SHAHNAMEHTOOSI Telegram 1674
💡💡💡💡💡💡

فردوسی و ناله از تنگدستی و مستمندی!

جستار را با فرازی از گفتار زنده یاد استاد عبدالحسین زرین کوب در «نامور نامه» می‌آغازیم:


🔸نفرت از تجاوز ها و غارت هایی که در غزنه به نام دین انجام می شد، کراهت از دروغ و ریایی که نام عدالت و مصلحت می گرفت تمام وجود فردوسی را پر کرده بود و انعکاس آن را در جای جای شاهنامه می توان یافت.

تئودور نولدکه می‌گوید:

«دلبستگی فردوسی به ایران از هر بیت شاهنامه آشکار است»


فردوسی بزرگ ، خود به درگاه یزدان دست به نیایش برمی‌دارد و بالاترین آرزوی خویش را چنین می سراید:

همی خواهم از دادگر یک‌خدای
که چندان بمانم به گیتی به جای،
که این نامه شهریاران پیش،
بپیوندم از خوب‌گفتار خویش؛
از آن پس تنِ جانور خاک راست،
سخن‌گوی‌جان معدن پاک راست!
«پایان پادشاهی لهراسپ»

در جای دیگر، در سوگ فرزند، بزرگواری و چشم‌نداشتن خود به گنج(ثروت و دارایی) را چنین بازمی‌گوید:

مرا سال بگذشت بر شست و پنج،
نه نیکو بود گر بیازم به گنج!!

پس از درگذشت سراینده آزاده، دربار غزنین و مزدورانش خواستند تا منش و جایگاه برتر فردوسی را ویران و اورا نیز آزمندی دریوزه بشناسانند! پس مزدوران دربار همزمان با چو(شایعه) انداختن این که فردوسی به انگیزه گنج –و هتا به سفارش محمود!!!- شاهنامه را سروده، و نیز گنجاندن این سخن بی‌بنیاد در پاره‌ای رویدادنامه های درباری، بیتهایی را نیز با درونمایه نیاز و آز فردوسی و ستایش او از محمود گجستگ در چند‌جای شاهنامه افزودند! همچنین در راستای زمینه سازی برای پذیراندن این دروغ زشت تاریخی، نابکاران بیتهایی را با درونمایه گلایه فردوسی از تنگدستی به هنگام پیری به شاهنامه افزوده اند! کاری به دور از منش و جایگاه فرزانه میهن دوست و ناهمساز با درونمایه شاهنامه!

نمونه:
الا ای برآورده چرخِ بلند،
چه داری به پیری مرا مستمند!؟

یا:
ﻫﻤﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ
ﻣﻨﻢ ﺗﻨﮕﺪﻝ ﺗﺎ ﺷﺪﻡ ﺗﻨﮕﺪﺳﺖ
ﺑﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﮐﻮﺭﯼ ﻭ ﻧﺎﮐﺎﻡ ﺯﯾﺴﺖ
ﺑﺮ اﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﺑﺒﺎﯾﺪ ﮔﺮﯾﺴﺖ
«فرود سیاوخش»

یا:
مرا نیست، فرخ مر آن‌را که هست،
ببخشای بر مردم تنگدست!
«رستم و اسفندیار»

یا:
ﺩﻭ ﮔﻮﺵ ﻭ ﺩﻭ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ ﺁﻫﻮ ﮔﺮﻓﺖ؛
ﺗﻬﯽ ﺩﺳﺘﯽ ﻭ ﺳﺎﻝ ﻧﯿﺮﻭ ﮔﺮﻓﺖ!
ﺑﺒﺴﺘﻢ ﺑدﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺑﺪﺧﻮﺍﻩ‌ﺑﺨﺖ؛
ﺑﻨﺎﻟﻢ ﺯ ﺑﺨﺖِ ﺑﺪ ﻭ ﺳﺎﻝ ﺳﺨﺖ!
«شغاد»

افزایندگان برای آن که فردوسی را خوار درگاه محمود گجستگ نشان دهند و بگویند که او شاهنامه را به نام محمود سروده است، بیت‌هایی از این دست در چندجای شاهنامه افزوده‌اند:

جهاندارمحمود کاندر نبرد
سر سرکشان اندر آرد به گرد،
خرد هست و هم نیک‌نامی و داد
جهان بی سر و افسر او مباد!
بپیوستم این نامه‌ی باستان
پسندیده از دفتر راستان
که تا روز پیری مرا بر دهد
بزرگی و دینار و افسر دهد!
بدانگه که بُد سال پنجاه‌وهشت
نوان‌تر شدم چون جوانی گذشت
فریدون بیداردل زنده شد
زمان و زمین پیش او بنده شد
به‌داد و به‌بخشش گرفت این جهان
سرش برتر آمد ز شاهنشهان
بپیوستم این نامه بر نام اوی
همه مهتری باد فرجام اوی
که باشد به پیری مرا دستگیر
خداوند شمشیر و تاج و سریر،
«جنگ بزرگ کیخسرو»

و یا :
چنین شهریاری و بخشنده‌یی
به گیتی ز شاهان درخشنده‌یی
نکرد اندرین داستان‌ها نگاه
ز بدگوی و بخت بد آمد گناه
حسد کرد بدگوی در کار من
تبه شد برِ شاه بازارِ من
چو سالارِشاه این سخن‌های نغز
بخواند، ببیند به پاکیزه‌مغز
ز گنجش من ایدر شوم شادمان
کزو دور بادا بدِ بدگمان!
«خسرو و شیرین»

دریغ است که گاه، انگیزه‌ والای سراینده بزرگوار و میهن‌دوست ایران، نادیده انگاشته می شود و او را نیز دریوزه گمانیده‌اند!
برای نمونه دکتر محمود امیدسالار در رویه 124 «بوطیقا و سیاست در شاهنامه» می‌نویسد: «هدف اصلی فردوسی نه بزرگداشت ایران بوده و نه ستایش فرهنگ یا زبان فارسی به معنی اخص کلمه نه. او فقط در پی امرار معاش خودش و همچنین اثبات این امر بوده که نشان دهد بهترین شاعر زمانۀ خود است»

استاد دکتر ابوالفضل خطیبی در این پیوند به نکته شایانی انگشت می نهند، که:

«اگر فردوسی از بهرۀ هوشی متوسّطی هم برخوردار بود، می‌توانست دریابد که از طریق شاهنامه‌سرایی امرار معاش نتواند کرد.»

دریغ!! دریغ!! دریغ!!

و بازهم دریغ که پاره ای شاهنامه دوستان نیز هرچند به انگیزه پاک شستن فردوسی از برچسب دریوزه‌گری، تلاش داشته اند تا به پشتوانه همین بیتهای افزوده و نیز برداشت ناسنجیده از «همی داشتم چون یکی تازه سیب!» فردوسی را از آغاز تنگدست و نیازمند وانمود سازند!! باز آن که پشتیبانی امیرمنصور از فردوسی تنها به مانای هزینه نکردن سراینده از دارایی خود در این راه است، نه نشان نیازمندی و تنگدستی او!

دریغ!! دریغ!! دریغ!!

تالار «رازها و نمادها و آموزه‌های شاهنامه»



tgoop.com/ShahnamehToosi/1674
Create:
Last Update:

💡💡💡💡💡💡

فردوسی و ناله از تنگدستی و مستمندی!

جستار را با فرازی از گفتار زنده یاد استاد عبدالحسین زرین کوب در «نامور نامه» می‌آغازیم:


🔸نفرت از تجاوز ها و غارت هایی که در غزنه به نام دین انجام می شد، کراهت از دروغ و ریایی که نام عدالت و مصلحت می گرفت تمام وجود فردوسی را پر کرده بود و انعکاس آن را در جای جای شاهنامه می توان یافت.

تئودور نولدکه می‌گوید:

«دلبستگی فردوسی به ایران از هر بیت شاهنامه آشکار است»


فردوسی بزرگ ، خود به درگاه یزدان دست به نیایش برمی‌دارد و بالاترین آرزوی خویش را چنین می سراید:

همی خواهم از دادگر یک‌خدای
که چندان بمانم به گیتی به جای،
که این نامه شهریاران پیش،
بپیوندم از خوب‌گفتار خویش؛
از آن پس تنِ جانور خاک راست،
سخن‌گوی‌جان معدن پاک راست!
«پایان پادشاهی لهراسپ»

در جای دیگر، در سوگ فرزند، بزرگواری و چشم‌نداشتن خود به گنج(ثروت و دارایی) را چنین بازمی‌گوید:

مرا سال بگذشت بر شست و پنج،
نه نیکو بود گر بیازم به گنج!!

پس از درگذشت سراینده آزاده، دربار غزنین و مزدورانش خواستند تا منش و جایگاه برتر فردوسی را ویران و اورا نیز آزمندی دریوزه بشناسانند! پس مزدوران دربار همزمان با چو(شایعه) انداختن این که فردوسی به انگیزه گنج –و هتا به سفارش محمود!!!- شاهنامه را سروده، و نیز گنجاندن این سخن بی‌بنیاد در پاره‌ای رویدادنامه های درباری، بیتهایی را نیز با درونمایه نیاز و آز فردوسی و ستایش او از محمود گجستگ در چند‌جای شاهنامه افزودند! همچنین در راستای زمینه سازی برای پذیراندن این دروغ زشت تاریخی، نابکاران بیتهایی را با درونمایه گلایه فردوسی از تنگدستی به هنگام پیری به شاهنامه افزوده اند! کاری به دور از منش و جایگاه فرزانه میهن دوست و ناهمساز با درونمایه شاهنامه!

نمونه:
الا ای برآورده چرخِ بلند،
چه داری به پیری مرا مستمند!؟

یا:
ﻫﻤﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ
ﻣﻨﻢ ﺗﻨﮕﺪﻝ ﺗﺎ ﺷﺪﻡ ﺗﻨﮕﺪﺳﺖ
ﺑﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﮐﻮﺭﯼ ﻭ ﻧﺎﮐﺎﻡ ﺯﯾﺴﺖ
ﺑﺮ اﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﺑﺒﺎﯾﺪ ﮔﺮﯾﺴﺖ
«فرود سیاوخش»

یا:
مرا نیست، فرخ مر آن‌را که هست،
ببخشای بر مردم تنگدست!
«رستم و اسفندیار»

یا:
ﺩﻭ ﮔﻮﺵ ﻭ ﺩﻭ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ ﺁﻫﻮ ﮔﺮﻓﺖ؛
ﺗﻬﯽ ﺩﺳﺘﯽ ﻭ ﺳﺎﻝ ﻧﯿﺮﻭ ﮔﺮﻓﺖ!
ﺑﺒﺴﺘﻢ ﺑدﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺑﺪﺧﻮﺍﻩ‌ﺑﺨﺖ؛
ﺑﻨﺎﻟﻢ ﺯ ﺑﺨﺖِ ﺑﺪ ﻭ ﺳﺎﻝ ﺳﺨﺖ!
«شغاد»

افزایندگان برای آن که فردوسی را خوار درگاه محمود گجستگ نشان دهند و بگویند که او شاهنامه را به نام محمود سروده است، بیت‌هایی از این دست در چندجای شاهنامه افزوده‌اند:

جهاندارمحمود کاندر نبرد
سر سرکشان اندر آرد به گرد،
خرد هست و هم نیک‌نامی و داد
جهان بی سر و افسر او مباد!
بپیوستم این نامه‌ی باستان
پسندیده از دفتر راستان
که تا روز پیری مرا بر دهد
بزرگی و دینار و افسر دهد!
بدانگه که بُد سال پنجاه‌وهشت
نوان‌تر شدم چون جوانی گذشت
فریدون بیداردل زنده شد
زمان و زمین پیش او بنده شد
به‌داد و به‌بخشش گرفت این جهان
سرش برتر آمد ز شاهنشهان
بپیوستم این نامه بر نام اوی
همه مهتری باد فرجام اوی
که باشد به پیری مرا دستگیر
خداوند شمشیر و تاج و سریر،
«جنگ بزرگ کیخسرو»

و یا :
چنین شهریاری و بخشنده‌یی
به گیتی ز شاهان درخشنده‌یی
نکرد اندرین داستان‌ها نگاه
ز بدگوی و بخت بد آمد گناه
حسد کرد بدگوی در کار من
تبه شد برِ شاه بازارِ من
چو سالارِشاه این سخن‌های نغز
بخواند، ببیند به پاکیزه‌مغز
ز گنجش من ایدر شوم شادمان
کزو دور بادا بدِ بدگمان!
«خسرو و شیرین»

دریغ است که گاه، انگیزه‌ والای سراینده بزرگوار و میهن‌دوست ایران، نادیده انگاشته می شود و او را نیز دریوزه گمانیده‌اند!
برای نمونه دکتر محمود امیدسالار در رویه 124 «بوطیقا و سیاست در شاهنامه» می‌نویسد: «هدف اصلی فردوسی نه بزرگداشت ایران بوده و نه ستایش فرهنگ یا زبان فارسی به معنی اخص کلمه نه. او فقط در پی امرار معاش خودش و همچنین اثبات این امر بوده که نشان دهد بهترین شاعر زمانۀ خود است»

استاد دکتر ابوالفضل خطیبی در این پیوند به نکته شایانی انگشت می نهند، که:

«اگر فردوسی از بهرۀ هوشی متوسّطی هم برخوردار بود، می‌توانست دریابد که از طریق شاهنامه‌سرایی امرار معاش نتواند کرد.»

دریغ!! دریغ!! دریغ!!

و بازهم دریغ که پاره ای شاهنامه دوستان نیز هرچند به انگیزه پاک شستن فردوسی از برچسب دریوزه‌گری، تلاش داشته اند تا به پشتوانه همین بیتهای افزوده و نیز برداشت ناسنجیده از «همی داشتم چون یکی تازه سیب!» فردوسی را از آغاز تنگدست و نیازمند وانمود سازند!! باز آن که پشتیبانی امیرمنصور از فردوسی تنها به مانای هزینه نکردن سراینده از دارایی خود در این راه است، نه نشان نیازمندی و تنگدستی او!

دریغ!! دریغ!! دریغ!!

تالار «رازها و نمادها و آموزه‌های شاهنامه»

BY رازها و نمادها و آموزه‌های شاهنامه




Share with your friend now:
tgoop.com/ShahnamehToosi/1674

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Content is editable within two days of publishing Avoid compound hashtags that consist of several words. If you have a hashtag like #marketingnewsinusa, split it into smaller hashtags: “#marketing, #news, #usa. How to create a business channel on Telegram? (Tutorial) Members can post their voice notes of themselves screaming. Interestingly, the group doesn’t allow to post anything else which might lead to an instant ban. As of now, there are more than 330 members in the group. As of Thursday, the SUCK Channel had 34,146 subscribers, with only one message dated August 28, 2020. It was an announcement stating that police had removed all posts on the channel because its content “contravenes the laws of Hong Kong.”
from us


Telegram رازها و نمادها و آموزه‌های شاهنامه
FROM American