MEHRDAD_RAHMANI4 Telegram 186
🕯ما نه مرغانِ هوا نه خانگی
دانهٔ ما دانهٔ بی‌ دانگی

معنویت مولانا و معنویت شرقی
مهرداد رحمانی

قرابت معنویت مولانا و معنویت شرقی بر کسی پوشیده نیست. از هر دوی این جهان‌ها نوای هماهنگی به گوش می‌رسد. رایحه‌ٔ مشابهی به مشام می‌رسد و روشنایی واحدی بر جان می‌تابد.

◻️ می‌شود بر چهار معنای مشترک در هر دوی این جهان‌ها نور تاباند:

۱. بی‌سویی:
هم معنویت شرقی و هم معنویت مولانا روی به بی‌سویی دارند. آن‌ چیزی را می‌جویند که یافت نمی‌شود. چشم به چیزی می‌دوزند که آشکار نمی‌شود. مطلوب هر دو ناشنیدنی است، ناشناختنی است. به دام فهم نمی‌افتد و وهم را نیز بدان راهی نیست. نمی‌دانندش، نمی‌یابندش و تنها رازی بی‌شکل و بی‌سمت و بی‌دهان در دلهایشان او را گواهی می‌دهد.

۲. هماهنگی: هر دو معنویت عاجز از به دام انداختنش، در تمنای هماهنگی با اویند. می‌گویند نمی‌توان او را صید کرد اما می‌توان با او هماهنگ شد. با او به رقص درآمد. با او موزون شد؛ و رفته رفته تبدیل به او شد. چنان که گویی از ازل هیچ نبوده الّا او.

۳. مراقبه: معنویت شرقی از مراقبه می‌گوید و مولانا از پاسبانی دل. هر دو معنویت از «توجه» می‌گویند و برق انداختنِ لحظه. هر دو هوشیاری و بیداری را قدر می‌نهند. هر دو پذیرش و تسلیم را یگانه راه سلوک می‌دانند. سلوکی تا نیستی که مبداء و منتهاست.
 
۴. وارونگی: معنویت در هر دو جهان از طُرقی وارونه‌ حاصل می‌شود. گویی در هر دو جهان نعل‌های باژگونه در کارند. در هر دو، طریقِ پُرّی، خالی شدن است و طریقِ یافتن، گم شدن. قرار را باید در بی‌قراری جست و سخن را در سکوت. برای درمان باید به آغوش درد شتافت و برای برانگیختن در زندگی، باید از خویشتن مُرد.

◻️ از معانی مشترک که گذر کنیم، گویی در معنویت مولانا چیزی می‌درخشد که در معنویت شرقی کم‌سوست.

مولانا مانند معنویان شرقی، طریق بی‌سویی را می‌جوید، با آن موزون می‌شود و به آن نیز تبدیل می‌شود؛ اما در معنویت مولانا چیز دیگری هم هست:

مولانا در این مسیر، به طریقِ بی‌سویی دل می‌بازد.

مولانا عاشق می‌شود
و در این عشق، جهان برای او به یک شرابخانه جوشان تبدیل می‌شود.

مولانا دیگر به مانند راهبان شرقی تنها در انتظارِ نسیم وصل نمینشیند، بلکه آمدن او را چشم می‌کشد و ذرات وجودش در تمنای او می‌تپند و می‌جوشند.

تپش عشق مولانا را زیر و زبر می‌کند، روح او را از پناهگاه سکون بیرون می‌کشد، او را می‌آشوبد، به این سو می‌کشاند، به آن سو می‌کشاند، به بالا می‌برد و سپس به میانه قلزمی از خون می‌افکند. سپس کشتی‌ گرفتار آمده در گردابش پاره پاره می‌شکافد و نهنگی بحرفرسا از راه می‌رسد و تمام آب دریا را می‌نوشد. و بعد، دریای هامون گشته ناگهان دهان می‌گشاید و همه چیز را به قعر عدم فرومی‌بلعد.

در این کشاکش‌ها روح او صیقل می‌خورد، لطافت آغازین را باز می‌یابد. دانهٔ دلش جوانه می‌زند، گلستان می‌شود، باغ می‌شود. باغ به آیینه و آیینه به شمع تبدیل می‌شود. وسپس شعله می‌گیرد، آنقدر که می‌سوزد، نور می‌شود و در نهایت نیست می‌شود.

و آنگاه دوباره زاده می‌شود و به یک تبدّل دائمی سپرده می‌شود.

گویی؛
هر چه معنویت شرقی ساکن‌تر است، معنویت مولانا تپنده‌تر است.
هرچه معنویت شرقی آرام‌تر است، معنویت مولانا بی‌قرارتر است.
هرچه معنویت شرقی پذیراتر است، معنویت مولانا دریادل‌تر است.
هر چه معنویت شرقی روشن‌تر است، معنویت مولانا پرحرارت‌تر است.
هر چه معنویت شرقی ناظرتر است، معنویت مولانا عاشق‌تر است.
و هر چه معنویت شرقی هشیارتر است، معنویت مولانا پاک‌بازتر است.

@mehrdad_rahmani4



tgoop.com/Mehrdad_Rahmani4/186
Create:
Last Update:

🕯ما نه مرغانِ هوا نه خانگی
دانهٔ ما دانهٔ بی‌ دانگی

معنویت مولانا و معنویت شرقی
مهرداد رحمانی

قرابت معنویت مولانا و معنویت شرقی بر کسی پوشیده نیست. از هر دوی این جهان‌ها نوای هماهنگی به گوش می‌رسد. رایحه‌ٔ مشابهی به مشام می‌رسد و روشنایی واحدی بر جان می‌تابد.

◻️ می‌شود بر چهار معنای مشترک در هر دوی این جهان‌ها نور تاباند:

۱. بی‌سویی:
هم معنویت شرقی و هم معنویت مولانا روی به بی‌سویی دارند. آن‌ چیزی را می‌جویند که یافت نمی‌شود. چشم به چیزی می‌دوزند که آشکار نمی‌شود. مطلوب هر دو ناشنیدنی است، ناشناختنی است. به دام فهم نمی‌افتد و وهم را نیز بدان راهی نیست. نمی‌دانندش، نمی‌یابندش و تنها رازی بی‌شکل و بی‌سمت و بی‌دهان در دلهایشان او را گواهی می‌دهد.

۲. هماهنگی: هر دو معنویت عاجز از به دام انداختنش، در تمنای هماهنگی با اویند. می‌گویند نمی‌توان او را صید کرد اما می‌توان با او هماهنگ شد. با او به رقص درآمد. با او موزون شد؛ و رفته رفته تبدیل به او شد. چنان که گویی از ازل هیچ نبوده الّا او.

۳. مراقبه: معنویت شرقی از مراقبه می‌گوید و مولانا از پاسبانی دل. هر دو معنویت از «توجه» می‌گویند و برق انداختنِ لحظه. هر دو هوشیاری و بیداری را قدر می‌نهند. هر دو پذیرش و تسلیم را یگانه راه سلوک می‌دانند. سلوکی تا نیستی که مبداء و منتهاست.
 
۴. وارونگی: معنویت در هر دو جهان از طُرقی وارونه‌ حاصل می‌شود. گویی در هر دو جهان نعل‌های باژگونه در کارند. در هر دو، طریقِ پُرّی، خالی شدن است و طریقِ یافتن، گم شدن. قرار را باید در بی‌قراری جست و سخن را در سکوت. برای درمان باید به آغوش درد شتافت و برای برانگیختن در زندگی، باید از خویشتن مُرد.

◻️ از معانی مشترک که گذر کنیم، گویی در معنویت مولانا چیزی می‌درخشد که در معنویت شرقی کم‌سوست.

مولانا مانند معنویان شرقی، طریق بی‌سویی را می‌جوید، با آن موزون می‌شود و به آن نیز تبدیل می‌شود؛ اما در معنویت مولانا چیز دیگری هم هست:

مولانا در این مسیر، به طریقِ بی‌سویی دل می‌بازد.

مولانا عاشق می‌شود
و در این عشق، جهان برای او به یک شرابخانه جوشان تبدیل می‌شود.

مولانا دیگر به مانند راهبان شرقی تنها در انتظارِ نسیم وصل نمینشیند، بلکه آمدن او را چشم می‌کشد و ذرات وجودش در تمنای او می‌تپند و می‌جوشند.

تپش عشق مولانا را زیر و زبر می‌کند، روح او را از پناهگاه سکون بیرون می‌کشد، او را می‌آشوبد، به این سو می‌کشاند، به آن سو می‌کشاند، به بالا می‌برد و سپس به میانه قلزمی از خون می‌افکند. سپس کشتی‌ گرفتار آمده در گردابش پاره پاره می‌شکافد و نهنگی بحرفرسا از راه می‌رسد و تمام آب دریا را می‌نوشد. و بعد، دریای هامون گشته ناگهان دهان می‌گشاید و همه چیز را به قعر عدم فرومی‌بلعد.

در این کشاکش‌ها روح او صیقل می‌خورد، لطافت آغازین را باز می‌یابد. دانهٔ دلش جوانه می‌زند، گلستان می‌شود، باغ می‌شود. باغ به آیینه و آیینه به شمع تبدیل می‌شود. وسپس شعله می‌گیرد، آنقدر که می‌سوزد، نور می‌شود و در نهایت نیست می‌شود.

و آنگاه دوباره زاده می‌شود و به یک تبدّل دائمی سپرده می‌شود.

گویی؛
هر چه معنویت شرقی ساکن‌تر است، معنویت مولانا تپنده‌تر است.
هرچه معنویت شرقی آرام‌تر است، معنویت مولانا بی‌قرارتر است.
هرچه معنویت شرقی پذیراتر است، معنویت مولانا دریادل‌تر است.
هر چه معنویت شرقی روشن‌تر است، معنویت مولانا پرحرارت‌تر است.
هر چه معنویت شرقی ناظرتر است، معنویت مولانا عاشق‌تر است.
و هر چه معنویت شرقی هشیارتر است، معنویت مولانا پاک‌بازتر است.

@mehrdad_rahmani4

BY مهرداد رحمانی


Share with your friend now:
tgoop.com/Mehrdad_Rahmani4/186

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

A Hong Kong protester with a petrol bomb. File photo: Dylan Hollingsworth/HKFP. In 2018, Telegram’s audience reached 200 million people, with 500,000 new users joining the messenger every day. It was launched for iOS on 14 August 2013 and Android on 20 October 2013. The administrator of a telegram group, "Suck Channel," was sentenced to six years and six months in prison for seven counts of incitement yesterday. While the character limit is 255, try to fit into 200 characters. This way, users will be able to take in your text fast and efficiently. Reveal the essence of your channel and provide contact information. For example, you can add a bot name, link to your pricing plans, etc. Telegram channels fall into two types:
from us


Telegram مهرداد رحمانی
FROM American