tgoop.com/Paakal/36034
Last Update:
«توهم قدرت و اعتماد به نفس کاذب، موجب کوری چشم واقع بین خواهد شد»
تاریخ ایران مملو از نمونهها و مثالهایی است که این موضوع را به خوبی نشان میدهند. در واقع، این یک آسیبشناسی رایج در طول تاریخ بوده و مختص به ایران هم نیست، اما در تاریخ ما نیز نمودهای آشکاری داشته است.
در اینجا چند نمونه و مثال تاریخی از ایران آورده شده است که خود گواهی بر تایید آن است:
۱. اواخر دوره قاجار و سقوط آن:
توهم قدرت دربار قاجار: در اواخر دوره قاجار، دربار و شاهان آن (بهویژه ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه) با وجود ضعف روزافزون حکومت، فساد گسترده، دخالتهای خارجی و نارضایتی عمومی، همچنان به شکوه و قدرت سنتی خود باور داشتند. آنها از درک عمق تغییرات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه ناتوان بودند.
اعتماد به نفس کاذب در برابر تهدیدات: آنها تهدیدات داخلی (مانند جنبشهای اعتراضی) و خارجی (مانند فشارهای استعماری) را دستکم میگرفتند و تصور میکردند که با روشهای سنتی و امتیاز دادنهای جزئی میتوانند اوضاع را کنترل کنند.
کوری چشم واقعبینان: روشنفکران، اصلاحطلبان و حتی برخی از درباریان واقعبین که نسبت به وضعیت وخیم کشور هشدار میدادند، یا نادیده گرفته میشدند، یا سرکوب میشدند و صدایشان به جایی نمیرسید. این توهم قدرت، در نهایت منجر به انقلاب مشروطه و سپس ضعف بیشتر و در نهایت سقوط سلسله قاجار شد.
۳. برخی تصمیمات اشتباه در دوران پهلوی:
توهم ثبات و قدرت مطلق محمدرضا شاه: در سالهای پایانی حکومت پهلوی دوم، بهویژه پس از افزایش درآمدهای نفتی، محمدرضا شاه دچار توهم قدرت و ثبات بیچون و چرا شد. او تصور میکرد که با حمایت خارجی و قدرت نظامی، میتواند هرگونه مخالفتی را سرکوب کند و برنامههای خود را بدون توجه به خواستههای واقعی مردم پیش ببرد.
اعتماد به نفس کاذب در برابر نارضایتی عمومی: شاه و اطرافیانش از درک عمق نارضایتیهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه عاجز بودند و تصور میکردند که این نارضایتیها ناشی از عوامل خارجی یا گروههای کوچک هستند و تهدید جدی محسوب نمیشوند.
نادیده گرفتن هشدارهای واقعبینان: بسیاری از افراد آگاه و دلسوز نسبت به عواقب سیاستهای نادرست، فساد و عدم توجه به حقوق مردم هشدار میدادند، اما این هشدارها یا نادیده گرفته میشدند یا با برچسب مخالفت با پیشرفت، سرکوب میشدند. این توهم قدرت و اعتماد به نفس کاذب در نهایت منجر به انقلاب اسلامی شد.
۳. برخی از شکستهای نظامی در طول تاریخ ایران:
جنگ چالدران (دوره صفوی): اگرچه شجاعت سربازان صفوی قابل انکار نبود، اما شاه اسماعیل صفوی به دلیل اعتماد به نفس بیش از حد و دستکم گرفتن قدرت نظامی امپراتوری عثمانی (به ویژه استفاده از توپخانه)، در این نبرد شکست سختی خورد. او از مشورت با برخی از فرماندهان باتجربه که بر لزوم آمادگی بیشتر تاکید داشتند، غفلت کرد.
برخی از نبردهای دورههای بعد: در دورههای مختلف تاریخی، حاکمان یا فرماندهانی که دچار توهم قدرت و برتری نظامی خود بودند و تواناییهای دشمن را دستکم میگرفتند، با شکستهای سنگینی مواجه شدند. این امر ناشی از عدم ارزیابی صحیح وضعیت و نادیده گرفتن واقعیتهای میدان نبرد بود.
۴. تصمیمات اقتصادی و اجتماعی نادرست:
در طول تاریخ، نمونههایی وجود داشته است که حاکمان به دلیل توهم قدرت و درک نادرست از وضعیت اقتصادی یا اجتماعی، تصمیمات اشتباهی گرفتهاند که منجر به بحرانهای بزرگ شده است. به عنوان مثال، سیاستهای مالیاتی ناعادلانه یا بیتوجهی به نیازهای اقشار مختلف جامعه میتواند ناشی از این توهم باشد که قدرت حاکم آنقدر زیاد است که میتواند هرگونه تبعاتی را مهار کند.
در تمام این مثالها، میتوان دید که توهم قدرت و اعتماد به نفس کاذب، حاکمان و تصمیمگیران را از دیدن واقعیتهای موجود و ارزیابی صحیح شرایط بازداشته و در نهایت منجر به نتایج ناگوار و گاهاً جبرانناپذیر شده است.
BY 💯🇮🇷🏔🌤 پاکل، ﮼سرزمینمادری
Share with your friend now:
tgoop.com/Paakal/36034