🕯تو خود مینشنوی بانگ دُهل را
رموزِ سرِّ پنهان را چه دانی؟
هنوز از کافِ کُفرت خود خبر نیست
حقایقهای ایمان را چه دانی؟
(دیوان شمس، غزل ۲۶۵۵)
مولانا میگوید قوای فاهمهٔ آدمی حتی برای فهمِ عالم محسوس، ابزار کافی و وافی را در اختیار ندارد؛ چه رسد به فهم رموز عالم نامحسوس.
چگونه است که به باورها و اعتقاداتِ عاریتی خود غرّه شده؛ متعصبانه به آنها میچسبیم.
سختگیری و تعصب خامی است
تا جنینی کار خونآشامی است.
(مثنوی، دفتر سوم)
از منظر مولانا، آدمی تنها آن هنگام که ابرِ تعصب را از روی باور خویش کنار زند، قادر به جذب پرتو حقیقت خواهد بود.
هوش را بگذار وانگه هوش دار
گوش را بر بند وانگه گوش دار
(مثنوی، دفتر سوم)
#چراغهای_دل (۵۸)
@mehrdad_rahmani4
رموزِ سرِّ پنهان را چه دانی؟
هنوز از کافِ کُفرت خود خبر نیست
حقایقهای ایمان را چه دانی؟
(دیوان شمس، غزل ۲۶۵۵)
مولانا میگوید قوای فاهمهٔ آدمی حتی برای فهمِ عالم محسوس، ابزار کافی و وافی را در اختیار ندارد؛ چه رسد به فهم رموز عالم نامحسوس.
چگونه است که به باورها و اعتقاداتِ عاریتی خود غرّه شده؛ متعصبانه به آنها میچسبیم.
سختگیری و تعصب خامی است
تا جنینی کار خونآشامی است.
(مثنوی، دفتر سوم)
از منظر مولانا، آدمی تنها آن هنگام که ابرِ تعصب را از روی باور خویش کنار زند، قادر به جذب پرتو حقیقت خواهد بود.
هوش را بگذار وانگه هوش دار
گوش را بر بند وانگه گوش دار
(مثنوی، دفتر سوم)
#چراغهای_دل (۵۸)
@mehrdad_rahmani4
🕯 معرفی رویدادهای معنوی
برخی از همراهان عزیز، از بنده خواستند تا رویدادهای معنوی ارزشمندی که با محوریت آثار مولانا در حال برگزاری هستند را پیشنهاد نمایم.
◻️ کلاسها و دورهها:
۱. کلاس «حکمتهای زندگی در دفتر پنجم مثنوی» که استاد ایرج شهبازی آن را در موسسه «سپهر مهر» ارائه مینمایند. این کلاس، یکشنبهها به صورت حضوری و مجازی تشکیل میشود. برای اطلاعات بیشتر به صفحه موسسه سپهر مهر مراجعه فرمایید:
@sepehr_mehr
۲. کلاسهای استاد سودابه کریمی با عناوین «شرح مقالات شمس تبریزی» و «شرح مثنوی شریف» که توسط موسسه «سروش مولانا» به صورت مجازی برگزار میشود. برای اطلاعات بیشتر به آیدی زیر پیام دهید:
@rumi_lms_support
۳. کلاسهای استاد محمدجواد اعتمادی با عناوین «سیری در آثار عطار»، «شرح غزلیات حافظ»، «شرح دفتر دوم مثنوی»، و «شرح دیوان شمس» که به صورت مجازی برگزار میشود. برای اطلاعات بیشتر به شماره زیر در تلگرام یا واتساپ پیام دهید:
+989224896129
همچنین، موسسه سپهر مهر، سفری معنوی را در آذرماه با حضور دکتر اعتمادی به مقصد نیشابور برگزار میکند که قطعا سفری دلنشان و زنگارزدا خواهد بود:
@sepehr_mehr
۴. کلاس استاد فریبا خادمی با عنوان «مثنویخوانی» که به صورت حضوری در موزه تصاویر معاصر برگزار میشود. برای اطلاعات بیشتر به شماره زیر در واتساپ پیام دهید:
09944921267
۵. دورههای استاد امیرحسین ماحوزی با عنوان «شرح کامل مثنوی» و «غزلهای عرفانی» که به صورت آنلاین برگزار میشود. برای کسب اطلاعات بیشتر به آیدی زیر مراجعه کنید:
@khorshidraga
۶. دورههای «شرح مثنوی معنوی» که توسط استاد وحید گلشاهی در مهرادمال کرج به صورت حضوری برگزار میشود. برای کسب اطلاعات بیشتر به آیدی زیر پیام دهید:
@niloufar_th
◻️ همچنین معمولاً رویدادهایی در قالب همایش، نشست، سفر و... در طول سال به همت موسسات فرهنگی برگزار میشود که مجالی است برای تنفس از هوای پاک معنویت در دنیای امروز. میتوان با دنبال کردن صفحات مجازی این موسسات ارزشمند از تاریخ دقیق این رویدادها با خبر شد. از جمله این رویدادها میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
نشستهای ماهانهی صبح امید، به همت مؤسسهی سپهر مهر که با محوریت موضوع عشق، دوشنبههای اول هر ماه در خانه اندیشمندان علوم انسانی به رایگان برگزار میشود:
@sepehr_mehr
همایش سالانهی «روز نیایش» و سلسلهنشستها در باب «دوستی» که به همت مؤسسهی سروش مولانا و دارالاکرم، پنجشنبهی اول هر ماه در کرج برگزار میشود:
@rumi_lms_support
◻️ از جمله دیگر موسسههای فرهنگی که برنامههای متنوعی در حوزههای فکری و معنوی اجرا میکنند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
باشگاه اندیشه (که از منظر تنوع و گستردگی رویدادها در طول هفته بینظیر است):
@bashgahandishe
خانه آشنا
@khanehashena
آموزگارا
@amozegara
راگا
@khorshid_zorvan
سروای باران
@Sarvayebaran
◻️در باب سفرهای معنوی نیز؛
از جمله سفرهای پیش رو میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
سفر به نیشابور با همراهی دکتر اعتمادی، ۷ تا ۹ آذرماه:
@sepehr_mehr
سفر به کاشان با همراهی دکتر ضیایی، استاد کاکایی، و استاد زند، ۲۴ آبان
@amozegara
سفر به قونیه به همت مؤسسهی ابیانه
۲۱ تا ۲۵ آذرماه با حضور استاد ایرج شهبازی
@travelabyaneh
(در اینستاگرام)
سفر به قونیه به همت مؤسسهی پاسارگاد ۲۱ تا ۲۵ آذر با حضور استاد محمدجواد اعتمادی
@pasargadtravelagency
(در اینستاگرام)
لازم به ذکر است، این نوشته تنها بخشی از برنامههای فرهنگی و معنوی است که این روزها در حال برگزاری است و بنده از آنها اطلاع دارم. قطعا عزیزان و زحمتکشان دیگری هم هستند که در این عرصه فعالند که به دلیل عدم ذکر نامشان، از آنها پوزش میخواهم.
@mehrdad_rahmani4
برخی از همراهان عزیز، از بنده خواستند تا رویدادهای معنوی ارزشمندی که با محوریت آثار مولانا در حال برگزاری هستند را پیشنهاد نمایم.
◻️ کلاسها و دورهها:
۱. کلاس «حکمتهای زندگی در دفتر پنجم مثنوی» که استاد ایرج شهبازی آن را در موسسه «سپهر مهر» ارائه مینمایند. این کلاس، یکشنبهها به صورت حضوری و مجازی تشکیل میشود. برای اطلاعات بیشتر به صفحه موسسه سپهر مهر مراجعه فرمایید:
@sepehr_mehr
۲. کلاسهای استاد سودابه کریمی با عناوین «شرح مقالات شمس تبریزی» و «شرح مثنوی شریف» که توسط موسسه «سروش مولانا» به صورت مجازی برگزار میشود. برای اطلاعات بیشتر به آیدی زیر پیام دهید:
@rumi_lms_support
۳. کلاسهای استاد محمدجواد اعتمادی با عناوین «سیری در آثار عطار»، «شرح غزلیات حافظ»، «شرح دفتر دوم مثنوی»، و «شرح دیوان شمس» که به صورت مجازی برگزار میشود. برای اطلاعات بیشتر به شماره زیر در تلگرام یا واتساپ پیام دهید:
+989224896129
همچنین، موسسه سپهر مهر، سفری معنوی را در آذرماه با حضور دکتر اعتمادی به مقصد نیشابور برگزار میکند که قطعا سفری دلنشان و زنگارزدا خواهد بود:
@sepehr_mehr
۴. کلاس استاد فریبا خادمی با عنوان «مثنویخوانی» که به صورت حضوری در موزه تصاویر معاصر برگزار میشود. برای اطلاعات بیشتر به شماره زیر در واتساپ پیام دهید:
09944921267
۵. دورههای استاد امیرحسین ماحوزی با عنوان «شرح کامل مثنوی» و «غزلهای عرفانی» که به صورت آنلاین برگزار میشود. برای کسب اطلاعات بیشتر به آیدی زیر مراجعه کنید:
@khorshidraga
۶. دورههای «شرح مثنوی معنوی» که توسط استاد وحید گلشاهی در مهرادمال کرج به صورت حضوری برگزار میشود. برای کسب اطلاعات بیشتر به آیدی زیر پیام دهید:
@niloufar_th
◻️ همچنین معمولاً رویدادهایی در قالب همایش، نشست، سفر و... در طول سال به همت موسسات فرهنگی برگزار میشود که مجالی است برای تنفس از هوای پاک معنویت در دنیای امروز. میتوان با دنبال کردن صفحات مجازی این موسسات ارزشمند از تاریخ دقیق این رویدادها با خبر شد. از جمله این رویدادها میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
نشستهای ماهانهی صبح امید، به همت مؤسسهی سپهر مهر که با محوریت موضوع عشق، دوشنبههای اول هر ماه در خانه اندیشمندان علوم انسانی به رایگان برگزار میشود:
@sepehr_mehr
همایش سالانهی «روز نیایش» و سلسلهنشستها در باب «دوستی» که به همت مؤسسهی سروش مولانا و دارالاکرم، پنجشنبهی اول هر ماه در کرج برگزار میشود:
@rumi_lms_support
◻️ از جمله دیگر موسسههای فرهنگی که برنامههای متنوعی در حوزههای فکری و معنوی اجرا میکنند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
باشگاه اندیشه (که از منظر تنوع و گستردگی رویدادها در طول هفته بینظیر است):
@bashgahandishe
خانه آشنا
@khanehashena
آموزگارا
@amozegara
راگا
@khorshid_zorvan
سروای باران
@Sarvayebaran
◻️در باب سفرهای معنوی نیز؛
از جمله سفرهای پیش رو میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
سفر به نیشابور با همراهی دکتر اعتمادی، ۷ تا ۹ آذرماه:
@sepehr_mehr
سفر به کاشان با همراهی دکتر ضیایی، استاد کاکایی، و استاد زند، ۲۴ آبان
@amozegara
سفر به قونیه به همت مؤسسهی ابیانه
۲۱ تا ۲۵ آذرماه با حضور استاد ایرج شهبازی
@travelabyaneh
(در اینستاگرام)
سفر به قونیه به همت مؤسسهی پاسارگاد ۲۱ تا ۲۵ آذر با حضور استاد محمدجواد اعتمادی
@pasargadtravelagency
(در اینستاگرام)
لازم به ذکر است، این نوشته تنها بخشی از برنامههای فرهنگی و معنوی است که این روزها در حال برگزاری است و بنده از آنها اطلاع دارم. قطعا عزیزان و زحمتکشان دیگری هم هستند که در این عرصه فعالند که به دلیل عدم ذکر نامشان، از آنها پوزش میخواهم.
@mehrdad_rahmani4
🕯 گفت دائم یاد دار این یک سخن
من مگو تا تو نگردی همچو من
«عطار»
#چراغهای_دل (۵۹)
(ممنون از دوست و انسان وارسته؛ آقای جلالوند عزیز)
@mehrdad_rahmani4
من مگو تا تو نگردی همچو من
«عطار»
#چراغهای_دل (۵۹)
(ممنون از دوست و انسان وارسته؛ آقای جلالوند عزیز)
@mehrdad_rahmani4
🕯 اگر صلحِ درون داشته باشید،
جماعتی،
رستگاریِ خود را
نزد شما خواهند یافت.
«کاترین دو هوک دوهرتی»
#چراغهای_دل (۶٠)
@mehrdad_rahmani4
جماعتی،
رستگاریِ خود را
نزد شما خواهند یافت.
«کاترین دو هوک دوهرتی»
#چراغهای_دل (۶٠)
@mehrdad_rahmani4
🕊 مولانا و پشه
به همّتْ خونِ نمرودان بریزیم
تو این منگر که چون پشّه نَزاریم
غزل ۱۵۳۱
چون پشّه زِ خونِ خویش مستیم
وز دیگِ جگر دلا اَبایی
غزل ۲۷۶۵
سوارِ بادِ هوا گشت پشّهٔ دل من
که دید پشّه که او میکند سلیمانی
غزل ۳۰۹۳
پشه نیز باده خورده سر و ریش یاوه کرده
نَمَرود را به دِشنه ز وجودْ کرده فانی
غزل ۲۸۵۲
@mehrdad_rahmani4
به همّتْ خونِ نمرودان بریزیم
تو این منگر که چون پشّه نَزاریم
غزل ۱۵۳۱
چون پشّه زِ خونِ خویش مستیم
وز دیگِ جگر دلا اَبایی
غزل ۲۷۶۵
سوارِ بادِ هوا گشت پشّهٔ دل من
که دید پشّه که او میکند سلیمانی
غزل ۳۰۹۳
پشه نیز باده خورده سر و ریش یاوه کرده
نَمَرود را به دِشنه ز وجودْ کرده فانی
غزل ۲۸۵۲
@mehrdad_rahmani4
حکایت کف و دریا
✍ مهرداد رحمانی
یکی از پرتکرارترین استعارهها نزد مولانا، استعاره کف و دریاست.
کف نزد مولانا هر آن چیزی است که ناپایدار است، عاریتی است، اصالتی ندارد، دوامی و ثباتی ندارد. آشوب دارد. پرهیاهوست، هست اما در حقیقت نیست و همچون سرابی است.
عمق دریا اما پایدار است، سکون دارد، اصالت دارد، محل زادن و پروردن گوهرها و ماهیهاست. آشفته نمیشود. هیاهویی ندارد. گویی نیست اما هست و هستها ازوست.
مولانا میگوید وقتی آدمی به زندگی، به جهان، یا به خویشتن مینگرد، مهم است که چه چیزی را در مرکز توجه خویش قرار میدهد.
از نظر او، در هر رویدادی و در هر چیزی، عمق دریایی هست و کفی. و در سلوک معنوی، مهم آن است که شعاع بینش آدمی تا کجا را میپاید. آیا به ژرفای دریا ره میبرد، یا به کفهای سطح آب محدود میماند.
مولانا میگوید آنکه او دریابین گشته باشد کیفیتی و حالتی دگرگونه مییابد که یکسره با حال کسی که کفبین است متمایز است:
آنکه کف را دیدْ، سِر گویان بُوَد
وانکه دریا دیدْ، او حیران بُوَد
آنک کف را دیدْ، نیّتها کند
وانک دریا دیدْ، دل دریا کند
آنک کف را دیدْ، باشد در شمار
و آنک دریا دیدْ، شُد بی اختیار
آنک او کف دیدْ، در گردش بُوَد
وانک دریا دیدْ، او بی غش بُوَد
(مثنوی، دفتر پنجم)
mehrdad _rahmani 4
✍ مهرداد رحمانی
یکی از پرتکرارترین استعارهها نزد مولانا، استعاره کف و دریاست.
کف نزد مولانا هر آن چیزی است که ناپایدار است، عاریتی است، اصالتی ندارد، دوامی و ثباتی ندارد. آشوب دارد. پرهیاهوست، هست اما در حقیقت نیست و همچون سرابی است.
عمق دریا اما پایدار است، سکون دارد، اصالت دارد، محل زادن و پروردن گوهرها و ماهیهاست. آشفته نمیشود. هیاهویی ندارد. گویی نیست اما هست و هستها ازوست.
مولانا میگوید وقتی آدمی به زندگی، به جهان، یا به خویشتن مینگرد، مهم است که چه چیزی را در مرکز توجه خویش قرار میدهد.
از نظر او، در هر رویدادی و در هر چیزی، عمق دریایی هست و کفی. و در سلوک معنوی، مهم آن است که شعاع بینش آدمی تا کجا را میپاید. آیا به ژرفای دریا ره میبرد، یا به کفهای سطح آب محدود میماند.
مولانا میگوید آنکه او دریابین گشته باشد کیفیتی و حالتی دگرگونه مییابد که یکسره با حال کسی که کفبین است متمایز است:
آنکه کف را دیدْ، سِر گویان بُوَد
وانکه دریا دیدْ، او حیران بُوَد
آنک کف را دیدْ، نیّتها کند
وانک دریا دیدْ، دل دریا کند
آنک کف را دیدْ، باشد در شمار
و آنک دریا دیدْ، شُد بی اختیار
آنک او کف دیدْ، در گردش بُوَد
وانک دریا دیدْ، او بی غش بُوَد
(مثنوی، دفتر پنجم)
mehrdad _rahmani 4
🕯دُر میطلبی ز چشمه دُر برناید
جویندهٔ دُر به قعرِ دریا باید.
«مولانا»
#چراغهای_دل (۶۲)
@mehrdad_rahmani4
جویندهٔ دُر به قعرِ دریا باید.
«مولانا»
#چراغهای_دل (۶۲)
@mehrdad_rahmani4
🕯 عُمر بر امّیدِ فردا میرود
غافلانه سوی غوغا میرود
روزگارِ خویش را امروزْ دان
بنگرش تا در چه سودا میرود
«مولانا»
#چراغهای_دل (۶۴)
@mehrdad_rahmani4
غافلانه سوی غوغا میرود
روزگارِ خویش را امروزْ دان
بنگرش تا در چه سودا میرود
«مولانا»
#چراغهای_دل (۶۴)
@mehrdad_rahmani4
Forwarded from مؤسسه فرهنگیهنری سروش مولانا
📌 سروش مولانا برگزار میکند:
💢درسگفتار شرح مثنوی از دفتر اول
🔸مدرس: دکتر ایرج رضایی
🔸دوشنبهها ساعت ۱۸ تا ۱۹:۳۰
این کلاس به صورت حضوری و آنلاین برگزار میشود.
جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبتنام میتوانید در ساعات اداری با شمارههای ۸۸۲۵۳۷۱۹ و ۸۸۲۵۵۲۰۴ تماس بگیرید.
#سروش_مولانا
#مثنوی_معنوی
#دفتر_اول
@sorooshemewlana
💢درسگفتار شرح مثنوی از دفتر اول
🔸مدرس: دکتر ایرج رضایی
🔸دوشنبهها ساعت ۱۸ تا ۱۹:۳۰
این کلاس به صورت حضوری و آنلاین برگزار میشود.
جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبتنام میتوانید در ساعات اداری با شمارههای ۸۸۲۵۳۷۱۹ و ۸۸۲۵۵۲۰۴ تماس بگیرید.
#سروش_مولانا
#مثنوی_معنوی
#دفتر_اول
@sorooshemewlana
مولانا و عارفان
هفت علامت عارفان در آثار مولانا
✍ مهرداد رحمانی
◻️۱) درونخویی: عارف، مونس عالم درون است و حقیقت هستی را به تمامه در درون خویش جستجو میکند، گویی که یکسره از عالم بیرون مستغنی است. او از بادهٔ وجود خویش چنان مست است که تمام وجودش به باده مبدل گشته است؛ و اینگونه است که دیگران از حضورش مستی مییابند و خوش میشوند.
عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرونِ خویش
خونِ انگوری نخورده باده شان همْ خونِ خویش
(دیوان شمس، غزل ۱۲۴۷)
بادهٔ عام از برونْ بادهٔ عارف از درون
بویِ دهان بیان کند تو به زبان بیان مکن
(دیوان شمس، غزل ۱۸۲۷)
◻️۲) راهنمایی: عارف راهنماست. راهنمایی که آدمی را نه به مقصدی در بیرون او؛ که به ملاقات دل او رهنمون میسازد. صحبت عارف پردهٔ حجاب را از برابر چشم آدمی کنار میزند و راه رسیدن به گنج نهان و آب حیات را به او نشان میدهد.
صوفیان طاقِ دو ابرویِ تو را سجده برند
عارفان آنچه نداری برِ تو آن آرند
(دیوان شمس، غزل ۸۰۴)
◻️۳) بیخویشی: عارف ساکن مقام بیخویشی است. او از خودپرستی و خودخواهی رهیده؛ و وجودش سرشار از عطر حضور است. عارف عطار است و دکان او بوی خودی نمیدهد، بوی خدای میدهد.
عارفان از خویشْ بیخویش آمدند
زاهدان در کارْ هشیار آمدند
(دیوان شمس، غزل ۸۱۸)
◻️۴) خوشی: احوال عارف خوش است، که او کیمیاگر است. عارف از تیرگیها و یاسها و خشمها نمیگریزد، بلکه آنها را با اکسیر حلم و وسعت نظر، تبدیل میکند. کار عارف تبدیل کردن به احسن است. او زشتی را به زیبایی، درشتی را به نرمی، و تیرگی را به روشنی بدل میکند.
همچنین بادِ اجل با عارفان
نرم و خوش همچون نسیمِ یوسفان
(مثنوی، دفتر اول)
◻️۵) ابن الوقتی: عارف اهل معاملهٔ نقد است و نسیهپرداز نیست. لحظهٔ حال را محترم میشمارد و هر دمی از لحظه، گلی میچیند. فی الواقع، در دل او هر لحظه قیامتی برپاست. او نیک میداند که لحظه تمام چیزی است که او دارد و تمام آفرینش؛ از زاده شدن تا رستخیز، همگی در لحظه است.
عارفان را نقدْ شربت می دهی
زاهدان را مستِ فردا می کنی
(دیوان شمس، غزل ۲۹۱۲)
◻️۶) ایمنی: عارف ساکن ایمن آباد است. نه ترسی بر او هست و نه غمی او را فرامیگیرد. عارف دائما ایمن است چرا که نیک میداند ترس و غم رهینِ ذهن اویند نه حقیقتی در بیرون. عارف آنسوی دریای اضطرار در ساحل امن خویش آسوده است.
عارفان زانند دایم آمِنون
که گذر کردند از دریایِ خون
(مثنوی، دفتر ششم)
چون بغایت تیز شد این جو روان
غم نپاید در ضمیرِ عارفان
(مثنوی، دفتر دوم)
◻️۷) شفقتورزی؛ عارف دل از تعلقات برچیده، چیزی از دنیا برای خویش نمیخواهد. او سودای محبت دارد و در خیر رساندن و شاد کردن دل دیگری شتابان است. عارف چراغدل است و همچون چراغ میسوزد تا نور را به دیگری هدیه کند.
از کارِ جهان سیر شده خاطرِ عارف
عاشق شده بر شیوه و بر کار دگر بر
(دیوان شمس، غزل ۱۰۳۵)
@mehrdad_rahmani4
هفت علامت عارفان در آثار مولانا
✍ مهرداد رحمانی
◻️۱) درونخویی: عارف، مونس عالم درون است و حقیقت هستی را به تمامه در درون خویش جستجو میکند، گویی که یکسره از عالم بیرون مستغنی است. او از بادهٔ وجود خویش چنان مست است که تمام وجودش به باده مبدل گشته است؛ و اینگونه است که دیگران از حضورش مستی مییابند و خوش میشوند.
عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرونِ خویش
خونِ انگوری نخورده باده شان همْ خونِ خویش
(دیوان شمس، غزل ۱۲۴۷)
بادهٔ عام از برونْ بادهٔ عارف از درون
بویِ دهان بیان کند تو به زبان بیان مکن
(دیوان شمس، غزل ۱۸۲۷)
◻️۲) راهنمایی: عارف راهنماست. راهنمایی که آدمی را نه به مقصدی در بیرون او؛ که به ملاقات دل او رهنمون میسازد. صحبت عارف پردهٔ حجاب را از برابر چشم آدمی کنار میزند و راه رسیدن به گنج نهان و آب حیات را به او نشان میدهد.
صوفیان طاقِ دو ابرویِ تو را سجده برند
عارفان آنچه نداری برِ تو آن آرند
(دیوان شمس، غزل ۸۰۴)
◻️۳) بیخویشی: عارف ساکن مقام بیخویشی است. او از خودپرستی و خودخواهی رهیده؛ و وجودش سرشار از عطر حضور است. عارف عطار است و دکان او بوی خودی نمیدهد، بوی خدای میدهد.
عارفان از خویشْ بیخویش آمدند
زاهدان در کارْ هشیار آمدند
(دیوان شمس، غزل ۸۱۸)
◻️۴) خوشی: احوال عارف خوش است، که او کیمیاگر است. عارف از تیرگیها و یاسها و خشمها نمیگریزد، بلکه آنها را با اکسیر حلم و وسعت نظر، تبدیل میکند. کار عارف تبدیل کردن به احسن است. او زشتی را به زیبایی، درشتی را به نرمی، و تیرگی را به روشنی بدل میکند.
همچنین بادِ اجل با عارفان
نرم و خوش همچون نسیمِ یوسفان
(مثنوی، دفتر اول)
◻️۵) ابن الوقتی: عارف اهل معاملهٔ نقد است و نسیهپرداز نیست. لحظهٔ حال را محترم میشمارد و هر دمی از لحظه، گلی میچیند. فی الواقع، در دل او هر لحظه قیامتی برپاست. او نیک میداند که لحظه تمام چیزی است که او دارد و تمام آفرینش؛ از زاده شدن تا رستخیز، همگی در لحظه است.
عارفان را نقدْ شربت می دهی
زاهدان را مستِ فردا می کنی
(دیوان شمس، غزل ۲۹۱۲)
◻️۶) ایمنی: عارف ساکن ایمن آباد است. نه ترسی بر او هست و نه غمی او را فرامیگیرد. عارف دائما ایمن است چرا که نیک میداند ترس و غم رهینِ ذهن اویند نه حقیقتی در بیرون. عارف آنسوی دریای اضطرار در ساحل امن خویش آسوده است.
عارفان زانند دایم آمِنون
که گذر کردند از دریایِ خون
(مثنوی، دفتر ششم)
چون بغایت تیز شد این جو روان
غم نپاید در ضمیرِ عارفان
(مثنوی، دفتر دوم)
◻️۷) شفقتورزی؛ عارف دل از تعلقات برچیده، چیزی از دنیا برای خویش نمیخواهد. او سودای محبت دارد و در خیر رساندن و شاد کردن دل دیگری شتابان است. عارف چراغدل است و همچون چراغ میسوزد تا نور را به دیگری هدیه کند.
از کارِ جهان سیر شده خاطرِ عارف
عاشق شده بر شیوه و بر کار دگر بر
(دیوان شمس، غزل ۱۰۳۵)
@mehrdad_rahmani4
تو را در پوستین من میشناسم
درمان رنجش از منظر مولانا
✍ مهرداد رحمانی
مولانا میگوید علت رنجش از دیگری، نوع نگاه و زاویه دید ماست.
کافی است از نگاه خود غبارها را بشوییم و روی خود را رو به آفتاب بگردانیم.
در ابیات زیر مولانا رازی را با ما در میان نهاده که مرهم است و درمان.
او میگوید اگر پوستینِ ظاهر آدمیان نبود، درمییافتیم که همهی ما از یک جان هستیم.
و آنگاه میدانستیم که اگر به کسی رنجی برسانیم گویی به خود کردهایم؛ و اگر دیگری به ما رنجی برساند، پیش از آن به خود کردهاست.
همهی داستان از این قرار است که ذهن که جهان را از دالان حواسِ دنیوی میآزماید، تنها فاصله میبیند و اختلاف و دوئیّت.
کافیست اما، به تعبیر مولانا، پوستینها را بدرّیم و به قلمرو دل کوچ کنیم که ملجأ حواس معنوی است.
پوستینها که دریده شد؛ درِ دل که باز شد، آنگاه یکدیگر را باز خواهیم شناخت، فاصله از میان بر میخیزد، دوئیّت میگریزد؛ و نسیم آشنایی و وحدت میان ما وزیدن خواهد گرفت.
نرنجم زآنچه مَردُم میبِرنجند
که پیشم جمله جانها هست یکتا
اگرچه پوستینی باژگونه
بپوشیدست این اجسامْ بر ما
تو را در پوستینْ من میشناسم
همان جانِ منی در پوستْ جانا
بدرّم پوست را تو هم بدرّان
چرا سازیم با خود جنگ و هیجا؟
(غزلیات شمس، غزل ۱۱۱)
@mehrdad_rahmani4
درمان رنجش از منظر مولانا
✍ مهرداد رحمانی
مولانا میگوید علت رنجش از دیگری، نوع نگاه و زاویه دید ماست.
کافی است از نگاه خود غبارها را بشوییم و روی خود را رو به آفتاب بگردانیم.
در ابیات زیر مولانا رازی را با ما در میان نهاده که مرهم است و درمان.
او میگوید اگر پوستینِ ظاهر آدمیان نبود، درمییافتیم که همهی ما از یک جان هستیم.
و آنگاه میدانستیم که اگر به کسی رنجی برسانیم گویی به خود کردهایم؛ و اگر دیگری به ما رنجی برساند، پیش از آن به خود کردهاست.
همهی داستان از این قرار است که ذهن که جهان را از دالان حواسِ دنیوی میآزماید، تنها فاصله میبیند و اختلاف و دوئیّت.
کافیست اما، به تعبیر مولانا، پوستینها را بدرّیم و به قلمرو دل کوچ کنیم که ملجأ حواس معنوی است.
پوستینها که دریده شد؛ درِ دل که باز شد، آنگاه یکدیگر را باز خواهیم شناخت، فاصله از میان بر میخیزد، دوئیّت میگریزد؛ و نسیم آشنایی و وحدت میان ما وزیدن خواهد گرفت.
نرنجم زآنچه مَردُم میبِرنجند
که پیشم جمله جانها هست یکتا
اگرچه پوستینی باژگونه
بپوشیدست این اجسامْ بر ما
تو را در پوستینْ من میشناسم
همان جانِ منی در پوستْ جانا
بدرّم پوست را تو هم بدرّان
چرا سازیم با خود جنگ و هیجا؟
(غزلیات شمس، غزل ۱۱۱)
@mehrdad_rahmani4
🕯 فرزانگان کهن
از تائوتچینگ، اثر لائوتزه
فرزانگان کهن کامل و دقیق بودند.
خِرد آنها دست نیافتنی بود.
کلمات از بیان آن عاجزند.
آنچه میتوان بیان کرد تنها ظاهر آنهاست.
آنها مراقب بودند؛
درست همچون کسی که از رودخانهای یخ زده میگذرد.
آنها هوشیار بودند؛
همچون جنگجویی که در قلمرو دشمن است.
با ادب؛ همچون میهمان.
جاری؛ همچون یخ در حال آب شدن.
شکل پذیر؛ چون تکهای چوب.
پذیرا؛ همچون درّهها،
زلال؛ همچون آب.
آیا میتوانید آنقدر انتظار بکشید که گِلتان تهنشین شود و تنها آب زلال باقی بماند؟
آیا میتوانید بیحرکت باقی بمانید تا زمانی که عمل مناسب خود به خود رخ دهد؟
فرزانه در جستجوی رضایت خاطر نیست.
نه در جستجوست؛ نه انتظار میکشد.
او حاضر است؛
آماده برای خوشآمد گویی به هر چیز.
@mehrdad_rahmani4
از تائوتچینگ، اثر لائوتزه
فرزانگان کهن کامل و دقیق بودند.
خِرد آنها دست نیافتنی بود.
کلمات از بیان آن عاجزند.
آنچه میتوان بیان کرد تنها ظاهر آنهاست.
آنها مراقب بودند؛
درست همچون کسی که از رودخانهای یخ زده میگذرد.
آنها هوشیار بودند؛
همچون جنگجویی که در قلمرو دشمن است.
با ادب؛ همچون میهمان.
جاری؛ همچون یخ در حال آب شدن.
شکل پذیر؛ چون تکهای چوب.
پذیرا؛ همچون درّهها،
زلال؛ همچون آب.
آیا میتوانید آنقدر انتظار بکشید که گِلتان تهنشین شود و تنها آب زلال باقی بماند؟
آیا میتوانید بیحرکت باقی بمانید تا زمانی که عمل مناسب خود به خود رخ دهد؟
فرزانه در جستجوی رضایت خاطر نیست.
نه در جستجوست؛ نه انتظار میکشد.
او حاضر است؛
آماده برای خوشآمد گویی به هر چیز.
@mehrdad_rahmani4
Forwarded from SEPEHR-E MEHR | سپهرِ مِهر
موسسهٔ فرهنگی سپهرِ مهر با همکاری گروه زبان و ادبیات فارسیِ خانهٔ اندیشمندانِ علوم انسانی برگزار میکند:
✳️ سلسله نشستهای ماهانهٔ صبحِ امید ✳️
سخنران:
استاد سودابه کریمی
موضوع نشست ششم: «عشق و تنهایی در نگاه مولانا»
شعر خوانی:
خانم فریبا خادمی
اجرای موسیقی سنتی با حضور:
آقای صابر سوری (نوازندهٔ عود)
آقای امین دادوری (نوازندهٔ دف و بندیر)
آقای امیر فرهنگ حاتمی(نوازندهٔ سهتار و تنبور)
مدیر علمی نشست:
دکتر مهرداد رحمانی
🗓 دوشنبه، پنجم آذرماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۳۰
🏡 خیابان نجاتاللهی (ویلا)، نبش خیابان ورشو، خانهٔ اندیشمندان علوم انسانی، سالن فردوسی
🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد.
🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
🔹 فایل صوتی جلسه در کانال قرار خواهد گرفت.
✅ فایل صوتی نشست اول
✅ فایل صوتی نشست دوم
✅ فایل صوتی نشست سوم
✅ فایل صوتی نشست چهارم
✅ فایل صوتی نشست پنجم
🌲خانهٔ اندیشمندان علوم انسانی
🌲موسسهٔ فرهنگی هنری سپهرِ مهر
#سودابه_کریمی
#صبح_امید
#عشق
#تنهایی
#مولانا
🆔 @Shamsolhaghetabrizi
🆔 @iranianhht
🆔 @sepehr_mehr
✳️ سلسله نشستهای ماهانهٔ صبحِ امید ✳️
سخنران:
استاد سودابه کریمی
موضوع نشست ششم: «عشق و تنهایی در نگاه مولانا»
شعر خوانی:
خانم فریبا خادمی
اجرای موسیقی سنتی با حضور:
آقای صابر سوری (نوازندهٔ عود)
آقای امین دادوری (نوازندهٔ دف و بندیر)
آقای امیر فرهنگ حاتمی(نوازندهٔ سهتار و تنبور)
مدیر علمی نشست:
دکتر مهرداد رحمانی
🗓 دوشنبه، پنجم آذرماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۳۰
🏡 خیابان نجاتاللهی (ویلا)، نبش خیابان ورشو، خانهٔ اندیشمندان علوم انسانی، سالن فردوسی
🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد.
🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
🔹 فایل صوتی جلسه در کانال قرار خواهد گرفت.
✅ فایل صوتی نشست اول
✅ فایل صوتی نشست دوم
✅ فایل صوتی نشست سوم
✅ فایل صوتی نشست چهارم
✅ فایل صوتی نشست پنجم
🌲خانهٔ اندیشمندان علوم انسانی
🌲موسسهٔ فرهنگی هنری سپهرِ مهر
#سودابه_کریمی
#صبح_امید
#عشق
#تنهایی
#مولانا
🆔 @Shamsolhaghetabrizi
🆔 @iranianhht
🆔 @sepehr_mehr
ملاقات با سودابه کریمی
به بهانهٔ نشست صبح امید
سودابه کریمی از دوستان شمس و مولاناست. از یاران آن دو است. خوی کریمش بوی مولانا میدهد. کلامش، وفایش و صفایش چونان سینهٔ شمس زلال و منوّر است.
چنان میزیَد که گویی شمس و مولانا را از نزدیک درک کرده. نه! فراتر از آن؛ چنان میزید که گویی همین حالا از ملاقات آن دو آمده است. او که هست گویی شمس و مولانا هم هستند. او شمس و مولانا را به اکنون میآورد. با او میتوان شمس را زیست، مولانا را زیست.
استاد محمدعلی موحد در توصیف او میگوید:
"سودابه کریمی دیری است که در گوشهی خلوت خود بیسروصدا و صبورانه دل به تأمل در مقالات شمس سپرده است. کاری که او در دست دارد را تفسیر تحلیلی از مقولات هستیشناسانهی مقالات میتوان دانست. خواننده در صداقت و صمیمیت او شک نمیکند..."
دو کتاب گوارای او «بانگ آب» و «حجرهٔ خورشید» یادگارانی دُرپاش و منوّر و گرمابخشند از جهان اندیشگی مولانا و شمس.
فرصت صحبت او غنیمتی است که فراهم آمده است تا در روز دوشنبه پنجم آذرماه یکهزار و چهارصد و سه، به همّت مؤسسهی وزین سپهر مهر و در محل خانهی اندیشمندان علوم انسانی، با ما از عشق و تنهایی مولانا بگوید.
حضور در این نشست برای همگان آزاد و رایگان است.
@mehrdad_rahmani4
به بهانهٔ نشست صبح امید
سودابه کریمی از دوستان شمس و مولاناست. از یاران آن دو است. خوی کریمش بوی مولانا میدهد. کلامش، وفایش و صفایش چونان سینهٔ شمس زلال و منوّر است.
چنان میزیَد که گویی شمس و مولانا را از نزدیک درک کرده. نه! فراتر از آن؛ چنان میزید که گویی همین حالا از ملاقات آن دو آمده است. او که هست گویی شمس و مولانا هم هستند. او شمس و مولانا را به اکنون میآورد. با او میتوان شمس را زیست، مولانا را زیست.
استاد محمدعلی موحد در توصیف او میگوید:
"سودابه کریمی دیری است که در گوشهی خلوت خود بیسروصدا و صبورانه دل به تأمل در مقالات شمس سپرده است. کاری که او در دست دارد را تفسیر تحلیلی از مقولات هستیشناسانهی مقالات میتوان دانست. خواننده در صداقت و صمیمیت او شک نمیکند..."
دو کتاب گوارای او «بانگ آب» و «حجرهٔ خورشید» یادگارانی دُرپاش و منوّر و گرمابخشند از جهان اندیشگی مولانا و شمس.
فرصت صحبت او غنیمتی است که فراهم آمده است تا در روز دوشنبه پنجم آذرماه یکهزار و چهارصد و سه، به همّت مؤسسهی وزین سپهر مهر و در محل خانهی اندیشمندان علوم انسانی، با ما از عشق و تنهایی مولانا بگوید.
حضور در این نشست برای همگان آزاد و رایگان است.
@mehrdad_rahmani4
🕯آوای درِ بهشت
وقتی مولانا رقصش را به پایان رساند و نوازندهء رباب سرگرم پیچیدن ساز در پارچه ابریشمی بود؛ مولانا گفت: حقا که آوای این ساز، صدای غژغژ درِ بهشت است.
شرف الدینِ فقیه؛ مدیر مدرسه قرآنی قونیه در این حال با احتیاط پرسید:
ما هم ازین ساز همان صدایی را می شنویم که شما می شنوید. اما نه مثل شما دستخوش شور و هیجان می شویم، نه از خود بیخود می شویم، و نه حالِ خلسه به ما دست می دهد! چرا؟!
مولانا جواب داد:
"ای شرف الدین! برای اینکه ما صدای درِ بهشت را وقتی می شنویم که گشوده می شود و شما وقتی می شنوید که بسته می شود"
از کتاب عارف جان سوخته؛ تالیف نهال تجدد؛ انتشارات نیلوفر
#چراغهای_دل (۶۵)
@mehrdad_rahmani4
وقتی مولانا رقصش را به پایان رساند و نوازندهء رباب سرگرم پیچیدن ساز در پارچه ابریشمی بود؛ مولانا گفت: حقا که آوای این ساز، صدای غژغژ درِ بهشت است.
شرف الدینِ فقیه؛ مدیر مدرسه قرآنی قونیه در این حال با احتیاط پرسید:
ما هم ازین ساز همان صدایی را می شنویم که شما می شنوید. اما نه مثل شما دستخوش شور و هیجان می شویم، نه از خود بیخود می شویم، و نه حالِ خلسه به ما دست می دهد! چرا؟!
مولانا جواب داد:
"ای شرف الدین! برای اینکه ما صدای درِ بهشت را وقتی می شنویم که گشوده می شود و شما وقتی می شنوید که بسته می شود"
از کتاب عارف جان سوخته؛ تالیف نهال تجدد؛ انتشارات نیلوفر
#چراغهای_دل (۶۵)
@mehrdad_rahmani4
🕯 نیایش نگاهی است سرشار از تازگی
اشو در کتاب هوای اشراق میگفت:
نیایش، یعنی ملاقات با واقعیت با قلبی کودکانه و سرشار از حیرت و شگفتی.
نیایش، یعنی احساس این که چیزی پنهان حضور دارد. یعنی احساس کنیم گوهر حقیقی جهان فراسوی آن چیزی است که پیداست.
اشو میگوید:
وقتی کودکی به دنبال پروانه ها میدود، سرشار از نیایش است. وقتی ناگهان گلی را می بیند و با شگفتی کامل می ایستد و گل را تماشا می کند؛ در حال نیایش است.
نیایش این است: هرگز چیزی را بدیهی تصور نکردن...
اگر در دلی احساس شگفتی نباشد، شعله نیایش خاموش خواهد شد.
#چراغهای_دل (۶۶)
@mehrdad_rahmani4
اشو در کتاب هوای اشراق میگفت:
نیایش، یعنی ملاقات با واقعیت با قلبی کودکانه و سرشار از حیرت و شگفتی.
نیایش، یعنی احساس این که چیزی پنهان حضور دارد. یعنی احساس کنیم گوهر حقیقی جهان فراسوی آن چیزی است که پیداست.
اشو میگوید:
وقتی کودکی به دنبال پروانه ها میدود، سرشار از نیایش است. وقتی ناگهان گلی را می بیند و با شگفتی کامل می ایستد و گل را تماشا می کند؛ در حال نیایش است.
نیایش این است: هرگز چیزی را بدیهی تصور نکردن...
اگر در دلی احساس شگفتی نباشد، شعله نیایش خاموش خواهد شد.
#چراغهای_دل (۶۶)
@mehrdad_rahmani4
🕯ما نه مرغانِ هوا نه خانگی
دانهٔ ما دانهٔ بی دانگی
معنویت مولانا و معنویت شرقی
✍ مهرداد رحمانی
قرابت معنویت مولانا و معنویت شرقی بر کسی پوشیده نیست. از هر دوی این جهانها نوای هماهنگی به گوش میرسد. رایحهٔ مشابهی به مشام میرسد و روشنایی واحدی بر جان میتابد.
◻️ میشود بر چهار معنای مشترک در هر دوی این جهانها نور تاباند:
۱. بیسویی:
هم معنویت شرقی و هم معنویت مولانا روی به بیسویی دارند. آن چیزی را میجویند که یافت نمیشود. چشم به چیزی میدوزند که آشکار نمیشود. مطلوب هر دو ناشنیدنی است، ناشناختنی است. به دام فهم نمیافتد و وهم را نیز بدان راهی نیست. نمیدانندش، نمییابندش و تنها رازی بیشکل و بیسمت و بیدهان در دلهایشان او را گواهی میدهد.
۲. هماهنگی: هر دو معنویت عاجز از به دام انداختنش، در تمنای هماهنگی با اویند. میگویند نمیتوان او را صید کرد اما میتوان با او هماهنگ شد. با او به رقص درآمد. با او موزون شد؛ و رفته رفته تبدیل به او شد. چنان که گویی از ازل هیچ نبوده الّا او.
۳. مراقبه: معنویت شرقی از مراقبه میگوید و مولانا از پاسبانی دل. هر دو معنویت از «توجه» میگویند و برق انداختنِ لحظه. هر دو هوشیاری و بیداری را قدر مینهند. هر دو پذیرش و تسلیم را یگانه راه سلوک میدانند. سلوکی تا نیستی که مبداء و منتهاست.
۴. وارونگی: معنویت در هر دو جهان از طُرقی وارونه حاصل میشود. گویی در هر دو جهان نعلهای باژگونه در کارند. در هر دو، طریقِ پُرّی، خالی شدن است و طریقِ یافتن، گم شدن. قرار را باید در بیقراری جست و سخن را در سکوت. برای درمان باید به آغوش درد شتافت و برای برانگیختن در زندگی، باید از خویشتن مُرد.
◻️ از معانی مشترک که گذر کنیم، گویی در معنویت مولانا چیزی میدرخشد که در معنویت شرقی کمسوست.
مولانا مانند معنویان شرقی، طریق بیسویی را میجوید، با آن موزون میشود و به آن نیز تبدیل میشود؛ اما در معنویت مولانا چیز دیگری هم هست:
مولانا در این مسیر، به طریقِ بیسویی دل میبازد.
مولانا عاشق میشود
و در این عشق، جهان برای او به یک شرابخانه جوشان تبدیل میشود.
مولانا دیگر به مانند راهبان شرقی تنها در انتظارِ نسیم وصل نمینشیند، بلکه آمدن او را چشم میکشد و ذرات وجودش در تمنای او میتپند و میجوشند.
تپش عشق مولانا را زیر و زبر میکند، روح او را از پناهگاه سکون بیرون میکشد، او را میآشوبد، به این سو میکشاند، به آن سو میکشاند، به بالا میبرد و سپس به میانه قلزمی از خون میافکند. سپس کشتی گرفتار آمده در گردابش پاره پاره میشکافد و نهنگی بحرفرسا از راه میرسد و تمام آب دریا را مینوشد. و بعد، دریای هامون گشته ناگهان دهان میگشاید و همه چیز را به قعر عدم فرومیبلعد.
در این کشاکشها روح او صیقل میخورد، لطافت آغازین را باز مییابد. دانهٔ دلش جوانه میزند، گلستان میشود، باغ میشود. باغ به آیینه و آیینه به شمع تبدیل میشود. وسپس شعله میگیرد، آنقدر که میسوزد، نور میشود و در نهایت نیست میشود.
و آنگاه دوباره زاده میشود و به یک تبدّل دائمی سپرده میشود.
گویی؛
هر چه معنویت شرقی ساکنتر است، معنویت مولانا تپندهتر است.
هرچه معنویت شرقی آرامتر است، معنویت مولانا بیقرارتر است.
هرچه معنویت شرقی پذیراتر است، معنویت مولانا دریادلتر است.
هر چه معنویت شرقی روشنتر است، معنویت مولانا پرحرارتتر است.
هر چه معنویت شرقی ناظرتر است، معنویت مولانا عاشقتر است.
و هر چه معنویت شرقی هشیارتر است، معنویت مولانا پاکبازتر است.
@mehrdad_rahmani4
دانهٔ ما دانهٔ بی دانگی
معنویت مولانا و معنویت شرقی
✍ مهرداد رحمانی
قرابت معنویت مولانا و معنویت شرقی بر کسی پوشیده نیست. از هر دوی این جهانها نوای هماهنگی به گوش میرسد. رایحهٔ مشابهی به مشام میرسد و روشنایی واحدی بر جان میتابد.
◻️ میشود بر چهار معنای مشترک در هر دوی این جهانها نور تاباند:
۱. بیسویی:
هم معنویت شرقی و هم معنویت مولانا روی به بیسویی دارند. آن چیزی را میجویند که یافت نمیشود. چشم به چیزی میدوزند که آشکار نمیشود. مطلوب هر دو ناشنیدنی است، ناشناختنی است. به دام فهم نمیافتد و وهم را نیز بدان راهی نیست. نمیدانندش، نمییابندش و تنها رازی بیشکل و بیسمت و بیدهان در دلهایشان او را گواهی میدهد.
۲. هماهنگی: هر دو معنویت عاجز از به دام انداختنش، در تمنای هماهنگی با اویند. میگویند نمیتوان او را صید کرد اما میتوان با او هماهنگ شد. با او به رقص درآمد. با او موزون شد؛ و رفته رفته تبدیل به او شد. چنان که گویی از ازل هیچ نبوده الّا او.
۳. مراقبه: معنویت شرقی از مراقبه میگوید و مولانا از پاسبانی دل. هر دو معنویت از «توجه» میگویند و برق انداختنِ لحظه. هر دو هوشیاری و بیداری را قدر مینهند. هر دو پذیرش و تسلیم را یگانه راه سلوک میدانند. سلوکی تا نیستی که مبداء و منتهاست.
۴. وارونگی: معنویت در هر دو جهان از طُرقی وارونه حاصل میشود. گویی در هر دو جهان نعلهای باژگونه در کارند. در هر دو، طریقِ پُرّی، خالی شدن است و طریقِ یافتن، گم شدن. قرار را باید در بیقراری جست و سخن را در سکوت. برای درمان باید به آغوش درد شتافت و برای برانگیختن در زندگی، باید از خویشتن مُرد.
◻️ از معانی مشترک که گذر کنیم، گویی در معنویت مولانا چیزی میدرخشد که در معنویت شرقی کمسوست.
مولانا مانند معنویان شرقی، طریق بیسویی را میجوید، با آن موزون میشود و به آن نیز تبدیل میشود؛ اما در معنویت مولانا چیز دیگری هم هست:
مولانا در این مسیر، به طریقِ بیسویی دل میبازد.
مولانا عاشق میشود
و در این عشق، جهان برای او به یک شرابخانه جوشان تبدیل میشود.
مولانا دیگر به مانند راهبان شرقی تنها در انتظارِ نسیم وصل نمینشیند، بلکه آمدن او را چشم میکشد و ذرات وجودش در تمنای او میتپند و میجوشند.
تپش عشق مولانا را زیر و زبر میکند، روح او را از پناهگاه سکون بیرون میکشد، او را میآشوبد، به این سو میکشاند، به آن سو میکشاند، به بالا میبرد و سپس به میانه قلزمی از خون میافکند. سپس کشتی گرفتار آمده در گردابش پاره پاره میشکافد و نهنگی بحرفرسا از راه میرسد و تمام آب دریا را مینوشد. و بعد، دریای هامون گشته ناگهان دهان میگشاید و همه چیز را به قعر عدم فرومیبلعد.
در این کشاکشها روح او صیقل میخورد، لطافت آغازین را باز مییابد. دانهٔ دلش جوانه میزند، گلستان میشود، باغ میشود. باغ به آیینه و آیینه به شمع تبدیل میشود. وسپس شعله میگیرد، آنقدر که میسوزد، نور میشود و در نهایت نیست میشود.
و آنگاه دوباره زاده میشود و به یک تبدّل دائمی سپرده میشود.
گویی؛
هر چه معنویت شرقی ساکنتر است، معنویت مولانا تپندهتر است.
هرچه معنویت شرقی آرامتر است، معنویت مولانا بیقرارتر است.
هرچه معنویت شرقی پذیراتر است، معنویت مولانا دریادلتر است.
هر چه معنویت شرقی روشنتر است، معنویت مولانا پرحرارتتر است.
هر چه معنویت شرقی ناظرتر است، معنویت مولانا عاشقتر است.
و هر چه معنویت شرقی هشیارتر است، معنویت مولانا پاکبازتر است.
@mehrdad_rahmani4
🕯عصارهٔ خرد
از تائوتچینگ، اثر لائوتزه
نگاه کنید و نمیتوانید آن را بیابید.
گوش کنید و نمیتوانید آن را بشنوید.
سعی کنید و نمیتوانید به آن دست یابید.
بالا؛ آن واضح نیست.
پایین؛ آن تاریک نیست.
یک پارچه، بینام
به ماوای هیچ باز میگردد.
جایی که همه شکلها را در بر میگیرد.
شکلِ بی شکل
ظریف
ماورای درک.
به آن نزدیک شوید و آغازی ندارد.
آن را دنبال کنید و پایانی ندارد.
نمیتوانید آن را بشناسید.
ولی با سادگی در زندگی میتوانید «آن» شوید.
بدانید از کجا آمدهاید.
این عصارهٔ خرد است.
@mehrdad_rahmani4
از تائوتچینگ، اثر لائوتزه
نگاه کنید و نمیتوانید آن را بیابید.
گوش کنید و نمیتوانید آن را بشنوید.
سعی کنید و نمیتوانید به آن دست یابید.
بالا؛ آن واضح نیست.
پایین؛ آن تاریک نیست.
یک پارچه، بینام
به ماوای هیچ باز میگردد.
جایی که همه شکلها را در بر میگیرد.
شکلِ بی شکل
ظریف
ماورای درک.
به آن نزدیک شوید و آغازی ندارد.
آن را دنبال کنید و پایانی ندارد.
نمیتوانید آن را بشناسید.
ولی با سادگی در زندگی میتوانید «آن» شوید.
بدانید از کجا آمدهاید.
این عصارهٔ خرد است.
@mehrdad_rahmani4