Telegram Web
🔺عاملیت «اسلامیت» در روابط!

یازدهمین اجلاس سران «کشورهای اسلامی در حال توسعه» معروف به «دی ۸» فردا در قاهره برگزار می‌شود. این مجموعه با شمول ایران، ترکیه، اندونزی، مصر، پاکستان، مالزی، نیجریه و بنگلادش شامل مهم‌ترین کشورهای اسلامی به استثنای عربستان است.

بیست و هفت سال قبل مجموعه اقتصادی دی ۸ با ابتکار نجم‌الدین‌اربکان نخست‌وزیر اسلام‌گرای ترکیه تشکیل شد. «اسلامیت» انگیزه تشکیل این گروه بود و اربکان امید داشت که چنین پیوندی محملی برای ایجاد یک بلوک اسلامی قوی در جهان شود.

از این رو نیز اهداف کلانی در همان نشست نخست در سال 1997 تعریف شد، مانند «صلح به جای درگیری»، «گفتگو به جای تقابل»، و«همکاری به جای استثمار» و...

اما بعد از نزدیک به سه دهه نه تنها هیچ کدام از اهداف پیشگفته ترجمانی نیافته، بلکه اکثرا هم عکس آن‌ها اتفاق افتاده است. مثلا، رقابت بعضا تنش‌آلود میان ایران و ترکیه (دو عضو مهم این مجموعه) جز همکاری‌های موردی و جزئی به خاطر جبر همسایگی هیچ وقت به «همکاری راهبردی» ارتقا نیافته و در بحران سوریه به عنوان مهم‌ترین پرونده چالشی این چند دهه میان دو کشور نتوانستند با همکاری آن را حل و فصل کنند.
مصر و ایران نیز (دو عضو این مجموعه) بعد از چهار دهه هنوز روابط دیپلماتیک رسمی ندارند و گروه دی ۸ هم در این سه دهه نتوانست این روابط را احیا کند.

در کنار آن هم مناسبات اقتصادی کشورهای عضو دی ۸ نیز اگر پیشرفتی داشته، موردی و مولود روابط دو جانبه بوده است نه در چارچوب این گروه.

این واقعیت نشانگر این است که «هویت اسلامی مشترک» هر چند به لحاظ نظری می‌تواند پیشرانی برای همگرایی باشد، اما تجربه عملی دی ۸ و سازمان همکاری اسلامی نشان می‌دهد که «اسلامیت» آن عاملیت نهادی و هدایتگر برای پی‌ریزی همکاری بنیادین میان دول اسلامی را نداشته و ندارد و «جنبه تشریفاتی» داشته و به تبع آن هم نشست‌های اسلامی از یک «دورهمی» فراتر نرفته است.

این ناکامی محصول عوامل متعددی است: نخست این که «اسلامیت» نه یک مولفه بلکه صرفا مفهوم و عنوانی کلی است که در تعریف آن هم اتفاق نظری میان قدرت‌های بزرگ اسلامی وجود ندارد و آنچه بیشتر در جهت‌دهی به روابط فیمابین اثرگذار بوده، دریافت‌های پارادوکسیکال از این مفهوم و دسته‌بندی‌های برآمده از آن چون «اسلام وهابی»، «اسلام صفوی» و «اسلام عثمانی» (عثمانی‌گری) و غیره بوده است.

اما عامل دوم این که تنظیم‌گر عمده روابط بین الملل و به ویژه میان دول عربی و اسلامی در جریان جنگ سرد غالبا مناسبات قدرت میان قدرت‌های بزرگ بوده و در دوره پساجنگ سرد نیز نظم تک‌قطبی آمریکا به شکلی مستقیم و غیرمستقیم جهت‌دهنده این روابط بوده است. از این منظر هم امروز هم‌پیمانی غالب بازیگران اسلامی با آمریکا نقش پررنگی در روابط خارجی آن‌ها دارد. با این حال، فضایی هم که برای عاملیت مستقل خود این کشورها وجود دارد، به دلیل رقابت‌ها و تنش‌های دیرینه و تعارض منافع غالبا در جهت معکوس «همگرایی اسلامی» عمل کرده است.

عامل سوم هم این که در دنیای مدرن روابط بین‌الملل عاملیت مولفه‌های هویتی (چه قومیتی و چه دینی) در شکل‌دهی به این روابط تا حد زیادی کاهش یافته است؛ البته در این میان مولفه‌های قومی هنوز پررنگ‌تر از دیگر مولفه‌ها هستند.

امروز منظومه «منافع» در ابعاد مختلف امنیتی، سیاسی و اقتصادی آن، نقش عاملیت اصلی را در تنظیم روابط دارد. البته منافع اقتصادی صدرنشین است و بدون وجود چنین منافعی، کشورها فاقد زبان مشترک مدرن برای خلق ارتباط عمیق خواهند بود و همین مولفه هم خود بسترساز منافع کلان ژئوپلیتیکی است و نه بر عکس مانند گذشته. در واقع ظهور بازیگرانی چون قطر و امارات معطوف به نقش کلیدی این مولفه است.

اما همین عامل نیز در حقیقت در امتداد عامل دوم و هژمونی اقتصادی و امنیتی آمریکا قرار دارد. نقش این هژمونی آنجا نمایان می‌شود که وقتی بازیگری «عصیانگر» مانند ایران خارج از این منظومه بین‌المللی بازی می‌کند، این نظم با فشارهای سیاسی و تحریمی آن را پس می‌‍زند و حتی اگر هم برخی کشورها بخواهند، اما اجازه همکاری نمی‌دهد.
در این زمینه مثلا کشوری اسلامی مثل آذربایجان همکاری با اسرائیل را بیشتر از روابط با ایران واجد منافع می‌داند.

در چنین منظومه‌ای «اسلامیت جمهوری اسلامی» فاقد عاملیتِ لازم برای توسعه روابط -چه با این کشورها و چه بین اسلامی- می‌شود؛ اما «اسلامیت ترکی» و «اسلامیت عربستانی» در امتداد مولفه‌های پیشگفته به عنوان بازیگرانی «غیرعصیانگر» در نظم بین‌الملل قابلیت عاملیت مستقل آن‌ها را افزایش می‌دهد؛ گرچه همین اسلامیت نیز اگر خارج از همان نظم بازی کند در انزوا قرار می‌‎گیرد.
کما این که «اسلامیت» در ابربحران غزه در سایه سه مولفه یاد شده جهت‌دهنده روابط و منافع دول اسلامی عملا فاقد هر گونه کارکردی برای حل آن بود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺چرا ترکیه کانال فارسی نزند؟!

یکی از پرسش‌های پربسامد این روزها درباره چرایی اقدام ترکیه به راه‌اندازی شبکه فارسی TRT است. اما چرا چنین شبکه‌ای راه‌اندازی نکند؟ وقتی به خوبی درک کرده است که مرجعیت رسانه، خبر، تصویر و تحلیل در ایران به خارج منتقل شده و کشور فاقد رسانه کارآمد و حرفه‌ای است.

طبیعی است که کشورها با شناسایی ظرفیت‌ها و فرصت‌های پیرامونی بخواهند از آن‌ها در جهت منافع خود بهره ببرند ومساله اساسی میزان موفقیت در این راه است.

ایران کشور بزرگی در منطقه است و افکار عمومی آن برای بازیگران دور و نزدیک به ویژه در این بزنگاه تاریخی اهمیت خاصی پیدا کرده وبه همین علت است که نتانیاهو نیز پشت هم پیام می‌دهد.

البته ترکیه سال‌هاست که در حوزه پیرامونی ودر جهان عرب و اسلام نفوذ نرم فرهنگی و اقتصادی را دنبال می‌کند و سریال‌های آن در ایران و کشورهای دیگر حتی بیشتر از داخل ترکیه بیننده دارند.

در همین حال سیاست باز گردشگری با جذب ۵۷ میلیون گردشگر در سال جدا از آورده ۵۵ میلیارد دلاری عملا ترکیه را به کانون تلاقی مشرق و مغرب عربی و پل ارتباطی فرهنگ‌های جهان در خاورمیانه تبدیل کرده است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺روز جهانی زبان ضاد!

18 دسامبر هر سال در تقویم سازمان ملل روز جهانی زبان عربی نامیده شده است. زبان عربی این جایگاه را از 18 دسامبر 1973 پس از آن کسب کرد که به دنبال تلاش پیگیر عربستان و مراکش، مجمع عمومی سازمان ملل با تصویب قطعنامه 3190 زبان عربی را به عنوان یک زبان رسمی و کاری در سازمان ملل متحد به رسمیت شناخت.

نام دیگر زبان عربی زبان «ضاد» است که امروز یکی از شش زبان رسمی جهان است. هم اکنون اسناد و مدارک سازمان ملل به این زبان هم ترجمه می‌شود.

جالب اینجاست که از ۶ زبان رسمی سازمان ملل ۴ زبان آن (انگلیسی، فرانسوی، روسی و چینی) متعلق به پنج قدرت جهانی (آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه و چین) است که دارای کرسی دایم در شورای امنیت می‌باشند، اما در این میان زبان عربی و اسپانیایی توانسته‌اند همپای زبان‌های رسمی آن پنج قدرت به زبان رسمی بین‌المللی تبدیل شوند.

امروز در جهان بیش از ۵۵۰ میلیون نفر به زبان عربی سخن می‌گویند که عربی زبان مادری حدود ۳۰۰ میلیون نفر از آن‌هاست و زبان دوم ۲۵۰ میلیون نفر دیگر است. زبان عربی از لحاظ جمعیت ناطقان به آن چهارمین زبان دنیاست.

اما زبان عربی با داشتن ۱۲ میلیون و ۳۰۲ هزار و ۹۱۲ واژه بدون تکرار از لحاظ تعداد واژگان صدرنشین زبان‌های جهان است که زبان انگلیسی با ۶۰۰ هزار واژه در مقام دوم و زبان فرانسوی با ۱۵۰ هزار واژه در جایگاه سوم قرار دارد.

ارنست رنان خاورشناس، زبان‌شناس و فیلسوف فرانسوی که آرای جنجالی وی درباره اسلام و بلاد اسلامی و مناظرات روزنامه‌ای او با سیدجمال معروف است، درباره زبان عربی می‌گوید: «زبان عربی یکباره و ناگهان در اوج کمال و زیبایی رخ نمود. این شگفت‌ترین حادثه(زبانی) تاریخ بشریت است. نه کودکی دارد و نه سالخوردگی.»

واقعیت این است که آشنایان به این زبان خوب می‌دانند که از چه توان و قدرت زایش، انعطاف و سازگاری شگفت‌آوری برخوردار است و این هم به دلیل قواعد و قوانین زبانی موجود در آن است. ابواب زبان عربی(ثلاثی مجرد و مزید و...) در واقع کارخانه تولید و پردازش واژگان به شمار می‌رود.

اما چرا به زبان عربی زبان ضاد هم گفته می‌شود؟ چون هم در اصل تنها زبانی است که حرف ضاد دارد و هم تلفظ آن برای غیر عرب‌ها بسیار دشوار است. سیبویه پدر ایرانی نحو عربی به تفصیل به آن پرداخته است.

حرف "ضاد" با گسترش اسلام در جوامع غیر عرب به دردسرسازترین حرف عربی تبدیل شد. نومسلمانان قادر به تلفظ صحیح آن نبودند و هنوز هم حتی برخی مردمان عرب در آفریقا با آن مشکل دارند. از همان زمان با "ظاء" اشتباه گرفته می‌شد؛ چون مخرج دهانی هر دو بسیار نزدیک است. حتی در شامات هم برخی "ضاد" را "دال" تلفظ می‌کنند.

صاحب بن عباد کاتب و وزیر دولت آل بویه کتاب «الفرق بین الضاد و الظاء» را ناظر به مشکلات ایرانیان در تلفظ ضاد نگاشته است.

از همان سده‌های نخست اسلامی پای این حرف به مباحث فقهی هم باز شد و فقهای مسلمان فتاوی "ضادی" دادند و هنوز هم بحثی فقهی در برخي جوامع مسلمان است. علت این اهتمام هم وجود این حرف در سوره حمد است که امر وجوبی در فقه اسلامی بر قرائت آن در نمازهای پنجگانه وجود دارد. این حرف در دو واژه "المغضوب" و"الضالین" در این سوره وجود دارد که اگر به شکل صحیح تلفظ نشوند، معنای مطلوب را افاده نمی‌کند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺پوتین گردن ایران انداخت!

سخنان امروز ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه درباره سقوط بشار اسد درخور توجه و تامل است. او با بیان دو نکته به نوعی مسؤولیت این سقوط را گردن ارتش سوریه، ایران ومتحدانش انداخت. نخست این که گفت ۳۵۰ نفر از نیروهای مخالفان در حالی وارد حلب شدند که ۳۰ هزار نظامی ارتش سوریه و نیروهای متحد ایران بدون درگیری عقب‌نشینی کردند.

نکته دوم این که اظهار داشت که روسیه نیروی زمینی به سوریه نفرستاده بود و صرفا دو پایگاه دریایی و هوایی در طرطوس و حمیمیم داشت. به این معنا که روسیه نیروی زمینی برای مقابله با مخالفان نداشت و این گونه مسؤولیت این مقابله و جلوگیری از پیشروی آن‌‎ها را متوجه ارتش سوریه و نیروهای ایرانی و نیروهای همسو با آن‌ها دانست.

پوتین در عین حال هم بیان داشت که روسیه ۴ هزار نیروی ایرانی را از طریق پایگاه هوایی حمیمیم به تهران منتقل کرده است.
هنوز ایران واکنش رسمی به این اظهارات نشان نداده است.

اما نکته قابل توجه دیگر در گفته‌های امروز رئیس جمهور روسیه درباره تحولات سوریه تاکید بر این موضوع بود که کشورش در سوریه شکست نخورده و اهداف خود را محقق کرده است! مفروض این سخنان او این است که حفاظت از نظام سوریه هدف مسکو نبوده است.

او هدف از حضور روسیه در سوریه را «جلوگیری از شکل‌گیری یک حکومت تروریستی» دانست و تاکید کرد که این هدف «به طور کلی» محقق شده و گفت که گروه‌های مسلح سوری تغییر کرده‌اند و سازمان‌های تروریستی نیستند و نشانه آن را تعامل آمریکا و اروپا با این گروه‌ها دانست و این «تغییر» را محصول حضور روسیه در سوریه دانست!

چند روز قبل هم نگارنده طی یادداشتی بیان داشت که یکی از عوامل مهم سرنگونی نظام بشار اسد تضاد منافعی بود که میان ایران و روسیه پس از «تثبیت موقت» نظام او به عنوان هدف و منفعت مشترک در جریان بحران فراگیر داخلی در این کشور ایجاد شد. پس از حفظ نظام سوریه، منافع دو متحد او هیچ هم‌پوشانی نداشت و تضاد منافع رفته رفته ابعاد مختلفی به خود گرفت.

در حالی که ایران و متحدانش، سوریه را کانون و محور نفوذ سخت‌افزاری و رکن رکین جبهه خود در شامات و به ویژه در تقابل با اسرائیل و کریدور تسلیح مستمر حزب‌الله می‌دیدند، روسیه هیچ نوع همدلی با این راهبرد ایران نداشت و عملا مخالف آن بود و سوریه‌ای می‌خواست که منافعش در شرق مدیترانه و خاورمیانه را با پاسداشت روابط راهبردی‌اش با اسرائیل حفظ کند.

حالا هم سخنان امروز پوتین مبنی بر این که غایت کشورش در سوریه حفظ اسد نبوده است بیشتر توجیه‌گر عدم مداخله برای حمایت از او به نظر می‌رسد، اما اکنون پرسش این است که چرا مسکو این بار نه تنها دخالت نکرد؛ بلکه هماهنگی‌هایی هم با اسد و ترکیه برای خروج او از سوریه و ارتباط میان مخالفان و نخست‌وزیر دولت اسد برای انتقال آرام قدرت در دمشق انجام داد! آیا با ترامپ برای امتیازگیری در آینده از جیب اوکراین معامله کرد؟ یا با ترکیه؟ یا این عدم مداخله از موضع ضعف و به علت مشغولیت در جنگ اوکراین بود؟ یا اساسا پوتین با نتانیاهو معامله کرده است؟ که هم بخشی از سوریه به این شکل اشغال شود و هم تمام توان نظامی سوریه در حملات اسرائیل نابود شود و ....

در این راستا هم ناگفته نماند که روسیه در ۱۰ سال گذشته آسمان سوریه را در اختیار داشت؛ اما عملا و غیرمستقیم چتری حمایتی برای حملات مستمر اسرائیل به اهداف ایران و نیروهای همسو با آن فراهم کرد و حتی یک بار سیستم‌های پدافندی پیشرفته روسیه و لو اشتباهی با این حملات مقابله نکردند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺سوریه جدید و آینده کُردها!

از موضوعات داغ پس از سقوط نظام اسد، آینده تشکیلات خودگردان کُردی در غرب فرات و در کل آینده سیاسی کُردهای این کشور است که با دگرگونی موازنه قوا در سوریه به نفع متحدان ترکیه و افزایش نفوذ آن با چالش‌های بزرگی برای حفظ دستاورد کلان خود در قالب این حکومت روبرو هستند.

با شروع حملات هیات تحریرالشام تا سقوط دمشق، گروه «ارتش ملی سوریه» نزدیک به ترکیه حمله به نیروهای قسد (غالبا کردی) در تل رفعت را آغاز کرد. پس از سیطره بر این شهر، منبج و مناطقی در دیر الزور و الرقه، اکنون نگاه‌ها به سمت کوبانی است که از اهمیتی ویژه و سمبلیک برای کردها برخوردار است.

ارتش ترکیه نیز تجهیزات و نیروهای خود را به مرز گسیل داشته و وزارت دفاع این کشور پنجشنبه گذشته بر خلع سلاح نیروهای کُردی تاکید کرد.

در عین حال، هم گویا مذاکراتی میان حکومت خومختار کُردی و دمشق از یک سو و همچنین آمریکا و ترکیه از سوی دیگر برای یافتن راه‌حلی در جریان است که به گفته سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در هفته گذشته به آتش‌بسی اعلام نشده تا پایان هفته ختم شد و اکنون تلاش این است که تمدید شود.

ترکیه شرایط کنونی را بهترین فرصت برای پایان دادن به تشکیلات خوگردان کُردی در سوریه می‌داند و ظاهرا برای تحقق هدف پیشگفته دو راهکار نظامی و سیاسی را در نظر دارد. اما راهکار نظامی گسترده پس از سقوط اسد به دلایلی آنگونه که شاید ترکیه می‌‎خواست پیش نرفت؛ به این معنا که سریعا به حکومت کُردی نیز پایان داده شود. علت آن هم به پیچیده بودن وضعیت کل سوریه و اولویت‌های آن برمی‌گردد.

احتمالا خود هیئت تحریرالشام و احمدالشرع که تمام تمرکز خود را بر اعتمادسازی داخلی و خارجی قرار داده‌اند، نمی‌خواهند که این راهبرد قربانی جنگی پرهزینه در شمال سوریه شود و آن را دستکم فعلا اولویت خود نمی‌دانند. در همین حال نیز هم اکنون که مسؤولیت سوریه به نوعی به گردن ترکیه است و آینده نفوذ منطقه‌ای آن با میزان موفقیت و یا شکست متحدان آنکارا در ایجاد نظام سیاسی جدید و عبور از این مرحله حساس و دشوار گره خورده است، نمی‌خواهد این دستاورد کلان ژئوپلیتیک را با خلط اولویت‌ها از دست دهد.

از این رو، به احتمال زیاد ترکیه فعلا می‌خواهد با فشار و تهدیدهای نظامی و احتمالا با حملاتی موردی چه علیه کوبانی چه مناطقی دیگر، تدریجی و حساب شده پیش برود، اما در عین حال هم نگران این است که به مرور زمان موجودیت حکومتی کُردها به یک واقعیت در سوریه جدید تبدیل شود.

تحت فشار نظامی، گویا ترکیه راهبرد سیاسی چهار مرحله‌ای را در مذاکرات دنبال می‌کند که به نوشته روزنامه حریت، گام اول آن خروج «نیروهای کُردی غیرسوری» از سوریه است که قبلا به قسد و «ی‌پ‌گ» پیوسته‌اند.

مرحله دوم نیز خروج «رهبران سوری و غیرسوری» یگان‌های مدافع خلق از سوریه، مرحله سوم هم خلع سلاح کامل و مرحله چهارم نیز به نوشته این روزنامه مشارکت جامعه کردی در قدرت جدید حاکم در سوریه است. اینجا به نظر می‌رسد که آنکارا با پایان دادن به سلطه سرزمینی متحدان پ.ک.ک به دنبال پررنگ کردن حضور دو «متحد کُردی» خود یعنی «شورای ملی کردی» و "جمعیت کردهای مستقل» و مشارکت آن‌ها در حکومت جدید سوریه است.

آن گونه که پیداست غرب هم با کلیات طرح ترکیه مشکلی ندارد؛ اما در جزئیات با هم اختلاف نظر دارند. غرب به دنبال ادغام نیروهای کُردی در ارتش آینده سوریه است که در این صورت حضور آن‌ها در آینده در منطقه کُردی هم در چارچوبی ملی و تحت عنوان نیروهای ارتش و نه نیروهای حکومتی خودمختار تعریف شود که می‌توان آن را شکلی فروتر و ضعیف‌تر از فدرالیسم پنداشت.

اظهارات وزیر خارجه آلمان درباره «ضرورت» خلع سلاح نيروهای کُردی و ادغام آنها در ارتش سوریه در این چارچوب می‌گنجد. ناگفته هم نماند که احمدالشرع نیز اخیرا ضمن دفاع از کردها اما گفته است که اجازه نخواهند داد هیچ نیروی مسلحی خارج از ارتش وجود داشته باشد.

اما آمریکا هم تاکنون حضور نظامیان خود در سوریه را در قالب «مقابله با داعش» و نه حمایت از «متحد» کُردی و تداوم کیان شبه مستقل آن‌ها تعریف کرده است. فعلا مشخص نیست که ترامپ چه سیاستی در قبال این حضور اتخاذ خواهد کرد؛ اما روشن است که آمریکا به ویژه ترامپ قصد سرشاخ شدن با ترکیه در این پرونده را ندارد. فعلا آنچه برای آمریکا در سوریه اهمیت و اولویت دارد، تاثیرگذاری بر جهت‌گیری نظام نوپای آن در قبال اسرائیل است.

با وجود شرحی که رفت، آینده حکومت کُردی در سوریه به شرایط امنیتی این کشور بستگی دارد که اگر به این شکل رو به ثبات حرکت کند، می‌توان گفت احتمالا پروژه پایان این حکومت در مقابل مشارکت کردها در دستگاه حاکمه جدید و ادغام در ارتش دنبال شود، اما اگر به هر دلیل در آینده بی‌ثباتی گسترده‌ای رخ دهد، احتمالا ی‌پ‌گ بتواند دستکم بخشی از سیطره سرزمینی خود را حفظ کند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺تیپ و فکر یکی شد!

تیپ جدید الشرع (جولانی) در دیدار با فیدان و جنبلاط مایه تعجب رسانه‌ها شد؛لکن اتفاق خاصی نیفتاده و این تیپ هم‌راستا و مکمل تصویر متفاوتی است که از چند سال پیش در حال شکل‌گیری بوده و اخیرا با سقوط دمشق نمود کاملی یافته است.

این تعجب متوجه رسانه‌ها و کسانی است که دیرهنگام تحولات را آن هم در حساس‌ترین پرونده‌ها درک می‌کنند!

وقتی پیش از سقوط دمشق نوشتم که این آن‌ جولانی نیست، با انبوهی از پیام و پرسش اعتراضی مواجه شدم؛ این که از کجا متوجه این تغییر شده‌ای؟

می‌گفتم سه دهه است که حرکت‌های اسلامی از اخوان، سلفیت جهادی، واز ۲۰۱۱ بحران سوریه و سپس ادلب را پیگیری می‌کنم، اما چندان فایده نداشت و پاسخ را به گذشت زمان موکول کردم.

در همین ادلب محمدالبشیر نخست‌وزیر تحریرالشام و رئیس کنونی دولت انتقالی کراوات می‌زد و تیپ‌ امروز الشرع نیر ترجمان کلام او مبنی بر پایان «انقلاب» با سقوط اسد و ورود به ساحت دولت و پرهیز از اداره سوریه با «ذهنیت انقلابی» است.

کراوات امروز الشرع نماد عبور کامل از فضای «انقلابی» به فضای «دولتمردی» بود.

این که موفق شود یا نه مساله دیگری است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺بحران انرژی و مدیریت ستونی!

ناترازی انرژی در ایران و خاموشی زمستانی در کشوری برخوردار از چهارمین ذخایر نفت و دومین ذخایر گاز در جهان در خارج از کشور نیز خیلی‌ها را مات و مبهوت کرده است.

دلایل زیادی برای این ناترازی و کمبود سوخت در کشوری سوخت‌خیز مطرح می‌کنند؛ از فرسوده بودن میادین تولید نفت و گاز و نبود منابع کافی برای سرمایه‌گذاری و توسعه آن‌ها تا سوء مدیریت و افزایش مصرف سوخت و «توجیه‌ناپذیری» گستردگی شبکه توزیع گاز از لحاظ اقتصادی وغیره.

همه این‌ها درست! اما فارغ از نقش کانونی تحریم‌ها، این کمبودها و خاموشی‌ها در وهله اول محصول مدل مدیریت «از این ستون به آن ستون» است که شاخصه آن نبود چشم‌اندازی منطقی و اصولی به عنوان لازمه مدیریت آینده‌نگر است. اگر چنین مدیریتی وجود داشت که از چند دهه قبل به ویژه زمانی که خزانه هم به اندازه کافی پر بود، متناسب با رشد جمعیت و مصرف و نظر به چالش‌های احتمالی این روزها، بحران ناترازی امروز را پیش‌بینی و با نیازسنجی نظام‌مند در حوزه‌های زیرساختی و بنیادین برای آن چاره‌اندیشی و برنامه‌ریزی می‌کرد. اما این اتفاق نیفتاده است.

ای کاش دست‌اندرکاران از قبل اندکی وقت می‌گذاشتند و نگاهی به دور و بر ایران می‌انداختند که شاید غیرت و حمیت آن‌ها را بر می‌داشت و طرحی نو می‌انداختند. در حالی که ایران با این همه منابع دچار بحران انرژی است و هنوز در تولید انرژی ناپاک و تجدیدناپذیر مشکل دارد که همسایگان جنوب در چارچوب چشم‌انداز‌های کلان تعریف شده به سرعت در حال حرکت به سمت انرژی پاک و سبز هستند.

به عنوان مثال، عربستان در چارچوب اقتصاد چرخشی بدون کربن در راستای چشم‌انداز 2030، قرار است تا این سال 266 میلیارد دلار برای تولید انرژی پاک و سبز سرمایه‌گذاری کند؛ به نحوی که تا سال 2030 سالیانه 20 گیگاوات (20 هزار مگاوات) و در مجموع 130 گیگاوات (130 هزار مگاوات) انرژی تجدیدپذیر تولید کند؛ یعنی حدود دو برابر تولید برق ایران.

البته از 2012 هم با برنامه «بازده انرژی» (SEEP) از هدر رفت روزانه 492 هزار بشکه نفت جلوگیری کرده و آن را به صادرات خود افزوده است.
هم اکنون هم تولید برق آن با ده میلیون مشترک (یعنی یک سوم مشترکین ایران 39 میلیون مشترک) 422.9 تراوات ساعت برق تولید می‌کند که 55 تراوات بیشتر از برق تولیدی ایران است.

همين تابستان گذشته هم وزیر انرژی عربستان از بزرگ‌ترین پیمایش سرزمینی جهان در کشورش در چارچوب برنامه ملی انرژی تجدیدپذیر برای شناسایی بهترین نقاط برای اجرای ابرپروژه‌های تولید این انرژی خبر داد که 850 هزار کیلومتر مربع را شامل می‌شود؛ یعنی معادل مساحت کل انگلیس و فرانسه با هم و یا آلمان و اسپانیا.
ایران هم اگر می‌خواهد بیش از این از قافله عقب نماند و قبل از انفجار بحران‌ها باید چاره‌ای ریشه‌ای بیندیشد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺در مصر خبری نیست!

طی ساعات گذشته، برخی دوستان و اعضای کانال مدام با فوروارد تصاویری از اعتراضات مصر درباره صحت و سقم آن‌ها پرسیده و خواستار نوشتن تحلیلی درباره این «اعتراضات» شده‌اند.

اما واقعیت این است که تا این لحظه هیچ اعتراض جدیدی در مصر رخ نداده و این تصاویر هم قدیمی است. هم اکنون زمستان و هوا در قاهره بسیار سرد است؛ اما پوشش معترضان در این فیلم‌ها تابستانی است.

برای اطمینان بیشتر نیز با برخی دوستان مصری ساكن قاهره صحبت کردم که تاکید کردند اعتراضات جدیدی رخ نداده است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺کُردهای سوریه؛ ترامپ و اتحاد درونی!

با سقوط اسد و ثبات نسبی در سوریه، سرنوشت کُردهای این کشور به ویژه نیروهای قسد به پرونده داغ و مطرح این روزها میان مثلث دمشقِ جدید، ترکیه و کشورهای غربی تبدیل شده است.
در این زمینه هم دو رخداد و تحول در این روزها می‌تواند در آینده نیروهای قسد و حزب Pyd تاثیرگذار و جهت دهنده باشد.

نخست این که ترامپ نیامده دستور کاری خود را در مورد حضور نظامی آمریکا در سوریه و به تبع آن حکومت خودگردان کُردی و نیروهای آن تا حدودی روشن کرده است؛ مانند رفتاری مشابه در پرونده‌های مختلف دیگر از مساله مهاجرت و روابط تجاری با اروپا تا جنگ لبنان و غزه.

در این رابطه سخنان دیروز مایکل والتز مشاور امنیت ملی ترامپ درخور توجه است. والتز بیان داشت که «ما به حضور هیچ نظامی آمریکایی در سوریه نیاز نداریم» و تاکید کرد که آمریکا به مبارزه با داعش و تامین امنیت مرزهای اسرائیل اهتمام دارد.
بنا به این اظهارات و تصویری کلی که از سیاست خاورمیانه‌ای ترامپ وجود دارد می‌توان گفت که چتر حمایتی آمریکا برای نیروهای کُردی قسد در حال جمع شدن است. از این رو، گفته‌های والتز به نوعی اعمال فشار بر مظلوم کوبانی فرمانده کل نیروهای قسد در این شرایط حساس نیز هست.

البته این رویکرد آمریکا هم به دور از رویکرد اروپایی مشابهی نیست و در مجموع به نظر می‌رسد که مواضع دول اروپایی و آمریکا نوعی هم‌پوشانی پیدا کرده است و فارغ از حمایت‌های جسته و گریخته اعلامی از قسد، لب مواضع اعمالی غربی به تازگی خواسته یا ناخواسته در امتداد غایت متحد ناتویی خود (ترکیه) مبنی بر ضرورت پایان سلطه نظامی تشکیلات کُردی و خلع سلاح آن در غرب فرات قرار گرفته است.

واقعیت هم این است که قسد در تنگنایی تاریخی و در برابر دو انتخاب دشوار قرار گرفته است؛ نخست این که با رهبری جدید در دمشق وارد گفتگو شود و وارد تشکیلات ارتش شود و دوم این که خود را برای حمله نظامی ترکیه و تشکیلات «ارتش ملی سوریه» و گروه‌های دیگر آماده کند.

این مواجهه نظامی هم برای قسد در شرایط کنونی دشوار است؛ نخست به علت قرار گرفتن در محاصره نظامی همه جانبه ترکیه و این گروه‌ها و نبود موازنه قوا و دوم این که از پشتیبانی خارجی خاصی برخوردار نیست و «متحدان» غربی نیز به ادغام قسد و ی‌پ‌گ در ارتش در حال شکل‌گیری سوریه متمایل شده و خواهان مشارکت حزب اتحاد دموکراتیک (Pyd) در گفتگوی ملی و قدرت در دمشق هستند. برخی اظهارات مقامات غربی از جمله وزیر خارجه آلمان درباره «ضرورت» خلع سلاح این نیروها و ادغام آنها در ارتش سوریه موید این مدعاست.

غرب از گفتگوی قسد و دمشق حمایت می‌کند و خواهان نتیجه‌بخش بودن این گفتگو برای جلوگیری از وقوع جنگی در شمال شرقی سوریه است؛ اما فرضا اگر چنین جنگی هم رخ دهد، بعید است به نفع کُردها مداخله کند.

به نظر می‌رسد که مظلوم کوبانی در سایه فضای سنگین تهدید و فشار نظامی و سیاسی، در حال کاربست مواجهه‌ای پراگماتیک با این وضعیت است و با ارسال پیام‌هایی به دمشق، آمادگی خود را برای مذاکره درباره مسائلی چون آینده قسد و مناطق تحت کنترل آن اعلام کرده است.

در مقابل زوم ترکیه بر ارتباط قسد با پ.ک.ک و حضور نیروهای خارجی، کوبانی ضمن تکذیب چنین پیوندی اما به وجود مسلحین خارجی در میان نیروهای خود اشاره و تاکید کرده که برای مبارزه با داعش به سوریه آمده‌اند که برخی بازگشته و بقیه هم در صورت رسیدن به آتش‌بس باز می‌گردند.

در همین حال هم به گفته منابعی حزب اتحاد دموکراتیک برای مدیریت شرایط کنونی با وجود خصومت سیاسی فیمابین، با «شورای ملی کُردی» نزدیک به ترکیه ارتباط برقرار کرده و ظاهرا قرار است که هیاتی از این شورا با کوبانی دیدار و گفتگو کند و هدف از این گفتگوی بین کُردی نیز ایجاد مرجعیت سیاسی یکپارچه برای کُردهای سوریه قبل از ورود به گفتگوی ملی با دمشق عنوان شده است.

هنوز روشن نیست که دیدار و گفتگو میان این دو طرف کُردی سوریه در صورت انجام چه نتیجه و خروجی داشته باشد؛ اما اگر هم برگزار شود معطوف به حمایت متحدان خارجی دو گروه یعنی ترکیه و آمریکا خواهد بود.

در این میان، با وجود مخالفت برخی منابع نزدیک به شورای ملی کردی، اما شلال کدو از رهبران این شورا از حمایت آن از ایجاد مرجعیت کردی مشترک خبر داده و خواستار میانجیگری آمریکا و فرانسه برای موفقیت هر گونه دیدار میان دو طرف شده و هدف از آن را جلوگیری از وقوع جنگ در شمال شرقی سوریه دانسته است.

در کل ابتدا باید دید که مذاکرات چند جانبه درون کُردی (در صورت برگزاری) و کُردی ـ دمشق به کجا می‌‎انجامد و در این میانه هم بعید نیست که قسمی از فشار نظامی (حمله محدود و تدریجی) برای فشار بر قسد رخ دهد؛ اما در صورت شکست مذاکرات و «تداوم ثبات نسبی» در سوریه احتمالا جنگ و درگیری گسترده در شمال شرقی سوریه گریزناپذیر شود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺برنده اقتصادی سقوط اسد؟!

سقوط نظام سوریه سوای منافع ژئوپلیتیکی که می‌تواند برای ترکیه داشته باشد، از منظر اقتصادی نیز بردی مضاعف برای آن به حساب می‌آید.
اما این منافع و برد در وهله اول بستگی به تداوم ثبات نسبی در سوریه و تثبیت آن در آینده دارد و بی‌ثباتی گسترده در این کشور همسایه می‌تواند ترکیه را از برنده اصلی به بازنده اصلی تبدیل کند.
البته نوع واکنش آمریکا و منطقه تا این لحظه منعکس‌کننده تمایلی منطقه‌ای و بین‌المللی برای ثبات و آرامش در سوریه است و احتمالا پیچ تحریم‌ها نیز شل شود؛ اما لغو کامل آن با هدف تاثیر بر سیاست خارجی سوریه جدید به ویژه در قبال اسرائیل زمان می‌برد.

با بازگشت 3.5 میلیون آواره سوری از یک سو بار سنگینی از روی دوش اقتصاد ترکیه برداشته خواهد شد که تبعات سیاسی خاصی هم برای حزب حاکم و اردوغان داشت و به اهرم فشار جریان اپوزیسیون تبدیل شده بود. از دیگر سو نیز بازسازی سوریه فرصت‌های تاریخی برای ترکیه در بر دارد. برآورد دقیقی درباره هزینه بازسازی سوریه وجود ندارد، اما بانک جهانی پارسال هزینه اقتصادی جنگ داخلی این کشور را 600 میلیارد دلار برآورد کرده بود.

البته بازسازی سوریه در کنار فرصت‌های کلان آن، چالش‌هایی نیز در سایه اقتصادی ورشکسته و نبود پول و غیره دارد؛ اما سوریه جزو کشورهای برخوردار منطقه از جهت منابع و ثروت‌‎های طبیعی نیز هست؛ از منابع نفتی و گازی گرفته تا فسفات، گندم و دامپروری و غیره. مثلا سوریه قبل از 2011، روزانه حدود 400 هزار بشکه نفت تولید می‌کرد، که تا پارسال به 15 هزار بشکه کاهش یافته بود.
احیای منابع نفتی که تا 2011 نیمی از منابع بودجه عمومی دولت سوریه را تامین می‌کرد و 65 درصد آن صادر می‌شد، به اقتصاد سوریه جان تازه‌ای می‌بخشد. کما این که ترکیهٔ نیازمندِ واردات انرژی نیز بهره وافری از آن خواهد برد.

قرار گرفتن بیشتر منابع نفتی و گازی سوریه در شمال و شرق کشور یکی از پیشران‌های مهم برای پایان دادن به سلطه سرزمینی قسد در این مناطق به شمار می‌رود.

اما چهار عامل اساسی می‌تواند آنکارا را بهره‌مندِ نخست از اقتصاد سوریهِ پسااسد کند؛ نخست همسایگی و نزدیکی جغرافیایی به سوریه، دوم حضور متحدانش در قدرت (البته در صورت تداوم آن)، عامل سوم و بسیار مهم اقتصادمحوری سیاست خارجی ترکیه و عامل چهارم نیز بخش خصوصی فربه و قوی در ترکیه است که همین محوریت اقتصاد در سیاست خارجی و توانمندی بخش خصوصی ترکیه پویایی خاصی به این سیاست بخشیده؛ تا جایی که هم تسهیل‌گر نفوذ سیاسی و فرهنگی و ضامن بقای آن شده و هم در بزنگاه‌های حساس در مواجهه با تهدیدهای کلان باعث شده است که با چرخش و انعطاف سریع و کم‌هزینه مانع پیامدهای حیثیتی و پرهزینه ‌شود.

به عنوان مثال، در دو دهه گذشته در مواقعی که ترکیه با کشورهای دیگر همچون مصر، امارات، عربستان و سوریه دچار تنش و بعضا قطعی روابط شد، اما مناسبات اقتصادی ترکیه راه خودش را می‌‎رفت و فارغ از تنش‌های سیاسی حتی افزایشی هم بود. همین منافع اقتصادی در هم تنیده و زبان مشترک اقتصادی در نهایت به تنش‌زدایی سیاسی با مصر، امارات و عربستان نیز کمک کرد و روابط را بهبود و عمق بخشید.

در واقع یکی از عوامل تمایز سیاست خارجی ترکیه با ایران همین اقتصادمحوری آن است که باعث شده بود در طول 13 سال گذشته مناسبات اقتصادی آنکارا با نظام سوریه(با وجود نبود روابط سیاسی) بسیار بیشتر از روابط اقتصادی دمشق با تهران باشد؛ به نحوی که ارزش صادرات ترکیه در سال 2023 به سوریه به 2 میلیارد دلار رسید، اما صادرات ایران به آن در سال گذشته به 200 میلیون دلار هم نرسید.

تمایز دیگر در قدرت بخش خصوصی ترکیه است که 85 درصد اقتصاد آن در دست این بخش است، اما ایران در نقطه مقابل قرار دارد و 85 درصد اقتصادش دولتی است. همین بخش خصوصی پیشران مهمی برای سیاست خارجی ترکیه است و به محض سقوط اسد، شامه بخش خصوصی‌اش خیلی زود متوجه فرصت خارجی جدید شد و بازار ترکیه با رشد ارزش سهام شرکت‌های ساخت و ساز و سیمان سریع‌ترین واکنش را نسبت به بقیه کشورها نشان داد.

شرکت‌های ترکیه از هم اکنون برای تصاحب بازار سوریه به صف شده و در حال برنامه‌ریزی هستند. همچنین نیروی کار بسیار ارزان در سوریه و گرانی نیروی کار در ترکیه و تورم بالای آن برخی شرکت‌ها از جمله شرکت‌های نساجی و تولید پوشاک را به صرافت راه‌اندازی کارگاه‌های تولیدی در این کشور انداخته است.

میانگین 20 دلاری حقوق در سوریه کجا و حداقل دستمزد 580 دلاری در ترکیه کجا. حتی اگر هم دولت انتقالی سوریه با عمل به وعده خود 400 درصد حقوق‌ها را افزایش دهد، باز راه‌اندازی این کارگاه‌ها بسیار به صرفه است.

اکنون هم دهها هزار جوان سوری آواره در مراکز تولیدی ترکیه کار می‌کنند و این شرکت‌ها می‌توانند از این نیروی کار ماهر و آماده در کشور خودشان با حقوق کمتری بهره ببرند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺روسیه از حمایت اسد تا الشرع!

روسیه متحد نظام سابق سوریه بود و در دفاع از آن با مخالفان و معترضان جنگید. اکنون هم اسد را -که امروز حتی ارکان نظام سابقش هم علیه او شده‌اند- در مسکو پناه داده است!
اما در عین حال هم با بازی پیچیده‌ و ماهرانه‌ای توانسته تا اینجای کار، تا حدودی دل رهبران جدید سوریه را نیز به دست آورد!

در حالی که روسیه می‌دانست ارتش سوریه «خواسته یا ناخواسته» در حال فروپاشی است و ساعت صفر سقوط نظام اسد فرا رسیده، در روزهای آخر حیات این نظام از طریق ترکیه با مخالفان ارتباط گرفت و با خارج کردن بشار اسد از دمشق و سهیم شدن در انتقال قدرت میان دولت اسد و دولت انتقالی جدید جلوه دیگری از بازیگری پراگماتیک خود را به نمایش گذاشت. اینها اتفاقاتی است که رخ داده و نقش روسیه در آن‌ها قابل انکار نیست. حالا این که واقعا معامله‌ای پشت پرده بوده باشد یا نه، کسی اطلاع ندارد و نمی‌توان در این باره جز حدس و گمان با قطعیت حرفی زد.

در سوریه پسااسد هم که همه کاسه کوزه‌ها در حال شکستن بر سر ایران است، سفارت روسیه در دمشق همچنان فعال است و هنوز هم دو پایگاه هوایی و دریایی آن در طرطوس و لاذقیه به شکلی دایر هستند.

حالا هم که سوریه شاهد ثباتی نسبی است، وزیر خارجه روسیه امروز سخنان قابل تاملی بیان داشت که خمیرمایه آن تلاش برای نزدیکی به رهبری جدید سوریه بود. لاوروف تاکید کرد که ما با مقامات سوریه جدید از طریق سفارت خود در دمشق در ارتباط هستیم و ابراز امیدواری کرد که روسیه بتواند با پایان دوره انتقالی در اقتصاد و سرمایه‌گذاری‌ها در سوریه سهیم باشد.

همچنین با آب و تاب ضمن اشاره به این که احمدالشرع (جولانی) روابط سوریه و روسیه را «دیرینه» و «راهبردی» توصیف کرده است، تاکید کرد که از این رویکرد حمایت می‌کنیم.
البته الشرع قبل از سقوط دمشق در مصاحبه با سی‌ان‌ان نیز به نوعی درباره امکان برقراری روابط راهبردی میان تهران و دمشق نیز سخن گفته بود، اما به نظر می‌رسد که با وجود آرامش روزهای نخست پس از سقوط اسد، برعکس مورد روسیه مناسبات میان تهران و دمشق جدید روز به روز وارد مرحله پرتنش‌تری می‌شود.

در عین حال هم لاوروف ضمن پیامی ضمنی به کردها و علویان سوریه تاکید کرد که کشورش اجازه نخواهد داد سوریه تجزیه شود و از اسرائیل هم خواست امنیت خود را به زیان دیگران تامین نکند!
در عین حال هم «نگرانی‌های ترکیه» در خصوص اوضاع امنیتی در مرزهای خود با سوریه را «مشروع» دانست و بیان داشت که «هر چند برخی عملا به فروپاشی سوریه تمایل دارند» اما نمی‌توان اجازه داد که این اتفاق بیفتد.

واقعیت این است که روایت روسیه و ایران درباره حضور خود در سوریه در عین دفاع از یک متحد مشترک اما تفاوت‌های خاصی با یکدیگر داشت و مسکو این حضور و دفاع از نظام سابق سوریه را به «امری حیثیتی» تبدیل نکرده بود و حالا هم که دنیای منافع و سیاست اقتضای دیگری دارد، با عبور آسان از بار روانی سقوط متحد سوری‌اش به دنبال پی‌ریزی دوره‌‎ای جدید از روابط با کسانی است که تا دیروز با آن‌ها می‌جنگید.

البته بعید هم نیست که این دست مواضع روسیه و مغازله با تحریرالشام و غیره با هدف جلوگیری از تحرکات احتمالی حقوقی دمشق در آینده در محافل بین‌المللی علیه روسیه به دلیل حمایت از حکومت سابق سوریه باشد. اخیرا با اعلام کشف برخی گورهای دسته جمعی و مسائل زندان‌ها زمزمه‌های چنین تحرکاتی شنیده می‌شود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺علی در مقابل علی!

دیروز با انتشار کلیپی قدیمی در فضای مجازی سوری درباره حمله به بارگاه مقدس علویان در حلب و متعاقب اقدام نیروهای نظام جدید برای دستگیری چند نیروی امنیتی نظام سابق در ساحل سوریه، معترضان علوی در چند منطقه با شعار «یا علی» به خیابان آمدند و به موازات آن نیز درگیری‌هایی رخ داد.

از امروز صبح دولت انتقالی سوریه نیروهای ویژه «تیپ علی ابن ابی‌طالب» را برای مقابله با آن‌ها و «بقایای نظام» سابق به منطقه اعزام کرده است.

هر دو طرف درگیر خود را «محبان علی» معرفی می‌کنند؛ یکی که چند دهه در قدرت بوده و اکنون آن را از کف داده خشمگین است، «یا علی» گویان با شوراندن احساسات مذهبی علویان عادی می‌خواهد آن‌ها را علیه «سوریه پسااسد» بسیج و به نوعي قرباني کند و دیگری نیز برای حفظ و تثبیت قدرت خود، پایان دادن به این تحرکات و احتمالا کسب اعتماد علویان عادی، تیپ «علی ابن ابی‌طالب» را به جنگ «یا علی» گویان می‌فرستد.

در این میان هم فضای خشم و انتقام‌گیری از عوامل نظامی و امنیتی نظام سابق سوریه چنان سنگین است که به راحتی برای حاکمان جدید سوریه قابل کنترل نیست؛ تا جایی که برخی در فضای مجازی سوری خواستار انتقام‌گیری کورکورانه و کشیدن «ذوالفقار» علی به روی این عوامل شده و دولت جدید را به «تساهل» متهم و انتقاد می‌کنند.

قدر مسلم این که دریافت‌های متفاوت از علی ابن ابی‌طالب ده‌ها علی ساخته است و همه معتقدان به آن‌ها مدعی دوستی و پیروی از ایشان هستند. اکنون در سوریه هر طرفی علی خود را در مقابل علی طرف دیگر قرار می‌دهد و محصول آن هم نزاعی فرقه‌ای است که امام علی از آن بیزار بود و رواداری و هم‌افزایی را اساس تعامل می‌دانست.

بدترین ضربه به هر دین و مقدسات آن، سوءاستفاده از نام آن‌ها در بازار بدنام سیاست و قدرت است و قربانی هم مردم عادی و خود آن آیین و کیش و نمادهاست.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺اسرائیل و چالش یمن!

بعد از آتش‌بس «یک طرفه» در لبنان و توقف حملات از عراق، یمن تنها طرف منطقه‌ای از بلوک معروف به «محور مقاومت» است که همچنان به حملات خود به اسرائیل ادامه می‌دهد. البته این حملات موشکی هم تلفات خاصی ندارد؛ اما اخیرا در نیمه‌های شب انجام می‌شود که اسرائیلی‌ها در خواب هستند و با صدای ممتد آژیر خطر یکباره میلیون‌ها نفر در مرکز اسرائیل از خواب بیدار شده و به پناهگاه‌ها می‌روند و بعضا هم برای چند ساعتی فرودگاه بن گوریون تنها فرودگاه بین‌المللی اسرائیل تعطیل می‌شود.

اما همین بیدار باش نیمه شبی و گسیل شدن به پناهگاه‌ها با شلیک یکی دو موشک فشار روانی سنگینی بر اسرائیلی‌ها وارد کرده و بر حرف‌های نتانیاهو درباره منطقه سایه افکنده است.

ناگفته هم نماند که حملات موشکی «انصارالله» با موشک‌‎های هایپرسونیک نوعی سنجه‌سنجی و تمرین ایران هم برای مواجهه احتمالی نظامی با اسرائیل نیز هست؛ به ویژه که حملات اخیر شاهد کاربرد انواعی از این موشک‌‎ها با کلاهک‌های جنگی سبک و سنگین است که هر کدام در سرعت و دقت آن‌ها اثرگذار است.

در واکنش به این حملات اسرائیل تا به حال چندین بار حمله سنگین هوایی به یمن در فاصله 2000 کیلومتری انجام داده است و قبل از آن هم آمریکا و انگلیس حملات مشابهی انجام داده‌اند. البته حمله اخیر اسرائیل گسترده‌تر و تاسیسات حیاتی و زیرساختی مثل فرودگاه صنعا را نیز در بر گرفت.

این دست حملات هم واقعا برای یمنی که آه در بساط ندارد، بسیار زیان‌بار است و خسارت‌های اقتصادی جبران‌ناپذیری را در این شرایط سخت تحمیل می‌کند. اما با این حال «انصارالله» همچنان بر حملات خود به اسرائیل اصرار دارد و همین هم موجب تعجب و بهت ناظران از جمله خود اسرائیلی‌ها شده است.

واقعیت این است که اسرائیل در پرونده یمن با چالش‌های جدی روبرو است که در لبنان و جبهه‌های دیگری در منطقه وجود نداشت؛ چالش نخست این است که اساسا یمن از قبل هم جزو بانک کشورهای اولویت‌دار برای کار اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل نبوده است و به همین علت هم اطلاعات امنیتی کافی از آنجا و نفوذ امنیتی ندارد. از این رو هم تاکنون نتوانسته است دست به ترورهای مشابه لبنان و غیره در یمن بزند. این اتفاق در آینده بعید نیست اما همین نبود اطلاعات -چه برای این ترورها چه اماکن ساخت و اختفای موشک‌ها و ...- یک معضل برای حملات هوایی موثر و دقیق است و همین هم باعث شده است که اسرائیل به بمباران زیرساخت‌ها برای فشار بر صنعا جهت توقف حملات خود روی آورد.

اما چالش دوم دوری مسافت میان اسرائیل و یمن است و همین هم حملات هوایی مستمر و روزانه مانند لبنان را علیه یمن دشوار ساخته است و این حملات پیاپی از این مسافت دور مشکلات خاص خود را دارد.

چالش سوم نیز این است که حملات هوایی بدون پیوست زمینی قوی، اساسا نتیجه مطلوب را ندارد؛ به ویژه که صنعا و دیگر مناطق تحت کنترل حوثی‌ها به چنین حملاتی از سال 2015 از جانب عربستان و امارات عادت دارد و مساله دیگر این که می‌توان گفت که یمنی‌ها به صورت کلی چه طرفداران حوثی‌ها چه مخالفانشان «اسرائیل ستیزترین» مردمان منطقه هستند و همین هم حوثی‌ها را در ادامه این حملات و تحمل پیامدهای سنگین آن مستظهر به یک جبهه داخلی متحد کرده است. مساله دیگر این است که یمنی‌‌ها ذاتا در این چنین کشمکش‌ها و درگیری‌هایی «عناد» (لجات) خاصی دارند و به این سادگی کوتاه نمی‌آیند.

اما بنا به رسانه‌های عبری، در نهادهای امنیتی و نظامی اسرائیل در مواجهه با این معضل در کنار حملات هوایی شیوه‌ها و پیشنهادهای متعددی برای توقف حملات حوثی‌ها مطرح شده است؛ از جمله طرح حمله نظامی به نقاطی در ایران تا محاصره دریایی یمن.

البته بعید نیست در آینده هم آمریکا به سمت تقویت جدی مخالفان حکومت صنعا با هدف پایان دادن به این حکومت حرکت کند؛ اما چنین طرحی به مداخله دوباره عربستان و همچنین امارات نیاز دارد و بعید است که ریاض -که اکنون بر پیشبرد چشم‌انداز کلان اقتصادی خود متمرکز است- دوباره خود را درگیر پرونده یمن کند؛ به ویژه که این حملات موشکی مستمر به اسرائیل پژواک نگران‌کننده‌ای هم در عربستان و امارات نسبت به حملات مشابهی در صورت بازگشت به راهکار نظامی دارد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺سوریه جدید؛ از امنیت تا اقتصاد!

حدود سه هفته از سقوط نظام سابق سوریه می‌گذرد و هر چند هنوز زود است که درباره آینده این کشور قضاوت کرد؛ اما تحولات این 20 روز را می‌توان به عنوان اماره و نشانه‌ای در این باره در نظر گرفت.

حکام جدید سوریه را هر چه بنامید - چه «تروریست»، چه «القاعده»، چه «داعشی»، چه «عمله»، چه «انقلابی»، چه «اخوانی» چه «دولتمرد» - اما «فعلا و تا این لحظه» در چند عرصه موفقیت‌های نسبی به دست آورده‌اند که بی‌توجهی به آن‌ها می‌تواند موجب شناختی وارونه از سوریه شود.

ناگفته نماند که نگارنده بر قید «تا این لحظه» تاکید دارد.

1ـ ثبات نسبی
معمولا با سقوط نظام به ویژه در کشورهایی مثل سوریه که شاهد جنگ داخلی ویرانگری بوده و سلاح به وفور یافت می‌شود و صدها گروه مسلح وجود دارند، امنیت مهم‌ترین چالش فراروی نظام جدید است.
با این حال، اما حاکمان جدید سوریه در حوزه امنیت تاکنون توانسته‌اند ثباتی نسبی و قابل قبول را محقق کنند. در چند روز اخیر هم اعتراضات و درگیری‌هایی در برخی مناطق علوی‌نشین رخ داده که رو به کاهش است؛ اما به احتمال زیاد این درگیری‌ها فعلا جسته و گریخته ادامه یابد.

2ـ روایت و مشروعیت
کلید این ثبات نسبی در وهله نخست روایت منسجم، سریع و مستمر تحریرالشام و رهبرش احمدالشرع(جولانی) است. این روایت با ادبیاتی «دولتی» و نه «تشکیلاتی و انقلابی» با کنترل حلب با پیوست‌های مختلفی شروع شد. بن‌مایه آن هم استراتژی اعتمادسازی و مشروعیت‌سازی در داخل و خارج سوریه است که از طریق بیانیه‌های مختلف اداره سیاسی و اداره نظامی و مصاحبه‌های متعدد خود جولانی با هدف رفع نگرانی‌ها و دغدغه‌های برآمده از برساخت‌های قبلی دنبال شده و می‌شود.

به عنوان مثال، در عرصه داخلی سریعا اعلام کردند که به دنبال تحمیل احکام شرعی و به ویژه حجاب نیستند و سربازی اجباری را لغو کردند. البته لغو سربازی می‌تواند حامل پیامی «اطمینان‌بخش» به خارج هم باشد؛ به این معنا که اولویت آن‌ها نظامی‌گری نیست؛ بلکه اقتصاد است.

در سطح خارجی نیز با چنین ادبیاتی فعلا توانسته‌اند «مقبولیتی» و لو نسبی و سطحی از «مشروعیت» را کسب کنند و این را می‌توان از ترافیک دیپلماتیک در دمشق دید؛ از سفر هیئت‌های آمریکایی، اروپایی و سازمان ملل تا عربستان، اردن، لیبی، بحرین و احتمالا در آینده از مصر.

اما در حال حاضر محور سیاست خارجی سوریه جدید نخست کسب اعتماد محور عربی مخالف حضور اسلامگرایان در قدرت و دوم اطمینان‌بخشی به آمریکا و غرب در مورد اسرائیل است.

در این باره جدا از سخنان اطمینان‌بخش مقامات جدید خطاب به عربستان، مصر و اردن، اما ترکیه نیز به شدت فعال است و سفر چند روز قبل هاکان فیدان به امارات به عنوان راهبر «انقلاب‌های معکوس» قابل تامل است. احتمالا آنکارا نگران تحرکات ابوظبی بوده و برای رفع نگرانی‌های آن و همراه ساختنش با سیاست ترکیه در سوریه این سفر انجام شده است.

در مورد اسرائیل نیز تاکنون تلاش کرده‌اند که خود را «ضداسرائیلی» نشان ندهند و تاکید کنند که با آن سر دعوا و جنگ را ندارند.

به نظر می‌رسد که چنین سیاستی برونداد این باور هیئت حاکمه جدید است که اولا سوریه با اقتصادی ورشکسته و امنیتی شکننده به گفته الشرع «توان» ورود به جنگی را ندارد و ثانیا ظاهرا نگران تبعات ضداسرائیلی کردن سیاست سوریه در غرب هستند که در نتیجه در تثبیت قدرت و نجات اقتصاد و امنیت شکست بخورند و این وضع به مرور زمان مردم سوریه را علیه آنها بشوراند.

البته خود اسرائیل نیز ظاهرا ابراز نگرانی می‌کند و پس از حملات گسترده برای نابودی توان نظامی ارتش، وزیر خارجه‌اش هم امروز بار دیگر نظام جدید دمشق را «یک باند و غیر مشروع» توصیف کرد.

اما گویا فعلا سیاست بین‌الملل متمایل به ثبات در سطحی مشخص در سوریه است.

3ـ اقتصاد
در حوزه اقتصاد نیز هیئت حاکمه جدید سریعا تدابیر و تصمیماتی را احتمالا با هماهنگی ترکیه اتخاذ کرده که «تاکنون» برای بازار اطمینان بخش بوده است و این را می‌توان در افزایش ارزش لیره و کاهشی شدن قیمت اقلام اساسی دید.

گویا دولت موقت سوریه تصمیم گرفته است که به اقتصاد دولتی پایان دهد و به سمت اقتصاد بازار و آزاد حرکت کند. در این باره هم تصمیماتی گرفته است؛ مثل لغو نظام توزیع کارتی نان و سوخت محدود، لغو تعرفه گمرکی از ده کالا مثل خودرو و موبایل، اعلام افزایش 300 تا 400 درصدی حقوق، حذف سامانه «سوا» برای تامین اعتبار ارزی کالاهای اساسی که به محملی برای فساد و رانت تبدیل شده بود، تلاش فشرده برای ترمیم سریع خطوط برق با کمک ترکیه. گفته می‌شود که تا یک ماه آینده برق بیشتر مناطق سوریه از یکی دو ساعت در روز دستکم به ده ساعت افزایش می‌یابد.

اما واقعیت این است که سوریه با این حال با چالش‌های بسیار بزرگی مواجه است و باید دید تا کجا این روند می‌تواند ادامه یابد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺مگر می‌شود سوریه باثبات شود؟!

می‌پرسند مگر می‌شود اسرائیل و متحدانش اجازه دهند که سوریه در همسایگی آن با این موقعیت حساس روی آرامش به خود ببیند و اقتصادش بهبود یابد. سوالی منطقی است اما در پاسخ ابتدا باید دید و گفت که سیاست اسرائیل و همچنین سیاست خاورمیانه‌ای اسرائیل‌محور آمریکا برای هر دوره و مرحله‌ای چه اولویت، رویکرد و تاکتیکی را دنبال می‌کند.

در این شکی نیست که اسرائیل نه تنها وجود «سوریه‌ قوی» بلکه «هیچ کشوری قوی» را به معنای واقعی کلمه در حوزه پیرامونی همسایگی خود بر نمی‌تابد. اما این بدان معنا هم نیست که بی‌ثباتی، وضعیت امنیتی فرو پاشیده و خلا قدرت را هم در جوار خود مطلوب می‌داند و می‌پسندد.

در مورد سوریه، اسرائیل تقریبا از قبل هم اطمینان داشت که نظام و ارتشش خطری راهبردی برای آن به حساب نمی‌آید، اما نگران تثبیت حضور ایران و حزب‌الله و پل زمینی انتقال سلاح از سوریه به لبنان بود. در 13 سال گذشته هم مدام سوریه را بمباران و مورد حمله قرار می‌داد، اما با هیچ واکنشی مواجه نبود و اخیرا هم با نابودی همه توان نظامی و جنگی ارتش فروپاشیده سوریه تقریبا و در سایه وضعیت خاص سوریه فعلا خیالش از بابت «تهدیدی راهبردی» از آنجا راحت است.

در چنین وضعی، ثباتی نسبی در سوریه مطلوب َآمریکا و منطقه و حتی روسیه نیز هست؛ به این علت که هر گونه بی‌ثباتی فراگیر می‌تواند بستر حاصلخیزی برای کار ضد اسرائیلی در سوریه فراهم کند. اگر غیر از این بود که انتقال قدرت و سقوط دمشق به این شکل سلس رخ نمی‌داد و همین خود می‌‍تواند نشانگر وجود نوعی هماهنگی پیشینی منطقه‌ای و بین‌المللی برای جلوگیری از خروج اوضاع از کنترل در سوریه باشد.

در کنار آن هم این گسیل دیپلماتیک به سوریه چه از جانب خود آمریکا چه متحدانش در منطقه با چراغ سبز واشنگتن نیز نشانه دیگری دال بر وجود اراده‌ای بین‌المللی برای وجود سوریه‌ای تقریبا «با ثبات نسبی» است و در عین حال هم هدف دیگر تاثیرگذاری بر سیاست و ادراک سوریه جدید است.

این امر هم تقریبا بدون بهبود نسبی اوضاع اقتصادی ویران شده میسر نیست. از این رو، به احتمال زیاد تحریم‌ها علیه سوریه شل و بعضا لغو شود، اما بعید است که فعلا به صورت کامل و اساسی لغو شود.

در واقع بعید هم نیست که سیاست بین‌الملل با این انگیزه با بهبودی اقتصاد سوریه همراهی کند که توسعه آن در آینده برای خلق این تصویر در منطقه به کار گرفته شود که اگر کشوری از ایران فاصله بگیرد، ممکن است که اقتصادش رشد کند و اگر هم فاصله نگیرد، عاقبتش مانند نظام اسد خواهد بود.

به فرض صحت این فرضیه مخاطب این پیام لبنان و عراق و غیره است که به این شکل و با اهرم اقتصادی هم بخواهند باعث دوری «عمیق» آن‌ها از تهران شوند. البته قبلا هم با اهرم تحریم‌های ثانویه این کار را در سطح اقتصادی مشخصی انجام داده‌‎اند، اما این بار چنین سیاستی ابعاد مختلف سیاسی، امنیتی و اقتصادی مختلفی دارد.

مساله دیگر این که احتمالا آمریکای ترامپ به این حد از «مماشات» سوریه جدید در قبال اسرائیل اکتفا نکند و چه بسا به طرق مختلفی و با مشروط کردن لغو کامل تحریم‌ها تلاش کند که دمشق را وارد جرگه توافق‌نامه‌های ابراهیمی و عادی‌سازی روابط کند.

یا این که تلاش شود که سوریه جدید را به شکل دیگری وارد این پروسه کند و آنهم از دروازه اقتصاد است؛ به ویژه که یکی از ابعاد راهبردی این پیمان در آینده و پس از عادی‌سازی روابط میان تل آویو و ریاض، ادغام اسرائیل در نظم اقتصادی و امنیتی منطقه است. به این معنا که اجازه داده شود که اقتصاد سوریه مسیر بهبودی را طی کند اما وقتی به جای خاصی رسید، پای شرط و شروط با موضوع روابط با اسرائیل برای ادامه این پیشرفت به میان کشیده شود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺پزشکی که به سوگندش وفا کرد!

دکتر ابوصفیه مدیر بیمارستان کمال عدوان در شمال غزه پس از به آتش کشاندن بیمارستانش به وسیله ارتش اسرائیل در محاصره تانک‌ها به سمت سرنوشت نامعلوم خود می‌رود.
نابودی این بیمارستان -تنها مامن درمانی باقیمانده در این منطقه- تخلیه اجباری و بازداشت همراه با شکنجه کادر درمان، بیماران و مجروحان آن، صحنه سوررئال دیگری از حضیض حقوق بشر و نظم جهانی است که به اسرائیل به عنوان «ارمغانی دموکراتیک» و «پاره تمدنی» خود در منطقه می‌بالید و می‌خواست سرمشق خاورمیانه جدید شود.

ابوصفیه نیروی حماس نبود و فقط یک پزشک اطفال بود. تابعیت قزاقستان را هم داشت که با شروع جنگ غزه شرایط خروج او و خانواده‌اش را فراهم کرد، اما ماند و تعدادی از اعضای خانواده‌اش را هم از دست داد.

در هیچ جنگ معاصری این شکل نسل‌کشی، بمباران بیمارستان‌ها، ترور پزشکان، خبرنگاران، کشتار کودکان و زنان، قطع دارو و غذا سابقه نداشته است.

گرسنگی کم بود که سرما هم به جان کودکان آواره افتاده و امروز جان پنجمین کودک را گرفت. دنیای قدرتی که آنلاین نظاره‌گر این بی‌عدالتی و بی‌رحمی است، نویدبخش آینده امنی نیست!
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺پیام اوجالان و آینده مساله کُردی ترکیه!

به موازات تحولات داغ در پرونده کُردی سوریه و تهدیدهای ترکیه و متحدان سوری‌اش به حمله گسترده به نیروهای سوریه دموکراتیک (قسد)، خود مساله کردی ترکیه شاهد تحولات معناداری است که فعلا تا حدودی امیدها را در این کشور برای «صلح و آشتی» زنده کرده است.

دیروز یکشنبه هیاتی کُردی از حزب برابری و دموکراسی خلق‌ها متشکل از سری ثریا اوندر و پروین بولدان دو نماینده پارلمان ترکیه به دیدار عبدالله اوجالان در زندان امرلی رفتند. جالب این که همین دو هم در هیاتی بودند که در چارچوب روند صلح قبل از سال 2013 با اوجالان دیدار کردند. این هیات حامل پیامی از رهبر پ.ک.ک برای دولت ترکیه بوده است.

اوجالان در این نامه خود گفته است که «توانایی و عزم لازم» برای حمایت از پیشنهاد جدید اردوغان و باغچلی را دارد. وی همچنین بر آمادگی خود برای «اتخاذ گام مثبت و ایراد سخنرانی لازم» تاکید کرده است. به احتمال زیاد منظور او از این سخنرانی همان پیشنهاد باغچلی برای ایراد سخنانی در پارلمان ترکیه است.

اوجالان همچنین بیان داشته است که «تقویت برادری کرد و ترک به شکل فوری مسئولیت تاریخی پراهمیتی برای همه ملت‌های منطقه است».

رهبر حزب کارگران کردستان ترکیه همچنین حوادث غزه و سوریه را به عنوان ضرورتی برای حل مساله کُردی بر می‌شمارد و می‌گوید که «طرف‌های خارجی» در این مساله برای تبدیل آن به «مشکلی مزمن» دخالت می‌کنند، اما نامی از این طرف‌ها نبرده است و از اپوزیسیون ترکیه هم خواسته است که برای موفقیت راه‌حل مساله کردی تلاش کند.

در عین حال هم هدف همه را ارتقای ترکیه به «سطحی شایسته» و «مرحله کنونی را دوره دموکراسی و برادری در ترکیه و همه کشورهای منطقه» دانسته است.

این دومین دیدار با اوجالان در زندان جزیره ظرف دو ماه اخیر است. دیدار اول هم منحصر به بستگان او بعد از سه سال بود که در اواخر اکتبر پس از آن انجام شد که باغچلی شریک راست‌گرای دولت ترکیه پیشنهادی مبنی بر آزادی اوجالان و سخنرانی او در پارلمان برای انحلال پ.ک.ک مطرح کرد؛ اما یک روز پس از این پیشنهاد و ملاقات، ناگهان مقر سازمان هوافضای ترکیه «توساش» در آنکارا هدف حمله‌ مسلحانه پ.ک.ک قرار گرفت و 5 نفر کشته و 22 نفر دیگر زخمی شدند.

در آن هنگام هم گفته شد که بعید است این عملیات جز وقفه‌ای کوتاه مانع پیشبرد این روندی شود که با ملاقات اوجالان کلید خورده است. در واقع ملاقات دیروز و پیام اوجالان تاکیدی بر عزم دو طرف برای گشودن مسیری جدید برای حل و فصل مساله کردی ترکیه است.

به نظر می‌رسد که اردوغان به دلایل مختلفی بیش از گذشته به حل و فصل مساله کُردی متمایل شده‌ است؛ از پایان دادن به این مناقشه تاریخی و کسب حمایت پارلمانی کردها برای اصلاح قانون اساسی گرفته تا برداشتن این مانع داخلی در مسیر توسعه، تضمین تداوم حکمرانی عدالت و توسعه، تقویت جایگاه و نقش منطقه‌ای ترکیه و کنترل چالش‌ها و پیامدهای منطقه‌ای افزایش نفوذ ژئوپلیتیک آن از دروازه سوریه

اما این مسیر بسیار پرچالشی است و همین چالش‌ها باعث شد که روند شروع شده از 2013 ظرف مدت کوتاهی به شکست بینجامد، اما احتمالا دو طرف این تجربه قبلی را فراروی خود دارند و از آن برای پیشبرد فرایند جدید در صورت شروع بهره ببرند.

فعلا گام اول این روند آزادی اوجالان از زندان و سخنرانی او در پارلمان ترکیه است. اگر این گام برداشته شود، باید دید مضمون سخنرانی او چه خواهد بود، در واقع این سخنرانی نقشه راه مساله کُردی ترکیه می‌تواند باشد و بعد از آن گام‌ها و چالش‌های بعدی شروع خواهد شد.

اما در این میان، این پرسش مطرح می‌شود که اگر این تحول داخلی در ترکیه رخ دهد، چه تاثیری بر مساله کردهای سوریه خواهد داشت؟ آیا آنکارا قبل از هر اقدامی علیه قسد، منتظر خروج اوجالان از زندان و کلید خوردن «آشتی کردی ترکی» در ترکیه می‌‎ماند؟ به این امید که فراخوان احتمالی او برای بر زمین گذاشتن سلاح مثل 2013 از جانب پ.ک.ک تاثیر مطلوب خود را بر حزب کردی همسو با آن در سوریه هم بگذارد و بدون جنگ و درگیری نتیجه مطلوب حاصل شود یا خیر.

در پاسخ می‌توان گفت که این مساله تا حدود زیادی به زمان احتمالی آزادی اوجالان بستگی دارد که اگر فرضا قریب الوقوع باشد، می‌توان گفت که ممکن است دولت ترکیه منتظر تاثیر آن بماند، اما اگر به طول بینجامد این احتمال کم‌رنگ می‌‎شود. در این میان هم برخی ناظران معتقد هستند که اردوغان احتمالا تا بازگشت ترامپ به قدرت از هر حمله‌ای پرهیز می‌کند.

در مجموع فعلا برای خوشبینی و هر گونه پیش‌بینی درباره شروع دوره جدید میان پ.ک.ک و حکومت ترکیه و «آشتی» میان دو طرف زود است؛ اما با این چرخشی که باغچلی دستکم در بعد اعلامی داشت، و پیام دیروز اوجالان روزنه امیدی در این کشور برای تحقق این هدف گشوده است. تا ببینیم چه می‌شود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺کارتر؛ روشنگری جلوتر از زمانه!

معمولا در سخن گفتن از جیمی کارتر رئیس جمهور اسبق آمریکا که دیروز در 100 سالگی درگذشت، به دوره چهارساله ریاست جمهوری او و تحولات مهم أن دوران از بحران اقتصادی داخلی و قرارداد کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل گرفته تا سقوط شاه و حادثه سفارت آمریکا در تهران و عادی‌سازی روابط با چین و ... پرداخته می‌شود، اما کارترِ پس از ریاست جمهوری مغفول می‌ماند.

کارتر یک «مسیحی متدین» بود و زندگی او پس از ریاست جمهوری با تاسیس مرکز کارتر دنیای دیگر و متفاوت از قبل از آن است. نگاه کارتر در دنیای پس از ریاست‌جمهوری‌اش نسبت به اسرائیل و مناقشه فلسطین رفته رفته با توسعه شهرک‌سازی و اشغال بیشتر زمین‌های فلسطینی‌ها تغییر کرد و با کاربست شناخت و تجربه عملی خود به انتقاد از اسرائیل روی آورد و آن را در سال 2006 با نگارش کتاب «فلسطین؛ صلح, نه آپارتاید» (Palestine Peace Not Apartheid) رژیم آپارتاید نامید و از سیاست‌های آمریکا انتقاد کرد.

او هدف از نگارش این کتاب را بیان حقایقی از فلسطین دانست که مردم آمریکا از آن بی‌اطلاع هستند و گفت که «به علت فعالیت چشمگیر لابی حامی اسرائیل و نبود صداهای مخالف و فعال» بحثی جدی درباره وضعیت فلسطین در آمریکا انجام نمی‌شود.

این کتاب در زمانه‌ای نگاشته شد که فضای نخبگانی و رسانه‌ای آمریکا چون امروز برای انتقاد از اسرائیل باز نبود و لابی اسرائیلی با هجمه‌ای سنگین تلاش می‌‍کرد که هر صدای معترضی را خاموش کند. این کتاب کارتر بمبی خبری در آمریکا بود و از هر سمت و سو مورد هجمه این لابی و بازوان سیاسی و رسانه‌ای آن قرار گرفت تا جایی که زشت‌ترین کلمات و اهانت‌‎ها نثار او شد و به او لقب یهودی‌ستیز دادند.

در این میان، استعفای کنث‌استاین مدیر مرکز کارتر ضربه سنگینی به کارتر بود. استاین در عین حال موجی از استعفا در این مرکز را هدایت کرد و خیلی از یهودیان عضو آن را با خود همراه ساخت. مرکز سیمون ویزنتال از مهم‌‍ترین مراکز مدافع منافع یهودیان در جهان هم با جمع‌آوری هزاران امضا علیه کارتر در بیانیه‌ای او را «سخنگوی مساله فلسطین» و «از سرسخت‌ترین منتقدان اسرائیل» معرفی کرد.

کارتر چند ماه پس از تالیف کتاب با وجود فشارهای سنگین در گفتگو با روزنامه آبزرور انگلیس تاکید کرد که از توصیف اسرائیل به آپارتاید پشیمان نیست و «این کلمه دقیق‌ترین وصف حال فلسطین است». اما با تداوم هجمه و فشار بعد از سه سال از نوشتن کتاب، مجبور به توضیحاتی درباره آن شد که نوعی «عذرخواهی» از یهودیان تلقی شد.

اما کتاب کارتر که یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های آمریکا شد، کارگر افتاد و بابی تاریخی برای بحث و مناقشه پیرامون اسرائیل و سیاست‌های آپارتایدی آن در آمریکا گشود و به یکی از عوامل ریزش مستمر پایگاه نخبگانی، سیاسی و اجتماعی اسرائیل در آمریکا در این دو دهه تبدیل شد.

بعد از دو دهه با شروع جنگ غزه دوباره یاد و خاطره کارتر در ذهن مخالفان اسرائیل در آمریکا زنده شد؛ تا جایی که در یک سال اخیر متاثر از این حجم از جنایت و نسل‌کشی در غزه، این بار منتقدان سرسخت دیروز کارتر به عذرخواهی از او روی آوردند.

به عنوان مثال، پیتر بینارت که از او به عنوان «متنفذترین صهیونیست لیبرال در نسل خود» یاد می‌شد، در نامه‌ای ضمن پوزش از کارتر نوشت: «اکنون حقایق روشن شده است. معتقدم که آنچه کارتر در سال 2006 گفت نشان داد که الحق جلوتر از زمانه خود بوده است».

همچنین استیو بیرمن از فعالان برجسته یهودی سابق در مرکز کارتر ابتدای 2024 و پس از سه ماه از جنگ غزه با نامه‌ای به کارتر ضمن عذرخواهی از او به علت اعتراض به کتابش و خروج از موسسه نوشت که اکنون متوجه شده است که اشغالگری اسرائیل «پروژه‌ای با اهداف استعماری است.»

ناگفته هم نماند که مرکز کارتر فعالیت‌های بشردوستانه هم در غزه و کرانه باختری داشت و بر سه انتخابات در فلسطین از جمله آخرین انتخابات در سال 2006 میلادی که به پیروزی حماس منجر شد، نظارت داشت و سلامت آن را تایید کرد. چند بار هم به غزه و دمشق (قبل از بحران سوریه) برای دیدار با رهبران حماس رفت و عکس او در دیدار با هنیه (نخست وزیر وقت فلسطین) در غزه در آن زمان دوباره اعتراض محافل اسرائیلی را برانگیخت.

کارتر با این سفرها به منطقه در جستجوی صلح از رهگذر راه‌حلی برای این ابرمناقشه تاریخی در منطقه بود که به آن به عنوان مساله و بحرانی انسانی می‌نگریست؛ اما کانون‌های قدرت در آمریکا و اسرائیل با او همراهی نکرد و تحولی که در نگاهش به این مساله ایجاد شده بود و با انتشار کتابش نمود بیشتری یافت، او را مغضوب این کانون‌ها ساخت و توفیقی به دست نیاورد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
2025/01/01 07:28:24
Back to Top
HTML Embed Code: