tgoop.com/Mashrootiyat/1337
Last Update:
....فورا لباس پوشیده و خود را به خوابگاه اعلیحضرت رسانیدم، چهره اعلیحضرت خیلی آرام بود و اصلا اثری از مرگ در آن دیده نمیشد، دست اعلیحضرت را که هنوز گرم بود، به دست گرفته و با آرامی گفتم: "حال مبارک چطور است؟" جوابی نشنیدم، چند بار دیگر سوال خود را بلندتر تکرار کردم و بازهم جوابی نشنیدم.
🔹احساس خطر نموده و فورا خود را به تلفن رسانیدم و به "دکتر بروسی" اطلاع دادم که فورا خود را برساند، در همین موقع بود که والاحضرت شاهدخت شمس و والاحضرتهای شاهپور سراسیمه گرد اعلیحضرت جمع شده و منتظر اعلام نظر پزشکان شدند.
🔹پس از چند لحظه ای "دکتر بروسی" اطلاع داد که در ساعت ۵ صبح حمله قلبی شدیدی بار دیگر عارض اعلیحضرت گردیده و در نتیجه این حمله اعلیحضرت فوت کرده اند.
🔹چنین به پایان رسید دوران زندگی اعلیحضرت شاهنشاه رضاشاه پهلوی که بدون تردید و به عقیده من بزرگترین پادشاهان ایران پس از اسلام بود و تا آخر روز حیات که حاضر و ناظر بودم جز عظمت ایران و سعادت ملت خود آرزویی نداشت.
🔹مراسم مذهبی با سادگی انجام یافت و سپس جنازه را به محلی که آنجا مومیایی مینمودند بدون هیچ تشریفات انتقال دادند و پس از مومیایی جنازه را در تابوتی نهادند.
🔹شب هفت، والاحضرت شاهدخت شمس، به اتفاق والاحضرتهای شاهپور در حالی که هر یک دسته گلی در دست داشتند، برای خواندن فاتحه و زیارت پدر خود، به محلی که جنازه را در آن قرار داده بودند رفتند و در آنجا والاحضرت با چشمی اشکبار گلی به سینه پدر خود زدند.
📚رضاشاه؛ خاطرات سلیمان بهبودی، شمس پهلوی، علی ایزدی/ غلامحسین میرزاصالح
🔵@Mashrootiyat
BY مشـــروطیــت

Share with your friend now:
tgoop.com/Mashrootiyat/1337