Telegram Web
امروز ۲۷ رجب مصادف بود با آزادی قدس به دست سردار و شیرمرد مسلمانان صلاح الدین ایوبی .. یادش گرامی و راهش در این دوران تاریک پر رهرو باد. 🌹
۲۷ رجب سال ۵۸۳ هجری شاهد یکی از بزرگترین درگیری‌های دنیای اسلام و نصرانیت بود که مسلمانان با رهبری و فرماندهی صلاح الدین ایوبی وارد بیت المقدس شدند .. بعد از اینکه از سال ۴۹۲ هجری بیش از ۹۰ سال پیوسته در دست صلیبیان بود. و صلیبیان با ورود صلاح الدین به بیت المقدس، تسامح و بخشش بسیاری از صلاح الدین نسبت به اسیران صلیبی دیدند که حتی مورخان غربی هم اعتراف کرده‌اند.

خداوند بیامرزد هرکسی از این امت مبارک را که پا در جای پای صلاح الدین بگذارد.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شوق‌شان برای بازگشت به ویرانه‌ها نیست، برای به خشم آوردن یهود عنود است.

عبادت به خشم آوردن کفار را انجام می‌دهند که دیری‌ست امت فراموش کرده است.

وَلَا يَطَـُٔونَ مَوۡطِئٗا يَغِيظُ ٱلۡكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنۡ عَدُوّٖ نَّيۡلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُم بِهِۦ عَمَلٞ صَٰلِحٌۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ (۱۲۰) توبه

و در هیچ مكانى كه كافران را به خشم مى‌آورد قدم نمى‌گذارند و به دشمن هیچ [گزند و] دستبردی نمی‌رسانند، مگر اینكه به [پاداشِ] آن، کاری شایسته برای آنان [در نامه‌های اعمالشان] ثبت مى‌شود. به راستی که الله پاداش نیكوكاران را ضایع نمى‌گردانَد.

#غزة_العزة
۱۰ رجب

فتح غرناطه توسط مرابطون

ملوک الطوائف در اندلس، با هر معیاری که سنجیده شوند، مصیبتی بر مسلمانان در آنجا بودند؛ غرق در لذت‌ها و شهوت‌ها بودند و اهمیتی به شرع و احکامش نمی‌دادند، رفاه‌طلبانی گنه‌پیشه و بی‌توجه بودند و همین خصلت‌های مذموم سبب مهادنه‌ی آنان در برابر پادشاهان نصرانی اسپانیا و ذلت و خواری در برابر آنان و نیز پرداخت جزیه به آنها شده بود؛ و این ذلت و خواری و زبونی باعث شده بود تا پادشاه اسپانیا آلفونسو ششم جنگ صلیبی بزرگی را در اسپانیا ذیل عنوان "حرب الاسترداد"(جنگ بازگرداننده) تدارک ببیند و طی آن بتواند در سال ۴۷۶ هجری بر طلیطلة پایتخت قوط قدیم تسلط یابد.

چنین بود که ملوک الطوائف از خواب غفلت و مستی بیدار شده و به هوش آمدند و از امیر دولت مرابطین "یوسف بن تاشفین" کمک خواستند که ندای‌شان را لبیک گفت و با لشکرهای بسیارش به یاری شتافت و کارزار مشهور زلاقه در سال ۴۷۸ هجری را رقم زد. وقتی یوسف بن تاشفین کار خود را انجام داد به مغرب بازگشت، اما دیری نپایید که بار دیگر ملوک الطوائف در سال ۴۸۱ هجری برای کمک در پی او فرستادند تا مانع تعدی و تجاوز آلفونسو ششم شود و این بار هم یوسف ندای آنان را لبیک گفت و به یاری مسلمانان شتافت اما این بار اختلافات و نزاع‌های داخلی امیران ملوک الطوائف را مشاهده نمود و اینکه چقدر نسبت به شرع بی‌توجه هستند؛ و به این ترتیب مطمئن شد که این امیران و حاکمان و فرماندهان سبب مصیبت‌های اندلس و تسلط نصاری بر آنها هستند.

یکسال نگذشت که یوسف بن تاشفین تصمیم گرفت که بار دیگر به اندلس برود اما این بار برای هدفی بزرگ که از بین بردن دولت ملوک الطوائف و راحت کردن مسلمانان از ظلم و فساد آنان بود. به ویژه بعد از اینکه فتواهایی از علمای مشرق مانند غزالی و طرطوشی و علمای مغرب و اندلس مبنی بر وجوب پایان دادن به این حکومت ظالمِ ستمگر صادر شده بود. و امنیتی‌های وی در اندلس به او خبر رسانده بودند که امیر غرناطه "عبدالله بن بلقین" و امیر اشبیلیه "المعتمد بن عباد" با پادشاه صلیبیان آلفونسو ششم تماس گرفته و به او اعلام کرده بود که در طاعتش درآمده و به او جزیه می‌پردازد و با او علیه مرابطین مسلمان همکاری می‌کند که با هر معیار و ملاکی، خیانت بزرگی به اسلام و مسلمانان بود.

به این ترتیب یوسف بن تاشفین در سال ۴۸۳ هجری به اندلس رفت و ابتدا تصمیم به فتح غرناطه در جنوب اندلس گرفت، چون امیر آن عبدالله بن بلقین نخستین کسی بود که مخالفت با مرابطین را اعلام نمود و با صلیبیان تماس گرفت و هزینه‌های گروه‌های مرابطین موجود در اندلس را از زمان فتح زلاقه قطع نمود و به محکم‌سازی غرناطه پرداخت و برای آلفونسو نامه نوشت و ذلت و خواری خود در برابر او را اعلام نمود که حاضر است علیه مسلمانان با او همکاری کند. به این دلایل یوسف بن تاشفین تصمیم گرفت تا ابتدا از غرناطه آغاز کند. و از طرفی فقهای غرناطه به یوسف نامه نوشته و از او خواسته بودند که شهر را فتح کند و به حکمرانی طاغوت حاکم بر آنان ابن بلقین پایان دهد. بنابراین یوسف با لشکرهای بزرگش بر آنان فرود آمد و شهر را به شدت محاصره نمود تا کمکی از سوی نصرانی‌ها به آنان نرسد. ابن بلقین تلاش می‌کرد تا اوضاع را کش دهد به این امید که یاری و مددی از سوی نصرانی‌ها برسد، اما همچون انسانی بود که شیطان او را فریفته و به او گفته است: کافر شو؛ و چون کافر شده، شیطان به او می‌گوید: من از تو بیزارم و دنیا بر او تنگ و تاریک شده است. به این ترتیب در نهایت شهر را در ۱۰ رجب ۴۸۳ هجری به مرابطین تسلیم نمود و این فتح، آغاز سقوط حکومت ملوک الطوائف در اندلس بود که چه حکمرانی بدی داشتند.

التبيان ص150، دولة الإسلام في الأندلس (3 /339ـ 342)، تاريخ ابن خلدون (6 /187)، أعمال الأعلام ص235، روض القرطاس ص100.
ترجمه: امین پورصادقی
پیروی از لغزش‌های علما جایز نیست اما حفظ قدر و منزلت و جایگاه آنان و همچنین دعا برای آنان و رحمت فرستادن بر آنان لازم و واجب است.

شیخ الاسلام ابن تیمیه در مجموع الفتاوی (۳۲/ ۲۳۹) می‌گوید:
برای هیچکس جایز نیست که از لغزش‌های علما پیروی کند چنانکه جایز نیست در مورد اهل علم و ایمان چیزی جز آنچه شایسته‌ی آن هستند، بگوید. چراکه الله متعال از خطاهای مومنان درگذشته است چنانکه می‌فرماید: [ربنا لا تواخذنا ان نسینا او اخطانا]: پروردگارا اگر فراموش کردیم یا دچار خطا و اشتباه شدیم، ما را مواخذه نکن. و الله متعال فرموده است: و چنین کردم.

و امر شدیم تا از آنچه از جانب پروردگارمان به سوی ما نازل شده، پیروی کنیم و به جای او دوستانی نگیریم که از او پیروی کنیم.

و امر شدیم که از مخلوقی در معصیت و نافرمانی الله اطاعت نکنیم.

و برای برادران‌مان که در ایمان از ما پیشی گرفتند، طلب مغفرت کنیم. پس می‌گوییم: [ربنا اغفرلنا ولاخواننا الذين سبقونا بالایمان]: پروردگارا، ما را بیامرز و برادران‌مان را که در ایمان از ما پیشی گرفتند.

و این امری واجب بر مسلمانان در همه‌ی امور مشابه است. و امر و فرمان الله متعال را در اطاعت از الله و رسولش بزرگ می‌شماریم و حقوق مسلمانان را رعایت می‌کنیم، به ویژه در مورد اهل علم، چنانکه الله و رسولش امر نموده است.

و هرکس از این نحوه‌ی تعامل عدول کند، درواقع از پیرویِ حجت به پیرویِ هوی در تقلید و اذیت و آزار مردان و زنان مؤمن عدول نموده است بی‌آنکه مرتکب خطایی شده باشند. و در این صورت از ظالمان خواهد بود. و هرکس حرمت‌های الهی را بزرگ بشمارد و به بندگان الله نیکی کند، از اولیای متقی الله متعال خواهد بود. والله سبحانه أعلم.

ترجمه: امین پورصادقی
امام احمد بن حنبل رحمه الله می‌گوید:

خداوند شما را مورد رحمت خود قرار دهد، بدانید که چون خداوند به فردی از اهل علم چیزی از علم ببخشد و افراد همانند و همنشین او را از آن محروم کند، نسبت به او حسادت نموده و به او تهمت‌ها می‌زنند. و این بدترین خصلت در میان اهل علم است.

مناقب الشافعی، البیهقی: ۲/ ۲۵۹
ترجمه: امین پورصادقی
در اسلام چون کودکی به سن بلوغ برسد، وارد مرحله‌ی تکلیف شرعی شده است و در این صورت مسئول همه‌ی رفتارها و کارهای خود و فرجامش در آخرت می‌باشد.

و این یعنی شریعت به صورت ضمنی بر دو عنصر بسیار تاثیرگذار در تربیت کودک مواردی را فرض نموده است که نباید در آنها کوتاهی کنند:

۱- پدر و مادر که بر آنان تربیت خوب این کودک از بدو تولد واجب است؛ تربیت عقیدتی و ایمانی و پرورش فکری و شخصیتی؛ تا اینکه با رسیدن به بلوغ و سن مسئولیت شرعی، برای تحمل امانت تکلیف آماده شود.

۲- همچنین بر حکومت واجب است که اسباب این تربیت و پرورش منتهی به رشد و بالندگی را از همان کودکی کودک در باب آموزش و رسانه فراهم آورد، تا اینکه آگاهی و رشد لازم برای تحمل مسئولیت شرعی را به مجرد رسیدن به بلوغ و سن تکلیف داشته و از این توان برخوردار باشد.

اما متاسفانه در این عصر جاهلی، بسیاری از پدران و مادران نسبت به این واجب شرعی در قبال فرزندان‌شان کوتاهی نموده و به آن توجهی ندارند، بلکه می‌بینید که فرزندشان را با تکیه بر جنبه‌های مادی و نه شرافت بارمی‌آورند؛ روش و مبانی تربیتی‌شان کودک را باری به هر جهت بار می‌آورد نه تربیتی که او را مسئولیت‌پذیر کند؛ تربیتی سست و بی‌پایه دارند، نه تربیتی که پشتوانه کودک در پیمودن مسیر مستقیم باشد.

همچنین حکومت‌ها از این واجب شرعی بزرگ دست کشیده‌اند، بلکه می‌بینید فرزندان سرزمین‌شان را به نحوی تربیت می‌کنند که بیشتر به فساد کشیده می‌شوند تا صلاح؛ با معانی و مفاهیم درآمیخته با فطرت سالم مقابله می‌کنند و حقایق دیانت در میان آن‌ها مسخ می‌شود و در بین آنان محبت دنیا و تقلید از غرب و شرق رسوخ می‌کند.

وقتی وضعیت چنین است، هر جوانی باید متوجه این مساله باشد که شرایط اینچنینی حجت و بهانه‌ای برای او نیست، بلکه به سن ۱۶ سالگی و بیشتر رسیده است و باید برخیزد و به تربیت خود بپردازد.

بله، این مساله‌ای است که در تاریخ بی‌سابقه است اما امروزه پدیده‌های بسیاری را شاهد هستیم که پیشینه‌ی تاریخی ندارند و تاریخ با آن‌ها بیگانه است. بنابراین جوانان بین دو انتخاب هستند یا اینکه به تربیت خود مشغول شوند، یا نسخه‌ی جدیدی از سردرگمی و باری به هر جهت بودن خواهند بود.

نورالدین قوطیط
ترجمه: امین پورصادقی
فرمانده رفت و پرچم و گردان ماند.


ولَستُ أُبالي حِينَ أُقتَلُ مُسلِمًا
على أيِّ شِقٍّ كانَ للهِ مَصرَعي

وذلك في ذاتِ الإلهِ وإنْ يَشَأْ
يُبارِكْ على أوْصالِ شِلْوٍ مُمَزَّعِ
شهادت محمد الضيف (رحمه الله وتقبله) و استمرار مجاهدین بعد از او با همان همت و ثبات و عزیمت، به خودی خود یک پیروزی است که دشمن از درک آن عاجز است و توان فهم و هضم آن را ندارد.

این مردانِ مرد، این دلاوران میدان، این سرداران سربلند، این افتخارآفرینان سرفراز حاملان حقیقی پرچم پیروزی بودند .. اگر یکی از آنان به شهادت می‌رسید دیگری پرچم را برمی‌داشت و اگر او هم به شهادت می‌رسید برادر دیگرش پرچم را به دست می‌گرفت .. و هرگز زمین از این قهرمانان و دلاوران مصداق واقعی "مجاهد" خالی و عاری نمی‌شود و مادران این امت از تربیت رهبران و فاتحان خسته نمی‌شوند و توقف نمی‌شناسند.

با فرزندان‌تان از این قهرمانان و دلاوران سخن بگویید که در زمان ما زیستند .. آنان را قهرمانان خیالات و آرزوها و الگوهای‌شان معرفی کنید.

خداوند متعال صاحب عصا را رحمت کند و ضیف را بیامرزد و همه‌ی قهرمانان میدان و سلحشوران جهاد را در آغوش رحمتش بگیرد و بر دشمنان و دوستان و یاران دشمنان‌شان خواری و زبونی و شکست در دنیا و آخرت بیفزاید و ما را بر نصرت و یاری امت‌مان در حد توان‌مان و تربیت کسانی امثال آنها یاری و توفیق عنایت کند.

ترجمه: امین پورصادقی
خلاصه‌ی سخن در مورد احادیث شب نیمه‌ی شعبان

بعد از بررسی همه‌ی طرق وارده شده در این زمینه، به این نتیجه می‌رسیم که هیچ روایت صحیحی از رسول الله در مورد آن وارد نشده است و چون طرق اسناد آن هم جمع شوند، به دلیل ضعف شدید و علت راویانش و نکارت برخی متون آن و انفراد ناقلانش یکدیگر را تقویت نمی‌کنند.

اما روایات موقوف و مرسل در این زمینه، باعث اقامه حجت نیستند و با چنین روایاتی نمی‌توان با اصول صحیحی مخالفت نمود که اقتضای آنها عدم ثبوت فضلی برای این شب است.

اما مواردی که در باب این شب از اهل کتاب پیش از ما وارد شده است، عمل به آنها جایز نیست تا اینکه مشروعیت آن در کتاب‌الله یا بر زبان پیامبرش تایید شده باشد.

بنابراین شب نیمه‌ی شعبان، شبی همچون سایر شب‌هاست و امتیاز و ویژگی و فضیلت خاصی در شرع ما ندارد؛ لذا نباید آن را به قیام شب و روزه‌ی روز و ادای عمره یا به دعا یا ذکر یا تلاوت و پرداخت صدقه اختصاص داد و در آن چراغانی نمود و حلوا و شیرینی پخش کرد که همه‌ی این کارها بدعت است و از منکرات انتشاریافته.

عبدالله السعد
ترجمه: امین پورصادقی
چه کسی باور می‌کند که ۷۰ قاضی به کشتن امام احمد بن حنبل، امام اهل سنت در محنت خلق قرآن فتوا دادند و رذالت و حماقت یکی از آنان به جایی رسیده بود که به مأمون گفت: مولای من، او را به قتل برسان، خون او در روزی که گواهان برمی‌خیرند، بر گردن من.

اما تاریخ، آنان را در زباله‌دانی خود دفن نمود و احمد بن حنبل برای ایستادن در کنار حق جاودان شد و نام او به عنوان یکی از بزرگترین علمای امت اسلامی، سربلند و پرآوازه باقی ماند.
هجرت مشروع از شهرهایی که کفار به آنها وارد شده و بر آنها چیره گشتند فقط در حالت عجز و ناتوانی مسلمانان از مقاومت در برابر آنها و عدم توانایی آنان از اقامه‌ی دین‌شان و اظهار آن و پایبندی به شعایرشان است، چنانکه وضعیت در ابتدای اسلام در مکه چنین بود و مسلمانان از اظهار اسلام‌شان و برائت از مشرکان ناتوان بودند.
بنابراین چون کفار بر شهری مسلمان چیره شدند و مسلمانان آن شهر از دفع آنان عاجز ماندند، تا جایی که کفار آنان را ملزم به احکام و قوانین خود نمود و آنان را زیر فرمان خود خوار و زبون کرد و دست خود را به سوی آنان دراز نمود و درنتیجه از اقامه‌ی دین‌شان و پایبندی به شعایرشان بازمانده و ناتوان شدند، به اجماع مسلمانان بر آنان واجب است که هجرت کنند. مانند وضعیت مسلمانان اندلس بعد از سقوط امارت‌های اسلامی که نصرانی‌ها برای اینکه مسلمانان باقی مانده در اندلس را تحت فرمان خود درآورند، اقدام کردند و آنان را ملزم به احکام و قوانین خود نمودند و از اقامه‌ی دین‌شان بازداشتند.

اما اینکه شهرهای مسلمانان برای کفار رها شوند و برای آنها تخلیه شوند، با اینکه توان مقاومت و مخالفت با آنان وجود داشته باشد ولو اینکه توان کمی باشد، چنین کاری با دستور خداوند به مسلمانان مبنی بر جهاد با کفار متجاوز و مقابله با آنان با تمام توانی که دارند، مخالف است؛ و این بزرگترین انواع جهاد است و از بالاترین مرتبه نزد خداوند برخوردار است.

ابن تیمیه می‌گوید: (اما جنگ دفاعی، شدیدترین انواع دفع متجاوز در برابر حرمت‌ها و دین است و به اجماع واجب است؛ چون در مورد دشمن متجاوزی که دین و دنیا را فاسد می‌کند، بعد از ایمان چیزی واجب‌تر از دفع آن نیست و برای آن هیچ شرطی وجود ندارد، بلکه بر حسب امکان دفع می‌شود).

اما برای کسانی از آحاد مردم که عاجز و ناتوان هستند و خود را در برابر قتل و اسارت در امان نمی‌بینند، هجرت نمودن جایز است.

و تردیدی نیست که تهدید اهالی غزه توسط آمریکا و صهیونیست‌ها به طرد یا قتل‌شان، تهدیدی برای همه‌ی مسلمانان است؛ بنابراین بر همه‌ی مسلمانان، دولت‌ها و حکومت‌ها و ملت‌ها واجب است که متحد شوند و برای ایستادن در برابر این تجاوز آشکار و تهدید خطرناک همکاری کنند و برای به هم زدن این نقشه‌ی شوم که زاده‌ی امروز نیست، بپا خیزند؛ بلکه نقشه‌ای قدیمی از زمان برپایی دولت اشغالگر بوده است. و همواره در اجرای گام به گام آن تا این لحظه در تلاش‌اند. و در مرزهای غزه متوقف نمی‌شوند، بلکه نقشه‌ی آنها برای همه‌ی فلسطین است؛ چنانکه رژیم اشغالگر مدت‌هاست که سیستماتیک و برنامه‌ریزی‌شده حملاتی به چادرها و شهرهای کرانه باختری جهت واداشتن اهالی آنها به هجرت داشته است؛ خانه‌ها را ویران می‌کنند و می‌کشند و به بند می‌کشند و زمین‌ها را غصب می‌کنند و به مرزهای خود ملحق نموده و دست شهرک‌نشینان را باز می‌گذارند.

از الله متعال می‌خواهم که مسلمانان را هم‌صدا و صفوف‌شان را متحد نموده و کید و مکر کافران را به خودشان بازگرداند و باطل نماید و جمع‌شان را پراکنده و تکه تکه کند و عذابش را بر آنان نازل کند که از مجرمان برداشته نمی‌شود.

ترجمه: امین پورصادقی
اهل سنت و جماعت (فرقه‌ی ناجیه):
⬅️(در دو کامنت)

اصول این جماعت:
۱- دین و ایمان، قول و عمل است.
قول قلب و زبان
و عمل قلب و زبان و اعضا.
۲- ایمان با طاعت زیاد و با معصیت کم می‌شود.
۳- به سبب مطلق گناهان و گناهان کبیره مانند خوارج اهل قبله را تکفیر نمی‌کنند، بلکه میان آن‌ها برادری ایمانی باقی‌ست.
۴- اسم ایمان را به کلی از فاسقی سلب نمی‌کنند که به حرمت فسقش معتقد است و او را جاودانه در دوزخ نمی‌دانند برخلاف فرقه‌ی معتزله؛ و چنین کسی را هم سزاوار ایمان مطلق نمی‌دانند و در مورد او می‌گویند: مؤمنی ناقص الإيمان است یا به سبب ایمانش مؤمن است و به سبب کبیره‌ای که مرتکب می‌شود فاسق؛ بنابراین نه اسم ایمان مطلق را به خود می‌گیرد و نه مطلق اسم ایمان از او سلب می‌شود.
۵- دلها و زبان‌های‌شان نسبت به اصحاب محمد صلی الله علیه وسلم سالم است.
۶- آنچه در کتاب الله، سنت پیامبرش و اجماع صحابه‌ی پیامبرشان آمده است، می‌پذیرند.
۷- صحابه‌ای را که قبل از فتح مکه انفاق نموده و جنگیدند، برتر از کسانی می‌دانند که بعد از فتح مکه انفاق نموده و جنگیدند.
۸- در میان صحابه، مهاجرین را بر انصار مقدم می‌دانند.
۹- ایمان دارند که الله متعال به بدریان فرمود: هر چه می‌خواهید انجام دهید که شما را بخشیدم.
و ایمان دارند که هیچیک از کسانی که زیر درخت بیعت کردند، وارد دوزخ نمی‌شوند و الله متعال از آنان راضی گشته و آنان از الله متعال راضی شدند.
۱۰- اقرار دارند که بهترین افراد این امت بعد از پیامبر، به ترتیب ابوبکر و عمر و عثمان و علی هستند.
۱۱- اهل بیت رسول الله را دوست دارند و مراقب وصیت پیامبر در حق آنان هستند که فرمودند: شما را در مورد اهل بیتم سفارش می‌کنم (اینکه حق‌شان را بشناسید و به آنان ظلم نکنید).
۱۲- همسران پیامبر را دوست دارند و آنها را مادران مومنان می‌دانند و معتقدند که همسران پیامبر در آخرت هستند.
۱۳- از کسانی که آبروی پیامبر را هدف گرفته و به یاران و اصحابش دشنام داده و بد و بیراه می‌گویند اعلام برائت می‌کنند چنانکه از کسانی برائت می‌جویند که اهل بیت را با قول و عمل اذیت می‌کنند.
۱۴- از ورود به مشاجرات که در بین صحابه بوده خودداری می‌کنند و در مورد اتفاقاتی که میان آن‌ها رخ داده، آنها را معذور می‌شمارند که یا مجتهد مصیب بودند یا مجتهد مخطی‌.
۱۵- اعتقادی به عصمت از گناهان کبیره و صغیره در حق صحابه ندارند، بلکه به طور کلی ارتکاب گناهان را در حق آنان جایز می‌دانند. و معتقدند که سوابقی داشته و از فضایلی برخوردارند که آنچه را از آنان سر زده پوشش می‌دهد و سبب بخشش آن‌ها می‌شود و بدی‌هایی از آنان بخشیده می‌شود که برای غیر آنان بخشیده نمی‌شود.
۱۶- در مورد صحابه گواهی می‌دهند که بهترین نسل بعد از عصر پیامبر بودند و چون یکی از آنها به اندازه‌ی پری دو کف دست انفاق کند، برتر از صدقه‌ی کسانی است که بعد از آن‌ها آمده و به اندازه‌ی کوه احد طلا انفاق کنند.
۱۷- کرامات اولیا و امور خارق العاده‌ای را که خداوند متعال به دست آنان جاری می‌کند، تصدیق می‌کنند.

روش اهل سنت و جماعت (فرقه‌ی ناجیه) در اتباع و پیروی:
۱- از آثار وارد شده از پیامبر، ظاهرا و باطنا پیروی می‌کنند.
۲- از مهاجرین و انصار پیروی می‌کنند.
۳- از وصیت پیامبر پیروی می‌کنند که فرمودند: از سنت من و راه و روش خلفای هدایت‌یافته‌ی هدایتگر بعد از من پیروی کنید و آنها را با چنگ و دندان محکم بگیرید و از امور نوپیدای در دین حذر کنید که هر نوآوری در دین بدعت است و هر بدعتی گمراهی.
۴- می‌دانند که بهترین کلام کلام خداوند است و بهترین هدایت، هدایت محمد رسول الله.
۵- کلام الله را بر کلام مردم ترجیح می‌دهند.
۶- راه و روش و هدایت پیامبر را بر هر راه و روشی ترجیح می‌دهند.
۷- پیروی اجماع هستند که نزد آنان اصل سومی است که در علم و دین به آن اعتماد می‌کنند.
۸- با این اصول سه‌گانه: کلام الله، راه و روش پیامبر و اجماع سلف صالح همه‌ی اقوال و اعمال ظاهری و باطنی مردم در باب دین را می‌سنجند.
1⃣
ویژگی‌های اهل سنت و جماعت (فرقه‌ی ناجیه):

۱- امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند.
۲- به همراه حاکمان و مسئولان مؤمنِ نیک و بد جهاد و حج و جمعه و اعیاد را بر پا می‌دارند.
۳- بر اتحاد و همبستگی مواظبت می‌کنند.
۴- با نصیحت و خیرخواهی برای امت دینداری می‌کنند.
۵- به این رهنمود نبوی معتقدند که می‌فرماید: (مومن برای مؤمن همچون ساختمانی به هم پیوسته است که اجزای آن یکدیگر را محکم می‌کنند). و اینکه فرمودند: (مثال مومنان در دوست داشتن یکدیگر و رحم کردن به هم مانند جسم آدمی است که چون عضوی از آن به درد آید و بیمار شود، سایر بدن با شب بیداری و تب با او همراهی می‌کنند).
۶- به صبر و بردباری بر بلا و مصیبت و شکرگزاری به هنگام رفاه و آسایش و رضایت از مقدرات دردناک امر می‌کنند.
۷- به مکارم اخلاقی و اعمال نیکو فرامی‌خوانند.
۸- به این رهنمود نبوی ایمان دارند که: کامل‌ترین ایمان را در میان مومنان کسی دارد که اخلاق نیکوتری دارد.
۹- شعارشان این است که با کسی پیوند و رابطه برقرار می‌کنیم که از ما بریده است و به کسی می‌بخشیم که ما را محروم کرده و از مسلمانانی گذشت می‌کنند که به ما ظلم کرده‌اند.
۱۰- به نیکی کردن به پدر و مادر و رعایت پیوند خویشاوندی و حسن هم‌جواری و نیکی کردن به یتیمان و فقیران و در راه ماندگان و مهربانی با خدمتکار و زیردست و برده امر می‌کنند.
۱۱- از فخرفروشی و تکبر و تجاوز در حقوق دیگران و از برتر دیدن خود از خلق به حق و ناحق نهی‌ می‌کنند.
۱۲- به اخلاق والا تشویق نموده و از اخلاق پست و فرومایه نهی می‌کنند.
۱۳- هر چیزی که می‌گویند و به آن عمل می‌کنند، نشات گرفته از کتاب الله و سنت پیامبرش می‌باشد.
۱۴- روش آنها در همه‌ی اینها اسلامی است که محمد صلی الله علیه وسلم با خود آورده و خبر داده است: (امتش به ۷۳ فرقه تقسیم می‌شوند که همگی در آتش‌اند جز یک فرقه و آنان کسانی هستند که بر روش او و اصحابش هستند). و مستمسک رفتار و عملکردشان همین است.
۱۵- در میان آن‌ها صدیقان و شهدا و صالحان و ابدال است.
۱۶- برخی از آنها چراغ‌های روشنگرند و علامت‌های هدایت و دارای مناقب و فضایل.
۱۷- برخی از آنها امامان و پیشوایانی هستند که مسلمانان بر هدایت و درایت آنان اجماع دارند.
۱۸- آنان همان طایفه‌ی منصوره‌ای هستند که رسول خدا در مورد آن‌ها فرمود: (همواره گروهی از امت من با دلیل و برهان غالب‌اند که مخالفان‌شان و کسانی که یاری‌شان را ترک نمودند، تا برپایی قیامت آسیبی به آنان نمی‌رسانند).
2⃣
با تصرفی اندک از کتاب العقیدة الواسطیة
ترجمه: امین پورصادقی
2025/02/14 17:03:40
Back to Top
HTML Embed Code: