tgoop.com/NewHasanMohaddesi/11606
Last Update:
♦️من و شریعتی /۳
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۸ آذر ۱۴۰۳
پیش از انکه آثار شریعتی را بخوانم، چیزهایی مینوشتم و یادداشت میکردم. حالا دیگر بیشتر و بیشتر مینوشتم. با شریعتی از مذهب پدری عبور کردم و مذهب روشنفکریی دینی را گرفتم و همینطور دهه به دهه با شریعتی و بعد با دیگران مذهب ام متحول میشد. من مدام متحول میشدم؛ تقریبا دهه به دهه متحول شدم. در دانشکده بسیار فعال بودم و کار فرهنگی میکردم. اما کار و فعالیت در دانشکده شدیدا تحت نظر بود و نهادهای اسلامی همه چیز را تحت کنترل داشتند: کمیتهی انضباطی، انجمن اسلامی، بسیج دانشجویی، جهاد دانشگاهی، حراست. من در همان سالهای ۱۳۷۰ به بعد دکتر رحیم محمدی را دیدم. او رئیس بسیج دانشکده بود و من با افکار انتقادی ام برای افرادی که از اعضای این نهادها بودند، فردی ناخوشآیند یا منفور یا دستکم مشکوک تلقی میشدم. من مدام از شریعتی سخن میگفتم و گاهی سخنرانیهایی میکردم و خیلی مشکوک تلقی میشدم. کچلیی در حال پیشروی نیز داشت ظاهر مرا شبیه به شریعتی میکرد و این خود اش گاهی باعث انبساط خاطر بود و گاهی مایهی دردسر!
من و دوستان ام در دانشکده با پول توجیبیمان، ۳۵ هزار تومان جمع کردیم و یک نوارخانه راه انداختیم. نمیخواستیم زیر بلیط نهادهای محدودکنندهی دانشکده باشیم. در شش ماه اخر سال ۱۳۷۲ من و نه نفر از دوستان همکلاسی یا سالپایینی شروع کردیم به برنامهریزی برای برگزاریی همآیشی برای دکتر علیی شریعتی در خرداد ۱۳۷۳. دورهی تسلط اقتصاد بازار و ریاست جمهوریی هاشمیی رفسنجانی بود و خفقان بیداد میکرد. نوار بیداد شجریان مهمترین نواری بود که در آن سالها گوش میکردم:
شهریاران بود و خاک مهربانان این دیار / مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
ده نفره زیر نظر من شروع کردیم به فیشبرداری از آثار شریعتی. موضوع مطالعهی دموکراسی در آثار شریعتی بود. من با موافقت گروه بر روی فیشها کار کردم و نخستین مقاله ام را در نقد شریعتی نوشتم: دیکاتوریی ایدهئولوگها (بعدها نام اش در کتاب زیر سقف اعتقاد به دیکتاتوریی آموزشی بدل شد). انموقع مجلهی کیان مهمترین مجلهی روشنفکریی کشور بود و دکتر سروش مهمترین متفکر کشور بود و من مجلات مهم را میخواندم: کیان، ایران فردا، فرهنگ توسعه، ... . مقالات استاد سروش در بارهی فربهتر از ایدهئولوژی در کیان منتشر میشد و نقد رادیکالی بود به شریعتی. من که دانشجو بودم و بسیاری دیگر از روشنفکران از شریعتی دفاع میکردیم. متنی در نقد دکتر سروش نوشتم در صد و چند صفحه و حتا به کمک یکی از دوستان به ملاقات دکتر سروش رفتیم و او با بزرگمنشی و بزرگواری ما را پذیرفت. من به ایشان گفتم جزوهای در نقد شما نوشته اما دستنویس است. دکتر سروش گفتم اگر خوانا باشد، آن را میخوانم.
دستنوشتهی انتقادی ام را به کمک آقای محمدعلی ذکریایی دوست و همکلاسیی عزیز ام که حالا داماد آقای حجتیی کرمانی شده بود (خانم حجتی هم همکلاسیی ما بود)، به دست دکتر سروش رساندم و مدتی بعد دو باره به کمک آقای ذکریایی به دیدار دکتر سروش رفتم و ایشان گفت:
"نوشتهی شما را خواندم. اگر دلایل شما درست باشد، حرف شما درست است و اگر دلایل من درست باشد، حرف من درست است (نقل به مضمون)."
آنموقع فکر میکردم نقد ام درست است، ولی الان فکر میکنم استاد سروش میخواسته مرا تشویق کند و در حق من معلمی کند و بزرگوارانه از رد نوشته ام اجتناب کند.
خلاصه، ما برای برگزاریی همآیش شریعتی باید زیر بلیط یکی از همان نهادهای اسلامی کار میکردیم. بهترین و ملایمترینشان انجمن اسلامی بود. من به کمک دوستان نه نفره کارها را پیش میبردیم. آمفی تئاتر ابن خلدون را آراستیم؛ با عکسهایی که سفارش اش را داده بودیم. نمایشگاه کتاب را آماده کرده بودیم. من قدر ناچیزی خطاطی کار کرده بودم و بر روی پارچهی سفیدی آرم لای حسینیهی ارشاد را نوشتم و از جلوی صحن آویزان کرده بودیم. دو متنی که نوشته بودم: یکی دیکتاتوریی ایدهئولوگها در نقد شریعتی در حدود سی صفحه و دیگری در نقد فربهتر از ایدهئولوژیی دکتر سروش در حدود صد و بیست صفحه به کمک جلال یاسینی (یکی از همکلاسیها و دوست عزیز ام در انزمان و عضور این گروه ده نفرهمان) در صد نسخه پلی کپی کردیم. همهی این فعالیتها را با پول توجیبیی خودمان انجام دادیم. سخنرانان را برای سخنرانی در دو روز دعوت کرده بودیم: حسن یوسفیی اشکوری، بیژن عبدالکریمی، علی رضاقلی، و چند نفر دیگر به همراه دو استاد دانشکده حسین کچویان و تقیی آزاد ارمکی.
ادامه دارد.👇👇👇
#علی_شریعتی
#رحیم_محمدی
@NewHasanMohaddesi
BY زیر سقف آسمان
Share with your friend now:
tgoop.com/NewHasanMohaddesi/11606