است. هرچند قانون اساسی فعلی هم باید تغییر کند، اما من این رویکرد را حتی از اصل قانون اساسی کشور هم قدرتمندتر و نقشآفرینتر میدانم. در سالهای گذشته، با وعدههایی همچون قانونگرایی، بازگشت به حاکمیت قانون و مردمسالاری، یا حتی برجام و حل مسائل بینالملل، امیدواریهایی برای توقف این رویکرد در چهارچوب خود حکومت پیدا شد که میشد نامش را اصلاحات گذاشت. اما بالاترین وعده و شعار این دور آقای پزشکیان «اجرای بیکم و کاست سیاستهای رهبری است». من نگران نیستم که ایشان خلف وعده کنند؛ کاملا برعکس! اتفاقا وحشت دارم که ایشان به بهترین وجه ممکن این وعده را عملی کرده و سرعت سقوط و نابودی کشور را تسریع کنند!
۲- پرتکرارترین کلیدواژه در کلام نامزدهای حاضر، به ویژه مسعود پزشکیان تاکید بر «کار کارشناسی» است. این بزرگترین اسم رمز «سیاستزدایی» از بحرانهای کلان ماست. تمامی کارشناسان واقعی کشور، به ویژه در حوزههای اقتصادی و بینالمللی، همانها که اتفاقا اغلب سوابق اصلاحطلبی دارند معترفند که بحرانهای کشور ما تنها و تنها راهحل «سیاسی» دارد. پزشکیان، درست به مانند باقی نامزدهای موجود، با تقلیل مسالهی کلان سیاست به تکنسینگرایی، اصل وجود بحران را انکار کرده و آدرس غلط میدهد. من به این دروغپردازی بزرگ مهر تایید نمیزنم.
۳- در عرصهی روابط بینالملل، کشور ما در یکی از خطرناکترین وضعیتهای تاریخی خودش قرار گرفته و مواجههای تمام عیار با اسرائیل و تمامی همپیمانان قدرتمندش بسیار قریبالوقوع است. آنچه ما را در معرض این خطر بزرگ قرار داده همان رویکرد کلان حکومت، و تداوم نگرش نظامی در عرصهی بینالملل است. سخن گفتن از برجام و تقلیل مسالهی این بحران به ماجرای پروندهی هستهای یک آدرس غلط بزرگ است. اگر نیروهای نظامی تنشها در منطقه را متوقف نکنند، جنگ بسیار زودتر از آنکه تصورش را بکنید از راه میرسد. هیچ دولتی اختیار تغییر چنین رویکردی را ندارد و امثال محمدجواد ظریف تنها برای فریب افکار عمومی و سرپوش گذاشتن بر عوامل آشکار جنگ به صحنه احضار میشوند. حتی برای پرهیز از جنگ هم باید از این صحنهآرایی دروغین فاصله گرفت.
۴- تمامی تلاشهای تبلیغاتی اصلاحطلبان معطوف به این ادعاست که ما برای مشکلات کشور راهحلهای خوبی (مثل برجام) داشتیم اما کارشکنیهای جناح مقابل جلوی حصول نتیجه را گرفت. اینان اما پاسخ نمیدهد که امروز چه چیزی تغییر کرده که میخواهند دوباره قبول مسوولیت کنند؟ اگر این فرض بیش از اندازه خوشبینانه را در نظر بگیریم که تصمیمات و رویکردهای آنها همگی درست بوده، باید جواب بدهند که با کدام نیرو، یا کدام تغییر در ساختار قدرت قرار است اینبار به نتیجهای متفاوت از شکست برجام، یا کشتار آبان برسند؟ این شیوه از بازگشت به عقب، انکار تمامی تجربههای تاریخی است که ملت ما با صرف هزینههای گزاف به دست آورده. من با رای خودم این بازگشت به عقب را تایید نمیکنم.
۵- من به عنوان یک لیبرال، به آزادسازی قیمت سوخت و حذف مداخلات دولتی در اقتصاد باور عمیق دارم. اما گران کردن دستوری بنزین، در عین تداوم سیطرهی وحشتناک حکومت بر تمامی ارکان اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را گامی در راستای «آزادسازی» یا اصلاح اقتصادی نمیدانم. این یک چپاولگری آشکار است. دست بردن در جیب مردم است از جانب حکومتی که خودش مسوول فقر و فلاکت عمومی است. من هشدار میدهم که جراحیهایی حتی بزرگتر از جراحی آبان ۹۸ در همین دولت آینده به اجرا درخواهد آمد و من به کسانی که آمدهاند تا صرفا مجریان حلقهبهگوش این جراحیهای خونین باشند رای نمیدهم و بار مسوولیت تکرار فجایع احتمالی را متوجه تمامی آمران، عاملان و حامیانشان میدانم.
برای خواندن ادامهی این یادداشت «اینجا کلیک کرده» و یا از گزینه instant view استفاده کنید.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
#A 444
آرمان امیری @armanparian
۱ من، بزرگترین عامل رسیدن کشور و جامعه به وضعیت بحرانی فعلی را رویکرد بسیار کلانی میدانم که شخص رهبر نظام تدبیر کرده است. هرچند قانون اساسی فعلی هم باید تغییر کند، اما من این رویکرد را حتی از اصل قانون اساسی کشور هم قدرتمندتر و نقشآفرینتر میدانم. در سالهای گذشته، با وعدههایی همچون قانونگرایی، بازگشت به حاکمیت قانون و مردمسالاری، یا حتی برجام و حل مسائل بینالملل، امیدواریهایی برای توقف این رویکرد در چهارچوب خود حکومت پیدا شد که میشد نامش را اصلاحات گذاشت. اما بالاترین وعده و شعار این دور آقای پزشکیان «اجرای بیکم و کاست سیاستهای رهبری است». من نگران نیستم که ایشان خلف وعده کنند؛ کاملا برعکس! اتفاقا وحشت دارم که ایشان به بهترین وجه ممکن این وعده را عملی کرده و سرعت سقوط و نابودی کشور را تسریع کنند!
۲- پرتکرارترین کلیدواژه در کلام نامزدهای حاضر، به ویژه مسعود پزشکیان تاکید بر «کار کارشناسی» است. این بزرگترین اسم رمز «سیاستزدایی» از بحرانهای کلان ماست. تمامی کارشناسان واقعی کشور، به ویژه در حوزههای اقتصادی و بینالمللی، همانها که اتفاقا اغلب سوابق اصلاحطلبی دارند معترفند که بحرانهای کشور ما تنها و تنها راهحل «سیاسی» دارد. پزشکیان، درست به مانند باقی نامزدهای موجود، با تقلیل مسالهی کلان سیاست به تکنسینگرایی، اصل وجود بحران را انکار کرده و آدرس غلط میدهد. من به این دروغپردازی بزرگ مهر تایید نمیزنم.
۳- در عرصهی روابط بینالملل، کشور ما در یکی از خطرناکترین وضعیتهای تاریخی خودش قرار گرفته و مواجههای تمام عیار با اسرائیل و تمامی همپیمانان قدرتمندش بسیار قریبالوقوع است. آنچه ما را در معرض این خطر بزرگ قرار داده همان رویکرد کلان حکومت، و تداوم نگرش نظامی در عرصهی بینالملل است. سخن گفتن از برجام و تقلیل مسالهی این بحران به ماجرای پروندهی هستهای یک آدرس غلط بزرگ است. اگر نیروهای نظامی تنشها در منطقه را متوقف نکنند، جنگ بسیار زودتر از آنکه تصورش را بکنید از راه میرسد. هیچ دولتی اختیار تغییر چنین رویکردی را ندارد و امثال محمدجواد ظریف تنها برای فریب افکار عمومی و سرپوش گذاشتن بر عوامل آشکار جنگ به صحنه احضار میشوند. حتی برای پرهیز از جنگ هم باید از این صحنهآرایی دروغین فاصله گرفت.
۴- تمامی تلاشهای تبلیغاتی اصلاحطلبان معطوف به این ادعاست که ما برای مشکلات کشور راهحلهای خوبی (مثل برجام) داشتیم اما کارشکنیهای جناح مقابل جلوی حصول نتیجه را گرفت. اینان اما پاسخ نمیدهد که امروز چه چیزی تغییر کرده که میخواهند دوباره قبول مسوولیت کنند؟ اگر این فرض بیش از اندازه خوشبینانه را در نظر بگیریم که تصمیمات و رویکردهای آنها همگی درست بوده، باید جواب بدهند که با کدام نیرو، یا کدام تغییر در ساختار قدرت قرار است اینبار به نتیجهای متفاوت از شکست برجام، یا کشتار آبان برسند؟ این شیوه از بازگشت به عقب، انکار تمامی تجربههای تاریخی است که ملت ما با صرف هزینههای گزاف به دست آورده. من با رای خودم این بازگشت به عقب را تایید نمیکنم.
۵- من به عنوان یک لیبرال، به آزادسازی قیمت سوخت و حذف مداخلات دولتی در اقتصاد باور عمیق دارم. اما گران کردن دستوری بنزین، در عین تداوم سیطرهی وحشتناک حکومت بر تمامی ارکان اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را گامی در راستای «آزادسازی» یا اصلاح اقتصادی نمیدانم. این یک چپاولگری آشکار است. دست بردن در جیب مردم است از جانب حکومتی که خودش مسوول فقر و فلاکت عمومی است. من هشدار میدهم که جراحیهایی حتی بزرگتر از جراحی آبان ۹۸ در همین دولت آینده به اجرا درخواهد آمد و من به کسانی که آمدهاند تا صرفا مجریان حلقهبهگوش این جراحیهای خونین باشند رای نمیدهم و بار مسوولیت تکرار فجایع احتمالی را متوجه تمامی آمران، عاملان و حامیانشان میدانم.
برای خواندن ادامهی این یادداشت «اینجا کلیک کرده» و یا از گزینه instant view استفاده کنید.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
✍️ علی زمانیان
🖊 دویدن در پی دو "سراب"
به پزشکیان" رأی خواهم داد.
اما چرا تصمیم به رایدادن و رایندادن (هر دو) این چنین دشوار شده است؟
۱. در حالیکه تا انتخابات ریاست جمهوری فقط دو روز دیگر، بیش نمانده است، اما هنوز شمار بزرگی از شهروندان، در رأی دادن و یا رأی ندادن تردید دارند. تصمیمگیری برای این گروه چشمگیر، بسیار سخت و دشوار شده است؛ زیرا بهنحو رضایتبخشی نمیتوانند نسبتشان را با این پدیده مشخص کنند. نه از صندوق، دل میکَنند و نه به آن، دل میسپرند. نه به آن امیدوارند و نه از آن رویگردان.
این گروه میدانند از "صندوق رأی" انتظار معجزتی نباید داشت، اما با این پرسش هولناک دست و پنجه نرم میکنند که آیا "صندوق رأی"، میتواند از سرعت ماشین تخریب جامعه و زندگیشان بکاهد یا خیر؟
اگر وضعیت را نمیتواند بهبود بخشد، آیا از بدتر شدن اوضاع میتواند جلوگیری کند؟
چونان بیماری که میداند بیماریاش را نمیتواند درمان کند، اما فقط تلاش میکند وضعش از این که هست بدتر نشود و یا دستکم، جلوی سرعت بیماریاش را بگیرد. بر چنین شخصی خرده نمیتوان گرفت اگر تلاشی بهظاهر بیهوده میکند. بهجای او باید زیست تا دلهره و هراس را در عمیقترین لایههای وجودیاش احساس کنیم. فهم کنش انسانی را که با غول مرگ میجنگد، صرفا با عقل محاسبهگر ممکن نیست، همدلی گسترده و خود را به جای او گذاشتن، لازم است. با نزدیک شدن به اضطرابهای وجودی او، شاید فهم رفتارش ممکن شود.
بهتعبیر "حافظ":
درد دارد، چه کند کز پی درمان نرود
"هاجر"، در پی دو سراب میدوید تا در آن وادی خشک و سوزان، برای کودک تشنهاش آبی بیابد. او میدانست در آنسو سرابی بیش نیست، اما بهسوی آن میدوید؛ و دوباره میدوید به همانجایی که از آنجا آمده بود و یقین داشت که در آنجا هم آبی نیست. در پی سراب هفت بار دوید. زیرا جز دویدن چه میتوانست بکند؟
آدمی (بهنحو فردی) و آدمیان (بهنحو جمعی)، گاهی در موقعیت آن بیمار و یا در شرایط "هاجر" قرار میگیرند. موقعیت "سراب و تشنگی". در چنین موقعیتی است که حتی حاضرند در پی سراب بدوند. و چه دردناک است سرنوشت ملتی که "دویدن و نرسیدن، کسب و کار او شده است". مجبور است در پی سراب بدود و باز هم بدود؛ شاید چشمهای جوشان از آنجایی آغاز شود که فرزندش، پای بر زمین میکوبد. او این را نیز نمیداند، پس باید بدود میان دو سراب. چرا که،
کوشش بیهوده، به از خفتگی است"
۲. تصمیم به رایدادن و رأیندادن، بسیار سخت شده است، زیرا ما شهروندان به مثابهی عابران "موقعیت مرزی"، نه چشم به آن سوی کنش و نه این سوی کنش داریم. موقعیتی که سنجش تبعات و پیامدهای احتمالی رأیدادن و رأیندادنمان را نمیتوانیم به درستی و با درجهی اطمینان بالا بسنجیم. فضای دودآلود که گاهی تا یک قدمی سرنوشت خود را نمیتوانیم حدس بزنیم. بلاتکلیفی در تصمیمگیری به همراه تشویش هزار اما و اگر.
دشواری انتخاب، ناشی از زیستن در دوگانهای است که به آسانی نمیتوان از آن عبور کرد، آن دوگانه چیست؟
"تجربههای پیشین" که چنگی به دل نمیزنند و طعم شکست دارند و "آیندهای تاریک و پرخطر" که از آن گریزی نیست. آوارگی میان "گذشته" و "آینده"، دو احساس را در ما پر رنگ میکند. احساس "پشیمانی" و "هراس". پشیمان از گذشته و هراسان از آیندهایم.
وقتی به سرنوشت رأیمان در گذشته مینگریم، تصمیم میگیریم در انتخابات شرکت نکنیم؛ اما هنگامی که به آیندهی مبهم و پرخطر چشم میدوزیم، تردیدِ رأیدادن برجان ما میافتد؛ که شاید با رأیدادن، بتوانیم اندکی از سرعت تخریب همهچیز بکاهیم. دیری است که چنینایم. چه کنیم که تا اطلاع ثانوی، با ریزش سنگ قدرت بر جادهی زندگی، راه رسیدن به منفعت بسته شده است. هر کاری میکنیم برای آن است که نگذاریم این فروبستگی، ما را بیش از این، ویران کند و در نهایت، درد و رنجمان افزایش یابد.
به پزشکیان رأی خواهم داد
اما نمیدانم آیا یک بار دیگر بر پروندهی پشیمانیهایم میافزایم و یا ذرهای از درد و رنجهایم را کاهش خواهم داد.
در این هوای مهگرفته، جز پیش پای را نتوانیم دید، پس فقط به اندازهی یک گام پیش خواهیم رفت و گام بعدی.
- ... ۰۶ / ۰۴/ ۱۴۰۳
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @kherade_montaghed
🆑 #کانالسخنرانیها
🌹
🖊 دویدن در پی دو "سراب"
به پزشکیان" رأی خواهم داد.
اما چرا تصمیم به رایدادن و رایندادن (هر دو) این چنین دشوار شده است؟
۱. در حالیکه تا انتخابات ریاست جمهوری فقط دو روز دیگر، بیش نمانده است، اما هنوز شمار بزرگی از شهروندان، در رأی دادن و یا رأی ندادن تردید دارند. تصمیمگیری برای این گروه چشمگیر، بسیار سخت و دشوار شده است؛ زیرا بهنحو رضایتبخشی نمیتوانند نسبتشان را با این پدیده مشخص کنند. نه از صندوق، دل میکَنند و نه به آن، دل میسپرند. نه به آن امیدوارند و نه از آن رویگردان.
این گروه میدانند از "صندوق رأی" انتظار معجزتی نباید داشت، اما با این پرسش هولناک دست و پنجه نرم میکنند که آیا "صندوق رأی"، میتواند از سرعت ماشین تخریب جامعه و زندگیشان بکاهد یا خیر؟
اگر وضعیت را نمیتواند بهبود بخشد، آیا از بدتر شدن اوضاع میتواند جلوگیری کند؟
چونان بیماری که میداند بیماریاش را نمیتواند درمان کند، اما فقط تلاش میکند وضعش از این که هست بدتر نشود و یا دستکم، جلوی سرعت بیماریاش را بگیرد. بر چنین شخصی خرده نمیتوان گرفت اگر تلاشی بهظاهر بیهوده میکند. بهجای او باید زیست تا دلهره و هراس را در عمیقترین لایههای وجودیاش احساس کنیم. فهم کنش انسانی را که با غول مرگ میجنگد، صرفا با عقل محاسبهگر ممکن نیست، همدلی گسترده و خود را به جای او گذاشتن، لازم است. با نزدیک شدن به اضطرابهای وجودی او، شاید فهم رفتارش ممکن شود.
بهتعبیر "حافظ":
درد دارد، چه کند کز پی درمان نرود
"هاجر"، در پی دو سراب میدوید تا در آن وادی خشک و سوزان، برای کودک تشنهاش آبی بیابد. او میدانست در آنسو سرابی بیش نیست، اما بهسوی آن میدوید؛ و دوباره میدوید به همانجایی که از آنجا آمده بود و یقین داشت که در آنجا هم آبی نیست. در پی سراب هفت بار دوید. زیرا جز دویدن چه میتوانست بکند؟
آدمی (بهنحو فردی) و آدمیان (بهنحو جمعی)، گاهی در موقعیت آن بیمار و یا در شرایط "هاجر" قرار میگیرند. موقعیت "سراب و تشنگی". در چنین موقعیتی است که حتی حاضرند در پی سراب بدوند. و چه دردناک است سرنوشت ملتی که "دویدن و نرسیدن، کسب و کار او شده است". مجبور است در پی سراب بدود و باز هم بدود؛ شاید چشمهای جوشان از آنجایی آغاز شود که فرزندش، پای بر زمین میکوبد. او این را نیز نمیداند، پس باید بدود میان دو سراب. چرا که،
کوشش بیهوده، به از خفتگی است"
۲. تصمیم به رایدادن و رأیندادن، بسیار سخت شده است، زیرا ما شهروندان به مثابهی عابران "موقعیت مرزی"، نه چشم به آن سوی کنش و نه این سوی کنش داریم. موقعیتی که سنجش تبعات و پیامدهای احتمالی رأیدادن و رأیندادنمان را نمیتوانیم به درستی و با درجهی اطمینان بالا بسنجیم. فضای دودآلود که گاهی تا یک قدمی سرنوشت خود را نمیتوانیم حدس بزنیم. بلاتکلیفی در تصمیمگیری به همراه تشویش هزار اما و اگر.
دشواری انتخاب، ناشی از زیستن در دوگانهای است که به آسانی نمیتوان از آن عبور کرد، آن دوگانه چیست؟
"تجربههای پیشین" که چنگی به دل نمیزنند و طعم شکست دارند و "آیندهای تاریک و پرخطر" که از آن گریزی نیست. آوارگی میان "گذشته" و "آینده"، دو احساس را در ما پر رنگ میکند. احساس "پشیمانی" و "هراس". پشیمان از گذشته و هراسان از آیندهایم.
وقتی به سرنوشت رأیمان در گذشته مینگریم، تصمیم میگیریم در انتخابات شرکت نکنیم؛ اما هنگامی که به آیندهی مبهم و پرخطر چشم میدوزیم، تردیدِ رأیدادن برجان ما میافتد؛ که شاید با رأیدادن، بتوانیم اندکی از سرعت تخریب همهچیز بکاهیم. دیری است که چنینایم. چه کنیم که تا اطلاع ثانوی، با ریزش سنگ قدرت بر جادهی زندگی، راه رسیدن به منفعت بسته شده است. هر کاری میکنیم برای آن است که نگذاریم این فروبستگی، ما را بیش از این، ویران کند و در نهایت، درد و رنجمان افزایش یابد.
به پزشکیان رأی خواهم داد
اما نمیدانم آیا یک بار دیگر بر پروندهی پشیمانیهایم میافزایم و یا ذرهای از درد و رنجهایم را کاهش خواهم داد.
در این هوای مهگرفته، جز پیش پای را نتوانیم دید، پس فقط به اندازهی یک گام پیش خواهیم رفت و گام بعدی.
- ... ۰۶ / ۰۴/ ۱۴۰۳
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @kherade_montaghed
🆑 #کانالسخنرانیها
🌹
Forwarded from دکتر ابراهیمی دینانی
کسی که گوش ندارد، سخن نیز ندارد
در یک گفتگو به همان اندازه که سخن اهمیت دارد، شنیدن نیز نقش بنیادی و بیبدیل ایفا مینماید. سخن برای شنیده شدن است و در آنجا که استماع و شنیدن وجود نداشته باشد سخن نیز جایگاهی نخواهد داشت. به عبارت دیگر میتوان گفت کسی که گوش ندارد سخن نیز نمیگوید.
بزرگان اهل معرفت به این مساله توجه داشتهاند و گفتهاند: «آدمی فربه شود از راه گوش» در قرآن کریم کلمه سمیع پیش از کلمه بصیر آمده و خداوند تبارک و تعالی سمیع بصیر خوانده شده است.
فکر فلسفی فعال است وقتی از فعال بودن فکر فلسفی سخن گفته میشود منظور این است که انسان با مسائل هستی درگیر میشود و به همان اندازه که از فهم مسائل هستی برخوردار میگردد، ذات خود را نیز میآفریند و حقیقت خویش را دگرگون و متعالی میسازد.
مطالعه متن کامل
@Dr_Dinani
در یک گفتگو به همان اندازه که سخن اهمیت دارد، شنیدن نیز نقش بنیادی و بیبدیل ایفا مینماید. سخن برای شنیده شدن است و در آنجا که استماع و شنیدن وجود نداشته باشد سخن نیز جایگاهی نخواهد داشت. به عبارت دیگر میتوان گفت کسی که گوش ندارد سخن نیز نمیگوید.
بزرگان اهل معرفت به این مساله توجه داشتهاند و گفتهاند: «آدمی فربه شود از راه گوش» در قرآن کریم کلمه سمیع پیش از کلمه بصیر آمده و خداوند تبارک و تعالی سمیع بصیر خوانده شده است.
فکر فلسفی فعال است وقتی از فعال بودن فکر فلسفی سخن گفته میشود منظور این است که انسان با مسائل هستی درگیر میشود و به همان اندازه که از فهم مسائل هستی برخوردار میگردد، ذات خود را نیز میآفریند و حقیقت خویش را دگرگون و متعالی میسازد.
مطالعه متن کامل
@Dr_Dinani
Forwarded from فردین علیخواه
کدام پرچم مرا نجات خواهد داد؟
▪️فردین علیخواه
🔺در پارک، نزدیک چند نوجوان نشسته بودم. چشمهایشان به صفحه نمایش گوشیشان بود. متمرکز و مصمّم. هم کلافه به نظر میرسیدند و هم سخت منتظر. ویپیان گوشیشان را فعال کرده بودند. انگار که درگیر مسابقهای جدی و نفسگیر باشند. بعد از دقایقی، یکیشان با خوشحالی و هیجان گفت: «امریکا، تگزاس. جوووون». چند ثانیه بعد یکی دیگر از آنها با خوشحالی و هیجان وصفناپذیری گفت: «جِرمنی. همیشه جرمنی به داد من میرسه. دمش گرم». دیگری با صورتی خوشحال گفت: «اسپین. عاشقتم اسپین». کنجکاو شدم و سعی کردم گفتگوی کوتاهی با آنان داشته باشم. در ویپیانی که استفاده میکردند نام هر کشور در زیر پرچم آن کشور آمده بود.
🔺ویپیان علاوه بر کارکردی آشکار، کارکردی نمادین هم دارد. اتفاقا باید به این کارکرد نمادین آن توجه خاص داشت. هر کشور در بزنگاه وصل نشدن، و حس کلافگی ناشی از عدم اتصال و استیصال، نقش منجی را برای هر کاربر ایرانی ایفا میکند، در واقع آن کشور به داد آن کاربر میرسد. دست او را میگیرد و در لحظهای که حس یأس و ناکامی به سراغش آمده گویی به جهان هستی وصلاش میکند. به تعبیر نوجوانان، در جهان، هیچ لذتی بیشتر از لذت دیدن کلمه (connected) نیست. انگار آدمی از مرگ به زندگی بازمیگردد و به معنای واقعی متصل میشود به دنیا.
🔺پرچمها در ویپیان در حال رقابت سختی هستند. نوجوانانی که با آنها گفتگو کردم از طریق وی پی ان پرچم کشورها را خوب به حافظه سپرده بودند، موضوعی که در مدرسه و در درس جغرافیا به سختی ممکن بود رخ دهد. نگاه اغلب آنان به امریکا مثبتتر شده بود و به خوبی نام ایالتهای آنرا حفظ کرده بودند چرا که از ویپیانی استفاده میکردند که امکان انتخاب هر ایالت برای کاربر وجود داشت. جالب آنکه اغلب آنان ترجیح میدادند در انتخابهایشان از دایره کشورهای غربی و پیشرفته خارج نشوند. مثلا نام اندونزی، هند یا ترکیه را به ندرت انتخاب میکردند. نگرش مثبت به کشورهای غربی و دیدن آنان به عنوان منجی، در ویپیانها دارد رقم میخورد. زمان زیادی است که اینگونه شده است، یعنی از زمانی که ما را مجبور به استفاده از وی پی ان کردند. این نقش ویپیان، هزار سخنرانی یا کتاب یا برنامه تلویزیونی حاکمیت درباره غرب را خنثی میکند. هم اکنون نه وی پی ان، بلکه پرچم آن کشور نقش منجی را ایفا میکند. کسی فکر می کرد که وی پی ان چنین کارکردی نیز داشته باشد؟
🔺از دیگر کارکردهای نمادین وی پی ان، کتمان هویت و کسب هویت جدید زیر سایه پرچم کشور دیگری است و این هم حکایت دردناکی است. منظور آنکه هر کاربر ایرانی برای اتصال به سایت ها یا شبکه های معتبر بینالمللی، باید به پرچم کشوری دیگر متوسل شود و گویی به شکلی استعاری شهروند آن کشور شود. هر چند نکته قابل تأمل آن بود که برخی از نوجوانان بیان داشتند که گاهی احساس خیلی خوبی دارند از اینکه برای دقایقی، هر چند موقت، گویی عضوی از آن کشور پیشرفته می شوند، حس خوبی دارند که گویی آن کشور پیشرفته تابعیت آنان را برای دقایقی قبول می کند و می گوید: عزیزم نگران نباش. من تو را به اینترنت بدون سانسور وصل می کنم، من پشتیبان تو هستم.
🔺باید از چه کسی یا کسانی برای تقویت و عمق یافتن این نگرش، نه تنها در نوجوانان بلکه سایر گروههای اجتماعی در ایران تشکر کرد؟ زمان زیادی است که پرچم های کشورهای جهان در دلها به اهتزاز درآمده اند و وی پی ان چنین کرده است. وی پی ان باعث شده است تا هر کاربر در اوج ناامیدی، با نگاه به پرچم کشوری، به آن کشور امیدوار شود و در دنیایی مجازی از خود سؤال کند کدام پرچم مرا نجات خواهد داد؟ با هر نجات، دلبستگی کاربر به آن کشور و به آن پرچم بیشتر و بیشتر می شود.
@fardinalikhah
▪️فردین علیخواه
🔺در پارک، نزدیک چند نوجوان نشسته بودم. چشمهایشان به صفحه نمایش گوشیشان بود. متمرکز و مصمّم. هم کلافه به نظر میرسیدند و هم سخت منتظر. ویپیان گوشیشان را فعال کرده بودند. انگار که درگیر مسابقهای جدی و نفسگیر باشند. بعد از دقایقی، یکیشان با خوشحالی و هیجان گفت: «امریکا، تگزاس. جوووون». چند ثانیه بعد یکی دیگر از آنها با خوشحالی و هیجان وصفناپذیری گفت: «جِرمنی. همیشه جرمنی به داد من میرسه. دمش گرم». دیگری با صورتی خوشحال گفت: «اسپین. عاشقتم اسپین». کنجکاو شدم و سعی کردم گفتگوی کوتاهی با آنان داشته باشم. در ویپیانی که استفاده میکردند نام هر کشور در زیر پرچم آن کشور آمده بود.
🔺ویپیان علاوه بر کارکردی آشکار، کارکردی نمادین هم دارد. اتفاقا باید به این کارکرد نمادین آن توجه خاص داشت. هر کشور در بزنگاه وصل نشدن، و حس کلافگی ناشی از عدم اتصال و استیصال، نقش منجی را برای هر کاربر ایرانی ایفا میکند، در واقع آن کشور به داد آن کاربر میرسد. دست او را میگیرد و در لحظهای که حس یأس و ناکامی به سراغش آمده گویی به جهان هستی وصلاش میکند. به تعبیر نوجوانان، در جهان، هیچ لذتی بیشتر از لذت دیدن کلمه (connected) نیست. انگار آدمی از مرگ به زندگی بازمیگردد و به معنای واقعی متصل میشود به دنیا.
🔺پرچمها در ویپیان در حال رقابت سختی هستند. نوجوانانی که با آنها گفتگو کردم از طریق وی پی ان پرچم کشورها را خوب به حافظه سپرده بودند، موضوعی که در مدرسه و در درس جغرافیا به سختی ممکن بود رخ دهد. نگاه اغلب آنان به امریکا مثبتتر شده بود و به خوبی نام ایالتهای آنرا حفظ کرده بودند چرا که از ویپیانی استفاده میکردند که امکان انتخاب هر ایالت برای کاربر وجود داشت. جالب آنکه اغلب آنان ترجیح میدادند در انتخابهایشان از دایره کشورهای غربی و پیشرفته خارج نشوند. مثلا نام اندونزی، هند یا ترکیه را به ندرت انتخاب میکردند. نگرش مثبت به کشورهای غربی و دیدن آنان به عنوان منجی، در ویپیانها دارد رقم میخورد. زمان زیادی است که اینگونه شده است، یعنی از زمانی که ما را مجبور به استفاده از وی پی ان کردند. این نقش ویپیان، هزار سخنرانی یا کتاب یا برنامه تلویزیونی حاکمیت درباره غرب را خنثی میکند. هم اکنون نه وی پی ان، بلکه پرچم آن کشور نقش منجی را ایفا میکند. کسی فکر می کرد که وی پی ان چنین کارکردی نیز داشته باشد؟
🔺از دیگر کارکردهای نمادین وی پی ان، کتمان هویت و کسب هویت جدید زیر سایه پرچم کشور دیگری است و این هم حکایت دردناکی است. منظور آنکه هر کاربر ایرانی برای اتصال به سایت ها یا شبکه های معتبر بینالمللی، باید به پرچم کشوری دیگر متوسل شود و گویی به شکلی استعاری شهروند آن کشور شود. هر چند نکته قابل تأمل آن بود که برخی از نوجوانان بیان داشتند که گاهی احساس خیلی خوبی دارند از اینکه برای دقایقی، هر چند موقت، گویی عضوی از آن کشور پیشرفته می شوند، حس خوبی دارند که گویی آن کشور پیشرفته تابعیت آنان را برای دقایقی قبول می کند و می گوید: عزیزم نگران نباش. من تو را به اینترنت بدون سانسور وصل می کنم، من پشتیبان تو هستم.
🔺باید از چه کسی یا کسانی برای تقویت و عمق یافتن این نگرش، نه تنها در نوجوانان بلکه سایر گروههای اجتماعی در ایران تشکر کرد؟ زمان زیادی است که پرچم های کشورهای جهان در دلها به اهتزاز درآمده اند و وی پی ان چنین کرده است. وی پی ان باعث شده است تا هر کاربر در اوج ناامیدی، با نگاه به پرچم کشوری، به آن کشور امیدوار شود و در دنیایی مجازی از خود سؤال کند کدام پرچم مرا نجات خواهد داد؟ با هر نجات، دلبستگی کاربر به آن کشور و به آن پرچم بیشتر و بیشتر می شود.
@fardinalikhah
Forwarded from جامعه شناسی - سراج زاده
🔴در این کانال پیشتر در نقد بازنشستگی و اخراج اعضای هیات علمی بخصوص جامعهشناسان، یادداشتهایی نوشته بودم.
الان نوبت به روایت بازنشستگی زودهنگام خودم و یکی دیگر از اعضای هیات علمی دانشگاه خوارزمی رسیده است.
به نام حضرت حق
۱|
روایت دو بازنشستگی زودهنگام
دیروز یکشنبه ۱۰ تیرماه در حالی که با شماری از همکاران گروه جامعه شناسی دانشگاه خوارزمی مشغول برگزاری مصاحبه داوطلبان دکترای جامعه شناسی بودیم، تلفنم زنگ خورد. چون منتظر تلفن ضروری بودم، از جلسه بیرون رفتم و پاسخ دادم.
خانمی خود را از امور اداری دانشگاه معرفی کردند و خواستند برای به جریان افتادن کارهای بازنشستگی همین امروز یک شماره حساب بانک صادرات و اطلاعات و مدارکی دیگر ارسال کنم.
گفتم، مگر من بازنشسته شده ام؟ من که قانونا تا دو سال دیگر می توانم کار کنم.
هنوز حکم بازنشستگی را هم ندیده ام. گروه و شاید دانشکده هم در جریان نیستند. علت بازنشستگی زود هنگام بدون درخواست خودم و گروه چه بوده؟
اگر هم به هر دلیلی تصمیم گرفته اند یک عضو هیات علمی را باز نشسته (بخوانید اخراج) کنند، آیا نباید از قبل رسما به او و به گروه آموزشی اطلاع دهند؟
این همکار محترم امور اداری گفتند، بله حق با شماست ولی از من خواسته اند و معذورم.
گفتند حکم از طریق اتوماسیون به دانشکده ارسال شده و اصرار داشتند همین امروز شماره بانک صادرات و اطلاعات و مدارکی دیگر را بفرستم تا کارهای اداری به سرعت انجام شود.
گفتم، فعلا که درگیر مصاحبه داوطلبان دکترا هستم. به علاوه باید حکم را ببینم، دلیل آن را بدانم. انشالله در فرصتی اینها را هم می فرستم.
برای انجام کار با سرعت مورد نظر مسئولان بالادستی اشان، بلافاصله تصویر حکم را با تلگرام و اطلاعات درخواستی را هم با تلگرام و پیامک فرستادند.
تاریخ حکم ۶ / ۴/ ۱۴۰۳ (آخرین روز کاری پیش از انتخابات) است و به استناد مصوبه مورخ 8/6/1402 هیات امنای دانشگاه صادر شده است. این مصوبه و محتوای و دلایل آن هیچگاه به صورت کتبی و یا شفاهی از طرف مسئولان دانشگاه به من اطلاع داده نشده است. حتی مدیر محترم گروه هم اطلاع نداشتند زیرا در برنامه ریزی درسی گروه برای نیمسال آینده، که حدود یک ماه و نیم قبل تصویب شد، برنامه کامل یک عضو هیات علمی شاغل برایم در نظر گرفته شد. فقط افواهی و به صورت شایعه در اسفند ماه 1402 از برخی همکاران شنیده بودم که گویا هیات امنای دانشگاه چنین مصوبه ای داشته است. با توجه به این، حدود یک ماه و نیم قبل از رئیس محترم دانشکده خواستم بررسی بفرمایند و به من اطلاع دهند که آیا این موضوع درست است و چنین مصوبه ای وجود دارد؟؛ و اگر درست است، کی قرار است اجرا شود تا من برنامه های کار و زندگی ام را مطابق آن تنظیم کنم. به هر حال کارمند محترم اداری بر اساس خواسته مسئولان بالادستی اصرار و عجله داشتند تا کارهای اداری آن زودتر انجام شود.
تا جایی که می دانم روال و قاعده این است که حکم بازنشستگی اعضای هیات علمی را پایان هر ترم، و در ترم دوم، شهریور ماه می زنند که بعد از یک سال کار از مرخصی سالانه مرداد ماه استفاده کرده باشند؛ و همچنین از قبل به فردی که قرار است بازنشسته شود رسما خبر می دهند تا بتواند برای کار و زندگی اش برنامه ریزی کند.
اما انگار در این مورد خاص مسئولان دانشگاه شتابزدگی زدگی خاصی دارند.
آیا این شتابزدگی برای اجرای حکم، با برگزاری انتخابات رابطه ای دارد یا یک اقتران اتفاقی است؟ خدا داند.
این داستان برای آقای دکتر رسول رسولی پور عضو هیات علمی گروه فلسفه دانشگاه خوارزمی هم دقیقا به همین ترتیب رخ داده است. رسولی پور فردی است که به شهادت قاطبه همکاران از فضل و کمال علمی و اخلاقی والایی برخوردار است، چند دوره با رای اعضای هیات علمی رئیس دانشکده ادبیات بوده، در سطح ملی و بین المللی در رشته خودش (فلسفه دین) شناخته شده است، برای تدریس در سایر دانشگاه ها از جمله دانشگاه تهران از او دعوت می شود، دانشجویان از عملکرد آموزشی او فوق العاده راضی هستند، و خلاصه اگر در دانشگاهی معیارهای علمی و اخلاق حرفه ای حاکم باشد، وجودش برای رشته خودش و دانشگاه باعث افتخار و آبروست؛ ولی چه می شود کرد که این همه برای مدیران دانشگاه کافی نیست و ایشان را هم زودهنگام بازنشسته کرده اند.
@SHSerajzadeh
🔻🔻ادامه مطلب
الان نوبت به روایت بازنشستگی زودهنگام خودم و یکی دیگر از اعضای هیات علمی دانشگاه خوارزمی رسیده است.
به نام حضرت حق
۱|
روایت دو بازنشستگی زودهنگام
دیروز یکشنبه ۱۰ تیرماه در حالی که با شماری از همکاران گروه جامعه شناسی دانشگاه خوارزمی مشغول برگزاری مصاحبه داوطلبان دکترای جامعه شناسی بودیم، تلفنم زنگ خورد. چون منتظر تلفن ضروری بودم، از جلسه بیرون رفتم و پاسخ دادم.
خانمی خود را از امور اداری دانشگاه معرفی کردند و خواستند برای به جریان افتادن کارهای بازنشستگی همین امروز یک شماره حساب بانک صادرات و اطلاعات و مدارکی دیگر ارسال کنم.
گفتم، مگر من بازنشسته شده ام؟ من که قانونا تا دو سال دیگر می توانم کار کنم.
هنوز حکم بازنشستگی را هم ندیده ام. گروه و شاید دانشکده هم در جریان نیستند. علت بازنشستگی زود هنگام بدون درخواست خودم و گروه چه بوده؟
اگر هم به هر دلیلی تصمیم گرفته اند یک عضو هیات علمی را باز نشسته (بخوانید اخراج) کنند، آیا نباید از قبل رسما به او و به گروه آموزشی اطلاع دهند؟
این همکار محترم امور اداری گفتند، بله حق با شماست ولی از من خواسته اند و معذورم.
گفتند حکم از طریق اتوماسیون به دانشکده ارسال شده و اصرار داشتند همین امروز شماره بانک صادرات و اطلاعات و مدارکی دیگر را بفرستم تا کارهای اداری به سرعت انجام شود.
گفتم، فعلا که درگیر مصاحبه داوطلبان دکترا هستم. به علاوه باید حکم را ببینم، دلیل آن را بدانم. انشالله در فرصتی اینها را هم می فرستم.
برای انجام کار با سرعت مورد نظر مسئولان بالادستی اشان، بلافاصله تصویر حکم را با تلگرام و اطلاعات درخواستی را هم با تلگرام و پیامک فرستادند.
تاریخ حکم ۶ / ۴/ ۱۴۰۳ (آخرین روز کاری پیش از انتخابات) است و به استناد مصوبه مورخ 8/6/1402 هیات امنای دانشگاه صادر شده است. این مصوبه و محتوای و دلایل آن هیچگاه به صورت کتبی و یا شفاهی از طرف مسئولان دانشگاه به من اطلاع داده نشده است. حتی مدیر محترم گروه هم اطلاع نداشتند زیرا در برنامه ریزی درسی گروه برای نیمسال آینده، که حدود یک ماه و نیم قبل تصویب شد، برنامه کامل یک عضو هیات علمی شاغل برایم در نظر گرفته شد. فقط افواهی و به صورت شایعه در اسفند ماه 1402 از برخی همکاران شنیده بودم که گویا هیات امنای دانشگاه چنین مصوبه ای داشته است. با توجه به این، حدود یک ماه و نیم قبل از رئیس محترم دانشکده خواستم بررسی بفرمایند و به من اطلاع دهند که آیا این موضوع درست است و چنین مصوبه ای وجود دارد؟؛ و اگر درست است، کی قرار است اجرا شود تا من برنامه های کار و زندگی ام را مطابق آن تنظیم کنم. به هر حال کارمند محترم اداری بر اساس خواسته مسئولان بالادستی اصرار و عجله داشتند تا کارهای اداری آن زودتر انجام شود.
تا جایی که می دانم روال و قاعده این است که حکم بازنشستگی اعضای هیات علمی را پایان هر ترم، و در ترم دوم، شهریور ماه می زنند که بعد از یک سال کار از مرخصی سالانه مرداد ماه استفاده کرده باشند؛ و همچنین از قبل به فردی که قرار است بازنشسته شود رسما خبر می دهند تا بتواند برای کار و زندگی اش برنامه ریزی کند.
اما انگار در این مورد خاص مسئولان دانشگاه شتابزدگی زدگی خاصی دارند.
آیا این شتابزدگی برای اجرای حکم، با برگزاری انتخابات رابطه ای دارد یا یک اقتران اتفاقی است؟ خدا داند.
این داستان برای آقای دکتر رسول رسولی پور عضو هیات علمی گروه فلسفه دانشگاه خوارزمی هم دقیقا به همین ترتیب رخ داده است. رسولی پور فردی است که به شهادت قاطبه همکاران از فضل و کمال علمی و اخلاقی والایی برخوردار است، چند دوره با رای اعضای هیات علمی رئیس دانشکده ادبیات بوده، در سطح ملی و بین المللی در رشته خودش (فلسفه دین) شناخته شده است، برای تدریس در سایر دانشگاه ها از جمله دانشگاه تهران از او دعوت می شود، دانشجویان از عملکرد آموزشی او فوق العاده راضی هستند، و خلاصه اگر در دانشگاهی معیارهای علمی و اخلاق حرفه ای حاکم باشد، وجودش برای رشته خودش و دانشگاه باعث افتخار و آبروست؛ ولی چه می شود کرد که این همه برای مدیران دانشگاه کافی نیست و ایشان را هم زودهنگام بازنشسته کرده اند.
@SHSerajzadeh
🔻🔻ادامه مطلب
Forwarded from جامعه شناسی - سراج زاده
ادامه |۲ 🔺🔺
جالب است بدانید که در انتخابات برای تعیین اعضای هیات ممیزه دانشگاه توسط اعضای هیات علمی، ایشان و من دو منتخب اول دانشکده ادبیات بودیم ولی مقامات دانشگاه تشخیص دادند که همکاران عضو هیات علمی، انتخاب اشتباهی داشته اند و در نتیجه برای هیچکدام از ما حکم نزدند؛ و هم اکنون اعضای هیات علمی دانشکده بزرگ ادبیات نماینده منتخبی در هیات ممیزه دانشگاه ندارند، که البته قبل از آنکه جفا در حق ما باشد، جفایی است در حق اعضای محترم هیات علمی دانشکده و توهین به رای آنهاست.
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
و نیک فرجامی از آن کسانی است که نیک کردارند
سیدحسین سراج زاده
11 / 4 / 1403
@SHSerajzadeh
جالب است بدانید که در انتخابات برای تعیین اعضای هیات ممیزه دانشگاه توسط اعضای هیات علمی، ایشان و من دو منتخب اول دانشکده ادبیات بودیم ولی مقامات دانشگاه تشخیص دادند که همکاران عضو هیات علمی، انتخاب اشتباهی داشته اند و در نتیجه برای هیچکدام از ما حکم نزدند؛ و هم اکنون اعضای هیات علمی دانشکده بزرگ ادبیات نماینده منتخبی در هیات ممیزه دانشگاه ندارند، که البته قبل از آنکه جفا در حق ما باشد، جفایی است در حق اعضای محترم هیات علمی دانشکده و توهین به رای آنهاست.
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
و نیک فرجامی از آن کسانی است که نیک کردارند
سیدحسین سراج زاده
11 / 4 / 1403
@SHSerajzadeh
Forwarded from انجمن جامعه شناسی ایران
#یادداشت_روز
🔸تسویه اساتید در دانشگاهها ادامه دارد
نوبت به سراجزاده رسید
روزنامه شرق
سالهاست که حلقههای رادیکال، علوم انسانی را نشانه گرفتهاند و بیشترین تسویههای استادان در دانشکدههای علوم انسانی اتفاق افتاده است. مسئلهای که در سالهای گذشته البته به رشتههای دیگر هم رسید، اما هنوز جامعهشناسی و علوم انسانی در تیررس افرادی است که علوم انسانی را خطرناک میپندارند.اینبار در آخرین روزهای استقرار دولت سیزدهم هنوز فضای متصلب دانشگاهی از پا ننشسته و قرعه بازنشستگی زودهنگام به نام حسین سراجزاده، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی افتاد.
ادامه این یادداشت را روی وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید.
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
با حمایت انجمن جامعه شناسی از فرهنگ و فرهیختگی حمایت کنید
🔸تسویه اساتید در دانشگاهها ادامه دارد
نوبت به سراجزاده رسید
روزنامه شرق
سالهاست که حلقههای رادیکال، علوم انسانی را نشانه گرفتهاند و بیشترین تسویههای استادان در دانشکدههای علوم انسانی اتفاق افتاده است. مسئلهای که در سالهای گذشته البته به رشتههای دیگر هم رسید، اما هنوز جامعهشناسی و علوم انسانی در تیررس افرادی است که علوم انسانی را خطرناک میپندارند.اینبار در آخرین روزهای استقرار دولت سیزدهم هنوز فضای متصلب دانشگاهی از پا ننشسته و قرعه بازنشستگی زودهنگام به نام حسین سراجزاده، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی افتاد.
ادامه این یادداشت را روی وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید.
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
با حمایت انجمن جامعه شناسی از فرهنگ و فرهیختگی حمایت کنید
isa.org.ir
انجمن جامعه شناسی ایران - تسویه اساتید در دانشگاهها ادامه دارد
Forwarded from Peace
"معنی" و امر سیاسی
در عصر جدید، جهانِ معانی، جهانی سیال و معانی موجود نیز همه سیّالاند. مادام که معانی، سیال باشند، همه چیز سیاسی است؛ چه وقتی حکومت، رسما حکومتی ایدئولوژیک باشد، چه وقتی که رسما حکومتی ایدئولوژیک نباشد.
"سیالیّتِ" معنی، در شرایطی رخ میدهد که اصولا "معنیِ" اعمال، سخنها، ... و همه "چیز"ها، فاقد اجماع عمومی است و هر "چیز" میتواند به گونههای بسیار متفاوت "تعبیر" شود.
در چنین شرایطی "حوزه عمومی" اصولاً امری ممتنع و یک توهم است؛ زیرا حوزه عمومی فقط وقتی ممکن است که مشارکتکنندگان، فهمی مشترک از امور داشته باشند؛ نائل شدن به فهم مشترک نیز منوط بدان است که "معنیِ" کمابیش واحدی برای هر امر مورد بحث وجود داشته باشد. هنگامی که نه "معنی" واحد وجود دارد و نه رسیدن به فهم مشترک ممکن است، "حوزه عمومی" غیر ممکن میشود.
در نگاه عام، در عصر مدرن هیچ چیز هیچگاه واجد "معنی" مشترک نیست و "امر میانذهنی" نمیتواند به خلق "معنی مشترک" منجر شود. همین امر البته هم موجب تداوم بحران معنی در جهان مدرن است و هم موجب پویایی بیپایان آن.
در نگاه خاص، در شرایط جوامعی مانند ایران، علاوه بر "سیالیت معنیِ" جهان مدرن (که منجر به "بحران معنی" شده است و میشود)، یک بحران مضاعف نیز وجود دارد. این بحران ناشی از این است که "اجماع درباره بحران معنی" نیز وجود ندارد.
جهان غرب تا حدود زیادی پذیرفته که هیچ معنی نهایی برای هیچ عمل و سخنی وجود ندارد؛ بنابراین از خیر "وجدان جمعی" گذشته و به جای آن به آنچه در "افکار عمومی" میگذرد، قناعت میکند و همان را مبنای اخذ تصمیم جمعی قرار میدهد: تصمیم درباره توزیع قدرت، تصمیم درباره بحران محیط زیست، تصمیم درباره سقط جنین، تصمیم درباره "تکلیف" و "ارزش" و "حق" و هر تصمیم دیگری که عمل انسان سیاسی را در هر امر متنازعُفیه تعیین کند؛ حتا معنی علم و روش علمی.
اما در جوامعی مانند ایران، این اجماع نیز وجود ندارد که "خدایان مردهاند" [و هکذا آن جامعه و آن خردی که خدایان را میآفریدند نیز مردهاند] و لذا دیگر کسی نیست که برای امور "معنی" تعریف کند.
مردمان این جوامع همچنان سرگردان و دربهدر در جستوجوی "معنی" هستند و در این پندار که "معنی" را به امور و اشیاء برگردانند؛ در آرزوی رسیدن به شرایطی که باز شاهد "وحدت معنی و عمل" باشند و "وجدان جمعی" قاضی القضات منازعات جامعه شود.
اما، خوب یا بد، این آرزوی روسو و دورکیم (یعنی احیاء وجدان جمعی) دیگر در خرد کنونی ممکن نیست.
تلاش متداوم جوامعی چون ایران برای احیاء "معنی مشترک" باعث میشود که این جوامع همچنان در وضعیت بیثبات باشند و در کنه وجود خود همواره در "شرایط انقلابی" قرار داشته باشند؛ حتا اگر حکومت مشروع نیز در این جوامع ایجاد شود (شبیه حالتی که در فاصله بهمن ۵۷ تا خرداد ۶۰ در ایران وجود داشت)، این جوامع از "شرایط انقلابی" خارج نخواهند شد.
همچنانکه هم فرصتطلبی هم قدرت عریان نیز در این شرایط میتوانند رشد کنند و رخ دهند؛ چه در سیاست، چه دانشگاه، چه انجمن علمی، بازار و ....
همه جوامع انسانی، از جمله ما [بهتعبیر جواد کاشی] "از یک آنومی به آنومی دیگر" میرویم و تا اطلاع ثانوی (شاید تا پایان حکومت خرد مردانه بر جهان) ما به عصر "نومی" باز نخواهیم گشت.
مهم آن است که دریابیم "تنها اجماع ممکن، اجماع در همین است که اجماع درباره معنی هیچ چیز ممکن نیست!"
دریابیم که هیچکس، حتا علم، نمیتواند برای چیزی (دین، سیاست، حق، باطل ...) "معنی" تعیین کند. بجز افکار عمومی، هر مرجع تعیینِ معنی، چیزی بجز ایدئولوژی قدرت نیست.
دریابیم که در عصر سیالیّتِ معنی هستیم و باید داوری افکار عمومی را مبنای تصمیم جمعی قرار دهیم؛ ضمن اذعان و پذیرش سیالیّت خود افکار عمومی و همه عناصر متشکله آن.
در این صورت درخواهیم یافت که اصولا هیچ چیز در عصر مدرن غیرسیاسی نیست. مهم، پیش از هر چیز، توافق بر سر همین است.
مفاد همین نکات را در مقاله "حوزه عمومی در غیاب معنی" در "کنفرانس روز جهانی فلسفه" در سال ۸۸ نیز ارائه کردهام.
متن حاضر در ارجاع به "این متن" نگاشته شده است.
در عصر جدید، جهانِ معانی، جهانی سیال و معانی موجود نیز همه سیّالاند. مادام که معانی، سیال باشند، همه چیز سیاسی است؛ چه وقتی حکومت، رسما حکومتی ایدئولوژیک باشد، چه وقتی که رسما حکومتی ایدئولوژیک نباشد.
"سیالیّتِ" معنی، در شرایطی رخ میدهد که اصولا "معنیِ" اعمال، سخنها، ... و همه "چیز"ها، فاقد اجماع عمومی است و هر "چیز" میتواند به گونههای بسیار متفاوت "تعبیر" شود.
در چنین شرایطی "حوزه عمومی" اصولاً امری ممتنع و یک توهم است؛ زیرا حوزه عمومی فقط وقتی ممکن است که مشارکتکنندگان، فهمی مشترک از امور داشته باشند؛ نائل شدن به فهم مشترک نیز منوط بدان است که "معنیِ" کمابیش واحدی برای هر امر مورد بحث وجود داشته باشد. هنگامی که نه "معنی" واحد وجود دارد و نه رسیدن به فهم مشترک ممکن است، "حوزه عمومی" غیر ممکن میشود.
در نگاه عام، در عصر مدرن هیچ چیز هیچگاه واجد "معنی" مشترک نیست و "امر میانذهنی" نمیتواند به خلق "معنی مشترک" منجر شود. همین امر البته هم موجب تداوم بحران معنی در جهان مدرن است و هم موجب پویایی بیپایان آن.
در نگاه خاص، در شرایط جوامعی مانند ایران، علاوه بر "سیالیت معنیِ" جهان مدرن (که منجر به "بحران معنی" شده است و میشود)، یک بحران مضاعف نیز وجود دارد. این بحران ناشی از این است که "اجماع درباره بحران معنی" نیز وجود ندارد.
جهان غرب تا حدود زیادی پذیرفته که هیچ معنی نهایی برای هیچ عمل و سخنی وجود ندارد؛ بنابراین از خیر "وجدان جمعی" گذشته و به جای آن به آنچه در "افکار عمومی" میگذرد، قناعت میکند و همان را مبنای اخذ تصمیم جمعی قرار میدهد: تصمیم درباره توزیع قدرت، تصمیم درباره بحران محیط زیست، تصمیم درباره سقط جنین، تصمیم درباره "تکلیف" و "ارزش" و "حق" و هر تصمیم دیگری که عمل انسان سیاسی را در هر امر متنازعُفیه تعیین کند؛ حتا معنی علم و روش علمی.
اما در جوامعی مانند ایران، این اجماع نیز وجود ندارد که "خدایان مردهاند" [و هکذا آن جامعه و آن خردی که خدایان را میآفریدند نیز مردهاند] و لذا دیگر کسی نیست که برای امور "معنی" تعریف کند.
مردمان این جوامع همچنان سرگردان و دربهدر در جستوجوی "معنی" هستند و در این پندار که "معنی" را به امور و اشیاء برگردانند؛ در آرزوی رسیدن به شرایطی که باز شاهد "وحدت معنی و عمل" باشند و "وجدان جمعی" قاضی القضات منازعات جامعه شود.
اما، خوب یا بد، این آرزوی روسو و دورکیم (یعنی احیاء وجدان جمعی) دیگر در خرد کنونی ممکن نیست.
تلاش متداوم جوامعی چون ایران برای احیاء "معنی مشترک" باعث میشود که این جوامع همچنان در وضعیت بیثبات باشند و در کنه وجود خود همواره در "شرایط انقلابی" قرار داشته باشند؛ حتا اگر حکومت مشروع نیز در این جوامع ایجاد شود (شبیه حالتی که در فاصله بهمن ۵۷ تا خرداد ۶۰ در ایران وجود داشت)، این جوامع از "شرایط انقلابی" خارج نخواهند شد.
همچنانکه هم فرصتطلبی هم قدرت عریان نیز در این شرایط میتوانند رشد کنند و رخ دهند؛ چه در سیاست، چه دانشگاه، چه انجمن علمی، بازار و ....
همه جوامع انسانی، از جمله ما [بهتعبیر جواد کاشی] "از یک آنومی به آنومی دیگر" میرویم و تا اطلاع ثانوی (شاید تا پایان حکومت خرد مردانه بر جهان) ما به عصر "نومی" باز نخواهیم گشت.
مهم آن است که دریابیم "تنها اجماع ممکن، اجماع در همین است که اجماع درباره معنی هیچ چیز ممکن نیست!"
دریابیم که هیچکس، حتا علم، نمیتواند برای چیزی (دین، سیاست، حق، باطل ...) "معنی" تعیین کند. بجز افکار عمومی، هر مرجع تعیینِ معنی، چیزی بجز ایدئولوژی قدرت نیست.
دریابیم که در عصر سیالیّتِ معنی هستیم و باید داوری افکار عمومی را مبنای تصمیم جمعی قرار دهیم؛ ضمن اذعان و پذیرش سیالیّت خود افکار عمومی و همه عناصر متشکله آن.
در این صورت درخواهیم یافت که اصولا هیچ چیز در عصر مدرن غیرسیاسی نیست. مهم، پیش از هر چیز، توافق بر سر همین است.
مفاد همین نکات را در مقاله "حوزه عمومی در غیاب معنی" در "کنفرانس روز جهانی فلسفه" در سال ۸۸ نیز ارائه کردهام.
متن حاضر در ارجاع به "این متن" نگاشته شده است.
Telegram
دربارهی ما
فرمانده نیروی انتظامی البرز: دختران بیحجاب در دسته عزاداری روز عاشورا احضار شدهاند: entekhab.ir/003MTn
معنای «زنجیرزن بیحجاب»، با این واکنشِ پلیس متعین میشود. پیش از سرکوب پلیس «زنجیرزن بیحجاب» ایماژی است سیال و واجد درجهای از ابهام که موضوع تفسیرهای…
معنای «زنجیرزن بیحجاب»، با این واکنشِ پلیس متعین میشود. پیش از سرکوب پلیس «زنجیرزن بیحجاب» ایماژی است سیال و واجد درجهای از ابهام که موضوع تفسیرهای…
Forwarded from مرصاد مدیا | اخبار جنگ
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from شرق
پلمب ساختمان انجمن جامعه شناسی ایران توسط شهرداری تهران
ساختمان انجمن جامعه شناسی ایران توسط شهرداری تهران پلمب شد.
به گزارش خبرنگار شبکه شرق ساختمان انجمن جامعه شناسی ایران امروز توسط شهرداری تهران پلمب شد. به گفته شاهدان وسایل انجمن از ساختمان بیرون آورده شده و یک نگهبان از سوی شهرداری کنار در واحد مستقر شده است. این واحد از سال ۱۳۹۲ در اختیار انجمن جامعه شناسی قرار گرفته بود.
انجمن جامعهشناسان از دهه ۷۰ فعالیت خود را آغاز کرده است. دهها شعبه در شهرستانهای مختلف در سراسر کشور دارد. از ابتدای فعالیتش بیش از ۴ هزار نفر در این انجمن عضویت داشتهاند و در حال حاضر ۵۰۰ جامعهشناس عضو انجمن هستند. به گفته معیدفر عمده فعالیتهای انجمن جامعهشناسی، تمرکز بر حوزه علوم اجتماعی، برگزاری نشستها، تولید مجلات علمی، تخصصی و همایشهایی است که توسط جامعهشناسان و اصحاب علوم اجتماعی در عرصه داخلی و بینالمللی برگزار میشود.
انجمن جامعه شناسی با استناد به قوانین، حکم تخلیه شهرداری را غیرقانونی دانسته بود.
@sharghdaily
sharghdaily.com
ساختمان انجمن جامعه شناسی ایران توسط شهرداری تهران پلمب شد.
به گزارش خبرنگار شبکه شرق ساختمان انجمن جامعه شناسی ایران امروز توسط شهرداری تهران پلمب شد. به گفته شاهدان وسایل انجمن از ساختمان بیرون آورده شده و یک نگهبان از سوی شهرداری کنار در واحد مستقر شده است. این واحد از سال ۱۳۹۲ در اختیار انجمن جامعه شناسی قرار گرفته بود.
انجمن جامعهشناسان از دهه ۷۰ فعالیت خود را آغاز کرده است. دهها شعبه در شهرستانهای مختلف در سراسر کشور دارد. از ابتدای فعالیتش بیش از ۴ هزار نفر در این انجمن عضویت داشتهاند و در حال حاضر ۵۰۰ جامعهشناس عضو انجمن هستند. به گفته معیدفر عمده فعالیتهای انجمن جامعهشناسی، تمرکز بر حوزه علوم اجتماعی، برگزاری نشستها، تولید مجلات علمی، تخصصی و همایشهایی است که توسط جامعهشناسان و اصحاب علوم اجتماعی در عرصه داخلی و بینالمللی برگزار میشود.
انجمن جامعه شناسی با استناد به قوانین، حکم تخلیه شهرداری را غیرقانونی دانسته بود.
@sharghdaily
sharghdaily.com
Forwarded from انجمن جامعه شناسی ایران
✅ گلخانه زندان ایران
زندانهای ایران شاید در جهان خاص و منحصر بهفرد باشند.
زندانها هم بدلیل تعداد زندانیان و هم تعداد احکام اعدام آوازه بدی دارند و همیشه مورد نقد و نارضایتی ناظران حقوق بشری داخلی و بینمللی بودهاند.
اما این همه ماجرا نیست؛ شریفترین شهروندان ایرانی را هم میتوان در زندانهای ایران یافت؛ دانشمندان ، هنرمندان، شاعران، ورزشکاران و کنشگران مدنی، زنان پیشگام و ....!
انصافا در زندان کدام کشور میتوان کلکسیونی از " بهترینها" را اینگونه یکجا گردهم آورد؟!
این هم "جناب دکتر سعید مدنی" دانشمند مروج آزادی بیان و فخر جامعهشناسی ایران است که یکی از صدها نمونه از قطار باوقار آزادگی و فرهیختگیاست که در گلخانه زندانهای وطن روزگار میگذرانند.
دیگران اگر از زندانهای خود شرمنده و متاسفاند، ما اما از زندانها و این نحله از زندانیان خود مفتخریم.
به لبخند شکوهمند این خانواده نجیب خوب بنگرید؛ شعر مجسم زندگی، آزادی و بشارت آینده ایران است.
علی ملکپور
( جامعهشناس)
۳ مرداد ۱۴۰۳
@alimalekpour1
زندانهای ایران شاید در جهان خاص و منحصر بهفرد باشند.
زندانها هم بدلیل تعداد زندانیان و هم تعداد احکام اعدام آوازه بدی دارند و همیشه مورد نقد و نارضایتی ناظران حقوق بشری داخلی و بینمللی بودهاند.
اما این همه ماجرا نیست؛ شریفترین شهروندان ایرانی را هم میتوان در زندانهای ایران یافت؛ دانشمندان ، هنرمندان، شاعران، ورزشکاران و کنشگران مدنی، زنان پیشگام و ....!
انصافا در زندان کدام کشور میتوان کلکسیونی از " بهترینها" را اینگونه یکجا گردهم آورد؟!
این هم "جناب دکتر سعید مدنی" دانشمند مروج آزادی بیان و فخر جامعهشناسی ایران است که یکی از صدها نمونه از قطار باوقار آزادگی و فرهیختگیاست که در گلخانه زندانهای وطن روزگار میگذرانند.
دیگران اگر از زندانهای خود شرمنده و متاسفاند، ما اما از زندانها و این نحله از زندانیان خود مفتخریم.
به لبخند شکوهمند این خانواده نجیب خوب بنگرید؛ شعر مجسم زندگی، آزادی و بشارت آینده ایران است.
علی ملکپور
( جامعهشناس)
۳ مرداد ۱۴۰۳
@alimalekpour1
Forwarded from جامعه شناسی - سراج زاده
یک جامعهشناس: همسو کردن ساختار حکمروایی برای تقویت سرمایه اجتماعی جزو اولویتهای پزشکیان باشد
◽حسین سراجزاده، استاد جامعهشناسی و رئیس اتحادیه انجمنهای علوم اجتماعی ایراندر گفتگو هممیهن:
🔹«تقویت سرمایه اجتماعی کار دشوار پزشکیان است تا بتواند در این زمینه دیگر نهادهای تاثیرگذار بر حکمرانی را هم با خود همسو کند.»
🔹«افرادی که شرایط امروز ایران را میدانند بر این نکته تاکید دارند که باید تصمیمات سختی گرفته شود به این دلیل که در جامعه ما مشکلات اقتصادی و اجتماعی حلنشده و مزمن فراوانی وجود دارد. مانند شکاف عمیق طبقاتی، افزایش فساد و ناکارآمدی دستگاههای اداری و اجرایی، افزایش فقر، عدم پایبندی ساختار حکمروایی به قانون و بهویژه قوانینی که میثاق ملی هستند، حقوق شهروندی و...»
«برای حل این مشکلات مزمن باید یک تغییر رویه و رویکرد ایجاد شود. این تغییرات شاید همان تصمیم سختی است که دولت باید بگیرد. این مسئله در وعدههای انتخاباتی تا حدودی مطرح شده اما عملی کردن آن کاری دشوار است که باید انجام داد.»
📌متن کامل؛
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-18769
@SHSerajzadeh
◽حسین سراجزاده، استاد جامعهشناسی و رئیس اتحادیه انجمنهای علوم اجتماعی ایراندر گفتگو هممیهن:
🔹«تقویت سرمایه اجتماعی کار دشوار پزشکیان است تا بتواند در این زمینه دیگر نهادهای تاثیرگذار بر حکمرانی را هم با خود همسو کند.»
🔹«افرادی که شرایط امروز ایران را میدانند بر این نکته تاکید دارند که باید تصمیمات سختی گرفته شود به این دلیل که در جامعه ما مشکلات اقتصادی و اجتماعی حلنشده و مزمن فراوانی وجود دارد. مانند شکاف عمیق طبقاتی، افزایش فساد و ناکارآمدی دستگاههای اداری و اجرایی، افزایش فقر، عدم پایبندی ساختار حکمروایی به قانون و بهویژه قوانینی که میثاق ملی هستند، حقوق شهروندی و...»
«برای حل این مشکلات مزمن باید یک تغییر رویه و رویکرد ایجاد شود. این تغییرات شاید همان تصمیم سختی است که دولت باید بگیرد. این مسئله در وعدههای انتخاباتی تا حدودی مطرح شده اما عملی کردن آن کاری دشوار است که باید انجام داد.»
📌متن کامل؛
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-18769
@SHSerajzadeh
Forwarded from انجمن جامعه شناسی ایران
www.karzar.net
امضا کنید: کارزار مطالبه پاسخگویی شهرداری نسبت به تعطیلی مرکز آموزش انجمن جامعهشناسی و تسریع در بازگشایی آن
ما امضا کنندگان این کارزار ضمن محکومکردن این اقدام غیر مدنی شهرداری، مصرانه خواستار پاسخگویی شهردار نسبت به این عمل ناباورانه و بازگشایی مرکز آموزش انجمن جامعهشناسی هستیم.
Forwarded from انجمن جامعه شناسی ایران
بیانیه انجمن جامعهشناسی ایران در ارتباط با خبر پلمب ساختمان مرکز آموزش انجمن
در ارتباط با انتشار خبر پلمب ساختمان انجمن جامعهشناسی ایران در رسانهها در روزهای اخیر، به اطلاع کلیه اعضا و علاقهمندان انجمن جامعهشناسی و فعالان جامعه مدنی میرساند:
۱. دفتر انجمن جامعهشناسی ایران از آغاز فعالیت در سال ۱۳۷۱ در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بوده و بهرغم محدودیتهای ایجاد شده در دو سال اخیر، همچنان فعال است.
۲. ساختمانی که توسط شهرداری تهران اشغال شده و اموال آن به مکان نامعلومی انتقال داده شده است، مرکز آموزشهای جامعهمحور انجمن بوده که بر اساس مصوبه شورای شهر وقت تهران در سال ۱۳۹۲، شهرداری منطقه ۶ در اختیار انجمن جامعهشناسی ایران قرار داده و از آن زمان محل برگزاری کلاسهای آموزشی انجمن بوده است و به رغم مکاتبات با مدیران شهرداری در دو سال اخیر و اعتراضات و پیگیریهای فراوان هیأت مدیره انجمن، متاسفانه شهرداری تهران در اقدامی غیرمدنی و مغایر با مصوبه شورای شهر اموال آن را منتقل و نسبت به بستن آن اقدام نموده است.
۳. انجمن جامعهشناسی ایران با قوت همانند گذشته فعالیتهای علمی و انجمنی خود را ادامه میدهد و تضییقات ایجاد شده برای دفتر انجمن در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و بستن محل مرکز آموزش انجمن توسط شهرداری تهران هیچ خللی در اراده اعضا و هیأت مدیره انجمن در ادامه فعالیتهای این نهاد که میراث ارزشمند فعالان و بزرگان علوم اجتماعی کشور است بوجود نمی آورد.
در پایان، از همه اصحاب علوم اجتماعی و فعالان جامعه مدنی کشور انتظار داریم به هر شیوه ممکن از انجمن و فعالیتهای علمی آن حمایت کنند و اعتراض خود را نسبت به اقدام غیرقانونی شهرداری تهران اعلام نمایند.
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
در ارتباط با انتشار خبر پلمب ساختمان انجمن جامعهشناسی ایران در رسانهها در روزهای اخیر، به اطلاع کلیه اعضا و علاقهمندان انجمن جامعهشناسی و فعالان جامعه مدنی میرساند:
۱. دفتر انجمن جامعهشناسی ایران از آغاز فعالیت در سال ۱۳۷۱ در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بوده و بهرغم محدودیتهای ایجاد شده در دو سال اخیر، همچنان فعال است.
۲. ساختمانی که توسط شهرداری تهران اشغال شده و اموال آن به مکان نامعلومی انتقال داده شده است، مرکز آموزشهای جامعهمحور انجمن بوده که بر اساس مصوبه شورای شهر وقت تهران در سال ۱۳۹۲، شهرداری منطقه ۶ در اختیار انجمن جامعهشناسی ایران قرار داده و از آن زمان محل برگزاری کلاسهای آموزشی انجمن بوده است و به رغم مکاتبات با مدیران شهرداری در دو سال اخیر و اعتراضات و پیگیریهای فراوان هیأت مدیره انجمن، متاسفانه شهرداری تهران در اقدامی غیرمدنی و مغایر با مصوبه شورای شهر اموال آن را منتقل و نسبت به بستن آن اقدام نموده است.
۳. انجمن جامعهشناسی ایران با قوت همانند گذشته فعالیتهای علمی و انجمنی خود را ادامه میدهد و تضییقات ایجاد شده برای دفتر انجمن در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و بستن محل مرکز آموزش انجمن توسط شهرداری تهران هیچ خللی در اراده اعضا و هیأت مدیره انجمن در ادامه فعالیتهای این نهاد که میراث ارزشمند فعالان و بزرگان علوم اجتماعی کشور است بوجود نمی آورد.
در پایان، از همه اصحاب علوم اجتماعی و فعالان جامعه مدنی کشور انتظار داریم به هر شیوه ممکن از انجمن و فعالیتهای علمی آن حمایت کنند و اعتراض خود را نسبت به اقدام غیرقانونی شهرداری تهران اعلام نمایند.
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
Forwarded from جامعه شناسی - سراج زاده
بلاتکلیفی خانه جامعه شناسان
@SHSersjzadeh
https://hammihanonline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87-23/19125-%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%AA%DA%A9%D9%84%DB%8C%D9%81%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86
@SHSersjzadeh
https://hammihanonline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87-23/19125-%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%AA%DA%A9%D9%84%DB%8C%D9%81%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86
هممیهن
بلاتکلیفی خانه جامعه شناسان
حالا 10 روز از پلمب شدن مرکز آموزش انجمن جامعهشناسان ایران توسط شهرداری میگذرد و هنوز کشمکشها بر سر آن ادامه دارد؛ اتفاقی که در دوره فعلی مدیریت شهری برای چند سازمان عامالمنفعه دیگر خانه اندیشمندان علوم انسانی، خانه کودک ناصرخسرو، مرکز حمایت از کودک و…