روز تولد یا تبلور؟
آدمها فقط یک بار در معجزهی زایش متولد میشوند اما، بارها و بارها فرصت متبلور شدن پیدا میکنند.
زندگی و فصلهای عمر آدمی یکی یکی ورق میخورد و روزها و شبهای تاریک و روشن تجربهها و خاطرهها یکی پس از دیگری دفتر ایام را پر میکند. دفتری که گاهی روی آن تصویرِ شادی و لبخند کشیدهایم و گاهی میانِ کاغذهای تیره و سیاه رنجها و سختیها با رنگِ سفیدِ امید و ایمان نقطههای کوچک و بزرگ بهجا گذاشتهایم.
سالی که گذشت؛ تلخ و شیرین بود. عجیب و گاهی حیرتناک. گویی آدمی تازه متولد شده بودم در سرزمین عجایب اتفاقات و ماجراهای بزرگ. گاهی دلم طعم شیرین آبنباتهای بیخیالی و خوشبختی کودکیها را میخواست اما، زندگی روی دستهایم شربتهای گس و تلخ خستگی، سرخوردگی، غم، ترس و ناامیدیها را میگذاشت.
اتفاق خوب اما، میانِ همهی بلواها، اشکها و لبخندها خودم برای خودم آیینه شد.
جهان درون دریچهاش را بهرویم گشود و مرا به سرزمین اسرارآمیز خودش راه داد.
گاهی خسته شدم؟ آری... اما، راضیم. زندگی معنای تازهای پیدا کرده و راه با این که دراز است و ناپیدا اما خواستنی است و ارزشمند.
امروز که در تقویم سالروز متولد شدنم است از خودم میپرسم برای چه اینجا هستم و روزی که دیگر نباشم آیا درِ خانهی مهربانیهای خدا به رویم گشوده خواهد شد؟ آیا مرا به دیدار خویش خواهد پذیرفت؟
امیدوارم...
{فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۖ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ}
ای آنکه آسمانها و زمین را چنین زیبا آفریدی
تو تنها یاور، دوست و تکیهگاه منی در این سرا و آن سرا.
مرا چنان بمیران که سرسپرده و مومن به تو باشم و مرا در زمرهی آنان که شایستهی دیدار تو هستند قرار بده!
نیلوفر دادور
دو اسفند هزار و چهارصد و سه
@Niloofardadvar
آدمها فقط یک بار در معجزهی زایش متولد میشوند اما، بارها و بارها فرصت متبلور شدن پیدا میکنند.
زندگی و فصلهای عمر آدمی یکی یکی ورق میخورد و روزها و شبهای تاریک و روشن تجربهها و خاطرهها یکی پس از دیگری دفتر ایام را پر میکند. دفتری که گاهی روی آن تصویرِ شادی و لبخند کشیدهایم و گاهی میانِ کاغذهای تیره و سیاه رنجها و سختیها با رنگِ سفیدِ امید و ایمان نقطههای کوچک و بزرگ بهجا گذاشتهایم.
سالی که گذشت؛ تلخ و شیرین بود. عجیب و گاهی حیرتناک. گویی آدمی تازه متولد شده بودم در سرزمین عجایب اتفاقات و ماجراهای بزرگ. گاهی دلم طعم شیرین آبنباتهای بیخیالی و خوشبختی کودکیها را میخواست اما، زندگی روی دستهایم شربتهای گس و تلخ خستگی، سرخوردگی، غم، ترس و ناامیدیها را میگذاشت.
اتفاق خوب اما، میانِ همهی بلواها، اشکها و لبخندها خودم برای خودم آیینه شد.
جهان درون دریچهاش را بهرویم گشود و مرا به سرزمین اسرارآمیز خودش راه داد.
گاهی خسته شدم؟ آری... اما، راضیم. زندگی معنای تازهای پیدا کرده و راه با این که دراز است و ناپیدا اما خواستنی است و ارزشمند.
امروز که در تقویم سالروز متولد شدنم است از خودم میپرسم برای چه اینجا هستم و روزی که دیگر نباشم آیا درِ خانهی مهربانیهای خدا به رویم گشوده خواهد شد؟ آیا مرا به دیدار خویش خواهد پذیرفت؟
امیدوارم...
{فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۖ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ}
ای آنکه آسمانها و زمین را چنین زیبا آفریدی
تو تنها یاور، دوست و تکیهگاه منی در این سرا و آن سرا.
مرا چنان بمیران که سرسپرده و مومن به تو باشم و مرا در زمرهی آنان که شایستهی دیدار تو هستند قرار بده!
نیلوفر دادور
دو اسفند هزار و چهارصد و سه
@Niloofardadvar
tgoop.com/Niloofardadvar/3794
Create:
Last Update:
Last Update:
روز تولد یا تبلور؟
آدمها فقط یک بار در معجزهی زایش متولد میشوند اما، بارها و بارها فرصت متبلور شدن پیدا میکنند.
زندگی و فصلهای عمر آدمی یکی یکی ورق میخورد و روزها و شبهای تاریک و روشن تجربهها و خاطرهها یکی پس از دیگری دفتر ایام را پر میکند. دفتری که گاهی روی آن تصویرِ شادی و لبخند کشیدهایم و گاهی میانِ کاغذهای تیره و سیاه رنجها و سختیها با رنگِ سفیدِ امید و ایمان نقطههای کوچک و بزرگ بهجا گذاشتهایم.
سالی که گذشت؛ تلخ و شیرین بود. عجیب و گاهی حیرتناک. گویی آدمی تازه متولد شده بودم در سرزمین عجایب اتفاقات و ماجراهای بزرگ. گاهی دلم طعم شیرین آبنباتهای بیخیالی و خوشبختی کودکیها را میخواست اما، زندگی روی دستهایم شربتهای گس و تلخ خستگی، سرخوردگی، غم، ترس و ناامیدیها را میگذاشت.
اتفاق خوب اما، میانِ همهی بلواها، اشکها و لبخندها خودم برای خودم آیینه شد.
جهان درون دریچهاش را بهرویم گشود و مرا به سرزمین اسرارآمیز خودش راه داد.
گاهی خسته شدم؟ آری... اما، راضیم. زندگی معنای تازهای پیدا کرده و راه با این که دراز است و ناپیدا اما خواستنی است و ارزشمند.
امروز که در تقویم سالروز متولد شدنم است از خودم میپرسم برای چه اینجا هستم و روزی که دیگر نباشم آیا درِ خانهی مهربانیهای خدا به رویم گشوده خواهد شد؟ آیا مرا به دیدار خویش خواهد پذیرفت؟
امیدوارم...
{فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۖ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ}
ای آنکه آسمانها و زمین را چنین زیبا آفریدی
تو تنها یاور، دوست و تکیهگاه منی در این سرا و آن سرا.
مرا چنان بمیران که سرسپرده و مومن به تو باشم و مرا در زمرهی آنان که شایستهی دیدار تو هستند قرار بده!
نیلوفر دادور
دو اسفند هزار و چهارصد و سه
@Niloofardadvar
آدمها فقط یک بار در معجزهی زایش متولد میشوند اما، بارها و بارها فرصت متبلور شدن پیدا میکنند.
زندگی و فصلهای عمر آدمی یکی یکی ورق میخورد و روزها و شبهای تاریک و روشن تجربهها و خاطرهها یکی پس از دیگری دفتر ایام را پر میکند. دفتری که گاهی روی آن تصویرِ شادی و لبخند کشیدهایم و گاهی میانِ کاغذهای تیره و سیاه رنجها و سختیها با رنگِ سفیدِ امید و ایمان نقطههای کوچک و بزرگ بهجا گذاشتهایم.
سالی که گذشت؛ تلخ و شیرین بود. عجیب و گاهی حیرتناک. گویی آدمی تازه متولد شده بودم در سرزمین عجایب اتفاقات و ماجراهای بزرگ. گاهی دلم طعم شیرین آبنباتهای بیخیالی و خوشبختی کودکیها را میخواست اما، زندگی روی دستهایم شربتهای گس و تلخ خستگی، سرخوردگی، غم، ترس و ناامیدیها را میگذاشت.
اتفاق خوب اما، میانِ همهی بلواها، اشکها و لبخندها خودم برای خودم آیینه شد.
جهان درون دریچهاش را بهرویم گشود و مرا به سرزمین اسرارآمیز خودش راه داد.
گاهی خسته شدم؟ آری... اما، راضیم. زندگی معنای تازهای پیدا کرده و راه با این که دراز است و ناپیدا اما خواستنی است و ارزشمند.
امروز که در تقویم سالروز متولد شدنم است از خودم میپرسم برای چه اینجا هستم و روزی که دیگر نباشم آیا درِ خانهی مهربانیهای خدا به رویم گشوده خواهد شد؟ آیا مرا به دیدار خویش خواهد پذیرفت؟
امیدوارم...
{فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۖ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ}
ای آنکه آسمانها و زمین را چنین زیبا آفریدی
تو تنها یاور، دوست و تکیهگاه منی در این سرا و آن سرا.
مرا چنان بمیران که سرسپرده و مومن به تو باشم و مرا در زمرهی آنان که شایستهی دیدار تو هستند قرار بده!
نیلوفر دادور
دو اسفند هزار و چهارصد و سه
@Niloofardadvar
BY نیلوفرانه | نیلوفر دادور


Share with your friend now:
tgoop.com/Niloofardadvar/3794