tgoop.com/PhilosophyCafe/12778
Last Update:
🖋 نظاممندترین شرح نظریۀ نظام جهانی را میتوان در آثار امانوئل والرشتاین یافت که در پی تلفیق تاریخنویسی مبتنی بر تاریخ درازمدت با سیاست ضدهژمونیکِ جنبشهای جهان سوم دهۀ 1960 بود. والرشتاین تأکید بر اهمیت مستعمرهسازی را از نظریهپردازان وابستگی برگرفت تا بتواند تفکیک نابرابر منطقهای بین مرکز سرمایهداری و پیرامون را تبیین کند. از سوئیزی و برودل تأکید بر «نظام جهانی» به عنوان واحد تحلیل و در ارتباط با آن، اهمیت تجارت و مبادله را اخذ کرد. نهایتاً، والرشتاین بر خاصبودگیِ تاریخی بحران فئودالیسم و سقوط امپراتوریهای جهانی همچون پیششرطی برای پیدایش نظام جهانی سرمایهداری تأکید کرد.
🖋 این امر به این علت بود که والرشتاین به علاوه، دغدغۀ غیرطبیعیسازی سرمایهداری و از همین رو، وارسی امکان زوال غایی آن را هم داشت. بنابراین، آنچه در مرکز این پروژه قرار داشت تصدیق خاصبودگی تاریخی سرمایهداری از این طریق بود:
«پاسخ به این پرسش که اقتصاد جهانی سرمایهداری نخستینبار چگونه و در چه زمانی پدید آمد؛ چرا گذار در اروپای فئودالی رخ داد و نه جای دیگر؛ چرا در آن زمان مشخص رخ داد و نه پیشتر یا پس از آن؛ و چرا تلاشهای پیشین برای گذار شکست خوردند؟» [به نقل از کتاب «اقتصاد جهانی سرمایهداری»، نوشتۀ امانوئل والرشتاین]
📚 از کتاب «غرب چگونه حاکم شد؟»، نوشتۀ الکساندر آنیهواس و کرم نیشانجی اوغلو، ترجمۀ علیرضا خزائی 📚
@philosophycafe
BY Philosophy Cafe ♨️
Share with your friend now:
tgoop.com/PhilosophyCafe/12778