tgoop.com/Niloofardadvar/3804
Last Update:
این روزها چند دقیقه پیش از اذان مغرب به باغ خانهمان میآیم و کنار درختها و نخلها قدم میزنم.
صدای پرندهها، صدای شاخهی درختها که نسیم آنها را به آغوش هم میاندازد و صدای عموزادههای قد و نیمقد که در خانههای کناری درحال بازی و خنده هستند مرا از دنیا میکَند و به بهشت میبرد.
و چقدر صدا خوب است.
کنارِ باغچهی گوجهها مینشینم و از دیدن سرخی آبدارشان دلم غنج میرود. روی سر پیازچهها دست میکشم و آرام نوازششان میکنم.
با درختهای توت چشم در چشم میشوم، به آنها لبخند میزنم و مومنانه به وقار نخلها خیره میشوم.
در دلم دنیای عجیبی زندگی میکند و در سرم فکرهای زیادی میروند و میآیند.
دلم برای خدا تنگ میشود. میخواهم با او چیزی بگویم اما قادر نیستم حتی واژهها را کنار هم بچینم.
خدایا! گاهی چقدر بیحرف و ساکت میشوم اما تو حتما میدانی نگاه کردن به درختهای توت و گوش دادن به صدای کودکان نیایش و دعای من با تو است!
خدایا....
نیلوفر.
@Niloofardadvar
BY نیلوفرانه | نیلوفر دادور
Share with your friend now:
tgoop.com/Niloofardadvar/3804