Telegram Web
@sokhanranihaa
@sokhanranihaa
🔊فایل صوتی

رحیم محمدی

آزادی از مفاهیم 1


.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @
🆑 #کانال‌سخنرانی‌ها
🌹
@sokhanranihaa
@sokhanranihaa
🔊فایل صوتی

رحیم محمدی

سیمپتوم و سمیولوژی


.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @
🆑 #کانال‌سخنرانی‌ها
🌹
عبرت:
‏واقعیت این است هر کس بخواهد ‎شکستِ استراتژیک در سوریه را توجیه کند کار بسیار سخت و دشواری است و البته این کار برای کسانی که خود بانی و مجری وارد کردن کشور به جنگ‌های منطقه‌ای از لبنان تا یمن هستند، به مراتب سخت‌تر و دشوارتر است و در اصل به معنای "انکارِ خود" است.

اما راه معقول و عبرت‌آموز که برای حال و آینده‌ی ملت و کشور و خودشان مفید بود، آقایان:
۱‏- شکست را بپذیرند
۲- پیامدها و نتایج شکست را عاقلانه احصاء کنند
۳- و خودشان را با پیامدهای شکست، در داخل و خارج "تنظیمِ مجدد" کنند.
رحیم محمدی
۲۲ آذر ۱۴۰۳

#سوریه
#حزب‌الله
شعر از کجا می‌آید؟


رحیم محمدی
۲۵ آذر ۱۴۰۳


شعر همیشه در اطراف شاعر پرسه می‌زند. زندگی و جهان و پیرامون شاعران هیچ‌وقت خالی از شعر نیست. نقاشی و آواز و داستان و تفکر هم همینطور است. هیچ‌وقت زندگی و پیرامون نقّاش خالی از نقاشی نمی‌گردد، آواز همسایه‌ی خُنیاگر است، قصه و داستان از نویسنده دور نمی‌شود و اندیشیدنی و تفکر و سفرِ عقلی هرگز از متفکّر دور نیست.
شاعران در بعضی از لحظات به شعر دعوت نمی‌شوند، اما خیلی از لحظات هم دعوت می‌شوند. محیط و فضایی که شاعر را فراگرفته است، عمق و باطنی که شاعر را با خود به درون برده است، اینها غالباً شاعر را به شعر فرا می‌خوانند. همه‌ی اتفاقاتی که در پیرامون او رخ می‌دهند، شکست و پیروزی‌هایی که در نزدیک او به وقوع می‌پیوندند، دل‌هایی که در کنار او می‌شکنند، شکم‌هایی که گرسنه‌ می‌مانند، قاتلانی که می‌کشند، بدن‌هایی که درد می‌کشند، جگرهایی که می‌سوزند، نیازهایی که ناز نمی‌بینند، گل‌هایی که می‌شکفند، زندان‌هایی که خالی نمی‌شوند و ده‌ها و صدها آمدوشدهای هر روزی یا غیرمترقبه هر کدام انبانی پر از شعر یا دعوتنامه‌ی شعر با خود می‌آورند و می‌برند که گاهی بعضی از آنها نصیب شاعری می‌شود یا نمی‌شود.
اما در اکثر لحظات و در خیلی از زمان‌ها شاعر «آمادگی» ندارد که یکی از این دعوت‌ها و فراخوان‌ها را بپذیرد، جان و خرد او گرفتار است، یا گوش او اساساً مستعد شنیدن صدای فراخوان نیست و چشم او استعداد دیدن و خواندن ندارد. یا شاعر در غوغای زندگی مجال سکوت نیافته است تا ببیند و بشنود و به قولِ حافظ:
گویِ توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند/ کس به میدان در نمی‌آید سوار‌ان را چه شد؟
صدهزاران گل شکفت و بانگِ مرغی برنخاست/ عندلیبان را چه پیش آمد؟ هَزاران را چه شد؟
شاعر اگر آمادگی نداشته باشد یا چشم و گوش او کار نکند، شعر از او قهر می‌کند و به سراغ دیگران می‌رود و اگر کسی را هم پیدا نکند، چونان سـرّ مکتوم خود را در گوشه‌ای از زمانِ بیکرانِ شهر پنهان می‌کند تا شاید روزی نوبتش برسد یا نرسد. پس شاعر باید آمادگی و آزادگی بیاموزد، دیدن و شنیدن تمرین کند و سکوت را دریابد تا بتواند بعضی از فراخوان‌ها را بشنود و بعضی از دعوت‌‌ها را اجابت کند و فکر و خیال خود را قدمگاه شعر کند، آنگاه است که شعر ظاهر خواهد شد و همگان متوجه ظهور او خواهند شد.

تلگرام جامعه ایرانی:
https://www.tgoop.com/RahimMohamadi

واتساپ جامعه ایرانی:
https://chat.whatsapp.com/IxZpaituwxd9KpX9d8trxi

#شعر
#شاعران
#شعر_از_کجا_می‌آید
اصلاح سئوال رسانه‌های ایران؛


‏چرا حکومت اسد سقوط کرد؟
به نظرم این یک سئوال غلطی است،
پرسش اصلی این است:
چرا حکومت اسد پس از بهار عربی توانست ۱۳ سال دیگر هم ادامه دهد؟

#سوریه
#اسد
کاوشی در فرازوفرود اندیشه‌های انسجام‌بخش تاریخ اسلام


محمدی: من ابتدا می‌خواهم یک تمهید نظری پیرامون روش خود در گفتگو داشته باشم. یک عنصری در بین این مباحث مغفول است که اگر آن عنصر مغفول نبود، می‌شد خیلی روشن‌تر در این خصوص سخن گفت و آن عنصر هم فقدان تاریخ اسلام است. یعنی از جایی که من نگاه می‌کنم، ما تاریخ اسلام را نداریم. ممکن است شما بگویید تاریخ اسلام از صد سال بعد از رحلت پیامبر اسلام شروع به نگارش شده است. بله، نخستین تاریخ‌نگاری‌ها با سیره‌نویسی آغاز شد و بعد در دوره عباسیان تاریخ‌های متعددی تا به امروز نگاشته شد؛ اما مراد من، این تاریخ اسلام نیست. نویسندگان این تاریخ اسلام‌ها، مسلمان‌ها بوده و به‌صورت درون دینی نگاشته شده است. در دوره معاصر، علی شریعتی یک‌گونه تاریخ اسلام را روایت کرد و اقبال لاهوری هم به یک‌گونه دیگر روایت کرد، اما همه اینها تاریخ اسلام ایدئولوژیک بود. یعنی تاریخ اسلام به‌گونه‌ای نگاشته شد که تاریخ اسلام، سیاسی باشد. هدف آنها در واقع برساخت یک اسلام انقلابی بود. آن‌ها یک غرضی از این تاریخ‌نویسی داشتند؛ لذا تاریخ به معنای علمی تولید نشد.


#رحیم_محمدی
#جامعه_شناسی_اسلام

https://farhangesadid.com/fa/news/9982/%DA%A9%D8%A7%D9%88%D8%B4%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B2%D9%88%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%AF-%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AC%D8%A7%D9%85%E2%80%8C%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85
درنگی در مسأله‌ی عقل و تفکر


رحیم محمدی
۴ دی ۱۴۰۳


(برشی کوتاه از کتاب چاپ نشده‌ی، دانشگاهْ جهانِ کبیر؛ از شرق‌شناسی تا دانشگاه ایرانی)
سال‌ها پیش زمانی که به صورت هفتگی چند نفری در یکی از اتاق‌های دانشکده علوم اجتماعی (دانشگاه تهران) برای گفتگو جمع می‌شدیم، یکی از اعضاء گفت؛ مجموعه‌ی «تئوری‌های جامعه‌شناسی» مثل یک «جعبه‌ی ابزار» است که هر وقت نیاز پیدا کردید در این جعبه را بگشایید و آزمایش کنید کدامیک از آنها به کار‌تان می‌خورد، آن را بردارید. اگر نخورد، بگذارید و دیگری را بردارید. گوینده‌ی این سخن مدتی بعد به مرتبه‌ی دانشیاری گروه جامعه‌شناسی همانجا رسید. امّا ذهن من گرفتار این سخن ماند و مدتی در حیرت بودم. او بدون آنکه خود بداند، داشت فهم خویش از اندیشه و نظریه و علم و جامعه‌شناسی را آشکار می‌کرد. این دست دریافت‌ها نشان می‌دهد، ما اگر در مدرسه و دانشگاه هم درسی می‌خوانیم و مدرک و عنوانی می‌گیریم، به معنی آن نیست که حتماً علم را می‌فهمیم و با علم و شناخت علمی یکدل می‌شویم. زیرا علم آموختن و درس گرفتن از علوم یک چیزی منفک از شرایط زمینه و زمانه نیست، بیرون از فشارهای هویت و فرهنگ و ایدئولوژی نیست. اساساً تحصیلِ علم و تربیتِ علمی یافتن، در محیط و جامعه و دانشگاهی ممکن است که آبادانی آن به علم و جهان‌بینی و فرهنگ علمی است. اگر خانواده‌ و نهادها و ساختارها بر جهان‌بینی علمی و فرهنگ علمی ابتناء نیافته باشند، دانش‌آموزان و دانشجویان هم در مدرسه و دانشگاه علم و فکر علمی نمی‌آموزند و تربیت علمی پیدا نمی‌کنند. بی‌جهت نیست که تاکنون دانشگاه ما فقط توانسته است، کارمند و کارشناس و روشنفکر و روزنامه‌نگار و کنشگرِ سیاسی تربیت کند، ولی چندان نتوانسته پژوهشگر و دانشمند و «متفکرِ دانشگاهی» و «انسان دانشگاهی» بپرورد. آرامش دوستدار هم در جایی به این نتیجه‌ی خوف‌انگیز رسیده است که تاکنون فرهنگ دینی و دین‌خویی مانع اندیشیدن در ایران شده است. (دوستدار، ۱۳۷۰) نکته‌ی مهمی که در فکر و نظریه‌ی دوستدار هست و منتقدین او متوجه آن نشده‌اند، مسأله‌ی توقف و تصلّب است. یعنی فرهنگ ایران و تاریخ ایران در دین‌خویی و دین‌پنداری متوقف مانده و تصلّب غیرعادی و فراتاریخی یافته است و هیچ‌وقت یک مکانیسم تحوّل و تغییر در درون این تاریخ و فرهنگ تکوین نیافته است که این به خودش آگاه شود و به تحول و تغییر خوشامد بگوید. اگر هم گاهی در تاریخ ایران درخشش‌های موقتی و استثنایی مثل عبدالله بن مقفع و زکریای رازی و فردوسی پیدا شده‌اند، آن فرهنگ مرکزی و اصلی فوراً آنها را خاموش کرده و به تیرگی و کوری تبدیل کرده است. (دوستدار، ۲۰۰۴) بنابراین آنچه اتفاق افتاده و باقی مانده است، «امتناع تفکر» است.
با همه‌ی اینها رسانه‌ها و گویشگران جامعه‌ی ما در گفتارهای هر روزی با تهور تمام کلماتِ علم و تفکر و متفکر و جامعه‌شناس و فیلسوف و امثال اینها را به وفور استفاده می‌کنند و هر روز کسانی در رسانه‌ها و سخنرانی‌ها متّصف به صفت متفکر و دانشمند می‌شوند. مثلاً یک جمله‌ای که به صورت کلیشه‌ای در ستایش روشنفکران و ایدئولوگ‌ها و سیاستمداران و روحانیون و نویسندگان و فیلم‌سازان به کار می‌برند، این است که؛ «فلانی اندیشمند است» و گاهی فراتر هم می‌روند و می‌گویند؛ «فلانی اندیشمند بزرگی است.» به راستی چگونه می‌توان این ادعاها و الفاظ را آزمود؟

تلگرام جامعه ایرانی:
https://www.tgoop.com/RahimMohamadi

واتساپ جامعه ایرانی:
https://chat.whatsapp.com/IxZpaituwxd9KpX9d8trxi
Forwarded from اتچ بات
اشاراتی در مورد موسیقی و فلسفه قدیم؛
سنت به مثابه نوزایش یا موزه‌داری؟


رحیم محمدی
۲ آبان ۱۴۰۳

کانال جامعه ایرانی

@RahimMohamadi
https://www.tgoop.com/marzockacademy
جامعه ایرانی
Photo
متأسفانه به علت آلودگی شدید هوای تهران این نشست برگزار نمی‌شود، در صورت برنامه‌ریزی مجدد اطلاع‌رسانی خواهد شد.
غلامحسین ساعدی و سلطنت‌طلبان


رحیم محمدی
۷ دی ۱۴۰۳


‏من هیچ نسبتی چه فکری و چه سیاسی با زنده‌یاد دکتر ‎غلامحسین ساعدی ندارم. اما ایشان صادقانه علاقه‌مند و پیرو ‎جلال آل‌احمد بود و صادقانه یک نویسنده و مبارز چپ بود و البته همشهری ما.  از وقتی این توهین را از طرف این گروه نادان ‎سلطنت‌‌طلب به سنگ قبر ایشان را دیده‌ام حالم منقلب است.

این اشاره را هم باید کرد؛ ‏هرچند تاکنون تاریخ‌ِ انتقادی ‎روشنفکری چپ در ایران نوشته نشده است، اما امروز که ما تاریخ معاصر ایران خصوصاً دهه‌های ۲۰ تا ۵۰ را از دور تماشا می‌کنیم و این دوره‌ی غلبه‌ی فکری و سیاسی سوسیالیست‌ها را می‌سنجیم، این دوره زمانه‌ی بی‌خردی و ستیز با ‎تجدد و دموکراسی و توسعه و ترقی است. چپ‌های این دوره حتی با شعر و حکمت و فردوسی هم عداوت کردند.

از وقتی چپگرایی در ایران غلبه‌ی فکری و ایدئولوژیک یافت، دستاوردهای منورالفکری دوره‌ی بیداریِ ایرانیان را به کلی پایمال کرد و دستاوردهای عصر مشروطه و انقلاب مشروطه را به منزله‌ی دوره‌ی غلبه‌ی استعمار و امپریالیسم و غربزدگی نابود کرد. دو کتاب "غربزدگی" و نیز  "در خدمت و خیانت روشنفکران" جلال آل‌احمد الگوی ایدئولوژیک این دوره است.

#غلامحسین_ساعدی
#چپ
#سلطنت‌_طلبان

تلگرام جامعه ایرانی:
https://www.tgoop.com/RahimMohamadi

واتساپ جامعه ایرانی:
https://chat.whatsapp.com/IxZpaituwxd9KpX9d8trxi
"تأملی در تاریخ مشروطه‌‌ و تکوین سوسیالیسم ایرانی"


پرسش:
چرا روند تدریجی تاریخِ بیداری ایرانیان از تداوم ایستاد؟
و در این تداوم نوعی توقف و گسست پیدا شد و سوسیالیسم پدید آمد؟


رحیم محمدی
۸ دی ۱۴۰۳


کانال جامعه ایرانی:
https://www.tgoop.com/RahimMohamadi
اشاره:
‏مونتسکیو در جائی از ‎روح القوانین که عموم استادان و دانشجویان آنجا را اصلاً نمی‌خوانند، یک مطلب بسیار اساسی را به صورت گذرا می‌گوید و رد می‌شود:
ارتشی که هم در داخل و هم در خارج بجنگد هرگز روی پیروزی را نخواهد دید.

رحیم محمدی
۲۲ دی ۱۴۰۴


#مونتسکیو
#روح_القوانین
فایل صوتی


درنگی در بینش تاریخ‌نویسی؛

"سقوط تاریخ نویسی معقول به تاریخ‌نگاری اهل ادب در ایران"


رحیم محمدی
۲۵ دی ۱۴۰۳


کانال جامعه ایرانی


تلگرام جامعه ایرانی:
https://www.tgoop.com/RahimMohamadi

واتساپ جامعه ایرانی:
https://chat.whatsapp.com/IxZpaituwxd9KpX9d8trxi
مرگ چونان آگاهی؛
برای ابراهیم نبوی
کیومرث پوراحمد
و صادق هدایت


رحیم محمدی
۲۷ دی ۱۴۰۳


‏گاهی به این فکر می‌کنم، برای یک انسان دانا و روشنفکر و مبارز، مرگ منطقه‌ای از آگاهی است که در پایان همه چیز فعّال می‌شود.
این پایانِ همه چیز، به یک معنا همان "شکست" است که فقط در پایان می‌تواند ظهور کند و به هیچ عنوان از اول پیدا نیست.
پس منظورم از شکست یک مقداری متفاوت از کاربرد روزمره آن است. شکست برای آدم دانا و زمان‌شناس و روشن یک "آگاهیِ تازه" است، اما این چه نوع آگاهی است که دیگر هیچ مسأله‌ای در درون آن حل نمی‌شود و هیچ راه‌حلی در فضای آن پیدا نیست جز مرگ و جز فقدان آنکه آگاه شده است؟

یادشان گرامی ...
#ابراهیم_نبوی
#کیومرث_پوراحمد
#صادق_هدایت
180718_003
My Recording
فایل صوتی سخنرانی دکتر رحیم محمدی
دبیر علمی همایش
نقد آثار و بزرگداشت استاد احسان نراقی
با عنوان: گفتاری در تمایز روشنفکری و جامعه‌شناسی
28 آذر، تالار ابن خلدون

@jameeiraniir

@kavosh_garan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دکتر رحیم محمدی
مدیر گروه جامعه‌شناسی ایران
پیدایش و تغییر من و جامعه «ایرانی» در آثار احمد اشرف
@jameeiraniir
@kavosh_garan
شمّه‌ای از انحطاط تاریخ‌نویسی و تاریخ‌خوانی در ایران ماقبلِ تجدد و تداوم آن؛

گزارشی از کتاب «وقایعُ السنین و الاَعوام» نوشته‌ی عبدالحسین خاتون‌آبادی
(یک از دو)


رحیم محمدی
۱۲ بهمن ۱۴۰۳


من به تناسب پژوهش‌های خود همواره با مورخان و کتب تاریخی دوره‌های مختلف ایران محشور هستم و کم و بیش در مورد تاریخ‌نویسی و تاریخ‌خوانی ایرانیان در ادوارِ مختلفِ گذشته و حال تأمل می‌کنم تا بفهمم تاریخ‌نویسی و تاریخ‌خوانی در ایران چه وضعیت‌هایی داشته است؟ و «آگاهیِ تاریخیِ ایرانیان» و به تناسب آن «تاریخ‌اندیشی و تفکر تاریخی در ایران» چه سرنوشتی داشته است؟ زمانی که درسِ «جامعه‌شناسیِ تاریخیِ ایران» را تدریس می‌کردم، مطالعات و مراجعات مستمر و مکرری به آنها داشتم، پس از آن نیز این کار را کم و بیش به تناسب پژوهش‌ها و تأملاتم ادامه داده‌ام.
در اینجا مایلم گزارشی بسیار فشرده از یک تاریخ‌نویس دوره‌ی صفویه ارايه کنم. در این دوره مورخی هست به نام «سید عبدالحسین خاتون‌آبادی» که یک کتاب تاریخ نوشته به اسم «وقایع السّنین و الاَعوام». او مدرس و عالم دینی در یکی از حوزه‌های علمیه اصفهان بود و غیر از این هم، کتاب‌های دیگری در فنون و علوم دیگر نوشته است. این شخص ضمناً سیّاح هم بوده است و علاوه از سفر به شهر مشهد و حجاز (مکه) به عراق عرب و اسلامبول و مصر هم سفر کرده بود، یعنی آدم نسبتاً جهان‌دیده‌تری بود و باید مورخ مطلع و واقع‌بین‌تری می‌شد. این کتاب در دوره معاصر همراه با مقدمه‌ها‌ی پر از تمجیدات و القاب خوش برای نویسنده‌اش توسط دو تن از اساتید حوزه‌ی علمیه قم آقایان شهاب‌الدین نجفی مرعشی و ابوالحسن شعرانی، در سال ۱۳۵۲ خورشیدی توسط کتابفروشی اسلامیه به چاپ رسیده است.
کتاب خاتون‌آبادی، تاریخ پیامبران و پادشاهان را از زمان خلقت آدم ابوالبشر تا زمان پیامبر خاتم را، چنانکه مرسوم همه‌ی تاریخ‌نویسان مسلمان ایرانی و عرب بود، نقل کرده و در ادامه سال به سال وقایع و حوادث مهم هر سال را از زمان هجرت پیامبر اسلام تا زمان خودش را نیز نوشته است. خاتون‌آبادی در وقایع سال ۸۶۳ قمری که با سال ۱۴۸۳ میلادی و تولّد مارتین لوتر و به قول خودش «لوترن» مصادف است، گزارشی به صورت زیر از کارها و مخالفت‌های او و کالون با پاپ و کلیسای کاتولیک نوشته است که من تمام آن را عیناً در اینجا می‌آورم:
((هزار و چهار صد و هشتاد و سه میلاد عیسی (ع) موافق است با هشتصد و شصت و سه هجری و در این سال مردی متولّد شد در میان فرنگان، مسمّی به لوترن و اِفساد مذهب فرنگان کرد و به اَقصی الغایه عبادات و نمازها و روزه‌ها را همه بر هم زد و در روز تولد او خون از آسمان ببارید و اکثر قرارداد حوّاریان را به هم زد و این همه اِفساد بنا بر این بود که پاپ که به جای شمعون الصّفا می‌نشیند و مُطاع پادشاهان قاتولیقی [کاتولیکی] فرنگ است و از گفته و کرده او تخلّف جایز نمی‌دانند.
در این وقت پاپ مذکور، مقرر کرده بود که مالی جمع کنند از برای مدد جمعی که به جهاد بروند و این خدمت را به مردی دانی نیکان رجوع نمود و لوترن متوقع این بود که این خدمت به او رجوع شود و چون نشد، او را لجاج و عناد دامنگیر شد و اعتقادات و اعمال مقرر حواریان را بر هم زد و هر چه پاپ گفت، لوترن نقیض صریح او را گفت، حتی آنکه پاپ گفته بود عیسی جسم است موجود، لوترن در مقابل گفت عیسی جسم است خیالی، و این مراتب در تاریخ پادری‌کونی به کاف عجمی مذکور است [این کتاب تاکنون ناشناخته است و احتمالاً وجود خارجی ندارد] و فقیر از اول تا آخر این تاریخ را دیدم از برای ضبط مذاهب مختلفه‌ی فرنگان و از آخر تا اوّل که ملاحظه نمودم، هشتصد فرقه شمردم و در هزار و پانصد و نود و نه میلاد کَلوَنی [همان کالون ـ سال تولد کالون نیز ۱۵۰۹ میلادی درست است] به هم رسید.)) (وقایع السنین ... ص: ۴۱۹ و ۴۲۰)
ادامه در پست بعدی ....
👇🏾👇🏾👇🏾
ادامه‌ی ... شمّه‌ای از انحطاط تاریخ‌نویسی و تاریخ‌خوانی
(دو از دو)

بگذریم که جنبش اعتراضی و اصلاحی لوتر و کالون (پروتستانیسم) که در زمان خود تحوّلی بنیادین در تاریخ مسیحیت و عقاید و معرفت‌های دینی اروپایی به وجود آورده بود و در ادامه توانست سرنوشت کلی تاریخ اروپا و حتی جهان را نیز دگرگون سازد، یک قرن و نیم پس از وقوعش دقیقاً به همین شکل و به همین اندازه، توسط یک عالم شیعی و مورخ ایرانی فهمیده شد که کلاً غیرواقعی و آمیخته به خرافات است، «در روز تولد او خون از آسمان ببارید». این خاتون‌آبادی ۳۰ سال قبل از سقوط اصفهان توسط شورشیان افغان، از دنیا رفت و ژان شاردن سیّاح و تاجر پروتستان مذهب فرانسوی نیز ۴۶ سال قبل از سقوط اصفهان به مدت ده (۱۰) سال در اصفهان و ممالک محروسه‌ی ایران زندگی و تجارت کرده بود و به افتخار «بازرگان شاهنشاه ایران» نائل آمده بود و لابد این دو نفر مدتی در اصفهان همزمان هم بوده‌اند. این ژان شاردن در مدت ده سال اقامت خود در ایران و پایتختش اصفهان، شناختی مناسب و در مواردی بسیار دقیق و گسترده از همه‌ی ابعاد و جوانب زندگی ایرانیان در حوزه‌های دینی و اعتقادی و سیاسی و علمی و اقتصادی و جغرافیایی کسب کرده بود و همان زمان سفرنامه‌ای مفصّل نوشت که این سفرنامه امروزه دو بار به فارسی ترجمه شده است و در دسترس همگان قرار دارد و لازم است پژوهشگران امروزی و تاریخ‌پژوهان و تاریخ‌اندیشان، اطلاعات و گزارش‌های شاردن از اصفهان و ایران دوره صفوی را با اطلاعات و گزارش‌های تاریخ‌نویسانِ ایرانیِ عصرِ صفوی مقایسه کنند تا مقداری به وضعیت فلاکت‌بار تاریخ‌نویسی و آگاهیِ تاریخیِ ایرانیان و مورخانِ ایرانی آن دوره پی ببرند.
کتاب خاتون‌آبادی به یک معنا هیچ ارزش تاریخی ندارد، بخش عمده‌ی کتاب افسانه‌ها و خرافه‌های مسموع و مکتوب هم‌سنخان او و پیشینیان و معاصران وی است و چند قصه‌ی پراکنده و مختصر هم که از وقایع فرنگ آورده اطلاعاتش به کلی غلط و بی‌ربط است و او هیچ درک نسبتاً درستی از فرنگ و تحولات آنجا پیدا نکرده بود. تازه دوره صفویه‌ی ایران نسبت به دوره‌های مغولان و ایلخانان و دوره‌ی تیموری و ترکمانان آق ‌قویونلو ‌و قره قویونلو یکی از دوره‌های بسیار ممتاز ایران بود. زیرا در این دوره اکثر دانش‌هایِ سنتیِ نخستین دوره‌ی اسلامی، احیاء و بازآموزی شده بود و به قول همان ژان شاردن پیش گفته، در همان زمان فقط در شهر اصفهان ۵۷ مدرسه‌ی عالی [حوزه‌ی علمیه] فعّال بودند و طلابْ علوم دینی و علوم قدمایی را در آنها می‌آموختند. (نگاه کنید به: سیاحتنامه شاردن، ترجمه محمد عباسی، جلد ۵، ص: ۴۶، چاپ ۱۳۳۸)
اما کتاب خاتون‌آبادی و کتاب‌های نظیر آن که اتفاقاً هم زیادند و هم غالب، از این جهت اهمیت دارد که نشان می‌دهد، تاریخ‌نویسی و تاریخ‌خوانی در غیاب آگاهی تاریخی واقعی و در فقدان علوم معقول و مستقل و در شرایطی که جهان و فکر و ذهن مورخان بسته بود، به چه مرحله‌ی نازلی سقوط کرده بود و همینطور نشان می‌دهد، با اینکه ایرانیان در دوره صفویه با کسان بیشتری از مردم فرنگ و فرستادگان سیاسی و کشیش‌ها و تجار فرنگی ارتباطات فراوان داشتند، اما هیچوقت نتوانستند یک اطلاع درست و به دردبخور از فرنگ و وقایع و تحولات نوظهور آنجا بگیرند و اندکی در آنها فکر کنند. این شکست تاریخ‌نویسی و تاریخ‌خوانی و سقوط آگاهی تاریخی یکی از مصادیق اصلی انحطاطِ معرفتی و عقلی در ایران ماقبل تجدد است که آثار آن هنوز هم کم و بیش ادامه دارد...
و اتفاقاً شخصی به نام مقصودعلي صادقي که خودش نوشته، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تربیت مدرس است، برای همین عبدالحسین خاتون‌آبادی به مناسبت این کتاب (وقایع السنین و الاعوام) مقاله‌ای ساخته و کرامات زیادی برای او تولید کرده که فلانی نسبت به مورخان قبل و بعد از خودش امتیازات فراوان دارد و خرق عادت کرده و وقایع فرنگ را هم در تاریخ خود گنجانده است. لابد هم، این مقاله‌ برای گرفتن ترفیع از دانشیاری به مقام استاد تمامی دانشگاه کار خود را کرده است و برای شب امتحان دانشجویان تاریخ در دوره‌ی تحصیلات تکمیلی هم چیزی فراهم کرده که مطلبی برای خواندن و امتحان دادن داشته باشند. اما بخش تأسف‌آور داستان این است که این مقاله پس از داوری‌های سخت‌گیرانه‌ی استادان تاریخ دانشگاه الزهرا در نشریه علمی ـ پژهشی آن دانشگاه چاپ شده است. (خودتان اصل مقاله را در اینجا ملاحظه کنید: صادقي، مقصودعلي (۱۳۹۸) ممیزات و نوآوری‌های تاریخ‌نویسی عبدالحسین خاتون‌آبادی در عرصه تاریخ نگاری ایران صفوی، نشریه دانشگاه الزهرا؛ تاریخ نگری و تاریخ نگاری، ۱۳۹۸، دوره ۲۹ـ دوره جدید ـ شماره ۲۳، پیاپی ۱۰۸، صص: ۲۱۱ تا ۲۳۳)

کانال نویسنده در تلگرام و واتساپ:
https://www.tgoop.com/RahimMohamadi


https://chat.whatsapp.com/IxZpaituwxd9KpX9d8trxi
2025/02/03 02:13:12
Back to Top
HTML Embed Code: