یاد و نام آل احمد در یک نشست جامعهشناختی
(پیام امید به تلاشگران خستگیناپذیر)
✍سعید معدنی
روز اول اسفند ۱۴۰۳ مراسم نکوداشتی برای دکتر منصور وثوقی استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران برگزار شد. همه آنها که در اواخر دههی ۱۳۵۰ شمسی و دههی ۱۳۶۰ به بعد دانشجوی دانشگاه تهران، و یا دانشجوی واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد در دهه ۱۳۹۰ بوده اند به عنوان شاگرد دکتر منصور وثوقی در کلاس درس ایشان نشستهاند. خود من هم در دهه ۱۳۶۰ در دورهی کارشناسی علوم اجتماعی دانشگاه تهران چند درس خوب و پربار با استاد گذاراندهام .....
ادامهی یادداشت👇👇👇
سوم اسفند ۱۴۰۳
#سعید_معدنی
#منصور_وثوقی
#جلال_آلاحمد
#احسان_نراقی
#جواد_صفینژاد
#نکوداشت
#جامعهشناسی
#تکنگاری
@Saeed_Maadani
(پیام امید به تلاشگران خستگیناپذیر)
✍سعید معدنی
روز اول اسفند ۱۴۰۳ مراسم نکوداشتی برای دکتر منصور وثوقی استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران برگزار شد. همه آنها که در اواخر دههی ۱۳۵۰ شمسی و دههی ۱۳۶۰ به بعد دانشجوی دانشگاه تهران، و یا دانشجوی واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد در دهه ۱۳۹۰ بوده اند به عنوان شاگرد دکتر منصور وثوقی در کلاس درس ایشان نشستهاند. خود من هم در دهه ۱۳۶۰ در دورهی کارشناسی علوم اجتماعی دانشگاه تهران چند درس خوب و پربار با استاد گذاراندهام .....
ادامهی یادداشت👇👇👇
سوم اسفند ۱۴۰۳
#سعید_معدنی
#منصور_وثوقی
#جلال_آلاحمد
#احسان_نراقی
#جواد_صفینژاد
#نکوداشت
#جامعهشناسی
#تکنگاری
@Saeed_Maadani
یاد و نام آل احمد در یک نشست جامعهشناختی
(پیام امید به تلاشگران خستگیناپذیر)
✍سعید معدنی
روز اول اسفند ۱۴۰۳ مراسم نکوداشتی برای دکتر منصور وثوقی استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران برگزار شد. همه آنها که در اواخر دههی ۱۳۵۰ شمسی و دههی ۱۳۶۰ به بعد دانشجوی دانشگاه تهران، و یا دانشجوی واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد در دهه ۱۳۹۰ بوده اند به عنوان شاگرد دکتر منصور وثوقی در کلاس درس ایشان نشستهاند. خود من هم در دهه ۱۳۶۰ در دورهی کارشناسی علوم اجتماعی دانشگاه تهران چند درس خوب و پربار با استاد گذراندهام از جمله مبانی جامعه شناسی، تغییرات اجتماعی و جامعه شناسی روستایی. هرکس با دکتر وثوقی درس گذرانده سخت معتقد است دکتر وثوقی هم به رسم معلمی و هم به مهارت تدریس، یک استاد مسلم است. وی دکترای خود را در پاریس گذرانده است. دکتر منصور وثوقی متولد ۱۳۲۰ و الان عمر پربارش هشتاد و سه ساله است.
دراین جلسه غیر از دکتر مصطفی ازکیا، همکار و دوست دیرین استاد، بقیه سخنرانان از دانشجویان وی بودند که الان هر کدام استادان و مدرسان دانشگاههای ایران هستند. آخرین سخنران جلسه خود دکتر وثوقی بودند. وی وقتی پشت تریبون قرار گرفت ضمن تشکر از افراد و نهادهای برگزار کنندهی چنین نکوداشتی، به خاطرات و تجربیات خود در حوزه علوم اجتماعی و جامعه شناسی پرداخت. دکتر وثوقی از تشکیل «موسسه تحقیقات اجتماعی» دانشگاه تهران در سال ۱۳۳۷ گفت که نقش مهمی در گسترش علوم اجتماعی داشت که به اهتمام استادان ان زمان بویژه دکتر احسان نراقی ایجاد شد و منشا خیر بسیاری شد. اما بنا به گفتهی منصور وثوقی قبل از تشکیل موسسه، افرادی بودند که دست به مطالعه مردم شناسی زده و تک نگاریهایی انجام داده اند که چهرهی شاخص آن جلال ال احمد است. آل احمد که ۴۶ سال عمر کرد و در سال ۱۳۴۸ ازدنیا رفت، روح جستجوگر و ناآرامی داشت. به گفته همسرش سیمین دانشور جلال دائما یا مینوشت یا کتاب میخواند. او در عمر کوتاه خود برای ما قصه و رمان، سفرنامه، مونوگرافی(تکنگاری)، مجموعه مقالات نوشت و چند کتاب هم ترجمه کرد. دکتر وثوقی معتقد است اولین پیشگامان تحقیقات اجتماعی در ایران کسانی و افرادی بودهاند که بنا به علاقه شخصی به مطالعات اجتماعی پرداختهاند که چهره بارز آن جلال آلاحمد است. کتاب های «اورازان»: روستایی در طالقان، «تات نشین های بلوک زهرا»: منطقهای در تاکستان قزوین، و «جزیرهی خارک درّ یتیم خلیج فارس» از جمله آثار مونوگرافی اوست. البته همانطور که دکتر وثوقی گفتند افرادی مثل آل احمد بنا به علاقه خود و بیشتر از جنبه فرهنگی به موضوع پرداختهاند. ما باید سالها منتظر باشیم تا کسی مثل جواد صفینژاد بیاید و با «مونوگرافی روستای طالب آباد ورامین» که یک تحقیق چند ساله است را به جامعه علمی تحویل دهد تا منبع و راهنمایی برای آموزش دانشجویان علوم اجتماعی برای پژوهش تکنگاری باشد. اما بیشک کسانی مثل جلال آلاحمد، غلامحسین ساعدی، کاظم ودیعی و... از پیشگامان اولیه چنین فعالیتهایی در حوزهی علوم اجتماعی و مردم شناسی بودند. وقتی دکتر وثوقی در یک جلسه کاملا «جامعه شناختی» مشخصا از جلال نام برد ناخودآگاه یاد تیرهای زهرآگین ناجوانمردانهای افتادم که امروزه از هرسو نثار وی میشود. یاد کسانی که اثری از وی نخواندهاند! ولی فقط به خاطر شنیدن کتاب غربزدگی که اغلب ان را نخوانده اند، به وی ناسزا میگویند!
یاد مجله «تجربه» و تیتر درشت « زوال جلال» میافتم که البته در داخل مجله هیچ اشارهای به چرایی زوال آلاحمد اشاره نشده! شاید هم برای فروش مجله چنین تیتری زده بودند. حتی جلوی عنوان «زوال جلال» علامت سوال هم نگذاشته بودند تا نتیجه گیری مطالب داخل مجله را به عهده خوانندگان بگذارد. از بحث دور نشویم چنین یادکردهایی از سوی شخصیتی مثل دکتر وثوقی جامعه شناس نشان میدهد افرادی در تراز آلاحمد که در شاخهها و ابعاد گوناگون به اندازه فرصت و عمری که داشتهاند کار کردهاند، زوال نمییابند. به تعبیر سعدی «محال است هنرمندان بمیرند و بیهنران جای ایشان را بگیرند.». از سوی دیگر این یادکرد از آل احمد به همهی فعالان و پژوهشگران و بویژه جوانان یادآور میشود در مسیر و هدف خود استوار باشید و به تلاش خود ادامه دهید و از سنگ اندازی حسودان و تحقیر ناسزاگویان بدخواه و عافیت طلب نهراسید. روزی و جایی کسانی قدر زحمات شما را خواهند دانست. این یک پیام امید به همه تلاشگران و محققان خستگی ناپذیر است.
برای استاد عزیز و گرامیمان جناب دکتر منصور وثوقی که برای دانشجویانش در همه ابعاد الگوی یک معلمی شایسته است، و قدردان کسانی است که برای این جامعه زحمت کشیدهاند، سلامتی و عمر طولانی و باعزت آرزومندم.
سوم اسفند ۱۴۰۳
#سعید_معدنی
#منصور_وثوقی
#جلال_آلاحمد
#احسان_نراقی
#جواد_صفینژاد
#نکوداشت
#جامعهشناسی
#تکنگاری
@Saeed_Maadani
(پیام امید به تلاشگران خستگیناپذیر)
✍سعید معدنی
روز اول اسفند ۱۴۰۳ مراسم نکوداشتی برای دکتر منصور وثوقی استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران برگزار شد. همه آنها که در اواخر دههی ۱۳۵۰ شمسی و دههی ۱۳۶۰ به بعد دانشجوی دانشگاه تهران، و یا دانشجوی واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد در دهه ۱۳۹۰ بوده اند به عنوان شاگرد دکتر منصور وثوقی در کلاس درس ایشان نشستهاند. خود من هم در دهه ۱۳۶۰ در دورهی کارشناسی علوم اجتماعی دانشگاه تهران چند درس خوب و پربار با استاد گذراندهام از جمله مبانی جامعه شناسی، تغییرات اجتماعی و جامعه شناسی روستایی. هرکس با دکتر وثوقی درس گذرانده سخت معتقد است دکتر وثوقی هم به رسم معلمی و هم به مهارت تدریس، یک استاد مسلم است. وی دکترای خود را در پاریس گذرانده است. دکتر منصور وثوقی متولد ۱۳۲۰ و الان عمر پربارش هشتاد و سه ساله است.
دراین جلسه غیر از دکتر مصطفی ازکیا، همکار و دوست دیرین استاد، بقیه سخنرانان از دانشجویان وی بودند که الان هر کدام استادان و مدرسان دانشگاههای ایران هستند. آخرین سخنران جلسه خود دکتر وثوقی بودند. وی وقتی پشت تریبون قرار گرفت ضمن تشکر از افراد و نهادهای برگزار کنندهی چنین نکوداشتی، به خاطرات و تجربیات خود در حوزه علوم اجتماعی و جامعه شناسی پرداخت. دکتر وثوقی از تشکیل «موسسه تحقیقات اجتماعی» دانشگاه تهران در سال ۱۳۳۷ گفت که نقش مهمی در گسترش علوم اجتماعی داشت که به اهتمام استادان ان زمان بویژه دکتر احسان نراقی ایجاد شد و منشا خیر بسیاری شد. اما بنا به گفتهی منصور وثوقی قبل از تشکیل موسسه، افرادی بودند که دست به مطالعه مردم شناسی زده و تک نگاریهایی انجام داده اند که چهرهی شاخص آن جلال ال احمد است. آل احمد که ۴۶ سال عمر کرد و در سال ۱۳۴۸ ازدنیا رفت، روح جستجوگر و ناآرامی داشت. به گفته همسرش سیمین دانشور جلال دائما یا مینوشت یا کتاب میخواند. او در عمر کوتاه خود برای ما قصه و رمان، سفرنامه، مونوگرافی(تکنگاری)، مجموعه مقالات نوشت و چند کتاب هم ترجمه کرد. دکتر وثوقی معتقد است اولین پیشگامان تحقیقات اجتماعی در ایران کسانی و افرادی بودهاند که بنا به علاقه شخصی به مطالعات اجتماعی پرداختهاند که چهره بارز آن جلال آلاحمد است. کتاب های «اورازان»: روستایی در طالقان، «تات نشین های بلوک زهرا»: منطقهای در تاکستان قزوین، و «جزیرهی خارک درّ یتیم خلیج فارس» از جمله آثار مونوگرافی اوست. البته همانطور که دکتر وثوقی گفتند افرادی مثل آل احمد بنا به علاقه خود و بیشتر از جنبه فرهنگی به موضوع پرداختهاند. ما باید سالها منتظر باشیم تا کسی مثل جواد صفینژاد بیاید و با «مونوگرافی روستای طالب آباد ورامین» که یک تحقیق چند ساله است را به جامعه علمی تحویل دهد تا منبع و راهنمایی برای آموزش دانشجویان علوم اجتماعی برای پژوهش تکنگاری باشد. اما بیشک کسانی مثل جلال آلاحمد، غلامحسین ساعدی، کاظم ودیعی و... از پیشگامان اولیه چنین فعالیتهایی در حوزهی علوم اجتماعی و مردم شناسی بودند. وقتی دکتر وثوقی در یک جلسه کاملا «جامعه شناختی» مشخصا از جلال نام برد ناخودآگاه یاد تیرهای زهرآگین ناجوانمردانهای افتادم که امروزه از هرسو نثار وی میشود. یاد کسانی که اثری از وی نخواندهاند! ولی فقط به خاطر شنیدن کتاب غربزدگی که اغلب ان را نخوانده اند، به وی ناسزا میگویند!
یاد مجله «تجربه» و تیتر درشت « زوال جلال» میافتم که البته در داخل مجله هیچ اشارهای به چرایی زوال آلاحمد اشاره نشده! شاید هم برای فروش مجله چنین تیتری زده بودند. حتی جلوی عنوان «زوال جلال» علامت سوال هم نگذاشته بودند تا نتیجه گیری مطالب داخل مجله را به عهده خوانندگان بگذارد. از بحث دور نشویم چنین یادکردهایی از سوی شخصیتی مثل دکتر وثوقی جامعه شناس نشان میدهد افرادی در تراز آلاحمد که در شاخهها و ابعاد گوناگون به اندازه فرصت و عمری که داشتهاند کار کردهاند، زوال نمییابند. به تعبیر سعدی «محال است هنرمندان بمیرند و بیهنران جای ایشان را بگیرند.». از سوی دیگر این یادکرد از آل احمد به همهی فعالان و پژوهشگران و بویژه جوانان یادآور میشود در مسیر و هدف خود استوار باشید و به تلاش خود ادامه دهید و از سنگ اندازی حسودان و تحقیر ناسزاگویان بدخواه و عافیت طلب نهراسید. روزی و جایی کسانی قدر زحمات شما را خواهند دانست. این یک پیام امید به همه تلاشگران و محققان خستگی ناپذیر است.
برای استاد عزیز و گرامیمان جناب دکتر منصور وثوقی که برای دانشجویانش در همه ابعاد الگوی یک معلمی شایسته است، و قدردان کسانی است که برای این جامعه زحمت کشیدهاند، سلامتی و عمر طولانی و باعزت آرزومندم.
سوم اسفند ۱۴۰۳
#سعید_معدنی
#منصور_وثوقی
#جلال_آلاحمد
#احسان_نراقی
#جواد_صفینژاد
#نکوداشت
#جامعهشناسی
#تکنگاری
@Saeed_Maadani
تغییر سال خورشیدی
و نارضایتی مذهبیها
✍سعید معدنی
اسفند ۱۳۵۴ بود که رژیم پهلوی تصمیم گرفت تا سال هجری شمسی( خورشیدی) را که مبداء آن هجرت پیامبر اسلام بود، به سال شاهنشاهی خورشیدی با مبداء" تاجگذاری کوروش" تغییر دهد.
به عبارتی تاریخ رسمی و اداری کشور را از ماهیت اسلامی تهی کرده و به آن رنگ و بوی باستانی و به زعم خود ملی داد. اقدامی که مورد اعتراض بعضی مراجع و روحانیون و مذهبیها واقع شد. آنها بر این باور بودند که شاه می خواهد با این کار نمادها و نشانه های دینی را محو کند.
دستاندرکاران اجرای برنامه تاریخ را جوری چیدند که دقیقا سال ۱۳۲۰ ( سال به قدرت رسیدن محمدرضاشاه) همزمان۲۵۰۰ سال از به تخت نشستن کوروش گذشته باشد، بدین ترتیب در سال ۱۳۵۴ خورشیدی که ۳۴ سال از سلطنت محمدرضا شاه می گذشت که ۲۵۳۴ - امین سال حکومت کوروش کبیر بنیانگذار حکومت هخامنشی هم باشد.
بدین ترتیب در سالنامه نوروزی به جای سال ۱۳۵۵ سال ۲۵۳۵ شاهنشاهی اعلام شد و تمامی تاریخ ها در ادارات و مراکز آموزشی و... به سال شاهنشاهی تغییر یافت. یرواند آبراهامیان نویسنده کتاب" ایران بین دو انقلاب" آنرا عملی بی پروا توصیف کرده که در کشورهای اسلامی بیسابقه است. از سوی دیگر این عمل با اعتراض شدید و علنی برخی مراجع تقلید آن زمان مثل آیتالله گلپایگانی و آیتالله خمینی همراه شد. تا جایی که امامخمینی با تندترین الفاظ با آن مخالفت کرده و آنرا "حرام" اعلام کرد.
سه سالی طول نکشید، دقیقا زمستان ۱۳۵۷ (۲۵۳۷) حکومت پهلوی سقوط کرد دوباره تاریخ سالنامهها به سال هجری خورشیدی برگشتند. به عبارتی اقدامی مستعجل بود. البته استدلال نظام پهلوی این بود که اعیاد، مناسبتها و مراسم مذهبی با سال هجری قمری سنجیده می شود و ربطی به هجری شمسی ندارد. اما خوب زمان به نفع شاه پیش نمیرفت و فضا جوری بود که هر اقدام کوچک که شائبه ضد دینی داشت به شدت به ضرر رژیم تمام میشد.
این اقدام محمدرضا شاه را برخی تصمیمی مهلک دانسته و در کنار تصمیم جسورانهی "کشف حجاب" رضا شاه قراردادهاند تا بهانهای برای نارضایتی و اعتراض باشد. اقدامی[ شاید غیر ضرور] که موجب نفرت سنتیها و مذهبیها قرارگرفت و به روند سقوط نظام پهلوی سرعت بخشید. نکتهی آخر اینکه با اوجگیری اعتراضات مردمی، حکومت پهلوی در شهریو ۱۳۵۷ از تصمیم خود برگشت. اما دیگر مثل همیشه دیر شده بود.
#سعید_معدنی
#پهلوی
#کوروش
#شاهنشاهی
#هجری
#خورشیدی
@Saeed_Maadani
و نارضایتی مذهبیها
✍سعید معدنی
اسفند ۱۳۵۴ بود که رژیم پهلوی تصمیم گرفت تا سال هجری شمسی( خورشیدی) را که مبداء آن هجرت پیامبر اسلام بود، به سال شاهنشاهی خورشیدی با مبداء" تاجگذاری کوروش" تغییر دهد.
به عبارتی تاریخ رسمی و اداری کشور را از ماهیت اسلامی تهی کرده و به آن رنگ و بوی باستانی و به زعم خود ملی داد. اقدامی که مورد اعتراض بعضی مراجع و روحانیون و مذهبیها واقع شد. آنها بر این باور بودند که شاه می خواهد با این کار نمادها و نشانه های دینی را محو کند.
دستاندرکاران اجرای برنامه تاریخ را جوری چیدند که دقیقا سال ۱۳۲۰ ( سال به قدرت رسیدن محمدرضاشاه) همزمان۲۵۰۰ سال از به تخت نشستن کوروش گذشته باشد، بدین ترتیب در سال ۱۳۵۴ خورشیدی که ۳۴ سال از سلطنت محمدرضا شاه می گذشت که ۲۵۳۴ - امین سال حکومت کوروش کبیر بنیانگذار حکومت هخامنشی هم باشد.
بدین ترتیب در سالنامه نوروزی به جای سال ۱۳۵۵ سال ۲۵۳۵ شاهنشاهی اعلام شد و تمامی تاریخ ها در ادارات و مراکز آموزشی و... به سال شاهنشاهی تغییر یافت. یرواند آبراهامیان نویسنده کتاب" ایران بین دو انقلاب" آنرا عملی بی پروا توصیف کرده که در کشورهای اسلامی بیسابقه است. از سوی دیگر این عمل با اعتراض شدید و علنی برخی مراجع تقلید آن زمان مثل آیتالله گلپایگانی و آیتالله خمینی همراه شد. تا جایی که امامخمینی با تندترین الفاظ با آن مخالفت کرده و آنرا "حرام" اعلام کرد.
سه سالی طول نکشید، دقیقا زمستان ۱۳۵۷ (۲۵۳۷) حکومت پهلوی سقوط کرد دوباره تاریخ سالنامهها به سال هجری خورشیدی برگشتند. به عبارتی اقدامی مستعجل بود. البته استدلال نظام پهلوی این بود که اعیاد، مناسبتها و مراسم مذهبی با سال هجری قمری سنجیده می شود و ربطی به هجری شمسی ندارد. اما خوب زمان به نفع شاه پیش نمیرفت و فضا جوری بود که هر اقدام کوچک که شائبه ضد دینی داشت به شدت به ضرر رژیم تمام میشد.
این اقدام محمدرضا شاه را برخی تصمیمی مهلک دانسته و در کنار تصمیم جسورانهی "کشف حجاب" رضا شاه قراردادهاند تا بهانهای برای نارضایتی و اعتراض باشد. اقدامی[ شاید غیر ضرور] که موجب نفرت سنتیها و مذهبیها قرارگرفت و به روند سقوط نظام پهلوی سرعت بخشید. نکتهی آخر اینکه با اوجگیری اعتراضات مردمی، حکومت پهلوی در شهریو ۱۳۵۷ از تصمیم خود برگشت. اما دیگر مثل همیشه دیر شده بود.
#سعید_معدنی
#پهلوی
#کوروش
#شاهنشاهی
#هجری
#خورشیدی
@Saeed_Maadani
نهم اسفند ۱۴۰۱ سالروز درگذشت سید جواد طباطبایی است. او مبدع نظریهی "ایرانشهری" و خود اهل آذربایجان و زادهی شهر تبریز است. طباطبایی در ۷۷ سالگی در آمریکا در گذشت
@Saeed_Maadani
@Saeed_Maadani
انتقاد سید جواد طباطبایی:
سید جواد طباطبایی فیلسوف معاصر طی گفتگو با نشریهٔ مهرنامه در تابستان ۱۳۹۲، «مبنای اندیشهٔ پانترکیسم را درآمیختگی نوعی فراموشی تاریخی با افسانهبافیهای به ظاهر تاریخی میداند که بدل به ملغمهای از بیسوادی و بیشعوری شده است».
او در جُستاری تحت عنوان ″زبان ملّی و برنامه آموزش زبانهای محلی″ از کوششهایی در راستای تغییر هویت آذربایجانیان انتقاد کرده و گفته است: «دولت تدبیر و امید با چه رویی میخواهد به مردم آذربایجان، که سدهها در قهوهخانههای شهرهای خود، گوش به نقالی داستانهای شاهنامه سپردهاند، اعلام کند که از این پس افسانههای ″دده قورقود″ جای داستانهای رستم و سهراب را گرفته است. اگر چنین تدبیرها در راستای ″بازگشت به خویشتن″ها و ″آنچه خود داشت″هاست، متولیان باید بدانند که این اجبار به تغییر هویت مردم آذربایجان عین از خود بیگانه ساختن آنان است، زیرا مردمی که هزار سال شاهنامه، دیوان حافظ و گلستان سعدی خواندهاند به آسانی به این جعل هویت برای خود تن در نخواهند داد و از این ″تدبیرِ″ داهیانهٔ دولت جز ″ناامیدی″ از تدبیرهای او حاصل نخواهد شد!»
منبع: ویکی پدیا
● ۹ اسفند ۱۴۰۱ سالروز درگذشت سید جواد طباطبایی است. او مبدع نظریهی "ایرانشهری" و خود اهل آذربایجان و در ۲۳ آذر ۱۳۲۳ در شهر تبریز به دنیا آمده است. طباطبایی ۷۷ سال عمر کرد.
@Saeed_Maadani
سید جواد طباطبایی فیلسوف معاصر طی گفتگو با نشریهٔ مهرنامه در تابستان ۱۳۹۲، «مبنای اندیشهٔ پانترکیسم را درآمیختگی نوعی فراموشی تاریخی با افسانهبافیهای به ظاهر تاریخی میداند که بدل به ملغمهای از بیسوادی و بیشعوری شده است».
او در جُستاری تحت عنوان ″زبان ملّی و برنامه آموزش زبانهای محلی″ از کوششهایی در راستای تغییر هویت آذربایجانیان انتقاد کرده و گفته است: «دولت تدبیر و امید با چه رویی میخواهد به مردم آذربایجان، که سدهها در قهوهخانههای شهرهای خود، گوش به نقالی داستانهای شاهنامه سپردهاند، اعلام کند که از این پس افسانههای ″دده قورقود″ جای داستانهای رستم و سهراب را گرفته است. اگر چنین تدبیرها در راستای ″بازگشت به خویشتن″ها و ″آنچه خود داشت″هاست، متولیان باید بدانند که این اجبار به تغییر هویت مردم آذربایجان عین از خود بیگانه ساختن آنان است، زیرا مردمی که هزار سال شاهنامه، دیوان حافظ و گلستان سعدی خواندهاند به آسانی به این جعل هویت برای خود تن در نخواهند داد و از این ″تدبیرِ″ داهیانهٔ دولت جز ″ناامیدی″ از تدبیرهای او حاصل نخواهد شد!»
منبع: ویکی پدیا
● ۹ اسفند ۱۴۰۱ سالروز درگذشت سید جواد طباطبایی است. او مبدع نظریهی "ایرانشهری" و خود اهل آذربایجان و در ۲۳ آذر ۱۳۲۳ در شهر تبریز به دنیا آمده است. طباطبایی ۷۷ سال عمر کرد.
@Saeed_Maadani
Forwarded from Mypersia | ايران من
🌀اظهارات جدید فیدان علیه سیاست منطقهای ایران
▫️وزیر خارجه ترکیه سیاست منطقهای ایران را اشتباه خواند و مدعی شد که ممکن است این سیاست گاهی پیروزیهایی به همراه داشته باشد اما در بلند مدت هزینههای سنگینی را به ایران و منطقه تحمیل میکند. وزیر خارجه ترکیه با تهدید ضمنی ایران گفت: اگر شما با حمایت از یک گروه در کشوری به دنبال ایجاد ناراحتی در آن کشور باشید، کشور دیگری نیز با حمایت از گروههای داخل کشورتان شما را ناراحت می کند. یعنی در دنیا دیگر هیچ چیزی پنهان نیست. قابلیتهایی که شما دارید دیگران هم دارند
@mypersia24 | ایران من
▫️وزیر خارجه ترکیه سیاست منطقهای ایران را اشتباه خواند و مدعی شد که ممکن است این سیاست گاهی پیروزیهایی به همراه داشته باشد اما در بلند مدت هزینههای سنگینی را به ایران و منطقه تحمیل میکند. وزیر خارجه ترکیه با تهدید ضمنی ایران گفت: اگر شما با حمایت از یک گروه در کشوری به دنبال ایجاد ناراحتی در آن کشور باشید، کشور دیگری نیز با حمایت از گروههای داخل کشورتان شما را ناراحت می کند. یعنی در دنیا دیگر هیچ چیزی پنهان نیست. قابلیتهایی که شما دارید دیگران هم دارند
@mypersia24 | ایران من
Forwarded from ایران فردا
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
چپهای ایرانی و شرایط دشوار اوکراین
✍سعید معدنی
در روزهای آغازین تجاوز روسیه و پوتین به خاک اوکراین، در میزگردی که در یکی از شبکه های ماهوارهای برگزار شد، ملیحه محمدی و فرخ نگهدار از کمونیستهای سابق و اعضای گروههای چپ ایران حق را به روسیه دادند. ملیحه محمدی صریحتر و فرخ نگهدار بهطور ضمنی به این حق اعتقاد داشتند. آنها معتقد بودند که ناتو با پشتیبانی امپریالیسم آمریکا تا پشت مرزهای روسیه آمده و روسیه را تهدید میکند. این کشور حق دارد از امنیت و منافع خود دفاع کند.
برای ایشان مهم نبود که پوتین متجاوز است و خاک یک کشور دیگر را اشغال کرده است. آنها همچنان نوستالژی کعبهی مارکسیستهای قدیم (شوروی سابق) را در دل دارند. هر جا مخالفت با استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا باشد آنها با او همراه هستند ولو روسیهی با دیکتاتوری پوتین باشد. این نوع چپ ها هنوز در همان فضاهای چند دهه قبل زندگی میکنند و هنوز رویاهای تعبیر نشده آن سالهای آرمانخواهی را در کشورهای امثال روسیه متجاوز جستجو میکنند.
اما جهان چرخیده، امروز دیکتاتور پوتین در کنار آمریکای امپریالیستی ترامپ ایستاده، هر دو به اتفاق علیه اوکراین و زلنسکی موضع گرفتهاند. زلنسکی با آن لباس خاکی رزمندگی که از شروع جنگ برتن دارد و شبیه و یادآور چریکهای مبارز سابق آمریکای لاتین - از نوع چگواراـ شده! در لفظ در مقابل ترامپ مغرور و زیادی خواه ایستاده و مشاجره میکند که در تاریخ زیست آمریکا بی سابقه است.
سوال این است که چپها اینک چه موضعی دارند؟ آیا هنوز حق با پوتین و ترامپ است؟ آیا همهی آن آرمانهای خیالی ضد آمریکایی و ضد امپریالیستی چپ در این دههها با این موضعگیریها بیشتر و بیشتر به مسلخ تمسخر نرفته است؟ دنیا وارونه شده ترامپ سوداگر زورگو و پوتین دیکتاتور در کنار هم علیه ملتی که از تمامیت ارضی خود دفاع میکنند ایستادهاند. اکنون چپ های سردرگم از نوع ملیحه محمدی و فرخ نگهدار چه موضعی دارند؟ آیا هنوز حق را به روسیه و ترامپ میدهند؟ یا در کنار ملتی مظلوم قرارمیگیرند؟ ببینیم در آینده چه موضعی میگیرند و چگونه سخن خواهند گفت.
یازده اسفند ۱۴۰۳
#سعید_معدنی
#ترامپ
#پوتین
#زلنسکی
#ملیحه_محمدی
#فرخ_نگهدار
#چپ_ایرانی
@Saeed_Maadani
✍سعید معدنی
در روزهای آغازین تجاوز روسیه و پوتین به خاک اوکراین، در میزگردی که در یکی از شبکه های ماهوارهای برگزار شد، ملیحه محمدی و فرخ نگهدار از کمونیستهای سابق و اعضای گروههای چپ ایران حق را به روسیه دادند. ملیحه محمدی صریحتر و فرخ نگهدار بهطور ضمنی به این حق اعتقاد داشتند. آنها معتقد بودند که ناتو با پشتیبانی امپریالیسم آمریکا تا پشت مرزهای روسیه آمده و روسیه را تهدید میکند. این کشور حق دارد از امنیت و منافع خود دفاع کند.
برای ایشان مهم نبود که پوتین متجاوز است و خاک یک کشور دیگر را اشغال کرده است. آنها همچنان نوستالژی کعبهی مارکسیستهای قدیم (شوروی سابق) را در دل دارند. هر جا مخالفت با استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا باشد آنها با او همراه هستند ولو روسیهی با دیکتاتوری پوتین باشد. این نوع چپ ها هنوز در همان فضاهای چند دهه قبل زندگی میکنند و هنوز رویاهای تعبیر نشده آن سالهای آرمانخواهی را در کشورهای امثال روسیه متجاوز جستجو میکنند.
اما جهان چرخیده، امروز دیکتاتور پوتین در کنار آمریکای امپریالیستی ترامپ ایستاده، هر دو به اتفاق علیه اوکراین و زلنسکی موضع گرفتهاند. زلنسکی با آن لباس خاکی رزمندگی که از شروع جنگ برتن دارد و شبیه و یادآور چریکهای مبارز سابق آمریکای لاتین - از نوع چگواراـ شده! در لفظ در مقابل ترامپ مغرور و زیادی خواه ایستاده و مشاجره میکند که در تاریخ زیست آمریکا بی سابقه است.
سوال این است که چپها اینک چه موضعی دارند؟ آیا هنوز حق با پوتین و ترامپ است؟ آیا همهی آن آرمانهای خیالی ضد آمریکایی و ضد امپریالیستی چپ در این دههها با این موضعگیریها بیشتر و بیشتر به مسلخ تمسخر نرفته است؟ دنیا وارونه شده ترامپ سوداگر زورگو و پوتین دیکتاتور در کنار هم علیه ملتی که از تمامیت ارضی خود دفاع میکنند ایستادهاند. اکنون چپ های سردرگم از نوع ملیحه محمدی و فرخ نگهدار چه موضعی دارند؟ آیا هنوز حق را به روسیه و ترامپ میدهند؟ یا در کنار ملتی مظلوم قرارمیگیرند؟ ببینیم در آینده چه موضعی میگیرند و چگونه سخن خواهند گفت.
یازده اسفند ۱۴۰۳
#سعید_معدنی
#ترامپ
#پوتین
#زلنسکی
#ملیحه_محمدی
#فرخ_نگهدار
#چپ_ایرانی
@Saeed_Maadani
نسیم جنوب ۱۱۱۶.pdf
741.1 KB
نسیم جنوب ۱۱۱۶.pdf
نسخه الکترونیکی
*هفته نامه نسیم جنوب*
سال بیست و هفتم
شماره ۱۱۱۶
🌺🌺🌺🌺
*نسیم جنوب، دیرپاترین نشریه تاریخ بوشهر*
زبادِ جنوبی در آمد نسیم
دل رهروان رست زاندوه و بیم (نظامی)
«برای مشاهده نسخه الکترونیکی نسیم جنوب از برنامه PDF استفاده کنید.»
تلفن تماس و ارسال مطلب از طریق واتساب:
۰۹۱۷۷۷۲۳۹۰۹
@Saeed_Maadani
نسخه الکترونیکی
*هفته نامه نسیم جنوب*
سال بیست و هفتم
شماره ۱۱۱۶
🌺🌺🌺🌺
*نسیم جنوب، دیرپاترین نشریه تاریخ بوشهر*
زبادِ جنوبی در آمد نسیم
دل رهروان رست زاندوه و بیم (نظامی)
«برای مشاهده نسخه الکترونیکی نسیم جنوب از برنامه PDF استفاده کنید.»
تلفن تماس و ارسال مطلب از طریق واتساب:
۰۹۱۷۷۷۲۳۹۰۹
@Saeed_Maadani
برای هیچکس مهم نبود!
✍سعید معدنی
استیضاح وزیر اقتصاد توسط مجلس موجی ایجاد نکرد و هیچ احساس و واکنشی را از سوی جامعه بر نیانگیخت. اصلا جامعه نفهمید خانی آمده و خانی رفته است. یاد استیضاح عطاالله مهاجرانی در دولت اول سید محمد خاتمی افتادم مردم یک هفته قبل از استیضاح در باره آن صحبت می کردند و روز استیضاح اکثرا به رادیو گوش سپرده بودند. در حالی که برای یک جامعه جهان سومی ظاهرا اقتصاد بسیار مهمتر از فرهنگ است، اما در آن زمان استیضاح وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی چنان موج و غوغایی به یادماندنی ایجاد کرد. اما امروزه چرا بود و نبود مجلس و دولت و وزیر و وکیل و عملکردشان دیگر مهم نیست و مردم بیاعتنا از کنار آن رد میشوند؟ فکر میکنم مردم میدانند که مشکل کجاست. اما نمایندگان جرات پرداختن به آن را ندارند و آن "مذاکره برای رفع تحریم هاست".
اگر ده سال قبل یک متخصص اقتصادی یعنی علی طیبنیا وزیر دور اول دولت روحانی فهمید و در دور دوم وقتش را تلف نکرد به زیر بار وزارت نرفت تا دوباره بیهوده وزیر شود، و گفت " مشکل اقتصاد ایران اقتصادی نیست مشکل اقتصاد ایران سیاسی است". اما حالا دیگر نیازی نیست اقتصاددان و کارشناس و متخصص باشی، همگان میدانند مشکل اقتصاد ایران تحریم است و تحریم است و تحریم. تا این مشکل حل نشود همه اقدامات خنثی و بیهوده است و از دست هیچکس هیچ کاری بر نمی آید. چه همتی یا طیبنیا در راس وزارتخانه باشند و چه یک عدد چوب خشک! فرقی نمیکند.
امروز در محل کار، در مترو و در خیابان با انبوهی از مردم برخورد داشتم. از بی تفاوتی مردم نسبت به برکناری وزیر اقتصاد میشد فهمید که انگار اصلا مجلس و وزیر و وکیل و دولتی که همگی برآمده از رای اقلیت هستند برایشان بیاهمیت است. چون همگان میدانند اقتصاد کشور قفل شده و هیچکدام این رفتارها گرهگشا نبوده و سرگرمی بیش نیست. دیگر هر کسی میداند مشکل این مملکت کجاست. اما مجلس و دولت و وزیر و نماینده با مردم صادق و روراست نیستند و سر زیر برف کرده و جرات گفتن واقعیت را ندارند.
خلاصه آنکه همه میدانیم این نوع استیضاحها هیچ تاثیری در بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم فقرزدهی ایران ندارد.
۱۳ اسفند ۱۴۰۳
#سعید_معدنی
#استیضاح
#مجلس
#همتی
#جامعه_فقرزده
@Saeed_Maadani
✍سعید معدنی
استیضاح وزیر اقتصاد توسط مجلس موجی ایجاد نکرد و هیچ احساس و واکنشی را از سوی جامعه بر نیانگیخت. اصلا جامعه نفهمید خانی آمده و خانی رفته است. یاد استیضاح عطاالله مهاجرانی در دولت اول سید محمد خاتمی افتادم مردم یک هفته قبل از استیضاح در باره آن صحبت می کردند و روز استیضاح اکثرا به رادیو گوش سپرده بودند. در حالی که برای یک جامعه جهان سومی ظاهرا اقتصاد بسیار مهمتر از فرهنگ است، اما در آن زمان استیضاح وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی چنان موج و غوغایی به یادماندنی ایجاد کرد. اما امروزه چرا بود و نبود مجلس و دولت و وزیر و وکیل و عملکردشان دیگر مهم نیست و مردم بیاعتنا از کنار آن رد میشوند؟ فکر میکنم مردم میدانند که مشکل کجاست. اما نمایندگان جرات پرداختن به آن را ندارند و آن "مذاکره برای رفع تحریم هاست".
اگر ده سال قبل یک متخصص اقتصادی یعنی علی طیبنیا وزیر دور اول دولت روحانی فهمید و در دور دوم وقتش را تلف نکرد به زیر بار وزارت نرفت تا دوباره بیهوده وزیر شود، و گفت " مشکل اقتصاد ایران اقتصادی نیست مشکل اقتصاد ایران سیاسی است". اما حالا دیگر نیازی نیست اقتصاددان و کارشناس و متخصص باشی، همگان میدانند مشکل اقتصاد ایران تحریم است و تحریم است و تحریم. تا این مشکل حل نشود همه اقدامات خنثی و بیهوده است و از دست هیچکس هیچ کاری بر نمی آید. چه همتی یا طیبنیا در راس وزارتخانه باشند و چه یک عدد چوب خشک! فرقی نمیکند.
امروز در محل کار، در مترو و در خیابان با انبوهی از مردم برخورد داشتم. از بی تفاوتی مردم نسبت به برکناری وزیر اقتصاد میشد فهمید که انگار اصلا مجلس و وزیر و وکیل و دولتی که همگی برآمده از رای اقلیت هستند برایشان بیاهمیت است. چون همگان میدانند اقتصاد کشور قفل شده و هیچکدام این رفتارها گرهگشا نبوده و سرگرمی بیش نیست. دیگر هر کسی میداند مشکل این مملکت کجاست. اما مجلس و دولت و وزیر و نماینده با مردم صادق و روراست نیستند و سر زیر برف کرده و جرات گفتن واقعیت را ندارند.
خلاصه آنکه همه میدانیم این نوع استیضاحها هیچ تاثیری در بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم فقرزدهی ایران ندارد.
۱۳ اسفند ۱۴۰۳
#سعید_معدنی
#استیضاح
#مجلس
#همتی
#جامعه_فقرزده
@Saeed_Maadani
🔺تصویر بازسازی شده از خاکسپاری مصدق در روستای احمد آباد.
آزاده اخلاقی (عکاس معاصر) در عکس منتشر شدهای، تلاش کرده براساس گزارشهای تاریخی، صحنه خاک سپاری دکتر محمد مصدق در روستای احمدآباد را بازسازی کند.
● ۱۴ اسفند(۱۳۴۵) سالروز درگذشت دکتر محمد مصدق است.
@Saeed_Maadani
آزاده اخلاقی (عکاس معاصر) در عکس منتشر شدهای، تلاش کرده براساس گزارشهای تاریخی، صحنه خاک سپاری دکتر محمد مصدق در روستای احمدآباد را بازسازی کند.
● ۱۴ اسفند(۱۳۴۵) سالروز درگذشت دکتر محمد مصدق است.
@Saeed_Maadani
🔺تصاویر: مراسم سالگرد درگذشت محمد مصدق در ۱۴ اسفند ۵۷
یک خاطره از ماه عسل انقلاب!
در گردهمایی ۱۴ اسفند ۱۳۵۷ بعنوان یک نوجوان ۱۴ ساله و کنجکاو به همراه دوستانی به احمد آباد مصدق رفتم. از روستای ما تا ده احمد آباد راهی نبود. انروزها هنوز حجاب برای زنان قانونی نشده بود،همه گروههای سیاسی از چپ و راست و مسلمان و مارکسیست حضور داشتند. دنیای اتحاد و اتفاق و زیبایی بود.
یادم هست که درآن سن شناخت خط و مشیها دشوار بود. یکی از دوستان به بقیه گفت هر اطلاعیهای را پخش نکنید. برخی کمونیست هستند مثلا گروههایی که بالای آرم شان آیه قرآن است پخش کنید( منظور مجاهدین و آیه فضل الله المجاهدین...بود)و آنهایی که داس و چکش دارند اطلاعیه هایشان راپخش نکنید (منظور چریک های فداییان خلق بود)!
یادم هست یک آقای میانسال با سیبیل کلفت سر کم مو و صدای خش دار گفت:"جوون بیا این اطلاعیه ها رو پخش کن"
من هم گرفتم و ازاو دور شدم. دیدم که آرم داس و چکش دارد و آیه قرآن هم ندارد حس کردم که دچار گناه کبیره می شوم اگر پخش کنم! و بسته را بیخ دیواری رها کردم و نزد دوستانم رفتم.
و اختلافات در ماه عسل انقلاب از همین جاها شروع شد!
@Saeed_Maadani
یک خاطره از ماه عسل انقلاب!
در گردهمایی ۱۴ اسفند ۱۳۵۷ بعنوان یک نوجوان ۱۴ ساله و کنجکاو به همراه دوستانی به احمد آباد مصدق رفتم. از روستای ما تا ده احمد آباد راهی نبود. انروزها هنوز حجاب برای زنان قانونی نشده بود،همه گروههای سیاسی از چپ و راست و مسلمان و مارکسیست حضور داشتند. دنیای اتحاد و اتفاق و زیبایی بود.
یادم هست که درآن سن شناخت خط و مشیها دشوار بود. یکی از دوستان به بقیه گفت هر اطلاعیهای را پخش نکنید. برخی کمونیست هستند مثلا گروههایی که بالای آرم شان آیه قرآن است پخش کنید( منظور مجاهدین و آیه فضل الله المجاهدین...بود)و آنهایی که داس و چکش دارند اطلاعیه هایشان راپخش نکنید (منظور چریک های فداییان خلق بود)!
یادم هست یک آقای میانسال با سیبیل کلفت سر کم مو و صدای خش دار گفت:"جوون بیا این اطلاعیه ها رو پخش کن"
من هم گرفتم و ازاو دور شدم. دیدم که آرم داس و چکش دارد و آیه قرآن هم ندارد حس کردم که دچار گناه کبیره می شوم اگر پخش کنم! و بسته را بیخ دیواری رها کردم و نزد دوستانم رفتم.
و اختلافات در ماه عسل انقلاب از همین جاها شروع شد!
@Saeed_Maadani
Forwarded from روزنامه سازندگی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from دلنوشتههای تاریخیِ علی مرادی مراغهای (على مرادی مراغه ای)
💥به مناسبت ۱۴ اسفند سالروز خاموشی مصدق.
✍️علی مرادی مراغه ای
♦️مصدق یکی از جالبترین فرزندان تاریخ معاصر ماست، وقتی هنوز جوان بود محمدعلی شاه مستبد از او خواست در رفع اختلاف بین او و سیدمحمد بهبهانی مشروطه خواه، میانجیگری کند، مصدق که خود در اردوی مشروطه طلبان بود جمله ای در جواب شاه مستبد گفت که خودش در تمام عمر بدان پایبند بود او گفت:
«سیدمحمد بهبهانی کالایی بنام مشروطیت میفروشد که مردم خریدار آن هستند اگر میخواهی دکان او و دکانهای دیگر را تخته کنی و ببندی باید خود طرفدار و فروشنده همان کالا باشی...!»
شاه مستبد نه تنها از پیشنهاد مصدق جوان خوشش نیامد بلکه نگاهی به قیافه این جوان انداخت و گفت:
«سرش بوی قیمه سبزی می دهد!»
خطای محمدعلی شاه در این بود که فکر میکرد چون مصدق از طبقه اعیان است حتما در طرفداری از شاه خواهد بود! همان حربه نخ نمایی که دشمنان مصدق همیشه خواسته اند او را با لقب مصدق السلطنه تحقیرش کنند!
♦️زمانیکه ۱۷ سال بیشتر نداشت مستوفی خراسان میشود یعنی شغل دریافت مالیات که منفورترین شغل نزد رعایا بود. یعنی با کتک و شلاق، مالیات را از مردم ستاندن...!
اما نویسنده افضل التواریخ، مصدقِ ۱۷ ساله را در شغل منفورِ مستوفی گری چنین معرفی میکند:
«ميرزامحمدخان مصدق السلطنه، با حداثت سن به اعلا مراتب تجربه و كهولت رسيده و داراى فضل و سواد و هوش سرشار است...مشاراليه مراتب ديگر دارند كه بر عظم ايشان مى افزايد از اهل هوش و فضل، و به قدرى آداب دان و قاعده پرداز است، كه هيچ مزيدى بر آن تصور نيست. گفتار و رفتار و پذيرايى و احترامات در حق مردمش، به طورى است كه خود او از متانت و بزرگى خارج نمیشود... چنين شخصى كه در سن شباب اينطور جلوه گرى كند، بايد از آيات بزرگ گردد»
( افضل التواریخ...ص۸۳)
♦️آقای شیخ فلسفی خاطره ای از دیدارش با مصدق در زمانِ نخست وزیری نقل می کند که نشانگر منش مصدق در کلِ مسند زمامداری است مینویسد:
«بهایی ها در شهرستانها مسئله ساز شده بودند و قدرت نمایی میکردند. به امر آیت الله العظمی آقای بروجردی، نزد مصدق رفتم...پیام آقای بروجردی را به ایشان رساندم و گفتم شما رئیس دولت اسلامی هستید و الان بهایی ها در شهرستانها فعال هستند...ایشان(آیت الله بروجردی) لازم دانستند که شما در این باره اقدامی بفرمایید. دکتر مصدق بعد از تمام شدن صحبتهای من، به گونه ای تمسخرآمیزی قاه قاه و با صدای بلند خندید و گفت:
آقای فلسفی، از نظر من مسلمان و بهایی فرق ندارند، همه از یک ملت و ایرانی هستند».
این پاسخ برای من بسیار شگفت آور بود. با این خنده ی تمسخرآمیز و موهن، دیگر جایی برای صحبت کردن و توضیح دادن باقی نماند.»
(خاطرات محمدتقی فلسفی...ص۱۳۹).
♦️در آبان ۱۳۰۴ش. در مجلس پنجم در زمانی که قزاقان رضاخان مجلس را در حصار خود گرفته بودند تا با تغییر سلطنت، رضاخان را به رضاشاه تبدیل کنند، مصدق جزو پنج نماینده بود که جانشان را بر کف گرفته و مخالفت کردند، اما بزودی پس از تحکیم پایه های دیکتاتوری رضاشاه، خشم اش دامن همه را گرفت، مصدق نیز راهی جز انزوا و پناه گرفتن در کنج احمدآباد نداشت، اما سرپاس مختاری در آنجا هم به سراغش رفت و تمام خانه را زیرو رو کردند تا برای بازداشتش مستمسکی یابند حتی شکایتی از گرانی نرخها! .
بقول ایلیا ارنبورگ در کشورهای گرفتار توتالیتر حتی «رویش یک گل نیز رویداد سیاسی محسوب میگردد»! چیزی نیافتند اما باز به زندان بیرجند منتقل کردند.
از فرط فشار در بین راه خودکشی کرد، مقدار زیادی قرص بلعید اما ناهمواری جاده باعث استفراغش شده و قرصها جذب نشدند!
زنده بیرون آمدنش از چنگ رضاشاه به معجزه شباهت داشت در تهران ارنست پرون (یار غار ولیعهد)مریض شده در بیمارستان نجمیه که مادر مصدق آنرا احداث کرده بود بهبودی یافت در زمان تشکر، دکتر غلامحسین مصدق رییس بیمارستان از او خواهش کرد از طریق ولیعهد واسطه گردد برای آزادی پدرش...و بدین ترتیب مصدق از خطر جست! اما نتایج زندان و خشم دیکتاتور بر پدر، گریبان دختر کوچکش خدیجه را گرفته و برای همیشه راهی بیمارستان روانی ساخت...!
♦️با ورود متفقین و سقوط دیکتاتوری پدر، مصدق به سیاست بازگشت در مدت ۱۲ سال تا زمان کودتا و آغاز دیکتاتوری پسر، کارستانی چون ملی کردن صنعت نفت و درافتادن با استعمار پیر انگلستان را رهبری کرد که برای همیشه در خاطره تاریخی ایرانیان ماندگار شد، اما با کودتا و آغاز دیکتاتوری پسر، بار دیگر و برای همیشه به تبعید و کنج احمدآباد بازگشت...
✅در آن لحظات آخر که سرطان بر جانش چنگ انداخته و استبدادِ پسر، مانع درمانش در خارج گشته بود در لحظات درد و رنج و توام با فشارهای عصبی دیرینه که بسراغش بازگشته بود، شاید بارها به ياد این جمله شکسپير می افتاد زمانی که «مرکوتيو» در «رومئو و ژوليت» از ته دل فرياد برمی آورد:
«بر هر دو تبارتان لعنت باد...»
⏹️لینک کانال: @Ali_Moradi_maragheie
✍️علی مرادی مراغه ای
♦️مصدق یکی از جالبترین فرزندان تاریخ معاصر ماست، وقتی هنوز جوان بود محمدعلی شاه مستبد از او خواست در رفع اختلاف بین او و سیدمحمد بهبهانی مشروطه خواه، میانجیگری کند، مصدق که خود در اردوی مشروطه طلبان بود جمله ای در جواب شاه مستبد گفت که خودش در تمام عمر بدان پایبند بود او گفت:
«سیدمحمد بهبهانی کالایی بنام مشروطیت میفروشد که مردم خریدار آن هستند اگر میخواهی دکان او و دکانهای دیگر را تخته کنی و ببندی باید خود طرفدار و فروشنده همان کالا باشی...!»
شاه مستبد نه تنها از پیشنهاد مصدق جوان خوشش نیامد بلکه نگاهی به قیافه این جوان انداخت و گفت:
«سرش بوی قیمه سبزی می دهد!»
خطای محمدعلی شاه در این بود که فکر میکرد چون مصدق از طبقه اعیان است حتما در طرفداری از شاه خواهد بود! همان حربه نخ نمایی که دشمنان مصدق همیشه خواسته اند او را با لقب مصدق السلطنه تحقیرش کنند!
♦️زمانیکه ۱۷ سال بیشتر نداشت مستوفی خراسان میشود یعنی شغل دریافت مالیات که منفورترین شغل نزد رعایا بود. یعنی با کتک و شلاق، مالیات را از مردم ستاندن...!
اما نویسنده افضل التواریخ، مصدقِ ۱۷ ساله را در شغل منفورِ مستوفی گری چنین معرفی میکند:
«ميرزامحمدخان مصدق السلطنه، با حداثت سن به اعلا مراتب تجربه و كهولت رسيده و داراى فضل و سواد و هوش سرشار است...مشاراليه مراتب ديگر دارند كه بر عظم ايشان مى افزايد از اهل هوش و فضل، و به قدرى آداب دان و قاعده پرداز است، كه هيچ مزيدى بر آن تصور نيست. گفتار و رفتار و پذيرايى و احترامات در حق مردمش، به طورى است كه خود او از متانت و بزرگى خارج نمیشود... چنين شخصى كه در سن شباب اينطور جلوه گرى كند، بايد از آيات بزرگ گردد»
( افضل التواریخ...ص۸۳)
♦️آقای شیخ فلسفی خاطره ای از دیدارش با مصدق در زمانِ نخست وزیری نقل می کند که نشانگر منش مصدق در کلِ مسند زمامداری است مینویسد:
«بهایی ها در شهرستانها مسئله ساز شده بودند و قدرت نمایی میکردند. به امر آیت الله العظمی آقای بروجردی، نزد مصدق رفتم...پیام آقای بروجردی را به ایشان رساندم و گفتم شما رئیس دولت اسلامی هستید و الان بهایی ها در شهرستانها فعال هستند...ایشان(آیت الله بروجردی) لازم دانستند که شما در این باره اقدامی بفرمایید. دکتر مصدق بعد از تمام شدن صحبتهای من، به گونه ای تمسخرآمیزی قاه قاه و با صدای بلند خندید و گفت:
آقای فلسفی، از نظر من مسلمان و بهایی فرق ندارند، همه از یک ملت و ایرانی هستند».
این پاسخ برای من بسیار شگفت آور بود. با این خنده ی تمسخرآمیز و موهن، دیگر جایی برای صحبت کردن و توضیح دادن باقی نماند.»
(خاطرات محمدتقی فلسفی...ص۱۳۹).
♦️در آبان ۱۳۰۴ش. در مجلس پنجم در زمانی که قزاقان رضاخان مجلس را در حصار خود گرفته بودند تا با تغییر سلطنت، رضاخان را به رضاشاه تبدیل کنند، مصدق جزو پنج نماینده بود که جانشان را بر کف گرفته و مخالفت کردند، اما بزودی پس از تحکیم پایه های دیکتاتوری رضاشاه، خشم اش دامن همه را گرفت، مصدق نیز راهی جز انزوا و پناه گرفتن در کنج احمدآباد نداشت، اما سرپاس مختاری در آنجا هم به سراغش رفت و تمام خانه را زیرو رو کردند تا برای بازداشتش مستمسکی یابند حتی شکایتی از گرانی نرخها! .
بقول ایلیا ارنبورگ در کشورهای گرفتار توتالیتر حتی «رویش یک گل نیز رویداد سیاسی محسوب میگردد»! چیزی نیافتند اما باز به زندان بیرجند منتقل کردند.
از فرط فشار در بین راه خودکشی کرد، مقدار زیادی قرص بلعید اما ناهمواری جاده باعث استفراغش شده و قرصها جذب نشدند!
زنده بیرون آمدنش از چنگ رضاشاه به معجزه شباهت داشت در تهران ارنست پرون (یار غار ولیعهد)مریض شده در بیمارستان نجمیه که مادر مصدق آنرا احداث کرده بود بهبودی یافت در زمان تشکر، دکتر غلامحسین مصدق رییس بیمارستان از او خواهش کرد از طریق ولیعهد واسطه گردد برای آزادی پدرش...و بدین ترتیب مصدق از خطر جست! اما نتایج زندان و خشم دیکتاتور بر پدر، گریبان دختر کوچکش خدیجه را گرفته و برای همیشه راهی بیمارستان روانی ساخت...!
♦️با ورود متفقین و سقوط دیکتاتوری پدر، مصدق به سیاست بازگشت در مدت ۱۲ سال تا زمان کودتا و آغاز دیکتاتوری پسر، کارستانی چون ملی کردن صنعت نفت و درافتادن با استعمار پیر انگلستان را رهبری کرد که برای همیشه در خاطره تاریخی ایرانیان ماندگار شد، اما با کودتا و آغاز دیکتاتوری پسر، بار دیگر و برای همیشه به تبعید و کنج احمدآباد بازگشت...
✅در آن لحظات آخر که سرطان بر جانش چنگ انداخته و استبدادِ پسر، مانع درمانش در خارج گشته بود در لحظات درد و رنج و توام با فشارهای عصبی دیرینه که بسراغش بازگشته بود، شاید بارها به ياد این جمله شکسپير می افتاد زمانی که «مرکوتيو» در «رومئو و ژوليت» از ته دل فرياد برمی آورد:
«بر هر دو تبارتان لعنت باد...»
⏹️لینک کانال: @Ali_Moradi_maragheie
🔺بایزید یکم
سلطان در قفس!
ايلدرم بايزيديکم سلطان عثماني كه در جنگ آنكارا در ژوئيه 1402 ميلادي به اسارت اميرتيمور گوركان در آمده بود و تيمور او را در قفس آهنين قرار داده و همانند طوطي همه جا با خود مي برد هشتم مارس 1403 ميلادي در 42 سالگي درگذشت. وي پس از درگذشت پدرش مراد اول سلطان عثماني شده بود.
بايزيد در طول حكومت خود سالونيك را در يونان تصرف كرد ، بلغارها را شكست داد و هشت سال قسطنطنيه (استانبول) را در محاصره داشت، ولي موفق به تصرف آن نشد.
تيمور هنگامي كه در شام (سوريه) سرگرم تاخت و تاز بود براي بايزيد نامه اي فرستاده بود كه بايزيد پاسخي بي ادبانه و سراسر افترا به تيمور نوشته بود و همين امر باعث حمله تيمور به قلمرو او شد و با اين كه نيروهاي تيمور از نظر شمار به مراتب كمتر از نظاميان بايزيد بودند پيروز شدند و بايزيد اسير شد. تيمور به خاطر اهانتي كه در نامه به او كرده بود بايزيد را در قفس آهنين قرار داد و به مجلس بزم خود آورد و زن او را وادار كرد كه در جمع مهمانان برقصد. بايزيد از آن قفس آزاد نشد تا درگذشت. عثماني ها تركمان و تيموريان تاتار (مغول تبار) بودند.
iranianshistoryonthisday.com
@Saeed_Maadani
سلطان در قفس!
ايلدرم بايزيديکم سلطان عثماني كه در جنگ آنكارا در ژوئيه 1402 ميلادي به اسارت اميرتيمور گوركان در آمده بود و تيمور او را در قفس آهنين قرار داده و همانند طوطي همه جا با خود مي برد هشتم مارس 1403 ميلادي در 42 سالگي درگذشت. وي پس از درگذشت پدرش مراد اول سلطان عثماني شده بود.
بايزيد در طول حكومت خود سالونيك را در يونان تصرف كرد ، بلغارها را شكست داد و هشت سال قسطنطنيه (استانبول) را در محاصره داشت، ولي موفق به تصرف آن نشد.
تيمور هنگامي كه در شام (سوريه) سرگرم تاخت و تاز بود براي بايزيد نامه اي فرستاده بود كه بايزيد پاسخي بي ادبانه و سراسر افترا به تيمور نوشته بود و همين امر باعث حمله تيمور به قلمرو او شد و با اين كه نيروهاي تيمور از نظر شمار به مراتب كمتر از نظاميان بايزيد بودند پيروز شدند و بايزيد اسير شد. تيمور به خاطر اهانتي كه در نامه به او كرده بود بايزيد را در قفس آهنين قرار داد و به مجلس بزم خود آورد و زن او را وادار كرد كه در جمع مهمانان برقصد. بايزيد از آن قفس آزاد نشد تا درگذشت. عثماني ها تركمان و تيموريان تاتار (مغول تبار) بودند.
iranianshistoryonthisday.com
@Saeed_Maadani
Forwarded from هفت اقلیم (سعید معدنی)
وظیفه من به عنوان نویسنده ایرانی جذب توده مردم است
و وقتی این مردم درک مناسبی پیدا کردند
می توانند به سراغ کارهای انتزاعی هم بروند.
● ۱۸ اسفند سالروز در گذشت سیمین دانشور (۱۳۹۰- ۱۳۰۰) است
@Saeed_Maadani
و وقتی این مردم درک مناسبی پیدا کردند
می توانند به سراغ کارهای انتزاعی هم بروند.
● ۱۸ اسفند سالروز در گذشت سیمین دانشور (۱۳۹۰- ۱۳۰۰) است
@Saeed_Maadani
Forwarded from خبرگزاری خبرآنلاین
🎬چرا نسل جدید هنوز تتلو و ساسی را دنبال میکند؟/ پشت پرده محبوبیت ۲۰ ساله!
سعید معدنی، جامعهشناس در #خبرآنلاین:
▫️سیستم فرهنگی رسمی کشور قادر به پوشش حداکثری نیازهای فرهنگی جامعه نیست. حتی اگر حداقلی از نیازها را پوشش دهد، آن هم با ارزشهایی است که راهبرد اکثریت را تأمین کند. در نتیجه، افراد از منابع دیگری مانند موسیقی زیرزمینی، موسیقی غیرحکومتی یا محتوای خارجی تغذیه فرهنگی میشوند.
▫️اینکه فردی مانند ساسی مانکن باوجود گذشت دو دهه، همچنان سالانه یک اثر منتشر میکند و در صدر توجهات باقی میماند، تنها به دلیل تبلیغات قوی یا هوشمندی در ارائه محتوا نیست. چندین عامل در این موضوع تأثیرگذار است.
▫️فکر میکنم پشت این موفقیتها یک تفکر وجود دارد. البته منظورم از تفکر، ارزشهای هنرمند نیست، بلکه نوع نگاه و استراتژی او در مدیریت کارش است. حتی ممکن است یک تفکر جمعی پشت این موفقیتها باشد که بتواند یک پدیده را ناگهان برجسته کرده و مخاطبان را به سمت آن سوق دهد.
📌 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
khabaronline.ir/xnj8k
@KhabarOnline_ir | khabaronline.ir
سعید معدنی، جامعهشناس در #خبرآنلاین:
▫️سیستم فرهنگی رسمی کشور قادر به پوشش حداکثری نیازهای فرهنگی جامعه نیست. حتی اگر حداقلی از نیازها را پوشش دهد، آن هم با ارزشهایی است که راهبرد اکثریت را تأمین کند. در نتیجه، افراد از منابع دیگری مانند موسیقی زیرزمینی، موسیقی غیرحکومتی یا محتوای خارجی تغذیه فرهنگی میشوند.
▫️اینکه فردی مانند ساسی مانکن باوجود گذشت دو دهه، همچنان سالانه یک اثر منتشر میکند و در صدر توجهات باقی میماند، تنها به دلیل تبلیغات قوی یا هوشمندی در ارائه محتوا نیست. چندین عامل در این موضوع تأثیرگذار است.
▫️فکر میکنم پشت این موفقیتها یک تفکر وجود دارد. البته منظورم از تفکر، ارزشهای هنرمند نیست، بلکه نوع نگاه و استراتژی او در مدیریت کارش است. حتی ممکن است یک تفکر جمعی پشت این موفقیتها باشد که بتواند یک پدیده را ناگهان برجسته کرده و مخاطبان را به سمت آن سوق دهد.
📌 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
khabaronline.ir/xnj8k
@KhabarOnline_ir | khabaronline.ir
Forwarded from 🌐 پایش آمریکا & UN 🌐
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این انیمیشنی است که مجله اکونومیست راجع به اقدامات #ترامپ منتشر کرده است. اکونومیست همراه با انتشار این انیمیشن نوشته است:
دونالد ترامپ سخت کار می کند تا تمام آنچه از نظم پس از ۱۹۴۵ باقی مانده است را از بین ببرد. چیزی که او متوجه نیست این است که پایان آن برای آمریکا بد است.
🇺🇸 @US_REVIEW 📍پایش آمریکا 📍
دونالد ترامپ سخت کار می کند تا تمام آنچه از نظم پس از ۱۹۴۵ باقی مانده است را از بین ببرد. چیزی که او متوجه نیست این است که پایان آن برای آمریکا بد است.
🇺🇸 @US_REVIEW 📍پایش آمریکا 📍
Forwarded from صریرملت
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
انیمیشن در سایه ی سرو برنده اسکار
داستان انیمیشن در سایه سرو
نهنگی عظیم به گِل مینشیند. در ساحلی در جنوب ایران، زیر آفتاب سوزان. پدر و دختری جنگدیده و رنجِ جنگ کشیده یک روز از زندگیشان را به نجات نهنگ اختصاص میدهند.
دختر، عاقل و پرشفقت است و به شکل رخشانی دلرحیم و خردمند. پدر، خسته، اندوهگین، دردمند و بهغایت رنجور و زخمخورده. زخمها روی بدنش نیست، از درون ویرانش کرده؛ زخم جنگ ایران و عراق، زخم کشتهشدن همسر در جنگ، زخم خشونت مقدسشده چیزی که بعد از هشتسال تمام شده ولی جراحتهایش در وجود انسانها تا عمیقترین نقطهها حک شده.
پدرِ شیرین سوهانی، یکی از سازندگان این انیمیشن، کهنهسرباز جنگیست؛ رزمندهای که در جنگ ایران و عراق یک چشم را از دست داده، ترکِش در جمجمهاش باقی مانده و گاهی ناگهان رفتارهای عجیب و خشونتآمیزی نشان میدهد. شیرین، همانکه مجسمه اسکار را در دست گرفت، در تمام زندگی با پدری سرکرده که پس از بازگشت از جنگ به انسانی کاملاً متفاوت تبدیل شده بود.
✍️#گوشه
https://chat.whatsapp.com/Eq8AtPrIGDxGmDoCSaayg2
https://TELEGRAM.ME/SARIREMELLAT
داستان انیمیشن در سایه سرو
نهنگی عظیم به گِل مینشیند. در ساحلی در جنوب ایران، زیر آفتاب سوزان. پدر و دختری جنگدیده و رنجِ جنگ کشیده یک روز از زندگیشان را به نجات نهنگ اختصاص میدهند.
دختر، عاقل و پرشفقت است و به شکل رخشانی دلرحیم و خردمند. پدر، خسته، اندوهگین، دردمند و بهغایت رنجور و زخمخورده. زخمها روی بدنش نیست، از درون ویرانش کرده؛ زخم جنگ ایران و عراق، زخم کشتهشدن همسر در جنگ، زخم خشونت مقدسشده چیزی که بعد از هشتسال تمام شده ولی جراحتهایش در وجود انسانها تا عمیقترین نقطهها حک شده.
پدرِ شیرین سوهانی، یکی از سازندگان این انیمیشن، کهنهسرباز جنگیست؛ رزمندهای که در جنگ ایران و عراق یک چشم را از دست داده، ترکِش در جمجمهاش باقی مانده و گاهی ناگهان رفتارهای عجیب و خشونتآمیزی نشان میدهد. شیرین، همانکه مجسمه اسکار را در دست گرفت، در تمام زندگی با پدری سرکرده که پس از بازگشت از جنگ به انسانی کاملاً متفاوت تبدیل شده بود.
✍️#گوشه
https://chat.whatsapp.com/Eq8AtPrIGDxGmDoCSaayg2
https://TELEGRAM.ME/SARIREMELLAT