tgoop.com/Ri_sheh/1686
Last Update:
- وفا را نه انحصار، که بقای بر مهر میدانم.
- ما در برابر مشکلاتمان بیش از حد ننهمنغریبام درمیآوریم. وگرنه اگر بدبختیها همانقدر که معمولا گمان میکنیم سخت و صلب بود، شاید باید راحتتر از اینها سراغ راهحل اصلی میرفتیم؛ نه اینکه ترسان و شرمزده و کوتاه، از گوشهی چشم نگاهی به آن بیاندازیم تا به خودمان حق دهیم که راستی اوضاعمان خیلی بد است.
- فکر کردن آدمها در نود درصد مواقع، فکر فلسفی و ریاضی نیست، بلکه حیلهاندیشی است: چه کنم، از چه راهی بروم که به مقصود دست پیدا کنم؟
- ای کاش بیشتر و بهتر میفهمیدیم که چه زیاد ما ابزار سرنوشتایم برای رساندن سهمیهی غم به همدیگر.
- در پس هر آرزویی دو تراژدی است: این که به آن نرسی و اینکه به آن برسی.
- در این جهان مگر چه چیز از رنگوبوی حقارت به دور است؟
- ما آدمها از ناراحتی و یکنواختی فراری هستیم؛ برای همین به سرگرمی رو میکنیم. و چه سرگرمیای سرگرمکنندهتر از عشق؟
- کودک یا پیر برای فرار از رنج و از یکنواختی، به بازی رو میکنیم. بردن مهم است و بهتر از باختن، باری، سرگرمی در بازی از بردوباخت مهمتر است. بیشتر میل ما به اصل بازی کردن و سرگرم شدن و به بعضی چیزها فکر نکردن است.
- نیمی یا بیشتر از فکر و ذکر و کردار ما یا خودش توهم است یا پی و پایهاش.
- ازدواج مراسم تدفین عشق است که پیشاپیش اجرا میشود.
- آدمیان خوبشان بد است. وای به بدشان. و قویشان ضعیف است. وای به ضعیفشان. از آنها بت نباید ساخت.
- بهرغم همهی این حرفها، یعنی بهرغم انبوهی از مشکلات که دورم حلقه زده و نیزهی هر کدام در جایی از جانم فرو رفته، احساسام این است که زندگی یک نمایش است.
- نوزده بیستم از این حرفها (نقهای بیحاصل) ارزش شنیدن ندارد، چه رسد به زدن.
- بگذریم. میدانی، همیشه فکر کردهام که باید بگذریم؛ آن هم زود. و همین است سختترین تراژدی این دنیا.
- عشق را جاودانه میخواهم. و این بسا در همبستگی بیش دست دهد تا همبستری.
- با خودم گفتم حرفهای این عالم همانها است که پیشتر گفتهاند؛ همین عشق و حرص و عادت و لذت و رقابت و شهرت و خریت.
- ما سازههای قدیمی را خراب میکنیم اما افکار آن دوران را سرسختانه حفظ میکنیم.
- چرا وصال مدام را نباید طمع برد؟ نه چون نمیشود، چون عادی میشود.
- گفت تو خبر داری؟ تو که سال و ماه نه رادیو میشنوی نه تلویزیون میبینی نه روزنامه میخوانی.
گفتم سر جمعاش را میدانم. حالا ریز آن را ندانم اشکالی ندارد.
- بیتفاوتی محصول بیتفاوتی است.
- ما همه موجودات محتاج و مریض و خودپسندی هستیم.
- برای من نه معنایی در کار هست، نه رسالتی و نه حتی امیدی به کمترین میزان آسودگی.
- غفلت، بزرگترین موهبتی است که آدمیان میخواهند.
- انسان، این توهمچه که تمام عمرش از انعقاد نطفه تا تولد و رشد و پیری و مرگ کسرکی از ثانیه بود.
- ما در این دنیا نمیدانیم که چه میخواهیم؛ ولی این را نمیدانیم. و گره کور این دنیا همین است.
برگرفته از کتاب: پناه بر دیتی
نویسنده: مرتضی مردیها
#واژه
#متن_مانا
@Ri_sheh
http://www.instagram.com/Like_a_director
BY ریشه
Share with your friend now:
tgoop.com/Ri_sheh/1686