Telegram Web
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺شروع ریاست جمهوری ترامپ!

این که ترامپ متفاوت‌ترین رئیس جمهور آمریکاست، سخنی به گزافه نیست. فکر نمی‌کنم در تاریخ آمریکا، رئیس جمهوری منتخب به این شکل قبل از تحلیف کار خود را آغاز کرده باشد.

ترامپ سریع با انتخاب برخی اعضای اصلی تیم خود، عملا کارش را شروع کرده است. محرک توافق آتش بس در لبنان بود و به احتمال زیاد چه قبل از تحلیف و چه در ابتدای ریاست جمهوری‌اش جنگ غزه نیز با توافق اسرائیل و حماس پایان یابد.

از چند روز پیش نیز مقدمه‌سازی ترامپ برای پایان جنگ اوکراین نیز آغاز شده است. مشاور ارشد زلنسکی به واشنگتن رفت و امروز نیز در پاریس دیداری سه جانبه میان ترامپ، زلنسکی و ماکرون برگزار شد.

پرسش اینجاست که آیا ارتباطی میان تحرکات برای پایان جنگ اوکراین با تحولات سوریه وجود دارد؟ این که ترامپ با پایان سه جنگ لبنان، غزه و اوکراین به دنبال چیست؟ تقابل با چین؟ اما انتخاب تاجر دیپلماتی چون دیوید پردو به عنوان سفیر آمریکا در چین زیاد هم بوی تشدید تقابل نمی‌دهد.

بر خلاف تحلیل‌های آخرالزمانی، خاورمیانه در دور دوم ترامپ احتمالا آرام‌تر باشد؛ به این معنا که جنگی رخ ندهد؛ اما .....
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
👍132🤔189👎1
🔺آشوب در روایت!

روایت تلویزیون و برخی رسانه‌ها در ایران درباره تحولات سوریه به طور لحظه‌ای در حال دگردیسی‌‎های عجیب است.

پریروز آن‌ها «تروریست» بودند؛ دیروز در صدا و سیما شدند «گروه‌های مسلح»! یا این که برخی گفتند «مخالفان مسلح»، ولی دوباره از امشب صدا و سیما زیرنویس کرد: «تروریست‌ها».

در این میان امروز وقتی وزیر خارجه ایران از توافق در نشست فرمت آستانه در دوحه برای گفتگو میان «دولت سوریه و مخالفان مشروع» خبر داد، اما محمد جواد لاریجانی در شبکه خبر نسبت به اظهارات عراقچی اعتراض کرد و گفت که موضع ایشان «سیال» شده است و افزود که همه اینها «داعشی» هستند.

در عین حال نیز در حالی که نیروهای ارتش سوریه یا در حال فرار به عراق هستند یا مواضع خود را ترک می‌کنند و مخالفان به دروازه‌های دمشق رسیده‌اند، اما صفری معاون سابق وزیر خارجه ایران امشب در گفتگویی تلویزیونی بیان داشت که تحولات فعلی در سوریه پایدار نخواهد بود و این‌ها فقط دارند زحمتِ ما را زیاد می‌کنند.

بواقع معنای این گفتار چیست؟! آیا معجزه‌ای رخ می‌دهد و مثلا شهاب سنگ می‌بارد و وضعیت را به قبل باز می‌گرداند یا این که واقعا منظور این است که قرار است با ورود جدی یک «طرف» معادله بر هم بخورد؟

حال پرسش این است که این طرف کیست؟ ایران است یا روسیه یا ....؟ و اگر قرار بر مداخله است چرا تا به حال صورت نگرفته است؟ اساسا پس از فروپاشی ارتش سوریه جز در دمشق و چند منطقه دیگر محملی برای مداخله باقی مانده است؟
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
👍223🤔166👎3
🔺پایان عصر اسد!

گروه‌های مخالف در سوریه در یازدهمین روز حمله برق‌آسای خود وارد دمشق شده و سقوط نظام اسد را اعلام کردند.

پایان حکومت خاندان اسد در حالی با چنین حمله‌ای سریع رقم می‌خورد که در اوج جنگ داخلی سوریه نیز چنین اتفاقی نیفتاد و همین هم به سه عامل باز می‌گردد؛ نخست این که اراده‌ای منطقه‌ای و بین‌المللی و چه بسا معامله‌ای برای تغییر در سوریه و برچیدن این حکومت شکل گرفت و عامل دوم این که خود نظام سوریه از داخل پوسیده بود و تنها ظاهر و پوسته‌ای از آن باقی مانده بود. عامل سوم این که مخالفان و طیف‌های مختلف آن با اتحاد و لو موقت، قدرت قابل توجهی پیدا کردند که با همراهی دو عامل اول کار را تمام کرد.

واقعیت هم این است که نظام اسد در سوریه عملا همان زمانی به پایان رسید که کشورش چند پاره شد و به مجمع‌الجزایری برای تقسیم نفوذ نظامی بازیگران شرق و غرب و به خونین‌ترین ایستگاه «بهار عربی» مبدل شد. شکی در این نیست که کشورها و قدرت‌های خارجی حسب منافع و نیازهای خود همواره در دیگر کشورها دخالت و حتی توطئه‌چینی می‌کنند؛ اما آنچه محمل و بستر دخالت را فراهم می‌کند شکافی است که بسترساز آن انباشت اشتباهات و فجایع مدیریتی نظام‌های حاکم است و همین خود زمینه‌ساز مداخله‌ها و توطئه‌های خارجی می‌شود. در عراق نیز همین اتفاق افتاد.

پایان نظام اسد در دو سطح داخلی و منطقه‌ای واجد معانی تغییر و تحول است؛ اما در سطح داخلی باید دید که سقوط آن سرنوشتی متفاوت را برای ملت سوریه رقم می‌زند یا این که صرفا عصر حکمرانی خاندان اسد مانند دیگر همتایان مستبد خود در منطقه و جهان پایان خواهد یافت؛ یا این که تغییری به معنای واقعی کلمه در جهت خواست تاریخی ملت‌ برای رسیدن به دموکراسی و آزادی رخ می‌دهد.

فعلا برای قضاوت زود است، اما کشوری که بیش از یک دهه درگیر جنگ داخلی بوده است و گروه‌های متنفذ مسلحی در آن ظهور کرده و جامعه به نوعی نظامی‌زده شده است، بعید است که به این زودی رنگ آزادی واقعی و دموکراسی به خود ببیند. به هر حال، حال که معارضان سوری به هر شکلی دشمن مشترک خود را از مسیر برداشته‌اند، چه بسا در مسیر پایه‌گذاری نظام جدید دچار تشتت شوند و دست به اسلحه علیه یکدیگر ببرند.

اما در عین حال نیز نشانه‌های امیدوار کننده‌ای برای سوری‌ها بروز پیدا کرده است که کشور بعد از اسد وارد دوره‌ای دیگر از جنگ داخلی نشود، از جمله این که در اقدامی «معنادار» توافق شده است که نخست وزیر نظام سابق همچنان به کار خود ادامه دهد تا خلا قدرت ایجاد نشود و انتقال آن و شکل‌گیری نطام جدید به آسانی رخ دهد.

اما در سطح منطقه‌ای نیز سقوط نظام سوریه در جبهه‌بندی‌های منطقه‌ای له یا علیه بازیگران مطرح تاثیر خاص خود را بر جای خواهد گذاشت. فعلا که پیروزی مخالفان در سوریه ترکیه را در صدر بازیگران بازی‌ساز در این کشور نشانده است و همین هم وزنه ژئوپلیتیک ترکیه را سنگین‌تر می‌کند؛ کما این که برگ برنده مهمی به دست اردوغان و حزب حاکم در مناسبات داخلی قدرت در مقابل مخالفان می‌دهد؛ به ویژه که موقعیت آک پارتی و اردوغان در سال‌های اخیر سست شده بود که در انتخابات اخیر شهرداری‌ها انعکاس یافت. یکی از دلایل مهم افت شدید آرای حزب حاکم ترکیه، پیامدهای بحران سوریه از جمله مساله آوارگان بود؛ اما حالا بازگشت این آوارگان و «فعلا» تبدیل شدن ترکیه به مهم‌ترین بازیگر سپهر سیاست کشور عرب همسایه می‌تواند جایگاه اردوغان و حزبش را بهبود بخشد.

کما این که پیروزی اسلامگرایان با طیف‌های مختلف سلفی و اخوانی آن می‌تواند دوباره جان تازه‌ای به این جریان در سطح منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا پس از شکست‌های پیاپی با انقلاب‌های معکوس بدهد، اما دوام آوردن این جان گرفتن بستگی به میزان موفقیت و شکست همتای سوری آن‌ها در ترسیم سوریه پسا اسد دارد.

در این باره اما درگیری داخلی میان گروه‌های مسلح و تبدیل شدن سوریه به لیبی یا سودانی دیگر نیز می‌تواند وضعیتی فرسایشی و بحرانی برای جریان اسلام‌گرای سنی رقم زند و رفته رفته از تاثیرات منطقه‌ای تغییر در سوریه بر آن‌ها بکاهد و سوریه به ایستگاهی برای جهش دوباره آن‌ها تبدیل نشود.

با سقوط نظام سوریه به احتمال زیاد پلان ترکیه مخالفان مسلح را در آینده نزدیک به جنگ علیه حکومت خودمختار کُردی هدایت کند که اخیرا با عقب‌نشینی‌های ارتش سوریه بر 40 درصد جغرافیای این کشور سیطره پیدا کرده است. همچنین بعید نیست که آنکارا عزم خود را این بار با قدرت نوپای شکل گرفته برای ایجاد منطقه حائل در امتداد مرز به اجرا بگذارد.

در کل، تحولات داخلی سوریه امتداد منطقه‌ای قابل توجهی می‌تواند داشته باشد و باید دید که تغییر در سوریه چه تاثیری می‌تواند بر سیاست داخلی و خارجی کشورها در منطقه بگذارد. بعید نیست که در سپهر سیاست عراق نیز تحولاتی له یا علیه نفوذ بازیگران خارجی تاثیرگذار رخ دهد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
👍18619🤔3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺 قذافی: نوبت همه می‌رسد!

سرهنگ قذافی مانند دیگر رهبران عرب محافظه‌کار و چندان پایبند به آداب دیپلماتیک هم نبود. فارغ از استبداد و خودکامگی‌اش، اما گاهی وقت‌ها حرف‌هایی می‌زد که به ظاهر ساده‌اندیشانه بود، اما از سر صداقت و درست بود.

سال ۲۰۰۸ در نشست سران عرب در دمشق ضمن اشاره به اعدام صدام می‌گوید که دارند رهبران عرب را اعدام می‌کنند و می‌کشند، چرا؟
سپس خطاب به سران عرب نشسته در سالن می‌گوید نوبت همه شما می‌رسد.

در این حین رهبرانی چون اسد، مبارک و بوتفلیقه می‌خندند. اما نه خود قذافی دنبال چرایی پرسش خود رفت -که اگر دنبالش را گرفته بود، به آن روز نمی‌افتاد - و نه همتایانش نیز که ‌خندیدند - نه آن روز و نه بعد از کشتن قذافی- فکر می‌کردند که چنین سرنوشتی پیدا خواهند کرد.

کما این که با اعدام صدام هم درس نگرفته بودند. البته صدام و دیگر رهبران روزی اعدام یا حذف شدند که فاقد پشتوانه مردمی شدند. این پشتوانه تنها ضامن بقا در مقابل هر توطئه‌ای است.

واقعیت این که قدرت چنان کور و کر می‌کند که مستبدان چشم دیدن واقعیت‌ها را ندارند و زمانی آن‌ها را درک می‌کنند که دیر شده و زمان سقوط است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
👍32222👎3
🔺درسی دیگر از «متحد روسی»!

تحولات کنونی سوریه درس‌های راهبردی و متعددی برای همه طرف‌ها و بازیگران منطقه و ملت‌های آن و علی‌الخصوص برخی بازیگران دارد؛ از اهمیت پشتوانه مردمی در بزنگاه‌های تاریخی گرفته تا شناخت دقیق‌تر متحد روسي.

از شروع بحران سوریه، روسیه به عنوان یک قدرت جهانی از نظام حاکم بر این کشور در مقابل معترضان و مخالفان حمایت کرد و به متحدی کلیدی تبدیل شد.

اما اکنون در این حمله و بزنگاه، روسیه پشت متحد سوری خود را خالی کرد. علت اتخاذ این سیاست هم در خوشبینانه‌ترین حالت مشغولیت این کشور به جنگ اوکراین و ضعیف شدن آن است. اما واقعیت این است که این مشغولیت و ضعف هر چقدر هم باشد، به اندازه‌ای نبود که روسیه را فاقد هر گونه اقدام موثری برای حمایت از دولت سوریه کند و چند بمباران هم جز برای خالی نماندن عریضه نبود.

اینجا احتمال بدبینانه این است که روسیه چه با ترکیه چه با ترامپ یا هر دو و بازیگران دیگری ساخت و پاخت کرده است. به فرض صحت این فرضیه، باید منتظر ماند و دید که مسکو در قبال خالی کردن پشت دمشق چه چیزی گرفته است. به هر حال، روسیه اگر هم بده بستانی کرده باشد، منافع خود را ترجیح داده است.
البته این تنها مختص روسیه نیست و آمریکا هم در مواردی مانند افغانستان چنین رفتاری با متحدان خود داشته است.

در این خصوص نیز لاوروف در نشست دیروز وزرای خارجه 8 کشور در دوحه پیرامون اوضاع سوریه قبل از فروپاشی نظام این کشور شرکت نکرد و معاون خود را فرستاد. همین اقدام روسیه، سفر اسد به مسکو قبل از شروع حمله مخالفان، اظهارات لاوروف بعد از سقوط اسد و تداوم فعالیت سفارتخانه آن نیز ابهامات درباره نقش آن را بیشتر می‌کند.

اما در کل اگر هم هیچ تبانی در کار نباشد، رویکرد روسیه بار دیگر نشان داد که این کشور متحد روزهای سخت با هیچ طرفی نیست و تا زمانی دوست است که منافعش تامین شود و اگر پای منافعی فراتر از آن در میان باشد یا منافعش در خطر بیفتد، با همین سرعت عقب می‌کشد.

اکنون این پرسش مطرح است که اساسا برنامه و راهبرد اصلی روسیه در این سال‌‎ها در سوریه چه بود؟ صرفا حضور در شرق دریای مدیترانه و لاذقیه؟ یا ماموریت دیگری هم داشته است و آن هم ایجاد چتری حمایتی برای اسرائیل در سوریه که در این 13 سال بحران، آسمان این کشور را به آن واگذار کرده بود و دقیقا از این حملات در سوریه بود که ادراک اسرائیل درباره ایران رفته‌رفته تغییر کرد.

اکنون باید دید روسیه در آینده سوریه چه نقشی خواهد داشت؟ آیا در همان لاذقیه خواهد ماند؟ در روزها، هفته‌ها و ماه‌های آتی می‌توان تا حدودی به پاسخی برای پرسش‌ها رسید.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
👍253👎1614🤔7
🔺ایران و سوریه قدیم و جدید!

اکنون با پایان نظام اسد در سوریه به عنوان متحد ایران این پرسش مطرح می‌شود که این اتفاق چه تاثیری بر آینده و موقعیت منطقه‌ای تهران خواهد داشت و سوریه پسااسد چگونه سوریه‌ای خواهد بود.

چنان که ورود ایران به بحران سوریه در حمایت از یک طرف ماجرا با توجه به دریافت متناقض تهران و بیشتر کشورها و ملت‌های عربی و اسلامی نسبت به آن، پیامدهای خاص خود را برای قدرت نرم ایران در منطقه داشت، در وهله اول سقوط اسد نیز ضربه‌ای به نفوذ منطقه‌ای سخت ایران و به تبع آن بلوکی وارد می‌کند که تحت عنوان «محور مقاومت» راهبری می‌کند و اکنون همزه وصل آن یعنی دمشق قطع شده است.

به هر حال، ایران حضور خود در سوریه و جایگاه آن در این محور را به نوعی امری حیثیتی کرده بود و از این منظر حذف اسد پیامدهای روانی خاصی نیز در کنار دیگر تبعات ژئوپلیتیک دارد.

ایران سیاست خود در سوریه و حضور در آن به ویژه در 13 سال اخیر را در چارچوب تقابل با اسرائیل و تداوم «کانال امن» ارسال سلاح برای حزب الله لبنان تعریف کرد. اما جدا از دگرگونی ژئوپلیتیک شام و قطع ارتباط زمینی محور از تهران به بغداد و دمشق و بیروت، واقعیت هم این است که سوریه با شروع جنگ داخلی و آزادی عملی که اسرائیل در آن پیدا کرد، سال‌هاست که آن جایگاه قبلی خود را نه تنها در تقابل با این رژیم از دست داده است، بلکه به پاشنه آشیلی هم برای ایران و محور در این زمینه تبدیل شد؛ به نحوی که دیگر نه مانند گذشته امکان ارسال سلاح به حزب‌الله از کانال سوریه میسر بود و نه تنها مدام کاروان‌های ارسال تسلیحات به لبنان بلکه خود حضور نظامی تهران و حزب‌الله در این کشور هدف حملات مستمر اسرائیل و بعضا آمریکا قرار می‌گرفت.

در همین حال، الزامات وضعیت داخلی بحرانی سوریه و بی‌رغبتی دولت اسد و قید و بندهای روسیه امکان پاسخ به این حملات را از آنجا سلب کرده بود. این حملات ابتدا به سوله‌ها بود و جنبه صوری داشت، اما به مرور زمان رفته‌رفته نیروها و افسران بلندپایه ایرانی هدف حمله و ترور اسرائیل قرار گرفتند و کار تا بدانجا پیش رفت که حملات به امری روتینی تبدیل و موجب تغییر ادراک اسرائیل و همچنین آمریکا نسبت به ایران شد و ترور سردار سلیمانی در بغداد تا هنیه در تهران محصول تغییر این ادراک بود.

همین وضعیت حضور ایران در سوریه را از لحاظ مالی و انسانی بسیار پرهزینه کرده بود و در مقابل نیز به نوعی فرصتی برای تجدید قوا و آماده شدن مخالفان برای چنین روزهایی ایجاد شد. در کنار آن نیز اسرائیل، با رصد اطلاعاتی تحرکات نیروهای ایران و حزب‌الله در سوریه توانست بانک اطلاعاتی قابل توجهی ایجاد کند که آثار آن را می‌توان در ترور رهبران و فرماندهان ارشد حزب‌الله در ابتدای جنگ لبنان دید.

اما جدا از وضعیت امنیتی شکننده سوریه، پایان جنگ لبنان و تبعات آن، اولویت‌های کاری دیگری را در برابر ایران و متحد لبنانی آن برای بازسازی ضاحیه و جنوب لبنان و ساماندهی مجدد امور داخلی حزب‌الله و حفظ موقعیت آن در لبنان قرار داد که به تبع آن به نوعی تسلیح حزب از سوریه به امری ثانویه تبدیل شد و در کنار آن نیز ناامن شدن بی‌سابقه کانال زمینی سوریه به حزب‌الله لبنان و عزم اسرائیل و آمریکا برای هدف قرار دادن هر نوع تسلیحات ارسالی در راستای اجرای قطعنامه 1701 نیز به گفته‌ای باعث توجه بیشتر ایران به «بومی‌سازی تسلیحات» این حزب شده است.

البته در کنار آن با توجه به ماهیت ضداسرائیلی جریان‌ اسلامگرای سوریه و نزدیکی طیفی از آن‎ها به حماس چه بسا از این کانال فرصتی برای نوعی نقش‌آفرینی تهران در این باره در آینده شکل گیرد. تداوم حملات اسرائیل به سوریه و قرار گرفتن مخالفان در موضع تقابلی با تل‌آویو می‌تواند شانس خلق این فرصت را برای ایران افزایش دهد؛ اما در مقابل نیز اولویت‌های داخلی سوریه در سایه اقتصاد ورشکسته و تشکیل نظام سیاسی جدید ممکن است سوریه جدید را و لو موقتا با پیشران ترکی به سمت دیگری سوق دهد.

در همین حال اما تحولات کنونی از لبنان تا سوریه و به احتمال زیاد توقف جنگ در غزه در دو سه ماه آتی، و احتمالا سرایت اوضاع به یمن و عراق، ممکن است تهران برای عبور از این مرحله و لو موقتا به بازتعریف اولویت‌های منطقه‌ای خود و تقویت مناسبات با بازیگران دولتی سوق یابد.

همچنین چه بسا این فرصت در سایه شرایط فراهم ‌شود که حکومت ایران بیشتر به تقویت جبهه داخلی خود و حل مشکلات آن و مذاکرات برای رفع تحریم‌ها متمرکز شود. البته قبل از شکل‌گیری چنین مذاکراتی نیز بعید نیست که اسرائیل با چراغ سبز آمریکا دست به اقدامی علیه برنامه هسته‌ای ایران بزند که جدا از اهداف کلان مرتبط با این برنامه، چه بسا هدف دیگر از حیز انتفاع خارج ساختن اهرم هسته‌ای ایران برای امتیازگیری در مذاکرات باشد.
در یادداشت‌های بعدی بیشتر به پیامدهای تحولات سوریه می‌پردازم.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
👍21219👎12🤔8
🔺چاپلوسان اسد را پایین کشیدند!

از شگفتی‌های سوریه پسااسد تغییر موضع سریع مدافعان سرسخت دیروز او است که به «انقلابیون دو آتشه» امروز تبدیل شده‌اند؛ امثال دیپلمات معروف سوری بشار جعفری (سفیر سوریه در روسیه) و اصحاب رسانه چون شادی حلوه و کنانه علوش!

چرخش 180 درجه‌ای مدافعان دیروز بشار اسد پس از سقوطش چنان است که در حمله به او از مخالفان سرسختش گوی سبقت می‌ربایند و در حالی که سران «سوریه جدید» راه «آشتی» با مقامات و چهره‌های «سوریه قدیم» را در پیش گرفته‌اند، آن‌ها همچنان به اسد و نظامش می‌تازند.

بشار جعفری نماینده سابق سوریه در سازمان ملل چنان مورد اعتماد اسد بود که به سفارت این کشور در روسیه منصوبش کرد؛ اما در گفتگو با شبکه دولتی «روسیه تودی» چنان از نظام سابق به عنوان «منظومه فساد» یاد کرد و از «فرار راس آن در تاریکی شب» سخن گفت که انگار نه انگار خود بخشی از این منظومه و مرید حلقه به گوش اسد بوده است و تا دیروز از تریبون شورای امنیت و مقام سفارت «انقلابی‌ترین خطابه‌ها» در ستایش این منظومه و راس آن ایراد می‌کرد.

همین رنگ عوض کردن بشار جعفری و مدافعان دیگر اسد معمای فروپاشی سریع ارتش سوریه در برابر حمله مخالفان را حل می‌کند؛ ارتشی که صرفا نام ارتش را یدک می‌کشید؛ اما چاپلوسان از آن قَدَرِ قدرتی پیش اسد ساخته بودند و واقعیت را وارونه جلو داده بودند که همیشه جانفدا و وفادار به او خواهد ماند.

در حالی که فساد سیستماتیک ساختار ارتش را تباه ساخته بود و نیروهایش هم نان شب و توان و اراده‌ای برای جنگیدن نداشتند.

در واقع زمینه‌ساز سقوط حکام و هلاک حرث و نسل همین مدافعانِ چاپلوس دیکتاتورپرور هستند که با این چاپلوسی خود و بیان وارونه حقایق چنان دنیا و اوضاع مملکت را برای حاکم گل و بلبلی به تصویر می‌کشند که او را بر استبدادش راسخ‌تر و چشمان او را بر روی حقایق بسته‌تر می‌کنند تا از مواهب بهره‌مند شده و از توبره‌اش بخورند و وقتی هم که رفت مرید دیگری می‌شوند و از خوانش می‌خورند.

وقتی هم که چرخ گردون می‌چرخد و روزگار قبله آمالشان را بر زمین می‌زند و یکی دیگر را بر می‌کشد، سریع پوست‌اندازی می‌کنند و زبان به نکوهش قبلی و ستایش حاکم یا حاکمان جدید می‌گشایند.

اگر اسد از تاریخ دور و نزدیک درس گرفته بود و قبل از سرکوب مخالفانش، به روی این چاپلوسان خاک می‌پاشید تا پرده از برابر چشمانش بیفتد و حقیقت و واقعیت در سوریه را عینا درک کند، چه بسا این سرنوشت را پیدا نمی‌کرد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
👍32018👎6🤔3
🔺خلع سلاح ارتشی که وجود ندارد!

اسرائیل از پریروز به محض سقوط نظام سوریه و قبل از انتقال قدرت حملات بی‌سابقه و سهمگینی(حدود 300 حمله) علیه سایت‌ها و پایگاه‌های ارتش به ویژه آشیانه‌ها و انبارهای مهمات آن انجام داده و تقریبا می‌توان گفت که توان رزمی آن را در سراسر این کشور نابود کرده است.

در عین حال نیز منطقه حایل در مرز را بدون هیچ مقاومتی اشغال کرد که مساحت آن 235 کیلومتر مربع یعنی 60 درصد مساحت نوار غزه است که اسرائیل از 14 ماه قبل جنگی ویرانگر علیه آن را به راه انداخته و در عین شخم زدن این منطقه و کشتار بی‌رحمانه ساکنانش هنوز جز بر حدود 35 درصد آن سیطره نظامی زمینی به معنای نظامی کلمه پیدا نکرده است و در مناطق مسکونی از این مساحت 35 درصدی نیز که حضور دارد همچنان با عملیات طرف مقابل مواجه است.

روسیه هم پس از واگذاری آسمان سوریه به اسرائیل در یک دهه اخیر، بنا به اعلام شبکه العربیه یک دیده‌بانی مراقبتی در کوه تل الحاره در درعا و دو پایگاه دیگر در حومه این شهر را به ارتش اسرائیل واگذار کرده است. هنوز روشن نیست که این بده بستان‌ها بخشی از معامله پنهانی قدرت‌های بزرگ در سوریه است یا عطیه‌ ملوکانه پوتین به بی‌‎ بی و احتمالا ما به ازای آن را در اوکراین از ترامپ بستاند.

اما در برابر نابودی توان رزمی ارتش، اشغال اراضی سوریه، واگذاری این پایگاه‌ها و پیشروی تانک‌های اسرائیلی تاکنون نه صدای اعتراضی از ارتش و فرماندهان فراری آن و نه رهبران سوریه جدید و نه حامیان آن‌ها بلند شده است و تو گویی همه به بهانه اولویت‌ ساماندهی به وضعیت پسااسد مشغول تقسیم کیک قدرت هستند؛ انگار نه انگار که سرزمینی به تاراج می‌‎رود.

البته مقصود واکنش نظامی نیست؛ چون ارتشی برای آن وجود ندارد، بلکه در حد اتخاذ موضع و محکومیت است.

واقعیت تلخ سوریه قدیم و جدید با این فرصت‌طلبی‌های اسرائیل بیش از پیش نمایان می‌شود؛ گویا هر دو سوریه در مواجهه با اسرائیل فعلا متمایز از دیگری نیست؛ اولی که داعیه مقاومت داشت از این همه ذخایر و موشک نابود شده در سه روز اخیر، در این چند دهه به ویژه در واکنش به حملات یک دهه اخیر اسرائیل یک بار هم استفاده نکرد و سوریه جدید نیز «تا این لحظه» در بعد اعلامی راهی متفاوت را در پیش نگرفته است.

البته سکوت جهانی پرسش‌برانگیز - در برابر حملات گسترده اسرائیل در حد احتمال می‌تواند موید همان معامله بین‌المللی باشد که درباره سوریه نه با محوریت رسیدن مردم آن به آزادی و رهایی از استبداد اسد بلکه تامین ابدی امنیت راهبردی اسرائیل صورت گرفته است.

اما این «بی‌دفاعی» و «یتیمی» سوریه در برابر تجاوز خارجی در واقع مولود رنگ باختن همه مولفه‌های هویتی و از هم پاشیده شدن شیرازه عناصر قدرت در نتیجه چند دهه حکمرانی استبدادی است که مفاهیمی چون ملت، ارتش و سرزمین در خدمت به همین نوع حکمرانی، معانی حقیقی خود را از دست داده است.

وقتی مفهوم ارتش به عنوان یک نیروی ملیِ حافظ امنیت و کیان سرزمین و میهن به نگهبانِ حاکم و تاج و تختش و در حد نیروی پلیس تنزل یافت و پایگاه‌هایش به مراکز بازداشت مردم و نه طرح‌ریزی برای مقابله با چالش‌های خارجی تبدیل شد و در طول چند دهه گذشته به ویژه در یک دهه اخیر به خاطر حفظ همان کرسی قدرت حاضر به کوچک‌ترین واکنشی به حملات خارجی نبود و عملا مراکز نظامی و انبارهای تسلیحاتی بود و نبودشان برای دفاع از مملکت تفاوتی نداشت، روشن است که پس از یک دهه جنگ ویرانگر داخلی و تبدیل شدن کشور به ویرانه، با سقوط نظام مستبد، پاسبانش (ارتش) نیز فرو می‌پاشد و سرزمین بی‌‎دفاع‌تر از همیشه می‌‎ماند و مطمع نظر متجاوزان دور و نزدیک قرار می‌گیرد.

در دوران اسد معمولا اهداف ایرانی و متحدانش در سوریه هدف قرار می‌گرفت و چنین حملاتی به سایت‌های ارتش سوریه انجام نمی‌شد که البته این امر هم نه به دلیل اقتدارِ نداشته حکومت اسد در مقابل اسرائیل، بلکه غالبا به خاطر اطمینان خاطری بود که تل‌آویو پس از چند دهه نسبت به عدم استفاده از این تسلیحات علیه خود پیدا کرده بود، اما با سقوط نظام سوریه گویا به نوعی اسرائیل احساس خطر کرده است که به دست نااهلان نیفتد و سکوت امروزشان را نیز اطمینان‌بخش نمی‌داند و در عین حال هم می‌خواهد همان ارتش اسمی جز نیروی پلیس رسمی نباشد.

بنابراین فرصت کنونی را غنیمت شمرده و با نمایش قدرتی همه توان ارتش را نابود می‌کند که معنایی جز خلع سلاح سوریه ندارد؛ خلع سلاحی که در حوزه پیرامونی اسرائیل در هر کشوری به شکلی پیاده شده و یا در حال پیاده شدن است؛ در مصر به شکلی با خارج ساختن ارتش آن از هر نوع معادله درگیری، در سودان به نحوی، در لبنان به شکل دیگری و سوریه نیز با این حملات و در کل خاورمیانه هم با حفظ هژمونی اسرائیل و جلوگیری آن و متحدانش از ظهور هر قدرتی که این هژمونی نظامی را به خطر بیندازد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
👍27913👎12🤔9
🔺محاکمه نتانیاهو و تقویت صهیونیسم!

نتانیاهو دیروز در قفس شیشه‌ای محاکمه به عنوان نخستین رئیس دولتی در اسرائیل نشست که در دوره زمامداری‌اش محاکمه می‌شود. کما این که به احتمال زیاد نخستین رئیس دولتی باشد که همزمان هم در داخل محاکمه می‌شود و هم در خارج به علت ارتکاب جنایت علیه بشریت در غزه تحت تعقیب دیوان لاهه است که اخیرا حکم جلب او و یواو گالانت را صادر کرد.

نتانیاهو در سال‌های اخیر به بهانه‌های زیادی همچون شرایط جنگی تلاش کرد که محاکمه‌اش به سه اتهام دریافت رشوه، کلاهبرداری و خیانت در امانت به تاخیر بیفتد و تا حدود زیادی هم موفق شد، اما بالاخره دستگاه قضایی اسرائیل اخیرا تصمیم به برگزاری جلسه محاکمه او گرفت؛ آن هم در دادگاه مرکزی تل‌آویو و در مکانی مستحکم در زیر زمین آن که مخصوص محاکمه سران مافیا در اسرائیل است.

او در عین حال هم با کمیته تحقیقی درباره شکست در جلوگیری از وقوع عملیات هفتم اکتبر حماس مواجه است.

هر سه پرونده هم در کنار پایان جنگ غزه با توافق با حماس و مبادله گروگان‌ها در نهایت تداوم حکمرانی نتانیاهو را در آینده غیر ممکن می‌سازد و هیچ بعید هم نیست که اگر این جنگ بیشتر به درازا بکشد، همین محاکمه داخلی به صدور حکمی منجر شود که عملا ادامه نخست‌وزیری را در اثنای جنگ ناممکن کند.

نتانیاهو در حالی محاکمه می‌شود که به گفته خود او اسرائیل در هفت جبهه در حال جنگ است؛ اما دستگاه قضایی این بار این بهانه او را نپذیرفت.

به این علت چنین محاکمه‌ای می‌تواند اعتبار تضعیف شده دستگاه قضایی در میان اسرائیلی‌ها در سال‌های اخیر را ترمیم کند. آن هم پس از این که نتانیاهو و جریان راست افراطی با طرح اصلاحات قضایی، بهانه‌جویی برای تعویق مستمر محاکمه قبل و بعد از جنگ غزه و فشارهای راستگرایان موجب خدشه‌دار شدن اعتبار سیستم قضایی شده بودند.

نتانیاهو به تمام معنا متفاوت‌ترین نخست‌وزیر اسرائیل است که یکی از تفاوت‌های بنیادین او با همتایان قبلی خود تلاش برای ترویج «اقتدارگرایی و فردگرایی» در مناسبات درونی قدرت در نظام سیاسی اسرائیل است که تهدید جدی برای حکمرانی نهادمند و حتی آینده اسرائیل و صهیونیسم می‌باشد.

در حالی که آنچه ضامن پروژه صهیونیسم و خروجی آن یعنی اسرائیل در طول این هشت دهه بوده، موفقیت این سازمان در نهادسازی و ایجاد ساختارهای قوی مبتنی بر تفکیک قوا و استقلال قوه قضائیه است. بر کسی پوشیده نیست که مهاجرت، خمیرمایه تشکیل جامعه اسرائیلی است و این جامعه در اصل از مهاجران یهودی از دهها کشور با فرهنگ‌ها و زبان‌های متفاوت و متناقض از شرق تا غرب شکل گرفته که خیلی از آن‌ها حتی با زبان عبری نیز آشنایی نداشتند. در چنین وضعیتی، ساخت یک جامعه و ملت‌سازی کار چندان آسانی نبود؛ اما این امر با ساخت قدرت نهادمند و حکمرانی قانون مبتنی بر نظام سیاسی پارلمانی میسر شد.

در واقع این ساختار و نظام سیاسی در کنار حمایت بی‌دریغ و مستمر غرب به ویژه آمریکا و ضعف راهبردی ژئوپلیتیک پیرامونی ضامن بقای اسرائیل تا به امروز -علی‌رغم شکل‌گیری همزاد با جنگ و اشغال و قرار گرفتن در محیطی سراسر تهدید- است.

از این منظر، محاکمه نتانیاهو در داخل و پایان دادن به زمام‌داری او در آینده می‌تواند موجب تحکیم پایه‌های مکتب صهیونیسم و آورده اسرائیلی آن و قطع طریق به روی فردمحوری در مناسبات داخلی قدرت در جامعه اسرائیل شود که تثبیت آن توام با رشد چشمگیر راستگرایی افراطی تهدیدی بزرگ برای یکی از ارکان ساخت و تداوم حیات اسرائیل است.

در این راستا هم ناگفته نماند که در همین سال‌های گذشته نیز برخی نخبگان سکولار صهیونیست حتی قبل از هفتم اکتبر، پس از افزایش موقعیت راست افراطی سکولار و مذهبی کوچ را بر بقا ترجیح دادند. از این رو، با وجود تهدید جدی جریان اولترا راست حاکم بر اسرائیل و برآمدن افرادی چون بن گویر علیه ثبات و امنیت منطقه، اما خطر آن در دراز مدت برای آینده صهیونیسم و خود اسرائیل بیشتر است.

از این جهت می‌توان گفت یک سیستم بنا شده حتی بر اشغالگری و جور تاریخی به ملتی دیگر اگر بتواند در مناسبات داخلی و میان شهروندان خود حاکمیت قانون را بر مبنای برابری با محوریت دستگاه قضا نهادینه کند، از حیث «عوامل داخلی بقا» شانس بیشتری برای دوام نسبت به سیستمی چون دو نظام برآمده از حزب بعث در عراق و سوریه دارد که بر تبعیض و سرکوب شهروندان خود استوار بودند و دفاع از آرمان انسانی ملتِ تحت اشغالِ فلسطین هم نجاتگر آن‌ها در بزنگاه تلاقی بحران‌های داخلی و تهدیدات خارجی نبود.

در پایان ذکر این نکته هم ضروری است که در عین این که محاکمه نتانیاهو در اسرائیل می‌تواند به تقویت پایه‌های داخلی صهیونیسم و نجات اسرائیل از فردگرایی او کمک ‌کند، ولی تحت تعقیب قرار گرفتن نخست‌وزیرش در خارج نتیجه معکوسی دارد و صهیونیسم و روایتش را به شکل بی‌سابقه‌ای به چالش کشیده است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
👍19216👎5
🔺اسرائیل و آینده سوریه!

سوال کانونی این روزها بعد از سقوط نظام سابق سوریه درباره آینده این کشور است؛ لیبیایی و سودانی شدن و تجزیه آن یا ساخت سوریهِ جدید که در مسیر آبادانی و توسعه گام بر دارد یا ....

کشته شدن بیش از نیم میلیون نفر، مفقودی دهها هزار نفر، آوارگی یک سوم جمعیت و نظامی‌زدگی جامعه سوریه و تبدیل شدن سلاح به فیصله‌گر بحران در جنگ داخلی 13 ساله ظرفیت لازم را در دل خود برای ورود این کشور به عصر تاریک انتقام‌گیری و درگیری میان فاتحان مسلح برای تقسیم کیک قدرت دارد؛ اما تاکنون با وجود مواردی از اعدام و انتقام‌گیری در برخی شهرها، فضای انتقام و ناامنی عمومیت پیدا نکرده و علت آن کاربست قسمی عقلانیت برای انتقال قدرت و عدم انحلال ارتش فروپاشیده و غیره است.

با این حال تداوم این سیاست و کنترل فضای خشم‌آلود در سایه فراوانی سلاح، مداخلات و فرصت‌طلبی بازیگران خارجی برای نقش‌آفرینی در سوریه جدید چالشی جدی است.

اسرائیل با نابودی زیرساخت‌های نظامی سوریه قبل از شکل‌گیری نظام سیاسی جدید به نوعی این کشور را خلع سلاح کرد که البته اهداف دیگری نیز چون خشکاندن بستر کار نظامی علیه اسرائیل در آینده و تاثیرگذاری بر محاسبات راهبردی حاکمیت اسلام‌گرای سوریه دارد که فکر تقابل را در آینده از سر بیرون کند.

با توجه به ژئوپلیتیک حساس سوریه و همجواری‌اش با اسرائیل، متغیر اسرائیلی و آمریکایی پارامتری تاثیرگذار در ترسیم آینده این کشور است.

تا اینجای کار منفعت مشترک مخالفان سوری، اسرائیل و دیگر بازیگران دور کردن ایران و متحدانش از این کشور بود. پس از تحقق این هدف، اسرائیل دو اولویت در سوریه دارد؛ نخست جلوگیری از بازگشت ایران به سوریه از طریق ارتباط‌گیری با حاکمیت جدید این کشور و ممانعت از تبدیل شدن آن به پایگاهی برای حماس است.

اولویت دوم نیز «بی‌خطرسازی سوریه» به نحوی است که به تهدیدی در آینده مانند غزه و جنوب لبنان تبدیل نشود. خلع سلاح ارتش سوریه بخشی از این برنامه است؛ اما اسرائیل به علت بی‌اعتمادی به رهبری جدید و خاستگاه ضداسرائیلی اسلام‌گرایی در این کشور به همین حد راضی نخواهد بود.

اما سکوت حاکمان سوریه در قبال حملات اسرائیل و اشغال بخشی از اراضی آن پرسش‌برانگیز شده و احمدالشرع(جولانی) بدون اشاره‌ای به این حملات گفته است که کشورش توان درگیر شدن در جنگ دیگری را ندارد.

در وهله نخست می‌توان این رویکرد را نوعی مصلحت‌اندیشی مبتنی بر اولویت‌سنجی قبل از «تمکین»(تثبیت قدرت) مانند موارد مشابهی در مصر و مراکش دانست. به احتمال زیاد یک علت مهم آن به نقش ترکیه بر می‌گردد که محافظه‌کاری مصحلت‌اندیشانه را در بزنگاه‌ها در مواجهه با تهدیدهای کلان بر می‌گزیند و برآمدن عدالت و توسعه و ادامه حیات آن و حذف ارتش از معادلات سیاسی ترکیه را نتیجه آن می‌دانند.

از این منظر صرف نظر از موانعی مرتبط با جنگ ایران و مخالفان سوریه، فعلا بستری برای همکاری تهران با سیستم جدید سوریه با محوریت کار علیه اسرائیل فراهم نیست.

روشن نیست که این رویکرد سوریه جدید در قبال اسرائیل تا کجا پیش می‌رود. در همین حد هم چه بسا و لو موقت قسمی اطمینان‌خاطر برای اسرائیل به همراه دارد. اما در هر صورت، به احتمال زیاد اسرائیل همچنان اهرم فشار نظامی و از طریق آمریکا نیز اهرم‌های اقتصادی (شاکله تحریم) و تا حدودی فشار‌های سیاسی را حفظ کند. در عین حال نیز احتمال شل کردن تحریم و خارج ساختن تحریرالشام از لیست سیاه آمریکا زیاد است.

اما تداوم فشار نظامی اسرائیل بر سوریه ممکن است که در آینده در نقطه‌ای طرف مقابل را مجبور به کنار گذاشتن رویکرد مصلحت‌اندیشانه خود کند و زمینه‌ای برای همکاری با ایران در آینده فراهم شود و این چیزی نیست که اسرائیل می‌خواهد.

در همین حال نیز برخلاف برخی تحلیل‌ها، ناامنی فراگیر خارج از کنترل در سوریه مطلوب اسرائیل و آمریکا نیست و چنین فضای غیر قابل کنترلی می‌تواند بستر کافی را برای شکل‌گیری کار مقاومتی علیه اسرائیل در آینده فراهم کند.

از این رو می‌توان گفت که اساسا سقوط آسان دمشق پس از رسیدن نیروهای مسلح به دروازه‌های آن و هماهنگی میان دولت اسد و مخالفان برای انتقال قدرت احتمالا برآیند نوعی تفاهم مشترک روسیه، ترکیه و آمریکا برای جلوگیری از همان بی‌ثباتی فراگیر بوده باشد.

همچنین برخی با یادآوری سرنوشت اسلامگرایان در مصر و تونس و کشورهای دیگر معتقد هستند که طیف سوری آن نیز چنین وضعی پیدا خواهد کرد؛ اما چنین مقایسه‌ای درست نیست؛ به این علت که نمونه سوری فعلا از توان نظامی بی‌رقیبی برخوردار است.

در کل در صورت عبور موفق سوریه از ابرچالش بحران داخلی و برقراری امنیت و ثبات عمومی می‌توان گفت که سیاست بین‌الملل نیز پس از اطمینان ولو موقت از تقابلی نبودن سیاست دمشق با اسرائیل تسهیل‌گر حرکت سوریه با حمایت ترکیه در مسیر بهبودی اقتصادی و توسعه شود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
👍186👎1811
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺«فاتحانِ جدیدِ» دمشق!

روسای دستگاه اطلاعاتی ترکیه و قطر و یک گروه مستشاری به دمشق سفر کرده‌اند. این سفر مشترک لحظه احیای بلوکی را به تصویر می‌کشد که با کودتا در «بهار عربی» به محاق رفت.

کالن در فیلم از مسجد اموی بازدید می‌کند که اردوغان در ۲۰۱۲ گفت در آن نماز خواهد خواند؛ اما اوضاع بر وفق مراد پیش نرفت وبه دیدار با اسد رضایت داد که او نپذیرفت.

اما ترکیه از ۷ سال پیش در حال آموزش «فنون حکمرانی» به مخالفان در ادلب بود که پیشروی ارتش سوریه و متحدانش در ۲۰۱۹ پشت دروازه‌هایش متوقف شد و به نوعی هم روسیه تحت الزامات دوستی با آنکارا تمایلی به ادامه کار نداشت.

مخالفان از ۲۰۱۷ «دولت نجات» را تشکیل دادند و محمد بشیر از ژانویه گذشته رئیس آن شد.

در حالی که اسد سرمست از پیروزی موقت و بازگشت به اتحادیه عرب، هیچ گامی در راه اصلاح و کاهش فشار استبداد برنداشت و دمشق غرق بحران اقتصادی بود، دولت ادلب با کمک ترکیه پروژه‌های اقتصادی اجرا کرد و مسلحین نیز مجهزتر شدند. ترکیه آنچه را در ادلب کاشت امروز در دمشق درو می‌کند؛ اما این «فتح» تا کی ادامه می‌یابد؟ آیا نفوذ نرم اقتصادی ضامن آن خواهد بود؟
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
👍17113👎7🤔1
🔺اسد و تضاد منافع متحدانش!

یکی از عوامل مهم سرنگونی نظام بشار اسد تضاد منافعی بود که میان ایران و روسیه پس از «تثبیت موقت» نظام او به عنوان هدف و منفعت مشترک در جریان بحران فراگیر داخلی در این کشور ایجاد شد.
پس از حفظ نظام سوریه، منافع دو متحد او هیچ هم‌پوشانی نداشت و تضاد منافع رفته رفته ابعاد مختلفی به خود گرفت.

در حالی که ایران و متحدانش، سوریه را کانون و محور نفوذ سخت‌افزاری و رکن رکین جبهه خود در شامات و به ویژه در تقابل با اسرائیل و کریدور تسلیح مستمر حزب‌الله می‌دیدند، روسیه هیچ نوع همدلی با این راهبرد ایران نداشت و هر چند قولا بر زبان نمی‌آورد، اما عملا مخالف آن بود و سوریه‌ای می‌خواست که منافعش در شرق مدیترانه و خاورمیانه را با پاسداشت روابط راهبردی‌اش با اسرائیل حفظ کند.

بنابراین در کنار نگرانی از بسط نفوذ رقیب ایرانی در سوریه، تبدیل شدن این کشور به جبهه‌ای علیه اسرائیل را به نفع منافع خود نمی‌دانست و معتقد بود که پیشبرد منافعش در سوریه و منطقه با درافتادن با اسرائیل امکان‌پذیر نیست که قبلا خود را متعهد به تضمین امنیتش اعلام کرده بود. لاوروف در سال ۲۰۲۳ در پیامی به مناسبت سالگرد روابط روسیه و اسرائیل نوشت: «راه‌‌حل‌های جامع مشکلات منطقه (خاورمیانه) لزوما باید منافع امنیتی اسرائیل را در نظر بگیرد. این یک اصل است.»

در این میان نیز اسد میان دو متحد خود و منافع ناهمگونشان گرفتار شده بود؛ ایران بر او فشار می‌آورد و سوریه را کاملا در جبهه‌اش می‌خواست و طرح ارتباط ریلی شلمچه - بصره - لاذقیه (و بیروت) را دنبال و تشکیل جبهه‌ای علیه اسرائیل در جنوب سوریه مانند جنوب لبنان را پیگیری می‌کرد. در آن سو نیز روسیه فشار می‌آورد که مانع آن شود و مدام اسد را برحذر می‌داشت و آسمان سوریه را در اختیار اسرائیل گذاشت و در ده سال گذشته نیروهای ایران و متحدان آن مدام هدف حملات هوایی اسرائیل قرار گرفتند؛ بدون این که یک بار سیستم‌های پدافندی پیشرفته روسیه و لو اشتباهی با این حملات مقابله کنند.

خود اسد و ارتش سوریه نیز با وجود تعدی مستمر اسرائیل به خاک این کشور در این ده سال، چه از سر بی‌رغبتی چه توصیه روسیه، یک بار هم همین موشک‌ها و جنگنده‌های خود را که اخیرا اسرائیل نابود کرد، علیه آن به کار نگرفت و واکنشی نشان نداد.

البته این رفتار اسد منعکس‌کننده این واقعیت هم بود که به مقاومت حسب تعریف و مفهوم ایران و حزب‌الله باوری نداشت که اگر داشت در این چند دهه در واکنش به ادامه اشغال جولان «رویکردی مقاومتی» را کلید می‌زد.

در نهایت اسد در دو سال اخیر به روسیه متمایل و از غایبان جنگ غزه شد؛ جنگی که «محور مقاومت» درگیر آن شد و یمن برای اولین بار به اسرائیل حمله کرد، اما سوریه اسد که از آن به عنوان ستون محور یاد می‌شد، ساکت بود و عربستان و اردن شدیدتر از او موضع می‌گرفتند.

اما این سکوت و فاصله گرفتن تدریجی اسد از ایران کاملا غرض آمریکا و اسرائیل را برآورد نمی‌کرد و آن‌ها خواستار قطع ارتباط با ایران و متحدانش بودند؛ امری که عملی کردنش برای اسد به این راحتی نبود.
البته به احتمال زیاد تداوم فشارها و تهدیدها به جدایی اسد از ایران منجر می‌شد.

فشارها در دو ماه اخیر وارد فاز تهدید جانی خود اسد شد و وزیر امور راهبردی اسرائیل حدود یک ماه قبل به مسکو رفت و پیام شدیداللحن نتانیاهو را تحویل پوتین داد. مدتی بعد هم کرملین بشار اسد را فراخواند. از این که در دیدار او و پوتین چه گذشته است، اطلاعاتی در دست نیست، اما شروع شدن حمله مخالفان دو روز بعد از این سفر واجد دلالتی خاص در این رابطه است.

در کل به نظر می‌رسد که سیاست بین‌الملل به این جمع‌بندی رسیده بود که دور کردن سریع ایران از سوریه در این شرایط مستلزم حذف اسد است و این سرنگونی را واجد دلالت‌ها و پیامدهای بیشتری در تضعیف محور ایران و ایجاد هراس منطقه‌ای نسبت به همکاری با ایران از جمله در عراق می‌دانست. اگر هم معامله‌‌ای در کار نباشد، اما روسیه پس از درک این اراده بین‌المللی به هر دلیلی نخواست جلو آن بایستد.

اینجا بود که مخالفان که از ماهها قبل خود را برای یک حمله گسترده آماده کرده بودند، با دریافت چراغ سبز از ترکیه، این فرصت تاریخی را مغتنم شمرده و عملیات برق‌آسای خود در ۲۷ نوامبر را شروع و نیروهای روسیه هم همزمان با آن، عقب‌نشینی را آغاز کردند.

ارتش سوریه به سرعت از هم پاشید و جدا از این که در نتیجه بحران اقتصادی توانی برای جنگ نداشت و یا برخی فرماندهانش تبانی کردند، اما منابعی هم (تایید نشده) می‌گویند که برخی افسران در خطوط دفاعی تماس‌هایی مبنی بر عدم رویارویی و عقب‌نشینی دریافت کرده‌اند.

سرانجام روسیه شنبه شب گذشته با رسیدن مخالفان به دمشق اسد را فراری داد و به مسکو برد و اکنون هم خود در حال مذاکره با رهبری جدید سوریه برای تضمین منافع خود و حفظ پایگاه‌هایش است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
👍23215👎9🤔1
🔺مخالفان سوریه و پوشش اخوانی!

از دیگر شگفتی‌های سوریه، متفاوت ظاهر شدن مخالفان پس از سرنگونی رژیم بشار اسد بر خلاف تصویر و برساختی بود که نه تنها در ایران بلکه بعضا در غرب هم وجود داشت.

با سقوط حکومت اسد بیشتر ناطران پیش‌بینی می‌کردند که سریعا انشقاقات و درگیری‌های داخلی میان گروه‌های مسلح رخ می‌دهد و ضمن تحمیل «احکام اجتماعی» اسلامی، بگیر و ببند و انتقام‌گیری از اقلیت‌های مذهبی شروع می‌شود و نظر به حضور تحریرالشام در لیست سیاه آمریکا و غرب، نگاه تند بین‌المللی علیه آن‌ها شکل می‌گیرد و ناامنی و بی‌ثباتی از آنجا به همسایگانش سرایت می‌کند، اما آنچه از لحظاتی قبل از سقوط دمشق تا به امروز روی داده است، بر خلاف این انتظارات و پیش‌بینی‌ها‌ بوده است و رهبری مخالفان به شکل غیر منتظره‌ای پراگماتیک و عملگرا با پیوست‌های سیاسی و رسانه‌ای آماده ظاهر شده است.


با حفظ دولت اسد و انتقال سلس قدرت، سریعا رهبری جدید آن پیام اطمینان‌بخشی به داخل سوریه و خارج آن فرستاد و تلاش کرد که از نگرانی‌های داخلی به ویژه اقلیت‌های دینی و نژادی بکاهد و با نشست با سفرای خارجی مقیم دمشق و ارسال پیام به غرب و شرق نیز درصدد جلب اعتماد و کسب مشروعیت منطقه‌ای و بین‌المللی برآمد. بی‌تفاوتی در قبال حملات اسرائیل نیز به نوعی با این انگیزه در ارتباط است.

اکنون پرسش این است که علت تفاوت فاحش دو تصویر چیست؟ آیا برساخته قبلی اشتباه بود یا تصویر جدید واقعی نیست؟

واقعیت این است که از زمان شروع بحران و ورود ایران به آن در حمایت از یک طرف ماجرا، روایت رسمی و رسانه‌ای تهران تا قبل از سقوط اسد تفکیک خاصی میان گروه‌های گوناگون مخالف نمی‌کرد و از همه آن‌ها در قالب «تروریستی، تکفیری و داعشی» یاد می‌شد که تا حدود زیادی کارکردی تبلیغاتی در سایه جنگ مستمر میان دو طرف داشت.

همچنین قرار گرفتن تحریرالشام در لیست سیاه سازمان ملل و غرب و برآمدنش از دل القاعده در تصویرسازی قبلی از آن در جهان موثر بود.

اما غرب و منطقه بر خلاف ایران قائل به دسته‌بندی میان مخالفان اسد بودند که از طیف‌های متنوعی تشکیل می‌شوند.

تحریر الشام به عنوان عمده‌ترین گروه معارض در طول ۱۰ سال گذشته مستمرا در حال پوست‌اندازی بوده است که می‌توان دو مرحله را برای آن تعریف کرد: مرحله نخست با جدا شدن از القاعده، تغییر نام از جبهه النصره و اقدام به جنگ با داعش در سوریه همراه بود. در این مرحله به تدریج در حال گذار از مفهوم ‌امت‌گرایی به سمت سوری‌گرایی بود.

مرحله دوم با حکمرانی در ادلب از 2017
و الزامات آن، نزدیک شدن به ترکیه و تعمیق بازنگری فکری شروع شد.

البته «پوست‌اندازی مستمر» این گروه را می‌توان محصول تحول تدریجی در اندیشه رهبری آن به ویژه احمد الشرع (جولانی) به عنوان فرمانده کل آن پنداشت؛ به نحوی که گروه از سلفیت جهادی با معنای مرسوم آن رفته رفته فاصله گرفته و به خاستگاه اخوانی اسلام‌گرایی معاصر در سوریه در معنای کلی آن نه تشکیلاتی بازگشت که با سقوط نظام این شیفت نمایان‌تر شد.

این تحول را می‌توان به نوعی خلع لباس سلفیت جهادی بنیادگرا و پوشیدن عبای تفکر اخوانی (با شمول دو گرایش سلفی و اصلاحی) در چارچوب جغرافیای فرهنگی سوریه نامید.

اما به نظر می‌رسد که جدا از نقش ترکیه و غلبه تدریجی تفکر اخوانی (البته منظور انضمام تشکیلاتی نیست)، خود الشرع در چند سال اخیر مدل‌ها و تجربه‌های موفق و شکست خورده اسلام سیاسی از مشرق و مغرب عربی از حماس در غزه، اخوان مصر و تونس تا افغانستان، ایران و‌ترکیه را مورد مطالعه قرار داده است.

البته نمی‌توان اسلام‌گرایان حاکم بر سوریه جدید را «طالبان دوم» نامید. هر چند از تجربه آن به ویژه در ارتباط با ناکامی طالبان در کسب مشروعیت منطقه‌ای و بین‌المللی استفاده می‌کنند و کسب چنین مشروعیتی را در صدر اهتمامات خود قرار داده‌اند، اما اساسا جغرافیای فرهنگی و اجتماعی سوریه و افغانستان قابل مقایسه نیست.

می‌توان گفت که امروز حاکمان اسلامگرای سوریه در سیاست خارجی الگوی عدالت و توسعه ترکیه در اوایل حکمرانی آن را در قالبی سوری در پیش گرفته‌اند. اما در سیاست داخلی با وجود ظهور سطحی از تسامح و رواداری چون خودداری از اجباری کردن حکومتی حجاب، هنوز روشن نیست که این رویکرد تاکتیکی برای عبور از بحران و رسیدن به «تمکین» (تثبیت قدرت) است یا رویکری بنیادین و مداوم خواهد بود.

به احتمال زیاد در آینده در صورت عبور موفق از دوره انتقالی کنونی و برقراری امنیت کامل، همان مدل سیاست باز در سیاست خارجی ترکیه و عربستان را ادامه دهند، اما بعید نیست در سیاست داخلی مانند حکمرانی سعودی قبل از بن سلمان
محدودیت‌های خاصی را اعمال کنند.

در کل فحوای قانون اساسی جدید، سطح شفافیت و سلامت انتخابات، ماهیت دولت (برآمده از جامعه موزاییکی سوریه باشد یا نه) سنجه بهتری برای داوری خواهد بود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
👍322👎13917🤔7
🔺عجب دنیایی است!

تا دیروز دو شبکه العربیه و الحدث عربستان چه قبلا در چارچوب نزاع با قطر و چه اخیرا در توجیه آشتی ریاض و اسد، مدام تحریرالشام و جولانیِ دیروز و احمدالشرعِ امروز را آماج حملات خود قرار می‌دادند و متحجر می‌نامیدند، اما با سقوط نظام اسد مجریانشان در سفر به دمشق و دیدار با الشرع از دیگران سبقت می‌جویند!

دیروز طاهر برکه و ریم بوقمره پس از دیدار وگرفتن «عکس یادگاری» با الشرع، سخنانش را با آب و تاب و180 درجه اختلاف با آنچه می‌گفتند و می‌نوشتند، پوشش داده و آوردند که او بر «حکمرانی قانون» به دور از «ذهنیت انقلابی» تاکید دارد.

اما احمدالسید وزیر دادگستری اسد که در دولت انتقالی نیز حضور دارد، یک گام جلوتر از بشار جعفری و دیگر مداحانِ دیروزِ اسد و "انقلابیون دو آتشهِ" امروز برداشته و به "العربیه" گفته است که نام الشرع با «آب طلا در تاریخ» ثبت خواهد شد! و گفت اسد سرکوبگر بود و باید سقوط می‌کرد. گویی خود بخشی از نظام او نبود.

اما عجیب‌تر (البته تا این لحظه) اوضاع امنیتی آرام سوریه، گشایش بازارها، ادارات ومدارس به نحوی است که انگار نه انگار نظامی رفته ودیگری آمده است. چرا؟
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
👍213🤔3115👎4
🔺ادعا و واقعیت در خاورمیانه!

در زمانه و منطقه‌ای زندگی می کنیم که ادعاها با واقعیت فاصله نجومی دارد. یکی نظام سابق سوریه است که ادعای حمایت از مظلومِ فلسطینی و مبارزه با اسرائیل را داشت؛ اما به ملت خود ستم می‌‎کرد و اسد وقتی دید هوا پس است بی‌خیال «کشور» و «مقاومت» شد و در تاریکی شب فرار کرد، اما با سقوط او روز به روز پرده‌ها از دست پخت وحشتناک نظامش در زندان‌ها می‌افتد که مو به تن آدمی سیخ می‌شود.

نمونه آن زن داروسازی است که فیلم او در فضای مجازی خارجی وایرال شده است. او ۴۰ سال پیش به دوستش نصیحت می‌کند که دخترش را به خواستگاری که افسر امنیتی است ندهد؛ اما آن شخص داستان را برای آن افسر تعریف می‌کند و ناگهان از سال 1983 آن زن ناپدید می‌شود که اخیرا با گشودن درب زندان بدنام صیدنایا در سن ۸۵ سالگی با وضعیت جسمانی نامناسب پیدا شده و وحشت‌زده آزاد می‌شود.

دیگری اسرائیل و نخست‌وزیرش بنیامین نتانیاهو است که در داخل به اتهام خیانت در امانت، دریافت رشوه و کلاهبرداری محاکمه می‌شود و در خارج نیز به علت ارتکاب جنایت علیه بشریت در غزه تحت تعقیب بین‌المللی است و کارخانه نسل‌کشی او همچنان در این باریکه دایر است، اما برای مردم ایران پیام «زن؛ زندگی؛ آزادی» می‌فرستد و ادعای «دوستی» و «خیرخواهی» دارد!

ارتش و دولتی که به گفته موشه یعلون وزیر دفاع قبلی اسرائیل و نهادهای حقوق بشری در حال اجرای سیاست پاکسازی نژادی در نوار غزه است و تا به حال بنا به نهادهای بین‌المللی بیش از 12 هزار زن، نزدیک به 18 هزار کودک، بیش از 1000 پزشک، پرستار و نیروی درمانی، نزدیک به 200 خبرنگار و روزنامه‌نگار را در 14 ماه کشته است و آوارگان بی‌دفاع را زنده زنده در چادر می‌سوزاند، نمی‌تواند حامی «زن»، «زندگی»، «آزادی» و «انسانیت» باشد.

کسی که 85 هزار تن بمب بر سر مردم عادی غزه فرو می‌ریزد و شهرهای آن‌ها را چنان ویران می‌کند که به گفته مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا فراتر از ویرانی‌های آلمان در جریان جنگ جهانی دوم است و بیمارستان‌ها را بر سر مجروحان و بیماران آوار و بنا به اعلام دادگاه بین‌المللی لاهه از گرسنگی به عنوان سلاح استفاده و از ورود دارو و غذا جلوگیری می‌کند یا این بلا را هم بر سر لبنان می‌آ‌ورد و یک هفته است که کل سوریه را بمباران و توان نظامی آن را بدون شلیک یک گلوله از آنجا نابود و بخشی از این سرزمین را اشغال می‌کند، روشن است که به دنبال چه خاورمیانه‌ای است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
👍390👎3115🤔6
🔺مخالفانِ «بهار» در شوک سوریه!

تحولات سوریه واجد معانی و پیامدهای خاص ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک در سپهر جبهه‌بندی‌های منطقه‌ای است که به مرور زمان خود را نشان خواهد داد.

فعلا که ترکیه و قطر به عنوان دو بازیگر منطقه‌‎ای طرفدار «بهار عربی» برندگان پیروزی مخالفان و سقوط دولت بشار اسد هستند. از این منظر، به احتمال زیاد امارات و مصر از این تغییر به علت تاثیر احتمالی آن بر احیای «انقلاب‌های خاموش شده» ناخرسند هستند و این نارضایتی را می‌توان در ابراز نگرانی انور قرقاش مشاور رئیس امارات نسبت به پیوند مخالفان سوریه با اخوان المسلمین مشاهده کرد؛ اما واقعیت این است که ابوظبی این بار قادر به انجام کاری در برابر وجود اراده‌‎ای منطقه‌ای و بین‌المللی برای سقوط اسد با هدف تحقق منفعت مشترک «پایان حضور نظامی ایران و متحدانش» در سوریه نبود.

اولویت اسرائیل فعلا تحقق این هدف بود، اما از بین سطور گزارش‌ها و تحلیل‌گران نزدیک به قدرت در اسرائیل نوعی نگرانی نسبت به قدرت اسلام‌‎گرایان در سوریه و تاثیر آن بر منطقه در آینده نهفته است. حملات گسترده و بی‌امان و نابودی توان نظامی این کشور به دور از این نگرانی و اثرگذاری بر محاسبات حاکمان جدید دمشق نیست. یسرائیل کاتس وزیر دفاع اسرائیل نیز شنبه گذشته ضمن اشاره تلویحی به این نگرانی می‌گوید که تحولات اخیر در سوریه با وجود چهرهِ میانه‌روی که مخالفان از خود نشان داده‌اند، بر شدت تهدیدها افزوده است.

اما یکی از دلایل عمده آشتی نظام رسمی عربی به ویژه امارات به عنوان راهبر انقلاب‌های معکوس با نظام اسد کوبیدن میخ آخر بر تابوت «انقلاب‌‎های عربی» بود. این آشتی و بازگشت سوریه اسد به اتحادیه عرب کمک خاصی به تقویت ارکان نظام او از طریق کمک به اقتصاد ورشکسته آن به علت مخالفت آمریکا نکرد، اما در عین حال نیز چه خواسته و هدفمند چه ناخواسته و تصادفی موجب شکل‌گیری برآورد و محاسباتی اشتباه نزد نظام اسد و متحدانش شد؛ مبنی بر این که در سایه تحولات میدانی و کسب تدریجی «مشروعیت» منطقه‌ای عربی دیگر خطری این نظام را تهدید نمی‌کند.

به نظر می‌رسد که عربستان بر خلاف مصر، امارات و اردن چندان نگران نیست و چه بسا علت آن تاثیر تحولات سوریه در تضعیف نفوذ منطقه‌ای رقیب ایرانی است. در کنار آن هم گویا ترکیه به گفته هاکان فیدان وزیر خارجه آن «در بالاترین سطوح»، تحولات سوریه را با عربستان هماهنگ کرده است. مساله دیگر این که ریاض مثل قبل با محور اماراتی در منطقه عربی همراه نیست و علت آن هم اختلافات و تنشی است که میان بن زاید و بن سلمان از حدود دو سال پیش بروز کرده است.

تغییر لحن رسانه‌های سعودی مانند العربیه و عزیمت چهره‌های معروف آن‌‎ها به دمشق برای دیدار با احمدالشرع (جولانی) و تعریف و تمجید از او و همچنین نامه پادشاه بحرین به او می‌تواند نشانه دیگری نسبت به موضع متفاوت عربستان باشد.

تا این لحظه حکام اسلام‌گرای سوریه بر کسب اعتماد و مشروعیت داخلی و خارجی متمرکز شده و از این طریق می‌خواهند نگرانی‌های نظام رسمی عربی و سیاست‌ بین‌الملل نسبت به حضور خود در قدرت را کاهش داده و کنترل کنند. البته وضعیت امروز سوریه با دیروز مصر و کشورهای دیگری که شاهد کودتا بودند، متفاوت است. اسلام‌‎گرایان در سوریه جدید حضور نظامی قوی دارند که به احتمال زیاد خمیر مایه ارتش و دستگاه‌های امنیتی سوریه را تشکیل دهند.

هر چند تحریرالشام توانسته است به «شکل محدود» اعتماد آمریکا، اروپا و سازمان ملل را کسب کند، اما فعلا زود است که نسبت به موفقیت اسلام‌گرایان سوریه در اعتمادسازی داخلی و خارجی قضاوت کرد و باید منتظر تصویب قانون اساسی و ماهیت حکمرانی و تشکیل دولت ماند. کما این که بیانیه نشست گروه تماس درباره سوریه در خلیج عقبه اردن در عین حال هم پیام مثبتی هم رگه‌های از پیام منفی به رهبران جدید سوریه داشت.

در این میان ترکیه به عنوان مهم‌ترین بازیگر منطقه‌ای در سوریه جدید بدون شک دستاوردهای ژئوپلیتیک بزرگی را رقم زده است؛ اما در عین حال نیز با چالش‌های فراوانی در آینده مواجه خواهد شد؛ از احتمال شکل‌گیری تدریجی تصویری مداخله‌گر و نوعثمانی‌گری از ترکیه درمنطقه عربی تا آینده مساله کردی در سوریه.

از هم اکنون هم تاحدودی فعالان مجازی نزدیک به امارات کار خود را برای خلق چنین تصویری شروع کرده‌اند. ترکیه هم گویا این مساله را درک کرده است و سخنان فیدان مبنی براین که کشورش نمی‌خواهد جای ایران را در سوریه بگیرد، معطوف به آن است. هر چند ترکیه حضوری نظامی در شمال سوریه هم دارد، اما سیاست خارجی آن متکی بر نفوذ اقتصادی و فرهنگی است و باید دید چگونه چالش‌های نقش خود در سوریه را مدیریت خواهد کرد.

اما ظاهرا رئیس جمهور مصر نگران‌تر از همه به نظر می‌رسد و این نگرانی از واکنش انفعالی او به پیروزی مخالفان در سوریه هویداست که در یادداشت بعدی به آن خواهم پرداخت.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
👍20415🤔10👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺نگرانی دیکتاتور!

معمولا پس از سقوط نظامی غیر دموکراتیک، قبل از همه، مستبدانی نگران می‌شوند که پشتوانه مردمی ندارند و حکمرانی آن‌ها مولود زد و بندهای داخلی و خارجی است.

رئیس جمهور مصر از این دست حکام است که واکنشی انفعالی به سقوط اسد نشان داد و در نشستی با اشاره به آن می‌گوید: «نگران نباشید چون به فضل خدا من دو کار را نکرده‌ام. دستانم به خون آلوده نیست و مالی را چپاول نکرده‌ام»!

بماند که لسان حال بحران مصر، چنبره نظامیان بر اقتصادش و کودتای خونین 2013 نافی سخنان اوست؛ اما همین حرف‌ها پژواک نگرانی شدید از پیامد تغییر در سوریه است. مصر و سوریه از قدیم به داشتن بدترین زندان‌ها در جهان عرب معروف هستند.

برخی فلسطینی‌ها قبلا می‌گفتند که حاضر هستند صد سال در اسرائیل محبوس باشند اما یک روز در زندان مصر نباشند! البته امروز وضعیت زندان‌های اسرائیل بدتر و کشته شدن زندانیان فلسطینی گواه آن است.

بعید است این نگرانی موجب بازنگری سیسی در سیاست داخلی شود، اما احتمالا موجب بها دادن بیشتر به نقش متغیر اسرائیلی در سیاست خارجی مصر شود و همین خود دورنمای احیای روابط با تهران را تیره‌تر می‌کند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
👍171🤔1811👎8
🔺طمع در زمین و زمان!

نتانیاهو به منطقه اشغال شده سوریه رفته و بر فراز قله راهبردی جبل الشیخ به عنوان بلندترین نقطه مسلط بر دمشق گفته است که در این «مکان مهم» خواهیم ماند تا امنیت اسرائیل تضمین شود!

منطق اشغالگری همواره چشم طمع در زمین دیگران دارد، اما همین منطق زور مولد آنتی‌تزی می‌شود که به مرور زمان ناقض همان هدف «امنیت تضمین شده» است که نتانیاهو از آن سخن گفت. نمونه آن در لبنان، کرانه باختری و غزه است.

فارغ از این که تصویر پایانی جنگ لبنان به نفع حزب الله نبود، اما عقب‌نشینی نیروهای اسرائیلی از جنوب آن طی توافقی نوعی کوتاه آمدن «منطق اشغالگری» در برابر «منطق مقاومت» است که هر چند تضعیف شده، اما اگر نبود یا پایان یافته بود، دلیلی برای این عقب‌نشینی وجود نداشت و دستکم در جنگ تا جنوب لیتانی مانند جنوب سوریه اشغال می‌شد و می‌ماند.

همین اشغالگری در سوریه و بمباران بی‌سابقه سراسر آن بدون هیچ حمله‌ای از جانب آن گواهی بر مدعای بالا و توسعه‌طلبی بدون وجود بهانه‌ای است.

در آن سو هم کشوری که در نتیجه حکمرانی فشل و بحران داخلی ناتوان شد، این چنین دور و نزدیک به آن طمع و تجاوز می‌کنند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
👍239👎1615🤔2
2025/07/13 10:09:23
Back to Top
HTML Embed Code: