PHILOSOPHYCAFE Telegram 12768
🗯 دیروز قسمت دوم برنامۀ اکنون با اجرای سروش صحت رو دیدم. مهمان این برنامه ایرج طهماسب بود. جدا از اینکه طهماسب برای من یکی از جذاب‌ترین شخصیت‌های زنده محسوب میشه، موضوع این گفتگو هم برای من جذاب بود. میشه گفت بخش اصلی این گفتگو حول موضوع «قصه» می‌گرده. صحت از طهماسب می‌پرسه چرا قصه برای همۀ انسان‌ها و با همۀ سن‌ها جذابه. میشه به سؤال صحت این رو اضافه کرد که احتمالاً قصه در همۀ فرهنگ‌ها و جغرافیاها جذابه. علت این امر چیه؟ و پاسخ طهماسب خیلی کوتاه و عجیبه: «چون قصه، تجربۀ بی‌دردسره.» این تجربۀ بی‌دردسر یعنی چی؟ ما ممکنه با قصه‌ها غمگین بشیم، گریه کنیم، به خودکشی فکر کنیم، خشمگین بشیم و غیره. چرا بی‌دردسره؟

🗯 توضیح طهماسب اینه که قصه داره بدبختی‌هایی که سر یکی دیگه اومده رو تعریف می‌کنه. اون بدبختی‌ها که سر ما نیومده، یه رستمی، یه اسکندری، یه یوسفی، یه بتمنی، یه پینوکیویی، خلاصه یه شخصیتی هست که مثلاً عاشقه، ولی نمی‌تونه به عشقش برسه؛ یا پول دوای دختر مریضش رو نداره؛ یا اشتباهی زده پدر خودش رو کشته؛ یا مدیر بی‌رحم داره که اذیتش می‌کنه؛ یا یه هیولایی توی شهرشون ظهور کرده و داره مردم رو اذیت می‌کنه و غیره. ویژگی اصلی قصه اینه که بلاها و بدبختی‌هایی که ممکنه سر ما هم بیاد رو تعریف می‌کنه، منتها این بلاها و بدبختی‌ها سر یکی دیگه اومده. به همین دلیل بی‌دردسره. یعنی ما سختی‌ای نکشیدیم، ولی می‌تونیم از این تجربه توی زندگی خودمون هم استفاده کنیم.

🗯 و اینجا طهماسب حتی ادعاش رو بزرگ‌تر می‌کنه و میگه ما از صبح که از خواب بیدار میشیم تا شب که می‌خوایم بخوابیم، دنبال قصه‌ایم. چرا دنبال قصه‌ایم؟ که برای دیگران تعریف کنیم؛ برای همسرامون، برای پارتنرهامون، برای پدر و مادرهامون، برای بچه‌هامون، برای دوستامون. می‌خوایم براشون بگیم که «من چیا کشیدم امروز.» مثلاً «امروز رفتم بانک ولی کارمنده کارم رو راه نمینداخت» یا «دیروز سرم شلوغ بود، ولی به زور یه وقت خالی برای خودم پیدا کردم که با فلانی جلسۀ آنلاین بذارم» یا «آخر هفته با خانواده‌ رفتیم جنگل» و غیره. و ما صرفاً واقعیت‌ها رو نمی‌گیم، گاهی اوقات پیاز داغشو زیاد می‌کنیم که بگیم خیلی رنج کشیدیم، گاهی اوقات خوشگلش می‌کنیم که بگیم بهمون خوش گذشت، گاهی اوقات بسته‌بندی و مرتبش می‌کنیم که وقتی داریم برای بقیه تعریف می‌کنیم، حوصله‌شون سر نره. به همین دلیل طهماسب به این کار میگه «قصه» یا «قصه پردازی».

🗯 طهماسب یه گام دیگه هم برمی‌داره و میگه تمام شخصیت‌هایی که ما توی پزشکی، اقتصاد، فلسفه و غیره می‌شناسیم، آدم‌هایی هستن که قصه دارن و قصه‌هاشون برامون جالبه؛ به همین دلیل یادمون می‌مونه. مثلاً خود طهماسب مثال می‌زنه که تا زمانی که علی دایی توی بایرن مونیخ بود، بازی‌های بایرن رو تماشا می‌کرد. ولی وقتی دایی از بایرن رفت، دیگه طهماسب بازی‌های بایرن رو نمی‌دید؛ چون طهماسب قصۀ علی دایی رو می‌دونست که با چه سختی‌ای تلاش کرده تا بتونه پیشرفت کنه و بره وارد فوتبال آلمان بشه و غیره. مثلاً من فکر می‌کنم یکی از علت‌های شهرت نیوتن توی فرهنگ عامه، این قصۀ «سیب خورد تو سرش و جاذبۀ زمین رو کشف کرد» هست. یا شاید جذابیت هیتلر هم به خاطر قصه‌های حول این شخصیت باشه. یا شاید حکومتی مثل شوروی احتمالاً برای ایرانی‌ها «قصه‌خیز»تر از عثمانی باشه و به همین دلیل شاید شوروی (به مثبت یا به منفی) توجهات بیشتری رو توی ایران یا جاهای دیگۀ دنیا جلب می‌کنه.

📢 به نظر طهماسب هر چی قهرمان قصه بدبختی بیشتری کشیده باشه، اون قصه از نظر ما شورانگیزتره. مثلاً اگه قهرمان داستان توی موقعیتی به دنیا اومده باشه که خانواده‌ش به هر دلیلی نمی‌تونسته این بچه رو نگه داره و بزرگش کنه و مجبور بوده که این بچه رو توی صحرا یا رودخونه رها کنه؛ یا اصلاً پدر و مادر بچه توی کودکیش بمیرن؛ یا شرایطی از این دست ما رو بیشتر به این سمت جذب می‌کنه که اون قهرمان سرانجامش چی میشه. و اگه به داستان‌های اساطیر و ادیان و حتی داستان‌های تاریخ علم و تاریخ سیاسی و غیره دقت کنیم، به یه سری الگوهای مشخص و تکرارشونده می‌رسیم که گویی برای فرهنگ عامه همین الگوها جذابن. و اون وقت توی فیلم‌ها و انیمیشن‌ها و سریال‌های پرطرفدار هم به نوعی می‌بینیم که همین الگوهای قصه تکرار میشن. شاید بشه اینطور گفت که معنای زندگی رو هم باید توی نوعی قصه جستجو کرد. زندگیِ بی‌قصه، زندگی‌ایه که معنی نداره. و به همین جهت شاید ما درون دنیای قصه‌ها زندگی می‌کنیم.

نقد و نظر: @Ali_soltanzadeh
«ما موندیم و کلی دروغ و غرور کاذب؛ کلی دست پشت پرده، کاسه زیر نیم‌کاسه؛ من فرزند فرهنگ مسموم‌تون نیستم؛ من مادرم قصه‌ست، پدرم آوازه» (مهلکه / بهرام نورایی)

@philosophycafe



tgoop.com/PhilosophyCafe/12768
Create:
Last Update:

🗯 دیروز قسمت دوم برنامۀ اکنون با اجرای سروش صحت رو دیدم. مهمان این برنامه ایرج طهماسب بود. جدا از اینکه طهماسب برای من یکی از جذاب‌ترین شخصیت‌های زنده محسوب میشه، موضوع این گفتگو هم برای من جذاب بود. میشه گفت بخش اصلی این گفتگو حول موضوع «قصه» می‌گرده. صحت از طهماسب می‌پرسه چرا قصه برای همۀ انسان‌ها و با همۀ سن‌ها جذابه. میشه به سؤال صحت این رو اضافه کرد که احتمالاً قصه در همۀ فرهنگ‌ها و جغرافیاها جذابه. علت این امر چیه؟ و پاسخ طهماسب خیلی کوتاه و عجیبه: «چون قصه، تجربۀ بی‌دردسره.» این تجربۀ بی‌دردسر یعنی چی؟ ما ممکنه با قصه‌ها غمگین بشیم، گریه کنیم، به خودکشی فکر کنیم، خشمگین بشیم و غیره. چرا بی‌دردسره؟

🗯 توضیح طهماسب اینه که قصه داره بدبختی‌هایی که سر یکی دیگه اومده رو تعریف می‌کنه. اون بدبختی‌ها که سر ما نیومده، یه رستمی، یه اسکندری، یه یوسفی، یه بتمنی، یه پینوکیویی، خلاصه یه شخصیتی هست که مثلاً عاشقه، ولی نمی‌تونه به عشقش برسه؛ یا پول دوای دختر مریضش رو نداره؛ یا اشتباهی زده پدر خودش رو کشته؛ یا مدیر بی‌رحم داره که اذیتش می‌کنه؛ یا یه هیولایی توی شهرشون ظهور کرده و داره مردم رو اذیت می‌کنه و غیره. ویژگی اصلی قصه اینه که بلاها و بدبختی‌هایی که ممکنه سر ما هم بیاد رو تعریف می‌کنه، منتها این بلاها و بدبختی‌ها سر یکی دیگه اومده. به همین دلیل بی‌دردسره. یعنی ما سختی‌ای نکشیدیم، ولی می‌تونیم از این تجربه توی زندگی خودمون هم استفاده کنیم.

🗯 و اینجا طهماسب حتی ادعاش رو بزرگ‌تر می‌کنه و میگه ما از صبح که از خواب بیدار میشیم تا شب که می‌خوایم بخوابیم، دنبال قصه‌ایم. چرا دنبال قصه‌ایم؟ که برای دیگران تعریف کنیم؛ برای همسرامون، برای پارتنرهامون، برای پدر و مادرهامون، برای بچه‌هامون، برای دوستامون. می‌خوایم براشون بگیم که «من چیا کشیدم امروز.» مثلاً «امروز رفتم بانک ولی کارمنده کارم رو راه نمینداخت» یا «دیروز سرم شلوغ بود، ولی به زور یه وقت خالی برای خودم پیدا کردم که با فلانی جلسۀ آنلاین بذارم» یا «آخر هفته با خانواده‌ رفتیم جنگل» و غیره. و ما صرفاً واقعیت‌ها رو نمی‌گیم، گاهی اوقات پیاز داغشو زیاد می‌کنیم که بگیم خیلی رنج کشیدیم، گاهی اوقات خوشگلش می‌کنیم که بگیم بهمون خوش گذشت، گاهی اوقات بسته‌بندی و مرتبش می‌کنیم که وقتی داریم برای بقیه تعریف می‌کنیم، حوصله‌شون سر نره. به همین دلیل طهماسب به این کار میگه «قصه» یا «قصه پردازی».

🗯 طهماسب یه گام دیگه هم برمی‌داره و میگه تمام شخصیت‌هایی که ما توی پزشکی، اقتصاد، فلسفه و غیره می‌شناسیم، آدم‌هایی هستن که قصه دارن و قصه‌هاشون برامون جالبه؛ به همین دلیل یادمون می‌مونه. مثلاً خود طهماسب مثال می‌زنه که تا زمانی که علی دایی توی بایرن مونیخ بود، بازی‌های بایرن رو تماشا می‌کرد. ولی وقتی دایی از بایرن رفت، دیگه طهماسب بازی‌های بایرن رو نمی‌دید؛ چون طهماسب قصۀ علی دایی رو می‌دونست که با چه سختی‌ای تلاش کرده تا بتونه پیشرفت کنه و بره وارد فوتبال آلمان بشه و غیره. مثلاً من فکر می‌کنم یکی از علت‌های شهرت نیوتن توی فرهنگ عامه، این قصۀ «سیب خورد تو سرش و جاذبۀ زمین رو کشف کرد» هست. یا شاید جذابیت هیتلر هم به خاطر قصه‌های حول این شخصیت باشه. یا شاید حکومتی مثل شوروی احتمالاً برای ایرانی‌ها «قصه‌خیز»تر از عثمانی باشه و به همین دلیل شاید شوروی (به مثبت یا به منفی) توجهات بیشتری رو توی ایران یا جاهای دیگۀ دنیا جلب می‌کنه.

📢 به نظر طهماسب هر چی قهرمان قصه بدبختی بیشتری کشیده باشه، اون قصه از نظر ما شورانگیزتره. مثلاً اگه قهرمان داستان توی موقعیتی به دنیا اومده باشه که خانواده‌ش به هر دلیلی نمی‌تونسته این بچه رو نگه داره و بزرگش کنه و مجبور بوده که این بچه رو توی صحرا یا رودخونه رها کنه؛ یا اصلاً پدر و مادر بچه توی کودکیش بمیرن؛ یا شرایطی از این دست ما رو بیشتر به این سمت جذب می‌کنه که اون قهرمان سرانجامش چی میشه. و اگه به داستان‌های اساطیر و ادیان و حتی داستان‌های تاریخ علم و تاریخ سیاسی و غیره دقت کنیم، به یه سری الگوهای مشخص و تکرارشونده می‌رسیم که گویی برای فرهنگ عامه همین الگوها جذابن. و اون وقت توی فیلم‌ها و انیمیشن‌ها و سریال‌های پرطرفدار هم به نوعی می‌بینیم که همین الگوهای قصه تکرار میشن. شاید بشه اینطور گفت که معنای زندگی رو هم باید توی نوعی قصه جستجو کرد. زندگیِ بی‌قصه، زندگی‌ایه که معنی نداره. و به همین جهت شاید ما درون دنیای قصه‌ها زندگی می‌کنیم.

نقد و نظر: @Ali_soltanzadeh
«ما موندیم و کلی دروغ و غرور کاذب؛ کلی دست پشت پرده، کاسه زیر نیم‌کاسه؛ من فرزند فرهنگ مسموم‌تون نیستم؛ من مادرم قصه‌ست، پدرم آوازه» (مهلکه / بهرام نورایی)

@philosophycafe

BY Philosophy Cafe ♨️


Share with your friend now:
tgoop.com/PhilosophyCafe/12768

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Some Telegram Channels content management tips Click “Save” ; The best encrypted messaging apps How to create a business channel on Telegram? (Tutorial) For crypto enthusiasts, there was the “gm” app, a self-described “meme app” which only allowed users to greet each other with “gm,” or “good morning,” a common acronym thrown around on Crypto Twitter and Discord. But the gm app was shut down back in September after a hacker reportedly gained access to user data.
from us


Telegram Philosophy Cafe ♨️
FROM American