tgoop.com/MaQzBook/1774
Last Update:
داستان زمین سوخته داستان و روایت 3 ماه اول جنگ ایران و عراق است از زبان مردی اهل اهواز که با وجود بمباران های متوالی و مرگ بسیاری از دوستان و آشناسان در آنجا می ماند. روایت جنگ از زبان محمود بسیار ملموس و تزدیک است. این داستان بقدر قابل لمس و حس هست که خواننده ای که در زمان اکنون داستان را میخواند احساس عجیبی پیدا میکند. با این که خواننده جدید می داند جنگ هشت سال طول کشیده است اما روایت به قدری خوب و درد آور است که هر آن آرزوی تمام شدن جنگ را دارد و هر آن فکر میکند این جنگ تمام خواهد شد. جنگ و مشکلات آوارگان و در رسیدن کمک ها و افزوده شدن شهدا و خراب شدن خانه ها با قرائتی جدید و جالب روایت می شود که برای هر خواننده ای تازگی دارد و حس آن را به جان میخرد
●بخشی از متن کتاب
میشه ماها سنگ زیر آسیا هستیم. همه درد ها را ما باید تحمل کنیم. زمان اون گور به گوری فقر و گرسنگی مال ما بود. زندان و شکنجه و در به دری مال بچه های ما بود. حالام توپ و خمپاره و خمسه خمسه ام مال ماست. اونا که شکمشون پیه آورده اونوقتا تو ناز و نعمت بودن و حالام فلنگو بستن و د برو که رفتی... پسرم که رفته جبهه، اون یکی پسرم را که از کار بیکار کردن. یعنی کارخانه شان تعطیل شد... خودمم که علافم. نه کاری هست و نه کاسبی. پول و پله ئی ندارم که دست زن و بچه هام را بگیرم و از ئی خراب شده برم بیرون... پس باید بمونم و با ترکش خمپاره مثل گوشت قربانی آش و لاش شم... میگی غر می زنم؟ غر نزنم چه کنم؟ خیال نکنی که می ترسم. نه ئی حرفا نیس... اوس یعقوب از ئی چیزا نمی ترسه... اما دلم می سوزه. دلم می سوزه که روزای خوشی، کله گنده ها میخورن و می چاپن و سنگ وطن رو به سینه می زنن اما حالا که وقتشه سگ و گربه شونو هم ورداشتن و رفتن... اونوقت میگی چرا غر می زنی!
BY مغزبوک📚
Share with your friend now:
tgoop.com/MaQzBook/1774