tgoop.com/Ri_sheh/1201
Last Update:
از نو، نگاه، اندیشه
✍🏼 رضا مقصودی
"سیاهبختهای طلاق نگرفته"
- پدر و مادرت با هم زندگی میکنن؟
+ آره. ولی اگه پول بیشتری داشتن طلاق میگرفتن.
《دیالوگی از فیلم پیش از نیمه شب/ ریچارد لینکلیتر》
واژهی "قدرت" را جایگزین "پول" کنیم معنای جمله کاملتر و گستردهتر میشود.
سوال: ادامه دادن به زندگیِ مشترکِ بد آسیبزا تر است یا طلاق گرفتن؟
بسیاری از زندگیهای مشترک مجموعهای است متعفن از بلاهتها و سفاهتها، دروغ و خیانتها، تحقیر و توهین و نادیده گرفتنها، یکنواختی و نارضایتی و ناکامیها اما چرا یک زن تصمیم میگیرد به این وضعیت ادامه دهد؟
یک اَبَر دلیل وجود دارد: ضعف.
و سه عامل مهم در بهوجود آمدن آن ضعف.
1⃣ فشار اقتصادی
در جامعهای که فقر افسارگسیخته رشد میکند تا همه را ببلعد، در روزگاری که حقوق و امنیت شغلی یک زن تداعی کنندهی دوران بردهداری است، مسئلهی مالی، یکی از مهمترین دلایل عدم توانایی استقلال زنان است.
2⃣ فشار اجتماعی
فرهنگ حاکم بر جامعه مشتمل بر دین، سنت، عرف و در بسیاری از مواقع قانون، مخالف انعطافناپذیر و سرسخت جدایی است.
هنگامی که طلاق بهمثابه لرزش چند ریشتری عرش الهی (متاسفانه سازهی عرش الهی، مقاومسازی نشده و ضدزلزله نیست) و منفور ترین حلال شناخته میشود؛ زمانی که یک خانواده از ترس آبرو (هنوز معنای این کلمه برایم غیرقابل هضم است) ترجیح میدهد با خودکشی و خودسوزی و خودویرانگری دخترش روبهرو شود اما برچسب طلاق را بر پیشانی و مهر را بر شناسنامهی او نبیند؛ آن دم که همهی اطرافیان خصوصا افراد گندهدماغ فضول خودفهمیدهپندار با عنوان ریش سفید (که از شدت علافی، سر در زندگی بقیه دارند) عزمشان را جزم میکنند برای جلوگیری از وقوع این رخداد، با توصیه به صبر و سکوت و سوختن و ساختن و سرخ نگه داشتن صورت با سیلی و ردیف کردن ضربالمثلهایی از این دست:
- زمانه با تو نسازد، تو با زمانه بساز.
- آن میوه که از سر بر آید، شکری بود.
- چون بدی پیش آید، از بدتر بترس.
- دختر با لباس سفید میره خونهی شوهر، با کفن سفید بر میگرده.
وقتی که به استناد قانون مدنی، اگر مرد معتاد یا بیمار روانی نباشد دلیلی بر جدایی وجود ندارد، طلاق یعنی شنا کردن خلاف جهت جریان آب؛ سخت است و جانفرسا.
3⃣ از خودبیگانگی
الف) یک زن تا زمانی که شخصیت فردیت یافته نداشته باشد برای فرار از تنهایی و به تبع آن دغدغههای اگزیستانسیال، خود را با وضعیت موجود مشغول نگه میدارد. ترجیح میدهد بهجای زندگی کردن، وانمود کند که زندگی میکند تا ترس و اضطراب هستی، او را به کام خود فرو نبرد.
ب) همانطور که نوزاد برای جلب توجه گریه میکند، زن هم دنبال چشمانی میگردد که نشان دهد در حال رنج کشیدن است. "اریک برن" در کتاب "بازیها" مینویسد:
《نفس مشروبخواری لذتی ضمنی است که شاید امتیازاتی هم داشته باشد. اما تمام جریان کار، رسیدن به اوج واقعی است که همان خماری روز بعد است. خماری روز بعد پایهای است برای بیان دردها و رنجها و ناراحتیها و انتظار برای دلسوزی دیگران.》
نمایش "من درد میکشم" آسانترین و ارزانترین نمایش "من هستم" است. کیست که نخواهد از تنهاییاش نمایشی دیدنی بسازد؟
او به نحو بیمارگونهای دوست دارد زوال و فنای خود را به نمایش بگذارد، به زشتی مباهات کند، اظهار بدبختی نماید و همگان را وادار سازد فروریختگی او را نظاره کنند.
آدمی که به ضعف خویش آگاهی دارد و نمیخواهد در برابرش مقاومت ورزد، بلکه خود را تسلیم آن میکند، شخصی است که از ضعف خودش سرمست میشود. و میخواهد هر چه ضعیفتر شود، میخواهد جلوی چشمان همه در هم بشکند، میخواهد بر زمین بیافتد و حتی از زمین هم پایینتر برود.
او در محرومیت رضایتخاطر پیدا میکند. مظلومنمایی میکند با احساس این که به او بد کردهاند و او قربانی است. همچنین دنبال چشمی میگردد که نشان دهد در حال رنج کشیدن است. که چهقدر صبور و اهل تحمل و مدارا است. چهقدر بزرگوار است و دم بر نمیآورد.
روزی به فرزاندنش خواهد گفت:
《جوونیمرو به پای شما گذاشتم. اگر بهخاطر آیندهتون نبود، یک لحظه هم این زندگی رو تحمل نمیکردم.》
اینها را با افتخار میگوید. نیاز به تایید و تشویق دارد. گویی شنونده باید به او جایزه بدهد. میپندارد که فداکاری و لطف کرده است؛ غافل از این که این تصمیمها نه فقط از سر ایثار نبوده، که فقط نشانگر مازوخیسم است و اعتیاد به در بند ماندن.
وقت آن رسیده که طلاق را آسان کنیم و ازدواج را سخت.
#فکر_کنیم
@Ri_sheh
BY ریشه
Share with your friend now:
tgoop.com/Ri_sheh/1201