❇️✴️ چرا شاگرد آخرهای کلاس، شاگرد اولهای زندگیاند؟!
✍ علی خورسندی
➕قول مشهوری است از ارنست همینگوی که میگوید، کمیابترین چیزها افراد باهوشی هستند که احساس خوشبختی میکنند! شواهدی دال بر همصدایی با پدر ادبیات نوین و برنده جایزه نوبل وجود دارد. به گذشته که بر میگردیم، میبینیم خیلی از همکلاسیهای درسخوان و شاگرد اولهای کلاس پیشرفت اجتماعی متوسطتری دارند؛ زیست اقتصادی پایینتری دارند؛ بعضا اجتماع گریزند؛ زندگی عاطفی پرچالشتری دارند. احساس خوشبختی کمتری میکنند! در مقابل، همکلاسیهای درسنخوان و مدرسهگریز دوران مدرسه زیست اجتماعی بهتری دارند؛ وضعیت اقتصادی پررونقتری دارند. اغلب شادترند؛ زیست عاطفی رضایتبخشتری دارند؛ و بیشتر ابراز خوشبختی میکنند.
➕بهراستی چرا اینگونه است؟ تحقیقا پاسخ به این پرسش و تایید پیشفرضهایی فوق نیازمند پژوهشهای علمی است. اما بنظر میرسد علتها و عوامل مختلفی در این رابطه میتوانند دخیل باشند!
🔻علت اول اینکه، در دنیای بیرون از مدرسه، برای شاگرد اول شدن، هوش شناختی در حد «معمول» و «متوسط» کفایت میکند! پیشرفت تحصیلی و رشد علمی حاصل پیوند هوش شناختی برتر و هوش جسمانی بهتر (آگاهی از توانمندی و پشتکار در تمرین و تکرار) است. اما در جامعه اینگونه نیست! هوش شناختی، هوش عقلانی ماست؛ و به ظرفیتهای یادگیری افراد اشاره دارد که به ضریب هوشی علمی و محاسباتی افراد اطلاق میگردد. هوش شناختی معمولا ارثی است؛ اگرچه محیط در باروری و بهرهوری آن موثر است. به عبارتی، ترکیب متعالی هوش شناختی و هوش جسمانی میتواند متضمن شاگرد اول شدن در کلاس درس باشد اما برای شاگرد اولی در جامعه و زیست اجتماعی کافی نیست.
🔻علت دوم اینکه، برای شاگرد اول شدن در جامعه به هوش اجتماعی بالاتری نیاز است. هوش اجتماعی هوش بازتابی ماست؛ بیانگر توانمندی ما در کنار آمدن با واقعیتها و دیگرانی است که الزاما از ما و یا مثل ما نیستند. هوش اجتماعی به مهارتهای ارتباطی ما اشاره دارد که اکتسابی است و در محیط ساخته میشود. برای شاگرد زرنگ بودن در کلاس درس نیاز نیست هوش اجتماعی بالایی داشته باشیم! اما متقاعد کردن معلم برای نمره خوب دادن به هوش اجتماعی نیاز دارد! جسارت در مکتبگریزی و فرار از قفس تنگ و دلگیر مدرسه نیز به هوش اجتماعی بالایی نیاز دارد! در جامعه هم همینطور است؛ برای کسب سود بیشتر در بازار، پیشرفت اداری در سازمان، و رشد عمودی در قدرت به هوش اجتماعی بالاتری نیاز است!
🔻علت سوم اینکه، برای پیشرفت اجتماعی و رشد اقتصادی به هوش هیجانی بالاتری نیاز داریم. امروزه هوش هیجانی به عنوان مهمترین فاکتور موفقیت حرفهای و شغلی افراد در تجارت و کسبوکار شناخته میشود؛ هوش هیجانی بیانگر توان مدیریت احساسات خود و دیگری است. با انرژی حاصل از هوش هیجانی شناخت و حل مسائل واقعی و تمییز آنها از مسائل غیرواقعی میسر میشود. هوش هیجانی، هوش تصمیمگیری ما در شرایط بحرانی است! چیزیکه که در دوران مدرسه اصولا تمرین و تجربه نمیشود! به همین دلیل، در سازمانهای امروزی مدیرانی توان رهبری و حکمرانی اثربخشتر دارند که هوش هیجانی بالاتری داشته باشند.
🔻علت چهارم اینکه، جامعه و زیست اجتماعی با مدرسه و زیست علمی فاصله و تفاوت دارد! مدرسه برای درسخوانها و شاگرد اولهای کلاس درس طراحی شده است! اما جامعه برای مردمان «معمولی» مهندسی شده است. مردمان معمولی همانهایی هستند که هوش شناختی و عقلانی «معمولی» دارند؛ زندگی نرمال دارند؛ اما در عوض هوش اجتماعی و هیجانی متناسب با نیازهای محیط دارند. افزون برآن، یک رابطه معناداری میان مدرسهگریزی و اجتماعطلبی افراد وجود دارد. یک تیپ شخصیتی اجتماعطلب چون خود را متعلق به جامعه بزرگتری میبیند، از محیط محدود و دیوار بلند مدرسه گریزان است. عکس آن هم غالبا درست است. اینکه خیلی از شاگرد اولهای کلاس اجتماعگریزند، بیدلیل نیست! مشکل از اینجا ناشی میشود که مدرسه نسخه اصلی جامعه نیست. یا به قول جان دیویی، مدرسه خود زندگی نیست!
➕گاردنر میگفت باهوش بودن، بسیار فراتر از پیشرفت تحصیلی و مهارت حل مساله است. ما آدمها از توانمندیهای ذهنی و انواع هوشها برخورداریم؛ لیکن همگی از مهارتهای برابر در کاربرد انواع هوشها برخوردار نیستیم! اگر مدرسه واقعا پابلیک اسکول است، نمیتواند تکساحتی عمل کند؛ و یا تکبعدی آموزش دهد. فعالیتهای آموزشی و غیرآموزشی مدارس امروزی نمیتوانند با ابتنای صرف بر هوش عقلانی و هوش محاسباتی دانشآموزان برنامهریزی شوند. مشکل مدرسه ایرانی افراط در تاکید بر هوش شناختی و منطقی دانشآموزان است! انواع هوشهای ذاتی و اکتسابی به حاشیه رفتهاند! برنامههای درسی و آموزشی یک مدرسه سالم روی انواع هوشها، بطور ویژه هوشهای اجتماعی و هیجانی دانشآموزان متمرکز است.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
✍ علی خورسندی
➕قول مشهوری است از ارنست همینگوی که میگوید، کمیابترین چیزها افراد باهوشی هستند که احساس خوشبختی میکنند! شواهدی دال بر همصدایی با پدر ادبیات نوین و برنده جایزه نوبل وجود دارد. به گذشته که بر میگردیم، میبینیم خیلی از همکلاسیهای درسخوان و شاگرد اولهای کلاس پیشرفت اجتماعی متوسطتری دارند؛ زیست اقتصادی پایینتری دارند؛ بعضا اجتماع گریزند؛ زندگی عاطفی پرچالشتری دارند. احساس خوشبختی کمتری میکنند! در مقابل، همکلاسیهای درسنخوان و مدرسهگریز دوران مدرسه زیست اجتماعی بهتری دارند؛ وضعیت اقتصادی پررونقتری دارند. اغلب شادترند؛ زیست عاطفی رضایتبخشتری دارند؛ و بیشتر ابراز خوشبختی میکنند.
➕بهراستی چرا اینگونه است؟ تحقیقا پاسخ به این پرسش و تایید پیشفرضهایی فوق نیازمند پژوهشهای علمی است. اما بنظر میرسد علتها و عوامل مختلفی در این رابطه میتوانند دخیل باشند!
🔻علت اول اینکه، در دنیای بیرون از مدرسه، برای شاگرد اول شدن، هوش شناختی در حد «معمول» و «متوسط» کفایت میکند! پیشرفت تحصیلی و رشد علمی حاصل پیوند هوش شناختی برتر و هوش جسمانی بهتر (آگاهی از توانمندی و پشتکار در تمرین و تکرار) است. اما در جامعه اینگونه نیست! هوش شناختی، هوش عقلانی ماست؛ و به ظرفیتهای یادگیری افراد اشاره دارد که به ضریب هوشی علمی و محاسباتی افراد اطلاق میگردد. هوش شناختی معمولا ارثی است؛ اگرچه محیط در باروری و بهرهوری آن موثر است. به عبارتی، ترکیب متعالی هوش شناختی و هوش جسمانی میتواند متضمن شاگرد اول شدن در کلاس درس باشد اما برای شاگرد اولی در جامعه و زیست اجتماعی کافی نیست.
🔻علت دوم اینکه، برای شاگرد اول شدن در جامعه به هوش اجتماعی بالاتری نیاز است. هوش اجتماعی هوش بازتابی ماست؛ بیانگر توانمندی ما در کنار آمدن با واقعیتها و دیگرانی است که الزاما از ما و یا مثل ما نیستند. هوش اجتماعی به مهارتهای ارتباطی ما اشاره دارد که اکتسابی است و در محیط ساخته میشود. برای شاگرد زرنگ بودن در کلاس درس نیاز نیست هوش اجتماعی بالایی داشته باشیم! اما متقاعد کردن معلم برای نمره خوب دادن به هوش اجتماعی نیاز دارد! جسارت در مکتبگریزی و فرار از قفس تنگ و دلگیر مدرسه نیز به هوش اجتماعی بالایی نیاز دارد! در جامعه هم همینطور است؛ برای کسب سود بیشتر در بازار، پیشرفت اداری در سازمان، و رشد عمودی در قدرت به هوش اجتماعی بالاتری نیاز است!
🔻علت سوم اینکه، برای پیشرفت اجتماعی و رشد اقتصادی به هوش هیجانی بالاتری نیاز داریم. امروزه هوش هیجانی به عنوان مهمترین فاکتور موفقیت حرفهای و شغلی افراد در تجارت و کسبوکار شناخته میشود؛ هوش هیجانی بیانگر توان مدیریت احساسات خود و دیگری است. با انرژی حاصل از هوش هیجانی شناخت و حل مسائل واقعی و تمییز آنها از مسائل غیرواقعی میسر میشود. هوش هیجانی، هوش تصمیمگیری ما در شرایط بحرانی است! چیزیکه که در دوران مدرسه اصولا تمرین و تجربه نمیشود! به همین دلیل، در سازمانهای امروزی مدیرانی توان رهبری و حکمرانی اثربخشتر دارند که هوش هیجانی بالاتری داشته باشند.
🔻علت چهارم اینکه، جامعه و زیست اجتماعی با مدرسه و زیست علمی فاصله و تفاوت دارد! مدرسه برای درسخوانها و شاگرد اولهای کلاس درس طراحی شده است! اما جامعه برای مردمان «معمولی» مهندسی شده است. مردمان معمولی همانهایی هستند که هوش شناختی و عقلانی «معمولی» دارند؛ زندگی نرمال دارند؛ اما در عوض هوش اجتماعی و هیجانی متناسب با نیازهای محیط دارند. افزون برآن، یک رابطه معناداری میان مدرسهگریزی و اجتماعطلبی افراد وجود دارد. یک تیپ شخصیتی اجتماعطلب چون خود را متعلق به جامعه بزرگتری میبیند، از محیط محدود و دیوار بلند مدرسه گریزان است. عکس آن هم غالبا درست است. اینکه خیلی از شاگرد اولهای کلاس اجتماعگریزند، بیدلیل نیست! مشکل از اینجا ناشی میشود که مدرسه نسخه اصلی جامعه نیست. یا به قول جان دیویی، مدرسه خود زندگی نیست!
➕گاردنر میگفت باهوش بودن، بسیار فراتر از پیشرفت تحصیلی و مهارت حل مساله است. ما آدمها از توانمندیهای ذهنی و انواع هوشها برخورداریم؛ لیکن همگی از مهارتهای برابر در کاربرد انواع هوشها برخوردار نیستیم! اگر مدرسه واقعا پابلیک اسکول است، نمیتواند تکساحتی عمل کند؛ و یا تکبعدی آموزش دهد. فعالیتهای آموزشی و غیرآموزشی مدارس امروزی نمیتوانند با ابتنای صرف بر هوش عقلانی و هوش محاسباتی دانشآموزان برنامهریزی شوند. مشکل مدرسه ایرانی افراط در تاکید بر هوش شناختی و منطقی دانشآموزان است! انواع هوشهای ذاتی و اکتسابی به حاشیه رفتهاند! برنامههای درسی و آموزشی یک مدرسه سالم روی انواع هوشها، بطور ویژه هوشهای اجتماعی و هیجانی دانشآموزان متمرکز است.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
❇️✴️ وقتی در جایگاه نماینده مجلس، از درک مسایل ساده و بدیهی عاجز هستند!
✍ حبیب رمضانخانی
ایزدخواه نماینده مجلس:
بعد از عملیات وعده صادق ۲، بازاریان از حاکمیت تشکر کردند. گفتند بعد از این عملیات، تجار اروپایی به ما گفتند شما اقتدار دارید، پس ما حتما با شما قرارداد بسته و کار میکنیم!
میگن گزارشگر صداوسیما در مصاحبه با هموطنی، نظرش رو در مورد میزان رضایت از تولیدات صداوسیما جویا میشه! طرف برخلاف بقیه با کلی تعریف و تمجید، در پایان توصیه میکنه، همین مسیر رو صدا و سیما با قدرت ادامه بده! گزارشگر خیلی خوشحال میشه و میگه، ببخشید میتونم شغل شما رو بپرسم؟ طرف هم میگه: فلانی، نصاب ماهواره هستم!
حالا این شرح حال ادعای جناب ایزدخواه است، که آن تاجران اروپایی مدنظر، یا تاجر اسلحه هستند یا شریک و منتفع از دور زدن تحریم و کاسبی از آن. وگرنه این اصل بدیهی و ابتدایی را همه میدانند که برای تجارت و سرمایهگذاری، شرط اصلی و واجب، صلح و ثبات است!
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
✍ حبیب رمضانخانی
ایزدخواه نماینده مجلس:
بعد از عملیات وعده صادق ۲، بازاریان از حاکمیت تشکر کردند. گفتند بعد از این عملیات، تجار اروپایی به ما گفتند شما اقتدار دارید، پس ما حتما با شما قرارداد بسته و کار میکنیم!
میگن گزارشگر صداوسیما در مصاحبه با هموطنی، نظرش رو در مورد میزان رضایت از تولیدات صداوسیما جویا میشه! طرف برخلاف بقیه با کلی تعریف و تمجید، در پایان توصیه میکنه، همین مسیر رو صدا و سیما با قدرت ادامه بده! گزارشگر خیلی خوشحال میشه و میگه، ببخشید میتونم شغل شما رو بپرسم؟ طرف هم میگه: فلانی، نصاب ماهواره هستم!
حالا این شرح حال ادعای جناب ایزدخواه است، که آن تاجران اروپایی مدنظر، یا تاجر اسلحه هستند یا شریک و منتفع از دور زدن تحریم و کاسبی از آن. وگرنه این اصل بدیهی و ابتدایی را همه میدانند که برای تجارت و سرمایهگذاری، شرط اصلی و واجب، صلح و ثبات است!
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
🔼❇️آینده جهان
گزارش آینده مشاغل 2025، چه تصـویری از آینده کسـبوکارها دارد؟
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
گزارش آینده مشاغل 2025، چه تصـویری از آینده کسـبوکارها دارد؟
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❇️✴️جشن سده ایرانیان به شادی و خجستگی!
«سده» که در ۱۰ بهمنماه برپا میشود، کهنترین جشن ایرانزمین، و چه بسا، کهنترین جشن جهان است.
بنا بر شاهنامه، جشن سده یادگار هوشنگشاهِ پیشدادی است. روزی که هوشنگ با همراهانش برای شکار به کوهستان رفته بود نگاهش به مار دراز سیاهی افتاد. سنگی به سوی مار پرتاب کرد. سنگ به مار نخورد، ولی به سنگی بزرگ خورد و از برخورد این دو سنگ اخگری پدید آمد که بوتهی خشک کنار آن دو سنگ را به آتش کشید و بدینسان، برای نخستین بار، آتش به دستِ مردم پدید آمد.
از دیدگاه مهرداد_بهار «سده» جشن چله خورشید است. یعنی در جشن سده، چهلمین روز پس از شب چله (شب تولد خورشید یا یلدا) را جشن میگرفتند و آتش برپا میکردند.
🔗 منبع: پارسیانجمن
🔥 وجه تسمیه دیگر این جشن؛ ایرانیان باستان اعتقاد داشتند زمستان از اول آبان شروع و پس از گذشت صد روز از آن، در این روز، گرما بر آن دمیده می شود. در نتیجه برای پیروزی گرما بر سرما که نماد پیروزی اهورامزدا بر اهریمن است، مردم آتشی بزرگ مهیا و آن مناسبت و روز را جشن می گرفتند.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
«سده» که در ۱۰ بهمنماه برپا میشود، کهنترین جشن ایرانزمین، و چه بسا، کهنترین جشن جهان است.
بنا بر شاهنامه، جشن سده یادگار هوشنگشاهِ پیشدادی است. روزی که هوشنگ با همراهانش برای شکار به کوهستان رفته بود نگاهش به مار دراز سیاهی افتاد. سنگی به سوی مار پرتاب کرد. سنگ به مار نخورد، ولی به سنگی بزرگ خورد و از برخورد این دو سنگ اخگری پدید آمد که بوتهی خشک کنار آن دو سنگ را به آتش کشید و بدینسان، برای نخستین بار، آتش به دستِ مردم پدید آمد.
از دیدگاه مهرداد_بهار «سده» جشن چله خورشید است. یعنی در جشن سده، چهلمین روز پس از شب چله (شب تولد خورشید یا یلدا) را جشن میگرفتند و آتش برپا میکردند.
🔗 منبع: پارسیانجمن
🔥 وجه تسمیه دیگر این جشن؛ ایرانیان باستان اعتقاد داشتند زمستان از اول آبان شروع و پس از گذشت صد روز از آن، در این روز، گرما بر آن دمیده می شود. در نتیجه برای پیروزی گرما بر سرما که نماد پیروزی اهورامزدا بر اهریمن است، مردم آتشی بزرگ مهیا و آن مناسبت و روز را جشن می گرفتند.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
❇️✴️ نظریه سیاستزدگی
📌سیاستزده کسی است که اعتقاد داشته باشد یگانه مشکل جامعه، یا بزرگترین مشکل جامعه، و یا علتالعلل مشکلات جامعه، نظام سیاسی حاکم بر جامعه است. اگر به هرکدام از این سه مدعا اعتقاد داشته باشید، به سیاستزدگی میرسید. چنانچه به این معنا سیاست زده باشیم، شکی نیست که اگر هم قصد اصلاح وضع مردم را داشته باشیم، برای تغییر نظام سیاسی، فقط و فقط به خشونت – چه به تدریج و چه بدون تدریج – معطوف می شویم. به هرحال در تمام این حالتها، تمام همّ و غمِّ ما متوجه آن است که نظام سیاسی حاکم بر جامعه اصلاح شود. چراکه این را یگانه مشکل، یا بزرگترین مشکل، و یا علتالعلل مشکلات جامعه تلقی میکنیم.
از این حالت، به سیاستزدگی تعبیر میکنم. کسی که به این نظریه معتقد است، باید بداند که اگر صدبار هم نظامهای سیاسی عوض شوند – چه با کودتا، چه با انقلاب، چه با اصلاح، و چه با خشونت دفعی و تدریجی –
📌اما وضع فرهنگی عوض نشده باشد، آن جامعه، نظام سیاسی جدید را به دست خود به نظام سیاسی سابقی که آن را از بین برده بود، تبدیل میکند. در این حال، آن نظام به نظام سابق تبدیل میشود و مانند بختک روی سر و سینهی مردم میافتد و هرآنچه که میخواهد، با سرنوشت مردم انجام میدهد. نمیتوانید بگویید اگر نظام سیاسی جامعه عوض شد، همه چیز رو به سامان خواهد رفت. زیرا نظام سیاسی، ساختهی خود ماست و تا وقتی وضع فرهنگی مردم همین است، نظام سیاسی جدید هم مانند نظام سیاسی قبل خواهد بود. از این رو، به نظر من، هرکسی انقلابی است، سیاستزده است.
📝 در رهگذار باد و نگهبان لاله
✍مصطفی ملکیان
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
📌سیاستزده کسی است که اعتقاد داشته باشد یگانه مشکل جامعه، یا بزرگترین مشکل جامعه، و یا علتالعلل مشکلات جامعه، نظام سیاسی حاکم بر جامعه است. اگر به هرکدام از این سه مدعا اعتقاد داشته باشید، به سیاستزدگی میرسید. چنانچه به این معنا سیاست زده باشیم، شکی نیست که اگر هم قصد اصلاح وضع مردم را داشته باشیم، برای تغییر نظام سیاسی، فقط و فقط به خشونت – چه به تدریج و چه بدون تدریج – معطوف می شویم. به هرحال در تمام این حالتها، تمام همّ و غمِّ ما متوجه آن است که نظام سیاسی حاکم بر جامعه اصلاح شود. چراکه این را یگانه مشکل، یا بزرگترین مشکل، و یا علتالعلل مشکلات جامعه تلقی میکنیم.
از این حالت، به سیاستزدگی تعبیر میکنم. کسی که به این نظریه معتقد است، باید بداند که اگر صدبار هم نظامهای سیاسی عوض شوند – چه با کودتا، چه با انقلاب، چه با اصلاح، و چه با خشونت دفعی و تدریجی –
📌اما وضع فرهنگی عوض نشده باشد، آن جامعه، نظام سیاسی جدید را به دست خود به نظام سیاسی سابقی که آن را از بین برده بود، تبدیل میکند. در این حال، آن نظام به نظام سابق تبدیل میشود و مانند بختک روی سر و سینهی مردم میافتد و هرآنچه که میخواهد، با سرنوشت مردم انجام میدهد. نمیتوانید بگویید اگر نظام سیاسی جامعه عوض شد، همه چیز رو به سامان خواهد رفت. زیرا نظام سیاسی، ساختهی خود ماست و تا وقتی وضع فرهنگی مردم همین است، نظام سیاسی جدید هم مانند نظام سیاسی قبل خواهد بود. از این رو، به نظر من، هرکسی انقلابی است، سیاستزده است.
📝 در رهگذار باد و نگهبان لاله
✍مصطفی ملکیان
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
❇️✴️ نبرد خدایان
✍️یدالله کریمی پور
آیت الله موحدی کرمانی رئیس مجلس خبرگان: آمریکا قوی است، اما بالاتر از خدا نیست، اگر ما با خدا باشیم، آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.
بزرگوار، با اجازه چند اِن قلت بر گزاره جنابتان دارم، لطفا پاسخ دهید:
۱- خب آمریکا هم خدا دارد، دولتش هم خیلی هم به خدا باورمند است. حتما اسکناس دلار را دیده اید، بالای از ۱ تا ۱۰۰ دلاری حک شده است: با توکل بر خدا؛
۲- آیا جناب شما می دانید ملت آمریکا بین همه ملت های بزرگ و پرجمعیت، پس از هند دومین ملت مذهبی جهان است؟ می دانستید که بین ۲۲ تا ۳۴٪ مردم آمریکا یک شنبه ها برای نیایش به کلیسا می روند؟ چند درصد ایرانیان جمعه ها به نماز جمعه می آیند؟!
۳- جناب می دانستید به رغم سکولار بودن ۲۵۰ ساله حکومت، هنوز ۸۳٪ سناتورها مذهبی و بلکه کشیش مآب هستند؟! می دانستید بسیاری از تفنگداران آمریکایی به هنگام نبرد در کوله پشتی هایشان کتاب مقدس دارند؟!
خب خدا نکند که در پاسخ بگویید: خدای ما قویتر است. نتیجه نهایی این گفته جز این است که جنگ خدایان باید براه افتد؟. در آن صورت اگر یک هزارم درصد آمریکا توانست غلطی کند و ناباورانه پیروز شد، حاکی از برتری خدای آنها است؟!!
افلا یعقلون؟ افلا یتفکرون؟ افلا یتدبرون؟
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
✍️یدالله کریمی پور
آیت الله موحدی کرمانی رئیس مجلس خبرگان: آمریکا قوی است، اما بالاتر از خدا نیست، اگر ما با خدا باشیم، آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.
بزرگوار، با اجازه چند اِن قلت بر گزاره جنابتان دارم، لطفا پاسخ دهید:
۱- خب آمریکا هم خدا دارد، دولتش هم خیلی هم به خدا باورمند است. حتما اسکناس دلار را دیده اید، بالای از ۱ تا ۱۰۰ دلاری حک شده است: با توکل بر خدا؛
۲- آیا جناب شما می دانید ملت آمریکا بین همه ملت های بزرگ و پرجمعیت، پس از هند دومین ملت مذهبی جهان است؟ می دانستید که بین ۲۲ تا ۳۴٪ مردم آمریکا یک شنبه ها برای نیایش به کلیسا می روند؟ چند درصد ایرانیان جمعه ها به نماز جمعه می آیند؟!
۳- جناب می دانستید به رغم سکولار بودن ۲۵۰ ساله حکومت، هنوز ۸۳٪ سناتورها مذهبی و بلکه کشیش مآب هستند؟! می دانستید بسیاری از تفنگداران آمریکایی به هنگام نبرد در کوله پشتی هایشان کتاب مقدس دارند؟!
خب خدا نکند که در پاسخ بگویید: خدای ما قویتر است. نتیجه نهایی این گفته جز این است که جنگ خدایان باید براه افتد؟. در آن صورت اگر یک هزارم درصد آمریکا توانست غلطی کند و ناباورانه پیروز شد، حاکی از برتری خدای آنها است؟!!
افلا یعقلون؟ افلا یتفکرون؟ افلا یتدبرون؟
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
❇️✴️ تنها ایرانی دعوت شده به مراسم تحلیف ترامپ چه کسی بود؟
تنها ایرانی که در کنار شخصیتهای مشهور جهانی نظیر ایلان ماسک و مارک زاکربرگ به مراسم تحلیف ترامپ دعوت شده بود؛ دارا خسروشاهی، مدیرعامل موفق اوبر است که به دلیل جایگاه و شهرتش در میان نخبگان حاضر در این مراسم قرار داشت. خسروشاهی پیش از این ۱ میلیون دلار جهت هزینههای مراسم تحلیف به ستاد ترامپکمک کرده بود.
خانواده بزرگ خسروشاهی از کارآفرینان و بنیانگذاران بزرگترین تولید کننده شیرینی و شکلات ایران یعنی گروه صنعتی مینو، مالک کارخانه تولید دارو و تولیپرس در ایران بودند که در سال ۵۷ اموال آنها توسط عدهای کمخرد مصادره شد و باعث مهاجرت این کارآفرین بزرگ و هزاران سرمایهدار دیگر ایرانی به آمریکا شدند. در كيفرخواست مصادره اموال علي و حسن خسروشاهي كه سر و سري در سياست نداشتند، آمده بود « «تغییر ذائقه مردم و ترویج فرهنگ آرایشی غرب از طریق تولید پفک، شیرخشک و لوازم آرایشی بهداشتی»! اين پدر و پسر بعد از مدتي دوندگي برای بازپس گیری اموال، نهايتا با نا اميدي كشور را ترك كردند و به كانادا رفتند. علي خسروشاهي در دهه ۷۰ درگذشت و حسن در كانادا فروشگاهي با عنوان «فيوچر شاپ» را تاسيس كرد كه در زمينه فروش قطعات الكترونيكي فعاليت داشت.
خسروشاهي با هوش و كوشش خود، بزودي اين فروشگاه را به بزرگترين فروشگاه زنجيره اي كانادا با ۹۰ شعبه و حدود ۸۰۰۰ كارمند تبديل كرد و تبديل به يكي از بزرگترين سرمايه داران آن كشور شد.
در عوض، شركت مصادره شده و دولتی شده مينو، امروزه با انبوهی از ناکارآمدی هر روز عقب تر رفت تا از رونق افتاد و ساختمان آن در جاده شهريار تبديل به انبار خودروهاي اسقاطي شد.
خسرو شاهی ثابت کرد که در بیرون از ایران هم کارآفرین و نابغه بزرگی است و استعدادی که اكنون در خدمت جامعه مرفه کاناداست چه بسا می توانست، مشکلی از جامعه گرفتار ایران حل کند. تعدادی از نوادگان خسرو شاهی ها مثل علی و هادی پرتو در فیسبوک، دراپ باکس، زاپوش، ایر بی آن بی و دیگر استارتاپ ها سرمایه گذاری کرده و غولی در این صنعت شدند. امیر و کاوه خسروشاهی در حوزه بانکی در آمریکا فعالیت می کنند. نخستوزیر بریتیش کلمبیا در سال ۲۰۰۳ او را سخاوتمندترین خیر و حامی مردم معرفی کرد
حسن خسروشاهي به عنوان نابغه كارآفريني مدتي است كه نابينا شده و مسلما دیگر به ثروت مصادره شده و اسقاط شده خود در ایران، نیازی ندارد ولی ای کاش تا زنده است از او که تمام داشته هایش ناشی از نبوغ و کار و شرافت بود، اعاده حیثیت شود.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
تنها ایرانی که در کنار شخصیتهای مشهور جهانی نظیر ایلان ماسک و مارک زاکربرگ به مراسم تحلیف ترامپ دعوت شده بود؛ دارا خسروشاهی، مدیرعامل موفق اوبر است که به دلیل جایگاه و شهرتش در میان نخبگان حاضر در این مراسم قرار داشت. خسروشاهی پیش از این ۱ میلیون دلار جهت هزینههای مراسم تحلیف به ستاد ترامپکمک کرده بود.
خانواده بزرگ خسروشاهی از کارآفرینان و بنیانگذاران بزرگترین تولید کننده شیرینی و شکلات ایران یعنی گروه صنعتی مینو، مالک کارخانه تولید دارو و تولیپرس در ایران بودند که در سال ۵۷ اموال آنها توسط عدهای کمخرد مصادره شد و باعث مهاجرت این کارآفرین بزرگ و هزاران سرمایهدار دیگر ایرانی به آمریکا شدند. در كيفرخواست مصادره اموال علي و حسن خسروشاهي كه سر و سري در سياست نداشتند، آمده بود « «تغییر ذائقه مردم و ترویج فرهنگ آرایشی غرب از طریق تولید پفک، شیرخشک و لوازم آرایشی بهداشتی»! اين پدر و پسر بعد از مدتي دوندگي برای بازپس گیری اموال، نهايتا با نا اميدي كشور را ترك كردند و به كانادا رفتند. علي خسروشاهي در دهه ۷۰ درگذشت و حسن در كانادا فروشگاهي با عنوان «فيوچر شاپ» را تاسيس كرد كه در زمينه فروش قطعات الكترونيكي فعاليت داشت.
خسروشاهي با هوش و كوشش خود، بزودي اين فروشگاه را به بزرگترين فروشگاه زنجيره اي كانادا با ۹۰ شعبه و حدود ۸۰۰۰ كارمند تبديل كرد و تبديل به يكي از بزرگترين سرمايه داران آن كشور شد.
در عوض، شركت مصادره شده و دولتی شده مينو، امروزه با انبوهی از ناکارآمدی هر روز عقب تر رفت تا از رونق افتاد و ساختمان آن در جاده شهريار تبديل به انبار خودروهاي اسقاطي شد.
خسرو شاهی ثابت کرد که در بیرون از ایران هم کارآفرین و نابغه بزرگی است و استعدادی که اكنون در خدمت جامعه مرفه کاناداست چه بسا می توانست، مشکلی از جامعه گرفتار ایران حل کند. تعدادی از نوادگان خسرو شاهی ها مثل علی و هادی پرتو در فیسبوک، دراپ باکس، زاپوش، ایر بی آن بی و دیگر استارتاپ ها سرمایه گذاری کرده و غولی در این صنعت شدند. امیر و کاوه خسروشاهی در حوزه بانکی در آمریکا فعالیت می کنند. نخستوزیر بریتیش کلمبیا در سال ۲۰۰۳ او را سخاوتمندترین خیر و حامی مردم معرفی کرد
حسن خسروشاهي به عنوان نابغه كارآفريني مدتي است كه نابينا شده و مسلما دیگر به ثروت مصادره شده و اسقاط شده خود در ایران، نیازی ندارد ولی ای کاش تا زنده است از او که تمام داشته هایش ناشی از نبوغ و کار و شرافت بود، اعاده حیثیت شود.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
❇️✴️ نکتهای ظریف به ظریف!
مجتبی لطفی
دکتر محمدجواد ظریف در مصاحبهای رابطه خود و دیدگاههایش با راس نظام را توصیف کرده است:
"من دو تا وظیفه دارم: یک وظیفه به عنوان تحلیلگر دارم و یک وظیفه به عنوان مجری. در تحلیلگری خودم را مجتهد میدانم و معتقدم که باید نظرم را بدهم؛ چون دیدهبان نظام و دیدهبان کشور هستم. در اجرا معتقدم باید مقلد باشم. خدمت آقا عرض کردم که اجرا همان است که شما خواهید فرمود. آقا هم بارها گفتند ظریف نظراتی را اجرا کرده که خودش با آن مخالف بوده اما چون نظر من بوده، رفته و اجرا کرده است."
ِ
این روش و منش، تنها از آنِ ظریف نیست و بسیاری از دولتمردان ایران در درازنای تاریخ ایران چنین زیست سیاسی را برگزیدهاند. اما آیا گذشته از موضوع خاص امروز یعنی ایران و مذاکره با آمریکا و دیگر تحولات داخلی و خارجی؛ به لحاظ تئوریک و نظری چنین منشی به لحاظ بنای عقلا و شرع چه حکمی دارد؟!
بدون قضاوت به بخشی از نوشتار محقق برجسته، مرحوم آیتالله صالحی نجفآبادی توجه میدهم:
"... اگر فردی کاری را گناه میداند، در مورد آن کار نمیتواند اطاعت اولوالامر بکند و آنرا انجام بدهد.
بنابراین آنچه آقای بنیصدر گفتهاند: "در موردی که نظر من با نظر امام یکی نیست من نظر خود را میگویم اما از نظر امام پیروی میکنم"
این گفتهٔ معظم له را نمیتوان مطلق کرد به طوری که حتی در موردی که پیروی از نظر امام را گناه بداند نیز لازم باشد از نظر امام پیروی کند.
ما برخلاف تصور بعضی که اظهار نظر آقای بنیصدر را برخلاف نظر امام نقطه ضعف وی میدانند ما اینرا نقطهٔ قوّت و دلیل بر استقلال فکر و عقل ایشان میدانیم چنانکه وقتی مالک اشتر برخلاف نظر علی(ع) نظر میدهد و تا آخر هم روی نظر خود باقی میماند (ابن ابی الحدید، ج۳، ص ۷۴-۱۱۶) این کار مالک را ما دلیل استقلال فکر و رأی مالک میدانیم نه نقطهٔ ضعف او. ما مطلق بودن سخن رئیس جمهور را قبول نداریم و میگوییم آنجا که ایشان پیروی از نظر امام را گناه بداند پیروی جایز نیست؛ اگرچه خود امام آن را واجب بداند.
و نیز آنچه دانشجویان خط امام در بیانیه اخیر خود نوشتهاند که" در خط امام بودن نه تنها تسلیم در برابر امام در مقام عمل و کار است که قلب نیز باید نسبت به آنچه او فرمان میدهد آرام و بدون وسوسه باشد."
این گفته را نیز نمیتوان مطلق کرد بهطوری که حتی در جایی که کسی عمل به امر امام را گناه میداند اطاعت او را واجب دانست که این خود مخالف خط امام است زیرا امام نیز میگوید: اگر کسی علم و قطع دارد که فلان عمل گناه است نباید آن را انجام دهد که علم و قطع ذاتاً حجّت است و عمل به آن واجب."
اساساً اگر ما عمل به فرمان امام را حتی در جایی که آنرا گناه بداند واجب بدانیم و بگوییم او باید برخلاف وجدان و علم خود عمل کند این به معنای نفی تفکر و تعقل و نفی ارزش پژوهش و تحقیق و مستلزم برقرار کردن بدترین نوع اختناق زیر نقاب دین است که منشاء آن سادهاندیشی و عدم توجه به عمق مسئله است.
این نوع اختناق معمولاً از طرف عوام افراطی و تحصیلکردههایی که مثل عوام فکر میکنند بر متفکران تحمیل میشود."
(بخشی از نامه آیتالله صالحی نجفآبادی خطاب به اکبر هاشمی رفسنجانی در اسفند ۵۹
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
مجتبی لطفی
دکتر محمدجواد ظریف در مصاحبهای رابطه خود و دیدگاههایش با راس نظام را توصیف کرده است:
"من دو تا وظیفه دارم: یک وظیفه به عنوان تحلیلگر دارم و یک وظیفه به عنوان مجری. در تحلیلگری خودم را مجتهد میدانم و معتقدم که باید نظرم را بدهم؛ چون دیدهبان نظام و دیدهبان کشور هستم. در اجرا معتقدم باید مقلد باشم. خدمت آقا عرض کردم که اجرا همان است که شما خواهید فرمود. آقا هم بارها گفتند ظریف نظراتی را اجرا کرده که خودش با آن مخالف بوده اما چون نظر من بوده، رفته و اجرا کرده است."
ِ
این روش و منش، تنها از آنِ ظریف نیست و بسیاری از دولتمردان ایران در درازنای تاریخ ایران چنین زیست سیاسی را برگزیدهاند. اما آیا گذشته از موضوع خاص امروز یعنی ایران و مذاکره با آمریکا و دیگر تحولات داخلی و خارجی؛ به لحاظ تئوریک و نظری چنین منشی به لحاظ بنای عقلا و شرع چه حکمی دارد؟!
بدون قضاوت به بخشی از نوشتار محقق برجسته، مرحوم آیتالله صالحی نجفآبادی توجه میدهم:
"... اگر فردی کاری را گناه میداند، در مورد آن کار نمیتواند اطاعت اولوالامر بکند و آنرا انجام بدهد.
بنابراین آنچه آقای بنیصدر گفتهاند: "در موردی که نظر من با نظر امام یکی نیست من نظر خود را میگویم اما از نظر امام پیروی میکنم"
این گفتهٔ معظم له را نمیتوان مطلق کرد به طوری که حتی در موردی که پیروی از نظر امام را گناه بداند نیز لازم باشد از نظر امام پیروی کند.
ما برخلاف تصور بعضی که اظهار نظر آقای بنیصدر را برخلاف نظر امام نقطه ضعف وی میدانند ما اینرا نقطهٔ قوّت و دلیل بر استقلال فکر و عقل ایشان میدانیم چنانکه وقتی مالک اشتر برخلاف نظر علی(ع) نظر میدهد و تا آخر هم روی نظر خود باقی میماند (ابن ابی الحدید، ج۳، ص ۷۴-۱۱۶) این کار مالک را ما دلیل استقلال فکر و رأی مالک میدانیم نه نقطهٔ ضعف او. ما مطلق بودن سخن رئیس جمهور را قبول نداریم و میگوییم آنجا که ایشان پیروی از نظر امام را گناه بداند پیروی جایز نیست؛ اگرچه خود امام آن را واجب بداند.
و نیز آنچه دانشجویان خط امام در بیانیه اخیر خود نوشتهاند که" در خط امام بودن نه تنها تسلیم در برابر امام در مقام عمل و کار است که قلب نیز باید نسبت به آنچه او فرمان میدهد آرام و بدون وسوسه باشد."
این گفته را نیز نمیتوان مطلق کرد بهطوری که حتی در جایی که کسی عمل به امر امام را گناه میداند اطاعت او را واجب دانست که این خود مخالف خط امام است زیرا امام نیز میگوید: اگر کسی علم و قطع دارد که فلان عمل گناه است نباید آن را انجام دهد که علم و قطع ذاتاً حجّت است و عمل به آن واجب."
اساساً اگر ما عمل به فرمان امام را حتی در جایی که آنرا گناه بداند واجب بدانیم و بگوییم او باید برخلاف وجدان و علم خود عمل کند این به معنای نفی تفکر و تعقل و نفی ارزش پژوهش و تحقیق و مستلزم برقرار کردن بدترین نوع اختناق زیر نقاب دین است که منشاء آن سادهاندیشی و عدم توجه به عمق مسئله است.
این نوع اختناق معمولاً از طرف عوام افراطی و تحصیلکردههایی که مثل عوام فکر میکنند بر متفکران تحمیل میشود."
(بخشی از نامه آیتالله صالحی نجفآبادی خطاب به اکبر هاشمی رفسنجانی در اسفند ۵۹
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
❇️✴️ اگر این باشد، جای شکر دارد
✍ ناصر دانشفر
روز گذشته برادرمان جناب نصیری را بازداشت و هنوز به نیمهشب نرسیده وی را آزاد نمودند. آنطور که خودشان فرمودهاند، دستگیری ایشان یک پروژهٔ از پیش طراحی شده نبوده و احتمالاً به خاطر مته به خشخاش گذاشتن ضابط قضایی حاضر در آرامگاه فردوسی بزرگ این اتفاق رخ داده است. اما رخدادهای متعاقب این قصه نشان از آن دارد که گویا حاکمیتِ بر سر عقل آمده و بنا دارند، اندکی رواداری را هم تجربه کنند. برادر بزرگوارمان جناب دانشسرارودی نیز در دادگاه رسانه که چندی پیش بدانجا احضار شده بودند، از همین شیوهٔ تعامل میگفتند و از نوع برخورد مناسب قاضی پرونده رضایت داشتند، البته بدیهی که با یک یا چند واکنش از این دست نمیتوان به چنین نتیجهای رسید، چرا که اگر در یکی دو مورد با منتقدین کشور اینگونه رفتار میشود، ما شاهد دهها مورد دیگر هستیم که هنوز مسئولان امر بر همان روال قبلی با مخالفان وضعیت فعلی مواجهه پیدا مینمایند.
اتفاق مهمی که روز گذشته رخ داد، آن بود که رسانههای آنور آبی به خصوص آنان که با نوع تفکر جناب نصیری بسیار موافق و در موارد متعدد ابراز همدلی میکردند، آنطور که انتظار میرفت بدان نپرداختند. اما در داخل و به ویژه در فضای مجازی، انفجار خبری رخ داد. بندهٔ حقیر بر این نکته واقفم که بسیاری از عزیزانی که این خبر را به سرعت پوشش دادند، با نوع اندیشهٔ سیاسی این روزنامهنگار برجستهٔ کشورمان اختلاف مبنایی دارند، اما میتوان با جرأت گفت که تقریباً هیچ فرد و گروهی این مسئله را در نشر خبر و حتی درخواست آزادی وی لحاظ ننمود و نشان داده شد که برای بسیاری از فعالان این حوزه دفاع از حقوق یک انسان فراتر از نوع نگرش سیاسی او در درجه اول اهمیت است.
آقای نصیری معتقدند که برای دورهٔ گذار، ایران نیازمند یک رهبری واحد و با مقبولیت بالا میباشد که در صورت مواجهه احتمالی با خلاء قدرت، کشور دچار مشکل نشده و به تمامیت ارضی آن آسیبی وارد نشود.
در حالی که بسیاری از کنشگران سیاسی بر این باورند که دوران این نوع تحلیل ها گذشته و آنچه میتواند راه نجات کشور باشد، نگاه سیستمی به موضوعات است. اگر اکثریت مردم بر یک مانیفست اجماع نمایند، آنگاه هر جمعی که از جانب مردم موکل این امر گردند، به سادگی میتوانند که این مسئله را مدیریت نمایند.
ما در همین ماجرای جنبش زن، زندگی، آزادی یک خیزش بزرگ را به منصهٔ ظهور رساندیم که تبعات آن به قدری عظیم است که تا سالهای سال کشور از آن متأثر خواهد بود، اما کسی نمیتواند مدعی شود که سر این جنبش بود. مثال دیگر آن حال و احوال سوریه است، احمدالشرع اگر چه فرماندهٔ یکی از گروههای معارض شام بود، اما هیچگاه پیش از تحولات اخیر سوریه، از سوی تمام مخالفان حکومت بشار اسد به عنوان رهبر مبارزان مسلح و غیر مسلح پذیرفته نشده بود.
بگذریم، سخن در اینکه کدامیک از این دو دیدگاه از صحت برخوردار است، نیست. میخواهم عرض کنم که به گمان من روز گذشته جامعه ما گامی دیگر در جهت بلوغ سیاسی خود را به نمایش گذاشت و نشان داد که صرف نظر از اختلاف نگرش ها در برابر سلب آزادی غیرقانونی یک فرد هرچند مخالف دیدگاه خود، می تواند واکنشی هم سو را بروز دهد
این سخن ولتر از سالها پیش به یادگار مانده است که گفت: من با تو مخالفم ولی حاضرم جانم را بدهم تا تو حرفت را بزنی.
نهادینه شدن این سبک فکری کار آسانی نیست و به تمرین و ممارست فراوانی نیاز دارد و نگارنده نمیتواند مدعی آن گردد که چنین چیزی در جامعهٔ ما یک اصل پذیرفته شده است که خود تا فهم و عمل به آن بسیار فاصله دارم. اما اگر این حتی بارقهای در این زمینه باشد، جای خوشحالی است و باید بدان افتخار نمود.
امروز شاید بندهٔ حقیر از دندهٔ راست بیدار شده باشم و قرص خوشبینی خورده باشم، اما در هر دو مورد اگر این پدیدهها مقرون به صحت باشد، جای بسی خوشحالی است. امیدوارم این دو به سه ختم شود و حاکمیت در برابر خواستهٔ کمپین رفعحصر نیز چنین روشی را اتخاذ نماید و با چشمان خود مشاهده کند که تمکین در برابر حقوق شهروندان نه فقط ضرری برای آنها ندارد که تمامش عین سود است.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
✍ ناصر دانشفر
روز گذشته برادرمان جناب نصیری را بازداشت و هنوز به نیمهشب نرسیده وی را آزاد نمودند. آنطور که خودشان فرمودهاند، دستگیری ایشان یک پروژهٔ از پیش طراحی شده نبوده و احتمالاً به خاطر مته به خشخاش گذاشتن ضابط قضایی حاضر در آرامگاه فردوسی بزرگ این اتفاق رخ داده است. اما رخدادهای متعاقب این قصه نشان از آن دارد که گویا حاکمیتِ بر سر عقل آمده و بنا دارند، اندکی رواداری را هم تجربه کنند. برادر بزرگوارمان جناب دانشسرارودی نیز در دادگاه رسانه که چندی پیش بدانجا احضار شده بودند، از همین شیوهٔ تعامل میگفتند و از نوع برخورد مناسب قاضی پرونده رضایت داشتند، البته بدیهی که با یک یا چند واکنش از این دست نمیتوان به چنین نتیجهای رسید، چرا که اگر در یکی دو مورد با منتقدین کشور اینگونه رفتار میشود، ما شاهد دهها مورد دیگر هستیم که هنوز مسئولان امر بر همان روال قبلی با مخالفان وضعیت فعلی مواجهه پیدا مینمایند.
اتفاق مهمی که روز گذشته رخ داد، آن بود که رسانههای آنور آبی به خصوص آنان که با نوع تفکر جناب نصیری بسیار موافق و در موارد متعدد ابراز همدلی میکردند، آنطور که انتظار میرفت بدان نپرداختند. اما در داخل و به ویژه در فضای مجازی، انفجار خبری رخ داد. بندهٔ حقیر بر این نکته واقفم که بسیاری از عزیزانی که این خبر را به سرعت پوشش دادند، با نوع اندیشهٔ سیاسی این روزنامهنگار برجستهٔ کشورمان اختلاف مبنایی دارند، اما میتوان با جرأت گفت که تقریباً هیچ فرد و گروهی این مسئله را در نشر خبر و حتی درخواست آزادی وی لحاظ ننمود و نشان داده شد که برای بسیاری از فعالان این حوزه دفاع از حقوق یک انسان فراتر از نوع نگرش سیاسی او در درجه اول اهمیت است.
آقای نصیری معتقدند که برای دورهٔ گذار، ایران نیازمند یک رهبری واحد و با مقبولیت بالا میباشد که در صورت مواجهه احتمالی با خلاء قدرت، کشور دچار مشکل نشده و به تمامیت ارضی آن آسیبی وارد نشود.
در حالی که بسیاری از کنشگران سیاسی بر این باورند که دوران این نوع تحلیل ها گذشته و آنچه میتواند راه نجات کشور باشد، نگاه سیستمی به موضوعات است. اگر اکثریت مردم بر یک مانیفست اجماع نمایند، آنگاه هر جمعی که از جانب مردم موکل این امر گردند، به سادگی میتوانند که این مسئله را مدیریت نمایند.
ما در همین ماجرای جنبش زن، زندگی، آزادی یک خیزش بزرگ را به منصهٔ ظهور رساندیم که تبعات آن به قدری عظیم است که تا سالهای سال کشور از آن متأثر خواهد بود، اما کسی نمیتواند مدعی شود که سر این جنبش بود. مثال دیگر آن حال و احوال سوریه است، احمدالشرع اگر چه فرماندهٔ یکی از گروههای معارض شام بود، اما هیچگاه پیش از تحولات اخیر سوریه، از سوی تمام مخالفان حکومت بشار اسد به عنوان رهبر مبارزان مسلح و غیر مسلح پذیرفته نشده بود.
بگذریم، سخن در اینکه کدامیک از این دو دیدگاه از صحت برخوردار است، نیست. میخواهم عرض کنم که به گمان من روز گذشته جامعه ما گامی دیگر در جهت بلوغ سیاسی خود را به نمایش گذاشت و نشان داد که صرف نظر از اختلاف نگرش ها در برابر سلب آزادی غیرقانونی یک فرد هرچند مخالف دیدگاه خود، می تواند واکنشی هم سو را بروز دهد
این سخن ولتر از سالها پیش به یادگار مانده است که گفت: من با تو مخالفم ولی حاضرم جانم را بدهم تا تو حرفت را بزنی.
نهادینه شدن این سبک فکری کار آسانی نیست و به تمرین و ممارست فراوانی نیاز دارد و نگارنده نمیتواند مدعی آن گردد که چنین چیزی در جامعهٔ ما یک اصل پذیرفته شده است که خود تا فهم و عمل به آن بسیار فاصله دارم. اما اگر این حتی بارقهای در این زمینه باشد، جای خوشحالی است و باید بدان افتخار نمود.
امروز شاید بندهٔ حقیر از دندهٔ راست بیدار شده باشم و قرص خوشبینی خورده باشم، اما در هر دو مورد اگر این پدیدهها مقرون به صحت باشد، جای بسی خوشحالی است. امیدوارم این دو به سه ختم شود و حاکمیت در برابر خواستهٔ کمپین رفعحصر نیز چنین روشی را اتخاذ نماید و با چشمان خود مشاهده کند که تمکین در برابر حقوق شهروندان نه فقط ضرری برای آنها ندارد که تمامش عین سود است.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
.
شهروندان قطری از محل فروش گاز حوزه مشترک با ایران به سومین ملت ثروتمند جهان تبدیل شدهاند و ما دارنده دومین منابع گاز جهان همچنان درحال خفه شدن از سم مازوت و گذار از زمستان سخت به تابستان سخت تر هستیم...!
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
شهروندان قطری از محل فروش گاز حوزه مشترک با ایران به سومین ملت ثروتمند جهان تبدیل شدهاند و ما دارنده دومین منابع گاز جهان همچنان درحال خفه شدن از سم مازوت و گذار از زمستان سخت به تابستان سخت تر هستیم...!
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
❇️✴️ امروز زادروز مرتضی مطهری است
🔰ببینیم مطهری چه میگفت:
✔️یاداشتهای مرحوم مطهری در مجلد پانزدهم یادداشتها، ( به جز مجموعه سی جلدی آثار) در ادامه آثار وی است و این مجلد در واقع زمینههای هجرت او از قم به تهران را پیش از انقلاب نشان میدهد. این یادداشتها که گاه شبیه سرفصل طرحهایی برای پرداخت بیشتر به نظر میرسند، ارزیابی مرتضی مطهری( سال ۳۷ تا ۴۰) از روحانیت زمان خویش است روحانیتی که عمدهترین شاخصه بخشی از آنان- از نظر مطهری- وابستگی به حکومت است:
🔸 از وقتی که برای روحانیت دربار درست شده... دیدن رؤسای روحانی تمنای ریاست را در وجود طلاب بیدار میکند... همین وضع ریاست مآبی این آقایان است که اخلاق عمومی طلاب را فاسد کرده است.
🔸 تا کار به موضوع سهم امام و پیش نمازهای بیکار و تنبل کشید که هم خود عضو عاطل هستند و هم مانع و سد پیشرفتهای دینی هستند.
🔸شما اگر به روحیه ملاهای تهران آشنا باشید میدانید که فقط چشمشان به چهار تا بازاری قدیمی است.
🔸 وای به حال اجتماعی که ... واعظ و هادیهای حقیقی ضعیف بشوند ولی انگلهایی از آخوندهای بیکاره و بی سواد، چاق و دارای بهترین زندگیها بشوند.
🔸روحانیون امروز ما حال همان والی را دارند، فقط بلدند که گلوی ضعفایی از رعایا و یا هم صنفان خود را بگیرند و بفشرند.
🔸تا وقتی که رابطه مسلمان با ملاها، رابطه دست بوسی و پابوسی و پول تحویل دادن و دست به سینه ایستادن باشد، کار مسلمانی درست نمیشود.
🔸 اصول تربیت روحانیون بر شخص سازی و طبقه سازی و استخدام احساسات مذهبی و عمل اسلامی مردم به نفع اشخاص و افراد و طبقه معینه است، نه بر تعظیم و توقیر و تحکیم اصول و مبانی.
🔸روحانیت از لحاظ طبقاتی، بیرنگی است و بیطبقگی، یعنی طبقهای است برای ایجاد رابطه حسنه بین طبقات و برای از بین بردن مفاسد سایر طبقات، ولی در میان ما به صورت یک طبقه در آمده است.
🔸در جامعه ما رواج القاب مطنطن دولتی و روحانی، نشانهای از شیوع ظاهر پرستی و روح تملق در میان ماست. پیشرفت سریعی که در یک قرن اخیر ما کردهایم این است که بر القاب روحانی افزودهایم. یعنی سیر القاب در این دو سه قرن مساوی است با ده برابر ده قرن اول اسلامی. پس کی میگوید که ما پیشرفت نکردهایم؟
🔸روحانیت علمای شیعه و فقهای شیعه خود را نایب حضرت حجة بن الحسن (عجل الله تعالی فرجه) معرفی می کنند، ولی فقط در بعضی کارها نه در همه کارها. هرکاری که منفعت دارد و از آن کار پولی و مقامی در می آید، نیابت آن کارها را قبول دارند مثل گرفتن وجوه و ولایت بر صغار و قصر و غيب و افتاء و قضاء، و هر کاری که فقط زحمت و مجاهده میخواهد می گویند خود حضرت بیایند و آن کار را درست کنند. علیهذا بودجه مصالح عامه را آقایان میگیرند و به خود اصلاحات عمومی کاری ندارند و بلکه ایمان به آن کار هم ندارند و عقیده خلاف دارند و درست مثل قوم بنی اسرائیل می گویند: فاذهب أنت و ربک فقاتلا انا ههنا قاعدون.
از اینجا باید فهمید که چرا در روایات وارد شده که فقها به قتل حجة بن الحسن فتوا خواهند داد (هرچند آقایان تأویل می کنند و می گویند مقصود، فقهای عامه می باشند!). البته قضیه علت طبیعی دارد؛ وقتی که کسی ظاهر شود که دکان آقایان را می بندد، با او کاری ندارند بلکه صد درصد با او مخالفند اینها امروز از نام او، از جشن تولد او ، از مقام او بهره برداری می کنند و این بهره برداری در صورتی است که خود او حاضر نباشد؛ اگر خود او حاضر باشد این بهره برداری میسر نیست.
✍ سهند ایرانمهر
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
🔰ببینیم مطهری چه میگفت:
✔️یاداشتهای مرحوم مطهری در مجلد پانزدهم یادداشتها، ( به جز مجموعه سی جلدی آثار) در ادامه آثار وی است و این مجلد در واقع زمینههای هجرت او از قم به تهران را پیش از انقلاب نشان میدهد. این یادداشتها که گاه شبیه سرفصل طرحهایی برای پرداخت بیشتر به نظر میرسند، ارزیابی مرتضی مطهری( سال ۳۷ تا ۴۰) از روحانیت زمان خویش است روحانیتی که عمدهترین شاخصه بخشی از آنان- از نظر مطهری- وابستگی به حکومت است:
🔸 از وقتی که برای روحانیت دربار درست شده... دیدن رؤسای روحانی تمنای ریاست را در وجود طلاب بیدار میکند... همین وضع ریاست مآبی این آقایان است که اخلاق عمومی طلاب را فاسد کرده است.
🔸 تا کار به موضوع سهم امام و پیش نمازهای بیکار و تنبل کشید که هم خود عضو عاطل هستند و هم مانع و سد پیشرفتهای دینی هستند.
🔸شما اگر به روحیه ملاهای تهران آشنا باشید میدانید که فقط چشمشان به چهار تا بازاری قدیمی است.
🔸 وای به حال اجتماعی که ... واعظ و هادیهای حقیقی ضعیف بشوند ولی انگلهایی از آخوندهای بیکاره و بی سواد، چاق و دارای بهترین زندگیها بشوند.
🔸روحانیون امروز ما حال همان والی را دارند، فقط بلدند که گلوی ضعفایی از رعایا و یا هم صنفان خود را بگیرند و بفشرند.
🔸تا وقتی که رابطه مسلمان با ملاها، رابطه دست بوسی و پابوسی و پول تحویل دادن و دست به سینه ایستادن باشد، کار مسلمانی درست نمیشود.
🔸 اصول تربیت روحانیون بر شخص سازی و طبقه سازی و استخدام احساسات مذهبی و عمل اسلامی مردم به نفع اشخاص و افراد و طبقه معینه است، نه بر تعظیم و توقیر و تحکیم اصول و مبانی.
🔸روحانیت از لحاظ طبقاتی، بیرنگی است و بیطبقگی، یعنی طبقهای است برای ایجاد رابطه حسنه بین طبقات و برای از بین بردن مفاسد سایر طبقات، ولی در میان ما به صورت یک طبقه در آمده است.
🔸در جامعه ما رواج القاب مطنطن دولتی و روحانی، نشانهای از شیوع ظاهر پرستی و روح تملق در میان ماست. پیشرفت سریعی که در یک قرن اخیر ما کردهایم این است که بر القاب روحانی افزودهایم. یعنی سیر القاب در این دو سه قرن مساوی است با ده برابر ده قرن اول اسلامی. پس کی میگوید که ما پیشرفت نکردهایم؟
🔸روحانیت علمای شیعه و فقهای شیعه خود را نایب حضرت حجة بن الحسن (عجل الله تعالی فرجه) معرفی می کنند، ولی فقط در بعضی کارها نه در همه کارها. هرکاری که منفعت دارد و از آن کار پولی و مقامی در می آید، نیابت آن کارها را قبول دارند مثل گرفتن وجوه و ولایت بر صغار و قصر و غيب و افتاء و قضاء، و هر کاری که فقط زحمت و مجاهده میخواهد می گویند خود حضرت بیایند و آن کار را درست کنند. علیهذا بودجه مصالح عامه را آقایان میگیرند و به خود اصلاحات عمومی کاری ندارند و بلکه ایمان به آن کار هم ندارند و عقیده خلاف دارند و درست مثل قوم بنی اسرائیل می گویند: فاذهب أنت و ربک فقاتلا انا ههنا قاعدون.
از اینجا باید فهمید که چرا در روایات وارد شده که فقها به قتل حجة بن الحسن فتوا خواهند داد (هرچند آقایان تأویل می کنند و می گویند مقصود، فقهای عامه می باشند!). البته قضیه علت طبیعی دارد؛ وقتی که کسی ظاهر شود که دکان آقایان را می بندد، با او کاری ندارند بلکه صد درصد با او مخالفند اینها امروز از نام او، از جشن تولد او ، از مقام او بهره برداری می کنند و این بهره برداری در صورتی است که خود او حاضر نباشد؛ اگر خود او حاضر باشد این بهره برداری میسر نیست.
✍ سهند ایرانمهر
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
❇️✴️ چگونه از برادر به دکتر رسیدیم؟؟!!
✍شیرزاد عبدالهی
«دکتر رئیسی
دکتر روحانی،..
دکتر قالی باف،..
دکتر احمدی نژاد،..
دکتر لاریجانی،..
دکتر محسن رضایی،..
دکتر دکتر دکتر...»
می خواهید دلیل این امر را بدانید؟!
اوایل انقلاب، مسئولان،
خاکی و متواضع بودند،
و به هم خواهر و برادر می گفتند .
و عناوین «دکتر و مهندس» را متعلّق به طاغوتی ها،
یا مذهبیهای لیبرال و غربزده، می دانستند.
یعنی عنوان دکتر، در رشته های غیر پزشکی، چیزی مثل کت و شلوار و کراوات بود!
مسئولان انقلابی کمی که جا افتادند،
شدند حاج آقا و حاج خانم!
چون سهمیۀ حج را هم قرق کرده بودند.
امّا بعد از جنگ، "حاجی" کم کم از مد افتاد!
به لطف دانشگاه آزاد و بعضی دانشگاههای وابسته به حکومت،
حاج آقاها و حاج خانمهای سابق مدرک گرفتند،
و یکدفعه شدند دکتر!!
همزمان، مسئولان اُورکتها را در آوردند،
و کت و شلوار پوشیدند
و یقه آخوندی و ریشهای انبوه قبلی، آنکادره و کوتاه شد!
در تحوّلی دیگر، مسئولان از محلّات فقیر نشین و متوسّط نشین شهرها،
به محلّات اعیان نشین، مانند خیابان آفریقا، سعادت آباد، زعفرانیّه، فرمانیه و نیاوران کوچ کردند!
عنوان دکتری، حالا دیگر جزو لوازم اصلی پیشرفت در هرم سیاسی شد!
یک عدّه با رانتِ سیاسی و بده/بستان،
بدون کنکور و حضور در کلاس،
و بدون زحمتِ درس خواندن، شدند "دکتر!!"
لذا وقتی صحبت می کنند طرز گویش لبوفروش و باقالی فروش و آب حوضی را میشنویم نه گویش یک دکتر...
ابتذال مدرک از همینجا شروع شد.
آبروی این مدرک دانشگاههای معتبر را بر باد داد!
یک عدّه زرنگ، رفتند به کمک دلّالها، از دانشگاههای درِپیتیِ آذربایجان، تاجیکستان، بلاروس، هند، و فیلیپین،
با چند صد دلار مدرک اصلی خریدند!
یک عدّه هم با شعارِ «کی به کیه؟»
همینجا مدرک جعلی از اکسفورد و ...
با دو سه هزار دلار خریدند
و از مزایای مادّی و معنوی آن برخوردار شدند!
فعلاً عضویّت در هیأت علمی دانشگاهها هم بین مسئولان تبدیل به یک ارزش سیاسی شده است،
که لازمۂ آن علاوه بر داشتن مدرک دکترا، و استفاده از پارتی برای ورود،
"مقاله سازی و کتابسازی"
بمنظور ارتقاء رتبه است!
تهیّۂ مقاله و کتابسازی، خودش تبدیل به یک صنعت شده است!
عدّه ای هم با معادلسازیِ مدرکِ حوزوی و شش کلاس آکادمیک، آخوندِ دکتر شدند!!
شما وزیر که باشی یا نمایندۂ مجلس،
میتوانی یک عدّه را اجیر کنی تا برایت مقاله بسازند،
و کتاب سرهم بندی کنند،
و مزدشان را هم از کیسۂ دستگاه خلافت بگیرند!
چقدر رسواست که فردی با مدرک جعلی مهندسی عمران، رئیس سازمان نظام مهندسی،
و نیز رئیس کمیسیون عمران مجلس میشود!
معمولاً در دعواهای جناحی برخی از این مسائل عنوان میشوند.
همین حالا اگر مدارک فوق لیسانس و دکترای نمایندگان مجلس «راستی آزمائی» شوند،
باید انتخابات را مجدّد برگزار کرد!!
وضع طوری شده که افراد با سواد و دارای مدرک واقعی،
که با کوشش علمی بعنوان دکترا دست یافته اند،
از اینکه به آنها«دکتر» بگویند، خجالت میکشند!
دکترهای قلّابی و رانتی، به
«آلاف و الوف» میرسند،
در حالیکه دکترهای واقعی،
مخصوصاً در رشته های علوم انسانی، که اهل ریا و تظاهر نیستند،
برای پیدا کردن کار به«این در و آن در» میزنند،
و به نتیجه هم نمیرسند.
و اگر هم کاری پیدا کنند، حقوقشان تناسبی با سواد و تخصّصشان ندارد!
حتّی برخی مجبورند که برای بقاء، خودشان را به خنگی بزنند،
و از تخصّصشان استفاده نکنند!
🔺پینوشت: با توجه به اآلوده شدن تمام و کمال واژههایی مانند دکتر و استاد، خیلی بهتر است که این واژههارا برای همان دکترها و استادهای خودخوانده باقی گذاشته و هرگز برای افراد و شخصیتهای وزین علمی این پسوندها را به کار نبریم. شان و مرتبهی علمی و اجتماعی اشخاصی مانند محمود سریعالقلم، حاتم قادری، سعید مدنی، سید محمد سیفزاده و بسیاری از مشاهیر جامعه در رستههای گوناگون علمی و فرهنگی، به درستی بالاتر و بزرگتر از آن است که این پسوندها را برایشان به کار ببریم. آنها به خودی خود بزرگ هستند.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
✍شیرزاد عبدالهی
«دکتر رئیسی
دکتر روحانی،..
دکتر قالی باف،..
دکتر احمدی نژاد،..
دکتر لاریجانی،..
دکتر محسن رضایی،..
دکتر دکتر دکتر...»
می خواهید دلیل این امر را بدانید؟!
اوایل انقلاب، مسئولان،
خاکی و متواضع بودند،
و به هم خواهر و برادر می گفتند .
و عناوین «دکتر و مهندس» را متعلّق به طاغوتی ها،
یا مذهبیهای لیبرال و غربزده، می دانستند.
یعنی عنوان دکتر، در رشته های غیر پزشکی، چیزی مثل کت و شلوار و کراوات بود!
مسئولان انقلابی کمی که جا افتادند،
شدند حاج آقا و حاج خانم!
چون سهمیۀ حج را هم قرق کرده بودند.
امّا بعد از جنگ، "حاجی" کم کم از مد افتاد!
به لطف دانشگاه آزاد و بعضی دانشگاههای وابسته به حکومت،
حاج آقاها و حاج خانمهای سابق مدرک گرفتند،
و یکدفعه شدند دکتر!!
همزمان، مسئولان اُورکتها را در آوردند،
و کت و شلوار پوشیدند
و یقه آخوندی و ریشهای انبوه قبلی، آنکادره و کوتاه شد!
در تحوّلی دیگر، مسئولان از محلّات فقیر نشین و متوسّط نشین شهرها،
به محلّات اعیان نشین، مانند خیابان آفریقا، سعادت آباد، زعفرانیّه، فرمانیه و نیاوران کوچ کردند!
عنوان دکتری، حالا دیگر جزو لوازم اصلی پیشرفت در هرم سیاسی شد!
یک عدّه با رانتِ سیاسی و بده/بستان،
بدون کنکور و حضور در کلاس،
و بدون زحمتِ درس خواندن، شدند "دکتر!!"
لذا وقتی صحبت می کنند طرز گویش لبوفروش و باقالی فروش و آب حوضی را میشنویم نه گویش یک دکتر...
ابتذال مدرک از همینجا شروع شد.
آبروی این مدرک دانشگاههای معتبر را بر باد داد!
یک عدّه زرنگ، رفتند به کمک دلّالها، از دانشگاههای درِپیتیِ آذربایجان، تاجیکستان، بلاروس، هند، و فیلیپین،
با چند صد دلار مدرک اصلی خریدند!
یک عدّه هم با شعارِ «کی به کیه؟»
همینجا مدرک جعلی از اکسفورد و ...
با دو سه هزار دلار خریدند
و از مزایای مادّی و معنوی آن برخوردار شدند!
فعلاً عضویّت در هیأت علمی دانشگاهها هم بین مسئولان تبدیل به یک ارزش سیاسی شده است،
که لازمۂ آن علاوه بر داشتن مدرک دکترا، و استفاده از پارتی برای ورود،
"مقاله سازی و کتابسازی"
بمنظور ارتقاء رتبه است!
تهیّۂ مقاله و کتابسازی، خودش تبدیل به یک صنعت شده است!
عدّه ای هم با معادلسازیِ مدرکِ حوزوی و شش کلاس آکادمیک، آخوندِ دکتر شدند!!
شما وزیر که باشی یا نمایندۂ مجلس،
میتوانی یک عدّه را اجیر کنی تا برایت مقاله بسازند،
و کتاب سرهم بندی کنند،
و مزدشان را هم از کیسۂ دستگاه خلافت بگیرند!
چقدر رسواست که فردی با مدرک جعلی مهندسی عمران، رئیس سازمان نظام مهندسی،
و نیز رئیس کمیسیون عمران مجلس میشود!
معمولاً در دعواهای جناحی برخی از این مسائل عنوان میشوند.
همین حالا اگر مدارک فوق لیسانس و دکترای نمایندگان مجلس «راستی آزمائی» شوند،
باید انتخابات را مجدّد برگزار کرد!!
وضع طوری شده که افراد با سواد و دارای مدرک واقعی،
که با کوشش علمی بعنوان دکترا دست یافته اند،
از اینکه به آنها«دکتر» بگویند، خجالت میکشند!
دکترهای قلّابی و رانتی، به
«آلاف و الوف» میرسند،
در حالیکه دکترهای واقعی،
مخصوصاً در رشته های علوم انسانی، که اهل ریا و تظاهر نیستند،
برای پیدا کردن کار به«این در و آن در» میزنند،
و به نتیجه هم نمیرسند.
و اگر هم کاری پیدا کنند، حقوقشان تناسبی با سواد و تخصّصشان ندارد!
حتّی برخی مجبورند که برای بقاء، خودشان را به خنگی بزنند،
و از تخصّصشان استفاده نکنند!
🔺پینوشت: با توجه به اآلوده شدن تمام و کمال واژههایی مانند دکتر و استاد، خیلی بهتر است که این واژههارا برای همان دکترها و استادهای خودخوانده باقی گذاشته و هرگز برای افراد و شخصیتهای وزین علمی این پسوندها را به کار نبریم. شان و مرتبهی علمی و اجتماعی اشخاصی مانند محمود سریعالقلم، حاتم قادری، سعید مدنی، سید محمد سیفزاده و بسیاری از مشاهیر جامعه در رستههای گوناگون علمی و فرهنگی، به درستی بالاتر و بزرگتر از آن است که این پسوندها را برایشان به کار ببریم. آنها به خودی خود بزرگ هستند.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
❇️✴️ چرا آقای خامنهای اهل عقبنشینی نیست؟
این تصور که رهبر نظام جمهوری اسلامی تحت فشار مجبور به عقبنشینی از مواضع همیشگی خود خواهد شد و مواضع معتدلتری در پیش خواهد گرفت تصور باطلی است.رهبر نظام از زمانی که یک نوجوان بود یک امپریالیسمستیز دو آتشه بود و هنوز هم هست.امپریالیسمستیزی به آقای خامنهای کمک کرد که پایههای قدرتش را به ویژه در این سیوپنج سال گذشته محکمتر کند.تندروی همیشه برای رهبران اقتدارگرا فواید زیادی داشته هر چند برای ملتها هرگز هیچ ثمری نداشته .مواضع تند یک رهبر اقتدارگرا به ویژه علیه یک «دشمن خارجی قدرتمند »باعث میشود که مخالفان بالقوه و بالفعل او دست از مخالفت خود بردارند یا مخالفت خود را علنی نکنند یا ابراز آن را به زمانی مناسبتر در آینده موکول کنند.وقتی یک رهبر اقتدارگرا درگیر یک منازعه بزرگ با «دشمن» خارجی است طبیعتاً هیچ کس جرات ابراز مخالفت با وی و حکومتش را ندارد و از همه انتظار میرود که در پشت سر او بایستند و وی را در رسیدن به هدف «,والا»یش علیه دشمن خارجی کمک کنند.از همین روست که در نظام های اقتدارگرا تندروی یک ضرورت حیاتی برای قوام و دوام حکومتها است.افزون بر این،رهبران اقتدارگرا به ویژه زمانی که به سنین کهنسالی میرسند نامنعطف تر از هر زمان دیگری میشوند و بسیار بعید است که از مواضع قدیمی خود دست بردارند.آنها سالها به همین شیوه حکومت کردهاند و در حفظ اقتدار خود نیز«موفق» بودهاند و بنابراین دلیلی نمیبینند که خود را به زحمت بیندازند و روشهای تازهای را برای حکمرانیشان بیازمایند.انها در واقع در سنین بالای عمر بیشتر به این فکر میکنند که میراثی از خود به جا گذارند و میراث آقای خامنهای چیزی جز همین ستیز ابدی و ازلیاش با آمریکا و غرب نیست که به نظرم تا آخرین دم حیات در حفظ آن خواهد کوشید.البته باید اذعان کرد که از ایشان انتظاری جز این نمیرود.رهبرانی که توانستهاند از مواضع قبلی خود برگردند و کشورشان را در مسیر متفاوتی قرار بدهند واقعا انگشت شمارند.انور سادات رهبر مصر یکی از همین معدود رهبران بود که توانست کشورش را از آغوش شوروی کمونیست بیرون بکشد و راه همکاری با غرب را در پیش بگیرد.یا رهبران ویتنام که تصمیم گرفتند پس از پایان جنگ با آمریکا راه مسالمت و دوستی با آمریکا را در پیش بگیرند و نهایتا هم آمریکا را به بزرگترین شریک تجاری خود بدل کردند.اما اینها جزو استثناهای تاریخ است و گمان نکنم آقای خامنهای هیچ علاقهای داشته باشد که جزو این استثناها قلمداد شود.
✍ بیژن اشتری
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
این تصور که رهبر نظام جمهوری اسلامی تحت فشار مجبور به عقبنشینی از مواضع همیشگی خود خواهد شد و مواضع معتدلتری در پیش خواهد گرفت تصور باطلی است.رهبر نظام از زمانی که یک نوجوان بود یک امپریالیسمستیز دو آتشه بود و هنوز هم هست.امپریالیسمستیزی به آقای خامنهای کمک کرد که پایههای قدرتش را به ویژه در این سیوپنج سال گذشته محکمتر کند.تندروی همیشه برای رهبران اقتدارگرا فواید زیادی داشته هر چند برای ملتها هرگز هیچ ثمری نداشته .مواضع تند یک رهبر اقتدارگرا به ویژه علیه یک «دشمن خارجی قدرتمند »باعث میشود که مخالفان بالقوه و بالفعل او دست از مخالفت خود بردارند یا مخالفت خود را علنی نکنند یا ابراز آن را به زمانی مناسبتر در آینده موکول کنند.وقتی یک رهبر اقتدارگرا درگیر یک منازعه بزرگ با «دشمن» خارجی است طبیعتاً هیچ کس جرات ابراز مخالفت با وی و حکومتش را ندارد و از همه انتظار میرود که در پشت سر او بایستند و وی را در رسیدن به هدف «,والا»یش علیه دشمن خارجی کمک کنند.از همین روست که در نظام های اقتدارگرا تندروی یک ضرورت حیاتی برای قوام و دوام حکومتها است.افزون بر این،رهبران اقتدارگرا به ویژه زمانی که به سنین کهنسالی میرسند نامنعطف تر از هر زمان دیگری میشوند و بسیار بعید است که از مواضع قدیمی خود دست بردارند.آنها سالها به همین شیوه حکومت کردهاند و در حفظ اقتدار خود نیز«موفق» بودهاند و بنابراین دلیلی نمیبینند که خود را به زحمت بیندازند و روشهای تازهای را برای حکمرانیشان بیازمایند.انها در واقع در سنین بالای عمر بیشتر به این فکر میکنند که میراثی از خود به جا گذارند و میراث آقای خامنهای چیزی جز همین ستیز ابدی و ازلیاش با آمریکا و غرب نیست که به نظرم تا آخرین دم حیات در حفظ آن خواهد کوشید.البته باید اذعان کرد که از ایشان انتظاری جز این نمیرود.رهبرانی که توانستهاند از مواضع قبلی خود برگردند و کشورشان را در مسیر متفاوتی قرار بدهند واقعا انگشت شمارند.انور سادات رهبر مصر یکی از همین معدود رهبران بود که توانست کشورش را از آغوش شوروی کمونیست بیرون بکشد و راه همکاری با غرب را در پیش بگیرد.یا رهبران ویتنام که تصمیم گرفتند پس از پایان جنگ با آمریکا راه مسالمت و دوستی با آمریکا را در پیش بگیرند و نهایتا هم آمریکا را به بزرگترین شریک تجاری خود بدل کردند.اما اینها جزو استثناهای تاریخ است و گمان نکنم آقای خامنهای هیچ علاقهای داشته باشد که جزو این استثناها قلمداد شود.
✍ بیژن اشتری
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
❇️✴️ وضعیت انقلابی جامعه ایران
✍سید هاشم فیروزی
♈️روشنفکران نگران از پیشرفت سریع غرب، نارضایتی فزآینده خود را از حرکت کند پیشرفت کشور و رشد فراوان فساد اظهار میکردند. طبقه متوسط کمکم دریافت که حکومت بیشتر درصدد تقویت توان خودش در برابر جامعه است تا تغییر وضعیت زندگی عموم.
♈️البته این بمعنی شیوع فقر و فلاکت عمومی در ایران نبود، چراکه فریزر در توصیف زندگی روستایی بیان کرد:
«کشاورزان خانههایشان تمیز و راحت بود. میوه اغلب در دسترس، گهگاه گوشت، ماست و نان مرغوب در دسترس، لباسها زمخت و گرم و....»
♈️با افزایش اعتراضات عمومی ایران بسمت انقلاب سیاسی در حرکت بود. طبقه متوسط از لحاظ عقیدتی اعتقادی خلاف حکومت در پیش گرفته بود و از نظر اقتصادی دخل و خرجش پاسخگوی نیازهایش نبود.
روشنفکران تعریف جدید برای آینده داشتند و علیرغم تفاوت ظاهری با طبقه متوسط هردو یک هدف مشترک را دنبال میکردند:
حمله به حکومت مرکزی!
هر دو آگاه به ضعف،بیاخلاقی،ورشکستگی مالی و بیکفایتی دستگاه حاکم به ناتوانی نظامی حکومت در مواجه با قدرتهای بیرونی آگاه بودند.
♈️اتحادی عجیب بین تجارمتمول و دستفروشها، عمده فروشان و دکانداران، طلاب و دانش آموختگان، روحانیون و کارمندان، مسلمان و غیرمسلمان، فارس و غیر فارس، حیدری و نعمتی پدید آمده بود.
همه خواستار یک چیز بودند:
پایان بخشیدن به حکومت اصلاحناپذیر!
🔰(خلاصهای از وضعیت انقلابی جامعه ایران در بین سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۲۹۹ هجریشمسی در مواجه با حکومت قاجار)
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
✍سید هاشم فیروزی
♈️روشنفکران نگران از پیشرفت سریع غرب، نارضایتی فزآینده خود را از حرکت کند پیشرفت کشور و رشد فراوان فساد اظهار میکردند. طبقه متوسط کمکم دریافت که حکومت بیشتر درصدد تقویت توان خودش در برابر جامعه است تا تغییر وضعیت زندگی عموم.
♈️البته این بمعنی شیوع فقر و فلاکت عمومی در ایران نبود، چراکه فریزر در توصیف زندگی روستایی بیان کرد:
«کشاورزان خانههایشان تمیز و راحت بود. میوه اغلب در دسترس، گهگاه گوشت، ماست و نان مرغوب در دسترس، لباسها زمخت و گرم و....»
♈️با افزایش اعتراضات عمومی ایران بسمت انقلاب سیاسی در حرکت بود. طبقه متوسط از لحاظ عقیدتی اعتقادی خلاف حکومت در پیش گرفته بود و از نظر اقتصادی دخل و خرجش پاسخگوی نیازهایش نبود.
روشنفکران تعریف جدید برای آینده داشتند و علیرغم تفاوت ظاهری با طبقه متوسط هردو یک هدف مشترک را دنبال میکردند:
حمله به حکومت مرکزی!
هر دو آگاه به ضعف،بیاخلاقی،ورشکستگی مالی و بیکفایتی دستگاه حاکم به ناتوانی نظامی حکومت در مواجه با قدرتهای بیرونی آگاه بودند.
♈️اتحادی عجیب بین تجارمتمول و دستفروشها، عمده فروشان و دکانداران، طلاب و دانش آموختگان، روحانیون و کارمندان، مسلمان و غیرمسلمان، فارس و غیر فارس، حیدری و نعمتی پدید آمده بود.
همه خواستار یک چیز بودند:
پایان بخشیدن به حکومت اصلاحناپذیر!
🔰(خلاصهای از وضعیت انقلابی جامعه ایران در بین سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۲۹۹ هجریشمسی در مواجه با حکومت قاجار)
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
❇️✴️ چرا نسل زد به ترامپ رأی داد؟
برخلاف تصور رایج، نسل زد دیگر بهطور یکپارچه حامی چپگرایان نیستند و به ترامپ گرایش یافتهاند.
مشکلات اقتصادی، افزایش هزینههای زندگی، تورم و ناامیدی از سیاستهای دموکراتها، بسیاری از این جوانان را به این نتیجه رسانده که وعدههای ترقیخواهان در عمل ناکارآمد بوده است.
نسل زد که با واقعیتهای سخت اقتصادی روبهرو است، بیشتر به سیاستهایی جذب میشود که به رشد اقتصادی، اشتغالزایی و کاهش هزینههای زندگی کمک کند.
سیاستهای جمهوریخواهان، مانند کاهش مالیات، حمایت از کسبوکارها و افزایش امنیت اقتصادی، برای این نسل جذابتر شده است.
برخلاف روایت رسانههای جریان اصلی که نسل زد را مترقی و چپگرا میدانند، این نسل در حال تغییر مسیر است و به دنبال رهبرانی است که بتوانند مشکلات واقعیشان را حل کنند، نه آنکه تنها شعارهای ایدئولوژیک سر دهند.
🔹 فِیت هیل، نشریه آتلانتیک
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
برخلاف تصور رایج، نسل زد دیگر بهطور یکپارچه حامی چپگرایان نیستند و به ترامپ گرایش یافتهاند.
مشکلات اقتصادی، افزایش هزینههای زندگی، تورم و ناامیدی از سیاستهای دموکراتها، بسیاری از این جوانان را به این نتیجه رسانده که وعدههای ترقیخواهان در عمل ناکارآمد بوده است.
نسل زد که با واقعیتهای سخت اقتصادی روبهرو است، بیشتر به سیاستهایی جذب میشود که به رشد اقتصادی، اشتغالزایی و کاهش هزینههای زندگی کمک کند.
سیاستهای جمهوریخواهان، مانند کاهش مالیات، حمایت از کسبوکارها و افزایش امنیت اقتصادی، برای این نسل جذابتر شده است.
برخلاف روایت رسانههای جریان اصلی که نسل زد را مترقی و چپگرا میدانند، این نسل در حال تغییر مسیر است و به دنبال رهبرانی است که بتوانند مشکلات واقعیشان را حل کنند، نه آنکه تنها شعارهای ایدئولوژیک سر دهند.
🔹 فِیت هیل، نشریه آتلانتیک
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
❇️✴️ فقط شنیدن کافی نیست، به موقع باید شنید
✍ # علی_زمانیان
هنگامی که اعتراضات خیابانی به اوج رسیده و اوضاع از کنترل خارج شده بود، شاه در یک نطق تلویزیونی گفت:
"صدای انقلاب شما را شنیدم"
او نمیدانست شنیدن صدای ملت، ضرورتی اجتنابناپذیر است و اگر چنین است پس صدای مردم را باید به موقع شنید. و نکتهی مهم این بود که مردم، شنیدن پیامشان را نه نشانهی بلوغ نظام سیاسی و عقلانیت، تفسیر کردند و نه آن را از منظر اخلاقی، کنشی مشفقانه، همدلانه و صادقانه احساس کردند. بلکه آن را واکنشی ریاکارانه، از موضع ضعف و غیرصادقانه یافتند. از این رو وقتی شاه صراحتا گفت که "پیام انقلاب شما را شنیدم"، این شنیدنِ دیرهنگام، نه تنها کاری از پیش نبرد که اوضاع را برای او بدتر کرد.
نظامهای سیاسی، قبل از این که صدای مردم به انقلاب و مشت تبدیل شود، مختارانه باید آن را بشنوند، و الا انقلاب، "شنیدن" را به او تحمیل خواهند کرد.
🔺محسن مخملباف در خاطراتش آورده است:
وقتی شاه جملهٔ «من پیام انقلاب شما را شنیدم» را بر زبان آورد، همه زندانیان صدایی از خود در آوردند. یکی گفت نظام شاه فرو ریخت. یکی گفت ما پیروز شدیم. یکی به او لعنت فرستاد. وقتی پیام شاه تمام شد، بعضی از زندانیان همدیگر را بغل کردند و گفتند ما پیروز شدیم، شاه رفتنی است.
برقراری و ثبات نظامهای سیاسی منوط به ارتباطی معقول و بههنگام با مردم و دیالوگی مستمر با جامعه است.
این دیالوگ، الزاما و تماما از طریق گفتار شفاهی و گفتگوی زبانی نیست. بلکه بخش بزرگتر را باید از پژوهشها و تحقیقات دریافت. درد و رنجهای جامعه را دیدن، خود، بخشی از پروسهی شنیدن است. صدای مردم را حتی وقتی سخنی نگفته باشند، میتوان در مشقات و رنجها و رنگ رخسارهشان شنید.
به تعبیر سعدی، احوال ظاهری آدمی نشان از راز و رمز درون دارد:
گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست
رنگ رخسار خبر میدهد از سر ضمیر
رنگ رخساره، همان چیزی است که امروزه از آن به "زبان بدن" یاد میکنند. از نشانههای هوشمندی و زیرکی نظامهای سیاسی، یکی این است که اسرار درون جامعه را پیش از آن که به زبان و به فریاد برآید، از رنگ رخسارهی جامعه میفهمند.
جامعه با بدن خود با اربابان قدرت سخن میگوید. شنیدن به موقع وقتی است که پیام را قبل از ان که به فریاد تبدیل گردد، از طریق "زبان بدن" شنید.
نظامی که التهاب جامعه را به موقع نبیند، روزی مجبور میشود صدای انقلاب و خیزش پرهیاهوی خیابانی را بشنود.
🔰به طور کلی چهار مرحله از شنیدن پپام را میتوان از یکدیگر تفکیک کرد:
۱. از طرق زبان بدن (ناگفته را شنیدن)
۲. از طریق دیالوگ و گفتگوی آرام با جامعه
۳. از طریق فریادها و اعتراضات خیابانی
۴. از طریق مشتهای گره کردهی شهروندان خشمگین
رژیم پهلوی، در مرحلهی چهارم، صدای مردم را شنید، که دیگر دیر شده بود. اما یک پرسش اساسی که امروزه نیز به کار میآید این است که:
چرا "شاه"، صدای انقلاب مردم را دیر شنید؟ اساسا چرا یک نظام سیاسی دچار ثقل سامعه میشود که جامعه محبور میشود با فریاد و مشت های گره کرده با آنان سخن بگویند؟
🔰علل زیر در بیتوجهی به پیام جامعه، مدخلیت دارد:
۱. دست کم گرفتن قدرت جامعه
۲. ارزیابی نادرست از قدرت خویش
۳. تصور نادرست از قصهی حکمرانی، (خویش را ارباب و مردم را رعیت دیدن)
۴. عدم اعتماد کافی به کارشناسان درون سیستم
۵. فقدان مکانیسم لازم برای شنیدن پیام و دیدن رنگ رخسارهی جامعه
۶. اعمال سانسور در گزارش واقعیت به تصمیمگیران
۷. اعمال هزینهی سنگین برای حقیقتگویی متفکران جامعه
ثبات و بقا نظام سیاسی عمدا به سه عامل زیر وابسته است:
۱. "مهارت شنیدن" پیامهای جامعه.
نظامهای هوشمند هم "قصهی نانموده" را میدانند و هم "نامهی نانوشته"ی جامعه را میخوانند.
🔰برای خواندن جامعه دست کم به چهار چیز نیاز است:
الف. مکانیسمهای ساختاری برای دایما شنیدن. مانند پژوهشگاههای معتبر سنجش جامعه.
ب. آزادی نقد و انتقاد متفکران
ج. حساسیت بالا به "زبان بدن" جامعه
د. آزادی شهروندان برای ابراز خویشتن
۲. "مهارت نشانهشناسی"
هر سیستمی همواره با مسئلههایی مواجهه میشود که باید حل و فصل شوند. یکی از تواناییهای نظامهای پویا،
اولا، توانایی تفسیر و فهم نشانه ها.
ثانیا، مهارت تنظیم سلسله مراتب مسئله ها بر اساس اهمیت آنان.
۳. "مهارت خودترمیمی".
سیستم پویا با انعطاف لازم، میتواند بنا به شرایط و پیام هایی که از جامعه می شنود، دست به بازسازی خویش ببرد.
🔰برای "خودترمیمی"، به چهار مولفه محتاج است:
الف. آمادگی روانشناختی برای تغییر.
ب. مهارت عملی در ترمیم و تغییر به موقع
ج. کنار نهادن مطلقاندیشیِ جزماندیشانه
د. عرفی و قراردادی دانستن چهارچوبهای نظام سیاسی
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
✍ # علی_زمانیان
هنگامی که اعتراضات خیابانی به اوج رسیده و اوضاع از کنترل خارج شده بود، شاه در یک نطق تلویزیونی گفت:
"صدای انقلاب شما را شنیدم"
او نمیدانست شنیدن صدای ملت، ضرورتی اجتنابناپذیر است و اگر چنین است پس صدای مردم را باید به موقع شنید. و نکتهی مهم این بود که مردم، شنیدن پیامشان را نه نشانهی بلوغ نظام سیاسی و عقلانیت، تفسیر کردند و نه آن را از منظر اخلاقی، کنشی مشفقانه، همدلانه و صادقانه احساس کردند. بلکه آن را واکنشی ریاکارانه، از موضع ضعف و غیرصادقانه یافتند. از این رو وقتی شاه صراحتا گفت که "پیام انقلاب شما را شنیدم"، این شنیدنِ دیرهنگام، نه تنها کاری از پیش نبرد که اوضاع را برای او بدتر کرد.
نظامهای سیاسی، قبل از این که صدای مردم به انقلاب و مشت تبدیل شود، مختارانه باید آن را بشنوند، و الا انقلاب، "شنیدن" را به او تحمیل خواهند کرد.
🔺محسن مخملباف در خاطراتش آورده است:
وقتی شاه جملهٔ «من پیام انقلاب شما را شنیدم» را بر زبان آورد، همه زندانیان صدایی از خود در آوردند. یکی گفت نظام شاه فرو ریخت. یکی گفت ما پیروز شدیم. یکی به او لعنت فرستاد. وقتی پیام شاه تمام شد، بعضی از زندانیان همدیگر را بغل کردند و گفتند ما پیروز شدیم، شاه رفتنی است.
برقراری و ثبات نظامهای سیاسی منوط به ارتباطی معقول و بههنگام با مردم و دیالوگی مستمر با جامعه است.
این دیالوگ، الزاما و تماما از طریق گفتار شفاهی و گفتگوی زبانی نیست. بلکه بخش بزرگتر را باید از پژوهشها و تحقیقات دریافت. درد و رنجهای جامعه را دیدن، خود، بخشی از پروسهی شنیدن است. صدای مردم را حتی وقتی سخنی نگفته باشند، میتوان در مشقات و رنجها و رنگ رخسارهشان شنید.
به تعبیر سعدی، احوال ظاهری آدمی نشان از راز و رمز درون دارد:
گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست
رنگ رخسار خبر میدهد از سر ضمیر
رنگ رخساره، همان چیزی است که امروزه از آن به "زبان بدن" یاد میکنند. از نشانههای هوشمندی و زیرکی نظامهای سیاسی، یکی این است که اسرار درون جامعه را پیش از آن که به زبان و به فریاد برآید، از رنگ رخسارهی جامعه میفهمند.
جامعه با بدن خود با اربابان قدرت سخن میگوید. شنیدن به موقع وقتی است که پیام را قبل از ان که به فریاد تبدیل گردد، از طریق "زبان بدن" شنید.
نظامی که التهاب جامعه را به موقع نبیند، روزی مجبور میشود صدای انقلاب و خیزش پرهیاهوی خیابانی را بشنود.
🔰به طور کلی چهار مرحله از شنیدن پپام را میتوان از یکدیگر تفکیک کرد:
۱. از طرق زبان بدن (ناگفته را شنیدن)
۲. از طریق دیالوگ و گفتگوی آرام با جامعه
۳. از طریق فریادها و اعتراضات خیابانی
۴. از طریق مشتهای گره کردهی شهروندان خشمگین
رژیم پهلوی، در مرحلهی چهارم، صدای مردم را شنید، که دیگر دیر شده بود. اما یک پرسش اساسی که امروزه نیز به کار میآید این است که:
چرا "شاه"، صدای انقلاب مردم را دیر شنید؟ اساسا چرا یک نظام سیاسی دچار ثقل سامعه میشود که جامعه محبور میشود با فریاد و مشت های گره کرده با آنان سخن بگویند؟
🔰علل زیر در بیتوجهی به پیام جامعه، مدخلیت دارد:
۱. دست کم گرفتن قدرت جامعه
۲. ارزیابی نادرست از قدرت خویش
۳. تصور نادرست از قصهی حکمرانی، (خویش را ارباب و مردم را رعیت دیدن)
۴. عدم اعتماد کافی به کارشناسان درون سیستم
۵. فقدان مکانیسم لازم برای شنیدن پیام و دیدن رنگ رخسارهی جامعه
۶. اعمال سانسور در گزارش واقعیت به تصمیمگیران
۷. اعمال هزینهی سنگین برای حقیقتگویی متفکران جامعه
ثبات و بقا نظام سیاسی عمدا به سه عامل زیر وابسته است:
۱. "مهارت شنیدن" پیامهای جامعه.
نظامهای هوشمند هم "قصهی نانموده" را میدانند و هم "نامهی نانوشته"ی جامعه را میخوانند.
🔰برای خواندن جامعه دست کم به چهار چیز نیاز است:
الف. مکانیسمهای ساختاری برای دایما شنیدن. مانند پژوهشگاههای معتبر سنجش جامعه.
ب. آزادی نقد و انتقاد متفکران
ج. حساسیت بالا به "زبان بدن" جامعه
د. آزادی شهروندان برای ابراز خویشتن
۲. "مهارت نشانهشناسی"
هر سیستمی همواره با مسئلههایی مواجهه میشود که باید حل و فصل شوند. یکی از تواناییهای نظامهای پویا،
اولا، توانایی تفسیر و فهم نشانه ها.
ثانیا، مهارت تنظیم سلسله مراتب مسئله ها بر اساس اهمیت آنان.
۳. "مهارت خودترمیمی".
سیستم پویا با انعطاف لازم، میتواند بنا به شرایط و پیام هایی که از جامعه می شنود، دست به بازسازی خویش ببرد.
🔰برای "خودترمیمی"، به چهار مولفه محتاج است:
الف. آمادگی روانشناختی برای تغییر.
ب. مهارت عملی در ترمیم و تغییر به موقع
ج. کنار نهادن مطلقاندیشیِ جزماندیشانه
د. عرفی و قراردادی دانستن چهارچوبهای نظام سیاسی
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
✳️✴️ دشمنسازی؛ ابزار بقای دیکتاتورها
✍️ حسین حسینی پناه
دشمنسازی به عنوان یک راهبرد اساسی، همواره در طول تاریخ توسط رهبران مستبد و دیکتاتورها به کار گرفته شده است. این پدیده نه تنها در سطح جوامع، بلکه در سازمانها و گروههای کوچکتر نیز مشاهده میشود. دیکتاتورها با ایجاد تصویری خصمانه از یک دشمن خارجی یا داخلی، سعی در توجیه اقدامات سرکوبگرانه خود و حفظ قدرت مطلق خویش دارند. اما چرا دشمنسازی برای دیکتاتورها اینقدر حیاتی است؟
1️⃣ ایجاد یک تهدید مشترک برای انسجام درونی
انسانها زمانی بیشترین همبستگی را نشان میدهند که احساس کنند تهدیدی مشترک آنها را هدف قرار داده است. دیکتاتورها با معرفی یک دشمن خارجی یا داخلی، مردم یا کارکنان را در برابر "دیگری" متحد میکنند تا وفاداری و همبستگی حول محور خود را افزایش دهند.
2️⃣ منحرف کردن توجه از ناکارآمدیها
دیکتاتورها معمولاً در اداره کشور یا سازمان ضعفهای قابل توجهی دارند. دشمنسازی باعث میشود توجه افراد از مشکلات واقعی (مانند فساد، سوءمدیریت، ناکارآمدی) به سمت دشمن خیالی یا بزرگنماییشده منحرف شود. این تاکتیک به دیکتاتورها اجازه میدهد تا مسئولیت شکستها و ناکامیها را به گردن دیگران بیندازند و خود را از پاسخگویی معاف کنند.
3️⃣ توجیه سرکوب و کنترل شدید
از منظر روانشناسی قدرت، دیکتاتورها برای افزایش کنترل بر جامعه یا سازمان، نیاز به توجیه دارند. دشمنسازی این توجیه را فراهم میکند و به آنها این امکان را میدهد که محدودیتهای بیشتری بر آزادیها اعمال کنند، نظارتها را تشدید کرده و حتی مخالفان را سرکوب نمایند؛ همه اینها به بهانه "مقابله با تهدید".
در چنین شرایطی، هر گونه اعتراض یا انتقاد به عنوان خیانت تلقی میشود و سرکوب آن توجیهپذیر میگردد.
4️⃣ ایجاد یک تصویر قهرمانانه از خود
دیکتاتورها دوست دارند به عنوان ناجی و قهرمان معرفی شوند. آنها با خلق دشمنی که "مردم" یا "سازمان" را تهدید میکند، خود را در مقام منجی قرار میدهند که تنها راه مقابله با این خطر است. این تاکتیک باعث میشود افراد بیشتری به آنها وابسته شوند و جایگاهشان مستحکمتر گردد.
5️⃣ ایجاد فضای ترس و تضعیف تفکر انتقادی
دشمنسازی فضایی از ترس و ناامنی ایجاد میکند که در آن افراد از پرسیدن سوالات انتقادی پرهیز میکنند. نگرانی از متهم شدن به همکاری با "دشمن" باعث میشود افراد از جریان حاکم تبعیت کنند و کمتر جرأت تحلیل و نقد داشته باشند. در نتیجه، تفکر انتقادی تضعیف شده و فرمانبرداری کورکورانه افزایش مییابد.
✅ #سیاست_شناسی
@Politicology
✍️ حسین حسینی پناه
دشمنسازی به عنوان یک راهبرد اساسی، همواره در طول تاریخ توسط رهبران مستبد و دیکتاتورها به کار گرفته شده است. این پدیده نه تنها در سطح جوامع، بلکه در سازمانها و گروههای کوچکتر نیز مشاهده میشود. دیکتاتورها با ایجاد تصویری خصمانه از یک دشمن خارجی یا داخلی، سعی در توجیه اقدامات سرکوبگرانه خود و حفظ قدرت مطلق خویش دارند. اما چرا دشمنسازی برای دیکتاتورها اینقدر حیاتی است؟
1️⃣ ایجاد یک تهدید مشترک برای انسجام درونی
انسانها زمانی بیشترین همبستگی را نشان میدهند که احساس کنند تهدیدی مشترک آنها را هدف قرار داده است. دیکتاتورها با معرفی یک دشمن خارجی یا داخلی، مردم یا کارکنان را در برابر "دیگری" متحد میکنند تا وفاداری و همبستگی حول محور خود را افزایش دهند.
2️⃣ منحرف کردن توجه از ناکارآمدیها
دیکتاتورها معمولاً در اداره کشور یا سازمان ضعفهای قابل توجهی دارند. دشمنسازی باعث میشود توجه افراد از مشکلات واقعی (مانند فساد، سوءمدیریت، ناکارآمدی) به سمت دشمن خیالی یا بزرگنماییشده منحرف شود. این تاکتیک به دیکتاتورها اجازه میدهد تا مسئولیت شکستها و ناکامیها را به گردن دیگران بیندازند و خود را از پاسخگویی معاف کنند.
3️⃣ توجیه سرکوب و کنترل شدید
از منظر روانشناسی قدرت، دیکتاتورها برای افزایش کنترل بر جامعه یا سازمان، نیاز به توجیه دارند. دشمنسازی این توجیه را فراهم میکند و به آنها این امکان را میدهد که محدودیتهای بیشتری بر آزادیها اعمال کنند، نظارتها را تشدید کرده و حتی مخالفان را سرکوب نمایند؛ همه اینها به بهانه "مقابله با تهدید".
در چنین شرایطی، هر گونه اعتراض یا انتقاد به عنوان خیانت تلقی میشود و سرکوب آن توجیهپذیر میگردد.
4️⃣ ایجاد یک تصویر قهرمانانه از خود
دیکتاتورها دوست دارند به عنوان ناجی و قهرمان معرفی شوند. آنها با خلق دشمنی که "مردم" یا "سازمان" را تهدید میکند، خود را در مقام منجی قرار میدهند که تنها راه مقابله با این خطر است. این تاکتیک باعث میشود افراد بیشتری به آنها وابسته شوند و جایگاهشان مستحکمتر گردد.
5️⃣ ایجاد فضای ترس و تضعیف تفکر انتقادی
دشمنسازی فضایی از ترس و ناامنی ایجاد میکند که در آن افراد از پرسیدن سوالات انتقادی پرهیز میکنند. نگرانی از متهم شدن به همکاری با "دشمن" باعث میشود افراد از جریان حاکم تبعیت کنند و کمتر جرأت تحلیل و نقد داشته باشند. در نتیجه، تفکر انتقادی تضعیف شده و فرمانبرداری کورکورانه افزایش مییابد.
✅ #سیاست_شناسی
@Politicology
❇️✴️ آنهایی که خواهان استعفای پزشکیان هستند یا نظام را نشناختهاند یا خود را به نادانی میزنند.
✍️بیژن اشتری
عدم موفقیت آقای پزشکیان در عمل کردن به وعدههای انتخاباتی اش طی شش ماهی که از آغاز کارش به عنوان رئیس جمهوری میگذرد باعث شده که فریادهای درخواست استعفای ایشان از همه سو بلند شود و حتی همفکران اصلاحطلبش هم این درخواست را مطرح کنند
اما من به یاد ندارم در تاریخ جمهوری اسلامی هیچ مقام سطح بالایی استعفا کرده باشد.در این نظام استعفای مقامات جزو محرمات (تابو) است و حتی عملی اعتراضی و خائنانه به شمار میرود.کسی که مورد لطف نظام قرار گرفته و وارد حلقه بالایی قدرت شده ،آن هم در حد رئیس جمهور ،اصولاً حق استعفا ندارد و آن که سرنوشت شغلی رئیس جمهور و وزرایش را تعیین میکند شخص رهبر نظام است.
در مافیا،سازمان تبهکاران ایتالیایی، قانونی وجود دارد زیر عنوان «اومرتا». تحت این قانون نانوشته هر فردی که وارد خانواده مافیا شد دیگر حق خروج از آن را ندارد و تحت هر شرایطی باید به «خانواده» وفادار بماند.اومرنا در واقع نوعی قسم وفاداری شدید به خانواده مافیاست و یک ضرب المثل مافیایی هم میگوید: «هر بلایی هم که در خانواده سرت آمد همیشه کر و کور و لال باش تا صد سال در آرامش زندگی کنی.»
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
✍️بیژن اشتری
عدم موفقیت آقای پزشکیان در عمل کردن به وعدههای انتخاباتی اش طی شش ماهی که از آغاز کارش به عنوان رئیس جمهوری میگذرد باعث شده که فریادهای درخواست استعفای ایشان از همه سو بلند شود و حتی همفکران اصلاحطلبش هم این درخواست را مطرح کنند
اما من به یاد ندارم در تاریخ جمهوری اسلامی هیچ مقام سطح بالایی استعفا کرده باشد.در این نظام استعفای مقامات جزو محرمات (تابو) است و حتی عملی اعتراضی و خائنانه به شمار میرود.کسی که مورد لطف نظام قرار گرفته و وارد حلقه بالایی قدرت شده ،آن هم در حد رئیس جمهور ،اصولاً حق استعفا ندارد و آن که سرنوشت شغلی رئیس جمهور و وزرایش را تعیین میکند شخص رهبر نظام است.
در مافیا،سازمان تبهکاران ایتالیایی، قانونی وجود دارد زیر عنوان «اومرتا». تحت این قانون نانوشته هر فردی که وارد خانواده مافیا شد دیگر حق خروج از آن را ندارد و تحت هر شرایطی باید به «خانواده» وفادار بماند.اومرنا در واقع نوعی قسم وفاداری شدید به خانواده مافیاست و یک ضرب المثل مافیایی هم میگوید: «هر بلایی هم که در خانواده سرت آمد همیشه کر و کور و لال باش تا صد سال در آرامش زندگی کنی.»
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
❇️✴️ حکمرانیِ «شرافتمندانۀ» اسلامی!
— ما که از تعطیلی بدمان نمیآید، اما...
✍🏻 #حسین_ثنايینژاد
🍂 فردا هم تعطیل اعلام شدیم! بعید میدانم هیچ معلم، کارمند و یا کارگری از اینکه روزهای بیشتری را تعطیل کنند، ناراضی باشد. من شخصا از چنین تعطیلاتی لذت میبرم. پای کرسی مینشینم. گاهی مطالعه میکنم، گاهی مینویسم، گاهی هم فیلم تماشا میکنم. حدود غروب هم لباس گرم میپوشم و پیاده روی میکنم و جای شما خالی خوش میگذرد.
🍂 اما اینکه این تعطیلیها چه صدمهای به اقتصاد کشور میزند و در آینده گریبان خود مرا هم خواهد گرفت، نمیدانم.
🍂 من اگر ندانم مشکلی نیست، چون نه تخصصی در این زمینه دارم و نه مسئولیتی. اما گمان میکنم آنها هم که تعطیل اعلام میکنند در این زمینه چیزی نمیدانند. زیرا اگر میدانستند کار به اینجا نمیکشید.
🍂 اگر میدانستند در کشوری که رتبهٔ دوم منابع گازی جهان را دارد، نمیگفتند بهخاطر ناترازی گاز مجبوریم تعطیل کنیم.
🍂 اگر میدانستند، بیست سال بهخاطر انرژی هستهای، کشور را به فلاکت نمیافکندند تا پس از این همه سال نه انرژی هستهای داشته باشیم و نه همان انرژی معمولی را که داشتیم.
🍂 اینجاست که وقتی در پایان روز از پیاده روی برمیگردم و در خبرها میخوانم که فردا هم تعطیل اعلام شده، نه تنها خوشحال نمیشوم که نگرانی تمام وجودم را دربر میگیرد.
🍂 دلم میخواهد یک سوال را دولتیان پاسخ دهند و آن اینکه: تا کی قرار است با تعطیل کردن مشکل ناترازی حل شود و چه برنامهای برای رفع این ناترازی دارند که بتوان به آن دل بست در آینده کار مُلک به تعطیلی نمیکشد.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
— ما که از تعطیلی بدمان نمیآید، اما...
✍🏻 #حسین_ثنايینژاد
🍂 فردا هم تعطیل اعلام شدیم! بعید میدانم هیچ معلم، کارمند و یا کارگری از اینکه روزهای بیشتری را تعطیل کنند، ناراضی باشد. من شخصا از چنین تعطیلاتی لذت میبرم. پای کرسی مینشینم. گاهی مطالعه میکنم، گاهی مینویسم، گاهی هم فیلم تماشا میکنم. حدود غروب هم لباس گرم میپوشم و پیاده روی میکنم و جای شما خالی خوش میگذرد.
🍂 اما اینکه این تعطیلیها چه صدمهای به اقتصاد کشور میزند و در آینده گریبان خود مرا هم خواهد گرفت، نمیدانم.
🍂 من اگر ندانم مشکلی نیست، چون نه تخصصی در این زمینه دارم و نه مسئولیتی. اما گمان میکنم آنها هم که تعطیل اعلام میکنند در این زمینه چیزی نمیدانند. زیرا اگر میدانستند کار به اینجا نمیکشید.
🍂 اگر میدانستند در کشوری که رتبهٔ دوم منابع گازی جهان را دارد، نمیگفتند بهخاطر ناترازی گاز مجبوریم تعطیل کنیم.
🍂 اگر میدانستند، بیست سال بهخاطر انرژی هستهای، کشور را به فلاکت نمیافکندند تا پس از این همه سال نه انرژی هستهای داشته باشیم و نه همان انرژی معمولی را که داشتیم.
🍂 اینجاست که وقتی در پایان روز از پیاده روی برمیگردم و در خبرها میخوانم که فردا هم تعطیل اعلام شده، نه تنها خوشحال نمیشوم که نگرانی تمام وجودم را دربر میگیرد.
🍂 دلم میخواهد یک سوال را دولتیان پاسخ دهند و آن اینکه: تا کی قرار است با تعطیل کردن مشکل ناترازی حل شود و چه برنامهای برای رفع این ناترازی دارند که بتوان به آن دل بست در آینده کار مُلک به تعطیلی نمیکشد.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
✴️❇️ جناب دکتر پزشکیان لطفا درخواست تجدید نظر کنید !
شرافت وقتی لکه دار می شود که انسانهایی در این کشور شب گرسنه سربر بالین بگذارند
✍️رضا ولد بیگی
اگر بیننده سریالهای ژاپنی و کره ای روایتگر گذشته های دور حاکمان این کشورها بوده باشید بکرات دیده میشود که اطرافیان امپراتور با عبارت " عالیجناب لطفا تجدید نظر کنید "از او درخواست تجدید نظر در تصمیمات خود میکنند و در مواردی امپراطور توجه نموده و تجدید نظر میکند. تجدید نظر خواهان که مطیع فرمان اجرایی هستند ولی نظر خود را بیان میکنند .این درباریان که نمایندگان بخش های مختلف اجتماع و یا قبایل میباشند با توجه به تبعات تصمیمات امپراطور بر حوزه نمایندگی نظر خود را ابراز میکنند .
بعد از ماهها امید به تنش زدایی با غرب بویژه امریکا و وعده های مکرر پزشکیان برای مذاکره مستقیم با آمریکا و رفع تحریمها و همچنین مجوز غیر مستقیم رهبری برای معامله و تاکید ایشان برای هشیاری در مذاکره پس از یادداشت ترامپ مبنی بر فشار حداکثری و همچنین شایعات مشکوک مبنی بر درخواست خلع سلاح ایران که بعدا صراحتا توسط تیم ترامپ تکذیب شد متاسفانه با سخنرانی مقامات مبنی بر غیر شرافتمندانه بودن مذاکره با امریکا شاهد پر تنش ترین مرحله در روابط ایران و آمریکا و وخامت اوضاع اقتصادی و افزایش سرسام آور قیمت دلار می باشیم .
متاسفانه هیچ مقام رسمی از تاثیر این سخنان بر زندگی واقعی مردم و شرکتها و کارخانجات بخش خصوصی سخن نمیگوید و مقامات حکومتی که همگی در وضع معیشتی امن و مرفه روزگار میگذرانند چشم بر واقعیات بسته و با تکرار غیر شرافتمندانه بودن مذاکرات نشان دادند دغدغه شغل و مقام برای انها بیش از معیشت مردم اهمیت دارد.
از دکتر پزشکیان بعنوان فردی که صاحب بیشترین رای مستقیم از مردم ایران است و در مناظره های انتخاباتی امیدهای بسیاری برای دفاع از زندگی اقتصادی مردم ایجاد نمود قابل انتظار بود که بگوید " عالیجناب لطفا تجدید نظر کنید " چون حیات اقتصادی مردم را بشدت تحت تاثیر قرار میدهد.
مقامات که بعد از چهل و شش سال بدرستی بهبود واقعی شرایط اقتصادی کشور را منوط به حضور فعال و امن بخش خصوصی تشخیص دادند ، آیا نظر فعالان اقتصادی بخش خصوصی را برای تصمیمات سرنوشت ساز پرسیدند؟
اگر از کاسبان تحریم که بسیار خرسند از تنش موجود هستند عبور کنیم در شرکتهای دولتی یا حکومتی تاثیر این تصمیمات و رکود کار و افزایش هزینه ها تقریبا هیچ تاثیری بر زندگی شخصی مدیران این شرکتها نداشته و انان همچنان با مشت گره کرده و چفیه بر گردن برای بقای صندلی خود شعار میدهند. ولی در زندگی واقعی مردم و در بخش خصوصی واقعی و غیر رانتی وضع کاملا متفاوت بوده و این تصمیمات میتواند تمام هست و نیست صاحبان آنها را بر باد داده و تبع آن ورشکستگی و بیکاری بسیاری را بدنبال خواهد داشت.
آقای پزشکیان شرافت شما وقتی لکه دار میشود که فرزندان این مملکت امید به کار و زندگی شرافتمندانه نداشته باشند و انسانهایی در این کشور شب گرسنه سربر بالین بگذارند .
شرافت شما وقتی لکه دار میشود که میلیونها جوان بخاطر مشکل اقتصادی توان تشکیل خانواده ندارند .
شرافت شما وقتی لکه دار میشود میلیونها ایرانی مستعد کشور را ترک میکنند.
آقای پزشکیان شما فرزند پاکدست ، صادق و درستکار مردم ایران هستید . شجاعت بخرج دهید و به نمایندگی از رای دهندگان درخواست تجدید نظر کنید .
شما اخرین فرصت جمهوری اسلامی هستید و میتوانید با اتکا به پاکدستی ، شجاعت و میهن دوستی خودتان و بکار گماردن تیم مذاکره قوی و شجاع با امریکا و اروپا به توافقی به نفع ملت ایران دست پیدا کنید .اگر ترامپ تندرو توافق اوباما را پاره نمود بسیار بعید است رئیس جمهوری تندروتر از ترامپ پیدا شود که توافق او را باطل کند .استناد به چنین فرضی بعنوان تجربه قیاس مع الفارق است .
تجربه چین ویتنام مالزی اندونزی ...جلوی چشمان ماست که بدون منایع طبیعی غنی با تعامل با غرب بویژه امریکا کشورشان را در مسیر توسعه و رفاه قرار داده اند. جناب دکتر پزشکیان چرا ما نتوانیم !؟
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
شرافت وقتی لکه دار می شود که انسانهایی در این کشور شب گرسنه سربر بالین بگذارند
✍️رضا ولد بیگی
اگر بیننده سریالهای ژاپنی و کره ای روایتگر گذشته های دور حاکمان این کشورها بوده باشید بکرات دیده میشود که اطرافیان امپراتور با عبارت " عالیجناب لطفا تجدید نظر کنید "از او درخواست تجدید نظر در تصمیمات خود میکنند و در مواردی امپراطور توجه نموده و تجدید نظر میکند. تجدید نظر خواهان که مطیع فرمان اجرایی هستند ولی نظر خود را بیان میکنند .این درباریان که نمایندگان بخش های مختلف اجتماع و یا قبایل میباشند با توجه به تبعات تصمیمات امپراطور بر حوزه نمایندگی نظر خود را ابراز میکنند .
بعد از ماهها امید به تنش زدایی با غرب بویژه امریکا و وعده های مکرر پزشکیان برای مذاکره مستقیم با آمریکا و رفع تحریمها و همچنین مجوز غیر مستقیم رهبری برای معامله و تاکید ایشان برای هشیاری در مذاکره پس از یادداشت ترامپ مبنی بر فشار حداکثری و همچنین شایعات مشکوک مبنی بر درخواست خلع سلاح ایران که بعدا صراحتا توسط تیم ترامپ تکذیب شد متاسفانه با سخنرانی مقامات مبنی بر غیر شرافتمندانه بودن مذاکره با امریکا شاهد پر تنش ترین مرحله در روابط ایران و آمریکا و وخامت اوضاع اقتصادی و افزایش سرسام آور قیمت دلار می باشیم .
متاسفانه هیچ مقام رسمی از تاثیر این سخنان بر زندگی واقعی مردم و شرکتها و کارخانجات بخش خصوصی سخن نمیگوید و مقامات حکومتی که همگی در وضع معیشتی امن و مرفه روزگار میگذرانند چشم بر واقعیات بسته و با تکرار غیر شرافتمندانه بودن مذاکرات نشان دادند دغدغه شغل و مقام برای انها بیش از معیشت مردم اهمیت دارد.
از دکتر پزشکیان بعنوان فردی که صاحب بیشترین رای مستقیم از مردم ایران است و در مناظره های انتخاباتی امیدهای بسیاری برای دفاع از زندگی اقتصادی مردم ایجاد نمود قابل انتظار بود که بگوید " عالیجناب لطفا تجدید نظر کنید " چون حیات اقتصادی مردم را بشدت تحت تاثیر قرار میدهد.
مقامات که بعد از چهل و شش سال بدرستی بهبود واقعی شرایط اقتصادی کشور را منوط به حضور فعال و امن بخش خصوصی تشخیص دادند ، آیا نظر فعالان اقتصادی بخش خصوصی را برای تصمیمات سرنوشت ساز پرسیدند؟
اگر از کاسبان تحریم که بسیار خرسند از تنش موجود هستند عبور کنیم در شرکتهای دولتی یا حکومتی تاثیر این تصمیمات و رکود کار و افزایش هزینه ها تقریبا هیچ تاثیری بر زندگی شخصی مدیران این شرکتها نداشته و انان همچنان با مشت گره کرده و چفیه بر گردن برای بقای صندلی خود شعار میدهند. ولی در زندگی واقعی مردم و در بخش خصوصی واقعی و غیر رانتی وضع کاملا متفاوت بوده و این تصمیمات میتواند تمام هست و نیست صاحبان آنها را بر باد داده و تبع آن ورشکستگی و بیکاری بسیاری را بدنبال خواهد داشت.
آقای پزشکیان شرافت شما وقتی لکه دار میشود که فرزندان این مملکت امید به کار و زندگی شرافتمندانه نداشته باشند و انسانهایی در این کشور شب گرسنه سربر بالین بگذارند .
شرافت شما وقتی لکه دار میشود که میلیونها جوان بخاطر مشکل اقتصادی توان تشکیل خانواده ندارند .
شرافت شما وقتی لکه دار میشود میلیونها ایرانی مستعد کشور را ترک میکنند.
آقای پزشکیان شما فرزند پاکدست ، صادق و درستکار مردم ایران هستید . شجاعت بخرج دهید و به نمایندگی از رای دهندگان درخواست تجدید نظر کنید .
شما اخرین فرصت جمهوری اسلامی هستید و میتوانید با اتکا به پاکدستی ، شجاعت و میهن دوستی خودتان و بکار گماردن تیم مذاکره قوی و شجاع با امریکا و اروپا به توافقی به نفع ملت ایران دست پیدا کنید .اگر ترامپ تندرو توافق اوباما را پاره نمود بسیار بعید است رئیس جمهوری تندروتر از ترامپ پیدا شود که توافق او را باطل کند .استناد به چنین فرضی بعنوان تجربه قیاس مع الفارق است .
تجربه چین ویتنام مالزی اندونزی ...جلوی چشمان ماست که بدون منایع طبیعی غنی با تعامل با غرب بویژه امریکا کشورشان را در مسیر توسعه و رفاه قرار داده اند. جناب دکتر پزشکیان چرا ما نتوانیم !؟
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology