tgoop.com/PersianSFF/162
Last Update:
ادامه از بالا ⬆️
12و13) در یکی از مصاحبههای بن بووا (Ben Bova) خوانده بودم که میگوید ادیبهای محبوبش شکسپیر و خیام و همینگوی هستند. اتفاقاً از بین قدیمیهای کلهگندهی ژانر او بیشتر از هر کسِ دیگری از رباعیهای خیام در آثارش استفاده کرده. مثلاً در رمانِ Colony شخصیتی دونژوانمآب با خواندنِ رباعی میخواهد برای دختری به نامِ بهجت دلبری کند. بهجت اصالتاً یک دخترِ عربِ اهلِ بغداد است، اما به نظرم آمد که در رمان طوری نشان داده شده که شعرِ خیام را «به زبانِ اصلی» خوانده و خوب میشناسد. وانگهی، هرچند بووا در آن داستان گفته که خیام شاعرِ ایرانی/Persian است، اسمش را «عمر الخیام» نوشته که قدری عجیب است؛ چون نوشتنِ اسمِ خیام با الفلامِ معرفهی عربی در انگلیسی نادر است. گویا علاقهی بووا به خیام فقط به شعرش بوده و صرفاً دورادور خبر داشته که اهلِ یک جای خاورمیانه است دیگر.
رباعیای که بووا در کتابِ Colony آورده این است:
A book of verses underneath the bough / A flask of wine, a loaf of bread and thou / Beside me singing in the wilderness / And wilderness is paradise now.
که میشود ترجمهای آزاد از این رباعی: گر دست دهد ز مغزِ گندم نانی / وز می دو مَنی، ز گوسفندی رانی / با ماهرخی نشسته در بُستانی / عيشی بُوَد آن نه حدِ هر سلطانی (اصلِ این شعر، با تفاوتهایی مختصر، مالِ نزاری قهستانی است.)
بووا در رمان Orion in the Dying Time هم متن کامل رباعی را نقل کرده. مجموعهی “Orion” را نخواندهام.
14و15) یکی دیگر از تعبیرهای خیامیِ رواجیافته در انگلیسی عبارتِ «اوجِ زحل» / “Throne of Saturn” [در انگلیسی: اورنگِ زحل] است برگرفته از این رباعی:
Up from Earth’s Centre through the Seventh Gate / I rose, and on the Throne of Saturn sate, / And many Knots unravel’d by the Road; / But not the Knot of Human Death and Fate.
از جِرمِ گِلِ سیاه تا اوجِ زحل / کردم همه مشکلاتِ کلی را حل / بگشادم بندهای مشکل به حیَل / هر بند گشاده شد مگر بندِ اَجَل (این یکی به احتمالِ قوی مالِ خودِ خیام است.)
الن دروری (Allen Drury)، برندهی پولیتزر در سال 1960 که معمولاً رمانهای سیاسی و تاریخی مینوشت، نامِ تنها رمانِ علمیتخیلی-سیاسیِ خود را (که به رقابتهای فضایی میپردازد) اوج زحل (The Throne of Saturn) گذاشته و متنِ رباعی را در ابتدای رمان درج کرده.
بن بووا هم رباعیِ «اوجِ زحل» را در رمانِ The Aftermath نقل میکند. در همین کتاب، دو مصرعِ اول رباعیِ مشهورِ دیگری را هم آورده، یعنی «اسرارِ ازل را نه تو دانی و نه من، الخ»:
There was a Door to which I found no Key / There Talk was a Veil past which I could not see / Some little awhile of ME and THEE / There seemed… and then no more of THEE and ME
رباعیِ «اسرارِ ازل...» با این شکلِ معروفش احتمالاً از پیراستهترین و دستکاریشدهترین رباعیهای خیامانهی فارسی است. اصلِ شعرِ خیام بههیچوجه به زیباییِ روایتِ رایجش در قرنهای بعد نیست: اسرارِ فلک را نه تو دانی و نه من / سردفترِ راحت نه تو خوانی و نه من // این مایه یقین دان که چو درمینگری / یک هفتهی دیگر نه تو مانی و نه من. (نک به توضیحات ص295 کتاب خیامانههای میرافضلی)
استن لی هم در ابتدای کمیکِ Silver Surfer: Ultimate Cosmic Experience رباعیِ «اسرار ازل» را آورده است. متأسفانه خیلی کمیکخوان نیستم. گویا استن لی در یکی دو کمیکِ دیگر هم رباعیهایی از خیام را نقل کرده. اگر کسی چیزی دیده لطفاً بنویسد. جایی خواندم که این کمیک خصوصاً بهخاطر همین شعرِ ابتدایش یکی از نمادهای بهبودِ کیفیتِ کمیکها و عمیقتر شدنِ داستانهایشان بود. العُهدة عَلَی الراوی.
16و17) نویسندهای هست به نامِ مایک شوپ (Mike Shupp) که راستش حتی اسمش را نشنیده بودم. از طریق ویکیپدیا بود که فهمیدم وجود دارد. گویا رمانهایی دارد به اسمهای With Fate Conspire و Morning Of Creation که دو جلد از یک پنجگانه هستند. اسمِ این رمانها بر اساسِ دو رباعی خیامی-فیتزجرالدی است و اینطور که ویکیپدیا نوشته در متنِ داستان هم از زبانِ شخصیتها نقل میشوند. فعلاً چون هیچ چیزی از این نویسنده و آثارش نمیدانم، نمیتوانم چیزی هم بنویسم.
ادامهی مطلب ⬇️
@PersianSFF
BY تأملات علمیتخیلی و فانتزی
Share with your friend now:
tgoop.com/PersianSFF/162