tgoop.com/Niloofardadvar/3775
Last Update:
◽️وقتی که بیایی...
فکرش را بکن! مردی چند شهر آنطرفتر زندگی میکند. مردی که او را ندیدهای اما با تمام سلولهای بدنت، با عقلت، با قلبت و با همهی وجودت شیفتهی او هستی.
دوستش داری و هرگز هیچ کس را اینطور دوست نداشتهای حتی پدر و مادرت را.
ماههاست که چشمانتظار آمدنش هستی. هر غروب از خانه بیرون میزنی و به دور دستها خیره میشوی. شاید امروز بیاید شاید...
****
امروز میرسد. خودش و دوستش. قلبت دست خودت نیست. از سینهات کنده شده و روی زمین سوزناک شهر افتاده است.
شاید اگر بال داشتی تمام آسمانها را پرواز میکردی از شوق، از عشق و از ذوق دیدن. دیدن محبوبی که قلبت مال اوست، فکرت همسوی اوست و ایمان را، مزهی شیرین ایمان را از او به ودیعت گرفتهای!
مردی که هنوز ندیدیش اما به او مومنی!
میرسد...
شهر روشن میشود
شهر روشن میشود و دل تو دیگر آن دل نیست. چلچراغی از روشنیها است.
از روشنیها...
کودکان شهر میخوانند... برای تو شعر میخوانند و چشمهای من خیرهاند. به تو که زیبایی وامدار توست. به تو که از مکه آمدهای به شهر من...
****
ای مردمان مدینه!
به من بگویید؛ آن روز که آن مرد آمد، آن مردی که به او مومن شدید بیآنکه ببینیدش، دل در گروی او دادید و جان و مالتان را فدایش کردید آن روز که آمد قلبهای شما چگونه بود؟ شهر شما چطور؟
****
تمامِ آرزوها، رویاها و خیالها را دوره میکنم و رویای دیدن تو از همه خوشتر است.
آن روز که ببینمت و کاش که ببینمت قلب من چگونه خواهد بود؟ چگونه خواهد شد؟
{اللهم صل وسلم علی الحبیب المصطفى}
نیلوفر دادور
@Niloofardadvar
BY نیلوفرانه | نیلوفر دادور
Share with your friend now:
tgoop.com/Niloofardadvar/3775