Notice: file_put_contents(): Write of 6528 bytes failed with errno=28 No space left on device in /var/www/tgoop/post.php on line 50

Warning: file_put_contents(): Only 8192 of 14720 bytes written, possibly out of free disk space in /var/www/tgoop/post.php on line 50
سیمرغ(تجربیات نزدیک مرگ NDE )و (لطائف سلوک عرفانی)@My_Simorgh P.5947
MY_SIMORGH Telegram 5947
Forwarded from اتچ بات
🔸‍ دکتر الیزابت کوبلر از مرگ و اندیشیدن به زندگی در اردوگاه مرگ میگوید:
🔸من در خودم هیتلر ندارم!
الیزابت کوبلر از جمله نویسندگان مشهوری است که بیش از بیست سال به پژوهش در حوزه مرگ و مردن پرداخته است. کتاب مهم او تحت عنوان «در باب مرگ و مردن» در حال حاضر یکی از شاهکارهای پژوهش درباره مسئله مرگ است که در غالب مدارس و دانشگاه های الهیات، روانپزشکی، پزشکی و روانشناسی تدریس می‌شود. در این مصاحبه، کوبلر تجربه بسیار تاثیرگذار خود را به مثابه یک زن جوان پس از آزادی در 1945 از بازدید از یک اردوگاه کار اجباری توصیف می‌کند. تجربه ای که آینده زندگی او را شکل داد.
چه چیز سبب شد تا شما این همه وقت و تخصص و توجه خود را صرف مسئله مرگ و مردن کنید؟
قضیه از یک اردوگاه کار اجباری(Maidanek) شروع شد که در آن من می‌کوشیدم بفهمم که چگونه کودکان پس از دست دادن خانواده، خانه، مدرسه و همه چیز، وارد اتاق گاز می‌شدند. دیوارهای اردوگاه پُر بود از عکس هایی از پروانه‌هایی که این کودکان کشیده بودند.
این قضیه برای من نامفهوم بود. هزاران کودک وارد اتاق گاز می‌شدند و این پیامی‌بود که از آنها برجای می‌ماند: یک پروانه. اینجا عملا آغاز کار من بود.
در این اردوگاه یک دختر یهودی بود و داشت به من نگاه می‌کرد. امیدوارم بفهمید، من یک کودک کوچک بودم که پیچ و خم های زندگی را نچشیده بودم. وقتی شما در سوئیس بزرگ می‌شوید هیچ مشکل نژادی، فقر، بیکاری، محله فقیرنشین یا مشکلات دیگر ندارید. و من یک راست وارد کابوس اروپای پس از جنگ شدم.
بنابراین، از او پرسیدم چگونه زنان و مردانی مانند تو و من می‌توانند صدها و هزارها کودک بی گناه را بکشند و در همان روز که این کار را می‌کنند هر روز نگران کودک خود در خانه باشند که آبله مرغان گرفته است(؟). مغز من قادر به حل این مسئله نبود.
این زن جوان تمامی‌ خواهر و برادرانش، والدین و بزرگان فامیل خود را در اتاق گاز از دست داده بود. او آخرین نفری بود که آنها می‌کوشیدند به زور جایش دهند و فضای دیگری برای شخص دیگر نبود، بنابراین، او را بیرون کشیدند. آنچه او نمی‌فهمید آن بود که او قبلا از لیست زنده‌ها حذف شده بوده است. آنها هرگز به سراغ او نیامدند. او مابقی جنگ را در این اردوگاه گذراند، سوگند می‌خورم که او زنده ماند تا فجایعی را که به چشم دیده بود برای جهانیان بازگو کند.
وقتی مردم از اردوگاه آزاد شدند، او به خود گفت: وای خدای من! اگر مابقی عمرم را به گفتن تمام این قضایای هولناک صرف کنم، چیزی از هیتلر کم نخواهم داشت. با این کار تخم کینه و بدبینی را می‌کارم. او در آن لحظه با هر کس که سخن می‌گفت قول می‌داد که در اردوگاه خواهد ماند تا بیاموزد که حتی یک هیتلر را ببخشد. وقتی که این درس را آموخت، می‌تواند آنجا را ترک کند، می‌فهمید چه می‌گویم؟
آخرین چیزی که به من گفت این بود: اگر تنها این را می‌دانستی که در هر انسانی یک هیتلر وجود دارد، اگر می‌توانستیم به وجود آن هیتلر اذعان کنیم و از شرِّّ آن خلاص شویم، می‌توانستیم بگوییم که شبیه مادر ترزا شده ایم.
و به گمان من او دیوانه است. من در خود هیتلر ندارم. چند روز بعد، مجانی به سوئیس برگشتم چون خیلی بیمار بودم. نزدیک بود بمیرم. آنها مرا بیهوش در جنگلی در آلمان پیدا کردند، حصبه گرفته بودم. اما قبل از اینکه در بیمارستان تمام کنم (در جنگل نیمه جان بودم) خیلی گرسنه بودم. سه روز و سه شب بود که چیزی نخورده بودم. ناگهان در این میانه به ذهنم رسید که اگر کودکی در حالی که تکه‌ای نان به دست دارد همراه من بود، آن تکه نان را ازدستش می‌قاپیدم. این مانند یک خیال در سر من بود. گفتم، حالا منظورش را می‌فهمم که می‌گفت در تک تک ما یک هیتلر وجود دارد. بسته به شرایط، شما می‌توانید دست به کار های وحشتناک بزنید، کارهایی که هرگز در زمان شکم سیری به آنها توجه ندارید.
این سرآغاز سفر من بود. وقتی به سوئیس بازگشتم، گفتم دارم میرم پزشکی بخوانم و می‌خواهم بفهمم که چرا مردم از کودکانی بی گناه و زیبا و جذاب به هیولاهای نازی بدل می‌شوند. آنچه در حال حاضر در کارگاه های تخصصی ما انجام می‌گیرد برقراری ارتباط با هیولای نازیِ درون شما است، که باید به طور سمبلیک از شر آن خلاص شوید تا بتوانید یک مادر ترزا شوید. اما این تازه آغاز راه است و من بی نهایت از بابت این تجربه خوشحالم.
📕کتاب معروف (کتاب PDFمرگ آخرین مرحله رشد) در پست بعدی.

🆔 @My_Simorgh



tgoop.com/My_Simorgh/5947
Create:
Last Update:

🔸‍ دکتر الیزابت کوبلر از مرگ و اندیشیدن به زندگی در اردوگاه مرگ میگوید:
🔸من در خودم هیتلر ندارم!
الیزابت کوبلر از جمله نویسندگان مشهوری است که بیش از بیست سال به پژوهش در حوزه مرگ و مردن پرداخته است. کتاب مهم او تحت عنوان «در باب مرگ و مردن» در حال حاضر یکی از شاهکارهای پژوهش درباره مسئله مرگ است که در غالب مدارس و دانشگاه های الهیات، روانپزشکی، پزشکی و روانشناسی تدریس می‌شود. در این مصاحبه، کوبلر تجربه بسیار تاثیرگذار خود را به مثابه یک زن جوان پس از آزادی در 1945 از بازدید از یک اردوگاه کار اجباری توصیف می‌کند. تجربه ای که آینده زندگی او را شکل داد.
چه چیز سبب شد تا شما این همه وقت و تخصص و توجه خود را صرف مسئله مرگ و مردن کنید؟
قضیه از یک اردوگاه کار اجباری(Maidanek) شروع شد که در آن من می‌کوشیدم بفهمم که چگونه کودکان پس از دست دادن خانواده، خانه، مدرسه و همه چیز، وارد اتاق گاز می‌شدند. دیوارهای اردوگاه پُر بود از عکس هایی از پروانه‌هایی که این کودکان کشیده بودند.
این قضیه برای من نامفهوم بود. هزاران کودک وارد اتاق گاز می‌شدند و این پیامی‌بود که از آنها برجای می‌ماند: یک پروانه. اینجا عملا آغاز کار من بود.
در این اردوگاه یک دختر یهودی بود و داشت به من نگاه می‌کرد. امیدوارم بفهمید، من یک کودک کوچک بودم که پیچ و خم های زندگی را نچشیده بودم. وقتی شما در سوئیس بزرگ می‌شوید هیچ مشکل نژادی، فقر، بیکاری، محله فقیرنشین یا مشکلات دیگر ندارید. و من یک راست وارد کابوس اروپای پس از جنگ شدم.
بنابراین، از او پرسیدم چگونه زنان و مردانی مانند تو و من می‌توانند صدها و هزارها کودک بی گناه را بکشند و در همان روز که این کار را می‌کنند هر روز نگران کودک خود در خانه باشند که آبله مرغان گرفته است(؟). مغز من قادر به حل این مسئله نبود.
این زن جوان تمامی‌ خواهر و برادرانش، والدین و بزرگان فامیل خود را در اتاق گاز از دست داده بود. او آخرین نفری بود که آنها می‌کوشیدند به زور جایش دهند و فضای دیگری برای شخص دیگر نبود، بنابراین، او را بیرون کشیدند. آنچه او نمی‌فهمید آن بود که او قبلا از لیست زنده‌ها حذف شده بوده است. آنها هرگز به سراغ او نیامدند. او مابقی جنگ را در این اردوگاه گذراند، سوگند می‌خورم که او زنده ماند تا فجایعی را که به چشم دیده بود برای جهانیان بازگو کند.
وقتی مردم از اردوگاه آزاد شدند، او به خود گفت: وای خدای من! اگر مابقی عمرم را به گفتن تمام این قضایای هولناک صرف کنم، چیزی از هیتلر کم نخواهم داشت. با این کار تخم کینه و بدبینی را می‌کارم. او در آن لحظه با هر کس که سخن می‌گفت قول می‌داد که در اردوگاه خواهد ماند تا بیاموزد که حتی یک هیتلر را ببخشد. وقتی که این درس را آموخت، می‌تواند آنجا را ترک کند، می‌فهمید چه می‌گویم؟
آخرین چیزی که به من گفت این بود: اگر تنها این را می‌دانستی که در هر انسانی یک هیتلر وجود دارد، اگر می‌توانستیم به وجود آن هیتلر اذعان کنیم و از شرِّّ آن خلاص شویم، می‌توانستیم بگوییم که شبیه مادر ترزا شده ایم.
و به گمان من او دیوانه است. من در خود هیتلر ندارم. چند روز بعد، مجانی به سوئیس برگشتم چون خیلی بیمار بودم. نزدیک بود بمیرم. آنها مرا بیهوش در جنگلی در آلمان پیدا کردند، حصبه گرفته بودم. اما قبل از اینکه در بیمارستان تمام کنم (در جنگل نیمه جان بودم) خیلی گرسنه بودم. سه روز و سه شب بود که چیزی نخورده بودم. ناگهان در این میانه به ذهنم رسید که اگر کودکی در حالی که تکه‌ای نان به دست دارد همراه من بود، آن تکه نان را ازدستش می‌قاپیدم. این مانند یک خیال در سر من بود. گفتم، حالا منظورش را می‌فهمم که می‌گفت در تک تک ما یک هیتلر وجود دارد. بسته به شرایط، شما می‌توانید دست به کار های وحشتناک بزنید، کارهایی که هرگز در زمان شکم سیری به آنها توجه ندارید.
این سرآغاز سفر من بود. وقتی به سوئیس بازگشتم، گفتم دارم میرم پزشکی بخوانم و می‌خواهم بفهمم که چرا مردم از کودکانی بی گناه و زیبا و جذاب به هیولاهای نازی بدل می‌شوند. آنچه در حال حاضر در کارگاه های تخصصی ما انجام می‌گیرد برقراری ارتباط با هیولای نازیِ درون شما است، که باید به طور سمبلیک از شر آن خلاص شوید تا بتوانید یک مادر ترزا شوید. اما این تازه آغاز راه است و من بی نهایت از بابت این تجربه خوشحالم.
📕کتاب معروف (کتاب PDFمرگ آخرین مرحله رشد) در پست بعدی.

🆔 @My_Simorgh

BY سیمرغ(تجربیات نزدیک مرگ NDE )و (لطائف سلوک عرفانی)




Share with your friend now:
tgoop.com/My_Simorgh/5947

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Earlier, crypto enthusiasts had created a self-described “meme app” dubbed “gm” app wherein users would greet each other with “gm” or “good morning” messages. However, in September 2021, the gm app was down after a hacker reportedly gained access to the user data. Those being doxxed include outgoing Chief Executive Carrie Lam Cheng Yuet-ngor, Chung and police assistant commissioner Joe Chan Tung, who heads police's cyber security and technology crime bureau. Other crimes that the SUCK Channel incited under Ng’s watch included using corrosive chemicals to make explosives and causing grievous bodily harm with intent. The court also found Ng responsible for calling on people to assist protesters who clashed violently with police at several universities in November 2019. According to media reports, the privacy watchdog was considering “blacklisting” some online platforms that have repeatedly posted doxxing information, with sources saying most messages were shared on Telegram. Over 33,000 people sent out over 1,000 doxxing messages in the group. Although the administrators tried to delete all of the messages, the posting speed was far too much for them to keep up.
from us


Telegram سیمرغ(تجربیات نزدیک مرگ NDE )و (لطائف سلوک عرفانی)
FROM American