tgoop.com/Seidabadii/2018
Last Update:
چرا حکومت پهلوی فروریخت؟
با نگاهی به خاطرات علینقی عالیخانی
در چرایی فروپاشی حکومت پهلوی معمولا با مجموعهای از سادهسازیها مواجهیم. ساز و کار سادهسازی معمولا با فروکاستن مجموعهی درهم تنیدهای از عوامل به یک عامل پیش میرود. در روایتهای سادهسازانه به تناسب از عامل خارجی |تصمیم قدرتهای جهانی (کنفرانس گوادلوپ)، نقش انگلیسیها در برکشیدن آخوندها و گاه حتی تصمیم یا خیانت شخص کارتر|، | قدرنشناسی و گول خوردن مردم |، |دلرحم بودن شاه و انتخاب رفتن از وطن به جای سرکوب مردم|، |نقش روشنفکران چپ| و به ندرت | خیانت برخی از عوامل رژیم| به عنوان دلایل فروپاشی یاد کردهاند.
دربارهی همهی این عوامل و دلایل میتوان با دادههای مستند تاریخی بحث کرد، اما به نظرم یکی از بهترین راهها برای یافتن پاسخ پرسش نخست مراجعه به داوری سران و کارگزاران رژیم پهلوی پس از سقوط و ارزیابی انتقادی دیدگاههای آنان است. بیشتر آنها پس از سقوط رژیم، در خارج از ایران فرصتی برای بازنگری در کارنامهی حکومت و خود داشتند. بدیهی است که اندکی از آنان توانسته باشند، دربارهی نقش خود قضاوت درستی کرده باشند و حتی اگر قضاوتی باشد، باید به دیدهی تردید در آن نگریست، اما داوری با فاصلهی آنان دربارهی کارنامهی حکومت قابل تامل است.
دو پروژهی تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد و تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران مجموعهی بینظیری از این داوریها و دیدگاههاست که در آن کارگزاران رژیم پهلوی در این نکته تامل کردهاند که چرا همه چیز به این سادگی فروپاشید؟
دریغا که هنوز کسی برای پژوهشی نظاممند از این دادههای خام دربارهی این موضوع همت نکرده است.
به هر حال اخیرا فایل صوتی گفتوگو با علینقی عالیخانی از مجموعهی تاریخ شفاهی هاروارد منتشر شده است. او در درخشانترین دورهی اقتصادی حکومت پهلوی مدیریت اقتصاد کشور را در دست داشته و بسیاری از پروژههای بزرگ صنعتی دولتی و همچنین شکلگیری بخش خصوصی توانمند محصول یا حاصل این دوره است. عالیخانی پیش از اینکه زمام امور اقتصاد کشور را در دست بگیرد، در بخش اطلاعات سازمان امنیت یا همان ساواک در زمینهی بررسیهای اقتصادی کار کرده و به اسناد مختلف دسترسی کامل داشته و در همان کسوت با مقامات اقتصادی کشورهای مختلف مراوده داشته.
گفتوگوی او نشان میدهد که حکومت چگونه رفته رفته از اوجی که در آن دوره گرفته بود، افول کرده است.
در گفتوگوی او ۱۵ خرداد نقطهی مهمی در این ماجراست. او از جلسهای میگوید که گروهی از کارگزاران دلسوز حکومت برگزار میکنند تا راه حلی بیابند و پیامد این جلسه برکناری تقریبا تمام اعضای آن جلسه و پیشرفت دو نفری است که به خاطر بیخبری شاه از چنین نشستی این جلسه را ترک میکنند و گزارش آن را «به عرض اعلیحضرت» میرسانند. او این جلسه را نقطه عطفی در مواجهه شاه با متخصصان و کارگزاران میداند و معتقد است که پس از این جلسه شخصیتهای مستقل و چارچوبدار رفته رفته در دستگاه گوشهنشین شدند و افراد بله قربانگو جای آنان را گرفتند. نمونهی مثالی او جایگزینی امیرعباس هویدا به جای اسدالله علم است. او تا آنجا پیش میرود که معتقد است اگر اسدالله علم در سالهای منتهی به انقلاب بود، ماجرا شکل دیگری به خود میگرفت.
با این حال بخش مهم خاطرات او در حوزهی اقتصاد و صنعت است و توضیح میدهد که چگونه رفته رفته با دخالت دربار و شخص شاه سامان امور اقتصادی از هم میپاشد و امتیازهای انحصاری نصیب نزدیکان میشود. تا آنجا که ناچار میشود از وزارت اقتصاد کنار برود و به دستور شاه رییس دانشگاه تهران شود.
چنان که پیداست او در دانشگاه کارنامهی چندان درخشانی ندارد. او همزمانی ریاستش با اعتراضات دانشجویی و تاثیر مستقیم آن در فعالیتهایش را به عنوان بخشی از دلایل ناکامیاش شرح میدهد، اما زمینههای اجتماعی را به کلی نادیده میگیرد. هم چنان که شرح کارنامهاش در دوران وزارت اقتصادش فاقد زمینههای اجتماعی و خوشبینی جمعی است و همه را به حساب مدیریت خود میزند.
گفتوگوی علینقی عالیخانی شرح فراز و فرود یک حکومت است، بدون این که خود چنین قصدی داشته باشد. شرح نسبتا منصفانه واقعیتها، صراحت در قضاوت کارنامهی دیگران و شرح جزئیاتی مانند مصادره تلویزیون خصوصی ثابت، دیدار و گفتوگوی شاه و علم پس از ۱۵ خرداد و .... چنین فراز و فرودی را ترسیم کرده است و همین جزییات است که آن را از روایتهای سادهانگارانه هواداران و دوگانهسازیهای رقیبان متفاوت میکند.
لینک گفتوگو با علینقی عالیخانی:
https://www.tgoop.com/tarikh_shafahi_iran_project/3375
BY علیاصغر سیدآبادی
Share with your friend now:
tgoop.com/Seidabadii/2018